بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالطُّورِ
﴿۱﴾
انصاریان: سوگند به [کوهِ] طور،
خرمشاهی: سوگند به [كوه] طور فولادوند: سوگند به طور قمشهای: قسم به طور سینا. مکارم شیرازی: سوگند به «كوه طور»!
وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ
﴿۲﴾
انصاریان: و به کتابی که نوشته شده،
خرمشاهی: و به كتابى نوشته فولادوند: و كتابى نگاشته شده قمشهای: قسم به کتاب مسطور (قرآن). مکارم شیرازی: و كتابي كه نوشته شده است.
فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ
﴿۳﴾
انصاریان: در صفحه ای باز و گسترده،
خرمشاهی: در ورقى سرگشاده فولادوند: در طومارى گسترده قمشهای: که در صحیفهای گشوده فرستاد. مکارم شیرازی: در صفحه اي گسترده.
وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ
﴿۴﴾
انصاریان: و به آن خانه آباد،
خرمشاهی: و به بيتالمعمور فولادوند: سوگند به آن خانه آباد [خدا] قمشهای: قسم به بیت المعمور (کعبه اهل زمین یا مسجد ملایک آسمان). مکارم شیرازی: و سوگند به بيت المعمور.
وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ
﴿۵﴾
انصاریان: و به آن سقف برافراشته،
خرمشاهی: و به سقف برافراشته فولادوند: سوگند به بام بلند [آسمان] قمشهای: قسم به طاق بلند آسمان. مکارم شیرازی: و سقف برافراشته.
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
﴿۶﴾
انصاریان: و به آن دریای مملو و برافروخته،
خرمشاهی: و به درياى سرشار [از آتش] فولادوند: و آن درياى سرشار [و افروخته] قمشهای: قسم به دریای آتش فروزان (که خدا روز قیامت دریا را آتش سازد و بر دوزخیان فرو ریزد). مکارم شیرازی: و درياي مملو و برافروخته.
إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ
﴿۷﴾
انصاریان: که بی تردید عذاب پروردگارت واقع شدنی است؛
خرمشاهی: كه عذاب پروردگارت واقع شدنى است فولادوند: كه عذاب پروردگارت واقعشدنى است قمشهای: قسم به این امور که البته عذاب خدای تو واقع خواهد شد. مکارم شیرازی: كه عذاب پروردگارت واقع ميشود!
مَا لَهُ مِنْ دَافِعٍ
﴿۸﴾
انصاریان: و آن را هیچ مانع و بازدارنده ای نیست.
خرمشاهی: و برگردانى ندارد فولادوند: آن را هيچ بازدارنده اى نيست قمشهای: هیچ کس دافع آن نخواهد بود. مکارم شیرازی: و چيزي از آن مانع نخواهد بود.
يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا
﴿۹﴾
انصاریان: [و آن در] روزی [است] که آسمان به حرکت و لرزه ای سخت در آید؛
خرمشاهی: روزى كه آسمان به شدت درهم گردد فولادوند: روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد قمشهای: روزی که آسمان سخت جنبش کند. مکارم شیرازی: (اين عذاب الهي) در آن روزي است که آسمان به شدت به حرکت در مي آيد،
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا
﴿۱۰﴾
انصاریان: و کوه ها [چون گرد و غبار] سریع و تند، روان شوند.
خرمشاهی: و كوهها به شدت روان شود فولادوند: و كوهها [جمله] به حركت درآيند قمشهای: و کوهها تند به گردش آید. مکارم شیرازی: و کوهها از جا کنده و متحرک مي شوند!
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ
﴿۱۱﴾
انصاریان: پس در آن روز وای بر تکذیب کنندگان!
خرمشاهی: آرى در چنين روزى واى بر دروغانگاران فولادوند: پس واى بر تكذيب كنندگان در آن روز قمشهای: در آن روز سخت وای بر آنان که (وعده حق و کتاب و رسول او را) تکذیب کردند. مکارم شیرازی: واي در آن روز بر تکذيب کنندگان،
الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: همانان که با فرو رفتن [در گفتار و کردار باطل با حقایق] بازی می کنند.
خرمشاهی: كسانى كه به ژاژخايى سرگرمند فولادوند: آنان كه به ياوه سرگرمند قمشهای: آنان که به بازیچه دنیا فرو شدند. مکارم شیرازی: همانها که در سخنان باطل به بازي مشغولند!
يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا
﴿۱۳﴾
انصاریان: روزی که آنان را با خشونت و زور به سوی آتش می رانند.
خرمشاهی: روزى كه به سوى آتش جهنم به شدت رانده شوند فولادوند: روزى كه به سوى آتش جهنم كشيده مى شوند [چه] كشيدنى قمشهای: آن روز آنها را سخت به آتش دوزخ برانند. مکارم شیرازی: در آن روز که آنها را بزور به سوي آتش دوزخ مي رانند!
هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: [و به آنان می گویند:] این همان آتشی است که همواره آن را تکذیب می کردید.
خرمشاهی: [و گويند] اين همان آتشى است كه آن را دروغ مىانگاشتيد فولادوند: [و به آنان گويند] اين همان آتشى است كه دروغش مى پنداشتيد قمشهای: این همان آتشی است که تکذیب آن میکردید. مکارم شیرازی: (به آنها مي گويند:) اين همان آتشي است که آن را انکار مي کرديد!
أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنْتُمْ لَا تُبْصِرُونَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: آیا این آتش هم جادوست [چنانکه در دنیا وحی را جادو می پنداشتید] یا شما [این واقعیت آشکار را] نمی بینید [چنانکه در دنیا حقایق را نمی دیدید؟]
خرمشاهی: آيا پس اين جادوست، يا آنكه شما [به چشم بصيرت] نمىنگريد؟ فولادوند: آيا اين افسون است يا شما [درست] نمى بينيد قمشهای: آیا این (آتش دوزخ) هم به نظرتان سحر است یا آنکه هنوز چشم بصیرت باز نمیکنید؟ مکارم شیرازی: آيا اين سحر است يا شما نمي بينيد؟!
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۱۶﴾
انصاریان: در آن در آیید [و بسوزید]؛ پس صبر کنید یا نکنید برای شما یکسان است. فقط اعمالی را که همواره انجام می دادید، جزا داده می شوید.
خرمشاهی: وارد آن شويد، و چه صبر كنيد، چه صبر نكنيد، برايتان يكسان است، فقط در برابر آنچه كردهايد جزا مىيابيد فولادوند: به آن درآييد خواه بشكيبيد يا نشكيبيد به حال شما يكسان است تنها به آنچه میکرديد مجازات مى يابيد قمشهای: باری، به دوزخ در شوید که صبر و بیصبری به حالتان یکسان است، و بس آنچه کردید امروز همان را جزا یابید. مکارم شیرازی: در آن وارد شويد و بسوزيد؛ مي خواهيد صبر کنيد يا نکنيد، براي شما يکسان است؛ چرا که تنها به اعمالتان جزا داده مي شويد!
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ
﴿۱۷﴾
انصاریان: بی تردید پرهیزکاران در بهشت ها و نعمتی فراوان اند.
خرمشاهی: پرهيزگاران در بوستانها و ناز و نعمتاند فولادوند: پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند قمشهای: متقیان هم در باغهای بهشت پر نعمتند. مکارم شیرازی: ولي پرهيزگاران در ميان باغهاي بهشت و نعمتهاي فراوان جاي دارند،
فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ
﴿۱۸﴾
انصاریان: به آنچه پروردگارشان به آنان عطا کرده و [برای آنکه] پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ مصون داشته، شادمان و مسرورند.
خرمشاهی: از آنچه پروردگارشان به آنان ارزانى داشته است، خرمند، و [از اينكه] پروردگارشان از عذاب جهنم در امانشان داشته است فولادوند: به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است قمشهای: آنان به نعمتی که خدایشان نصیبشان فرموده دلشادند و خدایشان از عذاب دوزخ محفوظشان داشته است. مکارم شیرازی: و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند!
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] به پاداش اعمالی که همواره انجام می دادید [از این نعمت ها] بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد.
خرمشاهی: به خاطر آنچه كردهايد، به گوارايى بخوريد و بياشاميد فولادوند: [به آنان گويند] به [پاداش] آنچه به جاى مى آورديد بخوريد و بنوشيد گواراتان باد قمشهای: بخورید و بیاشامید شما را گوارا باد به پاداش اعمال نیکی که انجام میدادید. مکارم شیرازی: (به آنها گفته مي شود:) بخوريد و بياشاميد گوارا؛ اينها در برابر اعمالي است که انجام مي داديد!
مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِينٍ
﴿۲۰﴾
انصاریان: [این] در حالی [است] که بر تخت هایی ردیف و به هم پیوسته تکیه می زنند و حورالعین را به همسری آنان در می آوریم.
خرمشاهی: [آنان] بر تختهاى رج زده تكيه زدهاند و آنان را جفت حوريان درشت چشم گردانيم فولادوند: بر تختهايى رديف هم تكيه زده اند و حوران درشت چشم را همسر آنان گردانده ايم قمشهای: در حالی که نزدیک هم بر تختها (ی عزّت) تکیه زدهاند و ما حور العین را همجفت آنان گردانیدهایم. مکارم شیرازی: اين در حالي است که بر تختهاي صف کشيده در کنار هم تکيه مي زنند، و (حورالعين) را به همسريِ آنها در مي آوريم!
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ
﴿۲۱﴾
انصاریان: و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان [به نوعی] در ایمان از آنان پیروی کردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق می کنیم و هیچ چیز از اعمالشان را نمی کاهیم؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است.
خرمشاهی: و كسانى كه ايمان آوردهاند و زاد و رودشان در ايمان از ايشان پيروى كردهاند، زاد و رودشان را به ايشان ملحق سازيم، و چيزى از [جزاى] عملشان نكاهيم، هر انسانى در گرو كار و كردار خويش است فولادوند: و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آنها را در ايمان پيروى كرده اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كار[ها]شان را نمى كاهيم هر كسى در گرو دستاورد خويش است قمشهای: و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانیم و از پاداش عمل آنان هیچ نکاهیم. هر نفسی در گرو عملی است که اندوخته است. مکارم شیرازی: کساني که ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروي از آنان ايمان اختيار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مي کنيم؛ و از (پاداش) عملشان چيزي نمي کاهيم؛ و هر کس در گرو اعمال خويش است!
وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: و [همواره] به آنان انواع میوه ها و گوشتهایی که دلخواه آنان است، می رسانیم.
خرمشاهی: و ايشان را پى در پى از ميوهها و گوشت [پرندگانى] كه خوش دارند مىدهيم فولادوند: با [هر نوع] ميوه و گوشتى كه دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقويت] مى كنيم قمشهای: و بر آن بهشتیان از هر نوع میوه و گوشتهای لذیذ که مایل باشند فراوان بیفزاییم. مکارم شیرازی: و همواره از انواع ميوه ها و گوشتها - از هر نوع که بخواهند - در اختيارشان مي گذاريم!
يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ
﴿۲۳﴾
انصاریان: آنان در بهشت، جام های [پر از شراب طهور را] که نه در آن [پس از نوشیدنش، زمینه] بیهوده گویی و نه [خوردنش] گناه است، از دست یکدیگر می گیرند.
خرمشاهی: در آنجا جامى را كه نه مايه بيهودهگويى و نه گناه است، از دست هم مىگيرند فولادوند: در آنجا جامى از دست هم مى ربايند [و بر سرش همچشمى مى كنند] كه در آن نه ياوه گويى است و نه گناه قمشهای: آنها در بهشت جام شراب گوارا را چنان سریع از دست هم بگیرند که گویی منازعه میکنند در صورتی که آنجا کار لغو و باطل و نزاع و خلاف و بزهکاری هیچ نیست. مکارم شیرازی: آنها در بهشت جامهاي پر از شراب طهور را که نه بيهوده گويي در آن است و نه گناه، از يکديگر مي گيرند!
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ
﴿۲۴﴾
انصاریان: و [همواره برای پذیرایی از آنان] نوجوانانی پیرامونشان می گردند که گویا مرواریدی نهفته در صدف هستند.
خرمشاهی: و بر گرداگرد آنان جوانان [خدمتكار]شان مىگردند كه گويى ايشان مرواريد نهفتهاند فولادوند: و براى [خدمت] آنان پسرانى است كه بر گردشان همى گردند انگارى آنها مرواريدى اند كه [در صدف] نهفته است قمشهای: و پسرانی مانند لؤلؤ مکنون گردشان (بر انجام خدمت) میگردند. مکارم شیرازی: و پيوسته بر گِردشان نوجواناني براي (خدمت) آنان گردش مي کنند که همچون مرواريدهاي درون صدفند!
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و به یکدیگر روی می کنند [و از احوالات گذشته] از هم می پرسند.
خرمشاهی: و بعضى از آنان به بعضى ديگر به همپرسى روى آورند فولادوند: و برخيشان رو به برخى كنند [و] از هم پرسند قمشهای: و آنها با هم به صحبت رو کرده و از سرگذشت یکدیگر پرسش کنند. مکارم شیرازی: در اين هنگام رو به يکديگر کرده (از گذشته) سؤال مي نمايند؛
قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: می گویند: ما پیش تر [در دنیا] در میان کسان خود [از عذاب امروز] ترسان بودیم؛
خرمشاهی: گويند ما پيش از اين، در ميان خانوادهمان بيمناك بوديم فولادوند: گويند ما پيشتر در ميان خانواده خود بيمناك بوديم قمشهای: و با هم گویند: ما از پیش میان اهل و قبیله خود خداترس بودیم. مکارم شیرازی: مي گويند: ما در ميان خانواده خود ترسان بوديم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگيرد)!
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
﴿۲۷﴾
انصاریان: ولی خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب مرگبار حفظ کرد.
خرمشاهی: سپس خداوند بر ما منت نهاد [و نعمت داد] و ما را از عذاب آتشباد [جهنم] در امان داشت فولادوند: پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ كرد قمشهای: خدا هم بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سموم دوزخ محفوظ داشت. مکارم شیرازی: امّا خداوند بر ما منّت نهاد و از عذاب کُشنده ما را حفظ کرد!
إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ
﴿۲۸﴾
انصاریان: از پیش او را [برای نجات از عذاب] می خواندیم؛ زیرا که او نیکوکار و مهربان است.
خرمشاهی: ما پيش از اين او را [به دعا و نيايش] مىخوانديم، اوست كه نيكوكار مهربان است فولادوند: ما از ديرباز او را مى خوانديم كه او همان نيكوكار مهربان است قمشهای: زیرا ما از این پیش خدا را به حقیقت پرستش میکردیم که او خود (بر بندگانش) بسیار نیکخواه و مهربان است. مکارم شیرازی: ما از پيش او را مي خوانديم (و مي پرستيديم)، که اوست نيکوکار و مهربان!
فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ
﴿۲۹﴾
انصاریان: پس [مشرکان را] هشدار ده که تو به لطف و رحمت پروردگارت نه کاهنی نه دیوانه؛
خرمشاهی: پس پند ده كه تو به نعمت پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه فولادوند: پس اندرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه قمشهای: پس (ای رسول ما، خلق را) متذکر ساز که به نعمت پروردگارت از جنون و کهانت هیچ در تو نیست. مکارم شیرازی: حال كه چنين است تذكر ده، و به لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستي.
أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ
﴿۳۰﴾
انصاریان: بلکه این سبک مغزانند که می گویند: او شاعری است که برای او حوادث تلخ روزگار و آمدن مرگش را انتظار می بردیم!
خرمشاهی: مگر گويند شاعرى است كه ما در حق او حوادث روزگار [/مرگ] را انتظار مىكشيم فولادوند: يا مى گويند شاعرى است كه انتظار مرگش را مى بريم [و چشم به راه بد زمانه بر اوييم] قمشهای: بلکه (کافران نادان) گویند: (محمّد) شاعری است ماهر و ما حادثه مرگ او را انتظار داریم. مکارم شیرازی: بلكه آنها ميگويند او شاعري است كه ما انتظار مرگش را ميكشيم!
قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: بگو: [هلاکت خود را] انتظار برید که من هم با شما از منتظرانم.
خرمشاهی: بگو منتظر باشيد كه من هم همراه شما از منتظرانم فولادوند: بگو منتظر باشيد كه من [نيز] با شما از منتظرانم قمشهای: بگو: شما به انتظار (مرگ من) باشید که من هم از منتظران (مرگ و هلاک شما) هستم. مکارم شیرازی: بگو: انتظار بكشيد كه من هم با شما انتظار ميكشم (شما انتظار مرگ مرا و من انتظار پيروزي و نابودي شما را!).
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُمْ بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: آیا عقل هایشان آنان را به این گفتارهای باطل و یاوه [بر ضد تو و قرآن] وا می دارد، یا [نه] آنان مردمی طغیان گر و سرکش اند؟
خرمشاهی: يا مگر خردهايشان آنان را به اين امر فرمان مىدهد، يا مگر ايشان قومى طغيانگرند فولادوند: آيا پندارهايشان آنان را به اين [موضعگيرى] وا مى دارد يا [نه] آنها مردمى سركشند قمشهای: آیا زیرکی و خیالات باطلشان بر این وا میدارد (که تکذیب تو کنند) یا (از جهل و کبر و نخوت) خود قومی سرکش و نافرمانند؟ مکارم شیرازی: آيا عقلهايشان آنها را به اين اعمال دستور ميدهد؟ يا قومي طغيانگرند؟
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: یا می گویند: قرآن را از پیش خود ساخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنین نیست که می پندارند]، بلکه [قرآن وحی الهی است، ولی اینان] ایمان نمی آورند.
خرمشاهی: يا گويند آن را از خود بربافته است، حق اين است كه ايمان نمىورزند فولادوند: يا مى گويند آن را بربافته [نه] بلكه باور ندارند قمشهای: بلکه میگویند: او قرآن را از پیش خود فرابافته است (چنین نیست) بلکه آنها ایمان نمیآورند. مکارم شیرازی: آنها ميگويند قرآن را به خدا افترا بسته، ولي آنها ايمان ندارند.
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: پس اگر [در ادعای خود] راستگویید، سخنی مانند آن بیاورید.
خرمشاهی: پس اگر راستگو هستند سخنى مانند آن بياورند فولادوند: پس اگر راست مى گويند سخنى مثل آن بياورند قمشهای: پس اگر راست میگویند آنها هم کلامی مانند قرآن بیاورند. مکارم شیرازی: اگر راست ميگويند سخني همانند آن بياورند.
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: آیا آنان از غیر [آن] چیزی [که دیگران را از آن آفریده اند،] آفریده شده اند.
خرمشاهی: يا از هيچ خلق شدهاند، يا آنكه خودشان خالق [خود]اند؟ فولادوند: آيا از هيچ خلق شده اند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند قمشهای: آیا این خلق (بدون خالق) از نیستی صرف به وجود آمدند؟ یا (خویشتن را) خود خلق کردند؟ مکارم شیرازی: آيا آنها بيسبب آفريده شده اند؟ يا خود خالق خويشتنند؟!
أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: یاآنان آسمان ها و زمین را آفریده اند؟ نه، بلکه یقین ندارند.
خرمشاهی: يا آسمانها و زمين را آفريدهاند، حق اين است كه يقين نمىورزند فولادوند: آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كرده اند [نه] بلكه يقين ندارند قمشهای: یا آنکه آسمانها و زمین را این مردم آفریدند؟ نه، بلکه به یقین (خدا را) نشناختند. مکارم شیرازی: آيا آنها آسمانها و زمين را آفريده اند؟ بلكه آنها طالب يقين نيستند!
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: آیا خزانه های [علم و قدرت] پروردگارت نزد آنان است [که هر کس را اینان به پیامبری برگزینند، پیامبر است و چون تو را پیامبر نمی دانند، پس پیامبر نیستی؟] یا بر تدبیر امور هستی و بر خدا مسلط اند [که اگر بخواهند این مقام را از تو سلب کنند، بتوانند؟]
خرمشاهی: يا گنجينههاى پروردگارت نزد آنهاست، يا آنان چيرگانند؟ فولادوند: آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاست يا ايشان تسلط [تام] دارند قمشهای: آیا گنجهای رحمت پروردگارت نزد آنهاست یا هیچ قدرت و سلطنتی دارند؟ مکارم شیرازی: آيا خزائن پروردگارت نزد آنها است ؟ يا بر همه چيز عالم سيطره دارند؟!
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ
﴿۳۸﴾
انصاریان: یا برای آنان نردبانی است که [بر آن برشوند و] در آن خبرهای غیبی را بشنوند؟ پس باید شنونده اش دلیلی آشکار [بر ادعایش] بیاورد؟
خرمشاهی: يا نردبانى دارند كه [بر آن بالا رفته] [اسرار را] با آن مىشنوند، در اين صورت شنونده آنان دليلى آشكار بياورد فولادوند: آيا نردبانى دارند كه بر آن [بر شوند و] بشنوند پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد قمشهای: یا نردبامی دارند که به آسمان بر شوند و (سخن وحی فرشتگان) بشنوند؟ اگر چنین است شنوندهشان حجت روشن بیاورد. مکارم شیرازی: آيا نردباني دارند (كه به آسمان بالا ميروند) و به وسيله آن اسرار وحي را ميشنوند؟ كسي كه از آنها اين ادعا را دارد دليل روشني بياورد!
أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: یا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران؟
خرمشاهی: يا مگر او [خداوند] را دختران و شما را پسران است؟ فولادوند: آيا خدا را دختران است و شما را پسران قمشهای: آیا خدا را دختران و شما را پسران خواهد بود (که ملایک را دختران خدا دانید). مکارم شیرازی: آيا سهم خدا دختران و سهم شما پسران است ؟ (كه فرشتگان را دختران خدا ميناميد).
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: یا از آنان [در برابرابلاغ رسالت] پاداشی می خواهی که از خسارت آن سنگین بارند؟
خرمشاهی: يا مگر از ايشان مزدى مىطلبى، و ايشان از تاوانى گرانبارند؟ فولادوند: آيا از آنها مزدى مطالبه مى كنى و آنان از [تعهد اداى] تاوان گرانبارند قمشهای: آیا تو (ای رسول) از آنها اجر رسالت خواهی که زیر بار سنگین غرامت بمانند؟ مکارم شیرازی: آيا تو از آنها پاداشي مطالبه ميكني كه در زير بار گران آن قرار دارند؟
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: یا علم غیب نزد آنان است که آنان [ادعای خود را از روی آن] می نویسند؟
خرمشاهی: يا مگر غيب در اختيار آنان است و ايشان [هر چه خواهند] مىنويسند فولادوند: آيا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مى نويسند قمشهای: آیا علم غیب با آنهاست که از آن عالم خبری نگارند؟ مکارم شیرازی: آيا اسرار غيب نزد آنها است و از روي آن مينويسند؟!
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: یا می خواهند [بر ضد تو] نیرنگ و فریبی به کار گیرند؟ ولی کافران [بدانند که] خود اسیر و محکوم نیرنگ شده اند. ….
خرمشاهی: يا مگر نيرنگى در سر دارند، ولى كافران خود نيرنگ خوردهاند فولادوند: يا مى خواهند نيرنگى بزنند و [لى] آنان كه كافر شده اند خود دچار نيرنگ شده اند قمشهای: یا که میخواهند با تو مکر و تزویری اندیشند؟ کافران خود به مکر (و انتقام حق) گرفتارند. مکارم شیرازی: آيا ميخواهند نقشه شيطاني براي تو بكشند؟ ولي بدانند خود كافران در دام اين نقشه ها گرفتار ميشوند!
أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: آیا آنان را معبودی جز خداست؟ خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است. ….
خرمشاهی: يا مگر ايشان را خدايى غير از خداوند است، منزه است خداوند از شريكى كه مىانگارند فولادوند: آيا ايشان را جز خدا معبودى است منزه است خدا از آنچه [با او] شريك مى گردانند قمشهای: آیا بر آنها خدایی جز خدای یکتا هست؟ که خدا از هر چه شرک و شریک او گیرند پاک و منزه است. مکارم شیرازی: يا معبودي غير خداوند دارند (كه قول ياري آنها را داده) منزه است خدا از آنچه براي او شريك قرار ميدهند.
وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ
﴿۴۴﴾
انصاریان: و اگر پاره سنگی در حال سقوط از آسمان ببینند [فکر نمی کنند عذاب است، بلکه چنان بر انکار حق اصرار دارند که] می گویند: ابری متراکم است!
خرمشاهی: و چون پارهاى از آسمان را افتاده بينند، گويند ابرى متراكم [و نعمت] است فولادوند: و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان ببينند مى گويند ابرى متراكم است قمشهای: این کافران اگر هم سقوط قطعهای از آسمان را به چشم ببینند باز خواهند گفت: این پاره ابری متراکم است. مکارم شیرازی: (چنان لجوجند كه) اگر ببينند قطعه سنگي از آسمان (براي عذاب آنها) سقوط ميكند ميگويند اين ابر متراكم است!
فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ
﴿۴۵﴾
انصاریان: [اکنون که با هیچ دلیلی هدایت نمی شوند] پس آنان را واگذار تا آن روزشان را که در آن هلاک می شوند، ببینند.
خرمشاهی: پس ايشان را رها كن تا روز خاصشان را كه در آن بيهوش كرده شوند، ديدار كنند فولادوند: پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مى افتند برسند قمشهای: اینان را به (جهل) خود رها کن تا به روز سختشان که آن روز یکسر بیهوش و هلاک میشوند عاقبت برسند. مکارم شیرازی: حال كه چنين است آنها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات كنند.
يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: روزی که نیرنگشان چیزی از عذاب را از آنان دفع نمی کند و یاری هم نخواهند شد.
خرمشاهی: روزى كه نيرنگشان به كار آنان نيايد و يارى نيابند فولادوند: روزى كه نيرنگشان به هيچوجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند قمشهای: آن روزی که مکر و تدبیرشان هیچ به کارشان نیاید و هیچ کس یاریشان نکند. مکارم شیرازی: روزي كه نقشه هاي آنها سودي به حالشان نخواهد داشت، و از هيچ سو ياري نميشوند.
وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: برای ستمکاران جز این عذاب آخرتی عذابی دیگر [در دنیا] خواهد بود [و آن درهم کوبیده شدنشان در جنگ بدر است]، ولی بیشترشان معرفت و آگاهی [به وضع خود در آینده] ندارند.
خرمشاهی: و براى ستمكاران عذابى جز اين است، ولى بيشترشان نمىدانند فولادوند: و در حقيقت غير از اين [مجازات] عذابى [ديگر] براى كسانى كه ظلم كرده اند خواهد بود ولى بيشترشان نمى دانند [كه آن عذاب چيست] قمشهای: و برای ستمکاران عالم (در دنیا) عذابی پیش از آن (جهنم قیامت) خواهد بود ولیکن اکثرشان نمیدانند. مکارم شیرازی: و براي ستمگران عذابي قبل از آن است (در همين جهان) ولي اكثرشان نميدانند.
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ
﴿۴۸﴾
انصاریان: و در برابر حکم پروردگارت شکیبایی کن که تو زیر نظر و مراقبت ما هستی، و هنگامی که [از خواب] برمی خیزی پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.
خرمشاهی: و تا رسيدن حكم پروردگارت شكيبايى كن، كه تو زير نظر مايى، و چون [از خواب] برخاستى سپاسگزارانه پروردگارت را تسبيح گوى فولادوند: و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مى خيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى قمشهای: باری بر حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مایی. و چون برخیزی (به نماز یا هر کاری) به ستایش خدای خود تسبیح گوی. مکارم شیرازی: در طريق ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار داري، و هنگامي كه برمي خيزي پروردگارت را تسبيح و حمد گوي.
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ
﴿۴۹﴾
انصاریان: و [نیز] پاره ای از شب و هنگام ناپدید شدن ستارگان [به سبب روشنایی صبح] خدا را تسبیح گوی.
خرمشاهی: و در شب و به هنگام غائب شدن ستارگان نيز او را نيايش كن فولادوند: و [نيز] پاره اى از شب و در فروشدن ستارگان تسبيحگوى او باش قمشهای: و از شبانگاه هم پارهای به تسبیح خدا پرداز و هنگام فرو رفتن ستارگان هم (به نماز صبح) تسبیح خدا گوی. مکارم شیرازی: (همچنين) به هنگام شب او را تسبيح كن و به هنگام پشت كردن ستارگان و طلوع صبح. |
||