فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ
﴿۱۵﴾
انصاریان: اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی داردش و نعمتش بخشد، می گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم] مرا گرامی داشت،
خرمشاهی: اما انسان چون پروردگارش او را بيازمايد و او را گرامى دارد و به او نعمت بخشد، [شاد و مغرور شود و] گويد پروردگارم مرا گرامى داشت فولادوند: اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است قمشهای: اما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت. مکارم شیرازی: اما انسان هنگامي كه خداوند او را براي آزمايش اكرام ميكند و نعمت ميبخشد (مغرور ميشود و) ميگويد: پروردگارم مرا گرامي داشته!
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.
خرمشاهی: و اما چون او را [به بلا و محنت] بيازمايد و روزى او را بر او تنگ گيرد، [بىصبرى و ناسپاسى كند و] گويد پروردگارم مرا خوار داشت فولادوند: و اما چون وى را مى آزمايد و روزى اش را بر او تنگ مى گرداند مى گويد پروردگارم مرا خوار كرده است قمشهای: و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید. مکارم شیرازی: و اما هنگامي كه براي امتحان روزي را بر او تنگ بگيرد ماءيوس ميشود و ميگويد پروردگارم مرا خوار كرده!
كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، بلکه [زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که] یتیم را گرامی نمی دارید
خرمشاهی: چنين نيست، بلكه يتيم را نمىنوازيد فولادوند: ولى نه بلكه يتيم را نمى نوازيد قمشهای: چنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید. مکارم شیرازی: چنان نيست كه شما خيال ميكنيد، بلكه شما يتيمان را گرامي نميداريد.
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
﴿۱۸﴾
انصاریان: و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند تشویق نمی کنید
خرمشاهی: و بر اطعام بينوا ترغيب نمىكنيد فولادوند: و بر خوراك[دادن] بينوا همديگر را بر نمى انگيزيد قمشهای: و فقیر را بر سفره طعام خود به میل و رغبت ننشانید. مکارم شیرازی: و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نميكند.
وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا
﴿۱۹﴾
انصاریان: و میراث خود را [با میراث دیگران بی توجه به حلال وحرام بودنش] یک جا و کامل می خورید
خرمشاهی: و ميراث را [به حق و ناحق] يكسره مىخوريد فولادوند: و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مى خوريد قمشهای: و مال ارث را به تمامی میخورید (و مراعات حق وارثان ضعیف مانند زنان و دختران و صغیران را نمیکنید). مکارم شیرازی: و ميراث را (از طريق مشروع و نامشروع) جمع كرده ميخوريد.
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا
﴿۲۰﴾
انصاریان: وثروت را بسیار دوست دارید.
خرمشاهی: و مال را چه بسيار دوست مىداريد فولادوند: و مال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار قمشهای: و سخت فریفته و مایل به مال دنیا میباشید (و به ثواب آخرت هیچ نمیپردازید). مکارم شیرازی: و مال و ثروت را بسيار دوست ميداريد.
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا
﴿۲۱﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، هنگامی که زمین را به شدت درهم کوبند
خرمشاهی: چنين نيست، آنگاه كه زمين پخش و پراكنده شود فولادوند: نه چنان است آنگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود قمشهای: چنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود. مکارم شیرازی: چنان نيست كه آنها خيال ميكنند، در آن هنگام كه زمين سخت درهم كوبيده شود.
وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
﴿۲۲﴾
انصاریان: و [فرمان] پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند،
خرمشاهی: و امر پروردگارت فرارسد و فرشتگان صف در صف آيند فولادوند: و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صفدرصف آيند قمشهای: و (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند. مکارم شیرازی: و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند.
وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى
﴿۲۳﴾
انصاریان: در آن روز دوزخ را بیاورند، در آن روز انسان متذکّر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟!
خرمشاهی: و در چنين روز جهنم را به ميان آورند، در چنين روز انسان پندگيرد و او را چه جاى پند گرفتن است فولادوند: و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است كه انسان پند گيرد و[لى] كجا او را جاى پندگرفتن باشد قمشهای: و آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟ مکارم شیرازی: و در آن روز جهنم را حاضر كنند (آري) در آن روز انسان متذكر ميشود، اما چه فايده كه اين تذكر براي او سودي ندارد.
يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
﴿۲۴﴾
انصاریان: می گوید: ای کاش برای این زندگی ام [عبادت خالصانه و کار نیک] پیش فرستاده بودم.
خرمشاهی: [از سر حسرت] گويد كاش من براى اين زندگانى [اخروى]ام پيش انديشى كرده بودم فولادوند: گويد كاش براى زندگانى خود [چيزى] پيش فرستاده بودم قمشهای: (با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام میدادم. مکارم شیرازی: مي گويد: ايكاش براي اين زندگي چيزي فرستاده بودم. |
||