ParsQuran
سوره 90: البلد - جزء 30

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾
انصاریان: قسم می خورم به این شهر،
خرمشاهی: سوگند به اين شهر مى‏خورم‏
فولادوند: سوگند به اين شهر
قمشه‌ای: نه، سوگند به این بلد (مکّه معظّم و مسجد کعبه محترم).
مکارم شیرازی: قسم به اين شهر مقدس (مكه).
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾
انصاریان: در حالی که تو در آن جای داری
خرمشاهی: و تو [يكچند] در اين شهر [حكمرواى مطلق و] دست گشاده‏اى‏
فولادوند: و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى
قمشه‌ای: و حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری.
مکارم شیرازی: شهري كه تو ساكن
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾
انصاریان: و سوگند به پدر و آنچه زاده است؛
خرمشاهی: و سوگند به پدر و فرزندى كه پديد آورده است‏
فولادوند: سوگند به پدرى [چنان] و آن كسى را كه به وجود آورد
قمشه‌ای: و قسم به پدر (بزرگوار انسان، آدم صفی) و فرزندان (خدا پرست) او.
مکارم شیرازی: و قسم به پدر و فرزندش (ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح).
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿۴﴾
انصاریان: همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.
خرمشاهی: به راستى انسان را در رنج و محنت كشيدن آفريده‏ايم‏
فولادوند: براستى كه انسان را در رنج آفريده‏ ايم
قمشه‌ای: که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).
مکارم شیرازی: كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او مملو از رنجها است).
أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هرگز کسی بر او دست نیابد؟!
خرمشاهی: آيا مى‏پندارد كه هرگز كسى بر او دست ندارد؟
فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت
قمشه‌ای: آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟
مکارم شیرازی: آيا او گمان مي‏كند كه هيچ كس قادر نيست بر او دست يابد؟!
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾
انصاریان: می گوید: ثروت فراوانی را [برای مبارزه با پیامبر و اسلام] تباه کرده ام!
خرمشاهی: گويد مالى فراوان [در راه مبارزه با پيامبر] بر باد دادم‏
فولادوند: گويد مال فراوانى تباه كردم
قمشه‌ای: می‌گوید: من مال بسیاری تلف کردم.
مکارم شیرازی: مي گويد: مال زيادي را (در كارهاي خير) تلف كرده‏ ام!
أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هیچ کس او را ندیده است [که همه اعمال و کردارش را ثبت کند؟]
خرمشاهی: آيا مى‏پندارد كه هيچ كس [كار و بار] او را نديده است؟
فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است
قمشه‌ای: آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند).
مکارم شیرازی: آيا گمان مي‏كند هيچ كس او را نديده (و نمي‏بيند)؟
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ ﴿۸﴾
انصاریان: آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟
خرمشاهی: آيا براى او دو چشم نيافريده‏ايم؟
فولادوند: آيا دو چشمش نداده‏ ايم
قمشه‌ای: آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟
مکارم شیرازی: آيا براي او (انسان) دو چشم قرار نداديم ؟
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ﴿۹﴾
انصاریان: و یک زبان و دو لب؟
خرمشاهی: و زبانى و دو لب‏
فولادوند: و زبانى و دو لب
قمشه‌ای: و زبان و دو لب به او ندادیم؟
مکارم شیرازی: و يك زبان و دو لب ؟
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم [تا راه خیر را بگزیند و راه شر را واگذارد؟]
خرمشاهی: و او را بر سر [هر يك از] دو راه [خير و شر] نياورده‏ايم؟
فولادوند: و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم
قمشه‌ای: و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟
مکارم شیرازی: و او را به خير و شرش هدايت نموديم.
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: پس شتابان و با شدت به آن گردنه سخت وارد نشد؛
خرمشاهی: ولى خود در پى عقبه نبود
فولادوند: و[لى] نخواست از گردنه [عاقبت‏ نگرى] بالا رود
قمشه‌ای: باز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.
مکارم شیرازی: ولي او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم بالا نرفت!
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿۱۲﴾
انصاریان: و تو چه می دانی آن گردنه سخت چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى عقبه چيست‏
فولادوند: و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست
قمشه‌ای: و چگونه توان دانست که آن عقبه (تکلیف و ایمان) چیست؟
مکارم شیرازی: و تو نمي‏داني آن گردنه چيست ؟
فَكُّ رَقَبَةٍ ﴿۱۳﴾
انصاریان: آزاد کردن برده،
خرمشاهی: آزادسازى برده‏
فولادوند: بنده‏ اى را آزادكردن
قمشه‌ای: آن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.
مکارم شیرازی: آزاد كردن برده است!
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ﴿۱۴﴾
انصاریان: یا طعام دادن در روز گرسنگی و قحطی،
خرمشاهی: يا اطعامى [از بينوايان‏] در روزى گرسنگى زده‏
فولادوند: يا در روز گرسنگى طعام‏ دادن
قمشه‌ای: و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.
مکارم شیرازی: يا اطعام كردن در روز گرسنگي.
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿۱۵﴾
انصاریان: به یتیمی خویشاوند،
خرمشاهی: در حق يتيمى خويشاوند
فولادوند: به يتيمى خويشاوند
قمشه‌ای: به یتیم خویشاوندان خود.
مکارم شیرازی: يتيمي از خويشاوندان را.
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿۱۶﴾
انصاریان: یا مستمندی خاک نشین؛
خرمشاهی: يا بينوايى خاك‏نشين‏
فولادوند: يا بينوايى خاك‏نشين
قمشه‌ای: یا به فقیر مضطرّ خاک نشین.
مکارم شیرازی: يا مستمندي به خاك افتاده را.
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿۱۷﴾
انصاریان: علاوه بر [انجام] این [تکالیف]، از کسانی باشد که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر و مهربانی سفارش کرده اند؛
خرمشاهی: تا سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده‏اند و همديگر را به شكيبايى و همديگر را به مهربانى سفارش كرده‏اند
فولادوند: علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كرده‏ اند
قمشه‌ای: و آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیتت صبر و مهربانی با خلق سفارش می‌کنند.
مکارم شیرازی: سپس از كساني بوده باشد كه ايمان آورده، و يكديگر را به شكيبائي و رحمت توصيه مي‏كنند.
أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿۱۸﴾
انصاریان: اینان سعادتمندان اند؛
خرمشاهی: اينانند كه اصحاب يمين‏اند
فولادوند: اينانند خجستگان
قمشه‌ای: که آنها اهل یمین و سعادتند (و نامه عمل به دست راست گیرند).
مکارم شیرازی: آنها اصحاب اليمين هستند (و نامه اعمالشان را به دست راستشان مي‏دهند).
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿۱۹﴾
انصاریان: و کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، آنان شقاوتمندان اند
خرمشاهی: و كسانى كه به آيات ما انكار ورزيده‏اند، آنانند كه اصحاب شمال‏اند
فولادوند: و كسانى كه به انكار نشانه‏ هاى ما پرداخته‏ اند آنانند ناخجستگان شوم
قمشه‌ای: و آنان که به آیات ما (قرآن و دیگر کتب آسمانی) کافر شدند آنها اهل شومی و شقاوتند (نامه عمل به دست چپ دارند).
مکارم شیرازی: و كساني كه آيات ما را انكار كرده‏ اند افرادي شومند و نامه اعمالشان به دست چپشان داده مي‏شود.
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ﴿۲۰﴾
انصاریان: بر آنان آتشی سرپوشیده احاطه دارد [که هیچ راه گریزی از آن ندارند.]
خرمشاهی: بر آنان آتشى چند لايه، [چيره‏] باشد
فولادوند: بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد
قمشه‌ای: بر آن کافران آتشی سر پوشیده (که از آن راه گریزی نیست) احاطه خواهد کرد.
مکارم شیرازی: بر آنها آتشي است فرو بسته (كه راه فراري از آن نيست).