ParsQuran
سوره 51: الذاريات - جزء 26, 27

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و [در دلش] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس. و او را به پسری دانا مژده دادند.
خرمشاهی: سپس از آنان ترسى در دل يافت، گفتند مترس و او را به فرزندى دانا بشارت دادند
فولادوند: و [در دلش] از آنان احساس ترسى كرد گفتند مترس و او را به پسرى دانا مژده دادند
قمشه‌ای: آن گاه (از اینکه بی‌اجازه بر او وارد شده و غذا هم نخوردند) سخت از آنها بیم و اندیشه کرد، آن فرشتگان گفتند: هیچ مترس، و او را به پسری دانا (یعنی اسحاق) بشارت دادند.
مکارم شیرازی: و از اين كار احساس وحشت كرد، گفتند: نترس (ما رسولان پروردگار توئيم) و او را بشارت به تولد پسري دانا و هوشيار دادند.
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ ﴿۲۹﴾
انصاریان: در این میان همسرش [که مژده را شنیده بود] با فریادی [از روی تعجب] در حالی که به چهره اش زد سر رسید و گفت: پیرزنی نازا [و فرزند؟!]
خرمشاهی: آنگاه زنش با آوايى [بلند] رو به او آورد و بر چهره‏اش چك زد و گفت [چگونه فرزند بزايم كه من‏] پيرزنى سترون هستم‏
فولادوند: و زنش با فريادى [از شگفتى] سر رسيد و بر چهره خود زد و گفت زنى پير نازا [چگونه بزايد]
قمشه‌ای: در آن حال زن ابراهیم (ساره) با فریاد شادمانی روی به آنها آورد و (از شوق) سیلی به صورت زد و گفت: (ای عجب) من زنی پیر و نازا هستم (چگونه پسری توانم زایید).
مکارم شیرازی: در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالي كه (از خوشحالي و تعجب) فرياد مي‏كشيد و به صورت خود زد و گفت (آيا پسري خواهم آورد در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟!
قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ ﴿۳۰﴾
انصاریان: گفتند: پروردگارت چنین گفته است؛ یقیناً او حکیم و داناست.
خرمشاهی: [فرشتگان‏] گفتند پروردگارت چنين فرموده است، كه او فرزانه داناست‏
فولادوند: گفتند پروردگارت چنين فرموده است او خود حكيم داناست
قمشه‌ای: فرشتگان گفتند: خدای تو چنین فرموده که او به مصالح خلق آگاه و (به حال بندگان) داناست.
مکارم شیرازی: گفتند پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست.
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: [ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! دنبال چه کار مهمی هستید؟
خرمشاهی: گفت اى فرشتگان كار و بار شما چيست؟
فولادوند: [ابراهيم] گفت اى فرستادگان ماموريت‏ شما چيست
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: ای رسولان حق، باز گویید که شما برای چه کار مأمورید؟
مکارم شیرازی: (ابراهيم) گفت پس ماموريت شما چيست اي فرستادگان (خدا)؟
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ ﴿۳۲﴾
انصاریان: گفتند: ما را به سوی مردمی گنهکار فرستاده اند؛
خرمشاهی: گفتند ما به سر وقت قومى گنهكار فرستاده شده‏ايم‏
فولادوند: گفتند ما به سوى مردمى پليدكار فرستاده شده‏ ايم
قمشه‌ای: گفتند: ما بر قوم بدکاری فرستاده شده‌ایم (یعنی قوم لوط).
مکارم شیرازی: گفتند ما به سوي قوم مجرمي فرستاده شده‏ ايم.
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ ﴿۳۳﴾
انصاریان: تا [بارانی] از گِل سنگ بر آنان بفرستیم؛
خرمشاهی: تا بر آنان سنگواره‏اى از گل فروباريم‏
فولادوند: تا سنگهايى از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستيم
قمشه‌ای: تا بر سر آنها از گل سنگباران کنیم.
مکارم شیرازی: تا باراني از سنگ - گل بر آنها بفرستيم.
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ ﴿۳۴﴾
انصاریان: [سنگی که] نزد پروردگارت برای تجاوزکاران نشانه گذاری شده است؛
خرمشاهی: كه [هر يك‏] از جانب پروردگارت نشان كرده است و خاص تجاوزكاران است‏
فولادوند: [كه] نزد پروردگارت براى مسرفان نشان‏گذارى شده است
قمشه‌ای: که آن سنگها نزد پروردگار تو معیّن و نشاندار برای ستمکاران است.
مکارم شیرازی: سنگهائي كه از ناحيه پروردگارت براي اسرافكاران نشان شده است!
فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: پس هرکه را از مؤمنان در آن شهر بود [پیش از آمدن عذاب] بیرون بردیم؛
خرمشاهی: آنگاه هر كس را كه از مؤمنان بود [از آنجا] بيرون برديم‏
فولادوند: پس هر كه از مؤمنان در آن [شهرها] بود بيرون برديم
قمشه‌ای: پس، از اهل ایمان هر که بود از آن دیار خارج کردیم.
مکارم شیرازی: ما تمام مؤ مناني را كه در آن شهرها (ي قوم لوط) زندگي مي‏كردند (قبل از نزول بلا) خارج كرديم.
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: در آنجا جز یک خانه از مسلمانان [که اهلش مطیع خدا بودند، نیافتیم.]
خرمشاهی: چندانكه در آنجا جز خانه‏اى از آن مسلمانان، نيافتيم‏
فولادوند: و[لى] در آنجا جز يك خانه از فرمانبران [خدا بيشتر] نيافتيم
قمشه‌ای: و در همه آن دیار جز یک خانه (لوط) دیگر مسلم خداپرست نیافتیم.
مکارم شیرازی: و جز يك خانواده با ايمان در تمام آنها نيافتيم!
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: در آنجا [پس از زیر و رو شدن شهر و هلاکت مردم] نشانه و عبرتی [از قدرت، غضب خود و محکومیت مجرمان] برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند به جا گذاشتیم.
خرمشاهی: و در آنجا نشانه‏اى براى كسانى كه از عذاب دردناك مى‏ترسند، باقى نهاديم‏
فولادوند: و در آنجا براى آنها كه از عذاب پر درد مى‏ ترسند عبرتى به جاى گذاشتيم
قمشه‌ای: و در آن دیار (که ویران کردیم) برای آنان که از عذاب دردناک (قهر خدا) می‌ترسند آیت عبرتی واگذاردیم.
مکارم شیرازی: و در آن (شهرهاي بلاديده) نشانه‏ اي روشن براي كساني كه از عذاب دردناك مي‏ترسند بجاي گذارديم.