ParsQuran
سوره 96: العلق - جزء 30

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱﴾
انصاریان: بخوان به نام پروردگارت که [همه آفریده ها را] آفریده؛
خرمشاهی: بخوان به نام پروردگارت كه آفريده است‏
فولادوند: بخوان به نام پروردگارت كه آفريد
قمشه‌ای: (ای رسول گرامی برخیز و قرآن را) به نام پروردرگارت که خدای آفریننده عالم است (بر خلق) قرائت کن.
مکارم شیرازی: بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾
انصاریان: [همان که] انسان را از علق به وجود آورد.
خرمشاهی: كه انسان را از [نطفه و سپس‏] خون بسته آفريده است‏
فولادوند: انسان را از علق آفريد
قمشه‌ای: آن خدایی که آدمی را از خون بسته (که تحول نطفه است) بیافرید.
مکارم شیرازی: همان كس كه ‏انسان را از خون بسته‏ اي خلق كرد.
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ﴿۳﴾
انصاریان: بخوان در حالی که پروردگارت کریم ترین [کریمان] است.
خرمشاهی: بخوان و پروردگار تو بس گرامى است‏
فولادوند: بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است
قمشه‌ای: بخوان و (بدان که) پروردگار تو کریم‌ترین کریمان عالم است.
مکارم شیرازی: بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است.
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿۴﴾
انصاریان: همان که به وسیله قلم آموخت،
خرمشاهی: همان كه با قلم [و كتابت انسان را] آموزش داد
فولادوند: همان كس كه به وسيله قلم آموخت
قمشه‌ای: آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت.
مکارم شیرازی: همان كسي كه به وسيله قلم تعليم نمود.
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿۵﴾
انصاریان: [و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
خرمشاهی: به انسان چيزى را كه نمى‏دانست، آموخت‏
فولادوند: آنچه را كه انسان نمى‏ دانست [بتدريج به او] آموخت
قمشه‌ای: به آدمی آنچه را که نمی‌دانست تعلیم داد.
مکارم شیرازی: و به انسان آنچه را نمي‏دانست ياد داد.
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى ﴿۶﴾
انصاریان: این چنین نیست [که انسان سپاس گزار باشد] مسلماً انسان سرکشی می کند.
خرمشاهی: چنين نيست، بى‏گمان انسان سر به طغيان برآورد
فولادوند: حقا كه انسان سركشى مى ‏كند
قمشه‌ای: راستی که انسان سرکش و مغرور می‌شود.
مکارم شیرازی: چنين نيست كه انسان حقشناس باشد مسلما طغيان مي‏كند.
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷﴾
انصاریان: برای اینکه خود را بی نیاز می پندارد.
خرمشاهی: از اين كه خود را بى‏نياز [و توانگر] بيند
فولادوند: همين كه خود را بى ‏نياز پندارد
قمشه‌ای: چون که خود را در غنا و دارایی ببیند.
مکارم شیرازی: به خاطر اينكه خود را بينياز مي‏بيند!
إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى ﴿۸﴾
انصاریان: بی تردید بازگشت به سوی پروردگار توست.
خرمشاهی: همانا بازگشت به سوى پروردگار توست‏
فولادوند: در حقيقت بازگشت به سوى پروردگار توست
قمشه‌ای: محققا (پس از مرگ) باز گشت به سوی پروردگار تو خواهد بود.
مکارم شیرازی: مسلما بازگشت همه به سوي پروردگار تو است.
أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى ﴿۹﴾
انصاریان: مرا خبر ده، آیا آن کسی که باز می دارد،
خرمشاهی: آيا نگريسته‏اى كسى را كه باز مى‏دارد
فولادوند: آيا ديدى آن كس را كه باز مى‏ داشت
قمشه‌ای: دیدی آن کس را که منع (و تمسخر) می‌کرد؟
مکارم شیرازی: به من خبر ده آيا كسي كه نهي مي‏كند
عَبْدًا إِذَا صَلَّى ﴿۱۰﴾
انصاریان: بنده ای را هنگامی که نماز می خواند؟
خرمشاهی: بنده‏اى را كه به نماز برخيزد
فولادوند: بنده‏ اى را آنگاه كه نماز مى‏ گزارد
قمشه‌ای: آن بنده خدای را که به نماز مشغول شد؟ (مراد ابو جهل است که بر نماز، پیغمبر و اصحابش را به مسخرگی می‌آزرد).
مکارم شیرازی: بنده‏ اي را به هنگامي كه نماز مي‏خواند (آيا مستحق عذاب الهي نيست)؟