اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمی خواهند و آنان راه یافته اند،
خرمشاهی: از كسانى كه از شما پاداشى نمىخواهند و خود رهيافتهاند، پيروى كنيد فولادوند: از كسانى كه پاداشى از شما نمى خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد قمشهای: از آنان که هیچ اجر و مزد رسالتی از شما نمیخواهند و خود (به راه حق) هدایت یافتهاند پیروی کنید. مکارم شیرازی: از كساني پيروي كنيد كه از شما اجري نميخواهند و خود هدايت يافته اند.
وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: و مرا چیست که [از روی یقین] کسی را نپرستم که مرا آفریده و به سوی او بازگردانده می شوید؟
خرمشاهی: و مرا نرسد كه كسى را كه مرا آفريده است، و شما هم به سوى او بازگردانده مىشويد، نپرستم فولادوند: آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مى يابيد قمشهای: و چرا باید من خدای آفریننده خود را نپرستم در صورتی که بازگشت شما (و همه خلایق) به سوی اوست. مکارم شیرازی: من چرا كسي را پرستش نكنم كه مرا آفريده است ؟ و همگي به سوي او بازگشت ميكنيد.
أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ
﴿۲۳﴾
انصاریان: آیا به جای او معبودانی را برگزینم که اگر [خدای] رحمان برای من آسیب وگزندی بخواهد نه شفاعتشان چیزی را از من دفع می کند و نه می توانند نجاتم دهند؟!
خرمشاهی: آيا به جاى او خدايانى را به پرستش گيرم كه اگر خداى رحمان بلايى در حق من اراده كند، شفاعت ايشان مرا سود ندهد و نتوانند مرا نجات دهند فولادوند: آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند نه شفاعتشان به حالم سود مى دهد و نه مى توانند مرا برهانند قمشهای: آیا من به جای آن خدای آفریننده یکتا خدایانی را معبود خود گیرم که اگر آن خدای رحمن بخواهد به من رنج و زیانی رسد هیچ شفاعت آن خدایان از من دفع زیان نکرده و نجاتم نتوانند داد؟ مکارم شیرازی: آيا غير از او معبوداني را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زياني به من برساند شفاعت آنها كمترين فايده اي براي من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد.
إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
﴿۲۴﴾
انصاریان: اگر چنین کنم، بی تردید در گمراهی آشکار خواهم بود.
خرمشاهی: من در آن صورت در گمراهى آشكارم فولادوند: در آن صورت من قطعا در گمراهى آشكارى خواهم بود قمشهای: در این صورت پیداست که من بسیار زیانکار خواهم بود. مکارم شیرازی: اگر چنين كنم من در گمراهي آشكاري خواهم بود.
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ
﴿۲۵﴾
انصاریان: [ای رسولان!] بی تردید به پروردگار شما ایمان آورده ام؛ بنابراین از من بشنوید.
خرمشاهی: پس سخن مرا بشنويد [و شهادت دهيد] كه من به پروردگارتان ايمان آوردهام فولادوند: من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد قمشهای: پس، از من (ای رسولان) بشنوید (و گواه باشید) که به خدای (فرستنده) شما ایمان آوردم. مکارم شیرازی: (به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم، به سخنان من گوش فرا دهيد.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: [سرانجام به دست آن مشرکان شهید شد، و به او] گفته شد: به بهشت درآی. گفت: ای کاش قوم من معرفت و آگاهی داشتند،
خرمشاهی: گفته شود وارد بهشت شو، گويد اى كاش قوم من مىدانستند فولادوند: [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من مى دانستند قمشهای: (و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیان داخل بهشت شو، گفت: ای کاش ملّت من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند. مکارم شیرازی: (سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت ايكاش قوم من ميدانستند.
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: به اینکه پروردگارم مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد.
خرمشاهی: اين را كه پروردگارم مرا آمرزيده است، و مرا از گراميان قرار داده است فولادوند: كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد قمشهای: که خدا چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد. مکارم شیرازی: كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامي داشتگان قرار داده است.
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ
﴿۲۸﴾
انصاریان: و بعد از شهادت او هیچ سپاهی از آسمان بر [هلاکت] قومش نازل نکردیم، و بر آن نبوده ایم که نازل کنیم.
خرمشاهی: و ما بر سر قوم او، پس از او، سپاهى از آسمان فرو نفرستاديم، و ما فرو فرستنده [آن] نبوديم فولادوند: پس از [شهادت] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده نبوديم قمشهای: و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم (تا بر ایمان مجبورشان کنند) و هیچ این کار (با ملتی) نکردهایم (و نخواهیم کرد). مکارم شیرازی: ما بعد از او بر قوم او هيچ لشكري از آسمان نفرستاديم و هرگز سنت ما بر اين نبود.
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ
﴿۲۹﴾
انصاریان: [کیفرشان] جز یک فریاد مرگبار نبود که ناگهان [پس از آن فریاد] همه بی حرکت و خاموش شدند!
خرمشاهی: آن جز بانگ مرگبارى يگانه نبود، آنگاه ايشان خاموش شدند فولادوند: تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند قمشهای: نبود عقوبتشان جز یک صیحه عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند. مکارم شیرازی: فقط يك صيحه آسماني بود! ناگهان همگي خاموش شدند!!
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: ای دریغ و افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایتشان نمی آمد مگر اینکه او را مسخره می کردند!
خرمشاهی: اى دريغ بر بندگان، هيچ پيامبرى براى آنان نيامد، مگر آنكه او را ريشخند كردند فولادوند: دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند میکردند قمشهای: وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتند. مکارم شیرازی: افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنها نيامد مگر اينكه او را استهزاء ميكردند. |
||