بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ
﴿۱﴾
انصاریان: ای جامه برخود پوشیده!
خرمشاهی: اى مرد جامه بر خود پيچيده فولادوند: اى كشيده رداى شب بر سر قمشهای: الا ای رسولی که خود را به لباس (حیرت و فکرت) در پیچیدهای. مکارم شیرازی: اي در بستر خواب آرميده!
قُمْ فَأَنْذِرْ
﴿۲﴾
انصاریان: برخیز و بیم ده،
خرمشاهی: برخيز و هشدار ده فولادوند: برخيز و بترسان قمشهای: برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان. مکارم شیرازی: برخيز و انذار كن (و عالميان را بيم ده).
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ
﴿۳﴾
انصاریان: و پروردگارت را بزرگ دار،
خرمشاهی: و پروردگارت را تكبير گوى فولادوند: و پروردگار خود را بزرگ دار قمشهای: و خدایت را به بزرگی و کبریایی یاد کن. مکارم شیرازی: و پروردگارت را بزرگ بشمار.
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ
﴿۴﴾
انصاریان: و جامه ات را پاک کن،
خرمشاهی: و دامنت را پاكيزه بدار فولادوند: و لباس خويشتن را پاك كن قمشهای: و لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار. مکارم شیرازی: و لباست را پاك كن.
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ
﴿۵﴾
انصاریان: و از پلیدی دور شو
خرمشاهی: و از آلايش [شرك] بپرهيز فولادوند: و از پليدى دور شو قمشهای: و از ناپاکی (بت و بتپرستان) به کلی دوری گزین. مکارم شیرازی: و از پليديها بپرهيز.
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ
﴿۶﴾
انصاریان: و [احسانت را بر دیگران] در حالی که [آن را] بزرگ و فراوان بینی، منت مگذار،
خرمشاهی: و بخششى مكن كه پاداش [و پاسخ] بزرگتريابى فولادوند: و منت مگذار و فزونى مطلب قمشهای: و بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه. مکارم شیرازی: و منت مگذار، و فزوني مطلب.
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
﴿۷﴾
انصاریان: و [بر آزار دشمنان] برای پروردگارت شکیبایی ورز.
خرمشاهی: و در راه پروردگارت شكيبايى كن فولادوند: و براى پروردگارت شكيبايى كن قمشهای: و برای خدایت صبر و شکیبایی پیشگیر. مکارم شیرازی: و به خاطر پروردگارت شكيبائي كن.
فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ
﴿۸﴾
انصاریان: پس زمانی که در صور دمیده شود،
خرمشاهی: و چون در صور دميده شود فولادوند: پس چون در صور دميده شود قمشهای: تا آنگاه که (هنگامه قیامت برپا شود و) در صور (اسرافیل) بدمند. مکارم شیرازی: هنگامي كه در صور دميده شود.
فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ
﴿۹﴾
انصاریان: آن روز، روز بسیار سختی است،
خرمشاهی: بدينسان چنين روز، روزى دشوار است فولادوند: آن روز [چه] روز ناگوارى است قمشهای: آن روز بسیار روز سختی است. مکارم شیرازی: آن روز روز سختي است.
عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ
﴿۱۰﴾
انصاریان: بر کافران آسان نیست،
خرمشاهی: [و] بر كافران آسان نيست فولادوند: بر كافران آسان نيست قمشهای: کافران را هیچ گونه در آن راحتی و آسایش نیست. مکارم شیرازی: و براي كافران آسان نيست.
ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا
﴿۱۱﴾
انصاریان: مرا با کسی که او را به تنهایی آفریدم واگذار،
خرمشاهی: مرا با كسى كه تنها آفريدهام واگذار فولادوند: مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار قمشهای: به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم. مکارم شیرازی: مرا با كسي كه او را تنها آفريدم واگذار!
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا
﴿۱۲﴾
انصاریان: و برایش ثروت گسترده و فراوان قرار دادم،
خرمشاهی: و براى او مالى روزافزون قرار دادم فولادوند: و دارايى بسيار به او بخشيدم قمشهای: و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم. مکارم شیرازی: همان كس كه براي او مال گسترده اي قرار دادم.
وَبَنِينَ شُهُودًا
﴿۱۳﴾
انصاریان: و فرزندانی که نزدش حاضرند
خرمشاهی: و پسرانى حاضر و ناظر فولادوند: و پسرانى آماده [به خدمت دادم] قمشهای: و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم. مکارم شیرازی: و فرزنداني كه همواره نزد او (و در خدمت او) هستند.
وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا
﴿۱۴﴾
انصاریان: و نعمت ها [ی مادی و وسایل زندگی] را به طور کامل برای او فراهم آوردم،
خرمشاهی: و به او [چه بسيار] ميدان [و امكان] دادم فولادوند: و برايش [عيش خوش] آماده كردم قمشهای: و اقتدار و مکنت و عزّت دادم. مکارم شیرازی: و وسائل زندگي را از هر نظر براي وي فراهم ساختم.
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: باز هم طمع دارد که بیفزایم.
خرمشاهی: باز طمع دارد كه افزونتر كنم فولادوند: باز [هم] طمع دارد كه بيفزايم قمشهای: و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد. مکارم شیرازی: باز هم طمع دارد كه بر او بيفزايم!
كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا
﴿۱۶﴾
انصاریان: این چنین نیست؛ زیرا او همواره به آیات ما دشمنی می ورزد،
خرمشاهی: حاشا، كه او به آيات ما ستيزهجوست فولادوند: ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود قمشهای: هرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید. مکارم شیرازی: هرگز چنين نخواهد شد، چرا كه او نسبت به آيات ما دشمني ميورزد.
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا
﴿۱۷﴾
انصاریان: به زودی او را به بالا رفتن از گردنه عذابی بسیار سخت مجبور می کنم.
خرمشاهی: زودا كه مشقتى سنگين بر او تحميل كنم فولادوند: به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مى كنم قمشهای: به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم. مکارم شیرازی: به زودي او را مجبور ميكنم كه از قله زندگي بالا رود (سپس او را به زير ميافكنم)
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: او [برای باطل کردن دعوت قرآن] اندیشید و [آن را] سنجید؛
خرمشاهی: چرا كه او انديشيد و سگاليد فولادوند: آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد قمشهای: اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد). مکارم شیرازی: او (براي مبارزه با قرآن) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت.
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: پس مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟
خرمشاهی: پس مرگ بر او باد چگونه سگاليد فولادوند: كشته بادا چگونه [او] سنجيد قمشهای: و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد. مکارم شیرازی: مرگ بر او باد چگونه (براي مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد.
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ
﴿۲۰﴾
انصاریان: باز هم مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟
خرمشاهی: باز مرگ بر او باد چگونه سگاليد فولادوند: [آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد قمشهای: باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود. مکارم شیرازی: باز هم مرگ بر او چگونه مطلب (و نقشه شيطاني خود را) آماده نمود.
ثُمَّ نَظَرَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: آن گاه نظر کرد،
خرمشاهی: سپس بازنگريست فولادوند: آنگاه نظر انداخت قمشهای: پس باز اندیشه کرد. مکارم شیرازی: سپس نگاهي افكند.
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: سپس چهره درهم کشید و قیافه نفرت آمیز به خود گرفت،
خرمشاهی: و آنگاه روى درهم كشيد و ترشرويى كرد فولادوند: سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد قمشهای: و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید. مکارم شیرازی: بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد.
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ
﴿۲۳﴾
انصاریان: آن گاه [از قرآن] روی گردانید و تکبّر ورزید؛
خرمشاهی: سپس روى برتافت و گردن كشيد فولادوند: آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد قمشهای: آنگاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد. مکارم شیرازی: سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد.
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ
﴿۲۴﴾
انصاریان: پس گفت: این قرآن جز جادویی که از جادوگران پیشین حکایت شده چیزی نیست،
خرمشاهی: و گفت اين جز جادويى فرا گرفته [از ديگران] نيست فولادوند: و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست قمشهای: و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست. مکارم شیرازی: و سرانجام گفت اين (قرآن) چيزي جز يك سحر جالب همچون سحرهاي پيشينيان نيست!
إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ
﴿۲۵﴾
انصاریان: این جز سخن بشر نمی باشد.
خرمشاهی: اين جز گفتار آدمى نيست فولادوند: اين غير از سخن بشر نيست قمشهای: این آیات گفتار بشری بیش نیست. مکارم شیرازی: اين جز سخن انسان نميباشد!
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: به زودی او را در سقر درآورم
خرمشاهی: زودا كه به دوزخش در آوريم فولادوند: زودا كه او را به سقر در آورم قمشهای: من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم. مکارم شیرازی: (اما) به زودي او را وارد دوزخ ميكنيم.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ
﴿۲۷﴾
انصاریان: و تو چه می دانی سقر چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى كه دوزخ چيست فولادوند: و تو چه دانى كه آن سقر چيست قمشهای: و تو چگونه توانی یافت که سختی عذاب دوزخ تا چه حد است؟ مکارم شیرازی: و تو نميداني دوزخ چيست ؟
لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ
﴿۲۸﴾
انصاریان: [آتشی است که] نه چیزی را باقی می گذارد و نه رها می کند؛
خرمشاهی: نه باقى مىگذارد، نه رها مىكند فولادوند: نه باقى مى گذارد و نه رها مى كند قمشهای: شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند. مکارم شیرازی: (آتشي است كه) نه چيزي را باقي ميگذارد و نه چيزي را رها ميسازد!
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ
﴿۲۹﴾
انصاریان: پوست بدن را [همه جانبه] دگرگون می کند؛
خرمشاهی: گرداننده رنگ پوستهاست [با سوختن] فولادوند: پوستها را سياه مى گرداند قمشهای: آن آتش بر آدمیان رو نماید (و خرمن گنهکاران را به باد دهد). مکارم شیرازی: پوست تن را به كلي دگرگون ميكند.
عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: بر آن نوزده نفر [موکّل] گمارده اند
خرمشاهی: بر آن نوزده [نگهبان] است فولادوند: [و] بر آن [دوزخ] نوزده [نگهبان] است قمشهای: بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند. مکارم شیرازی: نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند!
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ
﴿۳۱﴾
انصاریان: و ما موکّلان آتش را جز فرشتگان قرار نداده ایم، و شماره آنان را جز آزمایشی برای کافران مقرّر نکرده ایم تا اهل کتاب [به خاطر هماهنگی قرآن با کتابشان] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان [در حقّانیّت قرآن] تردید نکنند، و تا بیماردلان و کافران بگویند: خدا از توصیف گماشتگان آتش به این [نوزده نفر] چه هدفی دارد؟ این گونه خدا هر که را بخواهد [پس از بیان حقیقت] گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می نماید، و سپاهیان پروردگارت را جز خود او کسی نمی داند، و این قرآن فقط مایه تذکر و پند برای بشر است.
خرمشاهی: و ما نگهبانان آتش دوزخ را جز از فرشتگان نگماشتهايم، و شماره آنان را جز آزمونى براى كافران نگرداندهايم، تا سرانجام اهل كتاب يقينى افزونتر يابند، و اهل ايمان، بر ايمان خود بيفزايند، و اهل كتاب و مؤمنان [/مسلمانان] شك و شبهه نورزند، و تا سرانجام بيماردلان و كافران بگويند، خداوند از اين توصيف چه مىخواهد؟ بدينسان خداوند هر كس را بخواهد بيراه مىگذارد، و هر كس را بخواهد به راه مىآورد، و سپاهيان پروردگارت را كسى جز خود او نمىشناسد، و اين جز پندآموزى براى بشر نيست فولادوند: و ما موكلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده اند قرار نداديم تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آورده اند افزون گردد و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شك نيفتند و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند خدا از اين وصفكردن چه چيزى را اراده كرده است اين گونه خدا هر كه را بخواهد بيراه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند و [شماره] سپاهيان پروردگارت را جز او نمى داند و اين [آيات] جز تذكارى براى بشر نيست قمشهای: و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟ بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بیحد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود. مکارم شیرازی: ماءموران دوزخ را جز فرشتگان (عذاب) قرار نداديم، و تعداد آنها را جز براي آزمايش كافران معين نكرديم، تا اهل كتاب (يهود و نصاري) يقين پيدا كنند، و ايمان مؤ منان افزوده شود، و اهل كتاب و مؤ منان (در حقانيت اين كتاب آسماني) ترديد به خود راه ندهند، و كافران بگويند: خدا از اين توصيف چه منظوري دارد؟ (آري) اينگونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه ميسازد و هر كس را بخواهد هدايت ميكند، و لشكريان پروردگارت را جز او كسي نميداند، و اين جز هشدار و تذكري براي انسانها نيست.
كَلَّا وَالْقَمَرِ
﴿۳۲﴾
انصاریان: این چنین نیست [که کافران می پندارند که این حقایق افسانه است،] سوگند به ماه
خرمشاهی: چنين نيست [كه گويند]، سوگند به ماه فولادوند: نه چنين است [كه مى پندارند] سوگند به ماه قمشهای: چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان. مکارم شیرازی: اينچنين نيست كه آنها تصور ميكنند، سوگند به ماه.
وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: [و] سوگند به شب هنگامی که پشت می کند
خرمشاهی: و شب چون بگذرد فولادوند: و سوگند به شامگاه چون پشت كند قمشهای: و قسم به شب تار چون باز گردد. مکارم شیرازی: و به شب هنگامي كه (دامن برچيند و) پشت كند.
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و سوگند به صبح زمانی که از پرده سیاه شب درآید و رخ نماید
خرمشاهی: [و] سوگند به صبح چون روشن شود فولادوند: و سوگند به بامداد چون آشكار شود قمشهای: و قسم به صبح چون جهان را روشن سازد. مکارم شیرازی: و به صبح هنگامي كه چهره بگشايد.
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ
﴿۳۵﴾
انصاریان: که بی تردید این [قرآن] از بزرگ ترین پدیده هاست؛
خرمشاهی: آن يكى از سترگهاست فولادوند: كه آيات [قرآن] از پديده هاى بزرگ است قمشهای: که این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست. مکارم شیرازی: كه آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است.
نَذِيرًا لِلْبَشَرِ
﴿۳۶﴾
انصاریان: هشدار دهنده به بشر است،
خرمشاهی: هشداردهنده بشر است فولادوند: بشر را هشداردهنده است قمشهای: در آن پند و اندرز آدمیان است. مکارم شیرازی: هشدار و انذاري است براي همه انسانها.
لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: برای هر کس از شما که بخواهد [به وسیله ایمان، طاعت و انجام کار خیر] پیشی جوید یا [به سبب کفر، طغیان و گناه] پس ماند؛
خرمشاهی: براى هر كس از شما كه خواهد [در راه حق و ايمان] پيشتر آيد، يا بازپس ماند فولادوند: هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد قمشهای: برای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند. مکارم شیرازی: براي كساني از شما كه ميخواهند تقدم جويند يا عقب بمانند (به سوي هدايت خيرات پيش روند يا نروند).
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ
﴿۳۸﴾
انصاریان: هر کسی در گرو دست آورده های خویش است،
خرمشاهی: هر كس در گرو كردار خويش است فولادوند: هر كسى در گرو دستاورد خويش است قمشهای: هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است. مکارم شیرازی: هر كس در گرو اعمال خويش است.
إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ
﴿۳۹﴾
انصاریان: مگر سعادتمندان
خرمشاهی: مگر اصحاب يمين فولادوند: بجز ياران دست راست قمشهای: مگر اهل یمین. مکارم شیرازی: مگر اصحاب اليمين (كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوي به دست راستشان ميدهند).
فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: که در بهشت ها از یکدیگر می پرسند
خرمشاهی: كه در بوستانهايى [هستند و] همپرسى مىكنند فولادوند: در ميان باغها از يكديگر مى پرسند قمشهای: آنان در باغهای بهشت (متنعّمند و) سؤال میکنند. مکارم شیرازی: آنها در باغهاي بهشتند و سؤ ال ميكنند.
عَنِ الْمُجْرِمِينَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: از روز و حال گنهکاران،
خرمشاهی: از گناهكاران فولادوند: درباره مجرمان قمشهای: از احوال دوزخیان گنهکار. مکارم شیرازی: از مجرمان:
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: [به آنان رو کرده] می گویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟
خرمشاهی: كه چه چيزى شما را به راه دوزخ كشاند؟ فولادوند: چه چيز شما را در آتش [سقر] درآورد قمشهای: که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟ مکارم شیرازی: چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم
خرمشاهی: گويند از نمازگزاران نبوديم فولادوند: گويند از نمازگزاران نبوديم قمشهای: آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم. مکارم شیرازی: مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم!
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمی دادیم
خرمشاهی: و بينوايان را هم اطعام نمىكرديم فولادوند: و بينوايان را غذا نمى داديم قمشهای: و مسکینی را طعام نمیدادیم. مکارم شیرازی: و اطعام مستمند نميكرديم!
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ
﴿۴۵﴾
انصاریان: و با فرورفتگان [در گفتار و کردار باطل] فرومی رفتیم،
خرمشاهی: و با ژاژخايان ژاژخايى مىكرديم فولادوند: با هرزه درايان هرزه درايى میکرديم قمشهای: و ما با اهل باطل به بطالت میپرداختیم. مکارم شیرازی: و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ
﴿۴۶﴾
انصاریان: و همواره روز جزا را انکار می کردیم
خرمشاهی: و روز جزا را دروغ مىانگاشتيم فولادوند: و روز جزا را دروغ مى شمرديم قمشهای: و ما روز جزا را تکذیب میکردیم. مکارم شیرازی: و همواره روز جزا را انكار ميكرديم.
حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ
﴿۴۷﴾
انصاریان: تا آنکه مرگ ما فرا رسید.
خرمشاهی: تا آنكه مرگ به سراغمان آمد فولادوند: تا مرگ ما در رسيد قمشهای: تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید. مکارم شیرازی: تا زماني كه مرگ ما فرا رسيد.
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ
﴿۴۸﴾
انصاریان: پس آنان را شفاعت شفیعان سودی نمی دهد؛
خرمشاهی: حال شفاعت شفيعان سودشان ندهد فولادوند: از اين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد قمشهای: پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد. مکارم شیرازی: لذا شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودي نميبخشيد.
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ
﴿۴۹﴾
انصاریان: آنان را چه شده که از تذکر و هشدار روی گردانند؟
خرمشاهی: ايشان را چه مىشود كه از اندرز رويگردانند فولادوند: چرا آنها از تذكر روى گردانند قمشهای: اینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض میکنند؟ مکارم شیرازی: چرا آنها اينهمه از تذكر گريزانند؟
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
﴿۵۰﴾
انصاریان: گویی گورخرانی وحشی و رمیده اند
خرمشاهی: گويى درازگوشانى رمانند فولادوند: گويى گورخرانى رميده اند قمشهای: گویی گورخران گریزانی هستند. مکارم شیرازی: گوئي آنها گورخراني هستند رميده.
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ
﴿۵۱﴾
انصاریان: که از [چنگال] شیری گریخته اند؛
خرمشاهی: كه از شير مىگريزند فولادوند: كه از مقابل شيرى فرار كرده اند قمشهای: که از شیر درنده میگریزند. مکارم شیرازی: كه از شير فرار كرده اند!
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً
﴿۵۲﴾
انصاریان: بلکه هر کدام از آنان توقع دارد نامه هایی سرگشاده [از سوی خدا] دریافت دارد!
خرمشاهی: بلكه هر يك از ايشان مىخواهد كه به او نامههايى سرگشاده دهند فولادوند: بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه اى از سوى خدا براى او فرستاده شود قمشهای: بلکه هر یک از آنها میخواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند). مکارم شیرازی: بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه اي (از سوي خدا) براي او فرستاده شود.
كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ
﴿۵۳﴾
انصاریان: این چنین نیست [که علت فرارشان از دین برای دریافت نکردن نامه باشد] بلکه [فرارشان برای این است که] از آخرت نمی ترسند؛
خرمشاهی: حاشا، حق اين است كه از آخرت نمىترسند فولادوند: چنين نيست كه آنان مى گويند بلكه آنها از آخرت نمى ترسند قمشهای: هرگز (چنین نیست که پنداشتند) بلکه از (عذاب) آخرت نمیترسند. مکارم شیرازی: چنين نيست كه آنها ميگويند، بلكه آنها از آخرت نميترسند.
كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ
﴿۵۴﴾
انصاریان: این چنین نیست [که نامه سرگشاده ای از سوی ما به آنان رسد]، بلکه بی تردید این قرآن تذکر و هشداری است [که برای جهانیان کافی است.]
خرمشاهی: حاشا، آن پندآموزى است فولادوند: چنين نيست كه آنها مى گويند آن قرآن يك تذكر و يادآورى است قمشهای: چنین نیست (که آنها پنداشتند) قرآن محققا همه پند و یادآوری است. مکارم شیرازی: چنين نيست كه آنها ميگويند، آن (قرآن) يك تذكر و يادآوري است.
فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ
﴿۵۵﴾
انصاریان: پس هرکه بخواهد از آن پند گیرد،
خرمشاهی: و هر كس خواهد از آن پندگيرد فولادوند: هر كس بخواهد از آن پند مى گيرد قمشهای: تا هر که خواهد متذکر آن شود. مکارم شیرازی: هر كس بخواهد از آن پند ميگيرد.
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
﴿۵۶﴾
انصاریان: و از آن پند نمی گیرند مگر آنکه خدا بخواهد، او سزاوار است که از وی پروا کنند، و سزاوار است که به آمرزشش امید بندند.
خرمشاهی: و پند نگيرند مگر آنكه خدا خواهد، اوست كه سزاوار پرهيز ورزيدن است، و سزاوار آمرزگارى فولادوند: و هيچ كس پند نمى گيرد مگر اينكه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است قمشهای: و نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است. مکارم شیرازی: و هيچكس پند نميگيرد مگر اينكه خدا بخواهد، او اهل تقوي و آمرزش است. |
||