ParsQuran
سوره 54: القمر - جزء 27

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ﴿۱﴾
انصاریان: قیامت بسیار نزدیک شد، و ماه از هم شکافت.
خرمشاهی: قيامت نزديك شد و ماه دو پاره شد
فولادوند: نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه
قمشه‌ای: آن ساعت (قیامت یا قیام رسول حق) نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد (این آیه راجع به شقّ القمر است که کفّار از رسول اکرم درخواست کردند).
مکارم شیرازی: قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت.
وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ﴿۲﴾
انصاریان: و اگر معجزه ای را ببینند، روی بگردانند و گویند: [این] جادویی همیشگی است!
خرمشاهی: و اگر معجزه‏اى بينند روى برتابند و گويند جادويى دنباله‏دار است‏
فولادوند: و هر گاه نشانه‏ اى ببينند روى بگردانند و گويند سحرى دايم است
قمشه‌ای: و اگر کافران، بزرگ آیت و معجزی (چون شکافتن ماه) هم ببینند باز اعراض کرده و گویند که این سحری نیرومند و کامل است.
مکارم شیرازی: و هر گاه نشانه و معجزهاي را ببينند اعراض كرده مي‏گويند: اين سحري است مستمر!
وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ﴿۳﴾
انصاریان: و [قرآن، رسالت پیامبر و معجزه را] انکار کردند و هواهای نفسانی خود را پیروی نمودند، در حالی که هر کاری [چه خیر و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ویژه خود] قرار می گیرد [و اینان به زودی خواهند دانست که قرآن و پیامبر بر حق است یا معبودانشان؟]
خرمشاهی: و انكار پيشه كردند و از هوى و هوسهايشان پيروى كردند و هر كارى سرانجامى دارد
فولادوند: و به تكذيب دست زدند و هوسهاى خويش را دنبال كردند و [لى] هر كارى را [آخر] قرارى است
قمشه‌ای: و آنها (رسول حق را) تکذیب کرده و پیرو هوای نفس باطل خود شدند و هر (حق و باطل) امری را عاقبت (در بهشت یا دوزخ) مقرّی خواهد بود.
مکارم شیرازی: آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواي نفسشان پيروي نمودند و هر امري قرارگاهي دارد.
وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ ﴿۴﴾
انصاریان: بی تردید آنچه از خبرها [ی گذشتگان] که [در آن] مایه بازداشتن [از کفر و شرک و گناهان] است برای آنان آمده است.
خرمشاهی: و به راستى براى آنان از اخبار [پيشينيان‏] آنچه در آن درس عبرت هست، به ميان آمده است‏
فولادوند: و قطعا از اخبار آنچه در آن مايه انزجار [از كفر] است به ايشان رسيد
قمشه‌ای: و اخباری که مایه عبرت و انزجار از معصیت است کاملا به مردم رسید.
مکارم شیرازی: به اندازه كافي براي انزجار از بديها اخبار (انبيا و امتهاي پيشين) به آنها رسيده است.
حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿۵﴾
انصاریان: [این خبرها] پندی رساست، ولی هشدارها [به این ستمکاران لجوج] سودی نمی بخشد.
خرمشاهی: حكمتى است رسا، و هشدارها سودى نبخشيده است‏
فولادوند: حكمت بالغه [حق اين بود] ولى هشدارها سود نكرد
قمشه‌ای: (قرآن) حکمت بالغه خداست و (اگر از آن پند نگیرید) دیگر از این پس هیچ اندرز و پند (شما را) سودی نخواهد بخشید.
مکارم شیرازی: اين آيات، حكمت بالغه الهي است اما انذارها (براي افراد لجوج) مفيد نيست.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُكُرٍ ﴿۶﴾
انصاریان: بنابراین از آنان روی بگردان [و] روزی را [یاد کن] که آن دعوت کننده [یعنی اسرافیل] آنان را به امری بس دشوار و هولناک دعوت می کند.
خرمشاهی: پس از آنان روى بر تاب [تا] روزى كه آن دعوتگر به چيزى غريب و ناشناخته دعوت كند
فولادوند: پس از آنان روى برتاب روزى كه داعى [حق] به سوى امرى دهشتناك دعوت مى ‏كند
قمشه‌ای: پس روی از کافران بگردان (تا) روزی که ندا کننده‌ای (چون اسرافیل، خلق را) به عالمی حیرت آور و قیامتی هول‌انگیز دعوت کند.
مکارم شیرازی: بنابراين از آنها روي گردان و روزي را به يادآور كه دعوت كننده الهي مردم را به امر وحشتناكي دعوت مي‏كند (دعوت به حساب اعمال).
خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ ﴿۷﴾
انصاریان: در حالی که دیدگانشان [از شدت ترس] فرو افتاده، هم چون ملخ های پراکنده از گورها بیرون آیند.
خرمشاهی: در حالى كه ديدگانشان را فروداشته‏اند، از گورها بيرون آيند، گويى كه ملخهاى پراكنده‏اند
فولادوند: در حالى كه ديدگان خود را فروهشته‏ اند چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمى ‏آيند
قمشه‌ای: که (از هول آن) کافران به خواری چشم بر هم نهند و سر از قبرها بر آورده مانند ملخ به عرصه محشر منتشر شوند.
مکارم شیرازی: آنها از قبرها خارج مي‏شوند در حالي كه چشمهايشان از وحشت به زير افتاده و (بي هدف) همچون ملخهاي پراكنده به هر سو مي‏دوند!
مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ ﴿۸﴾
انصاریان: شتابان به سوی آن دعوت کننده می روند و کافران می گویند: امروز روز بسیار سختی است.
خرمشاهی: به سوى دعوتگر شتابند، و كافران گويند امروز روزى دشوار است‏
فولادوند: به سرعت‏ سوى آن دعوتگر مى ‏شتابند كافران مى‏ گويند امروز [چه] روز دشوارى است
قمشه‌ای: در آن حال منادی محشر را ناچار به سرعت اجابت کنند، کافران با هم گویند: این روز همان روز سخت است (که ما انکار می‌کردیم).
مکارم شیرازی: در حالي كه (بر اثر وحشت و اضطراب) به سوي اين دعوت كننده گردن مي‏كشند و كافران مي‏گويند امروز روز سخت و دردناكي است.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿۹﴾
انصاریان: پیش از آنان قوم نوح [پیامبران] را تکذیب کردند، پس بنده ما [نوح] را هم تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است، و جن زده ای است [که آثاری از گزند جن در او می باشد.]
خرمشاهی: پيش از آنان قوم نوح انكار پيشه كردند و بنده ما را دروغ‏زن انگاشتند و گفتند ديوانه است و رانده شد
فولادوند: پيش از آنان قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند ديوانه‏ اى است و [بسى] آزار كشيد
قمشه‌ای: پیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند: او مردی دیوانه است، و (با زجر و ستم بسیار که از آنها کشید از دعوت به حق) بازداشته شد.
مکارم شیرازی: پيش از آنها قوم نوح تكذيب كردند (آري) بنده ما (نوح) را تكذيب كرده و گفتند: او ديوانه است و (با انواع آزارها) او را (از ادامه رسالتش) بازداشتند.
فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ ﴿۱۰﴾
انصاریان: پس پروردگارش را خواند که من مغلوب شده ام [و از ستم و زورگویی آنان دلتنگم] بنابراین انتقام [مرا از اینان] بگیر.
خرمشاهی: سپس پروردگارش را به دعا خواند كه من درمانده‏ام [يارى كن و] انتقام [مرا] بگير
فولادوند: تا پروردگارش را خواند كه من مغلوب شدم به داد من برس
قمشه‌ای: تا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شده‌ام تو مرا یاری فرما.
مکارم شیرازی: او به درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب (اين قوم طغيانگر شده‏ ام، انتقام مرا از آنها بگير.
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ﴿۱۱﴾
انصاریان: پس [در پاسخ درخواستش] درهای آسمان را به آبی بسیار فراوان و ریزان گشودیم،
خرمشاهی: آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏
فولادوند: پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم
قمشه‌ای: ما هم درهای آسمان گشودیم و سیلابی از آسمان فرو ریختیم.
مکارم شیرازی: در اين هنگام درهاي آسمان را گشوديم و آبي فراوان و پي در پي فروباريد.
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿۱۲﴾
انصاریان: و زمین را به [جوشیدن] چشمه هایی [پر آب] شکافتیم؛ پس آبِ آسمان و زمین برای کاری که مقدّر شده بود به هم پیوستند،
خرمشاهی: و از زمين چشمه‏هايى بر شكافتيم، سپس آب [بسيار] براى كارى كه مقدر بود، به هم بر آمد
فولادوند: و از زمين چشمه ‏ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدر شده بود به هم پيوستند
قمشه‌ای: و در زمین چشمه‌ها جاری ساختیم تا آب آسمان و زمین با هم به طوفانی که مقدّر حتمی بود اجتماع یافت.
مکارم شیرازی: و زمين را شكافتيم و چشمه‏ هاي زيادي بيرون فرستاديم، و اين دو آب به اندازه‏ اي كه مقدر بود با هم درآميختند.
وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿۱۳﴾
انصاریان: و او را بر کشتی که دارای تخته ها و میخ ها بود سوار کردیم،
خرمشاهی: و او [نوح‏] را بر [كشتى‏] ساخته و پرداخته از تخته‏ها و ميخها سوار كرديم‏
فولادوند: و او را بر [كشتى] تخته‏ دار و ميخ‏ آجين سوار كرديم
قمشه‌ای: و نوح را در کشتی محکم اساس برنشاندیم.
مکارم شیرازی: و او را بر مركبي كه از الواح و ميخهائي ساخته شده بود سوار كرديم.
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ ﴿۱۴﴾
انصاریان: که زیر نظر ما روان بود. [و این] پاداشی بود برای کسی که مورد تکذیب قرار گرفته بود.
خرمشاهی: كه زير نظر ما روان بود، اين پاداش كسى بود كه به او ناسپاسى كرده بودند
فولادوند: [كشتى] زير نظر ما روان بود [اين] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود
قمشه‌ای: که آن کشتی با نظر و حفظ و عنایت ما روان می‌گشت (و چنین کردیم) تا به نوح که مورد کفر و انکار قوم قرار گرفت پاداش دهیم.
مکارم شیرازی: مركبي كه تحت نظارت ما حركت مي‏كرد اين كيفري بود براي كساني كه به او كافر شدند.
وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۱۵﴾
انصاریان: و بی تردید آن سرگذشت را [برای آیندگان] مایه پند و عبرت باقی گذاشتیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى آن را به عنوان مايه عبرت باقى گذارديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و به راستى آن [سفينه] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد] پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت خلق شود، آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما اين ماجرا به عنوان نشانه‏ اي در ميان امتها باقي گذارديم، آيا كسي هست كه پند گيرد.
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۱۶﴾
انصاریان: پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: پس (ای بدکاران عالم بنگرید که) سختی عذاب و تنبیه من چگونه بود!
مکارم شیرازی: (اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟!
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۱۷﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پند گيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي تذكر آسان ساختيم آيا كسي هست كه متذكر شود.
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۱۸﴾
انصاریان: قوم عاد [پیامبرشان را] تکذیب کردند، پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: [قوم‏] عاد تكذيب كردند، بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: عاديان به تكذيب پرداختند پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: قوم عاد نیز (پیغمبرشان هود را) تکذیب کردند، پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
مکارم شیرازی: قوم عاد (نيز پيامبر خود را) تكذيب كردند اكنون (ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ﴿۱۹﴾
انصاریان: ما بر آنان در روزی شوم که شومی اش استمرار داشت، تندبادی سخت و بسیار سرد [به عنوان عذاب] فرستادیم،
خرمشاهی: ما بر آنان بادى سخت سرد در روزى شوم دنباله‏دار فرو فرستاديم‏
فولادوند: ما بر [سر] آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستاديم
قمشه‌ای: ما بر هلاک آنها تند بادی در روز نحسی پایدار فرستادیم.
مکارم شیرازی: ما تندباد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنها فرستاديم.
تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ﴿۲۰﴾
انصاریان: که مردم را [از زمین] برمی کند [و بعد از آن عذاب،] گویی تنه های نخلی بودند که ریشه کن شده اند.
خرمشاهی: كه مردمان را از جا مى‏كند، گويى كه ايشان خرمابنان ريشه‏كن شده‏اند
فولادوند: [كه] مردم را از جا مى ‏كند گويى تنه ‏هاى نخلى بودند كه ريشه‏ كن شده بودند
قمشه‌ای: که آن باد مردم را از جا بر می‌کند چنانکه ساق درخت خرما از ریشه افکنند.
مکارم شیرازی: كه مردم را، همچون تنه‏ هاي نخل ريشه كن شده، از جا برمي كند.
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۲۱﴾
انصاریان: پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
مکارم شیرازی: (اكنون ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۲۲﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پندگيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي تذكر آسان كرديم، آيا كسي هست كه متذكر شود؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ﴿۲۳﴾
انصاریان: قوم ثمود بیم دهندگان را تکذیب کردند.
خرمشاهی: [قوم‏] ثمود هشداردهندگان را دروغ‏زن شمرد
فولادوند: قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم ثمود هم آیات حق را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: طايفه ثمود (نيز) انذارهاي الهي را تكذيب كردند.
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿۲۴﴾
انصاریان: پس گفتند: آیا ما بشری از جنس خود را که [تک و] تنهاست [و جمعیت و نیرویی با خود ندارد] پیروی کنیم؟! در این صورت در گمراهی و دیوانگی خواهیم بود.
خرمشاهی: و گفتند آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم، در آن صورت دچار گمراهى و سردرگمى خواهيم بود
فولادوند: و گفتند آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم در اين صورت ما واقعا در گمراهى و جنون خواهيم بود
قمشه‌ای: و گفتند: آیا سزد که ما یک بشری از جنس خودمان را پیروی کنیم؟ در این صورت به گمراهی و جنون سخت در افتاده‌ایم.
مکارم شیرازی: و گفتند: آيا ما از بشري از جنس خود پيروي كنيم؟! اگر چنين كنيم در گمراهي و جنون خواهيم بود!
أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿۲۵﴾
انصاریان: آیا از میان ما فقط بر او وحی نازل شده است؟! [نه، چنین نیست] بلکه او بسیار دروغگو و پر افاده و متکبر است [که می خواهد بر ما بزرگی کند.]
خرمشاهی: آيا از ميان همه ما كتاب آسمانى بر او فرود آمده است، نه بلكه او دروغ‏زن خودپسند است‏
فولادوند: آيا از ميان ما [وحى] بر او القا شده است [نه] بلكه او دروغگويى گستاخ است
قمشه‌ای: آیا بین ما افراد بشر تنها بر او وحی رسید؟! (چنین نیست) بلکه او مرد دروغگوی بی‌باک و خودپسندی است.
مکارم شیرازی: آيا از ميان ما تنها بر اين مرد وحي نازل شده ؟ نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است.
سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿۲۶﴾
انصاریان: در فردای نزدیک خواهند دانست که بسیار دروغگو و پرافاده و متکبر کیست؟
خرمشاهی: زودا كه فردا بدانند كه دروغ‏زن خودپسند كيست‏
فولادوند: به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست
قمشه‌ای: این منکران به زودی فردای قیامت کاملا معلومشان شود که دروغگوی بی‌باک و خودپسند کیست.
مکارم شیرازی: ولي فردا مي‏فهمند چه كسي دروغگوي هوسباز است!
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿۲۷﴾
انصاریان: [به صالح گفتیم:] ما برای آزمایش آنان یقیناً آن ماده شتر [درخواست شده] را خواهیم فرستاد؛ پس در انتظار سرانجام آنان باش و شکیبایی پیشه کن.
خرمشاهی: ما فرستنده ماده شتر [معجزه‏آسا] براى آزمايش ايشانيم، پس منتظر ايشان باش و شكيبايى كن‏
فولادوند: ما براى آزمايش آنان [آن] ماده‏ شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن
قمشه‌ای: ما (به صالح گفتیم که) برای امتحان آنها ناقه را (به درخواست آنها از سنگ) بیرون می‌فرستیم و تو مراقب حالشان باش و (بر آزارشان) صبر پیشه گیر.
مکارم شیرازی: ما «ناقه» را براي آزمايش آنها مي‏فرستيم، در انتظار پايان كار آنها باش و صبر كن.
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و آنان را خبر ده که آب آشامیدنی میان آنان و ماده شتر تقسیم شده است؛ هریک در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند.
خرمشاهی: و به آنان خبر بده كه آب در ميان آنان تقسيم شده است، هر يك به حصه‏اى از آب حاضر باشند
فولادوند: و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده‏ است هر كدام را آب به نوبت‏ خواهد بود
قمشه‌ای: و به آنها خبر ده که نوشیدن آب چشمه بین آنها و ناقه تقسیم شده (که یک روز سهم ناقه و روزی برای آنهاست) و هر یک بر سهم خود حاضر آیند.
مکارم شیرازی: و به آنها خبر ده كه آب (قريه) بايد در ميان آنها تقسيم شود (يك روز سهم ناقه، و يكروز براي آنها) و هر يك در نوبت خود بايد حاضر شوند.
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: پس آنان یارشان را [که برای پی کردن ناقه آماده کرده بودند] فرا خواندند و [او] دست به کار شد و [ماده شتر را] پی کرد.
خرمشاهی: آنگاه رفيقشان را ندا دادند، سپس او دست درازى كرد و [شتر را] پى كرد
فولادوند: پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد
قمشه‌ای: آن قوم شقی صاحب و رئیس خود را خواندند تا مجهز شد و ناقه را پی کرد.
مکارم شیرازی: آنها يكي از ياران خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و (ناقه را) پي كرد.
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۳۰﴾
انصاریان: پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: بنگر عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: پس (باز بنگرید که) عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
مکارم شیرازی: (اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟!
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿۳۱﴾
انصاریان: ما بر آنان یک فریاد مرگبار فرستادیم، پس همه آنان به صورت گیاه خشکی که در آغل چهارپایان جمع می کنند، درآمدند.
خرمشاهی: ما بر آنان بانگ مرگبارى يگانه فرو فرستاديم، آنگاه مانند خار و خاشاكى شدند كه از سايه‏بان‏ساز بازماند
فولادوند: ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه ‏ها] ريزريز شدند
قمشه‌ای: ما بر هلاک آنها یک صیحه (عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.
مکارم شیرازی: ما فقط يك صيحه (صاعقه عظيم) بر آنها فرستاديم و به دنبال آن همگي به صورت گياه خشكي درآمدند كه صاحب چهارپايان در آغل جمع آوري مي‏كند!
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۳۲﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پندگيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي يادآوري آسان ساختيم آيا كسي هست كه متذكر شود.
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿۳۳﴾
انصاریان: قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند.
خرمشاهی: قوم لوط هشداردهندگان را دروغ‏زن شمردند
فولادوند: قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم لوط نیز آیات و رسول حق را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم لوط انذارهاي (پي درپي پيامبرشان را) تكذيب كردند.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُمْ بِسَحَرٍ ﴿۳۴﴾
انصاریان: ما بر آنان توفانی سخت که با خود ریگ و سنگ می آورد فرستادیم [در نتیجه همه را هلاک کرد]، مگر خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم.
خرمشاهی: ما بر آنان شن‏بادى فرو فرستاديم، مگر بر خاندان لوط كه سحرگاهى نجاتشان داديم‏
فولادوند: ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهشان رهانيديم
قمشه‌ای: ما هم جز خانواده لوط که به وقت سحر نجاتشان دادیم همه آنان را به سنگباران هلاک نابود کردیم.
مکارم شیرازی: ما بر آنها تندبادي كه ريگها را به حركت درمي آورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم) جز خاندان لوط را كه سحرگاهان آنها را نجات داديم.
نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: [این] نعمت و رحمتی از سوی ما بود، این گونه کسی را که سپاس گزار است، پاداش می دهیم.
خرمشاهی: كه نعمتى از جانب ما بود، بدين‏سان كسى را كه سپاس گزارده است، جزا دهيم‏
فولادوند: [و اين] رحمتى از جانب ما بود هر كه سپاس دارد بدين‏سان [او را] پاداش مى‏ دهيم
قمشه‌ای: نجات اهل بیت لوط هم به نعمت و لطف ما بود، بلی ما چنین شکرگزاران را پاداش می‌دهیم.
مکارم شیرازی: اين نعمتي بود از ناحيه ما، اينگونه كسي را كه شكرگزار است پاداش مي‏دهيم.
وَلَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ ﴿۳۶﴾
انصاریان: به راستی لوط آنان را به مؤاخذه سخت ما بیم داده بود، ولی [آنان با وی] در بیمها و هشدارها [یش] سرسختانه مجادله و ستیزه کردند.
خرمشاهی: و به راستى [لوط] آنان را از سختگيرى ما هشدار داده بود، ولى در برابر هشدار گردنكشى مى‏كردند
فولادوند: و [لوط] آنها را از عذاب ما سخت بيم داده بود و[لى] در تهديدها[ى ما] به جدال برخاستند
قمشه‌ای: لوط آن قوم را از قهر و مؤاخذه ما ترسانید باز آنها در آیات ما شک و انکار کردند.
مکارم شیرازی: او آنها را در مورد مجازات ما انذار كرد، ولي آنها اصرار بر مجادله و القاء شك داشتند.
وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۳۷﴾
انصاریان: و از میهمانانش [که در حقیقت فرشتگان ما بودند] کام جویی خواستند، در نتیجه دیدگانشان را محو و نابینا کردیم؛ پس [گفتیم: طعمِ] عذاب و هشدارهایم را بچشید.
خرمشاهی: و به راستى از مهمانان او كام مى‏خواستند، پس ايشان را نابينا ساختيم [و گفتيم‏] پس عذاب و هشدار مرا بچشيد
فولادوند: و از مهمان[هاى] او كام دل خواستند پس فروغ ديدگانشان را سترديم و [گفتيم] [مزه] عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد
قمشه‌ای: و قوم از او مهمانانش را (که فرشتگانی زیبا بودند، بر سوء قصد) طلبیدند، ما هم چشم آنها را بی‌نور و نابینا کردیم (و گفتیم که) اینک عذاب قهر و انتقام مرا بچشید.
مکارم شیرازی: آنها از لوط خواستند ميهمانانش را در اختيار آنان بگذارد!، ولي ما چشمانشان را نابينا و محو كرديم (و گفتيم) بچشيد عذاب و انذارهاي مرا.
وَلَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذَابٌ مُسْتَقِرٌّ ﴿۳۸﴾
انصاریان: به یقین در سپیده دم عذابی پیگیر و پایدار به آنان رسید.
خرمشاهی: و به راستى بامدادى پگاه عذابى پايدار آنان را فرو گرفت‏
فولادوند: و به راستى كه سپيده‏ دم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد
قمشه‌ای: و شبی به صبحگاه رسید که (مرگ آمد و) عذاب دایم (دوزخ) گریبانشان گرفت.
مکارم شیرازی: سرانجام صبحگاهان در اول روز عذابي مستمر و ثابت به سراغشان آمد.
فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۳۹﴾
انصاریان: پس [گفتیم: طعمِ] عذاب و هشدارهایم را بچشید.
خرمشاهی: [و گفتيم‏] پس عذاب و هشدار مرا بچشيد
فولادوند: پس عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد
قمشه‌ای: (و گفتیم) اینک عذاب قهر و انتقام مرا بچشید.
مکارم شیرازی: (و گفتيم) اكنون بچشيد عذاب و انذارهاي مرا.
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۴۰﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پندگيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي يادآوري آسان كرديم آيا كسي هست كه متذكر شود؟
وَلَقَدْ جَاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ﴿۴۱﴾
انصاریان: و همانا برای فرعونیان بیم دهندگان آمدند.
خرمشاهی: و به راستى هشداردهندگان به سراغ خاندان فرعون آمدند
فولادوند: و در حقيقت هشداردهندگان به جانب فرعونيان آمدند
قمشه‌ای: و بر ارشاد فرعونیان هم رسول و آیات الهی آمد.
مکارم شیرازی: انذارها و هشدارها (يكي پس از ديگري) براي آل فرعون آمد.
كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ ﴿۴۲﴾
انصاریان: [آنان] همه معجزات و آیات ما را تکذیب کردند؛ در نتیجه آنان را [به عذابی سخت] گرفتیم، گرفتن توانایی شکست ناپذیر و نیرومند.
خرمشاهی: آنان همه معجزات ما را دروغ شمردند، آنگاه آنان را چنان فرو گرفتيم كه پيروزمند توانمند گيرد
فولادوند: [اما آنها] همه معجزات ما را تكذيب كردند تا چون زبردستى زورمند [گريبان] آنان را گرفتيم
قمشه‌ای: آنها همه آیات ما را تکذیب کردند، ما هم به قهر و اقتدار خود از آنها سخت مؤاخذه کردیم.
مکارم شیرازی: اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم گرفتن شخصي قدرتمند و توانا.
أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولَئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ فِي الزُّبُرِ ﴿۴۳﴾
انصاریان: آیا کافران [شهر] شما از اقوامی که برشمردیم، بهتر و برترند [تا به سبب بهتری و برتری مصون از عذاب باشند؟] یا برای شما در کتاب های آسمانی امان نامه ای هست [که هر جرمی را مرتکب شوید عذابی نخواهید داشت؟!]
خرمشاهی: آيا كافران شما از همه اينان بهترند، يا براى شما امان نامه‏اى است در كتابهاى آسمانى؟
فولادوند: آيا كافران شما از اينان [كه برشمرديم] برترند يا شما را در نوشته ‏ها[ى آسمانى] خط امانى است
قمشه‌ای: آیا کفار شما (مکّیان) بهتر (و قوی‌تر) از آن امم گذشته‌اند یا شما را برائت و امانی در کتب (آسمانی از عذاب خدا) هست؟
مکارم شیرازی: آيا كفار شما بهتر از اينها هستند؟ يا براي شما امان نامه‏ اي در كتب آسماني نازل شده؟!
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ ﴿۴۴﴾
انصاریان: یا [آنکه] می گویند: ما گروهی متحد و پشتیبان یکدیگریم [که هرکس بخواهد آسیبی به ما رساند، با قدرت هرچه تمام تر از او انتقام می گیریم؟]
خرمشاهی: يا مى‏گويند ما هم‏پشتيم [و] كين‏ستان‏
فولادوند: يا مى‏ گويند ما همگى انتقام‏گيرنده [و يار و ياور همديگر]يم
قمشه‌ای: بلکه می‌گویند: ما با هم مجتمع و بسیاریم و پیروزیم.
مکارم شیرازی: يا مي‏گويند: ما جماعتي متحد و نيرومند و پيروزيم ؟
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ ﴿۴۵﴾
انصاریان: به زودی [این] گروه [متحد در جنگی که خود بر ضد مؤمنان تدارک می بینند] شکست می خورند و پشت کنان می گریزند.
خرمشاهی: زودا كه آن جمع ورشكسته شود و همه پشت كنند
فولادوند: زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كنند
قمشه‌ای: به زودی آن جماعت (در جنگ بدر) شکست خورده و به جنگ پشت کنند.
مکارم شیرازی: (ولي بدانند) جمعشان به زودي شكست مي‏خورد و پا به فرار مي‏گذارند.
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ﴿۴۶﴾
انصاریان: بلکه وعده گاهشان قیامت است، و قیامت هولناک تر و تلخ تر است.
خرمشاهی: آرى قيامت موعد [اصلى‏] ايشان است و قيامت سهمگين‏تر و تلخ‏تر است‏
فولادوند: بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى] سخت‏ تر و تلخ‏تر است
قمشه‌ای: بلکه ساعت قیامت وعده‌گاه آنهاست و آن روزی بسیار سخت‌تر و ناگوارتر (از روز بدر) است.
مکارم شیرازی: (علاوه بر اين) رستاخيز موعد آنها است و مجازات قيامت هولناكتر و تلختر است.
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿۴۷﴾
انصاریان: بی تردید گنهکاران در گمراهی و انحراف و در آتش افروخته اند.
خرمشاهی: آرى كه گناهكاران در گمراهى و سردرگمى‏اند
فولادوند: قطعا بزهكاران در گمراهى و جنونند
قمشه‌ای: البته بدکاران عالم (در دنیا) به گمراهی و (در آخرت) در آتش سوزان دوزخند.
مکارم شیرازی: مجرمان در گمراهي و شعله‏ هاي آتشند.
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ﴿۴۸﴾
انصاریان: روزی که با صورت در آتش کشیده می شوند [و به آنان می گویند:] سوزندگی و عذاب دردناک دوزخ را بچشید.
خرمشاهی: روزى كه بر چهره‏هايشان در آتش كشيده شوند [و گويندشان‏] آسيب دوزخ را بچشيد
فولادوند: روزى كه در آتش به رو كشيده مى ‏شوند [و به آنان گفته مى ‏شود] لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد]
قمشه‌ای: روزی که آنها را به رو در آتش دوزخ کشند (و گویند) اینک الم جهنم را بچشید!
مکارم شیرازی: در آن روز كه در آتش دوزخ به صورتشان كشيده مي‏شوند (و به آنها گفته مي‏شود) بچشيد آتش دوزخ را.
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿۴۹﴾
انصاریان: ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.
خرمشاهی: ما هر چيز را به اندازه آفريده‏ايم‏
فولادوند: ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده‏ ايم
قمشه‌ای: ما هر چه آفریدیم به اندازه آفریدیم.
مکارم شیرازی: ما هر چيزي را به اندازه آفريديم.
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ﴿۵۰﴾
انصاریان: و فرمان ما جز فرمان واحدی نیست که مانند یک چشم بر هم زدن است.
خرمشاهی: و فرمان ما جز [فرمانى‏] يگانه نيست، مانند چشم برهم‏زدنى‏
فولادوند: و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم به هم زدنى
قمشه‌ای: و فرمان ما (در همه عالم) یکی است (و هیچ تبدیل‌پذیر نیست چه در امر ایجاد و چه در کار معاد، و در سرعت) به مانند چشم به هم زدنی انجام یابد.
مکارم شیرازی: و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن!
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۵۱﴾
انصاریان: بی تردید ما هم مسلکان شما را [که در گذشته به سر می بردند، به خاطر طغیانشان] هلاک کردیم؛ پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى همانندانتان را نابود كرديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و هم مسلكان شما را سخت به هلاكت رسانديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما بسیاری از پیشینیان امثال شما را هلاک کردیم آیا کسی هست که از آن پند و عبرت گیرد؟
مکارم شیرازی: ما كساني را كه در گذشته شبيه شما بودند هلاك كرديم آيا كسي هست كه متذكر شود.
وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ ﴿۵۲﴾
انصاریان: و هر عملی را که انجام دادند در نامه های اعمالشان ثبت است.
خرمشاهی: و هر چيزى كه انجام داده‏اند در نامه‏هاى اعمال هست‏
فولادوند: و هر چه كرده‏ اند در كتابها[ى اعمالشان درج] است
قمشه‌ای: و هر عملی که کردند در کتب‌نامه عملشان ثبت است.
مکارم شیرازی: و هر كاري را انجام دادند در نامه‏ هاي اعمالشان ثبت است.
وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ ﴿۵۳﴾
انصاریان: و هر کوچک و بزرگی [از اعمالشان در آن] نوشته شده است.
خرمشاهی: و هر خرد و بزرگى نوشته شده است‏
فولادوند: و هر خرد و بزرگى [در آن] نوشته شده
قمشه‌ای: و هر امر کوچک و بزرگ (در آنجا) نگاشته است.
مکارم شیرازی: و هر كار كوچك و بزرگي نوشته مي‏شود.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ﴿۵۴﴾
انصاریان: یقیناً پرهیزکاران در بهشت ها و [کنار] نهرها هستند؛
خرمشاهی: بى‏گمان پرهيزگاران در باغها و [جوار] جويبارها هستند
فولادوند: در حقيقت مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها
قمشه‌ای: محققا اهل تقوا در باغها و کنار نهرها (ی بهشت ابد) منزل گزینند.
مکارم شیرازی: پرهيزگاران در باغها و نهرهاي بهشتي جاي دارند.
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ﴿۵۵﴾
انصاریان: در جایگاهی حق و پسندیده نزد پادشاهی توانا.
خرمشاهی: در مقام و منزلتى راستين، نزد فرمانرواى توانا
فولادوند: در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانايند
قمشه‌ای: در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانی متنعّمند.
مکارم شیرازی: در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر.