ParsQuran
سوره 69: الحاقة - جزء 29

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَاقَّةُ ﴿۱﴾
انصاریان: آن روز ثابت و حق [که وقوعش حتمی و تردیدناپذیر است،]
خرمشاهی: حاقه‏
فولادوند: آن رخ دهنده
قمشه‌ای: قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد).
مکارم شیرازی: آن روزي كه مسلما واقع مي‏شود.
مَا الْحَاقَّةُ ﴿۲﴾
انصاریان: آن روز ثابت و حق چیست؟
خرمشاهی: حاقه چيست؟
فولادوند: چيست آن رخ دهنده
قمشه‌ای: آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟
مکارم شیرازی: چه روز واقع شدني است؟
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ ﴿۳﴾
انصاریان: و تو چه می دانی که آن روز ثابت و حق چیست؟
خرمشاهی: و چه دانى حاقه چيست؟
فولادوند: و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست
قمشه‌ای: چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟
مکارم شیرازی: و تو چه مي‏داني آن روز تحقق يابنده چيست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ ﴿۴﴾
انصاریان: [قوم] ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
خرمشاهی: قوم ثمود و عاد درهم كوب [/قيامت‏] را دروغ انگاشتند
فولادوند: ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم ثمود و عاد عذاب كوبنده الهي را انكار كردند.
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ ﴿۵﴾
انصاریان: اما قوم ثمود با عذابی سرکش هلاک شدند،
خرمشاهی: و اما ثمود، بر اثر طغيان خود به نابودى كشيده شدند
فولادوند: اما ثمود به [سزاى] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند
قمشه‌ای: اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند.
مکارم شیرازی: اما قوم «ثمود» با عذابي سركش هلاك شدند.
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ ﴿۶﴾
انصاریان: و اما قوم عاد با تندبادی بسیار سرد و طغیان گر نابود شدند،
خرمشاهی: و اما عاد، با تندبادى سخت سرد و بنيان‏كن به نابودى كشيده شدند
فولادوند: و اما عاد به [وسيله] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند
قمشه‌ای: اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند.
مکارم شیرازی: و اما قوم «عاد» به وسيله تندبادي طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ ﴿۷﴾
انصاریان: که خدا آن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنان مسلط کرد و [اگر آنجا بودی] می دیدی که آنان مانند تنه های پوسیده و پوک درختان خرما روی زمین افتاده [و هلاک شده اند.]
خرمشاهی: كه خداوند آن را هفت شب و هشت روز پيوسته بر آنان گماشت و آن قوم را در آن حال از پا در افتاده بينى، گويى ايشان خرمابنانى هستند ريشه كن شده‏
فولادوند: [كه خدا] آن را هفت‏ شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده مى‏ ديدى گويى آنها تنه ‏هاى نخلهاى ميان تهى‏ اند
قمشه‌ای: که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند.
مکارم شیرازی: (خداوند) اين تندباد را هفت شب و هشت روز پي در پي و بنيانكن بر آنها مسلط ساخت و (اگر آنجا بودي) مي‏ديدي كه آن قوم همچون تنه‏ هاي پوسيده و تو خالي درختان نخل در ميان اين تندباد روي زمين افتاده و هلاك شده‏ اند.
فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ ﴿۸﴾
انصاریان: آیا از آنان هیچ باقی مانده ای می بینی؟
خرمشاهی: پس آيا اثرى از ايشان بازمانده مى‏بينى؟
فولادوند: آيا از آنان كسى را بر جاى مى ‏بينى
قمشه‌ای: آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟
مکارم شیرازی: آيا كسي از آنها را باقي مي‏بيني ؟
وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ ﴿۹﴾
انصاریان: و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و مردم شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند،
خرمشاهی: و فرعون و پيشينيان او و [اهل‏] شهرهاى نگونسار، طغيان پيش آوردند
فولادوند: و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند
قمشه‌ای: و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند.
مکارم شیرازی: و فرعون و كساني كه قبل از او بودند، و همچنين اهل شهرهاي زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب گناهان بزرگ شدند.
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً ﴿۱۰﴾
انصاریان: و فرستاده پروردگارشان را نافرمانی کردند و خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفت.
خرمشاهی: سپس از پيامبر پروردگارشان نافرمانى كردند، آنگاه [خداوند] آنان را به مؤاخذه‏اى سخت فرو گرفت‏
فولادوند: و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت
قمشه‌ای: و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت.
مکارم شیرازی: با فرستاده رسول پروردگارشان مخالفت كردند، و خداوند نيز آنها را به عذاب شديدي گرفتار ساخت.
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ ﴿۱۱﴾
انصاریان: هنگامی که آب طغیان کرد، ما شما را در کشتی سوار کردیم،
خرمشاهی: ما آنگاه كه سيلاب طغيان كرد، شما را در كشتى سوار كرديم‏
فولادوند: ما چون آب طغيان كرد شما را بر كشتى سوار نموديم
قمشه‌ای: (شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم).
مکارم شیرازی: ما هنگامي كه آب طغيان كرد شما را سوار بر كشتي كرديم.
لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ ﴿۱۲﴾
انصاریان: تا آن را برای شما مایه تذکر و بیداری قرار دهیم و گوش شنوا آن را [به عنوان مایه عبرت و تذکر] حفظ کند.
خرمشاهی: تا سرانجام آن را پندآموزى براى شما گردانيم، و گوشهاى نيوشا آن را فرا مى‏گيرد
فولادوند: تا آن را براى شما [مايه] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد
قمشه‌ای: تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت.
مکارم شیرازی: تا آن را وسيله تذكري براي شما قرار دهيم، و گوشهاي شنوا آن را نگهداري مي‏كنند.
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾
انصاریان: پس چون در صور یک بار دمیده شود،
خرمشاهی: و چون دمى يگانه در صور دميده شود
فولادوند: پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود
قمشه‌ای: باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند.
مکارم شیرازی: به محض اينكه يكبار در صور دميده شود،
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً ﴿۱۴﴾
انصاریان: و زمین و کوه ها از جای خود برداشته شوند و هر دوی آنها یک باره درهم کوبیده و ریز ریز گردند!
خرمشاهی: و زمين و كوهها برداشته شده و يكباره درهم كوبيده شود
فولادوند: و زمين و كوه ‏ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با يك تكان ريز ريز گردند
قمشه‌ای: و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند.
مکارم شیرازی: و زمين و كوهها از جا برداشته شوند و يكباره درهم كوبيده و متلاشي گردند،
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿۱۵﴾
انصاریان: پس آن روز است که آن واقعه بزرگ واقع می شود؛
خرمشاهی: پس در چنين روزى واقعه‏[ى قيامت‏] روى دهد
فولادوند: پس آن روز است كه واقعه [آنچنانى] وقوع يابد
قمشه‌ای: آن‌گاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد.
مکارم شیرازی: در آن روز «واقعه عظيم» روي مي‏دهد!
وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ ﴿۱۶﴾
انصاریان: و آسمان بشکافد و در آن روز است که از هم گسسته و متلاشی گردد؛
خرمشاهی: و آسمان از هم بشكافد و آن در چنين روزى سست پيوند است‏
فولادوند: و آسمان از هم بشكافد و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد
قمشه‌ای: و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد.
مکارم شیرازی: آسمانها از هم مي‏شكافند و سست مي‏گردند و فرو مي‏ريزند.
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿۱۷﴾
انصاریان: و فرشتگان [برای اجرای دستورها حق] بر کناره ها و اطراف آسمان قرار می گیرند، ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند.
خرمشاهی: و فرشتگان بر كناره‏ها[ى آسمان‏] ايستاده باشند، و عرش پروردگارت را در آن روز هشت تن برفرازشان حمل مى‏كنند
فولادوند: و فرشتگان در اطراف [آسمان]اند و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته ] بر سر خود بر مى دارند
قمشه‌ای: و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند.
مکارم شیرازی: فرشتگان در جوانب و كناره‏ هاي آسمان قرار مي‏گيرند. (و براي انجام ماموريتها آماده مي‏شوند) و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مي‏كنند.
يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ ﴿۱۸﴾
انصاریان: آن روز [همه شما برای حسابرسی به پیشگاه خدا] عرضه می شوید در حالی که هیچ [عمل و نیّت] پوشیده ای از شما پنهان نمی ماند.
خرمشاهی: در چنين روزى [بر خداوند] عرضه شويد، و هيچ رازتان پوشيده نماند
فولادوند: در آن روز شما [به پيشگاه خدا] عرضه مى ‏شويد [و] پوشيده‏ اى از شما پوشيده نمى‏ ماند
قمشه‌ای: آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند.
مکارم شیرازی: در آن روز همگي به پيشگاه خدا عرضه مي‏شويد، و چيزي از كارهاي شما مخفي نمي‏ماند.
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ ﴿۱۹﴾
انصاریان: اما کسی که پرونده اش را به دست راستش دهند، می گوید: [ای مردم!] پرونده مرا بگیرید و بخوانید.
خرمشاهی: سپس هر كس كه كارنامه‏اش به دست راستش داده شود، [شادمانه‏] گويد بياييد كارنامه مرا بخوانيد
فولادوند: اما كسى كه كارنامه‏ اش به دست راستش داده شود گويد بياييد و كتابم را بخوانيد
قمشه‌ای: اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.
مکارم شیرازی: اما كسي كه نامه اعمالش به دست راست او است (از فرط خوشحالي و مباهات) فرياد مي‏زند كه (اي اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد.
إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ ﴿۲۰﴾
انصاریان: من یقین داشتم که حساب اعمالم را می بینم [به این سبب همه اعمالم را هماهنگ با احکام خدا انجام دادم و کردار بدم را اصلاح کردم.]
خرمشاهی: به يقين مى‏دانستم كه با حساب و كتاب خود مواجه خواهم شد
فولادوند: من يقين داشتم كه به حساب خود مى ‏رسم
قمشه‌ای: من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم).
مکارم شیرازی: من يقين داشتم كه (قيامتي در كار است و) من به حساب اعمالم مي‏رسم.
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ ﴿۲۱﴾
انصاریان: پس او در یک زندگی خوش و پسندیده ای است.
خرمشاهی: آنگاه او در زندگى پسنديده‏اى است‏
فولادوند: پس او در يك زندگى خوش است
قمشه‌ای: این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود.
مکارم شیرازی: او در يك زندگي كاملا رضايتبخش قرار خواهد داشت.
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ﴿۲۲﴾
انصاریان: در بهشتی برین
خرمشاهی: در بهشتى برين‏
فولادوند: در بهشتى برين
قمشه‌ای: در بهشت عالی رتبه (ابدی).
مکارم شیرازی: در بهشتي عالي،
قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ ﴿۲۳﴾
انصاریان: که میوه هایش در دسترس است.
خرمشاهی: كه ميوه‏هايش دسترس است‏
فولادوند: [كه] ميوه هايش در دسترس است
قمشه‌ای: که میوه‌های آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است.
مکارم شیرازی: كه ميوه‏ هايش در دسترس است.
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ ﴿۲۴﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد به سبب اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید؛
خرمشاهی: [به آنان گويند] به خاطر آنچه در روزگاران گذشته انجام داده‏ايد، بخوريد و بياشاميد گوارا
فولادوند: بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد
قمشه‌ای: (و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید.
مکارم شیرازی: (و به آنها گفته مي‏شود) بخوريد و بياشاميد گوارا در برابر اعمالي كه در ايام گذشته انجام داديد.
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ ﴿۲۵﴾
انصاریان: و اما کسی که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، می گوید: ای کاش پرونده ام را دریافت نمی کردم،
خرمشاهی: و اما كسى كه كارنامه‏اش به دست چپش داده شود، [سوكمندانه‏] گويد اى كاش كارنامه‏ام به من داده نمى‏شد
فولادوند: و اما كسى كه كارنامه‏ اش به دست چپش داده شود گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم
قمشه‌ای: و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمی‌دادند.
مکارم شیرازی: اما كسي كه نامه اعمال او به دست چپش داده شده مي‏گويد: اي كاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمي‏شد.
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ ﴿۲۶﴾
انصاریان: و نمی دانستم حساب من چیست؟
خرمشاهی: و نمى‏دانستم حساب و كتابم چيست‏
فولادوند: و از حساب خود خبردار نشده بودم
قمشه‌ای: و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمی‌شدم.
مکارم شیرازی: و نمي‏دانستم حساب من چيست ؟
يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ ﴿۲۷﴾
انصاریان: ای کاش همان مرگ اول [که مرا از دنیا به آخرت انتقال داد] کارم را یکسره می کرد [و در نیستی ابد قرارم می داد،]
خرمشاهی: كاش آن [مرگ‏] يكسره بود
فولادوند: اى كاش آن [مرگ] كار را تمام میکرد
قمشه‌ای: ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات می‌داد.
مکارم شیرازی: اي كاش مرگم فرا مي‏رسيد!
مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ ﴿۲۸﴾
انصاریان: ثروتم عذاب را از من دفع نکرد،
خرمشاهی: مال و منال من به كار من نيامد
فولادوند: مال من مرا سودى نبخشيد
قمشه‌ای: (ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید.
مکارم شیرازی: مال و ثروتم هرگز مرا بينياز نكرد،
هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿۲۹﴾
انصاریان: قدرت و توانم از دست رفت.
خرمشاهی: دستگاه من از دستم برفت‏
فولادوند: قدرت من از [كف] من برفت
قمشه‌ای: همه قدرت و حشمتم نابود گردید.
مکارم شیرازی: قدرت من نيز از دست رفت!
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿۳۰﴾
انصاریان: [فرمان آید] او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید،
خرمشاهی: [گويند] او را فرو گيريد و دربندش كنيد
فولادوند: [گويند] بگيريد او را و در غل كشيد
قمشه‌ای: (و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید.
مکارم شیرازی: او را بگيريد و در بند و زنجيرش كنيد!
ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿۳۱﴾
انصاریان: آن گاه به دوزخش دراندازید،
خرمشاهی: سپس به دوزخش درآوريد
فولادوند: آنگاه ميان آتشش اندازيد
قمشه‌ای: تا بازش به دوزخ در افکنید.
مکارم شیرازی: سپس او را در دوزخ بيفكنيد!
ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿۳۲﴾
انصاریان: سپس او را در زنجیری که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید،
خرمشاهی: سپس در زنجيرى كه طولش هفتاد ذرع است، بندش كنيد
فولادوند: پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد
قمشه‌ای: آن‌گاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.
مکارم شیرازی: بعد او را به زنجيري كه هفتاد ذرع است ببنديد!
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ ﴿۳۳﴾
انصاریان: زیرا او به خدای بزرگ ایمان نمی آورده
خرمشاهی: كه او به خداوند بزرگ ايمانى نداشت‏
فولادوند: چرا كه او به خداى بزرگ نمى‏ گرويد
قمشه‌ای: که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده.
مکارم شیرازی: چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمي‏آورد.
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳۴﴾
انصاریان: و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمی کرده.
خرمشاهی: و بر اطعام بينوايان ترغيب نمى‏كرد
فولادوند: و به اطعام مسكين تشويق نمیکرد
قمشه‌ای: و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است.
مکارم شیرازی: و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمي‏نمود.
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ ﴿۳۵﴾
انصاریان: پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایت گری نیست؛
خرمشاهی: حال امروز و اينجا دوستى ندارد
فولادوند: پس امروز او را در اينجا حمايتگرى نيست
قمشه‌ای: بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد.
مکارم شیرازی: لذا امروز در اينجا يار مهرباني ندارد.
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ ﴿۳۶﴾
انصاریان: و نه غذایی مگر چرکاب و کثافات [ی از بدن اهل دوزخ!]
خرمشاهی: و نه خوراكى، بجز زردابه‏
فولادوند: و خوراكى جز چركابه ندارد
قمشه‌ای: و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.
مکارم شیرازی: و نه طعامي جز از چرك و خون.
لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: که آن را جز خطاکاران نمی خورند.
خرمشاهی: كه آن را جز خطاكاران نمى‏خورند
فولادوند: كه آن را جز خطاكاران نمى ‏خورند
قمشه‌ای: و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمی‌خورد.
مکارم شیرازی: غذائي كه جز خطاكاران آن را نمي‏خورند.
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ﴿۳۸﴾
انصاریان: پس سوگند یاد می کنم به آنچه [از محسوسات] می بینید،
خرمشاهی: پس به آنچه مى‏بينيد سوگند مى‏خورم‏
فولادوند: پس نه [چنان است كه مى ‏پنداريد] سوگند ياد مى ‏كنم به آنچه مى ‏بينيد
قمشه‌ای: قسم به آنچه (از آثار حق) می‌بینید.
مکارم شیرازی: سوگند مي‏خورم به آنچه مي‏بينيد.
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ ﴿۳۹﴾
انصاریان: و آنچه [از غیر محسوسات] نمی بینید،
خرمشاهی: و به آنچه نمى‏بينيد
فولادوند: و آنچه نمى ‏بينيد
قمشه‌ای: و آنچه نمی‌بینید.
مکارم شیرازی: و آنچه نمي‏بينيد.
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن، گفتار فرستاده ای بزرگوار است،
خرمشاهی: كه آن [قرآن‏] برخوانده فرستاده گرامى است‏
فولادوند: كه [قرآن] قطعا گفتار فرستاده‏ اى بزرگوار است
قمشه‌ای: که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است.
مکارم شیرازی: كه اين قرآن گفتار رسول بزرگواري است.
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾
انصاریان: و آن گفتار یک شاعر نیست، ولی جز اندکی ایمان نمی آورید،
خرمشاهی: و سخن هيچ شاعرى نيست، چه اندك ايمان مى‏آوريد
فولادوند: و آن گفتار شاعرى نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد
قمشه‌ای: و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان می‌آورید.
مکارم شیرازی: و گفته شاعري نيست، اما كمتر ايمان مي‏آوريد.
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾
انصاریان: و گفتار کاهن هم نیست، ولی جز اندکی متذکّر نمی شوید.
خرمشاهی: و سخن هيچ كاهنى نيست، چه اندك پند مى‏گيريد
فولادوند: و نه گفتار كاهنى [كه] كمتر [از آن] پند مى‏ گيريد
قمشه‌ای: و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن می‌شوید.
مکارم شیرازی: و نه گفته كاهني، هر چند كمتر متذكر مي‏شويد.
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۳﴾
انصاریان: نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است.
خرمشاهی: و فرو فرستاده‏اى از سوى پروردگار جهانيان است‏
فولادوند: [پيام] فرودآمده‏ اى است از جانب پروردگار جهانيان
قمشه‌ای: این قرآن تنزیل خدای عالمیان است.
مکارم شیرازی: بلكه كلامي است كه از سوي پروردگار عالميان نازل شده.
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿۴۴﴾
انصاریان: و اگر [او] پاره ای از گفته ها را به دروغ بر ما می بست،
خرمشاهی: و اگر بر ما سخنانى مى‏بست‏
فولادوند: و اگر [او] پاره‏ اى گفته ‏ها بر ما بسته بود
قمشه‌ای: و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را می‌بست،
مکارم شیرازی: هرگاه او سخني دروغ بر ما مي‏بست،
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿۴۵﴾
انصاریان: ما او را به شدت می گرفتیم،
خرمشاهی: دست راستش را مى‏گرفتيم‏
فولادوند: دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم
قمشه‌ای: محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش می‌گرفتیم.
مکارم شیرازی: ما او را با قدرت گرفتيم،
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿۴۶﴾
انصاریان: سپس رگ قلبش را پاره می کردیم؛
خرمشاهی: سپس شاهرگش را قطع مى‏كرديم‏
فولادوند: سپس رگ قلبش را پاره میکرديم
قمشه‌ای: و رگ و تینش را قطع می‌کردیم.
مکارم شیرازی: سپس رگ قلبش را قطع مي‏كرديم!
فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ ﴿۴۷﴾
انصاریان: در آن صورت هیچ کدام از شما مانع از عذاب او نبود،
خرمشاهی: و هيچ‏يك از شما مدافع او نبود
فولادوند: و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمى ‏شد
قمشه‌ای: و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید.
مکارم شیرازی: واحدي از شما نمي‏توانست مانع شود و از او حمايت كند.
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۸﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن، وسیله پند و تذکری برای پرهیزکاران است.
خرمشاهی: و آن پندآموزى براى پرهيزگاران است‏
فولادوند: و در حقيقت [قرآن] تذكارى براى پرهيزگاران است
قمشه‌ای: و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است.
مکارم شیرازی: اين مسلما تذكري است براي پرهيزگاران.
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ ﴿۴۹﴾
انصاریان: و ما به یقین می دانیم که از میان شما انکارکنندگانی هست.
خرمشاهی: و ما به يقين مى‏دانيم كه از ميان شما تكذيب‏كنندگانى هستند
فولادوند: و ما به راستى مى‏ دانيم كه از [ميان] شما تكذيب ‏كنندگانى هستند
قمشه‌ای: و البته ما می‌دانیم که شما برخی تکذیب آن می‌کنید.
مکارم شیرازی: و ما مي‏دانيم كه بعضي از شما آن را تكذيب مي‏كنيد.
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۵۰﴾
انصاریان: و این انکار قطعاً مایه حسرت کافران است،
خرمشاهی: و آن [پيام‏]، مايه حسرتى بر كافران است‏
فولادوند: و آن واقعا بر كافران حسرتى است
قمشه‌ای: و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است.
مکارم شیرازی: و اين مايه حسرت كافران است.
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ﴿۵۱﴾
انصاریان: و بی تردید این قرآن، حقّی یقینی است.
خرمشاهی: و آن [پيام‏]، حق‏اليقين است‏
فولادوند: و اين [قرآن] بي‏شبهه حقيقتى يقينى است
قمشه‌ای: و این حق و حقیقت محض است.
مکارم شیرازی: و آن يقين خالص است.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۵۲﴾
انصاریان: پس به نام پروردگارت تسبیح گوی.
خرمشاهی: پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى‏
فولادوند: پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى
قمشه‌ای: پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن.
مکارم شیرازی: حال كه چنين است بنام پروردگار بزرگت تسبيح گو.