فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ
﴿۱۱﴾
انصاریان: در آن میوه ها و نخل ها با خوشه های غلاف دار است؛
خرمشاهی: در آن [همه گونه] ميوه و خرماى پوششدار هست فولادوند: در آن ميوه [ها] و نخلها با خوشه هاى غلاف دار قمشهای: که در آن میوههای گوناگون و نخل خرمای با پوشش برگ و شکوفه و غلاف است. مکارم شیرازی: كه در آن ميوه ها و نخلهاي پرشكوفه است.
وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ
﴿۱۲﴾
انصاریان: و دانه های با سبوس و کاه و گیاهان خوشبوست،
خرمشاهی: و دانه برگدار و گياه خوشبو فولادوند: و دانه هاى پوست دار و گياهان خوشبوست قمشهای: و هم حبوبات متنوع که دارای برگ و گل است و نیز ریاحین است. مکارم شیرازی: و دانه هائي كه همراه با ساقه و برگي است كه به صورت كاه درمي آيد، و گياهان خوشبو.
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
﴿۱۳﴾
انصاریان: پس [ای انس و جن!] کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
خرمشاهی: پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟ فولادوند: پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد قمشهای: (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟ مکارم شیرازی: پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را تكذيب ميكنيد شما اي گروه انس و جن ؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ
﴿۱۴﴾
انصاریان: انسان را از گلی خشکیده مانند سفال آفرید.
خرمشاهی: انسان را از گل خشك همچون سفال، آفريد فولادوند: انسان را از گل خشكيده اى سفال مانند آفريد قمشهای: انسان را خدا از خشک گلی مانند گل کوزه گران (بدین حسن و زیبایی) آفرید. مکارم شیرازی: انسان را از گل خشكيده اي همچون سفال آفريد.
وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ
﴿۱۵﴾
انصاریان: و جن را از آمیزه ای [از شعله های مختلف] آتش به وجود آورد.
خرمشاهی: و جن را از زبانه آتش پديد آورد فولادوند: و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد قمشهای: و جنّیان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد. مکارم شیرازی: و جن را از شعله هاي مختلط و متحرك آتش!
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
﴿۱۶﴾
انصاریان: پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
خرمشاهی: پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟ فولادوند: پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد قمشهای: (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟ مکارم شیرازی: پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ
﴿۱۷﴾
انصاریان: پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.
خرمشاهی: پروردگار مشرقها و مغربها فولادوند: پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر قمشهای: آن خدایی که آفریننده دو مشرق و دو مغرب است (یکی مشرق و مغرب تابستان مطلع سرطان، و یکی زمستان مطلع جدی). مکارم شیرازی: او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
﴿۱۸﴾
انصاریان: پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
خرمشاهی: پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟ فولادوند: پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد قمشهای: (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟ مکارم شیرازی: پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ
﴿۱۹﴾
انصاریان: دو دریای [شیرین و شور] را روان ساخت در حالی که همواره باهم تلاقی و برخورد دارند؛
خرمشاهی: دو دريا را كه به هم مىرسند درآميخت فولادوند: دو دريا را [به گونه اى] روان كرد [كه] با هم برخورد كنند قمشهای: اوست که دو دریا (ی آب شور و گوارا) را به هم در آمیخت تا به هم برخورد کنند. مکارم شیرازی: دو درياي مختلف را در كنار هم قرار داد، در حالي كه با هم تماس دارند.
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ
﴿۲۰﴾
انصاریان: [ولی] میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند [درنتیجه باهم مخلوط نمی شوند!]
خرمشاهی: در ميان آنها برزخى است كه به همديگر تجاوز نكنند فولادوند: ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى كنند قمشهای: و میان آن دو دریا برزخ و فاصلهای است که تجاوز به حدود یکدیگر نمیکنند. مکارم شیرازی: اما در ميان آن دو برزخي است كه يكي بر ديگري غلبه نميكند! |
||