فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ
﴿۱۴۳﴾
انصاریان: [و در شکم ماهی به تسبیح خدا مشغول شد که] اگر او از تسبیح کنندگان نبود،
خرمشاهی: و اگر از تسبيحگويان نبود فولادوند: و اگر او از زمره تسبيحكنندگان نبود قمشهای: و اگر او به ستایش و تسبیح خدا نپرداختی، مکارم شیرازی: و اگر او از تسبيح كنندگان نبود…
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
﴿۱۴۴﴾
انصاریان: بی تردید تا روزی که مردم برانگیخته می شوند در شکم ماهی می ماند.
خرمشاهی: در شكم آن تا روزى كه مردمان برانگيخته شوند به سر مىبرد فولادوند: قطعا تا روزى كه برانگيخته مى شوند در شكم آن [ماهى] مى ماند قمشهای: تا قیامت در شکم ماهی زیست کردی. مکارم شیرازی: تا روز قيامت در شكم ماهي ميماند.
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ
﴿۱۴۵﴾
انصاریان: پس او را در حالی که بیمار بود به زمینی خشک و بی گیاه افکندیم.
خرمشاهی: آنگاه او را به كرانه باير افكنديم و او بيمار بود فولادوند: پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم قمشهای: باز او را (پس از چندین روز) از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالی که بیمار و ناتوان بود. مکارم شیرازی: (به هر حال ما او را رهائي بخشيديم و) او را در يك سرزمين خشك خالي از گياه افكنديم در حالي كه بيمار بود.
وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ
﴿۱۴۶﴾
انصاریان: و بر او گیاهی از نوعی کدو رویاندیم،
خرمشاهی: و بر سر او [براى سايه افكنى] گياهى از قسم كدو رويانديم فولادوند: و بر بالاى [سر] او درختى از [نوع] كدوبن رويانيديم قمشهای: و (در آن صحرا) بر او درختی از کدو رویانیدیم (تا به برگش سایهبان و پوشش کند). مکارم شیرازی: و كدوبني بر او رويانديم (تا در سايه برگهاي پهن و مرطوبش آرامش يابد).
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ
﴿۱۴۷﴾
انصاریان: و او را به سوی [قومی] یکصد هزار نفر [ی] یا بیشتر فرستادیم.
خرمشاهی: و [سرانجام] او را به سوى صدهزار نفر يا بيشتر [به رسالت] فرستاديم فولادوند: و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم قمشهای: و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم. مکارم شیرازی: و او را به سوي جمعيت يكصد هزار نفري، يا بيشتر، فرستاديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ
﴿۱۴۸﴾
انصاریان: پس ایمان آوردند در نتیجه آنان را تا پایان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهره مند کردیم.
خرمشاهی: آنگاه ايمان آوردند و ما نيز آنان را تا مدتى بهرهمند ساختيم فولادوند: پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم قمشهای: و آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهرهمندشان گردانیدیم. مکارم شیرازی: آنها ايمان آوردند و تا مدت معلومي آنان را از مواهب زندگي بهره مند ساختيم.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ
﴿۱۴۹﴾
انصاریان: [مشرکان سبک مغز می گویند: فرشتگان، دختران خدایند] پس از آنان بپرس که آیا دختران برای پروردگار تو هستند و پسران برای ایشان؟!
خرمشاهی: از آنان بپرس كه آيا پروردگار تو را دختران است و خود ايشان را پسران؟ فولادوند: پس از مشركان جويا شو آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است قمشهای: پس تو از این مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا میخوانند) بپرس که آیا خدا را فرزندان دختر است و آنان را پسر؟ مکارم شیرازی: از آنها بپرس: آيا پروردگار تو دختراني دارد و پسران از آن آنها است؟!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ
﴿۱۵۰﴾
انصاریان: یا اینکه ما فرشتگان را دختر آفریدیم و آنان شاهد بودند؟!
خرمشاهی: يا آنكه ما فرشتگان را مادينه آفريدهايم و ايشان شاهد بودهاند؟ فولادوند: يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند قمشهای: یا آنکه چون ما فرشتگان را خلق میکردیم آنجا حاضر بودند و دیدند که آنها را زن آفریدیم؟ مکارم شیرازی: آيا ما فرشتگان را به صورت دختران آفريديم و آنها ناظر بودند؟!
أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ
﴿۱۵۱﴾
انصاریان: آگاه باش! که آنان از بافته های دروغ خود می گویند
خرمشاهی: هان ايشان از سر تهمتشان مىگويند فولادوند: هشدار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعا خواهند گفت قمشهای: بدان که اینان (از جهل خود) بر خدا دروغی بسته و میگویند. مکارم شیرازی: بدانيد آنها با اين تهمت بزرگشان ميگويند.
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
﴿۱۵۲﴾
انصاریان: که خدا فرزند آورده! و بی تردید آنان دروغگویند.
خرمشاهی: خداوند فرزندى پديد آورده است، و ايشان دروغگو هستند فولادوند: خدا فرزند آورده در حالى كه آنها قطعا دروغگويانند قمشهای: خدا را فرزند میباشد. البته دروغ میگویند. مکارم شیرازی: خداوند فرزندي آورده! ولي آنها قطعا دروغ ميگويند! |
||