بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا
﴿۱﴾
انصاریان: سوگند به فرشتگانی که [روح بدکاران را به شدت از بدن هایشان] بر می کنند،
خرمشاهی: سوگند به فرشتگانى كه در گرفتن جان [كافران] به سختى كوشند فولادوند: سوگند به فرشتگانى كه [از كافران] به سختى جان ستانند قمشهای: قسم به فرشتگانی که (جان کافران را) به سختی بگیرند. مکارم شیرازی: سوگند به فرشتگاني كه ارواح مجرمان را به شدت از بدنهايشان بر ميكشند!
وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا
﴿۲﴾
انصاریان: و سوگند به فرشتگانی که [روح نیکوکاران را به نرمی و ملایمت از بدن هایشان] بیرون می آورند؛
خرمشاهی: و سوگند به فرشتگانى كه جان [مؤمنان] به نرمى گيرند فولادوند: و به فرشتگانى كه جان [مؤمنان] را به آرامى گيرند قمشهای: قسم به فرشتگانی که (جان اهل ایمان را) به آسایش و نشاط ببرند. مکارم شیرازی: و فرشتگاني كه ارواح مؤ منان را با مدارا و نشاط جدا ميسازند.
وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا
﴿۳﴾
انصاریان: و سوگند به فرشتگانی که [برای اجرای فرمان های حق] به سرعت نازل می شوند،
خرمشاهی: و سوگند به فرشتگانى كه شنا كنان هبوط كنند فولادوند: و به فرشتگانى كه [در درياى بى مانند] شناكنان شناورند قمشهای: و قسم به فرشتگانی که با کمال سرعت (فرمان حق را) انجام دهند. مکارم شیرازی: و سوگند به فرشتگاني كه در اجراي فرمان الهي با سرعت حركت ميكنند.
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا
﴿۴﴾
انصاریان: و سوگند به فرشتگانی که [در ایمان، عبادت، پرستش و اطاعت] بر یکدیگر [به صورتی ویژه] سبقت می گیرند،
خرمشاهی: و سوگند به فرشتگان پيشتاز فولادوند: پس در پيشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقتگيرنده اند قمشهای: قسم به فرشتگانی که (درنظم عالم) بر هم سبقت گیرند. مکارم شیرازی: و سپس بر يكديگر سبقت ميگيرند
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا
﴿۵﴾
انصاریان: و سوگند به فرشتگانی که [به اذن خدا امور آفرینش را] تدبیر می کنند؛
خرمشاهی: و به فرشتگانى كه كار سازند فولادوند: و كار [بندگان] را تدبير مى كنند قمشهای: قسم به فرشتگانی که (به فرمان حق) به تدبیر نظام خلق میکوشند (که قیامتی و حشری خواهد آمد). مکارم شیرازی: و آنها كه امور را تدبير
يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ
﴿۶﴾
انصاریان: [که همه برای رسیدن به پاداش و کیفر برانگیخته می شوند در] روزی که لرزاننده همه چیز را به شدت بلرزاند؛
خرمشاهی: روزى كه [زمين] لرزنده بلرزد فولادوند: آن روز كه لرزنده بلرزد قمشهای: روزی که آن لرزاننده (یعنی نفخه صور الهی، جهان را) بلرزاند. مکارم شیرازی: در آن روز كه زلزله هاي وحشتناك همه چيز را به لرزه در ميآورند.
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ
﴿۷﴾
انصاریان: در حالی که لرزاننده دیگری از پی آن در آید.
خرمشاهی: و پيايند در پى آن آيد فولادوند: و از پى آن لرزه اى [دگر] افتد قمشهای: و لرزاننده دیگر (یعنی نفخه صور دیگر) از پی آن در آید. مکارم شیرازی: و به دنبال آن حادثه دومين (صيحه عظيم) رخ ميدهد.
قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ
﴿۸﴾
انصاریان: دل هایی در آن روز مضطرب و هراسان اند
خرمشاهی: در چنين روز دلهايى ترسان و لرزان باشند فولادوند: در آن روز دلهايى سخت هراسانند قمشهای: در آن روز سخت دلهای برخی مضطرب و هراسان شود. مکارم شیرازی: دلهايي در آن روز سخت مضطرب است.
أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ
﴿۹﴾
انصاریان: دیدگانشان [از ترس و هول قیامت] فرو افتاده است.
خرمشاهی: ديدگان ايشان فروشده فولادوند: ديدگان آنها فرو افتاده قمشهای: که (از ترس) چشمها به زیر افکنند. مکارم شیرازی: و چشمهاي آنان از شدت ترس فرو افتاده!
يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ
﴿۱۰﴾
انصاریان: می گویند: آیا ما [پس از مرگ] به همان حالت اول [که در دنیا بودیم] باز گردانده می شویم؟
خرمشاهی: گويند آيا ما به حالت نخستين [زندگى] باز گردانده شويم فولادوند: گويند آيا [باز] ما به [مغاك] زمين برمى گرديم قمشهای: (مردم غافل دنیا) گویند: آیا ما پس از مرگ باز زندگانی دیگری خواهیم یافت؟ مکارم شیرازی: (ولي امروز) ميگويند: آيا ما به زندگي مجدد
أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً
﴿۱۱﴾
انصاریان: [شگفتا!] آیا زمانی که ما استخوان های پوسیده و ریز ریز شدیم [بازمی گردیم؟!]
خرمشاهی: آنگاه كه استخوانهايى پوسيده شديم؟ فولادوند: آيا وقتى ما استخوانريزه هاى پوسيده شديم [زندگى را از سر مى گيريم] قمشهای: چگونه چون مردیم و استخوان ما پوسید زنده خواهیم شد؟ مکارم شیرازی: آيا هنگامي كه استخوانهاي پوسيده اي شديم (ممكن است زنده شويم ؟).
قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ
﴿۱۲﴾
انصاریان: [و] گویند: [اگر قیامتی در کار باشد] بازگشت به حیات دوباره در آن زمان بازگشتی زیانبار است.
خرمشاهی: گويند اين در آن صورت بازگشتى زيانبار خواهد بود فولادوند: [و با خود] گويند در اين صورت اين برگشتى زيان آور است قمشهای: و گویند: در این صورت که دیگر بار زنده شویم بسی زیانکار خواهیم بود. مکارم شیرازی: مي گويند اگر قيامتي در كار باشد بازگشتي است زيانبار!
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ
﴿۱۳﴾
انصاریان: جز این نیست آن بازگشت فقط با یک بانگ عظیم است [و بس]
خرمشاهی: آن همين يك بانگ يگانه است فولادوند: و[لى] در حقيقت آن [بازگشت بسته به] يك فرياد است [و بس] قمشهای: جز یک صدای مهیب (که در صور اسرافیل کنند) نشنوند. مکارم شیرازی: ولي اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم واقع ميشود.
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ
﴿۱۴﴾
انصاریان: که ناگاه همه بر یک زمین صاف و هموار حاضر شوند.
خرمشاهی: آنگاه ايشان در هامون [رستاخيز] باشند فولادوند: و بناگاه آنان در زمين هموار خواهند بود قمشهای: و ناگاه همه از خاک بر شوند و به صحرای قیامت رهسپار گردند. مکارم شیرازی: ناگهان همگي بر عرصه زمين ظاهر ميشوند.
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى
﴿۱۵﴾
انصاریان: آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است؟
خرمشاهی: آيا داستان موسى به تو رسيده است؟ فولادوند: آيا سرگذشت موسى بر تو آمد قمشهای: آیا خبر موسی عمران به تو رسیده؟ مکارم شیرازی: آيا داستان موسي به تو رسيده است ؟
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
﴿۱۶﴾
انصاریان: هنگامی که پروردگارش او را در وادی مقدس طوی ندا داد
خرمشاهی: چون پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا داد فولادوند: آنگاه كه پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا درداد قمشهای: آن گاه که خدایش او را در وادی مقدس طوی (قرب طور) ندا کرد. مکارم شیرازی: در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوي صدا زد و گفت:
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
﴿۱۷﴾
انصاریان: که به سوی فرعون برو؛ زیرا که طغیان کرده است.
خرمشاهی: [فرمود] به سوى فرعون برو كه او سر به طغيان بر داشته است فولادوند: به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است قمشهای: که به سوی فرعون برو که او سخت به راه طغیان رفته است. مکارم شیرازی: به سوي فرعون برو كه طغيان كرده است
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى
﴿۱۸﴾
انصاریان: پس به او بگو: می خواهی [از آلودگی شرک و طغیان] پاک و پاکیزه شوی؟
خرمشاهی: و بگو آيا بر آن هستى كه پاكدلى پيشه كنى؟ فولادوند: و بگو آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى قمشهای: پس بگو: میل داری که (از پلیدی خود پرستی و شرک) پاک و پاکیزه شوی؟ مکارم شیرازی: و به او بگو: آيا ميخواهي پاكيزه شوي ؟
وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى
﴿۱۹﴾
انصاریان: من تو را به سوی پروردگارت راهنمایی می کنم تا از او بترسی [و از طغیان دست برداری.]
خرمشاهی: و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم و خشيت يابى؟ فولادوند: و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى قمشهای: و تو را به راه خدا هدایت کنم تا بترسی (و به درگاه عظمت و قدرت او خاشع و فروتن شوی). مکارم شیرازی: و من تو را به سوي پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسي (و خلاف نكني).
فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى
﴿۲۰﴾
انصاریان: پس آن معجزه بزرگ تر را به او نشان داد.
خرمشاهی: و به او معجزه سترگ نشان داد فولادوند: پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود قمشهای: پس آن آیت و معجزه بزرگتر را به او نمود. مکارم شیرازی: سپس موسي معجزه بزرگ را به او نشان داد.
فَكَذَّبَ وَعَصَى
﴿۲۱﴾
انصاریان: ولی [او آن را] تکذیب کرد و سرپیچی نمود.
خرمشاهی: پس او انكار كرد و سركشيد فولادوند: و[لى فرعون] تكذيب نمود و عصيان كرد قمشهای: فرعون تکذیب و نافرمانی کرد. مکارم شیرازی: اما او تكذيب كرد و عصيان نمود.
ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَى
﴿۲۲﴾
انصاریان: سپس [به حق] پشت کرد [و برای نابودی موسی] به تلاش برخاست!
خرمشاهی: سپس شتابان روى برتافت فولادوند: سپس پشت كرد [و] به كوشش برخاست قمشهای: از آن پس (که معجزه موسی دید) باز روی از حق بگردانید و (برای دفع موسی) به جهد و کوشش برخاست. مکارم شیرازی: سپس پشت كرد و پيوسته (براي محو آيين موسي) تلاش نمود.
فَحَشَرَ فَنَادَى
﴿۲۳﴾
انصاریان: پس [قومش را] گرد آورد، و ندا داد
خرمشاهی: و [سپاه جادوگران را] گردآورد و ندا [به ادعا] در داد فولادوند: و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد قمشهای: پس (با رجال بزرگ دربار خود) انجمن کرد و ندا داد. مکارم شیرازی: و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود.
فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى
﴿۲۴﴾
انصاریان: و گفت: من پروردگار بزرگ تر شما هستم.
خرمشاهی: و گفت من پروردگار برتر شما هستم فولادوند: و گفت پروردگار بزرگتر شما منم قمشهای: و گفت: منم خدای بزرگ شما. مکارم شیرازی: و گفت من پروردگار بزرگ شما هستم!
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى
﴿۲۵﴾
انصاریان: پس خدا هم [به کیفر این ادعای نابجا] او را به عذاب آخرت و دنیا دچار ساخت.
خرمشاهی: آنگاه خداوند به عقوبت [گناه] واپسين و نخستين او را فرو گرفت فولادوند: و خدا [هم] او را به كيفر دنيا و آخرت گرفتار كرد قمشهای: خدا هم او را به عقاب دنیا و آخرت گرفتار کرد. مکارم شیرازی: لذا خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى
﴿۲۶﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت برای کسی که [از عذاب خدا] بترسد عبرتی است.
خرمشاهی: بىگمان در اين براى هر كس كه خشيت داشته باشد، عبرتى است فولادوند: در حقيقت براى هر كس كه [از خدا] بترسد در اين [ماجرا] عبرتى است قمشهای: تا به هلاکت او اهل ترس از خدا عبرت گیرند. مکارم شیرازی: در اين عبرتي است براي كساني كه خدا ترسند.
أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا
﴿۲۷﴾
انصاریان: آیا آفریدن شما [پس از مرگ] دشوارتر است یا آسمان که او آن را بنا کرد؟
خرمشاهی: آيا شما استوار آفريدهتريد يا آسمان كه آن را برافراشت فولادوند: آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است قمشهای: آیا بنای شما آدمیان استوارتر است یا بنای آسمان بلند که خدا آفرید؟ مکارم شیرازی: آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه خداوند بنا نهاد؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا
﴿۲۸﴾
انصاریان: سقفش را برافراشت، پس آن را درست و نیکو قرار داد،
خرمشاهی: سقف آن را بلند بركشيد و آن را استوار كرد فولادوند: سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد قمشهای: که سقفی بس بلند و محکم بنیان در کمال زیبایی استوار ساخت. مکارم شیرازی: سقف آن را برافراشته و آن را منظم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا
﴿۲۹﴾
انصاریان: و شبش را تاریکو روزش را روشن ساخت،
خرمشاهی: و شب آن را تاريك كرد و روز آن را برآورد فولادوند: و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد قمشهای: و شامش را تیره و روزش را روشن گردانید. مکارم شیرازی: و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود.
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا
﴿۳۰﴾
انصاریان: و زمین را پس از آن گسترانید،
خرمشاهی: و بعد از آن زمين را گستراند فولادوند: و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد قمشهای: و زمین را پس از آن بگسترانید. مکارم شیرازی: و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا
﴿۳۱﴾
انصاریان: و از آن آبو چراگاهش را بیرون آورد،
خرمشاهی: از آن آب و چراگاه بيرون آورد فولادوند: آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد قمشهای: و از آن آب و گیاه پدید آورد. مکارم شیرازی: آبش خارج كرد و چراگاهش را آماده ساخت
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا
﴿۳۲﴾
انصاریان: و کوه ها را محکم و استوار نمود
خرمشاهی: و كوهها را استوار بداشت فولادوند: و كوهها را لنگر آن گردانيد قمشهای: و کوهها را بر روی آن استوار ساخت. مکارم شیرازی: و كوهها را ثابت و محكم نمود.
مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ
﴿۳۳﴾
انصاریان: تا مایه بهرهوری شما و دام هایتان باشد.
خرمشاهی: براى برخوردارى شما و چارپايانتان فولادوند: [تا وسيله] استفاده براى شما و دامهايتان باشد قمشهای: تا (از آن آب و گیاه که از بیابان و کوه بر انگیزد) قوت شما و چهارپایانتان بر آید. مکارم شیرازی: همه اينها براي بهره گيري شما و چهارپايان شما است.
فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى
﴿۳۴﴾
انصاریان: پس زمانی که آن حادثه بزرگ تر [و غیر قابل دفع] در رسد،
خرمشاهی: آنگاه كه هنگامه بزرگ فرارسد فولادوند: پس آنگاه كه آن هنگامه بزرگ دررسد قمشهای: پس چون آن واقعه بزرگ (و حادثه عظیم قیامت) پدید آید. مکارم شیرازی: هنگامي كه آن حادثه بزرگ رخ دهد.
يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى
﴿۳۵﴾
انصاریان: در آن روز انسان آنچه تلاش و کوشش کرده به یاد آورد
خرمشاهی: روزى كه انسان از آنچه كوشيده است، ياد آورد فولادوند: [آن] روز است كه انسان آنچه را كه در پى آن كوشيده است به ياد آورد قمشهای: در آن روز آدمی هر چه کرده به یاد آرد. مکارم شیرازی: در آن روز انسان به ياد كوششهايش ميافتد.
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَى
﴿۳۶﴾
انصاریان: و دوزخ رابرای هر بیننده ای آشکار سازند،
خرمشاهی: و جهنم براى هر كه درنگرد آشكار شود فولادوند: و جهنم براى هر كه بيند آشكار گردد قمشهای: و دوزخ برای بینندگان آشکار شود. مکارم شیرازی: و جهنم براي هر بيننده اي آشكار ميگردد.
فَأَمَّا مَنْ طَغَى
﴿۳۷﴾
انصاریان: و اما کسی که طغیان و سرکشی کرده
خرمشاهی: آنگاه هر كس طغيانورزيده باشد فولادوند: اما هر كه طغيان كرد قمشهای: پس هر کس (از حکم شرع خدا) سرکش و طاغی شد. مکارم شیرازی: اما آن كسي كه طغيان كرده،
وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
﴿۳۸﴾
انصاریان: و زندگی دنیا را [بر زندگی ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده،
خرمشاهی: و زندگانى دنيا را برگزيده باشد فولادوند: و زندگى پست دنيا را برگزيد قمشهای: و زندگی دنیا را برگزید. مکارم شیرازی: و زندگي دنيا را مقدم داشته،
فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى
﴿۳۹﴾
انصاریان: پس بی تردید جایگاهش دوزخ است؛
خرمشاهی: بىشك جهنم جايگاه اوست فولادوند: پس جايگاه او همان آتش است قمشهای: دوزخ جایگاه اوست. مکارم شیرازی: مسلما دوزخ جايگاه او است.
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى
﴿۴۰﴾
انصاریان: و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛
خرمشاهی: و اما هر كس كه از ايستادن [در موضع حساب و حشر] در پيشگاه پروردگارش ترسيده و نفس را از هوى و هوس بازداشته باشد فولادوند: و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت قمشهای: و هر کس از حضور در پیشگاه عزّ ربوبیت بترسید و از هوای نفس دوری جست. مکارم شیرازی: و آن كس كه از مقام پروردگارش خائف بوده و نفس را از هوي باز داشته.
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى
﴿۴۱﴾
انصاریان: پس بی تردید جایگاهش بهشت است.
خرمشاهی: بىگمان بهشت جايگاه اوست فولادوند: پس جايگاه او همان بهشت است قمشهای: همانا بهشت منزلگاه اوست. مکارم شیرازی: بهشت جايگاه او است.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا
﴿۴۲﴾
انصاریان: همواره ازتو درباره قیامت می پرسند که در چه زمانی واقع می شود؟
خرمشاهی: از تو درباره قيامت پرسند كه استقرار آن چه وقت است؟ فولادوند: در باره رستاخيز از تو مى پرسند كه فرارسيدنش چه وقت است قمشهای: از تو سؤال کنند که قیامت کی بر پا شود؟ مکارم شیرازی: از تو درباره قيامت سؤ ال ميكنند كه در چه زماني واقع ميشود؟
فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا
﴿۴۳﴾
انصاریان: تو از بسیار یاد کردنش [و سخن گفتن درباره آن] چه به دست می آوری؟
خرمشاهی: تو در مقامى نيستى كه از آن ياد كنى فولادوند: تو را چه به گفتگو در آن قمشهای: تو را چه کار است دیگر که از آن به یاد آری؟ (بسیار یاد آور شدی و منکران از تو نپذیرفتند). مکارم شیرازی: تو را با يادآوري اين سخن چه كار؟
إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا
﴿۴۴﴾
انصاریان: نهایتش به سوی پروردگار توست [کیفیت برپا شدن و زمان وقوع و اوصافش را کسی جز خدا نمی داند.]
خرمشاهی: منتهاى علم آن با پروردگارت توست فولادوند: علم آن با پروردگار تو است قمشهای: کار آن ساعت به خدای تو منتهی شود. مکارم شیرازی: انتهاي آن به سوي پروردگار تو است.
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشَاهَا
﴿۴۵﴾
انصاریان: وظیفه تو فقط بیم دادن کسانی است که همواره از آن می ترسند.
خرمشاهی: تو فقط هشداردهنده كسى هستى كه از آن بهراسد فولادوند: تو فقط كسى را كه از آن مى ترسد هشدار مى دهى قمشهای: تو را جز این نباشد که اهل ایمان را هر کس از یاد آن روز هراسان میشود به اهوال آن روز آگاه سازی. مکارم شیرازی: كار تو فقط انذار كردن كساني است كه از آن ميترسند.
كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا
﴿۴۶﴾
انصاریان: گویی آنان روزی که قیامت را می بینند چنین می پندارند که در برزخ جز شامگاهی یا صبح گاه آن درنگ نکرده اند!
خرمشاهی: روزى كه آن را بنگرند گويى جز شبانگاهى يا بامدادش [در دنيا] به سر نبردهاند فولادوند: روزى كه آن را مى بينند گويى كه آنان جز شبى يا روزى درنگ نكرده اند قمشهای: چون آن روز را مردم ببینند گویی همه عمر دنیا شامگاهی یا چاشتگاهی بیش نبوده است. مکارم شیرازی: آنها در آن روز كه قيام قيامت را ميبينند چنين احساس ميكنند كه گويي توقف آنها (در دنيا و برزخ) جز عصر گاهي يا صبحگاهي بيشتر نبوده است. |
||