ParsQuran
سوره 90: البلد - جزء 30

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿۴﴾
انصاریان: همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.
خرمشاهی: به راستى انسان را در رنج و محنت كشيدن آفريده‏ايم‏
فولادوند: براستى كه انسان را در رنج آفريده‏ ايم
قمشه‌ای: که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).
مکارم شیرازی: كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او مملو از رنجها است).
أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هرگز کسی بر او دست نیابد؟!
خرمشاهی: آيا مى‏پندارد كه هرگز كسى بر او دست ندارد؟
فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت
قمشه‌ای: آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟
مکارم شیرازی: آيا او گمان مي‏كند كه هيچ كس قادر نيست بر او دست يابد؟!
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾
انصاریان: می گوید: ثروت فراوانی را [برای مبارزه با پیامبر و اسلام] تباه کرده ام!
خرمشاهی: گويد مالى فراوان [در راه مبارزه با پيامبر] بر باد دادم‏
فولادوند: گويد مال فراوانى تباه كردم
قمشه‌ای: می‌گوید: من مال بسیاری تلف کردم.
مکارم شیرازی: مي گويد: مال زيادي را (در كارهاي خير) تلف كرده‏ ام!
أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هیچ کس او را ندیده است [که همه اعمال و کردارش را ثبت کند؟]
خرمشاهی: آيا مى‏پندارد كه هيچ كس [كار و بار] او را نديده است؟
فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است
قمشه‌ای: آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند).
مکارم شیرازی: آيا گمان مي‏كند هيچ كس او را نديده (و نمي‏بيند)؟
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ ﴿۸﴾
انصاریان: آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟
خرمشاهی: آيا براى او دو چشم نيافريده‏ايم؟
فولادوند: آيا دو چشمش نداده‏ ايم
قمشه‌ای: آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟
مکارم شیرازی: آيا براي او (انسان) دو چشم قرار نداديم ؟
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ﴿۹﴾
انصاریان: و یک زبان و دو لب؟
خرمشاهی: و زبانى و دو لب‏
فولادوند: و زبانى و دو لب
قمشه‌ای: و زبان و دو لب به او ندادیم؟
مکارم شیرازی: و يك زبان و دو لب ؟
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم [تا راه خیر را بگزیند و راه شر را واگذارد؟]
خرمشاهی: و او را بر سر [هر يك از] دو راه [خير و شر] نياورده‏ايم؟
فولادوند: و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم
قمشه‌ای: و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟
مکارم شیرازی: و او را به خير و شرش هدايت نموديم.
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: پس شتابان و با شدت به آن گردنه سخت وارد نشد؛
خرمشاهی: ولى خود در پى عقبه نبود
فولادوند: و[لى] نخواست از گردنه [عاقبت‏ نگرى] بالا رود
قمشه‌ای: باز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.
مکارم شیرازی: ولي او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم بالا نرفت!
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿۱۲﴾
انصاریان: و تو چه می دانی آن گردنه سخت چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى عقبه چيست‏
فولادوند: و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست
قمشه‌ای: و چگونه توان دانست که آن عقبه (تکلیف و ایمان) چیست؟
مکارم شیرازی: و تو نمي‏داني آن گردنه چيست ؟
فَكُّ رَقَبَةٍ ﴿۱۳﴾
انصاریان: آزاد کردن برده،
خرمشاهی: آزادسازى برده‏
فولادوند: بنده‏ اى را آزادكردن
قمشه‌ای: آن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.
مکارم شیرازی: آزاد كردن برده است!