ParsQuran
سوره 36: يس - جزء 22, 23

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يس ﴿۱﴾
انصاریان: یس
خرمشاهی: يس [ياسين‏]
فولادوند: يس[/ياسين]
قمشه‌ای: یس (ای سیّد رسولان و ای کاملترین انسان)
مکارم شیرازی: يس.
وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿۲﴾
انصاریان: سوگند به قرآن کریم،
خرمشاهی: سوگند به قرآن حكمت‏آموز
فولادوند: سوگند به قرآن حكمت‏ آموز
قمشه‌ای: قسم به قرآن حکمت بیان.
مکارم شیرازی: سوگند به قرآن حكيم.
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳﴾
انصاریان: که بی تردید تو از فرستادگانی،
خرمشاهی: كه تو از پيامبرانى‏
فولادوند: كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى
قمشه‌ای: که تو البته از پیمبران خدایی.
مکارم شیرازی: كه تو قطعا از رسولان (خداوند) هستي.
عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۴﴾
انصاریان: بر راهی راست [قرار داری.]
خرمشاهی: بر راهى راست‏
فولادوند: بر راهى راست
قمشه‌ای: که به راهی راست فرستاده شدی.
مکارم شیرازی: بر طريقي مستقيم.
تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿۵﴾
انصاریان: [قرآن] نازل شده توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: [اين كتاب‏] فرو فرستاده [خداوند] پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: [و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است
قمشه‌ای: (این قرآن تو کتابی است که) از جانب خدای مقتدر مهربان نازل شده است.
مکارم شیرازی: اين قرآني است كه از سوي خداوند عزيز و رحيم نازل شده.
لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿۶﴾
انصاریان: تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان را بیم نداده اند و به این علت [از حقایق] بی خبرند.
خرمشاهی: تا قومى را كه پدرانشان هشدار نيافته بودند، و خود غافلند، هشدار دهى‏
فولادوند: تا قومى را كه پدرانشان بيم‏ داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهى
قمشه‌ای: تا قومی که پدرانشان به کتب آسمانی پیشین بیم داده (و وعظ و اندرز) شدند تو هم خود آنها را (به این قرآن) بیم دهی (و از قهر حق بترسانی) که ایشان سخت غافلند.
مکارم شیرازی: تا قومي را انذار كني كه پدران آنها انذار نشدند و لذا آنها غافلند.
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۷﴾
انصاریان: یقیناً فرمان عذاب بر بیشترشان محقق و ثابت شده است، به این سبب ایمان نمی آورند.
خرمشاهی: به راستى كه حكم [عذاب‏] بر بيشترينه آنان تحقق يافته است و ايشان ايمان نمى‏آورند
فولادوند: آرى گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها نخواهند گرويد
قمشه‌ای: البته وعده عذاب ما بر اکثر آنان حتمی و لازم گردید از این رو ایمان نمی‌آورند.
مکارم شیرازی: فرمان (الهي) در باره اكثر آنها تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمي‏آورند.
إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ ﴿۸﴾
انصاریان: مسلماً ما غل هایی بر گردنشان نهاده ایم که تا چانه هایشان قرار دارد به طوری که سرهایشان بالا مانده است،
خرمشاهی: ما بر گردنهايشان غفلهايى نهاده‏ايم تا [دستانشان را بسته است به گردنها و] چانه‏هايشان و ايشان سرهايشان به بالا و نگاهشان به پايين است‏
فولادوند: ما در گردنهاى آنان تا چانه ‏هايشان غلهايى نهاده‏ ايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته‏ اند
قمشه‌ای: ما هم بر گردن آنها تا زنخ زنجیرهای عذاب نهادیم در حالی که (از جهل و عناد مانند شتر) سر بلند کرده و چشم بر بسته‌اند.
مکارم شیرازی: ما در گردنهاي آنها غلهائي قرار داديم كه تا چانه‏ ها ادامه دارد، و سرهاي آنها را به بالا نگاهداشته است.
وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ ﴿۹﴾
انصاریان: و از پیش رویشان حایلی و از پشت سرشان [نیز] حایلی قرار داده ایم، و به صورت فراگیر دیدگانشان را فرو پوشانده ایم، به این خاطر حقایق را نمی بینند،
خرمشاهی: و در پيشاپيش آنان سدى و در پشتشان هم سدى نهاده‏ايم و بر [ديدگان‏] آنان پرده‏اى افكنده‏ايم، لذا نمى‏توانند ديد
فولادوند: و [ما] فراروى آنها سدى و پشت‏ سرشان سدى نهاده و پرده‏ اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده‏ ايم در نتيجه نمى‏ توانند ببينند
قمشه‌ای: و (راه خیر را) از پیش و پس بر آنها سد کردیم و بر چشم (هوش) شان هم پرده افکندیم پس هیچ (راه حق) نمی‌بینند.
مکارم شیرازی: و در پيش روي آنها سدي قرار داديم، و در پشت سرشان سدي، و چشمان آنها را پوشانده‏ ايم، لذا چيزي را نمي‏بينند!
وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و برای آنان یکسان است چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی آورند،
خرمشاهی: براى ايشان يكسان است چه هشدارشان دهى، چه هشدارشان ندهى، ايشان ايمان نمى‏آورند
فولادوند: و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمى ‏كند نخواهند گرويد
قمشه‌ای: و تو آنها را بترسانی یا نترسانی یکسان است (چون دانسته با حق عناد می‌ورزند) هرگز ایمان نمی‌آورند.
مکارم شیرازی: براي آنها يكسان است، چه انذارشان كني يا نكني، ايمان نمي‏آورند.
إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ﴿۱۱﴾
انصاریان: بیم دادنت فقط برای کسی ثمربخش است که از قرآن پیروی کند و در نهان از خدای رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشی نیکو و باارزش مژده ده.
خرمشاهی: تنها كسى را توانى هشدار داد كه از پند [/ كتاب آسمانى‏] پيروى كند و به ناديده از خداى رحمان بهراسد، پس او را به آمرزش و پاداشى ارجمند بشارت ده‏
فولادوند: بيم دادن تو تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده
قمشه‌ای: تو تنها کسی را بترسانی و اندرز کنی (و سودمند افتد) که پیرو آیات قرآن شده و از (قهر) خدای مهربان به خلوت و در پنهان می‌ترسد، اینان را به مغفرت خدا و پاداش با لطف و کرم او بشارت ده.
مکارم شیرازی: تو تنها كسي را انذار ميكني كه از اين يادآوري الهي پيروي كند، و از خداوند رحمان در پنهان بترسد، چنين كسي را به آمرزش و پاداش پر ارزش بشارت ده!
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۱۲﴾
انصاریان: بی تردید ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه را پیش فرستاده اند و [خوبی ها و بدی های] بر جا مانده از ایشان را ثبت می کنیم و همه چیز را در کتابی روشن [که اصل همه کتاب هاست و آن لوح محفوظ است] برشمرده ایم.
خرمشاهی: ما خود مردگان را [از نو] زنده مى‏كنيم و آنچه در گذشته انجام داده‏اند، و حتى نقش گامهايشان را مى‏نويسيم، و همه چيز را در كتابى روشنگر بر شمارده‏ايم‏
فولادوند: آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏ سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏ اند با آثار [و اعمال]شان درج مى ‏كنيم و هر چيزى را در كارنامه‏ اى روشن برشمرده‏ ايم
قمشه‌ای: ما مردگان را باز زنده می‌گردانیم و کردار گذشته و آثار وجودی آینده‌شان همه را ثبت خواهیم کرد، و در لوح محفوظ و روشن خدا (یا قلب امام خلیفة اللّه) همه چیز را به شماره آورده‌ایم.
مکارم شیرازی: ما مردگان را زنده ميكنيم، و آنچه را از پيش فرستاده‏ اند و تمام آثار آنها را مي‏نويسيم، و همه چيز را در «كتاب» احصا كرده‏ ايم.
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۳﴾
انصاریان: و برای آنان [که با تو برخورد خصمانه دارند] اهل آن شهر را مثل بزن، هنگامی که پیامبران به آنجا آمدند،
خرمشاهی: و براى آنان مثلى بزن از شهروندانى كه پيامبران به آنجا [نزدشان‏] آمدند
فولادوند: [داستان] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مثل زن
قمشه‌ای: برای این مردم حال آن قریه (انطاکیه) را مَثَل زن که رسولان حق برای هدایت آنها آمدند.
مکارم شیرازی: براي آنها «اصحاب قريه» را مثال بزن، هنگامي كه فرستادگان خدا به سوي آنها آمدند.
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ ﴿۱۴﴾
انصاریان: زمانی که دو پیامبر را به سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را انکار کردند و با پیامبر سومی آنان را تقویت کردیم، پس [همگی] گفتند: ما را به سوی شما فرستاده اند.
خرمشاهی: آنگاه كه به نزد آنان دو تن را فرستاديم، و آنان را دروغگو شمردند، سپس جانب آنان را با [فرستادن‏] سومين فرد استوار داشتيم، آنگاه [همگى‏] گفتند ما به سوى شما [به رسالت‏] فرستاده شده‏ايم‏
فولادوند: آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم و[لى] آن دو را دروغزن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تاييد كرديم پس [رسولان] گفتند ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‏ ايم
قمشه‌ای: که نخست دو تن از رسولان را فرستادیم و چون تکذیب کردند باز رسول سومی برای مدد و نصرت مأمور کردیم، و همه گفتند: ما (از جانب خدا) به رسالت برای هدایت شما آمده‌ایم.
مکارم شیرازی: هنگامي كه دو نفر از رسولان را به سوي آنها فرستاديم، اما آنها رسولان (ما) را تكذيب كردند، لذا براي تقويت آن دو، شخص سومي فرستاديم، آنها همگي گفتند ما فرستادگان (خدا) به سوي شما هستيم.
قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿۱۵﴾
انصاریان: [اهل شهر] گفتند: شما جز بشرهایی مانند ما نیستید و [خدای] رحمان هیچ چیزی نازل نکرده است، شما فقط دروغ می گویید.
خرمشاهی: گفتند شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداى رحمان چيزى فرو نفرستاده است، شما چيزى جز دروغ نمى‏گوييد
فولادوند: [ناباوران آن ديار] گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد و [خداى] رحمان چيزى نفرستاده و شما جز دروغ نمى ‏پردازيد
قمشه‌ای: گفتند: شما جز اینکه مانند ما مردم بشری هستید مقام دیگری ندارید و هرگز خدای رحمان چیزی را فرو نفرستاده است و جز اینکه شما مردم دروغگویی هستید هیچ در کار نیست.
مکارم شیرازی: اما آنها (در جواب) گفتند: شما جز بشري همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزي نازل نكرده، شما فقط دروغ ميگوئيد!
قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿۱۶﴾
انصاریان: گفتند: پروردگارمان می داند که یقیناً ما به سوی شما فرستاده شده ایم،
خرمشاهی: گفتند پروردگار ما مى‏داند كه ما به سوى شما [به رسالت‏] فرستاده شده‏ايم‏
فولادوند: گفتند پروردگار ما مى‏ داند كه ما واقعا به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‏ ايم
قمشه‌ای: رسولان باز گفتند: خدای ما می‌داند که محققا ما فرستاده او به سوی شما هستیم.
مکارم شیرازی: آنها گفتند پروردگار ما آگاه است كه ما قطعا فرستادگان (او) به سوي شما هستيم.
وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿۱۷﴾
انصاریان: و بر عهده ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست.
خرمشاهی: و بر عهده ما جز پيام‏رسانى آشكار چيزى نيست‏
فولادوند: و بر ما [وظيفه‏ اى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست
قمشه‌ای: و بر ما جز آنکه واضح ابلاغ رسالت کنیم هیچ تکلیفی نیست.
مکارم شیرازی: و بر عهده ما چيزي جز ابلاغ آشكار نيست.
قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۸﴾
انصاریان: گفتند: همانا ما شما را به شومی و فال بد گرفته ایم، اگر [از دعوت خود] باز نایستید، قطعاً شما را سنگسار می کنیم، و از سوی ما شکنجه دردناکی به شما خواهد رسید.
خرمشاهی: گفتند ما به شما فال بد مى‏زنيم، اگر دست برنداريد، شما را سنگسار مى‏كنيم، و از ما عذابى دردناك به شما مى‏رسد
فولادوند: پاسخ دادند ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته‏ ايم اگر دست برنداريد سنگسارتان مى ‏كنيم و قطعا عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد
قمشه‌ای: باز منکران گفتند که ما وجود شما را به فال بد گرفتیم، اگر (از این دعوی) دست بر ندارید البته سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما رنج و شکنجه سخت خواهد رسید.
مکارم شیرازی: آنها گفتند ما شما را به فال بد گرفته‏ ايم (و وجود شما شوم است) و اگر از اين سخنان دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم كرد، و مجازات دردناكي از ما به شما خواهد رسيد.
قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿۱۹﴾
انصاریان: گفتند: شومی شما از خود شماست [و این شومی نتیجه کفر و طغیان و گناه است، شگفتا!] آیا اگر به شما تذکر دهند [آن تذکر سعادت بخش را به شومی و فال بد می گیرید؟ نه، شومی از ما نیست] بلکه شما مردمی تجاوزکارید.
خرمشاهی: گفتند فال بدتان با شماست، آيا چون اندرز داده شويد [بايد فال بد بزنيد؟]، حق اين است كه شما قومى تجاوزپيشه‏ايد
فولادوند: [رسولان] گفتند شومى شما با خود شماست آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مى ‏ورزيد] نه بلكه شما قومى اسرافكاريد
قمشه‌ای: رسولان گفتند: آن فال بد که می‌گویید اگر بفهمید و متذکر شوید (آن جهلی است که) با خود شماست، بلکه شما مردم مسرف (و پر هوا و هوس) هستید.
مکارم شیرازی: گفتند شومي شما از خودتان است اگر درست بينديشيد! بلكه شما گروهي اسرافكاريد.
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴿۲۰﴾
انصاریان: و از دورترین نقطه شهر مردی شتابان آمد، گفت: ای قوم من! از این فرستادگان [خدا] پیروی کنید،
خرمشاهی: و مردى از دوردست شهر شتابان آمد، گفت اى قوم من از فرستادگان [/پيامبران‏] پيروى كنيد
فولادوند: و [در اين ميان] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت اى مردم از اين فرستادگان پيروى كنيد
قمشه‌ای: و مردی شتابان از دورترین نقاط شهر (انطاکیه، حبیب نام) فرا رسید گفت: ای قوم من، این رسولان خدا را پیروی کنید.
مکارم شیرازی: مردي (با ايمان) از نقطه دور دست شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: اي قوم من! از فرستادگان خدا پيروي كنيد.
اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۲۱﴾
انصاریان: از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمی خواهند و آنان راه یافته اند،
خرمشاهی: از كسانى كه از شما پاداشى نمى‏خواهند و خود رهيافته‏اند، پيروى كنيد
فولادوند: از كسانى كه پاداشى از شما نمى‏ خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد
قمشه‌ای: از آنان که هیچ اجر و مزد رسالتی از شما نمی‌خواهند و خود (به راه حق) هدایت یافته‌اند پیروی کنید.
مکارم شیرازی: از كساني پيروي كنيد كه از شما اجري نمي‏خواهند و خود هدايت يافته‏ اند.
وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۲﴾
انصاریان: و مرا چیست که [از روی یقین] کسی را نپرستم که مرا آفریده و به سوی او بازگردانده می شوید؟
خرمشاهی: و مرا نرسد كه كسى را كه مرا آفريده است، و شما هم به سوى او بازگردانده مى‏شويد، نپرستم‏
فولادوند: آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مى‏ يابيد
قمشه‌ای: و چرا باید من خدای آفریننده خود را نپرستم در صورتی که بازگشت شما (و همه خلایق) به سوی اوست.
مکارم شیرازی: من چرا كسي را پرستش نكنم كه مرا آفريده است ؟ و همگي به سوي او بازگشت مي‏كنيد.
أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ ﴿۲۳﴾
انصاریان: آیا به جای او معبودانی را برگزینم که اگر [خدای] رحمان برای من آسیب وگزندی بخواهد نه شفاعتشان چیزی را از من دفع می کند و نه می توانند نجاتم دهند؟!
خرمشاهی: آيا به جاى او خدايانى را به پرستش گيرم كه اگر خداى رحمان بلايى در حق من اراده كند، شفاعت ايشان مرا سود ندهد و نتوانند مرا نجات دهند
فولادوند: آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند نه شفاعتشان به حالم سود مى‏ دهد و نه مى‏ توانند مرا برهانند
قمشه‌ای: آیا من به جای آن خدای آفریننده یکتا خدایانی را معبود خود گیرم که اگر آن خدای رحمن بخواهد به من رنج و زیانی رسد هیچ شفاعت آن خدایان از من دفع زیان نکرده و نجاتم نتوانند داد؟
مکارم شیرازی: آيا غير از او معبوداني را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زياني به من برساند شفاعت آنها كمترين فايده‏ اي براي من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد.
إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۴﴾
انصاریان: اگر چنین کنم، بی تردید در گمراهی آشکار خواهم بود.
خرمشاهی: من در آن صورت در گمراهى آشكارم‏
فولادوند: در آن صورت من قطعا در گمراهى آشكارى خواهم بود
قمشه‌ای: در این صورت پیداست که من بسیار زیانکار خواهم بود.
مکارم شیرازی: اگر چنين كنم من در گمراهي آشكاري خواهم بود.
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿۲۵﴾
انصاریان: [ای رسولان!] بی تردید به پروردگار شما ایمان آورده ام؛ بنابراین از من بشنوید.
خرمشاهی: پس سخن مرا بشنويد [و شهادت دهيد] كه من به پروردگارتان ايمان آورده‏ام‏
فولادوند: من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد
قمشه‌ای: پس، از من (ای رسولان) بشنوید (و گواه باشید) که به خدای (فرستنده) شما ایمان آوردم.
مکارم شیرازی: (به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم، به سخنان من گوش فرا دهيد.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: [سرانجام به دست آن مشرکان شهید شد، و به او] گفته شد: به بهشت درآی. گفت: ای کاش قوم من معرفت و آگاهی داشتند،
خرمشاهی: گفته شود وارد بهشت شو، گويد اى كاش قوم من مى‏دانستند
فولادوند: [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من مى‏ دانستند
قمشه‌ای: (و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیان داخل بهشت شو، گفت: ای کاش ملّت من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند.
مکارم شیرازی: (سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت ايكاش قوم من مي‏دانستند.
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿۲۷﴾
انصاریان: به اینکه پروردگارم مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد.
خرمشاهی: اين را كه پروردگارم مرا آمرزيده است، و مرا از گراميان قرار داده است‏
فولادوند: كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد
قمشه‌ای: که خدا چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد.
مکارم شیرازی: كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامي داشتگان قرار داده است.
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و بعد از شهادت او هیچ سپاهی از آسمان بر [هلاکت] قومش نازل نکردیم، و بر آن نبوده ایم که نازل کنیم.
خرمشاهی: و ما بر سر قوم او، پس از او، سپاهى از آسمان فرو نفرستاديم، و ما فرو فرستنده [آن‏] نبوديم‏
فولادوند: پس از [شهادت] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده نبوديم
قمشه‌ای: و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم (تا بر ایمان مجبورشان کنند) و هیچ این کار (با ملتی) نکرده‌ایم (و نخواهیم کرد).
مکارم شیرازی: ما بعد از او بر قوم او هيچ لشكري از آسمان نفرستاديم و هرگز سنت ما بر اين نبود.
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: [کیفرشان] جز یک فریاد مرگبار نبود که ناگهان [پس از آن فریاد] همه بی حرکت و خاموش شدند!
خرمشاهی: آن جز بانگ مرگبارى يگانه نبود، آنگاه ايشان خاموش شدند
فولادوند: تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند
قمشه‌ای: نبود عقوبتشان جز یک صیحه عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند.
مکارم شیرازی: فقط يك صيحه آسماني بود! ناگهان همگي خاموش شدند!!
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۰﴾
انصاریان: ای دریغ و افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایتشان نمی آمد مگر اینکه او را مسخره می کردند!
خرمشاهی: اى دريغ بر بندگان، هيچ پيامبرى براى آنان نيامد، مگر آنكه او را ريشخند كردند
فولادوند: دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده‏ اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند میکردند
قمشه‌ای: وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتند.
مکارم شیرازی: افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنها نيامد مگر اينكه او را استهزاء مي‏كردند.
أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: آیا [مشرکان مکه] ندانسته اند چه بسیار از اقوام پیش از آنان را [به سبب کفر و طغیانشان] هلاک کردیم که آنان هرگز نزد اینان برنمی گردند، [و در دنیا زندگی دوباره نمی یابند،]
خرمشاهی: آيا نينديشيده‏اند كه چه بسيار پيش از ايشان، نسلهايى را نابود كرديم كه آنان به سوى اينان باز نگشتند
فولادوند: مگر نديده‏ اند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمى‏ گردند
قمشه‌ای: آیا ندیدند چه بسیار طوایفی را پیش از اینها هلاک کردیم که دیگر ابدا به (دیار) اینان باز نگردند؟
مکارم شیرازی: آيا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنها (به خاطر گناهانشان) هلاك كرديم، آنها هرگز به سوي ايشان باز نمي‏گردند.
وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ ﴿۳۲﴾
انصاریان: و همه آنان [بدون استثنا گردآوری خواهند شد و] در قیامت نزد ما احضار می شوند.
خرمشاهی: و همگيشان جز جمعى نيستند كه نزد ما احضار كرده شوند
فولادوند: و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد
قمشه‌ای: و هیچ کس (از گذشته و آینده در عالم) نیست جز آنکه همه نزد ما حاضر آورده می‌شوند.
مکارم شیرازی: و همه آنها روز قيامت نزد ما حاضر مي‏شوند.
وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ ﴿۳۳﴾
انصاریان: و این زمین مرده برای آنان نشانه ای [آشکار بر اینکه ما مردگان را در قیامت زنده می کنیم] می باشد که آن را زنده کردیم و از آن دانه بیرون می آوریم که از آن می خورند،
خرمشاهی: و زمين پژمرده [/باير]مايه عبرتى است براى آنان كه زنده‏اش گردانديم و از آن دانه‏ها برآورديم كه از آن مى‏خورند
فولادوند: و زمين مرده برهانى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مى ‏خورند
قمشه‌ای: و یک برهان برای آنان (بر این که ما مردگان را زنده می‌کنیم) آن است که زمین مرده را (به باران رحمت) زنده کرده و از آن دانه‌ای که قوت و روزی خلق شود می‌رویانیم.
مکارم شیرازی: زمين مرده براي آنها آيتي است، ما آنرا زنده كرديم، و دانه‏ هائي از آن خارج ساختيم، و آنها از آن مي‏خورند.
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ ﴿۳۴﴾
انصاریان: و در آن بوستان هایی از درختان خرما و انگور قرار دادیم، و در آن از چشمه های گوناگون روان ساختیم،
خرمشاهی: و در آن باغهايى از خرما و انگور پديد آورديم و در آنجا چشمه‏ساران روان ساختيم‏
فولادوند: و در آن [زمين] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمه ‏ها در آن روان كرديم
قمشه‌ای: و در زمین باغها از نخل خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمه‌های آب جاری کردیم.
مکارم شیرازی: و در آن باغهائي از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمه‏ هائي از آن بيرون فرستاديم.
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: تا از میوه آن و آنچه دست هایشان به عمل می آورد [مانند شیره، کشمش، شربت و...] بخورند، آیا سپاس گزاری نمی کنند؟
خرمشاهی: تا سرانجام از بار و بر آن و آنچه دستهاى خودشان عمل آورده بود، بخورند، آيا سپاس نمى‏گزارند؟
فولادوند: تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند آيا باز [هم] سپاس نمى‏ گزارند
قمشه‌ای: تا مردم از میوه آن باغها تناول کنند و از انواع غذاهایی که (از این میوه‌ها و نباتات) به دست خود عمل می‌آورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمتها به جای آرند.
مکارم شیرازی: تا از ميوه آن بخورند در حالي كه دست آنها هيچ دخالتي در ساختن آن نداشته است، آيا شكر خدا را بجا نمي‏آورند؟
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: منزّه [از هر عیب و نقصی] است آنکه همه زوج ها را آفرید از آنچه زمین می رویاند و از وجود خودشان و از آنچه نمی دانند،
خرمشاهی: پاك و منزه است كسى كه همه گونه‏ها را آفريده است، از جمله آنچه زمين مى‏روياند و نيز از [وجود] خودشان و نيز آنچه نمى‏شناسند
فولادوند: پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مى ‏روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمى‏ دانند همه را نر و ماده گردانيده است
قمشه‌ای: پاک و منزه است خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات (و حیوانات) و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که اینان از آنها آگه نیستند.
مکارم شیرازی: منزه است كسي كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مي‏روياند، و از خود و از آنچه نمي‏دانند!
وَآيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: و نشانه ای [از نشانه های قدرت و حکمت ما] برای آنها شب است که [پوشش] روز را از آن برمی کنیم، پس ناگاه آنان به تاریکی درآیند،
خرمشاهی: و براى آنان شب پديده شگرفى است كه روز را از آن جدا مى‏سازيم كه آنگاه در تاريكى فرو مى‏روند
فولادوند: و نشانه‏ اى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمى ‏كنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مى ‏روند
قمشه‌ای: و برهان دیگر برای خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده روز را از آن برگیریم ناگهان همه آنان (و همه چیز) در تاریکی فرو می‌روند.
مکارم شیرازی: شب براي آنها (نيز) نشانه‏ اي است (از عظمت خدا) ما روز را از آن بر مي‏گيريم، ناگهان تاريكي آنها را فرا مي‏گيرد.
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۳۸﴾
انصاریان: و خورشید [نیز برای آنان نشانه ای از قدرت ماست] که همواره به سوی قرارگاهش حرکت می کند. این اندازه گیری توانای شکست ناپذیر و داناست،
خرمشاهی: و خورشيد با قرار و قاعده‏[ى معينش‏] جريان دارد، اين اندازه آفرينى [خداوند] پيروزمند داناست‏
فولادوند: و خورشيد به [سوى] قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است
قمشه‌ای: و نیز خورشید تابان بر مدار معیّن خود دایم بی‌هیچ اختلاف به گردش است. این طرح و تدبیر خدای دانای مقتدر است (و برهان دیگر بر قدرت اوست).
مکارم شیرازی: و خورشيد (نيز براي آنها آيتي است) كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير خداوند قادر و دانا است.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ﴿۳۹﴾
انصاریان: و برای ماه منزل هایی قرار دادیم تا اینکه به صورت شاخه کهنه هلالی شکل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدریج بدر کامل شود،]
خرمشاهی: و ماه را نيز منزلگاههايى مقرر داشته‏ايم تا [در سير خويش‏] همچون شاخه خشكيده ديرينه باز مى‏گردد
فولادوند: و براى ماه منزلهايى معين كرده‏ ايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد
قمشه‌ای: و نیز (گردش) ماه را (در) منازل معیّن مقدّر کردیم تا مانند شاخه خشکیده خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و این بر قدرت حق برهان دیگری است).
مکارم شیرازی: و براي ماه منزلگاههائي قرار داديم (و به هنگامي كه اين منازل را طي كرد) سرانجام به صورت شاخه كهنه (قوسي شكل و زرد رنگ) خرما در مي‏آيد.
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿۴۰﴾
انصاریان: نه برای خورشید این توان هست که به ماه برسد، و نه شب از روز پیشی می گیرد، و هر کدام در مداری شناورند.
خرمشاهی: نه خورشيد را سزاوار است كه [در سير خود] به ماه برسد، و نه شب بر روز سبقت جويد، و همه در سپهرى شناورند
فولادوند: نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند
قمشه‌ای: نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بی‌پایان) شناورند.
مکارم شیرازی: نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشي مي‏گيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند.
وَآيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿۴۱﴾
انصاریان: و برای آنان نشانه ای دیگر [از قدرت و رحمت ما] این [است] که فرزندانشان را در کشتی هایی پر [از اجناس و وسایل] حمل کردیم،
خرمشاهی: و مايه عبرتى است براى آنان كه ما زاد و رودشان را در كشتى گرانبار سوار كرديم‏
فولادوند: و نشانه‏ اى [ديگر] براى آنان اينكه ما نياكانشان را در كشتى انباشته سوار كرديم
قمشه‌ای: و برهان دیگر برای آنان آن که ما فرزندان آنان (یعنی بشر) را در کشتی پربار سوار گردانیدیم.
مکارم شیرازی: اين نيز براي آنها نشانه‏ اي است (از عظمت پروردگار) كه ما فرزندانشان را در كشتيهائي كه مملو (از وسائل و بارها است) حمل كرديم.
وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ ﴿۴۲﴾
انصاریان: و برای آنان چیزهایی مانند کشتی [چون اسب، قاطر و دیگر وسایل نقلیه] آفریدیم که بر آن سوار می شوند،
خرمشاهی: و براى آنان چيزى همانند آن آفريده‏ايم كه سوارش مى‏شوند
فولادوند: و مانند آن براى ايشان مركوبها[ى ديگرى] خلق كرديم
قمشه‌ای: و نیز برای آنها به مانند کشتی چیزی که بر آن سوار شوند خلق کردیم (شاید اتومبیل و ترن و طیّاره مقصود باشد).
مکارم شیرازی: و براي آنها مركبهاي ديگري همانند آن آفريديم.
وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ ﴿۴۳﴾
انصاریان: و اگر بخواهیم آنان را غرق می کنیم در این صورت هیچ فریادرسی برای آنان نخواهد بود، و نجات هم نیابند،
خرمشاهی: و اگر بخواهيم آنان را غرقه مى‏سازيم، و فريادرسى ندارند، و نجات داده نشوند
فولادوند: و اگر بخواهيم غرقشان مى ‏كنيم و هيچ فريادرسى نمى‏ يابند و روى نجات نمى ‏بينند
قمشه‌ای: و اگر بخواهیم همه را به دریا غرق کنیم که ابدا نه فریاد رسی و نه راه نجاتی یابند.
مکارم شیرازی: و اگر بخواهيم آنها را غرق ميكنيم، به طوري كه نه فريادرسي داشته باشند، و نه كسي آنها را از دريا بگيرد.
إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ ﴿۴۴﴾
انصاریان: مگر [اینکه] رحمتی از سوی ما [نجاتشان دهد] و تا مدتی [از زندگی دنیا] بهره مندشان کنیم،
خرمشاهی: مگر رحمتى از سوى ما [بينند] و برخوردارى تا زمانى معين‏
فولادوند: مگر رحمتى از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندى [آنها را] برخوردار سازيم
قمشه‌ای: مگر باز لطف و رحمت ما آنها را نجات دهد و تا وقت معیّن بهره زندگی بخشد.
مکارم شیرازی: مگر باز هم رحمت ما شامل حال آنها شود و تا زمان معيني از اين زندگي بهره گيرند.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۵﴾
انصاریان: و هنگامی که به آنان گویند: از آنچه [عذاب های دنیا و آخرت] پیش رو و پشت سر شماست بپرهیزید تا مورد رحمت قرار گیرید [به این هشدار قطعی و یقینی توجه نمی کنند،]
خرمشاهی: و چون به ايشان گفته شود از آنچه پيش روى شما و از آنچه پشت سرتان است، پروا كنيد، باشد كه مشمول رحمت شويد [اعراض كنند]
فولادوند: و چون به ايشان گفته شود از آنچه در پيش رو و پشت‏ سر داريد بترسيد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد [نمى ‏شنوند]
قمشه‌ای: و چون مردم را گویند که در امر گذشته و آینده (دنیا و آخرت) خویش (اندیشه کنید و) تقوا پیشه کنید شاید مورد لطف و رحمت خدا گردید (روی بگردانند).
مکارم شیرازی: هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه پيش رو و پشت سر شما است (از عذابهاي الهي) بترسيد، تا مشمول رحمت الهي شويد (اعتنا نمي‏كنند).
وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۴۶﴾
انصاریان: و هیچ آیه ای از آیات پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر اینکه از آن روی می گردانند.
خرمشاهی: و هيچ آيتى از آيات پروردگارشان براى آنان نيامده است مگر آنكه از آن رويگردان بوده‏اند
فولادوند: و هيچ نشانه‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارشان بر آنان نيامد جز اينكه از آن رويگردان شدند
قمشه‌ای: و بر این مردم (غافل) هیچ از آیات الهی نیاید جز آنکه از آن اعراض کنند.
مکارم شیرازی: و هيچ آيه‏ اي از آيات پروردگارشان براي آنها نمي‏آيد مگر اينكه از آن روي گردان مي‏شوند.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۴۷﴾
انصاریان: و هنگامی که به آنان گویند: از آنچه خدا روزی شما کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان گویند: آیا کسانی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست آنان را اطعام می کرد؟ [پس گرسنگی را خدا بر آنان خواسته است] ولی شما [ای کفرپیشگان!] جز در گمراهی آشکاری نیستند.
خرمشاهی: و چون به ايشان گفته شود از آنچه خداوند به شما روزى داده است، بخشش كنيد، كافران به مؤمنان گويند، آيا كسى را خوراك دهيم كه اگر خداوند بخواهد خوراكش مى‏دهد، شما جز در گمراهى آشكار نيستيد
فولادوند: و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد كسانى كه كافر شده‏ اند به آنان كه ايمان آورده‏ اند مى‏ گويند آيا كسى را بخورانيم كه اگر خدا مى‏ خواست [خودش] وى را مى ‏خورانيد شما جز در گمراهى آشكارى [بيش] نيستيد
قمشه‌ای: و چون به آنها گویند که از آنچه خدا روزی شما قرار داده (چیزی برای خدا به فقیران) انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دهند آیا ما به کسی که اگر خدا می‌خواست به او هم روزی می‌داد اطعام و دستگیری کنیم؟ شما پیداست که سخت در غلط و گمراهی هستید (و راه راست آن است که چنان که خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم).
مکارم شیرازی: و هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزي كرده انفاق كنيد كافران به مومنان مي‏گويند آيا ما كسي را اطعام كنيم كه اگر خدا مي‏خواست او را اطعام مي‏كرد (پس خدا خواسته كه او گرسنه باشد) شما فقط در گمراهي آشكاريد.
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۸﴾
انصاریان: و می گویند: اگر راستگویید، این وعده [قیامت و عذاب] کی خواهد بود؟
خرمشاهی: و گويند اگر راست مى‏گوييد اين وعده كى فرا مى‏رسد
فولادوند: و مى‏ گويند اگر راست مى‏ گوييد پس اين وعده [عذاب] كى خواهد بود
قمشه‌ای: و کافران (از روی تمسخر به رسول و مؤمنان) گویند: پس این وعده (قیامت و بهشت و دوزخ) اگر راست می‌گویید کی خواهد بود؟
مکارم شیرازی: آنها مي‏گويند اگر راست ميگوئيد اين وعده (قيامت) كي خواهد بود؟!
مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ ﴿۴۹﴾
انصاریان: اینان جز یک فریاد مرگبار [آسمانی] را انتظار نمی کشند که آنان را در حالی که سرگرم مجادله و ستیز [در امور دنیایی] اند فراگیرد.
خرمشاهی: جز بانگ مرگبار يگانه‏اى را انتظار نمى‏كشند كه در حالى كه ستيزه و جدل مى‏كنند، فروگيردشان‏
فولادوند: جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند
قمشه‌ای: این منکران قیامت انتظار نکشند جز یک صیحه (اسرافیل حق) را که (به مرگ) همه را فرا گیرد در حالی که (در کارهای دنیا یا در صیحه دوم قیامت) با هم به بحث و جدل مشغول‌اند.
مکارم شیرازی: (اما) جز اين انتظار نمي‏كشند كه يك صيحه عظيم (آسماني) آنها را فرو گيرد در حالي كه مشغول جدال (در امور دنيا) هستند!
فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ ﴿۵۰﴾
انصاریان: [فریادی که وقتی بر سر آنان زده شود] نه می توانند وصیتی کنند و نه [اگر بیرون خانه باشند] می توانند به خانواده خود برگردند،
خرمشاهی: و در آن هنگام نه وصيتى توانند كرد و نه به سوى خانواده‏شان باز مى‏گردند
فولادوند: آنگاه نه توانايى وصيتى دارند و نه مى‏ توانند به سوى كسان خود برگردند
قمشه‌ای: پس (در آن لحظه مرگ) نه توانایی سفارشی دارند و نه به اهل بیت خود رجوع توانند کرد.
مکارم شیرازی: (چنان غافلگير ميشوند كه حتي) نمي‏توانند وصيتي كنند، يا به سوي خانواده خود مراجعت نمايند!
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ ﴿۵۱﴾
انصاریان: و در صور دمیده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوی پروردگارشان می شتابند.
خرمشاهی: و در صور دميده شود، آنگاه ايشان از گورها [برخيزند و] به سوى پروردگارشان بشتابند
فولادوند: و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مى ‏آيند
قمشه‌ای: و (چون بار دوم) در صور دمیده شود به ناگاه همه از قبرها به سوی خدای خود به سرعت می‌شتابند.
مکارم شیرازی: (بار ديگر) در صور دميده ميشود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوي (دادگاه) پروردگارشان ميروند.
قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ ﴿۵۲﴾
انصاریان: می گویند: ای وای بر ما، چه کسی ما را از خواب گاهمان برانگیخت؟ این واقعیتی است که [خدای] رحمان وعده داده بود و پیامبران راست گفته بودند!!
خرمشاهی: گويند واى بر ما، كى ما را از خواب [گاه‏] مان برانگيخت؟ اين همان است كه خداى رحمان وعده داده بود و پيامبران راست گفته‏اند
فولادوند: مى‏ گويند اى واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت اين است همان وعده خداى رحمان و پيامبران راست مى گفتند
قمشه‌ای: و گویند: ای وای بر ما، که ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان وعده خدای مهربان است و رسولان همه راست گفتند.
مکارم شیرازی: مي گويند اي واي بر ما! چه كسي ما را از خوابگاهمان برانگيخت ؟ (آري) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان (او) راست گفتند.
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ ﴿۵۳﴾
انصاریان: [آن صحنه عظیم] جز یک فریاد نیست، پس به ناگاه همه آنان [گردآوری شده و] نزد ما احضار می شوند.
خرمشاهی: [سپس‏] جز بانگ مرگبار يگانه‏اى در كار نيست، آنگاه است كه همگى [آنان‏] در نزد ما حاضر شدگانند
فولادوند: [باز هم] يك فرياد است و بس و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند
قمشه‌ای: و آن جز یک صیحه (و یک لحظه بیش) نباشد که ناگاه تمام خلایق محشر به پیشگاه ما حاضر آورده خواهند شد.
مکارم شیرازی: صيحه واحدي بيش نيست (فريادي از اين برميخيزد) ناگهان همگي نزد ما حاضر ميشوند.
فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۴﴾
انصاریان: در این روز به هیچ کس ذره ای ستم نمی شود، و جز آنچه را انجام می دادید پاداش داده نمی شوید.
خرمشاهی: [بدانيد كه‏] امروز بر هيچ كس ستمى نرود، و جز در برابر كارى كه كرده‏ايد، جزا نيابيد
فولادوند: امروز بر كسى هيچ ستم نمى ‏رود جز در برابر آنچه كرده‏ ايد پاداشى نخواهيد يافت
قمشه‌ای: پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ کس نشود و جز آنچه عمل کرده‌اید ابدا جزایی نخواهید یافت.
مکارم شیرازی: امروز به هيچكس ستم نميشود و جز آنچه را عمل ميكرديد جزا داده نميشويد.
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ ﴿۵۵﴾
انصاریان: همانا بهشتیان در چنین روزی در سرگرمی وصف ناپذیری شیرین کام و خوش اند.
خرمشاهی: بى‏گمان بهشتيان امروز در كارى خوش و خرمند
فولادوند: در اين روز اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند
قمشه‌ای: اهل بهشت آن روز خوش به وجد و نشاط مشغولند.
مکارم شیرازی: بهشتيان امروز به نعمتهاي خدا مشغول و مسرورند (و از هر انديشه ناراحت كننده بركنار).
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ ﴿۵۶﴾
انصاریان: آنان و همسرانشان در زیر سایه هایی [آرام بخش] بر تخت هایی [آراسته چون حجله عروس] تکیه می زنند.
خرمشاهی: ايشان و جفتهايشان در سايه‏ساران بر روى اورنگها تكيه زده‏اند
فولادوند: آنها با همسرانشان در زير سايه ‏ها بر تختها تكيه مى‏ زنند
قمشه‌ای: آنان با زنان و اقرانشان در سایه‌ها (ی درختان بهشت) بر تختها (ی عزّت) تکیه کرده‌اند.
مکارم شیرازی: آنها و همسرانشان در سايه‏ هاي (قصرها و درختان بهشتي) بر تختها تكيه كرده‏ اند!
لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُمْ مَا يَدَّعُونَ ﴿۵۷﴾
انصاریان: برای آنان در آنجا میوه ها [ی عالی و مطبوع] و آنچه دلشان بخواهد فراهم است.
خرمشاهی: در آنجا براى آنان ميوه‏هاست، و براى آنان هرچه طلب كنند، آماده است‏
فولادوند: در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد
قمشه‌ای: برای آنها در آنجا میوه‌های گوناگون و هر چه بخواهند آماده است.
مکارم شیرازی: براي آنها در بهشت ميوه بسيار لذت بخشي است و هر چه بخواهند در اختيار آنها خواهد بود.
سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ ﴿۵۸﴾
انصاریان: با سلام [ی پرارزش و سلامت بخش] که گفتاری از پروردگاری مهربان است.
خرمشاهی: سلام [بر شما]، اين سخنى است از پروردگار مهربان‏
فولادوند: از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مى ‏شود
قمشه‌ای: (فرشتگان رحمت) بر آنان از خدای مهربان سلام و تحیّت رسانند.
مکارم شیرازی: براي آنها سلام (و درود الهي) است، اين سخني است از ناحيه پروردگار
وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۵۹﴾
انصاریان: و [ندا آید:] ای گناهکاران! امروز [از صف نیکان] جدا شوید.
خرمشاهی: [و ندا آيد] امروز اى گنهكاران [از نيكوكاران‏] جدا شويد
فولادوند: و اى گناهكاران امروز [از بى‏ گناهان] جدا شويد
قمشه‌ای: و (به فاسقان خطاب شود) ای بد کاران، امروز شما (از صف نیکوان) جدا شوید.
مکارم شیرازی: جدا شويد امروز اي گنهكاران!
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۶۰﴾
انصاریان: ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را مپرستید که او بی تردید دشمن آشکاری برای شماست؟
خرمشاهی: آيا اى آدميان با شما پيمان نبسته بودم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست؟
فولادوند: اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست
قمشه‌ای: (خطاب آید) ای آدم زادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟!
مکارم شیرازی: آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم! كه شيطان را پرستش نكنيد كه او براي شما دشمن آشكاري است ؟
وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۶۱﴾
انصاریان: و اینکه مرا بپرستید که این راهی است مستقیم،
خرمشاهی: و اينكه مرا بپرستيد، كه اين راهى راست است‏
فولادوند: و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست
قمشه‌ای: و مرا پرستش کنید، که این راه مستقیم (سعادت ابدی) است؟!
مکارم شیرازی: و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است ؟
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ﴿۶۲﴾
انصاریان: و همانا شیطان گروه بسیاری از شما را گمراه کرد، آیا تعقّل نمی کردید [که پیروانش به چه سرنوشت شومی دچار شدند؟]
خرمشاهی: و به راستى گروهى بسيار از شما را گمراه كرد، آيا تعقل نمى‏كرديد؟
فولادوند: و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمیکرديد
قمشه‌ای: و همانا خلق بسیاری از شما نوع بشر را (این دیو) به گمراهی کشید، آیا عقل و فکرت کار نمی‌بستید (تا از مکر و فریبش بپرهیزید).
مکارم شیرازی: او افراد زيادي از شما را گمراه كرد، آيا انديشه نكرديد؟
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۶۳﴾
انصاریان: این است دوزخی که به شما وعده می دادند.
خرمشاهی: اين همان جهنمى است كه به شما وعده داده شده بود
فولادوند: اين است جهنمى كه به شما وعده داده مى ‏شد
قمشه‌ای: این همان دوزخی است که به شما (پیروان شیطان) وعده می‌دادند.
مکارم شیرازی: اين همان دوزخي است كه به شما وعده داده ميشد.
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۶۴﴾
انصاریان: امروز به کیفر کفری که همواره می ورزیدید، در آن درآیید.
خرمشاهی: امروز به خاطر كفرى كه مى‏ورزيديد، به آن درآييد
فولادوند: به [جرم] آنكه كفر مى ‏ورزيديد اكنون در آن درآييد
قمشه‌ای: امروز در آتش آن به کیفر کفرتان داخل شوید.
مکارم شیرازی: امروز وارد آن شويد و به آتش آن بسوزيد به خاطر كفري كه داشتيد!
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۶۵﴾
انصاریان: امروز بر دهان هایشان مُهر خاموشی نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به اعمالی که همواره مرتکب می شدند، گواهی می دهند!
خرمشاهی: امروز بر دهانهايشان مهر گذاريم و درباره آنچه مى‏كردند، دستهايشان با ما سخن بگويند، و پاهايشان گواهى دهند
فولادوند: امروز بر دهانهاى آنان مهر مى ‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مى‏ گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ ساختند گواهى مى‏ دهند
قمشه‌ای: امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه می‌کردند گواهی دهد.
مکارم شیرازی: امروز بر دهان آنها مهر مينهيم، و دستهايشان با ما سخن مي‏گويند و پاهايشان كارهائي را كه انجام ميدادند شهادت ميدهند.
وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ ﴿۶۶﴾
انصاریان: و اگر بخواهیم [در همین دنیا] دیدگانشان را محو می کنیم، پس به [سوی همان] راه [گمراهی] بر یکدیگر پیشی می گیرند؛ نهایتاً چگونه و کجا می توانند [صراط مستقیم را] ببینند؟
خرمشاهی: و اگر خواهيم ديدگانشان را نابينا سازيم، آنگاه به سوى راه [/صراط] بشتابند، اما چگونه بنگرند
فولادوند: و اگر بخواهيم هر آينه فروغ از ديدگانشان مى‏ گيريم تا در راه [كج] بر هم پيشى جويند ولى [راه راست را] از كجا مى‏ توانند ببينند
قمشه‌ای: و اگر ما بخواهیم، دیده‌هایشان را (به گمراهی) محو و نابینا کنیم تا چون به راه سبقت گیرند کجا (با کوری و گمراهی) بصیرت یابند؟
مکارم شیرازی: و اگر بخواهيم چشمان آنها را محو ميكنيم، سپس براي عبور از راه مي‏خواهند بر يكديگر پيشي بگيرند اما چگونه ميتوانند ببينند؟!
وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ ﴿۶۷﴾
انصاریان: و [نیز] اگر بخواهیم آنان را در جای خودشان مسخ می کنیم، [و به صورت جمادی خشک درمی آوریم] که نه بتوانند بروند و نه بازگردند،
خرمشاهی: و اگر خواهيم آنان را در جايشان مسخ گردانيم، آنگاه نتوانند رفتارى كنند و نه بازگردند
فولادوند: و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى ‏كنيم [به گونه‏ اى] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند
قمشه‌ای: و اگر بخواهیم همان جا صورت آنها را مسخ کنیم (تا به شکل سگان و بوزینگان شوند) که نه (از آن صورت یا از آن جا) بتوانند گذشت و نه (به صورت اول) بازگشت.
مکارم شیرازی: و اگر بخواهيم آنها را در جاي خود مسخ ميكنيم (و به مجسمه‏ هائي بيروح مبدل ميسازيم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند يا به عقب برگردند.
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ﴿۶۸﴾
انصاریان: و به هر کس عمر طولانی دهیم، او را در عرصه آفرینش [به سوی حالت ضعف، سستی، نقصان و فراموشی] واژگونش می کنیم؛ پس آیا تعقّل نمی کنند؟
خرمشاهی: و هر كس را كه عمر [دراز] دهيم، خلقت [و رفتارش‏] را باژگونه كنيم، آيا تعقل نمى‏كنند؟
فولادوند: و هر كه را عمر دراز دهيم او را [از نظر] خلقت فروكاسته [و شكسته] گردانيم آيا نمى‏ انديشند
قمشه‌ای: و ما هر کس را عمر دراز دهیم (به پیری) در خلقتش تغییر دهیم. آیا (در این کار) تعقل نمی‌کنند (که اگر عمر به دست طبیعت بود پس از کمال به نقصان باز نمی‌گشت).
مکارم شیرازی: هر كس را كه طول عمر دهيم در آفرينش واژگونه ميكنيم (و به ناتواني كودكي باز ميگردانيم) آيا انديشه نمي‏كنند؟
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ ﴿۶۹﴾
انصاریان: و به پیامبر، شعر نیاموختیم و [شعرگویی] شایسته او نیست. کتاب [او] جز مایه یادآوری و قرآنی روشنگر [حقایق] نیست،
خرمشاهی: و ما به او [پيامبر] شعر نياموخته‏ايم، و سزاوار او [هم‏] نيست، اين جز اندرز و قرآن مبين نيست‏
فولادوند: و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشن نيست
قمشه‌ای: و نه ما او را (یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را) شعر آموختیم و نه شاعری شایسته مقام اوست، بلکه این کتاب چیزی جز ذکر الهی و قرآن روشن بیان خدا نیست.
مکارم شیرازی: ما هرگز شعر به او نياموختيم، و شايسته او نيست، اين (كتاب آسماني) تنها ذكر و قرآن مبين است.
لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۰﴾
انصاریان: تا کسانی را که [به عقل و هوش و استعداد] زنده اند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
خرمشاهی: تا هر كس را كه زنده [دل‏] است هشدار دهد و حجت را بر كافران تمام گرداند
فولادوند: تا هر كه را [دلى] زنده است بيم دهد و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد
قمشه‌ای: تا هر که را زنده‌دل است (به آیاتش پند دهد و از خدا و قیامت) بترساند و بر کافران (نیز به اتمام حجت) وعده عذاب حتم و لازم گردد.
مکارم شیرازی: هدف اين است كه افرادي را كه زنده‏ اند انذار كند و بر كافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد.
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ ﴿۷۱﴾
انصاریان: آیا ندیده اند که ما از آنچه به قدرت خود انجام داده ایم برای آنان چهارپایانی آفریده ایم که آنان مالکشان هستند.
خرمشاهی: آيا نينديشيده‏اند كه ما براى آنان از آنچه دستان [قدرت‏] مان بر سازد، چارپايانى آفريده‏ايم كه ايشان داراى آن هستند
فولادوند: آيا نديده‏ اند كه ما به قدرت خويش براى ايشان چهارپايانى آفريده‏ ايم تا آنان مالك آنها باشند
قمشه‌ای: آیا کافران ندیدند که بر آنها به دست (قدرت) خود از جمله آفریدگان چهارپایانی خلقت کردیم تا مالک آنها شوند؟
مکارم شیرازی: آيا آنها نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ ايم چهار پاياني براي آنها آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟
وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ ﴿۷۲﴾
انصاریان: و چهارپایان را برای آنان رام کردیم که برخی از آنها مرکب سواری آنان هستند و از [گوشت] برخی از آنها می خورند،
خرمشاهی: و آنها را رام ايشان گردانده‏ايم، لذا هم مركوبشان از آنهاست و هم از آن مى‏خورند
فولادوند: و آنها را براى ايشان رام گردانيديم از برخي‏شان سوارى مى‏ گيرند و از بعضى مى ‏خورند
قمشه‌ای: و آن حیوانات (با عظمت و قوت) را مطیع و رام آنها ساختیم که هم بر آنها سوار شوند و هم از آنها غذا تناول کنند.
مکارم شیرازی: آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مي‏كنند.
وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ ﴿۷۳﴾
انصاریان: و برای آنان در آن چهارپایان سودهایی [چون پشم، کُرک و پوست] و نوشیدنی هایی [چون شیر و فرآورده های آن] هست؛ آیا سپاس گزاری نمی کنند؟
خرمشاهی: و براى آنان در آنها سودها و آشاميدنى‏هاست، آيا سپاس نمى‏گزارند؟
فولادوند: و از آنها سودها و نوشيدنيها دارند پس چرا شكرگزار نيستيد
قمشه‌ای: و برای آنها در آن حیوانات منافع (بسیاری از پوست و پشم و کرک و غیره) و آشامیدنی‌های فراوان (از شیر و ماست و روغن و غیره) هست، آیا شکر (این نعمتها را) نباید به جای آرند؟
مکارم شیرازی: و براي آنان منافع ديگري در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهاي گوارائي، آيا با اين حال شكرگزاري نمي‏كنند؟
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۷۴﴾
انصاریان: و به جای خدا معبودانی انتخاب کرده اند به امید اینکه [به وسیله آنها] یاری شوند،
خرمشاهی: و به جاى خداوند خدايانى را [به پرستش‏] گرفته‏اند به اميد آنكه ايشان يارى يابند
فولادوند: و غير از خدا[ى يگانه] خدايانى به پرستش گرفتند تا مگر يارى شوند
قمشه‌ای: و (مشرکان از جهل) به جای خدا خدایانی دیگر اتخاذ کردند تا مگر (از جانب آنها) یاری شوند.
مکارم شیرازی: آنها غير از خدا معبوداني براي خويش برگزيدند به اين اميد كه ياري شوند.
لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ ﴿۷۵﴾
انصاریان: در حالی که [معبودان،] قدرت یاری دادن به آنان را ندارند و آنان [که سبک مغزان روی برتافته از حق اند] برای آن معبودان [از سوی شیطان] سپاهی احضار شده اند [تا عمر و مالشان را فدای این معبودان باطل کنند.]
خرمشاهی: [اما] آنها به يارى [دادن‏] ايشان توانايى ندارند، و ايشان براى آنها چون سپاهى هستند كه در [عرصه قيامت‏] حاضر كرده شوند
فولادوند: [ولى بتان] نمى‏ توانند آنان را يارى كنند و آنانند كه براى [بتان] چون سپاهى احضار شده‏ اند
قمشه‌ای: هرگز آن خدایان کمترین نصرتی به آنها نتوانند کرد و خود این مشرکان معبودانشان را سپاهی حاضر خدمت هستند که همگی را (در قیامت در آتش دوزخ) حاضر آرند.
مکارم شیرازی: ولي آنان قادر به ياري ايشان نيستند و اين (عبادت كنندگان در قيامت) لشكر آنها خواهند بود كه در آتش دوزخ حضور مي‏يابند!
فَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿۷۶﴾
انصاریان: پس گفتارشان تو را اندوهگین نکند، بی تردید ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم.
خرمشاهی: پس سخنشان تو را اندوهگين نكند، ما آنچه پنهان مى‏دارند و آنچه آشكار مى‏دارند مى‏دانيم‏
فولادوند: پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مى كنند مى‏ دانيم
قمشه‌ای: پس سخن این مشرکان تو را محزون نکند. ما هر آنچه پنهان و آشکار گویند همه را می‌دانیم (و به کیفر کفرشان می‌رسانیم).
مکارم شیرازی: بنا بر اين سخنان آنها تو را غمگين نسازد، ما آنچه را پنهان مي‏دارند يا آشكار مي‏كنند مي‏دانيم!
أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ ﴿۷۷﴾
انصاریان: آیا انسان ندانسته که ما او را از نطفه ای [پست و ناچیز] آفریده ایم و اینک ستیزه گری آشکار است؟
خرمشاهی: آيا انسان نينديشيده است كه ما او را از نطفه‏اى آفريده‏ايم، آنگاه او جدل‏پيشه‏اى آشكار است‏
فولادوند: مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه‏ اى آفريده‏ ايم پس بناگاه وى ستيزه ‏جويى آشكار شده است
قمشه‌ای: آیا انسان ندید که ما او را از نطفه ناقابل (چنین آراسته) خلقت کردیم؟ آن گاه (به جای آنکه شکر گزار باشد) دشمن آشکار ما گردید.
مکارم شیرازی: آيا انسان نديد (نميداند) كه ما او را از نطفه‏ اي بيارزش آفريديم، و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار برخاست!
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ ﴿۷۸﴾
انصاریان: در حالی که آفرینش نخستین خود را از یاد برده برای ما مثلی زد [و] گفت: چه کسی این استخوان ها را در حالی که پوسیده اند، زنده می کند؟
خرمشاهی: و براى ما مثل مى‏زند و آفرينش خود را فراموش مى‏كند، گويد چه كسى استخوانها را -در حالى كه پوسيده‏انداز نو زنده مى‏گرداند؟
فولادوند: و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى ‏بخشد
قمشه‌ای: و برای ما مثلی (جاهلانه) زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: این استخوانهای پوسیده را باز که زنده می‌کند؟
مکارم شیرازی: و براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش كرد، و گفت چه كسي اين استخوانها را زنده ميكند در حالي كه پوسيده است ؟
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ ﴿۷۹﴾
انصاریان: بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد. زنده اش می کند، و او به هر چیزی داناست
خرمشاهی: بگو همان كسى كه نخستين‏بار آن را پديد آورده است، زنده‏اش مى‏گرداند، او به هر آفرينشى دانا [و توانا]ست‏
فولادوند: بگو همان كسى كه نخستين‏ بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست
قمشه‌ای: بگو: آن خدایی زنده می‌کند که اول بار آنها را ایجاد کرد و او به هر آفریده‌ای داناست.
مکارم شیرازی: بگو: همان كسي آنرا زنده ميكند كه نخستين بار آنرا آفريد، و او به هر مخلوقي آگاه است!
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ﴿۸۰﴾
انصاریان: همان کسی که برای شما از درخت سبز، «آتش زنه» آفرید، که اکنون شما از آن آتش می افروزید.
خرمشاهی: همان كسى كه براى شما از درخت سبز[تر و تازه‏] آتشى پديد آورد، كه آنگاه از آن آتش مى‏افروزيد
فولادوند: همو كه برايتان در درخت‏ سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‏ افروزيد
قمشه‌ای: آن خدایی که از درخت سبز و تر برای انتفاع شما آتش قرار داده که (برای حاجتی که خواهید) بر می‌افروزید.
مکارم شیرازی: همان كسي كه براي شما از درخت سبز آتش آفريد، و شما به وسيله آن آتش مي‏افروزيد.
أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ﴿۸۱﴾
انصاریان: آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که [پس از مرگشان] همانند آنان را بیافریند؟ چرا قدرت دارد؛ زیرا اوست که آفریننده بسیار داناست.
خرمشاهی: آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده است، تواناى آن نيست كه مانند ايشان را بيافريند، چرا، و او آفرينشگر داناست‏
فولادوند: آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند آرى اوست آفريننده دانا
قمشه‌ای: آیا آن خدایی که (خلقت با عظمت) آسمانها و زمین را آفریده بر آفرینش (موجود ضعیفی) مانند این کافران قادر نیست (که چون مردند باز آنها را زنده گرداند)؟ چرا (البته قادر است) و او آفریننده و داناست.
مکارم شیرازی: آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريد قدرت ندارد همانند آنها (انسانهاي خاك شده) را بيافريند؟ آري (ميتواند) و او آفريدگار دانا است!
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۸۲﴾
انصاریان: شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.
خرمشاهی: امر او چون [آفرينش‏] چيزى را اراده كند، تنها همين است كه به آن مى‏گويد موجود شو، [و بى‏درنگ‏] موجود مى‏شود
فولادوند: چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏ گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود
قمشه‌ای: فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.
مکارم شیرازی: فرمان او تنها اين است كه هر گاه چيزي را اراده كند به او مي‏گويد: موجود باش آن نيز بلافاصله موجود ميشود!
فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
انصاریان: بنابراین [از هر عیب و نقصی] منزّه است خدایی که مالکیّت و فرمانروایی همه چیز به دست اوست، و به سوی او بازگردانده می شوید.
خرمشاهی: پس منزه است كسى كه ملكوت هر چيز به دست اوست و به سوى او باز گردانده مى‏شويد
فولادوند: پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى اوست كه بازگردانيده مى ‏شويد
قمشه‌ای: پس منزه و پاک است خدایی که (ملک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست.
مکارم شیرازی: پس منزه است خداوندي كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست او است، و (همگي) به سوي او باز مي‏گرديد.