بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا
﴿۱﴾
انصاریان: سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] که صفی [منظم و استوار] بسته اند،
خرمشاهی: سوگند به فرشتگان صف در صف فولادوند: سوگند به صف بستگان كه صفى [با شكوه] بسته اند قمشهای: قسم به صف زدگان (چون فوج فرشتگان یا نماز گزاران یا سپاه اهل ایمان) که صف آرایی کردهاند. مکارم شیرازی: سوگند به آنها كه صف كشيده اند (و صفوف خود را منظم ساخته اند).
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا
﴿۲﴾
انصاریان: و به بازدارندگان که [انسان را از گناهان] به شدت باز می دارند،
خرمشاهی: و به بازدارندگان [از معاصى] فولادوند: و به زجركنندگان كه به سختى زجر مى كنند قمشهای: قسم به منع و زجر کنندگان (از عمل معصیت کاران، یا رانندگان ابر و باران). مکارم شیرازی: همانها كه قويا نهي ميكنند (و باز ميدارند).
فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا
﴿۳﴾
انصاریان: و به تلاوت کنندگان وحی،
خرمشاهی: و به خوانندگان ذكر [قرآن و كتابهاى آسمانى] فولادوند: و به تلاوت كنندگان [آيات الهى] قمشهای: قسم به تلاوت کنندگان ذکر (همه کتب آسمانی یا آیات قرآن). مکارم شیرازی: و آنها كه پي درپي ذكر (الهي) را تلاوت ميكنند.
إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ
﴿۴﴾
انصاریان: که بی تردید معبود شما یگانه است،
خرمشاهی: كه خداى شما يگانه است فولادوند: كه قطعا معبود شما يگانه است قمشهای: که محققا خدای شما یکی است. مکارم شیرازی: كه معبود شما مسلما يكتاست.
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ
﴿۵﴾
انصاریان: پروردگار آسمان ها وزمین وآنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرق ها،
خرمشاهی: پروردگار آسمانها و زمين و مابين آنها و پروردگار مشرقها [و مغربها] فولادوند: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و پروردگار خاورها قمشهای: همان خدای یکتا که آفریننده آسمانها و زمین است و هر چه بین آنهاست و آفریننده مشرقها (و مغربها) است. مکارم شیرازی: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و پروردگار مشرقها!
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
﴿۶﴾
انصاریان: همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم،
خرمشاهی: ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستهايم فولادوند: ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم قمشهای: ما نزدیکترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم. مکارم شیرازی: ما آسمان پائين را با ستارگان تزيين كرديم.
وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ
﴿۷﴾
انصاریان: و آن را از هر شیطان سرکشی حفظ کردیم،
خرمشاهی: و از هر شيطان سركشى محفوظ داشتهايم فولادوند: و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم قمشهای: و (به شهاب آن انجم) از تسلط هر شیطان سرکش گمراه محفوظ داشتیم. مکارم شیرازی: و آن را از هر شيطان خبيثي حفظ نموديم.
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ
﴿۸﴾
انصاریان: آنان نمی توانند به سخنان فرشتگان بسیار مکرم و شریف گوش فرا دهند، و [هرگاه به گوش دادن برخیزند] از هر سو [شهاب] به سویشان پرتاب می شود،
خرمشاهی: به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر سو رانده شوند فولادوند: [به طورى كه] نمى توانند به انبوه [فرشتگان] عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوى پرتاب مى شوند قمشهای: تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. مکارم شیرازی: آنها نميتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين بخواهند) از هر سو هدف تيرها قرار ميگيرند!
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ
﴿۹﴾
انصاریان: تا با خفت وخواری رانده شوند، وبرای آنان عذابی همیشگی است،
خرمشاهی: به راندنى سخت، و عذابى پاينده [در پيش] دارند فولادوند: با شدت به دور رانده مى شوند و برايشان عذابى دايم است قمشهای: هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دائم (قیامت) گرفتار شوند. مکارم شیرازی: آنها به شدت به عقب رانده ميشوند، و براي آنان عذاب دائم است.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ
﴿۱۰﴾
انصاریان: مگر آنکه شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که در این صورت گلوله ای آتشین و شکافنده او را دنبال می کند.
خرمشاهی: مگر كسى كه ربايشى بربايد، كه شهابى درخشان در پىاش افتد فولادوند: مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابى شكافنده از پى او مى تازد قمشهای: جز آنکه کسی (از شیاطین چون خواهد از عالم بالا) خبری برباید هم او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. مکارم شیرازی: مگر آنها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب ميكند!
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ
﴿۱۱﴾
انصاریان: پس از منکران معاد بپرس: آیا آفرینش آنان سخت تر و دشوارتر است یا آنچه [مانند فرشتگان، آسمان ها، زمین، کوه ها و...] آفریده ایم؟ [به یقین آفرینش آنان کاری ناچیز است چون] ما آنان را از گِلی چسبنده آفریده ایم،
خرمشاهی: پس از ايشان بپرس آيا آفرينش آنان استوارتر است يا آنانى كه آفريدهايم، ما ايشان را از گلى چسبنده آفريدهايم فولادوند: پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم قمشهای: از این منکران قیامت بپرس که آیا خلقت آنها سختتر است یا موجودات (با عظمت) دیگر که ما خلق کردهایم؟ و ما اینان را در اول از گل چسبنده بیافریدیم. مکارم شیرازی: از آنها بپرس: آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش فرشتگان (و آسمانها و زمين) ما آنها را از گل چسبنده اي آفريديم.
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: بلکه [تو از انکارشان] تعجب می کنی و آنان مسخره می کنند،
خرمشاهی: بلكه تو [از حال آنان] تعجب كردهاى، و آنان [كار و بار تو را] ريشخند مىكنند فولادوند: بلكه عجب مى دارى و [آنها] ريشخند مى كنند قمشهای: بلکه تو (از انکار منکران) تعجب کردی و آنها هم به تمسخر پرداختند. مکارم شیرازی: تو از انكار آنها تعجب ميكني، ولي آنها مسخره ميكنند!
وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ
﴿۱۳﴾
انصاریان: و هنگامی که به آنان تذکر، می دهند متذکّر نمی شوند؛
خرمشاهی: و چون اندرزشان دهند، پند نپذيرند فولادوند: و چون پند داده شوند عبرت نمى گيرند قمشهای: و هر گاه به آنها پند و اندرز دهند هیچ متذکر نمیشوند. مکارم شیرازی: و هنگامي كه به آنها تذكر داده شود هرگز متذكر نميشوند.
وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: و چون معجزه ای را می بینند به شدت مسخره می کنند [و دیگران را هم به مسخره وامی دارند،]
خرمشاهی: و چون هر پديده شگرفى بينند، تمسخر پيشه كنند فولادوند: و چون آيتى ببينند به ريشخند مى پردازند قمشهای: و چون آیت و معجزی مشاهده کنند باز هم به فسوس و مسخره پردازند. مکارم شیرازی: و هنگامي كه معجزه اي را ببينند ديگران را نيز به استهزا دعوت ميكنند!
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
﴿۱۵﴾
انصاریان: و می گویند: این جز جادویی آشکار نیست.
خرمشاهی: و گويند اين جز جادويى آشكار نيست فولادوند: و مى گويند اين جز سحرى آشكار نيست قمشهای: و گویند: این خود پیداست که سحری بیش نیست. مکارم شیرازی: و ميگويند اين فقط سحر آشكاري است.
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ
﴿۱۶﴾
انصاریان: [می گویند:] آیا زمانی که ما مُردیم و خاک و استخوان شدیم، حتماً برانگیخته می شویم؟
خرمشاهی: [گويند] چون مرديم و خاك و استخوانها[ى پوسيده] شديم، آيا ما از نو برانگيخته [و زنده] خواهيم شد؟ فولادوند: آيا چون مرديم و خاك و استخوانهاى [خرد] گرديديم آيا راستى برانگيخته مى شويم قمشهای: (و با تعجب و انکار گویند) آیا چون ما مردیم و خاک و استخوان پوسیده شدیم باز زنده و برانگیخته میشویم؟ مکارم شیرازی: آنها ميگويند آيا هنگامي كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم بار ديگر برانگيخته خواهيم شد!
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: و آیا پدران پیشین ما [هم برانگیخته می شوند؟]
خرمشاهی: و همچنين پدران نخستين ما؟ فولادوند: و همين طور پدران اوليه ما قمشهای: یا پدران گذشته ما زنده میشوند؟! مکارم شیرازی: يا پدران نخستين ما (باز ميگردند)؟
قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: بگو: آری، [برانگیخته می شوید] در حالی که خوار و ناچیز هستید.
خرمشاهی: بگو آرى، و شما خوار و زبون باشيد فولادوند: بگو آرى در حالى كه شما خواريد قمشهای: بگو: آری شما (و هم پدرانتان) خوار و ذلیل به محشر مبعوث خواهید شد. مکارم شیرازی: بگو آري، همه شما زنده ميشويد، در حالي كه خوار و كوچك خواهيد بود.
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنْظُرُونَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: جز این نیست که آن یک فریاد عظیم است که [وقتی واقع شود] ناگاه [همه زنده می شوند و حیرت زده منظره قیامت را] می نگرند،
خرمشاهی: پس آن يك نعره تند باشد، پس آنگاه ايشان بنگرند فولادوند: و آن تنها يك فرياد است و بس و بناگاه آنان به تماشا خيزند قمشهای: تنها به یک صیحه (اسرافیل) است که ناگاه همه (زنده شده و از قبرها بر خیزند و عرصه قیامت را) بنگرند. مکارم شیرازی: تنها يك صيحه عظيم واقع ميشود ناگهان همه (از قبرها بر ميخيزند و) نگاه ميكنند.
وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ
﴿۲۰﴾
انصاریان: و می گویند: ای وای بر ما! این روز جزاست!
خرمشاهی: و گويند اى واى بر ما اين روز جزاست فولادوند: و مى گويند اى واى بر ما اين است روز جزا قمشهای: و گویند: ای وای بر ما، این است روز جزای اعمال. مکارم شیرازی: و ميگويند: اي واي بر ما اين روز جزا است.
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: [آری] این همان روز جدایی [میان حق و باطل] است که همواره آن را انکار می کردید.
خرمشاهی: اين [همان] روز داورى است كه آن را انكار مىكرديد فولادوند: اين است همان روز داورى كه آن را تكذيب میکرديد قمشهای: این است روز حکم (بر نیک و بد) که شما تکذیب آن میکردید. مکارم شیرازی: (آري) اين همان روز جدائي است كه شما آن را تكذيب ميكرديد (جداي حق از باطل).
احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: [آن گاه ندا رسد:] ستمکاران و هم ردیفان آنان و معبودهایی را که همواره به جای خدا می پرستیدند، گرد آورید.
خرمشاهی: ستمپيشگان [مشرك] و همتايانشان را همراه با آنچه به جاى خداوند مىپرستيدند [يكجا] گرد آوريد، فولادوند: كسانى را كه ستم كرده اند با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مى پرستيده اند قمشهای: (و خطاب شود که) اینک ستمکاران را حاضر کنید با همسران (یا پیروان) و آنچه معبود ایشان بود، مکارم شیرازی: (در اين هنگام به فرشتگان دستور داده ميشود) ظالمان و همرديفان آنها و آنچه را ميپرستيدند …
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ
﴿۲۳﴾
انصاریان: پس همه را به سوی راه دوزخ راهنمایی کنید.
خرمشاهی: آنگاه به سوى راه جهنم راهنمايشان كنيد فولادوند: گرد آوريد و به سوى راه جهنم رهبريشان كنيد قمشهای: که به جز خدا میپرستیدند، و همه را به راه دوزخ راه نمایید. مکارم شیرازی: (آري آنچه را) جز خدا ميپرستيدند جمع كنيد و به سوي راه دوزخ هدايتشان نمائيد.
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: آنان را نگه دارید که حتماً مورد بازپرسی قرار می گیرند.
خرمشاهی: و آنان را بازداريد كه ايشان بازخواست كردنى هستند فولادوند: و بازداشتشان نماييد كه آنها مسؤولند قمشهای: و (در موقف حساب) نگاهشان دارید که در کارشان سخت مسئولند. مکارم شیرازی: آنها را متوقف سازيد كه بايد بازپرسي شوند.
مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ
﴿۲۵﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] شما را چه شده که یکدیگر را [برای رهایی از عذاب] یاری نمی دهید؟
خرمشاهی: شما را چه مىشود كه همديگر را يارى نمىكنيد؟ فولادوند: شما را چه شده است كه همديگر را يارى نمى كنيد قمشهای: (به آنان خطاب شود که) چرا شما (در دفع عذاب) به یکدیگر نصرت نمیکنید؟ مکارم شیرازی: شما چرا از هم ياري نميطلبيد.
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: [نه اینکه نمی توانند یکدیگر را یاری دهند] بلکه آنان امروز فروتنانه تسلیم [قدرت حق] هستند،
خرمشاهی: آرى ايشان امروز تسليمپيشهاند فولادوند: [نه] بلكه امروز آنان از در تسليم درآمدگانند قمشهای: بلکه در این روز آنها همه سخت تسلیم و ذلیلند. مکارم شیرازی: ولي آنها در آن روز تسليم قدرت خداوندند.
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: به یکدیگر رو کرده از هم می پرسند: [این چه وضعی است؟]
خرمشاهی: و بعضى از آنان به بعضى ديگر به همپرسى روى آورند فولادوند: و بعضى روى به بعضى ديگر مى آورند [و] از يكديگر مى پرسند قمشهای: و در آن هنگامه برخی از آنان به بعضی دیگر رو نموده (یعنی مرئوسین با رؤسا) سؤال و جواب کنند. مکارم شیرازی: (و در اينحال) آنها رو به يكديگر كرده و از هم سؤ ال ميكنند …
قَالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ
﴿۲۸﴾
انصاریان: [پس پیروان گمراه به پیشوایان گمراه کننده] می گویند: همانا شما از راه خیرخواهی به سوی ما می آمدید، [ولی کارتان جز فریب و نیرنگ نبود!]
خرمشاهی: گويند شما بوديد كه "حق به جانب" به سراغ ما مىآمديد فولادوند: [و] مى گويند شما [ظاهرا] از در راستى با ما درمى آمديد [و خود را حق به جانب مى نموديد] قمشهای: گویند: شما بودید که از سمت راست (و چپ برای فریب) ما میآمدید. مکارم شیرازی: گروهي ميگويند: (شما رهبران گمراه ما) از طريق خيرخواهي و نيكي وارد شديد (اما جز مكر و فريب چيزي در كارتان نبود).
قَالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
﴿۲۹﴾
انصاریان: می گویند: [ما را تقصیری نیست] بلکه خود شما اهل ایمان نبودید،
خرمشاهی: گويند بلكه خود شما مؤمن نبوديد فولادوند: [متهمان] مى گويند [نه] بلكه با ايمان نبوديد قمشهای: آنها جواب دهند (که به ما مربوط نیست) بلکه شما خود ایمان نیاوردید. مکارم شیرازی: (آنها در جواب) ميگويند: شما خودتان اهل ايمان نبوديد (تقصير ما چيست)؟
وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: و ما را بر شما هیچ تسلطی نبود، بلکه شما مردمی طغیان گر و سرکش بودید.
خرمشاهی: و ما را بر شما سلطهاى نبود، بلكه شما قومى سركش بوديد فولادوند: و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود بلكه خودتان سركش بوديد قمشهای: و ما بر شما تسلط و حجتی نداشتیم بلکه شما خودتان طاغی و سرکش مردمی بودید. مکارم شیرازی: ما هيچگونه سلطه اي بر شما نداشتيم، بلكه شما خود قومي طغيانگر بوديد!
فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: اکنون فرمان عذاب پروردگارمان بر ما محقق و ثابت شد که همه ما چشندگان عذاب خواهیم بود.
خرمشاهی: و حكم پروردگارمان در حق ما تحقق يافت، ما چشندگان [عذاب]ايم فولادوند: پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد ما واقعا بايد [عذاب را] بچشيم قمشهای: پس امروز بر همه ما وعده (انتقام) خدایمان حتمی است، و البته عذاب را خواهیم چشید. مکارم شیرازی: اكنون فرمان خدا بر همه ما مسلم شده، و همگي از عذاب او ميچشيم.
فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: [سبک مغزی و تعصّب شما زمینه گمراهی شما شد] پس ما شما را گمراه کردیم؛ زیرا خودمان گمراه بودیم،
خرمشاهی: آنگاه شما را گمراه كرديم، ما خود هم گمراه بوديم فولادوند: و شما را گمراه كرديم زيرا خودمان گمراه بوديم قمشهای: و ما شما را بدین سبب گمراه کردیم که خود گمراه بودیم. مکارم شیرازی: (آري) ما شما را گمراه كرديم همانگونه كه خود گمراه بوديم.
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: پس بی تردید همه 2آنان در آن روز در عذاب شریک اند،
خرمشاهی: آنگاه ايشان در چنين روزى در عذاب مشتركند فولادوند: پس در حقيقت آنان در آن روز در عذاب شريك يكديگرند قمشهای: و در آن روز آنها همه در عذاب مشترکند. مکارم شیرازی: همه آنها (پيشوايان و پيروان گمراه) در آن روز در عذاب الهي مشتركند.
إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: ما با مجرمان این گونه رفتار می کنیم؛
خرمشاهی: ما با گناهكاران چنين مىكنيم فولادوند: [آرى] ما با مجرمان چنين رفتار مى كنيم قمشهای: ما چنین از بد کاران انتقام میکشیم. مکارم شیرازی: (آري) ما اينگونه با مجرمان رفتار ميكنيم.
إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: زیرا آنان چنین بودند که هر زمان به آنان می گفتند: معبودی جز خدا نیست، تکبّر می کردند،
خرمشاهی: اينان چنان بودند كه چون به آنان [كلمه] لا اله الا الله گفته مىشد، استكبار مىورزيدند فولادوند: چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى شد خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مى ورزيدند قمشهای: آنها بودند که چون لا اله الاّ اللّه (کلمه توحید) به ایشان گفته میشد (از قبول آن) سرکشی میکردند. مکارم شیرازی: چرا كه وقتي به آنها لا اله الا الله گفته ميشد استكبار ميكردند.
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ
﴿۳۶﴾
انصاریان: و [همواره] می گفتند: آیا باید به خاطر شاعری دیوانه معبودان خود را رها کنیم؟!
خرمشاهی: و مىگفتند آيا ما رهاكننده خدايانمان به خاطر شاعرى ديوانه باشيم؟ فولادوند: و مى گفتند آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم قمشهای: و میگفتند: آیا ما به خاطر شاعر دیوانهای دست از خدایان خود برداریم؟! مکارم شیرازی: و پيوسته ميگفتند: آيا ما خدايان خود را به خاطر شاعر ديوانه اي رها كنيم؟!
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: [چنین نیست که می پندارید] بلکه او حق را آورده و پیامبران را تصدیق کرده است.
خرمشاهی: حق اين است كه او [پيامبر] حق را به ميان آورد و پيامبران [پيشين] را تصديق كرد فولادوند: ولى نه [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است قمشهای: (چنین نیست که آنها پنداشتند) بلکه (محمّد صلی الله علیه و آله پیغمبر بزرگی است که برای تعلیم و هدایت خلق عالم) با برهان روشن حق آمد و (حجت و معجزاتش) صدق پیغمبران پیشین را نیز اثبات کرد. مکارم شیرازی: چنين نيست، او حق آورده، و پيامبران پيشين را تصديق كرده است.
إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ
﴿۳۸﴾
انصاریان: بی تردید شما [کوردلان] عذاب دردناک را خواهید چشید،
خرمشاهی: شما چشندگان عذاب دردناكيد فولادوند: در واقع شما عذاب پر درد را خواهيد چشيد قمشهای: شما (که او را تکذیب کردید امروز) عذاب سخت و دردناک خواهید چشید. مکارم شیرازی: اما شما (مستكبران كوردل) به طور مسلم عذاب دردناك (الهي) را خواهيد چشيد.
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و جز آنچه که همواره انجام می دادید، پاداش داده نمی شوید،
خرمشاهی: و جز بر حسب آنچه كردهايد، جزا نمىيابيد فولادوند: و جز آنچه میکرديد جزا نمى يابيد قمشهای: و جز به کردارتان مجازات نمیشوید. مکارم شیرازی: و جز به اعمالي كه انجام ميداديد جزا داده نميشويد.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: جز بندگان خالص شده خدا [که از هر کیفری در امانند،]
خرمشاهی: مگر بندگان اخلاص يافته خداوند فولادوند: مگر بندگان پاكدل خدا قمشهای: (امروز همه مسئولند) جز بندگان پاک برگزیده خدا. مکارم شیرازی: جز بندگان مخلص پروردگار (كه از همه اين مجازاتها بركنارند).
أُولَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ
﴿۴۱﴾
انصاریان: برای آنان رزق و روزی معین و ویژه ای است،
خرمشاهی: اينان روزى معين دارند فولادوند: آنان روزى معين خواهند داشت قمشهای: آنان را (در بهشت ابد) روزی جسمانی و روحانی (بی حساب) معیّن است. مکارم شیرازی: براي آنها (بندگان مخلص) روزي معين و ويژه اي است.
فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: میوه هایی [گوناگون] در حالی که مورد اکرام خواهند بود،
خرمشاهی: انواع ميوهها، و خود گراميانند فولادوند: [انواع] ميوه ها و آنان مورد احترام خواهند بود قمشهای: میوههای گوناگون بهشتی، و هم آنها (در آن عالم جاودانی) بزرگوار و محترمند. مکارم شیرازی: ميوه هاي گوناگون پر ارزش، و آنها مورد احترامند.
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ
﴿۴۳﴾
انصاریان: در بهشت های پر نعمت،
خرمشاهی: در بهشتهاى پرناز و نعمت فولادوند: در باغهاى پر نعمت قمشهای: در آن بهشت پر نعمت متنعّمند. مکارم شیرازی: در باغهاي پرنعمت بهشت.
عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: در حالی که بر تخت هایی روبه روی یکدیگر [تکیه زده اند،]
خرمشاهی: بر روى تختها، رو به روى همديگر فولادوند: بر سريرها در برابر همديگر [مى نشينند] قمشهای: بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشستهاند. مکارم شیرازی: بر تختها روبروي يكديگر تكيه زده اند.
يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ
﴿۴۵﴾
انصاریان: جامی از نوشیدنی زلال و پاک گرداگردشان می گردانند،
خرمشاهی: براى آنان جامى از شرابى جارى بگردانند [و پيش آرند] فولادوند: با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى آيند قمشهای: (حور و غلمان) با جام شراب طهور بر آنان دور میزنند. مکارم شیرازی: گرداگرد آنها قدحهاي لبريز از شراب طهور را ميگردانند
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: [نوشیدنی] سپید [و درخشنده] و لذت بخش برای نوشندگان،
خرمشاهی: سپيد درخشان و لذتبخش آشامندگان فولادوند: [باده اى] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص] مى دهد قمشهای: شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. مکارم شیرازی: شرابي كه سفيد و درخشنده و لذتبخش براي نوشندگان است.
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: نه در آن مایه فساد [جسم و عقل] است، و نه از آن مست و بیهوش می شوند،
خرمشاهی: هيچ دردسرى در آن نيست، و از آن مست نشوند فولادوند: نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مى افتند قمشهای: نه در آن میخمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است. مکارم شیرازی: شرابي كه نه در آن مايه فساد عقل است نه موجب مستي ميگردد.
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ
﴿۴۸﴾
انصاریان: و در کنارشان زنانی هستند که فقط به شوهرانشان عشق می ورزند.
خرمشاهی: و نزد ايشان دوشيزگان چشم فروهشته [/قانع به همسر] درشت چشم هستند فولادوند: و نزدشان [دلبرانى] فروهشته نگاه و فراخديده باشند قمشهای: و در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که (جز به شوهر خود) به هیچ کس ننگرند. مکارم شیرازی: و نزد آنها همسراني است كه جز به شوهران خود عشق نميورزند و چشماني درشت (و زيبا) دارند.
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ
﴿۴۹﴾
انصاریان: گویا آنان [از سپیدی] تخم شترمرغی هستند که [زیر پر و بال] پوشیده شده اند [و هرگز دست کسی به آنان نرسیده است.]
خرمشاهی: گويى ايشان بيضههاى شتر مرغ نهفتهاند فولادوند: [از شدت سپيدى] گويى تخم شتر مرغ [زير پ ر ]ند قمشهای: گویی آن حوران (در سفیدی و لطافت) بیضه مکنونند [یعنی تخم شتر مرغ که بسیار خوشرنگ است و شتر مرغ آن را با پر خویش میپوشاند تا غبار بر آن ننشیند. (م)]. مکارم شیرازی: گوئي (از لطافت و سفيدي) همچون تخم مرغهايي هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انساني هرگز آن را لمس نكرده است).
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: پس برخی از آنان به برخی دیگر رو کرده از [حال] یکدیگر می پرسند.
خرمشاهی: و بعضى از آنان به بعضى ديگر به همپرسى روى آورند فولادوند: پس برخيشان به برخى روى نموده و از همديگر پرسوجو مى كنند قمشهای: در آنجا مؤمنان بعضی با بعضی به صحبت روی کنند. مکارم شیرازی: (در حالي كه آنها غرق گفتگو هستند) و بعضي رو به بعضي ديگر كرده سؤ ال ميكنند …
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ
﴿۵۱﴾
انصاریان: گوینده ای از آنان می گوید: همانا من [در دنیا] هم نشینی داشتم.
خرمشاهی: گويندهاى از ميان آنان گويد مرا [در دنيا] همنشينى بود فولادوند: گوينده اى از آنان مى گويد راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم قمشهای: یکی از آنها گوید: (ای رفیقان بهشتی) مرا (در دنیا) همنشینی (کافر) بود. مکارم شیرازی: يكي از آنها ميگويد: من همنشيني داشتم.
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: [که همواره از روی تعجب به من] می گفت: آیا تو از باور دارندگان [رستاخیز و زنده شدن مردگان] هستی؟
خرمشاهی: كه مىگفت آيا تو [هم] از باور دارندگانى؟ فولادوند: [كه به من] مى گفت آيا واقعا تو از باوردارندگانى قمشهای: که با من میگفت: آیا تو (وعدههای بهشت و قیامت را) باور میکنی؟ مکارم شیرازی: كه پيوسته ميگفت: آيا (به راستي) تو اين سخن را باور كرده اي ؟…
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ
﴿۵۳﴾
انصاریان: آیا زمانی که ما مردیم و خاک استخوان شدیم، حتماً [زنده می شویم و] پاداشمان می دهند؟
خرمشاهی: [به اينكه] آيا چون مرديم و خاك و استخوانها[ى پوسيده] شديم، آيا ما جزا خواهيم يافت؟ فولادوند: آيا وقتى مرديم و خاك و [مشتى] استخوان شديم آيا واقعا جزا مى يابيم قمشهای: آیا چون مردیم و استخوان ما خاک راه شد باز (زنده شویم و) پاداش و کیفری یابیم؟ مکارم شیرازی: كه وقتي ما مرديم و خاك و استخوان شديم (بار ديگر) زنده ميشويم، و جزا داده خواهيم شد؟!
قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ
﴿۵۴﴾
انصاریان: [سپس به دوستان بهشتی خود] می گوید: آیا شما با من به دوزخ سر می کشید [تا از هم نشینم خبری بگیرید که در کجا و در چه حالی است؟]
خرمشاهی: [سپس] گويد آيا شما نگرندگانيد؟ فولادوند: [مؤمن] مى پرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست] قمشهای: باز (این گوینده بهشتی به رفیقان) گوید: آیا میخواهید نظر کنید (و آن رفیق کافر را اینک در دوزخ بنگرید). مکارم شیرازی: (سپس) ميگويد: آيا شما ميتوانيد از او خبري بگيريد؟
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ
﴿۵۵﴾
انصاریان: پس خود او به دوزخ سر می کشد و هم نشینش را وسط دوزخ می بیند.
خرمشاهی: سپس فرانگرد و او را در ميانه دوزخ ببيند فولادوند: پس اطلاع حاصل مى كند و او را در ميان آتش مى بيند قمشهای: آن گاه خود بنگرد و او را در میان دوزخ (معذّب) بیند. مکارم شیرازی: اينجاست كه به جستجو بر ميخيزد و نگاهي ميكند ناگهان او را در وسط جهنم ميبيند!
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ
﴿۵۶﴾
انصاریان: [به او] می گوید: به خدا سوگند نزدیک بود، مرا به هلاکت بیندازی.
خرمشاهی: [و از دور به او] گويد به خدا نزديك بود كه تو مرا به نابودى بكشانى فولادوند: [و] مى گويد به خدا سوگند چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى قمشهای: به او گوید: قسم به خدا که نزدیک بود مرا (همچون خود) هلاک گردانی. مکارم شیرازی: مي گويد: به خدا سوگند چيزي نمانده بود كه مرا نيز به هلاكت بكشاني!
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ
﴿۵۷﴾
انصاریان: و اگر توفیق و رحمت پروردگارم نبود، حتماً از احضارشدگان [در دوزخ] بودم.
خرمشاهی: و اگر نعمت پروردگارم نبود من نيز از حاضر شدگان [در عذاب] بودم فولادوند: و اگر رحمت پروردگارم نبود هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم قمشهای: و اگر نعمت و لطف خدای من (نگهدار) نبود من هم به دوزخ (نزد تو) از حاضر شدگان بودم. مکارم شیرازی: و هر گاه نعمت پروردگارم نبود من نيز از احضار شدگان در دوزخ بودم!
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ
﴿۵۸﴾
انصاریان: [آن گاه به دوستان بهشتی خود می گوید:] آیا ما [برای همیشه در بهشتیم و] هرگز نمی میریم؟
خرمشاهی: پس آيا ما ديگر نمىميريم؟ فولادوند: [و از روى شوق مى گويد] آيا ديگر روى مرگ نمى بينيم قمشهای: (و از خوشحالی گوید) آیا دیگر ما را مرگی نخواهد بود؟ مکارم شیرازی: (اي دوستان) آيا ما هرگز نميميريم ؟ (و در بهشت جاودانه خواهيم بود).
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
﴿۵۹﴾
انصاریان: [و] جز همان مرگ نخستین [که در دنیا سراغمان آمد مرگی دیگر به سراغمان نخواهد آمد] و ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟ [شگفتا! چه لطف خاصی از سوی خدا به ما شده است!]
خرمشاهی: مگر به مردن نخستينمان، و ما عذاب شونده نيستيم؟ فولادوند: جز همان مرگ نخستين خود و ما هرگز عذاب نخواهيم شد قمشهای: جز همان مرگ اول (که در دنیا مردیم) و دیگر هیچ رنج و عذابی بر ما نخواهد بود؟ مکارم شیرازی: و جز همان مرگ اول مرگي به سراغ ما نخواهد آمد و ما هرگز مجازات نخواهيم شد؟ (چه نعمتي براي خداي من!).
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
﴿۶۰﴾
انصاریان: بی تردید این همان کامیابی بزرگ است.
خرمشاهی: بىگمان اين [كه من در بهشت هستم] همان رستگارى بزرگ است فولادوند: راستى كه اين همان كاميابى بزرگ است قمشهای: این است همان سعادت و رستگاری بزرگ. مکارم شیرازی: راستي اين پيروزي بزرگي است.
لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ
﴿۶۱﴾
انصاریان: پس باید برای چنین پاداشی عمل کنندگان عمل کنند.
خرمشاهی: بايد كه اهل عمل براى چنين هدفى بكوشند فولادوند: براى چنين [پاداشى] بايد كوشندگان بكوشند قمشهای: آنان که سعی و عملی میکنند باید بر مثل این (بهشت جاودانی) کنند (نه بر دنیای دو روزه فانی). مکارم شیرازی: آري براي مثل اين پاداش تلاشگران بايد بكوشند.
أَذَلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ
﴿۶۲﴾
انصاریان: آیا این [بهشت جاودان پر نعمت] برای پذیرایی بهتر است یا درخت زقّوم؟
خرمشاهی: آيا اين پيشكش بهتر است يا درخت زقوم؟ فولادوند: آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقوم قمشهای: آیا این پذیرایی (و مقام عالی) بهتر است یا درخت زقّوم جهنم؟ مکارم شیرازی: آيا اين (نعمتهاي جاويدان بهشت) بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) زقوم؟!
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ
﴿۶۳﴾
انصاریان: ما آن را برای ستمکاران مایه شکنجه و عذاب قرار داده ایم.
خرمشاهی: ما آن را مايه آزمون ستمكاران [مشرك] قرار دادهايم فولادوند: در حقيقت ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم قمشهای: که آن درخت را ما بلای جان ستمکاران عالم گردانیدیم. مکارم شیرازی: ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم.
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ
﴿۶۴﴾
انصاریان: آن درختی است که در قعر دوزخ می روید،
خرمشاهی: آن درختى است كه از بن جهنم مىرويد فولادوند: آن درختى است كه از قعر آتش سوزان مى رويد قمشهای: آن زقوم به حقیقت درختی است که از بن دوزخ برآید. مکارم شیرازی: درختي است كه از قعر جهنم ميرويد!
طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ
﴿۶۵﴾
انصاریان: شکوفه هایش مانند سرهای شیاطین [بسیار بدنما و زشت] است.
خرمشاهی: ميوهاش گويى كلههاى شياطين است فولادوند: ميوه اش گويى چون كله هاى شياطين است قمشهای: میوهاش (در خباثت) گویی سرهای شیاطین است. مکارم شیرازی: شكوفه آن مانند كله هاي شياطين است.
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ
﴿۶۶﴾
انصاریان: پس این منکران لجوج حتماً از آن می خورند و شکم ها را از آن پر می کنند.
خرمشاهی: آنگاه ايشان خورنده از آنند، و پركننده شكمهاى خويش از آن فولادوند: پس [دوزخيان] حتما از آن مى خورند و شكمها را از آن پر مى كنند قمشهای: اهل دوزخ از آن درخت (خباثت) آن طور میخورند که شکمها پر میسازند. مکارم شیرازی: آنها (مجرمان) از آن ميخورند و شكم خود را از آن پر ميكنند.
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِيمٍ
﴿۶۷﴾
انصاریان: آن گاه به ناچار روی آن [به عنوان نوشیدنی] مخلوطی از آب بسیار داغ و متعفّن برای آنان خواهد بود!
خرمشاهی: سپس براى آنان آميزهاى از آب جوش هست كه به دنبال آن نوشند فولادوند: سپس ايشان را بر سر آن آميغى از آب جوشان است قمشهای: پس از خوردن زقّوم دوزخ بر آنها آمیزهای از شراب سوزان خواهد بود. مکارم شیرازی: سپس روي آن آب داغ متعفني مينوشند.
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ
﴿۶۸﴾
انصاریان: سپس بازگشتشان حتماً به سوی دوزخ است.
خرمشاهی: سپس بازگشتگاهشان به سوى دوزخ است فولادوند: آنگاه بازگشتشان بى گمان به سوى دوزخ است قمشهای: و باز هم رجوعشان به سوی (عذاب دایم) جهنّم است. مکارم شیرازی: سپس بازگشت آنها به سوي جهنم است.
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ
﴿۶۹﴾
انصاریان: [سزاوار بودنشان در قیامت به این همه عذاب به سبب این است که] آنان پدرانشان را گمراه یافتند،
خرمشاهی: چرا كه ايشان پدرانشان را گمراه يافتند فولادوند: آنها پدران خود را گمراه يافتند قمشهای: چرا که آنها پدرانشان را در ضلالت و گمراهی یافتند. مکارم شیرازی: چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند.
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ
﴿۷۰﴾
انصاریان: و [با اینکه می دانستند گمراهند بدون اندیشه و تأمل] عجولانه از پی آنان می رفتند!
خرمشاهی: و آنان به دنبال ايشان شتافتند فولادوند: پس ايشان به دنبال آنها مى شتابند قمشهای: و باز از پی آنها شتابان میرفتند. مکارم شیرازی: با اينحال با سرعت به دنبال آنان ميدوند.
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ
﴿۷۱﴾
انصاریان: و به راستی پیش از اینان بیشتر پیشینیان گمراه شدند،
خرمشاهی: و به راستى پيش از آنان، بيشترينه پيشينيان گمراه شدند فولادوند: و قطعا پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند قمشهای: و قبل از اینان بیشتر پیشینیان هم سخت گمراه بودند. مکارم شیرازی: قبل از آنها اكثر پيشينيان (نيز) گمراه شدند.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: و بی تردید ما در میان آنان بیم دهندگانی فرستادیم.
خرمشاهی: و به راستى به ميان آنان هشداردهندگانى فرستاديم فولادوند: و حال آنكه مسلما در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم قمشهای: و ما رسولانی برای بیم و پند بر آنها فرستادیم. مکارم شیرازی: ما در ميان آنها انذاركنندگاني فرستاديم.
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: پس با تأمل بنگر سرانجام بیم داده شدگان چگونه بود؟
خرمشاهی: پس بنگر سرانجام هشدار يافتگان چگونه بوده است فولادوند: پس ببين فرجام هشدارداده شدگان چگونه بود قمشهای: (همه را تکذیب کردند) پس بنگر تا عاقبت کار آن امتهای بیم داده شده (گمراه) به چه (سختی و هلاکت) انجامید. مکارم شیرازی: بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود؟
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
﴿۷۴﴾
انصاریان: [همه هلاک شدند] جز بندگان خالص شده خدا،
خرمشاهی: مگر بندگان اخلاص يافته خداوند فولادوند: به استثناى بندگان پاكدل خدا قمشهای: جز بندگان پاک برگزیده خدا (همه هلاک شدند). مکارم شیرازی: مگر بندگان مخلص ما!
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ
﴿۷۵﴾
انصاریان: و نوح ما را ندا کرد [و ما ندایش را اجابت کردیم] پس ما به راستی نیکو اجابت کننده ای هستیم،
خرمشاهی: و به راستى نوح ما را ندا داد، و چه نيكو پاسخدهندگانيم فولادوند: و نوح ما را ندا داد و چه نيك اجابت كننده بوديم قمشهای: و همانا نوح ما را (بر یاری خود) ندا کرد و ما او را چه نیکو اجابت کردیم. مکارم شیرازی: نوح ما را ندا كرد (و ما دعاي او را اجابت كرديم)، و چه خوب اجابت كننده اي هستيم.
وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
﴿۷۶﴾
انصاریان: و او و خاندانش را از آن اندوه بزرگ نجادت دادیم.
خرمشاهی: و او و خانوادهاش را از گرفتارى بزرگ رهانيديم فولادوند: و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم قمشهای: و او را با اهل بیتش (و پیروانش) همه را از اندوه و بلای بزرگ (هلاکت غرق) نجات دادیم. مکارم شیرازی: و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهائي بخشيديم.
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ
﴿۷۷﴾
انصاریان: و تنها ذریه او را [در زمین] باقی گذاشتیم،
خرمشاهی: و زاد و رود او را ماندگار گردانديم فولادوند: و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم قمشهای: و نژاد و اولاد او را روی زمین باقی داشتیم. مکارم شیرازی: و فرزندانش را بازماندگان (روي زمين) قرار داديم.
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
﴿۷۸﴾
انصاریان: و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم؛
خرمشاهی: و براى او در ميان واپسينيان، نام نيك نهاديم فولادوند: و در ميان آيندگان [آوازه نيك] او را بر جاى گذاشتيم قمشهای: و در میان آیندگان نام نیکویش بگذاشتیم. مکارم شیرازی: و نام نيك او را در ميان امتهاي بعد باقي گذارديم.
سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ
﴿۷۹﴾
انصاریان: سلام بر نوح در میان جهانیان.
خرمشاهی: در ميان جهانيان، سلام بر نوح فولادوند: درود بر نوح در ميان جهانيان قمشهای: سلام و تحیّت بر نوح (خدا پرست) در میان عالمیان باد. مکارم شیرازی: سلام باد بر نوح در ميان جهانيان.
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۸۰﴾
انصاریان: به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
خرمشاهی: ما بدينسان نيكوكاران را جزا مىدهيم فولادوند: ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم قمشهای: ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. مکارم شیرازی: ما اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
﴿۸۱﴾
انصاریان: بی تردید او از بندگان مؤمن ما بود.
خرمشاهی: كه او از بندگان مؤمن ما بود فولادوند: به راستى او از بندگان مؤمن ما بود قمشهای: که او به حقیقت از بندگان با ایمان ما بود. مکارم شیرازی: چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ
﴿۸۲﴾
انصاریان: سپس دیگران را غرق کردیم؛
خرمشاهی: سپس ديگران را غرقه ساختيم فولادوند: سپس ديگران را غرق كرديم قمشهای: آن گاه دیگران را همه غرق دریای هلاک گردانیدیم. مکارم شیرازی: سپس ديگران (دشمنان او) را غرق كرديم.
وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ
﴿۸۳﴾
انصاریان: و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود،
خرمشاهی: و ابراهيم جزو پيروان او بود فولادوند: و بى گمان ابراهيم از پيروان اوست قمشهای: و از پیروان نوح (در دعوت به توحید و خدا پرستی) به حقیقت ابراهیم (خلیل) بود. مکارم شیرازی: و از پيروان او (نوح) ابراهيم بود.
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
﴿۸۴﴾
انصاریان: هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد.
خرمشاهی: چنين بود كه دل پاك و پيراسته [از شك و شرك] به درگاه پروردگارش آورد فولادوند: آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد قمشهای: که با قلبی پاک و سالم (از شرک) به سوی پروردگار خویش آمد. مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي را كه با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ
﴿۸۵﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه می پرستید؟
خرمشاهی: آنگاه كه به پدرش و قومش گفت چه چيزى را مىپرستيد؟ فولادوند: چون به پدر[خوانده] و قوم خود گفت چه مى پرستيد قمشهای: هنگامی که با پدر (یعنی عموی) خود و قومش گفت: شما به پرستش چه مشغولید؟ مکارم شیرازی: هنگامي كه به پدر و قومش گفت: اينها چه چيز است كه ميپرستيد؟!
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ
﴿۸۶﴾
انصاریان: آیا به جای خدا معبودان دروغین را می خواهید.
خرمشاهی: آيا به دروغ و دغل در هواى خدايانى به جاى خداوند هستيد؟ فولادوند: آيا غير از آنها به دروغ خدايانى [ديگر] مى خواهيد قمشهای: آیا رواست که به دروغ خدایانی به جای خدای یکتا بر میگزینید؟ مکارم شیرازی: آيا غير از خدا، به سراغ اين معبودان دروغين ميرويد؟
فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿۸۷﴾
انصاریان: پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ [که غیر او را می پرستید،]
خرمشاهی: پس گمانتان درباره پروردگار جهانيان چيست؟ فولادوند: پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست قمشهای: پس در این صورت به خدای جهانیان چه گمان میبرید (و از قهر و انتقام خدا چگونه نمیترسید). مکارم شیرازی: شما درباره پروردگار عالميان چه گمان ميبريد؟
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ
﴿۸۸﴾
انصاریان: [چون از او دعوت کردند که شبانه به مراسم عیدشان برود] نگاهی به ستارگان انداخت،
خرمشاهی: سپس نگاهى به ستارگان انداخت فولادوند: پس نظرى به ستارگان افكند قمشهای: آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد. مکارم شیرازی: (سپس) او نگاهي به ستارگان افكند.
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ
﴿۸۹﴾
انصاریان: و گفت: به راستی من بیمارم.
خرمشاهی: و گفت من بيمارم فولادوند: و گفت من كسالت دارم قمشهای: و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم). مکارم شیرازی: و گفت من بيمارم (و با شما به مراسم جشن نميآيم).
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ
﴿۹۰﴾
انصاریان: پس پشت کنان از او روی گرداندند.
خرمشاهی: آنگاه به او پشت كردند [و تنهايش گذاشتند] فولادوند: پس پشت كنان از او روى برتافتند قمشهای: قوم از او دست کشیده برگشتند (و از بتخانه در پی نشاط عید به باغ و صحرا شتافتند). مکارم شیرازی: آنها از او روي برتافته و به او پشت كردند (و به سرعت دور شدند).
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ
﴿۹۱﴾
انصاریان: او هم مخفیانه به سوی بت هایشان رفت و [از روی ریشخند] گفت: آیا غذا نمی خورید؟
خرمشاهی: رو به خدايانشان آورد و گفت چرا [چيزى] نمىخوريد فولادوند: تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت آيا غذا نمى خوريد قمشهای: ابراهیم (که بتخانه را خلوت یافت) قصد بتهای آنان کرد و گفت: آیا شما غذا نمیخورید؟ مکارم شیرازی: (او وارد بتخانه شد) مخفيانه نگاهي به معبودان آنها كرد و از روي تمسخر گفت: چرا از اين غذاها نميخوريد؟
مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ
﴿۹۲﴾
انصاریان: شما را چه شده که سخن نمی گویید؟
خرمشاهی: شما را چه مىشود چرا سخن نمىگوييد؟ فولادوند: شما را چه شده كه سخن نمى گوييد قمشهای: چرا سخن نمیگویید؟ (شما چه خدایان بیاثر باطلی هستید!) مکارم شیرازی: (اصلا) چرا سخن نميگوئيد؟!
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ
﴿۹۳﴾
انصاریان: پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.]
خرمشاهی: پس [نهانى] بر آنان ضربهاى به شدت فرود آورد فولادوند: پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت قمشهای: و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست). مکارم شیرازی: سپس ضربه اي محكم با دست راست و با توجه بر پيكر آنها فرود آورد (و همه را جز بت بزرگ در هم شكست)
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ
﴿۹۴﴾
انصاریان: مردم با شتاب به سوی او آمدند.
خرمشاهی: آنگاه شتابان رو به سوى او آوردند فولادوند: تا دوان دوان سوى او روىآور شدند قمشهای: قوم (آگه شدند و) با شتاب (از پی انتقام) به سوی او آمدند. مکارم شیرازی: آنها با سرعت به سراغ او آمدند.
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ
﴿۹۵﴾
انصاریان: [به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟!
خرمشاهی: [ابراهيم] گفت آيا چيزى را كه [با دست خود] تراشيدهايد مىپرستيد؟ فولادوند: [ابراهيم] گفت آيا آنچه را مى تراشيد مى پرستيد قمشهای: ابراهیم گفت: آیا رواست که شما چیزی به دست خود بتراشید و آن را پرستش کنید؟ مکارم شیرازی: او (ابراهيم) گفت: آيا چيزي را ميپرستيد كه با دست خود ميتراشيد؟
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ
﴿۹۶﴾
انصاریان: در حالی که خدا شما را و آنچه را می سازید، آفریده است.
خرمشاهی: و حال آنكه خداوند شما را و چيزهايى را كه بر سر آنها كار مىكنيد، آفريده است فولادوند: با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى سازيد آفريده است قمشهای: در صورتی که شما و آنچه (از بتان) میسازید همه را خدا آفریده. مکارم شیرازی: با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهائي را كه ميسازيد!
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ
﴿۹۷﴾
انصاریان: گفتند: برای او بنایی بسازید [که گنجایش آتش فراوانی داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بیندازید.
خرمشاهی: گفتند براى او بنايى بر آوريد، و او را در آتش بيندازيد فولادوند: گفتند برايش [كوره]خانه اى بسازيد و در آتشش بيندازيد قمشهای: (قوم حجت و برهانش نشنیدند و) گفتند: باید بر او آتشخانهای بسازید و او را در آتش افکنید. مکارم شیرازی: آنها گفتند بناي مرتفعي براي او بسازيد، و او را در جهنمياز آتش بيفكنيد!
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ
﴿۹۸﴾
انصاریان: پس خواستند به او نیرنگی زنند، ولی ما آنان را پست و شکست خورده کردیم.
خرمشاهی: آنگاه در حق او بد سگاليدند، ولى آنان را فرودست گردانديم فولادوند: پس خواستند به از نيرنگى زنند و[لى] ما آنان را پست گردانيديم قمشهای: نمرودیان قصد مکر و ستمش کردند ما هم آنان را خوار و نابود ساختیم (و آتش را بر او گلستان کردیم). مکارم شیرازی: آنها طرحي براي نابودي ابراهيم ريخته بودند ولي ما آنها را پست و مغلوب ساختيم.
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ
﴿۹۹﴾
انصاریان: و [وقتی از این مهلکه جان سالم به در برد] گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می روم، و [او] به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.
خرمشاهی: و [ابراهيم] گفت من رونده به سوى پروردگارم هستم، كه به زودى مرا رهنمايى خواهد كرد فولادوند: و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا كه مرا راه نمايد قمشهای: و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود میروم که البته هدایتم خواهد فرمود. مکارم شیرازی: (او از اين مهلكه به سلامت بيرون آمد) و گفت: من به سوي پروردگارم ميروم او مرا هدايت خواهد كرد.
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۱۰۰﴾
انصاریان: پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.
خرمشاهی: پروردگارا به من از شايستگان فرزندى ببخش فولادوند: اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شايستگان بخش قمشهای: بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما. مکارم شیرازی: پروردگارا! به من از (فرزندان) صالح ببخش.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ
﴿۱۰۱﴾
انصاریان: پس ما او را به پسری بردبار مژده دادیم.
خرمشاهی: آنگاه او را به فرزندى بردبار مژده داديم فولادوند: پس او را به پسرى بردبار مژده داديم قمشهای: پس مژده پسر بردباری به او دادیم. مکارم شیرازی: ما او (ابراهيم) را به نوجواني بردبار و پر استقامت بشارت داديم.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ
﴿۱۰۲﴾
انصاریان: هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت.
خرمشاهی: و چون در كار و كوشش به پاى او رسيد، [ابراهيم] گفت اى فرزندم من در خواب ديدهام كه سر تو را مىبرم، بنگر [در اين كار] چه مىبينى؟ [اسماعيل] گفت پدر جان آنچه فرمانت دادهاند، انجام بده، كه به زودى مرا به خواست خداوند، از شكيبايان خواهى يافت فولادوند: و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من من در خواب [چنين] مى بينم كه تو را سر مى برم پس ببين چه به نظرت مى آيد گفت اى پدر من آنچه را مامورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت قمشهای: آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین میبینم که تو را قربانی (راه خدا) میکنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت. مکارم شیرازی: هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد گفت: فرزندم من در خواب ديدم كه بايد تو را ذبح كنم! بنگر نظر تو چيست ؟ گفت: پدرم هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
﴿۱۰۳﴾
انصاریان: پس هنگامی که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]
خرمشاهی: آنگاه چون هر دو [بر اين كار] گردن نهادند و او را بر گونهاش به خاك افكند فولادوند: پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند قمشهای: پس چون هر دو تسلیم امر حق گشتند و او را (برای کشتن) به روی در افکند. مکارم شیرازی: هنگامي كه هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد …
وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ
﴿۱۰۴﴾
انصاریان: و او را ندا دادیم که ای ابراهیم!
خرمشاهی: ندايش داديم كه اى ابراهيم فولادوند: او را ندا داديم كه اى ابراهيم قمشهای: و ما در آن حال (که کارد به گلویش کشید) خطاب کردیم که ای ابراهیم، مکارم شیرازی: او را ندا داديم كه اي ابراهيم!
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۱۰۵﴾
انصاریان: خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی]، به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم [که نیّت پاک و خالصشان را به جای عمل می پذیریم.]
خرمشاهی: رؤيايت را به حقيقت باورداشتى، ما بدينسان نيكوكاران را جزا مىدهيم فولادوند: رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى ما نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم قمشهای: تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی (کارد را از گلویش بردار). ما نیکو کاران را چنین نیکو پاداش میدهیم. مکارم شیرازی: آنچه را در خواب ماموريت يافتي انجام دادي، ما اينگونه نيكوكاران را جزا ميدهيم.
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ
﴿۱۰۶﴾
انصاریان: به یقین این همان آزمایش روشن بود.
خرمشاهی: بىگمان اين آزمونى آشكار است فولادوند: راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود قمشهای: این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن میکند (که در راه خدا از هر چیز میگذرند). مکارم شیرازی: اين مسلما امتحان مهم و آشكاري است.
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ
﴿۱۰۷﴾
انصاریان: و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی [از ذبح شدن] رهانیدیم،
خرمشاهی: و به جاى او قربانى بزرگى را فديه پذيرفتيم فولادوند: و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم قمشهای: و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم. مکارم شیرازی: ما ذبح عظيمي را فداي او كرديم.
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
﴿۱۰۸﴾
انصاریان: و در میان آیندگان برای او [نام نیک] به جا گذاشتیم.
خرمشاهی: و براى او در ميان واپسينان نام نيك نهاديم فولادوند: و در [ميان] آيندگان براى او [آوازه نيك] به جاى گذاشتيم قمشهای: و ثنای او را در میان آیندگان وا گذاردیم. مکارم شیرازی: و نام نيك او را در امتهاي بعد باقي گذارديم.
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ
﴿۱۰۹﴾
انصاریان: سلام بر ابراهیم.
خرمشاهی: سلام بر ابراهيم فولادوند: درود بر ابراهيم قمشهای: سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد. مکارم شیرازی: سلام بر ابراهيم باد!
كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۱۱۰﴾
انصاریان: [ما] نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
خرمشاهی: بدينسان نيكوكاران را جزا مىدهيم فولادوند: نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم قمشهای: ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو میدهیم. مکارم شیرازی: اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۱۱﴾
انصاریان: بی تردید او از بندگان مؤمن ما بود،
خرمشاهی: چرا كه او از بندگان مؤمن ما بود فولادوند: در حقيقت او از بندگان با ايمان ما بود قمشهای: زیرا او از بندگان با ایمان ما بود. مکارم شیرازی: او (ابراهيم) از بندگان با ايمان ما است.
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۱۱۲﴾
انصاریان: و ما او را به اسحاق که پیامبری از شایستگان بود مژده دادیم،
خرمشاهی: و او را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود، بشارت داديم فولادوند: و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله] شايستگان است مژده داديم قمشهای: و باز مژده فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم. مکارم شیرازی: ما او را به اسحاق، پيامبري صالح، بشارت داديم.
وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ
﴿۱۱۳﴾
انصاریان: و بر او و بر اسحاق برکت دادیم، و از دودمان آن دو برخی نیکوکارند و برخی آشکارا ستمکار بر خویشند،
خرمشاهی: و به او و به اسحاق بركت بخشيديم، و از زاد و رود آنان، هم نيكوكار بود و هم آشكارا ستمگر در حق خويش فولادوند: و به او و به اسحاق بركت داديم و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى] آشكارا به خود ستمكار بودند قمشهای: و بر ابراهیم و اسحاق برکت و خیر بسیار عطا کردیم، و از فرزندانشان برخی صالح و نیکوکار و برخی دانسته و آشکار به نفس خود ستمکار شدند. مکارم شیرازی: ما به او و اسحاق بركت داديم، و از دودمان آنها افرادي نيكوكار به وجود آمدند و افرادي كه آشكارا به خود ستم كردند.
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
﴿۱۱۴﴾
انصاریان: و به راستی ما به موسی و هارون نعمت دادیم،
خرمشاهی: و به راستى بر موسى و هارون منت نهاديم [و نعمت داديم] فولادوند: و در حقيقت بر موسى و هارون منت نهاديم قمشهای: و همانا ما بر موسی و هارون منّت گذاردیم. مکارم شیرازی: ما به موسي و هارون نعمت بخشيديم.
وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
﴿۱۱۵﴾
انصاریان: و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشیدیم،
خرمشاهی: آن دو و قومشان را از گرفتارى بزرگ رهانيديم فولادوند: و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم قمشهای: و هر دو را با قومشان از بلای بزرگ (فرعونیان) نجات دادیم. مکارم شیرازی: آنها و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم.
وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ
﴿۱۱۶﴾
انصاریان: و آنان را یاری دادیم در نتیجه پیروز شدند،
خرمشاهی: و آنان را يارى داديم و آنان بودند كه پيروز شدند فولادوند: و آنان را يارى داديم تا ايشان غالب آمدند قمشهای: و آنها را یاری دادیم تا (بر فوعونیان) به حقیقت غالب شدند. مکارم شیرازی: و آنها را ياري كرديم تا بر دشمنان خود پيروز شدند.
وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ
﴿۱۱۷﴾
انصاریان: و هر دو را کتاب بسیار روشنگر عطا کردیم،
خرمشاهی: و به آن دو، كتاب روشنگر بخشيديم فولادوند: و آن دو را كتاب روشن داديم قمشهای: و به آن دو (پیغمبر) کتاب (تورات) روشن بیان را عطا کردیم. مکارم شیرازی: ما به آنها كتاب (آسماني) داديم.
وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ
﴿۱۱۸﴾
انصاریان: وبه راه راست هدایتشان نمودیم،
خرمشاهی: و آن دو را به راه راست هدايت كرديم فولادوند: و هر دو را به راه راست هدايت كرديم قمشهای: و هر دو را به راه راست (خداپرستی) هدایت کردیم. مکارم شیرازی: آنها را به راه راست هدايت كرديم.
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ
﴿۱۱۹﴾
انصاریان: و در میان آیندگان برای هر دو نفر نام نیک به جا گذاشتیم.
خرمشاهی: و براى آنان در ميان واپسينان نام نيك نهاديم فولادوند: و براى آن دو در [ميان] آيندگان [نام نيك] به جاى گذاشتيم قمشهای: و برایشان نام نیک در میان آیندگان باقی گذاردیم. مکارم شیرازی: و ذكر خير آنها را در اقوام بعد باقي گذارديم.
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
﴿۱۲۰﴾
انصاریان: سلام بر موسی و هارون.
خرمشاهی: سلام بر موسى و هارون فولادوند: درود بر موسى و هارون قمشهای: سلام و تحیّت بر موسی و هارون باد. مکارم شیرازی: سلام بر موسي و هارون.
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۱۲۱﴾
انصاریان: ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
خرمشاهی: ما بدينسان نيكوكاران را جزا مىدهيم فولادوند: ما نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم قمشهای: ما چنین نیکوان را پاداش نیکو میدهیم. مکارم شیرازی: ما اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۲۲﴾
انصاریان: بی تردید هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،
خرمشاهی: كه آن دو از بندگان مؤمن ما بودند فولادوند: زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند قمشهای: زیرا هر دو از بندگان خاص با ایمان ما بودند. مکارم شیرازی: آنها از بندگان مؤ من ما بودند.
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
﴿۱۲۳﴾
انصاریان: و بی تردید الیاس از پیامبران بود.
خرمشاهی: و همانا الياس از پيامبران بود فولادوند: و به راستى الياس از فرستادگان [ما] بود قمشهای: و همانا الیاس یکی از رسولان بزرگ خدا بود. مکارم شیرازی: و الياس از رسولان ما بود.
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ
﴿۱۲۴﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که به قومش گفت: آیا [از شرک وطغیان] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه به قومش گفت آيا پروا نمىكنيد فولادوند: چون به قوم خود گفت آيا پروا نمى داريد قمشهای: وقتی که قومش را گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمیشوید (که ترک بت و خود پرستی کنید). مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي كه به قومش گفت: آيا تقوا پيشه نميكنيد؟
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ
﴿۱۲۵﴾
انصاریان: آیا بت «بعل» را می پرستید و بهترین آفرینندگان را رها می کنید؟!
خرمشاهی: آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفريدگاران را رها مىكنيد؟ فولادوند: آيا بعل را مى پرستيد و بهترين آفرينندگان را وامى گذاريد قمشهای: آیا بت بعل نام را (خدا) میخوانید و خدای بهترین آفریننده عالم را ترک میگویید؟ مکارم شیرازی: آيا بت بعل را ميخوانيد و بهترين خالقها را رها ميسازيد؟!
اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ
﴿۱۲۶﴾
انصاریان: خدا را که پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست.
خرمشاهی: خداوند را، كه پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست؟ فولادوند: [يعنى] خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست قمشهای: همان خدایی که آفریننده شما و پدران گذشته شماست (نه بتان جماد). مکارم شیرازی: خدائي كه پروردگار شما و پروردگار نياكان شما است.
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
﴿۱۲۷﴾
انصاریان: پس او را انکار کردند، یقیناً آنان از احضار شدگان [در عذاب] خواهند بود،
خرمشاهی: پس او را دروغگو شمردند و ايشان [براى حساب و عذاب] حاضر شدگانند فولادوند: پس او را دروغگو شمردند و قطعا آنها [در آتش] احضار خواهند شد قمشهای: قوم الیاس (رسالت) او را تکذیب کردند، بدین سبب (برای انتقام و عذاب به محشر) احضار میشوند. مکارم شیرازی: اما آنها او را تكذيب كردند ولي مسلما همگي در دادگاه عدل الهي احضار ميشوند.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
﴿۱۲۸﴾
انصاریان: جز بندگان خالص شده خدا [که از هر کیفری در امانند،]
خرمشاهی: مگر آن بندگان خداوند كه اخلاص يافتهاند فولادوند: مگر بندگان پاكدين خدا قمشهای: (و همه هلاک شوند) جز بندگان پاک و برگزیده خدا. مکارم شیرازی: مگر بندگان مخلص خدا.
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
﴿۱۲۹﴾
انصاریان: و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم.
خرمشاهی: و براى او در ميان واپسينان نام نيك نهاديم فولادوند: و براى او در [ميان] آيندگان [آوازه نيك] به جاى گذاشتيم قمشهای: و از او در میان آیندگان نام نیکو باقی گذاردیم. مکارم شیرازی: ما نام نيك او (الياس) را در ميان امتهاي بعد برقرار ساختيم.
سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ
﴿۱۳۰﴾
انصاریان: سلام بر آل یاسین.
خرمشاهی: و سلام بر آل ياسين فولادوند: درود بر پيروان الياس قمشهای: سلام بر الیاس (و آل یاسین) باد. مکارم شیرازی: سلام بر الياسين.
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۱۳۱﴾
انصاریان: ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
خرمشاهی: ما بدينسان نيكوكاران را جزا مىدهيم فولادوند: ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى دهيم قمشهای: ما نیکوان را چنین پاداش نیکو میدهیم. مکارم شیرازی: ما اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۳۲﴾
انصاریان: بی تردید او از بندگان مؤمن ما بود.
خرمشاهی: او از بندگان مؤمن ما بود فولادوند: زيرا او از بندگان با ايمان ما بود قمشهای: زیرا او از بندگان خاص با ایمان ما بود. مکارم شیرازی: او از بندگان مؤ من ما است.
وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
﴿۱۳۳﴾
انصاریان: و بی تردید لوط از پیامبران بود.
خرمشاهی: و همانا لوط از پيامبران بود فولادوند: و در حقيقت لوط از زمره فرستادگان بود قمشهای: و لوط هم یکی از رسولان خدا بود. مکارم شیرازی: لوط از رسولان ما بود.
إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ
﴿۱۳۴﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که او و همه اهلش را نجات دادیم،
خرمشاهی: چنين بود كه او و خانوادهاش، همگى را، رهايى داديم فولادوند: آنگاه كه او و همه كسانش را رهانيديم قمشهای: وقتی که ما (خواستیم قوم او را کیفر کنیم) او و اهل بیتش همه را نجات دادیم. مکارم شیرازی: به خاطر بياور زماني را كه او و خاندانش را نجات همگي داديم.
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ
﴿۱۳۵﴾
انصاریان: مگر پیرزنی را که در میان باقی ماندگان [در شهر] بود.
خرمشاهی: مگر پيرزنى كه جزو واپسماندگان [در عذاب] بود فولادوند: جز پيرزنى كه در ميان باقى ماندگان [و خاكسترشدگان] بود قمشهای: به جز پیر زالی (همسر او) که در میان قومی که هلاک شدند باقی ماند. مکارم شیرازی: مگر پيرزني كه در ميان آن قوم باقي ماند (و به سرنوشت آنها گرفتار شد).
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ
﴿۱۳۶﴾
انصاریان: سپس دیگران را هلاک کردیم،
خرمشاهی: سپس ديگران را نابود كرديم فولادوند: سپس ديگران را هلاك كرديم قمشهای: پس (از نجات لوط و اهلش) دیگران که بدکار بودند همه را هلاک ساختیم. مکارم شیرازی: سپس بقيه را نابود كرديم.
وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ
﴿۱۳۷﴾
انصاریان: و شما همواره صبحگاهان [در مسیر سفرهایتان از کنار ویرانه های شهر] آنان گذر می کنید،
خرمشاهی: و خود شما بر [آثار] آنان بامدادان مىگذريد فولادوند: و در حقيقت شما بر آنان صبحگاهان قمشهای: و شما مردم اینک بر دیار ویران قوم لوط میگذرید (و خرابههای آن را به چشم مینگرید) در صبح، مکارم شیرازی: و شما پيوسته صبحگاهان از كنار (ويرانه هاي شهرهاي) آنها عبور ميكنيد …
وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
﴿۱۳۸﴾
انصاریان: و نیز شبانگاهان، آیا تعقّل نمی کنید؟
خرمشاهی: و نيز شامگاهان، پس آيا تعقل نمىكنيد؟ فولادوند: و شامگاهان مى گذريد آيا به فكر فرو نمى رويد قمشهای: و شام، آیا (چشم عبرت نمیگشایید و) عقل را کار نمیبندید؟ مکارم شیرازی: و شبانگاه، آيا نميانديشيد.
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
﴿۱۳۹﴾
انصاریان: و یونس از پیامبران بود.
خرمشاهی: و بىگمان يونس از پيامبران بود فولادوند: و در حقيقت يونس از زمره فرستادگان بود قمشهای: و یونس نیز یکی از رسولان بزرگ خدا بود. مکارم شیرازی: و يونس از رسولان ما بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
﴿۱۴۰﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که به سوی آن کشتی پر [از جمعیت و بار] گریخت،
خرمشاهی: آنگاه كه به سوى كشتى گرانبار گريخت فولادوند: آنگاه كه به سوى كشتى پر بگريخت قمشهای: آن گاه که به کشتی پر جمعیتی گریخت (زیرا به قومش وعده عذاب داد و آنها از دل توبه و انابه کردند و خدا رفع عذاب کرد. او به دریای روم گریخت تا نزد قوم خجل و شرمنده نرود). مکارم شیرازی: به خاطر بياور زماني را كه به سوي كشتي مملو (از جمعيت و بار) فرار كرد.
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ
﴿۱۴۱﴾
انصاریان: و با سرنشینان کشتی قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دریا انداختند.]
خرمشاهی: پس با آنان قرعه انداخت و او بيرون انداختنى شد فولادوند: پس [سرنشينان] با هم قرعه انداختند و [يونس] از باختگان شد قمشهای: (کشتی به خطر افتاد و اهل کشتی معتقد شدند که خطا کاری در میان آنهاست، خواستند قرعه زنند تا خطا کار را به قرعه تعیین کرده و غرق کنند) یونس قرعه زد و به نام خودش افتاد و از مغلوب شدگان (و غرق شوندگان) گردید. مکارم شیرازی: و با آنها قرعه افكند (و قرعه بنام او اصابت كرد و) مغلوب شد.
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ
﴿۱۴۲﴾
انصاریان: پس آن ماهی بزرگ او را بلعید، در حالی که سزاوار سرزنش بود.
خرمشاهی: و ماهى [بزرگ /نهنگ] او را فرو بلعيد و او در خور ملامت بود فولادوند: [او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود قمشهای: و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او در خور ملامت بود. مکارم شیرازی: (او را به دريا افكندند) و ماهي عظيمي او را بلعيد، در حالي كه مستحق ملامت بود!
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ
﴿۱۴۳﴾
انصاریان: [و در شکم ماهی به تسبیح خدا مشغول شد که] اگر او از تسبیح کنندگان نبود،
خرمشاهی: و اگر از تسبيحگويان نبود فولادوند: و اگر او از زمره تسبيحكنندگان نبود قمشهای: و اگر او به ستایش و تسبیح خدا نپرداختی، مکارم شیرازی: و اگر او از تسبيح كنندگان نبود…
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
﴿۱۴۴﴾
انصاریان: بی تردید تا روزی که مردم برانگیخته می شوند در شکم ماهی می ماند.
خرمشاهی: در شكم آن تا روزى كه مردمان برانگيخته شوند به سر مىبرد فولادوند: قطعا تا روزى كه برانگيخته مى شوند در شكم آن [ماهى] مى ماند قمشهای: تا قیامت در شکم ماهی زیست کردی. مکارم شیرازی: تا روز قيامت در شكم ماهي ميماند.
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ
﴿۱۴۵﴾
انصاریان: پس او را در حالی که بیمار بود به زمینی خشک و بی گیاه افکندیم.
خرمشاهی: آنگاه او را به كرانه باير افكنديم و او بيمار بود فولادوند: پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم قمشهای: باز او را (پس از چندین روز) از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالی که بیمار و ناتوان بود. مکارم شیرازی: (به هر حال ما او را رهائي بخشيديم و) او را در يك سرزمين خشك خالي از گياه افكنديم در حالي كه بيمار بود.
وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ
﴿۱۴۶﴾
انصاریان: و بر او گیاهی از نوعی کدو رویاندیم،
خرمشاهی: و بر سر او [براى سايه افكنى] گياهى از قسم كدو رويانديم فولادوند: و بر بالاى [سر] او درختى از [نوع] كدوبن رويانيديم قمشهای: و (در آن صحرا) بر او درختی از کدو رویانیدیم (تا به برگش سایهبان و پوشش کند). مکارم شیرازی: و كدوبني بر او رويانديم (تا در سايه برگهاي پهن و مرطوبش آرامش يابد).
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ
﴿۱۴۷﴾
انصاریان: و او را به سوی [قومی] یکصد هزار نفر [ی] یا بیشتر فرستادیم.
خرمشاهی: و [سرانجام] او را به سوى صدهزار نفر يا بيشتر [به رسالت] فرستاديم فولادوند: و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم قمشهای: و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم. مکارم شیرازی: و او را به سوي جمعيت يكصد هزار نفري، يا بيشتر، فرستاديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ
﴿۱۴۸﴾
انصاریان: پس ایمان آوردند در نتیجه آنان را تا پایان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهره مند کردیم.
خرمشاهی: آنگاه ايمان آوردند و ما نيز آنان را تا مدتى بهرهمند ساختيم فولادوند: پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم قمشهای: و آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهرهمندشان گردانیدیم. مکارم شیرازی: آنها ايمان آوردند و تا مدت معلومي آنان را از مواهب زندگي بهره مند ساختيم.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ
﴿۱۴۹﴾
انصاریان: [مشرکان سبک مغز می گویند: فرشتگان، دختران خدایند] پس از آنان بپرس که آیا دختران برای پروردگار تو هستند و پسران برای ایشان؟!
خرمشاهی: از آنان بپرس كه آيا پروردگار تو را دختران است و خود ايشان را پسران؟ فولادوند: پس از مشركان جويا شو آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است قمشهای: پس تو از این مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا میخوانند) بپرس که آیا خدا را فرزندان دختر است و آنان را پسر؟ مکارم شیرازی: از آنها بپرس: آيا پروردگار تو دختراني دارد و پسران از آن آنها است؟!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ
﴿۱۵۰﴾
انصاریان: یا اینکه ما فرشتگان را دختر آفریدیم و آنان شاهد بودند؟!
خرمشاهی: يا آنكه ما فرشتگان را مادينه آفريدهايم و ايشان شاهد بودهاند؟ فولادوند: يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند قمشهای: یا آنکه چون ما فرشتگان را خلق میکردیم آنجا حاضر بودند و دیدند که آنها را زن آفریدیم؟ مکارم شیرازی: آيا ما فرشتگان را به صورت دختران آفريديم و آنها ناظر بودند؟!
أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ
﴿۱۵۱﴾
انصاریان: آگاه باش! که آنان از بافته های دروغ خود می گویند
خرمشاهی: هان ايشان از سر تهمتشان مىگويند فولادوند: هشدار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعا خواهند گفت قمشهای: بدان که اینان (از جهل خود) بر خدا دروغی بسته و میگویند. مکارم شیرازی: بدانيد آنها با اين تهمت بزرگشان ميگويند.
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
﴿۱۵۲﴾
انصاریان: که خدا فرزند آورده! و بی تردید آنان دروغگویند.
خرمشاهی: خداوند فرزندى پديد آورده است، و ايشان دروغگو هستند فولادوند: خدا فرزند آورده در حالى كه آنها قطعا دروغگويانند قمشهای: خدا را فرزند میباشد. البته دروغ میگویند. مکارم شیرازی: خداوند فرزندي آورده! ولي آنها قطعا دروغ ميگويند!
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ
﴿۱۵۳﴾
انصاریان: آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟
خرمشاهی: آيا [خداوند] دختران را بر پسران ترجيح داده است؟ فولادوند: آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است قمشهای: آیا خدا دختران را بر پسران برگزید؟ مکارم شیرازی: آيا دختران را بر پسران ترجيح داده ؟
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
﴿۱۵۴﴾
انصاریان: شما را چه شده، چگونه حکم می کنید؟
خرمشاهی: شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟ فولادوند: شما را چه شده چگونه داورى مى كنيد قمشهای: چرا چنین جاهلانه حکم میکنید؟ مکارم شیرازی: شما چگونه حكم ميكنيد؟ (و هيچ ميفهميد چه ميگوئيد؟).
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
﴿۱۵۵﴾
انصاریان: پس آیا متذکّر [حقایق] نمی شوید؟
خرمشاهی: آيا انديشه نمىكنيد؟ فولادوند: آيا سر پند گرفتن نداريد قمشهای: آیا (با این ادلّه روشن) باز متذکر نمیشوید؟ مکارم شیرازی: آيا متذكر نميشويد؟
أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُبِينٌ
﴿۱۵۶﴾
انصاریان: یا شما [بر این ادعای خود] دلیل روشنی دارید؟
خرمشاهی: يا حجتى آشكار در دست داريد؟ فولادوند: يا دليلى آشكار [در دست] داريد قمشهای: آیا (برای عقیده باطل خود) دلیل روشنی دارید؟ مکارم شیرازی: آيا شما دليل روشني در اين باره داريد؟
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۱۵۷﴾
انصاریان: پس اگر راستگویید، کتابتان را [که این سخنان را با تکیه بر آن می گویید، به میان] آورید.
خرمشاهی: پس اگر راست مىگوييد سندتان را بياوريد فولادوند: پس اگر راست مى گوييد كتابتان را بياوريد قمشهای: کتاب و برهانتان را بیاورید اگر راست میگویید. مکارم شیرازی: كتابتان را بياوريد اگر راست ميگوييد!
وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
﴿۱۵۸﴾
انصاریان: میان خدا و جن، نسب و خویشی قرار دادند، در صورتی که جنیان به خوبی می دانند که [روز قیامت برای حساب و پاداش] احضار خواهند شد.
خرمشاهی: و بين او و جن پيوندى قائل شدند، و جنيان خود به خوبى مىدانند كه ايشان [براى حساب] حاضر شدگانند فولادوند: و ميان خدا و جنها پيوندى انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانسته اند كه [براى حساب پسدادن] خودشان احضار خواهند شد قمشهای: و (فاسدتر از این عقیده آنکه) بین خدا و جنّ نسبت و خویشی برقرار کردند در صورتی که جنّیان میدانند که (این عقاید وهم و خرافات است و به محشر برای کیفر) احضار خواهند شد. مکارم شیرازی: آنها ميان او و جن (خويشاوندي و) نسبتي قائل شدند، در حالي كه جنيان به خوبي ميدانستند كه اين بت پرستان در دادگاه الهي احضار ميشوند.
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
﴿۱۵۹﴾
انصاریان: خدا از آنچه او را به آن توصیف می کنند، منزّه است.
خرمشاهی: پاك و منزه است خداوند از آنچه مىگويند فولادوند: خدا منزه است از آنچه در وصف مى آورند قمشهای: خدا ذات پاکش از این اوصاف که (از جهل) به او نسبت میدهند منزّه است (و همه شما مسئولید). مکارم شیرازی: منزه است خداوند از توصيفي كه آنها ميكنند.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
﴿۱۶۰﴾
انصاریان: مگر بندگان خالص شده خدا [که او را به آنچه توصیف می کنند شایسته مقام قدس اوست.]
خرمشاهی: مگر بندگان خداوند كه اخلاص يافتگانند فولادوند: به استثناى بندگان پاكدل خدا قمشهای: جز بندگان پاک برگزیده خدا. مکارم شیرازی: مگر بندگان مخلص خدا.
فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ
﴿۱۶۱﴾
انصاریان: و بی تردید شما و آنچه را می پرستید،
خرمشاهی: بدانيد كه شما و آنچه مىپرستيد فولادوند: در حقيقت شما و آنچه [كه شما آن را] مى پرستيد قمشهای: که شما و معبودانتان، مکارم شیرازی: شما و آنچه پرستش ميكنيد،
مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ
﴿۱۶۲﴾
انصاریان: نمی توانید [مردم را] بر ضد خدا گمراه کنید.
خرمشاهی: شما كسى را به گمراهى نمىكشيد فولادوند: بر ضد او گمراه گر نيستيد قمشهای: نتوانستید آنها را مفتون و گمراه کنید. مکارم شیرازی: هرگز نميتوانيد كسي را (با آن) فريب دهيد.
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ
﴿۱۶۳﴾
انصاریان: مگر کسانی را که [به اختیار خود به خاطر پذیرفتن وسوسه و اغواگری شما] به دوزخ درآیند،
خرمشاهی: مگر كسى را كه درآينده به دوزخ است فولادوند: مگر كسى را كه به دوزخ رفتنى است قمشهای: جز آن کس را که اهل دوزخ است. مکارم شیرازی: مگر آنها كه ميخواهند در آتش دوزخ بسوزند.
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ
﴿۱۶۴﴾
انصاریان: و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر اینکه برای او مقامی معین است.
خرمشاهی: [و فرشتگان گويند] هيچ كس از ما نيست مگر آنكه پايگاهى معين دارد فولادوند: و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبه اى معين است قمشهای: (ای رسول ما، مشرکان را بگو که فرشتگان میگویند) هیچ کس از ما فرشتگان نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) مقامی معین است. مکارم شیرازی: هر يك از ما مقام معلومي داريم.
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ
﴿۱۶۵﴾
انصاریان: و همانا ما [برای اجرای فرمان خدا] صف بستگانیم.
خرمشاهی: و ماييم كه صف در صفيم فولادوند: و در حقيقت ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بسته ايم قمشهای: و همه (به فرمان خدا) نیکو صف آراستهایم. مکارم شیرازی: و ما همگي (براي اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستاده ايم.
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
﴿۱۶۶﴾
انصاریان: و ما خود تسبیح کنندگانیم.
خرمشاهی: و ماييم كه تسبيح گويانيم فولادوند: و ماييم كه خود تسبيحگويانيم قمشهای: و دایم به تسبیح و ستایش او مشغولیم. مکارم شیرازی: و ما همگي تسبيح او ميگوييم.
وَإِنْ كَانُوا لَيَقُولُونَ
﴿۱۶۷﴾
انصاریان: و مشرکان [پیش از بعثت پیامبر] قاطعانه می گفتند:
خرمشاهی: و آنان ادعا مىكردند فولادوند: و [مشركان] به تاكيد مى گفتند قمشهای: و همانا کافران میگفتند. مکارم شیرازی: آنها پيوسته ميگفتند:
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِكْرًا مِنَ الْأَوَّلِينَ
﴿۱۶۸﴾
انصاریان: اگر نزد ما کتابی چون کتاب های آسمانی پیامبران پیشین بود،
خرمشاهی: كه اگر در دست ما كتابى از [كتابهاى آسمانى] پيشينيان بود فولادوند: اگر پند [نامه ا]ى از پيشينيان نزد ما بود قمشهای: که اگر نزد ما کتابی از رسولان پیشین بود. مکارم شیرازی: اگر يكي از كتب پيشينيان نزد ما بود،
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
﴿۱۶۹﴾
انصاریان: بی تردید از بندگان خالص شده خدا می شدیم.
خرمشاهی: بىشك از بندگان اخلاص يافته خداوند مىشديم فولادوند: قطعا از بندگان خالص خدا مى شديم قمشهای: ما هم البته از بندگان برگزیده خدا میبودیم. مکارم شیرازی: ما از بندگان مخلص خدا بوديم.
فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
﴿۱۷۰﴾
انصاریان: ولی [هنگامی که قرآن را برای هدایت آنان نازل کردیم] به آن کافر شدند و به زودی [و زر و وبال کفرشان را] خواهند دانست.
خرمشاهی: ولى آن [كتاب آسمانى/ قرآن] را انكار كردند، زودا كه بدانند فولادوند: ولى [وقتى قرآن آمد] به آن كافر شدند و زودا كه بدانند قمشهای: و (دروغ میگفتند، زیرا آن قرآن بزرگ خدا آمد و) به آن کافر شدند و به زودی (کیفر خود را) خواهند دانست. مکارم شیرازی: (اما هنگامي كه اين كتاب بزرگ آسماني بر آنها نازل شد) آنها به آن كافر شدند ولي بزودي نتيجه كار خود را خواهند دانست.
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ
﴿۱۷۱﴾
انصاریان: و وعده قطعی ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده، از پیش محقق و ثابت گشته است،
خرمشاهی: و حكم ما در حق بندگان به رسالت فرستادهمان از پيش معين شده است فولادوند: و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است قمشهای: و همانا عهد ما در باره بندگانی که به رسالت فرستادیم (چنین در علم ازلی) سبقت گرفته است. مکارم شیرازی: وعده قطعي ما براي بندگان مرسل ما از قبل مسلم شده.
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ
﴿۱۷۲﴾
انصاریان: که بی تردید آنان [در همه زمینه ها] یاری شدگانند،
خرمشاهی: ايشانند كه نصرت يافتگانند فولادوند: كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد قمشهای: که البته آنها (بر کافران) فتح و فیروزی یابند. مکارم شیرازی: كه آنها ياري ميشوند.
وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ
﴿۱۷۳﴾
انصاریان: و مسلماً سپاه ما پیروزند.
خرمشاهی: و سپاه ماست كه ايشان پيروزند فولادوند: و سپاه ما هرآينه غالب آيندگانند قمشهای: و همیشه سپاه ما (بر دشمن) غالبند. مکارم شیرازی: و لشكر ما (در تمام صحنه ها) پيروزند.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ
﴿۱۷۴﴾
انصاریان: پس تا مدتی از آنان روی بگردان.
خرمشاهی: پس تا مدتى از آنان روى بگردان فولادوند: پس تا مدتى [معين] از آنان روى برتاب قمشهای: پس اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معیّن. مکارم شیرازی: از آنها روي بگردان تا زمان معيني (تا زماني كه فرمان جهاد صادر شود).
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ
﴿۱۷۵﴾
انصاریان: و آنان را بنگر که به زودی [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند دید.
خرمشاهی: و بنگر ايشان را، كه زودا به ديده بصيرت بنگرند فولادوند: و آنان را بنگر كه خواهند ديد قمشهای: و (عذاب دنیا و آخرت) آنها را به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید. مکارم شیرازی: و وضع آنها را بنگر (چه بيمحتوا است) اما به زودي آنها (محصول اعمال خود را) ميبينند.
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ
﴿۱۷۶﴾
انصاریان: آیا شتاب در آمدن عذاب ما را می خواهند؟!
خرمشاهی: آيا عذاب ما را به شتاب مىخواهند فولادوند: آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند قمشهای: آیا کافران (به تمسخر، از تو) عذاب ما را با تعجیل میطلبند؟ مکارم شیرازی: آيا آنها براي عذاب ما عجله ميكنند؟!
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ
﴿۱۷۷﴾
انصاریان: پس هنگامی که [عذاب ما] به آستانه خانه هایشان نازل شود، بیم شدگان روزگار بدی خواهند داشت،
خرمشاهی: آنگاه كه به سراى ايشان فرود آيد، چه بد است بامداد [عذاب] هشدار يافتگان فولادوند: [پس هشدارداده شدگان را] آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهى است قمشهای: (بدانند که) چون عذاب قهر الهی پیرامون دیارشان فرود آید (بر آن کافران شبی بگذرد که) صبح بسیار بدی خواهند داشت. مکارم شیرازی: اما هنگامي كه عذاب ما در صحن خانه هاشان فرود آيد صبحگاهان بدي خواهند داشت.
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ
﴿۱۷۸﴾
انصاریان: و تا مدتی از آنان روی بگردان،
خرمشاهی: و تا مدتى از آنان روى بگردان فولادوند: و از ايشان تا مدتى [معين] روى برتاب قمشهای: اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معین. مکارم شیرازی: از آنها روي بگردان تا زمان معيني.
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ
﴿۱۷۹﴾
انصاریان: و [آنان را] بنگر که به زودی [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند دید.
خرمشاهی: و بنگر زودا كه به ديده بصيرت بنگرند فولادوند: و بنگر كه خواهند ديد قمشهای: و (عذاب و ذلّت آنها را) به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید. مکارم شیرازی: و وضع كارشان را ببين، آنها نيز به زودي (محصول اعمال خود را) ميبينند.
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
﴿۱۸۰﴾
انصاریان: پروردگارت که دارای عزت است از آنچه او را به آن توصیف می کنند، منزّه است.
خرمشاهی: پاك و منزه است پروردگارت، كه پروردگار پيروزمند است، از آنچه مىگويند فولادوند: منزه است پروردگار تو پروردگار شكوهمند از آنچه وصف مى كنند قمشهای: پاک و منزه است پروردگار تو که خدایی مقتدر و بیهمتاست و از توصیف (جاهلانه) خلق مبرّاست. مکارم شیرازی: منزه است پروردگار، پروردگار عزت (و قدرت) از توصيفهايي كه آنها ميكنند.
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ
﴿۱۸۱﴾
انصاریان: و سلام بر پیامبران
خرمشاهی: و درود بر پيامبران باد فولادوند: و درود بر فرستادگان قمشهای: و سلام و تحیت الهی بر رسولان گرامی او باد. مکارم شیرازی: و سلام بر رسولان.
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿۱۸۲﴾
انصاریان: و همه ستایش ها ویژه خداست که پروردگار جهانیان است.
خرمشاهی: و سپاس خداوند را كه پروردگار جهانيان است فولادوند: و ستايش ويژه خدا پروردگار جهانهاست قمشهای: و ستایش مخصوص خداست که آفریننده جهانها و جهانیان است. مکارم شیرازی: و حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار عالميان است. |
||