تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
﴿۴﴾
انصاریان: فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند.
خرمشاهی: كه فرشتگان و روح در روزى كه به اندازه پنجاه هزار سال [دنيوى] است به سوى او فرا مىروند فولادوند: فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى روند قمشهای: فرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود. مکارم شیرازی: فرشتگان و روح (فرشته مخصوص) به سوي او عروج ميكنند در آن روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا
﴿۵﴾
انصاریان: پس صبر کن صبری نیکو [صبری که در کنارش جزع و ناخشنودی نباشد.]
خرمشاهی: پس صبرى نيكو پيشه كن فولادوند: پس صبر كن صبرى نيكو قمشهای: پس صبر نیکو پیش گیر. مکارم شیرازی: بنابراين صبر جميل پيشه كن.
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا
﴿۶﴾
انصاریان: دشمنان و مخالفان، آن [عذاب] را دور می بینند
خرمشاهی: آنان آن را دوردست مىبينند فولادوند: زيرا آنان [عذاب] را دور مى بينند قمشهای: که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند. مکارم شیرازی: زيرا آنها آن روز را دور ميبينند.
وَنَرَاهُ قَرِيبًا
﴿۷﴾
انصاریان: و ما آن را نزدیک می بینیم.
خرمشاهی: و ما نزديك مىبينيمش فولادوند: و [ما] نزديكش مى بينيم قمشهای: و ما نزدیک (به وقوع) میبینیم. مکارم شیرازی: و ما آن را نزديك ميبينيم!
يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ
﴿۸﴾
انصاریان: روزی که آسمان چون فلز گداخته گردد
خرمشاهی: روزى كه آسمان چون فلز گداخته شود فولادوند: روزى كه آسمانها چون فلز گداخته شود قمشهای: روزی که آسمان چون فلز گداخته شود. مکارم شیرازی: همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته ميشود.
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ
﴿۹﴾
انصاریان: و کوه ها مانند پشم رنگینِ حلاجی شده شود
خرمشاهی: و كوهها همچون پشم رنگين گردد فولادوند: و كوهها چون پشم زده گردد قمشهای: و کوهها مانند پشم زده متلاشی گردند. مکارم شیرازی: و كوهها مانند پشم رنگين متلاشي خواهد بود.
وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا
﴿۱۰﴾
انصاریان: و هیچ خویشاوند و دوست صمیمی از [اوضاع و احوال] خویشاوند و دوست صمیمی اش نپرسد!
خرمشاهی: و هيچ خويشاوندى از حال خويشاوندى نپرسد فولادوند: و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال] نپرسد قمشهای: و هیچ کس از خویش خود جویا نشود. مکارم شیرازی: و هيچ دوست صميمي سراغ دوستش را نميگيرد!
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ
﴿۱۱﴾
انصاریان: آنان را نشانشان می دهند [ولی به خاطر دل مشغولی خود هرگز به آنان توجه نکنند!] گنهکار آرزو می کند که ای کاش می توانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فدیه و عوض دهد!
خرمشاهی: در حالى كه به همديگر نشان داده شوند، گناهكار آرزو كند كاش عذاب چنين روزى را، فولادوند: آنان را به ايشان نشان مى دهند گناهكار آرزو مى كند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد قمشهای: چون حقیقت حالشان به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد. مکارم شیرازی: آنان را به آنها نشان ميدهند (ولي هر كس گرفتار كار خويشتن است) چنان است كه گنهكار دوست ميدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند.
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ
﴿۱۲﴾
انصاریان: و نیز همسر و برادرش را
خرمشاهی: با فدا كردن پسرانش و همسرش و برادرش باز خرد فولادوند: و [نيز] همسرش و برادرش را قمشهای: و هم زن و برادرش. مکارم شیرازی: و همسر و برادرش را.
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ
﴿۱۳﴾
انصاریان: و قبیله و قومش را که [در دنیا] به او پناه می دادند،
خرمشاهی: همچنين خاندانش كه به او سر و سامان داده است فولادوند: و قبيله اش را كه به او پناه مى دهد قمشهای: و هم خویشان و قبیلهاش را که همیشه حمایتش میکردند. مکارم شیرازی: و قبيله اش كه هميشه از او حمايت ميكردند. |
||