سوره ۱۷: الإسراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
﴿۱﴾
پاكا كسى كه بندهاش را شبى از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى كه پيرامونش را بركت بخشيدهايم، سير داد، تا به او نمونههايى از آيات خويش نشان دهيم، اوست كه شنوا و بيناست (۱)
وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا
﴿۲﴾
و به موسى كتاب آسمانى داده و آن را رهنمود بنىاسرائيل گردانديم كه جز من كسى را كارساز [مدانيد و] مگيريد (۲)
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا
﴿۳﴾
[اى] زاد و رود كسانى كه همراه نوح سوار [بر كشتى] كرديم، همانا او بندهاى سپاسگزار بود (۳)
وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا
﴿۴﴾
و بر بنىاسرائيل در كتاب آسمانى مقرر داشتيم كه در اين سرزمين دوبار فتنه و فساد و سركشى بىاندازه خواهيد كرد (۴)
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا
﴿۵﴾
و چون وعده نخستينشان فرارسيد، بر شما كسانى از بندگان خود را كه ستيزهجويانى سهمگين بودند، بر گماشتيم كه اندرون خانهها را جستجو مىكردند، و آن وعدهاى انجام يافتنى بود (۵)
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا
﴿۶﴾
سپس شما را بر ايشان پيروزى داديم و شما را به اموال و پسران مدد رسانديم و نفرات شما را افزونتر ساختيم (۶)
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا
﴿۷﴾
اگر نيكى كنيد در حق خويش نيكى كردهايد و اگر بدى كنيد، به زيان خويش كردهايد، و چون وعده آخرشان فرارسيد [كسانى بر گماشتيم تا] چهره شما را اندوهگين كنند، و به همان مسجد [بيتالمقدس] وارد شوند همچنانكه بار اول هم وارد شده بودند، و به هر چه دست يابند به كلى نابود كنند (۷)
عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا
﴿۸﴾
باشد كه پروردگار شما بر شما رحمت آورد، و اگر باز گرديد ما نيز باز مىگرديم و جهنم را زندان كافران گرداندهايم (۸)
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا
﴿۹﴾
بىگمان اين قرآن به آيينى كه استوارتر است، راه مىنماياند و به مؤمنانى كه نيكوكارى مىكنند بشارت مىدهد كه براى آنان پاداش بزرگى هست (۹)
وَأَنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا
﴿۱۰﴾
و اينكه براى بىايمانان به آخرت، عذابى دردناك آماده ساختهايم (۱۰)
وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا
﴿۱۱﴾
و انسان همان گونه كه در مورد خير دعا مىكند، در مورد شر نفرين مىكند، و انسان شتابكار است (۱۱)
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا
﴿۱۲﴾
و شب و روز را دو پديده قرار داديم، و آنگاه پديده شب را محو، و پديده روز را روشن گردانديم، تا از فضل پروردگارتان [روزى خويش را] بجوييد، و شمار سالها و حساب [هر چيز] را بدانيد، و هر چيز را به خوبى روشن ساختهايم (۱۲)
وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا
﴿۱۳﴾
و سرنوشت هر انسانى را به گردن خود او پيوستهايم، و روز قيامت كارنامهاى براى او بيرون مىآوريم كه آن را باز گشوده مىيابد (۱۳)
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا
﴿۱۴﴾
[و گوييم] كارنامهات را بخوان، كه امروز حسابگرى خود تو براى خودت كافى است (۱۴)
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا
﴿۱۵﴾
هر كس كه رهياب شود، همانا به سود خويش رهياب شده است، و هر كس بيراه رود، همانا به زيان خويش بيراه رفته است، و هيچ بردارندهاى بار گناه ديگرى را برندارد، و ما عذابى در كار نمىآوريم مگر آنكه پيش از آن پيامبرى برانگيخته باشيم (۱۵)
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا
﴿۱۶﴾
و چون خواهيم شهرى را نابود كنيم، نازپروردگان آن را فرمان [و ميدان] دهيم، و سرانجام در آن نافرمانى كنند و سزاوار حكم [عذاب] شوند، آنگاه به كلى نابودشان كنيم (۱۶)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا
﴿۱۷﴾
و چه بسيار اقوام را كه پس از نوح هلاك كرديم و بس است كه پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بيناست (۱۷)
مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا
﴿۱۸﴾
هر كس بهره زودياب [دنيوى] بخواهد، براى هر كس كه بخواهيم و هر چه بخواهيم، در آن پيش اندازيم، سپس جهنم را براى او مقرر مىداريم كه نكوهيده و مطرود به آن در آيد (۱۸)
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا
﴿۱۹﴾
و هر كس آخرت را بخواهد و چنانكه بايد در راه آن بكوشد و مؤمن باشد، اينانند كه سعيشان مشكور است (۱۹)
كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا
﴿۲۰﴾
هر يك از آنان و اينان را از عطاى پروردگارت بهره مىرسانيم و عطاى پروردگارت ممنوع نيست (۲۰)
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا
﴿۲۱﴾
بنگر كه چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى مىدهيم، و درجات آخرت بزرگتر و برتر است (۲۱)
لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا
﴿۲۲﴾
در جنب خداوند، خدايى ديگر قائل مشو، كه نكوهيده و بىيار و ياور بنشينى (۲۲)
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
﴿۲۳﴾
و پروردگارت امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد، و اگر يكى از آنها، يا هر دو آنها در نزد تو به سن پيرى برسند، به آنان حتى اف مگو، و آنان را مران و با ايشان به نرمى [و احترام] سخن بگو (۲۳)
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا
﴿۲۴﴾
و بر آنان بال فروتنى مهرآميز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمتآور، همچنانكه [بر من رحمت آوردند و] مرا در كودكى پرورش دادند (۲۴)
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا
﴿۲۵﴾
پروردگارتان به آنچه در دلهايتان هست آگاهتر است، و اگر نيكوكار باشيد، بدانيد كه او در حق توبهكاران آمرزگار است (۲۵)
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا
﴿۲۶﴾
و به خويشاوند حقش را ببخش، و نيز به بينوا و در راه مانده، و هيچگونه تبذيرى پيشه مكن (۲۶)
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا
﴿۲۷﴾
چرا كه اهل تبذير قرين شياطين هستند، و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است (۲۷)
وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا
﴿۲۸﴾
و اگر از ايشان، در طلب رحمتى از پروردگارت كه در آن اميد بستهاى، رويگردان شدى، با آنان به خوشى سخن بگو (۲۸)
وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا
﴿۲۹﴾
و دستت را [از شدت بخل] بر گردنت مبند، و نيز بسيار گشادهاش مدار كه ملامت زده و حسرت زده بنشينى (۲۹)
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا
﴿۳۰﴾
بىگمان پروردگارت [درهاى] روزى را بر هر كس كه بخواهد مىگشايد و فرو مىبندد، چرا كه او به بندگانش آگاه و داناست (۳۰)
وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا
﴿۳۱﴾
و فرزندانتان را از ترس فقر مكشيد، ماييم كه هم ايشان و هم شما را روزى مىدهيم، به راستى كه كشتن آنان گناهى بزرگ است (۳۱)
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا
﴿۳۲﴾
و به زنا نزديك مشويد كه آن ناشايستى و بىروشى است (۳۲)
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا
﴿۳۳﴾
و هيچ كس را كه خداوند كشتنش را حرام داشته، جز به حق مكشيد، و هر كس مظلومانه كشته شود، به راستى كه براى ولى و وارث او حق و حجتى مقرر داشتهايم، ولى او هم نبايد در [قصاص] قتل زيادهروى كند، چرا كه [مقتول و كسانش از سوى شرع] يارى شده است (۳۳)
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا
﴿۳۴﴾
و به مال يتيم جز به شيوهاى كه نيكوتر است، نزديك مشويد، تا آنگاه كه به كمال بلوغش برسد، و به پيمان وفا كنيد، چرا كه از پيمان پرسيده خواهد شد (۳۴)
وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا
﴿۳۵﴾
و پيمانه را چون پيمان كنيد، تمام و كمال دهيد، و با ترازوى درست، وزن كنيد كه اين بهتر و نيك انجامتر است (۳۵)
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
﴿۳۶﴾
و آنچه به آن علم ندارى پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل هر يك در آن كار مسؤول است (۳۶)
وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا
﴿۳۷﴾
و در زمين خرامان راه مرو، چرا كه تو نه هرگز زمين را توانى شكافت و نه از بلندى هرگز سر به كوهها توانى رساند (۳۷)
كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا
﴿۳۸﴾
همه اينها نابسامانيهايش نزد پروردگارت ناپسند است (۳۸)
ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا
﴿۳۹﴾
اين از آن حكمتهاست كه از سوى پروردگارت بر تو وحى شده است، و در جنب خداوند، به خدايى ديگر قائل مشو، كه سرانجام ملامتزده و مطرود به جهنم درخواهى افتاد (۳۹)
أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًا
﴿۴۰﴾
آيا پروردگارت شما را به داشتن پسران برگزيده، و خود از ميان فرشتگان، دخترانى براى خود پذيرفته است؟ شما سخنى بس بزرگ [و ناروا] مىگوييد (۴۰)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا
﴿۴۱﴾
و به راستى كه ما در اين قرآن، سخنهاى گونهگون بيان داشتهايم تا پند گيرند، و حال آنكه جز بر رميدن آنان نمىافزايد (۴۱)
قُلْ لَوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا
﴿۴۲﴾
بگو اگر چنانكه مىگويند در جنب او خدايانى هم بودند، در آن صورت به سوى خداوند صاحب عرش [براى معارضه يا تقرب] راه مىبردند (۴۲)
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا
﴿۴۳﴾
او از آنچه مىگويند بسى منزه و فراتر است (۴۳)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
﴿۴۴﴾
آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست براى او تسبيح مىگويند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه شاكرانه او را تسبيح مىگويد ولى شما تسبيح آنان را در نمىيابيد، او بردبار آمرزگار است (۴۴)
وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا
﴿۴۵﴾
و چون قرآن خوانى، بين تو و بىايمانان به آخرت، حجابى پوشنده قرار دهيم (۴۵)
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا
﴿۴۶﴾
و بر دلهاى ايشان پردههايى كشيدهايم كه آن [پيام] را درنيابند، و در گوشهايشان سنگينىاى [نهادهايم]، و چون پروردگارت را به تنهايى در قرآن ياد كنى، از سر نفرت پشت كنند (۴۶)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا
﴿۴۷﴾
آنگاه كه به تو گوش مىسپارند، ما به آنچه گوش مىدهند آگاهتريم، و نيز هنگامى كه راز مىگويند، زمانى كه ستمكاران [مشرك] گويند كه شما جز از مردى جادوزده پيروى نمىكنيد (۴۷)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا
﴿۴۸﴾
بنگر كه چگونه براى تو مثل زدهاند و گمراه شدهاند، و راه به جايى نمىتوانند برد (۴۸)
وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا
﴿۴۹﴾
و گفتند آيا چون استخوانهاى [پوسيده و] خرد و خاك شديم، در هيئت آفرينشى تازه برانگيخته خواهيم شد؟ (۴۹)
قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا
﴿۵۰﴾
بگو سنگ يا آهن باشيد (۵۰)
أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا
﴿۵۱﴾
يا آفريدهاى كه در دلهاى شما بزرگ مىنمايد، زودا كه خواهند گفت چه كسى ما را [پس از مرگ] باز مىگرداند؟ بگو همان كسى كه شما را نخستبار آفريد، آنگاه در برابر تو سرهايشان را [به علامت انكار] تكان مىدهند و مىگويند آن امر كى خواهد بود؟ بگو چه بسا نزديك باشد (۵۱)
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا
﴿۵۲﴾
روزى كه شما را بخواند و شما سپاسگزارانه پاسخ دهيد و چنين پنداريد كه جز اندكى [در دنيا يا در گور] درنگ نكردهايد (۵۲)
وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا
﴿۵۳﴾
بگو به بندگانم سخنى را كه بهتر است بگويند، چرا كه شيطان ميان آنان را به هم مىزند، بىگمان شيطان دشمن آشكار انسان است (۵۳)
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا
﴿۵۴﴾
پروردگارتان به [احوال] شما داناتر است، اگر بخواهد به شما رحمت مىآورد يا اگر بخواهد شما را عذاب مىكند، و ما تو را نگهبان آنان نفرستادهايم (۵۴)
وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا
﴿۵۵﴾
و پروردگار تو به هر آنكه در آسمانها و زمين هست، داناتر است، و به راستى بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى بخشيدهايم، و به داوود زبور عطا كردهايم (۵۵)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا
﴿۵۶﴾
بگو كسانى را كه در برابر او قائل هستيد به دعا بخوانيد، [خواهيد ديد كه] قادر به بلاگردانى از شما و هيچ تغيير و تحولى نيستند (۵۶)
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا
﴿۵۷﴾
اين كسانى كه [به ناحق به خدايى] مىخوانند، كسانى كه از همه مقربترند، خود به پروردگارشان تقرب مىجويند، و به رحمت او اميد دارند، و از عذاب او بيمناكند، كه از عذاب پروردگارت بايد بر حذر بود (۵۷)
وَإِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا
﴿۵۸﴾
و هيچ شهرى نيست مگر آنكه ما پيش از [فرارسيدن] روز قيامت نابودكننده يا عذابكننده [اهل] آن به عذابى شديد هستيم، و اين امر در لوح محفوظ نگاشته شده است (۵۸)
وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا
﴿۵۹﴾
و چيزى ما را از فرستادن معجزات باز نداشت مگر [همين امر] كه پيشينيان آن را تكذيب كردند، و به ثمود ماده شترى كه نشانهاى روشنگر بود، بخشيديم، ولى در حق آن ستم كردند و ما [اين گونه] معجزات را جز براى بيم دادن نمىفرستيم (۵۹)
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا
﴿۶۰﴾
و چنين بود كه با تو گفتيم كه پروردگارت بر همه مردمان احاطه دارد، و رؤيايى را كه به تو نمايانديم و شجره نفرين شده در قرآن را جز براى آزمون مردم قرار نداديم، و ايشان را بيم مىدهيم ولى جز بر طغيان شديد آنان نمىافزايد (۶۰)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا
﴿۶۱﴾
و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم بر آدم سجده بريد، آنگاه همه سجده بردند، جز ابليس كه گفت آيا بر كسى سجده برم كه او را از گل آفريدهاى؟ (۶۱)
قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا
﴿۶۲﴾
[همچنين] گفت خواهى ديد كه همين كسى كه بر من برترىاش دادى اگر مرا تا روز قيامت بازپس دارى [مهلت دهى] همه زاد و رود او جز اندكى را از راه به در برم (۶۲)
قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا
﴿۶۳﴾
[خداوند] فرمود برو كه هر كس از ايشان از تو پيروى كند، جهنم جزاى شما خواهد بود كه جزايى بسنده است (۶۳)
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا
﴿۶۴﴾
و هر كس را كه توانى از ايشان به بانگ خويش از جاى ببر و سوارگان و پيادگانت را بر سر ايشان بتاز و با آنان در اموال و اولاد شريك شو، و به آنان وعده[هاى رنگين] بده، و شيطان وعدهاى جز فريب به آنان نمىدهد (۶۴)
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا
﴿۶۵﴾
بدان كه بر بندگان من سلطه ندارى و پروردگارت كارسازى را بسنده است (۶۵)
رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا
﴿۶۶﴾
پروردگار شماست كه كشتى را براى شما در دريا روان مىكند تا از فضل او [روزى خويش را] بجوييد، چرا كه او با شما مهربان است (۶۶)
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا
﴿۶۷﴾
و چون در دريا بلايى دامنگيرتان شود، هر چه به دعايش مىخوانيد [و به ناحق مىپرستيد] جز او ناپديد مىگردد آنگاه چون شما را برهاند و به خشكى برساند [از او] روى بر مىگردانيد و انسان ناسپاس است (۶۷)
أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا
﴿۶۸﴾
پس آيا ايمنيد از اينكه شما را در گوشهاى از خشكى به زمين فرو برد، يا بر سر شما شنبادى بفرستد آنگاه براى خويش نگهبانى نيابيد؟ (۶۸)
أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا
﴿۶۹﴾
يا آيا ايمنيد از اينكه بار ديگر شما را به آن [دريا] بازگرداند و بر سر شما تندبادى كشتى شكن بفرستد و شما را به خاطر كفر و كفرانتان غرقه سازد، آنگاه در اين امر براى خويش در برابر ما خونخواهى نيابيد (۶۹)
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا
﴿۷۰﴾
و به راستى كه فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب مراد] روانه داشتيم و به ايشان از پاكيزهها روزى داديم و آنان را بر بسيارى از آنچه آفريدهايم، چنانكه بايد و شايد برترى بخشيديم (۷۰)
يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا
﴿۷۱﴾
روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان فراخوانيم، كسانى كه كارنامهشان به دست راستشان داده شود، كارنامه خود را [شادمانه] مىخوانند و به آنان به اندازه ذره ناچيزى هم ستم نرود (۷۱)
وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا
﴿۷۲﴾
و هر كس كه در اينجا كوردل باشد، همو در آخرت هم كوردل و گمراه است (۷۲)
وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا
﴿۷۳﴾
و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه بر تو وحى مىكنيم غافل كنند تا چيزى غير از آن را بر ما بربندى، و آنگاه تو را دوست گيرند (۷۳)
وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا
﴿۷۴﴾
و اگر گامت را استوار نداشته بوديم، چه بسا نزديك بود كه اندك گرايشى به آنان بيابى (۷۴)
إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا
﴿۷۵﴾
در آن صورت دو چندان [عذاب] در زندگى دنيا و دو چندان پس از مرگ به تو مىچشانديم آنگاه براى خود در برابر ما ياورى نمىيافتى (۷۵)
وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا
﴿۷۶﴾
و نيز بسا نزديك بود تو را از اين سرزمين به فريب و فتنه به جاى ديگر بكشانند، تا تو را از آنجا آواره كنند، و آنگاه پس از تو جز اندكى نمىپاييدند (۷۶)
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا
﴿۷۷﴾
اين سنت همان است كه در حق پيامبران خويش كه پيش از تو فرستاده بوديم، برقرار بود، و در سنت ما تغيير و تحولى نمىيابى (۷۷)
أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا
﴿۷۸﴾
نمازت را هنگام زوال خورشيد [در نيمروز] تا تاريكناى شب و نيز قرآن خوانى را در هنگام سپيده [براى نماز صبح] برپا دار، كه در قرآن خوانى سپيده [ نماز صبح] [فرشتگان] حضور دارند (۷۸)
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا
﴿۷۹﴾
و از شب هم بخشى را بيدار باش كه [اين نماز شب] نافلهاى [واجب] خاص توست، باشد كه پروردگارت تو را به مقامى پسنديده [شفاعت] بگمارد (۷۹)
وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا
﴿۸۰﴾
و بگو پروردگارا مرا به درستى [به مدينه] درون آور، و به درستى [از مكه] بيرون بر و براى من از سوى خويش سلطهاى نيرومند [بر دشمنان] قرار بده (۸۰)
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
﴿۸۱﴾
و بگو حق فرارسيد و باطل از ميان رفت، بىگمان باطل از ميان رفتنى است (۸۱)
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
﴿۸۲﴾
و از قرآن آنچه براى مؤمنان شفابخش و رحمت است نازل مىكنيم، و [اين كتاب] بر ستمكاران [مشرك] جز زيان نيفزايد (۸۲)
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا
﴿۸۳﴾
و چون بر انسان نعمتى مقرر داريم [از سرمستى] روى برتابد و دامن كشان بگذرد، و چون به او شرى رسد، بس نوميد گردد (۸۳)
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا
﴿۸۴﴾
بگو هر كس فراخور خويش عمل مىكند، و پروردگارتان داناتر است كه چه كسى رهيافتهتر است (۸۴)
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
﴿۸۵﴾
و از تو درباره روح مىپرسند، بگو روح از [عالم] امر پروردگارم است، و شما را از علم جز اندكى ندادهاند (۸۵)
وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا
﴿۸۶﴾
و اگر بخواهيم آنچه به تو وحى كردهايم، از ميان مىبريم، آنگاه در آن براى خويش در برابر ما نگهبانى نمىيابى (۸۶)
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا
﴿۸۷﴾
مگر به رحمت پروردگارت كه بخشش و بخشايش او در حق تو بسيار است (۸۷)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا
﴿۸۸﴾
بگو اگر انس و جن گرد آيند كه نظير اين قرآن را بياورند، ولو بعضى از آنان پشتيبان بعضى ديگر باشند، نمىتوانند نظير آن بياورند (۸۸)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا
﴿۸۹﴾
و در اين قرآن براى مردم هرگونه مثلى را گونهگون بيان داشتهايم و بيشترينه مردم جز ناسپاسى را نخواستند (۸۹)
وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا
﴿۹۰﴾
و گفتند به تو ايمان نمىآوريم مگر آنكه براى ما از زمين چشمهاى بجوشانى (۹۰)
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا
﴿۹۱﴾
يا براى تو باغى از خرما و انگور باشد و در لابلاى [درختان] آن جويباران را جارى گردانى (۹۱)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا
﴿۹۲﴾
يا پارههايى از آسمان را چنانكه گمان دارى بر [سر] ما بيندازى يا خدا و فرشتگان را روياروى ما بياورى (۹۲)
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا
﴿۹۳﴾
يا تو را خانهاى از زر و زيور باشد، يا به آسمان بر شوى و بالا رفتنت را باور نكنيم مگر آنكه كتابى براى ما فرود آورى كه بخوانيمش، بگو پاك و منزه است پروردگارم، آيا من جز بشرى هستم كه پيامبرم (۹۳)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا
﴿۹۴﴾
و مردمان را به هنگامى كه هدايت به سويشان آمد، چيزى از ايمان آوردن باز نداشت مگر اينكه گفتند آيا خداوند بشرى را به پيامبرى فرستاده است (۹۴)
قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا
﴿۹۵﴾
بگو اگر در روى زمين فرشتگانى بودند كه آرام و آهسته [به اين سو و آن سو] مىرفتند ما نيز براى آنان از آسمانى فرشتهاى به پيامبرى فرو مىفرستاديم (۹۵)
قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا
﴿۹۶﴾
بگو خداوند بين من و شما گواه بس، كه او بر بندگان خويش آگاه و بيناست (۹۶)
وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا
﴿۹۷﴾
و كسى كه خداوند هدايتش كند رهيافته است و كسانى را كه بيراه واگذارد، هرگز براى آنان در برابر او دوستانى نخواهى يافت، و آنان را در روز قيامت، نابينا و گنگ و ناشنوا، به رو در افتاده محشور گردانيم و سرايشان جهنم است كه هر چه شعلهاش فرو نشيند، بر ايشان افروخته مىداريم (۹۷)
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا
﴿۹۸﴾
اين جزاى آنان است چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند آيا چون استخوانهاى [پوسيده و] خرد و خاك شديم در هيئت آفرينشى تازه برانگيخته خواهيم شد؟ (۹۸)
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُورًا
﴿۹۹﴾
آيا ننگريستهاند كه خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريده است، تواناست كه همانند ايشان را بيافريند، و براى آنان اجلى مقرر دارد كه شكى در فرارسيدنش نباشد، و ستمكاران [مشرك] از ناحقشناسى جز ناسپاسى را نخواستند (۹۹)
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا
﴿۱۰۰﴾
بگو اگر شما خزاين رحمت پروردگارم را در اختيار داشتيد، در آن هنگام هم از بيم درويشى، امساك پيشه مىكرديد، و انسان بخيل است (۱۰۰)
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا
﴿۱۰۱﴾
و به راستى كه به موسى معجزات نهگانه روشنگرى بخشيديم، از بنىاسرائيل بپرس آنگاه كه [موسى] به نزدشان آمد و فرعون به او گفت اى موسى تو را جادو زده مىدانم (۱۰۱)
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا
﴿۱۰۲﴾
[موسى] گفت خوب مىدانى كه اينها را جز پروردگار آسمانها و زمين روشنگرانه فرو نفرستاده است، و من تو را اى فرعون نابود شدنى مىدانم (۱۰۲)
فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِيعًا
﴿۱۰۳﴾
[فرعون] مىخواست كه راه آنان را از سرزمين خودشان بزند، ولى او و همه كسانى را كه همراه او بودند، غرقه ساختيم (۱۰۳)
وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا
﴿۱۰۴﴾
و پس از او به بنىاسرائيل گفتيم در سرزمين خويش ساكن شويد، و چون وعده آخرت فرارسد همگىتان را با هم باز آوريم (۱۰۴)
وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا
﴿۱۰۵﴾
و آن را به حق فرو فرستاديم و به حق هم فرود آمد و تو را جز مژدهرسان و هشداردهنده نفرستادهايم (۱۰۵)
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا
﴿۱۰۶﴾
و [اين] قرآنى است كه آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانكه بايد و شايد نازل كردهايم تا آن را به آهستگى و درنگ بر مردم بخوانى (۱۰۶)
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا
﴿۱۰۷﴾
بگو شما چه به آن ايمان بياوريد چه نياوريد، كسانى كه پيش از آن دانش يافتهاند، چون بر آنان خوانده شود، سجده كنان به رو در مىافتند (۱۰۷)
وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا
﴿۱۰۸﴾
و مىگويند پاك و منزه است پروردگار ما، وعده پروردگار ما انجام يافتنى است (۱۰۸)
وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا
﴿۱۰۹﴾
و به رو در مىافتند و مىگريند و بر خشوع و خشيت آنان مىافزايد (۱۰۹)
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا
﴿۱۱۰﴾
بگو او را چه الله بخوانيد چه رحمان، هر چه بخوانيد او را نامهاى نيك است، و نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته، و راهى ميانه برگزين (۱۱۰)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا
﴿۱۱۱﴾
و بگو سپاس خداوندى را كه نه فرزندى برگزيده و نه در جهاندارى شريكى دارد و نه از سر ناچارى دوستى دارد، و او را چنانكه بايد و شايد بزرگ بشمار (۱۱۱)
سوره ۱۸: الكهف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا
﴿۱﴾
سپاس خداوندى را كه بر بنده خويش كتاب آسمانى را كه در آن هيچگونه كژى و كاستى نگذارده، نازل كرده است (۱)
قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا
﴿۲﴾
كتابى استوار كه از سوى او عقوبتى سخت را هشدار دهد، و به مؤمنانى كه نيكوكارى مىكنند بشارت دهد كه پاداشى نيك [در پيش] دارند (۲)
مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا
﴿۳﴾
كه جاودانه [در جوار رحمت او] ماندگارند (۳)
وَيُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا
﴿۴﴾
و تا كسانى را كه مىگويند خداوند فرزندى برگزيده است، بيم دهد (۴)
مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا
﴿۵﴾
به اين امر نه خودشان علم [و يقين] دارند نه پدرانشان، ناپسند است سخنى كه از دهان ايشان بر مىآيد، و جز دروغ نمىگويند (۵)
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا
﴿۶﴾
و چه بسا تو جان خود را در كار و بار ايشان، از شدت تاسف مىفرسايى، كه چرا به اين سخن ايمان نمىآورند (۶)
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
﴿۷﴾
ما آنچه را در زمين هست زيورى براى آن ساختهايم تا بيازماييمشان كه كداميك نيكو كردارترند (۷)
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
﴿۸﴾
و ما [سرانجام] آنچه بر روى آن [زمين] هست به صورت خاك و خاشاكى سترون در مىآوريم (۸)
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا
﴿۹﴾
گويا دانستهاى كه داستان اصحاب كهف و رقيم از آيات شگفتآور ماست (۹)
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
﴿۱۰﴾
چنين بود كه جوانمردان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا بر ما رحمت خويش بگستر و كار ما را به سامان آور (۱۰)
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا
﴿۱۱﴾
و در همان غار بر [چشمها و] گوشهايشان تا چندين سال پرده كشيديم (۱۱)
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا
﴿۱۲﴾
آنگاه از خواب بيدارشان ساختيم تا معلوم بداريم كه كدام يك از دو گروه، حساب مدت درنگ [و خوابشان] را بهتر مىشمارد (۱۲)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
﴿۱۳﴾
ما داستانشان را به راستى و درستى بر تو مىخوانيم ايشان جوانمردانى بودند كه [در نهان] به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما بر هدايتشان افزوديم (۱۳)
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا
﴿۱۴﴾
و دلهايشان را استوار داشتيم كه برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است، ما جز او خدايى نمىپرستيم كه در غير اين صورت هر چه بگوييم باطل است (۱۴)
هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
﴿۱۵﴾
اينان قوم ما هستند كه به جاى او خدايانى را به پرستش گرفتهاند، چرا برهانى آشكار [بر حقانيت] آنان نمىآورند؟ پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خداوند دروغ بندد (۱۵)
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا
﴿۱۶﴾
و چون از ايشان و آنچه جز خداوند مىپرستند، كناره گرفتيد، در آن غار جاى گيريد تا پروردگارتان رحمت خويش را بر شما بگستراند و كار شما را به سامان آورد (۱۶)
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا
﴿۱۷﴾
و خورشيد را چون طلوع مىكرد مىديدى كه از غارشان به سوى دست راست مىگرايد و چون غروب مىكرد از دست چپ آنان بر مىگذشت و آنان در گستره غار بودند، اين از آيات الهى است، هركس كه خداوند هدايتش كند رهيافته است و هركس كه او بيراه واگذارد، هرگز برايش سرور و راهنمايى نمىيابى (۱۷)
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
﴿۱۸﴾
و آنان را بيدار مىانگاشتى و حال آنكه خفته بودند، و ايشان را [از چپ] به راست و [از راست] به چپ مىگردانيم و سگشان بازوانش را بر درگاه غار گشوده بود، چون به ايشان مىنگريستى، پشت مىكردى و مىگريختى و از ايشان هراسان مىشدى (۱۸)
وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا
﴿۱۹﴾
و بدينسان بود كه آنان را از خواب بيدار كرديم تا در ميان خويش همپرسى كنند، [چنانكه] يكى از آنان گفت چه مدت در اينجا ماندهايد؟ [در پاسخش] گفتند به اندازه يك روز يا بخشى از روز [در اينجا] ماندهايم، [ديگران] گفتند پروردگارتان آگاهتر است كه چه مدت ماندهايد، حال يكى از خودتان را با اين درهمتان به سوى شهر بفرستيد تا ببيند كه خوراك بهتر كجاست، و خوراكى از آن برايتان [بخرد و] بياورد و پنهانكارى كند و هيچ كس را از حال شما آگاه نگرداند (۱۹)
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
﴿۲۰﴾
چرا كه آنان اگر بر شما دست يابند سنگسارتان مىكنند يا شما را [با زور] به آيين خويش در مىآورند و در آن صورت هرگز رستگار نخواهيد شد (۲۰)
وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا
﴿۲۱﴾
و بدينسان ديگران را از حال ايشان با خبر گردانديم تا بدانند كه وعده الهى راست و درست است و در قيامت ترديدى نيست، و هنگامى كه در ميان خويش بگومگو كردند و [عدهاى] گفتند بر جايگاه آنان يادمانى بسازيد، پروردگارشان به احوال آنان آگاهتر است، و كسانى كه مهار كار ايشان را در دست داشتند گفتند بر جايگاه آنان [زيارتگاه و] معبدى خواهيم ساخت (۲۱)
سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا
﴿۲۲﴾
زودا كه بگويند آنان سه تن بودند، چهارمينشان سگشان بود، و بگويند پنج تن بودند، ششمينشان سگشان بود كه همه از روى حدس و گمان است، و گويند هفت تن بودند و هشتمينشان سگشان بود، بگو پروردگار من به عده آنان داناتر است، هيچ كس عده آنان را نمىداند جز معدودى، پس در كار و بار آنان جز در حدى سطحى بگومگو مكن و از احد از آنان درباره آنان نظر مخواه (۲۲)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
﴿۲۳﴾
و هرگز در هيچ كارى مگو كه من فردا كننده آن هستم (۲۳)
إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
﴿۲۴﴾
[و بگو] مگر آنكه خدا بخواهد، و چون [ان شاء الله گفتن را] فراموش كردى [هنگامى كه به ياد آوردى] پروردگارت را ياد كن و بگو باشد كه پروردگارم مرا به راهى نزديكتر از اين به صواب هدايت كند (۲۴)
وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا
﴿۲۵﴾
و در غارشان سيصد سال ماندند و نه سال هم بر آن افزودند (۲۵)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا
﴿۲۶﴾
بگو خداوند به مدت ماندنشان داناتر است، علم غيب آسمانها و زمين خاص اوست، چقدر بينا و چقدر شنواست، ايشان را جز او سرورى نيست، و در فرمانروايى خود كسى را شريك نمىسازد (۲۶)
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا
﴿۲۷﴾
و آنچه از كتاب پروردگارت بر تو وحى شده است بخوان، [و بدان كه] كلمات [/ وعدههاى] او دگرگونكنندهاى ندارد، و هرگز جز او پشت و پناهى نخواهى يافت (۲۷)
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
﴿۲۸﴾
و با كسانى كه بامدادان و شامگاهان، پروردگارشان را [به دعا و نيايش] مىخوانند و در طلب خشنودى او هستند، مدارا كن، و در هواى تجمل زندگى دنيوى، چشم از ايشان بر مگير، و از كسى كه دلش را از ياد خويش غافل داشتهايم، و در پى هوى و هوس خويش است و كارش تباه است، پيروى مكن (۲۸)
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
﴿۲۹﴾
و بگو اين حق و از سوى پروردگارتان است، هركس كه خواهد ايمان بياورد، و هركس كه خواهد كفرورزد، [و بدانند كه] ما براى ستمكاران [مشرك] آتشى فراهم آوردهايم كه سراپردههاى آن آنان را فراخواهد گرفت، و چون به استغاثه آبى طلب كنند، به ايشان آبى چون فلز گداخته دهند كه [حرارتش] چهرههايشان را بريان كند، هم نوشابهاى بد است و هم مجلسى بد (۲۹)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
﴿۳۰﴾
كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند [بدانند كه] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است، فرو نمىگذاريم (۳۰)
أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
﴿۳۱﴾
اينانند كه بهشت[هاى] عدن دارند كه جويباران از فرودستشان جارى است، و در آنجا به دستبندهاى زرين آراسته شوند و جامههاى سبزرنگ از پرنيان [نازك] و ابريشم ستبر بپوشند، و در آنجا بر تختها تكيه زنند، هم پاداشى نيكوست و هم مجلسى نيكو (۳۱)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
﴿۳۲﴾
و براى آنان مثلى بزن از دو مرد كه به يكى از آنان دو تاكستان داده بوديم، و پيرامون آن را درخت خرما و در ميانه آنها كشتزارى قرار داده بوديم (۳۲)
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
﴿۳۳﴾
و هر دو باغ ميوهاش را مىداد و از صاحبش چيزى دريغ نمىورزيد و در ميانه آنها جويبارى روان كرده بوديم (۳۳)
وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
﴿۳۴﴾
و بدينسان دارايىاى داشت، و [يك روز] به دوستش كه با او گفت و گو مىكرد گفت من از تو مالدارتر و با خدم و حشمترم (۳۴)
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
﴿۳۵﴾
و در حالى كه در حق خويش ستمكار بود، داخل باغش شد و گفت گمان ندارم كه اين [نعمت] هرگز نابود شود (۳۵)
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا
﴿۳۶﴾
و گمان ندارم كه قيامت بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، در آنجا جايگاهى بهتر از اين خواهم يافت (۳۶)
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
﴿۳۷﴾
دوستش كه با او گفت و گو مىكرد گفت آيا به كسى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريده است و سپس در هيئت انسانى [معتدل] سامان داده است، كفرمىورزى؟ (۳۷)
لَكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
﴿۳۸﴾
ولى من مىگويم او كه خداوند است، پروردگار من است و با پروردگارم احدى را شريك نمىآورم (۳۸)
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا
﴿۳۹﴾
و چرا چون وارد باغت شدى، نگفتى "ما شاء الله لا قوة الا بالله"، اگر مرا كممالتر و كمزاد و رودتر مىبينى، (۳۹)
فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
﴿۴۰﴾
چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو به من ببخشد و بر باغ تو صاعقهاى از آسمان فرود فرستد و به صورت خاك و خاشاكى سترون در آيد (۴۰)
أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
﴿۴۱﴾
يا آب آن [به اعماق زمين] فرو رود، و هرگز نتوانى بازش يافت (۴۱)
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
﴿۴۲﴾
و [سرانجام] دارايىاش بر باد رفت، و او به خاطر هزينهاى كه در آن كرده بود، دست [حسرت] بر دست مىزد، و آن باغ سقفها و ديوارهايش فرو ريخته بود، و مىگفت كاش من هيچ كس را با پروردگارم شريك نمىانگاشتم (۴۲)
وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا
﴿۴۳﴾
و براى او گروهى نبودند كه او را در برابر خداوند يارى دهند و انتقام گيرنده نبود (۴۳)
هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
﴿۴۴﴾
آنجاست كه ولايت از آن خداوند بر حق است، هموست كه خوش پاداشتر و بهترين بخشنده نيك سرانجامى است (۴۴)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا
﴿۴۵﴾
و براى آنان زندگى دنيوى را به آبى مثل بزن كه آن را از آسمان نازل كنيم و به آن گل و گياه زمين آميزد، و سرانجام خرد و خوار شود كه بادها پراكندهاش كنند، و خداوند بر هر كارى تواناست (۴۵)
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
﴿۴۶﴾
اموال و پسران، تجمل زندگى دنيوى است، و كارهاى ماندگار شايسته، نزد پروردگارت خوش پاداشتر و اميدبخشتر است (۴۶)
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
﴿۴۷﴾
و روزى [آيد] كه كوهها را به حركت در آوريم و زمين را آشكار و هموار بينى و آنان را گرد آوريم و هيچ كس از آنان را فرو نگذاريم (۴۷)
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدًا
﴿۴۸﴾
و [آنان را] بر پروردگارت به صف عرضه دارند [فرمايد] همچنانكه نخست بار شما را آفريده بوديم [تنها و برهنه] نزد ما آمديد، ولى گمان مىكرديد كه براى شما موعد [ديدارى] نمىگذاريم (۴۸)
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
﴿۴۹﴾
و كارنامهها را در ميان آورند، آنگاه گناهكاران را از آنچه در آن است هراسان بينى، و گويند واى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ خرد و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آنكه بر شمرده است، و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند و پروردگارت بر هيچ كس ستم روا نمىدارد (۴۹)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
﴿۵۰﴾
و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده بريد، همه سجده بردند مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد، آيا شما او و زاد و رودش را به جاى من به دوستى مىگيريد، و حال آنكه ايشان دشمنان شما هستند، ستمكاران [مشرك] بد جانشينى [به جاى خدا] دارند (۵۰)
مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
﴿۵۱﴾
آنان را در هنگام آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش خودشان گواه نگرفتم و من آن نيستم كه گمراهكنندگان را به يارى بگيرم (۵۱)
وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا
﴿۵۲﴾
و روزى كه فرمايد شركايى را كه براى من مىانگاشتيد فراخوانيد، آنگاه ايشان را بخوانند و پاسخى به ايشان ندهند، و در ميان آنان مهلكهاى فاصله اندازيم (۵۲)
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
﴿۵۳﴾
و گناهكاران آتش دوزخ را ببينند و بدانند كه در آن خواهند افتاد و از آن گريزى نيابند (۵۳)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
﴿۵۴﴾
و در اين قرآن براى مردم هر گونه مثلى را گونهگون بيان داشتهايم و انسان از هر موجودى جدلپيشهتر است (۵۴)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
﴿۵۵﴾
و مردمان را به هنگامى كه هدايت به سويشان آمد، چيزى از ايمان آوردن و آمرزش خواهى از پروردگارشان باز نداشت، مگر آنكه سنت پيشينيان براى آنان نيز پيش آمد، يا عذاب رويا رويشان آمد (۵۵)
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا
﴿۵۶﴾
و ما پيامبران را جز مژده آور و هشداردهنده نمىفرستيم و كافران از باطل دفاع مىكنند كه حق را با آن ابطال كنند، و آيات من و هشدار خويش را به ريشخند گرفتند (۵۶)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
﴿۵۷﴾
و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش پند داده شود و از آن روى بگرداند و كار و كردار پيشين خود را فراموش كند، ما بر دلهايشان پردههايى كشيدهايم كه آن [پيام] را در نيابند و در گوشهاى آنان سنگينىاى [نهادهايم] و اگر ايشان را به سوى هدايت فراخوانى، هرگز و به هيچ وجه راه نيابند (۵۷)
وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا
﴿۵۸﴾
و پروردگار تو آمرزگار صاحب رحمت است، اگر آنان را به خاطر آنچه كردهاند، فرو مىگرفت، عذابشان را پيش مىانداخت، ولى براى آنان ميعادى مقرر است كه در برابر آن پناهگاهى نمىيابند (۵۸)
وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا
﴿۵۹﴾
و اين شهرهايى است كه چون [اهلش] ستم ورزيدند، نابودشان كرديم، و براى نابوديشان ميعادى مقرر داشتيم (۵۹)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
﴿۶۰﴾
و چنين بود كه موسى به شاگردش گفت دست از سير و طلب برندارم تا به مجمعالبحرين برسم، يا آنكه روزگارانى دراز راه بپيمايم (۶۰)
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
﴿۶۱﴾
و چون به مجمع بين آن دو [دريا] رسيدند ماهيشان را فراموش كردند كه راهش را به ميان دريا در پيش گرفته بود و روانه شده بود (۶۱)
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
﴿۶۲﴾
و چون چندى از آنجا گذشتند [موسى] به شاگردش گفت غذايمان را بياور كه از اين سفرمان خستگى و ماندگى ديدهايم (۶۲)
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
﴿۶۳﴾
گفت ملاحظه كن، وقتى كه در كنار آن تختهسنگ آرام گرفتيم، من [داستان] ماهى را فراموش كردم و جز شيطان آن را از ياد من نبرد كه [به شما] بگويم و [آن ماهى] با كمال شگفتى راهش را به ميان دريا در پيش گرفت (۶۳)
قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
﴿۶۴﴾
گفت اين همانجاست كه ما جستجويش مىكرديم، لذا پىجويانه بازگشتند (۶۴)
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا
﴿۶۵﴾
آنگاه بندهاى از بندگان ما [خضر] را يافتند كه به او رحمتى از سوى خويش ارزانى داشته و از پيشگاه خود به او علم [لدنى] آموخته بوديم (۶۵)
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
﴿۶۶﴾
موسى به او گفت آيا مىتوانم از شما پيروى كنم كه از بينشى كه آموختهاى به من نيز بياموزى؟ (۶۶)
قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
﴿۶۷﴾
[خضر] گفت تو هرگز همپاى من صبر نتوانى كرد (۶۷)
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
﴿۶۸﴾
و چگونه درباره چيزى كه به آن علم و احاطه ندارى، صبر ورزى؟ (۶۸)
قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
﴿۶۹﴾
[موسى] گفت ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت، و از امر تو سرپيچى نمىكنم (۶۹)
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
﴿۷۰﴾
گفت اگر از من پيروى مىكنى از هيچ چيز از من سؤال مكن تا آنكه درباره آن با تو سخن بگويم (۷۰)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
﴿۷۱﴾
پس رهسپار شدند تا آنكه سوار كشتىاى شدند [و خضر] آن را سوراخ كرد [موسى] گفت سوراخش كردى كه سرنشينانش را غرق كنى؟ عجب كار هولانگيزى كردى (۷۱)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
﴿۷۲﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت كه تو همپاى من صبر نتوانى كرد (۷۲)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
﴿۷۳﴾
گفت مرا به خاطر آنچه فراموش كردم مؤاخذه مكن و كار را بر من سخت مگير (۷۳)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا
﴿۷۴﴾
باز رهسپار شدند تا آنكه به جوانى برخوردند و [خضر] او را كشت [موسى] گفت آيا انسان بيگناهى را بدون آنكه قصاصى در بين باشد، كشتى، به راستى كار ناپسنديدهاى كردى (۷۴)
|
||