ParsQuran
سوره 26: الشعراء - جزء 19

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم ﴿۱﴾
انصاریان: طسم
خرمشاهی: طسم طا سين ميم
فولادوند: طا سين ميم
قمشه‌ای: طسم (اسراری است بین خدا و رسول)
مکارم شیرازی: طسم
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾
انصاریان: این است آیات [با عظمت این] کتاب روشنگر.
خرمشاهی: اين آيات كتاب روشنگرست‏
فولادوند: اين است آيه ‏هاى كتاب روشنگر
قمشه‌ای: این قرآن آیات کتاب روشن خداست.
مکارم شیرازی: اين آيات كتاب مبين است.
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾
انصاریان: شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی!
خرمشاهی: چه بسا تو جانت را مى‏فرسايى كه چرا [مشركان‏] مؤمن نمى‏شوند
فولادوند: شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمى ‏آورند جان خود را تباه سازى
قمشه‌ای: (ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی‌آورند هلاک سازی!
مکارم شیرازی: گوئي مي‏خواهي جان خود را از شدت اندوه از دست دهي بخاطر اينكه آنها ايمان نمي‏آورند.
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿۴﴾
انصاریان: اگر بخواهیم، معجزه ای بزرگ از آسمان بر آنان نازل می کنیم که فروتنانه و بی اختیار در برابرش گردن نهند،
خرمشاهی: اگر معجزه‏اى از آسمان بر آنان نازل مى‏كنيم، آنگاه گردنهايشان را [به تسليم‏] در برابر آن فرود خواهند آورد
فولادوند: اگر بخواهيم معجزه ‏اى از آسمان بر آنان فرود مى ‏آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد
قمشه‌ای: ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار (ایمان به) آن فرود آرند.
مکارم شیرازی: اگر ما اراده كنيم از آسمان بر آنها آيه‏ اي نازل مي‏كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ ﴿۵﴾
انصاریان: هیچ [مایه] تذکر جدیدی از سوی [خدای] رحمان برای آنان نمی آید، مگر آنکه از آن روی گردان می شوند.
خرمشاهی: و هيچ يادى نوپديد از سوى خداى رحمان براى آنان نيامد مگر آنكه از آن رويگردان بودند
فولادوند: و هيچ تذكر جديدى از سوى [خداى] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمى‏ تافتند
قمشه‌ای: و (وای بر اینان که) هیچ آیت و ذکر تازه‌ای از خدای رحمان بر آنها نیاید جز آنکه از آن اعراض می‌کنند.
مکارم شیرازی: و هر ذكر تازه‏ اي از سوي خداوند رحمان براي آنها بيايد از آن اعراض مي‏كنند.
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۶﴾
انصاریان: همانا [آیات و وعده های ما را] تکذیب کردند [تا جایی که آنها را به مسخره گرفتند] پس به زودی خبرهای [مهم] آنچه که آن را مسخره می کردند [از حقّانیّت آیات، وعده های ما و تحقّق عذاب های دنیایی و آخرتی] به آنان می رسد.
خرمشاهی: به راستى كه آن را دروغ انگاشتند، زودا كه خبر [و نتيجه‏] آنچه ريشخندش مى‏كردند برايشان بيايد
فولادوند: [آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند بديشان خواهد رسيد
قمشه‌ای: همانا این کافران آیات خدا را تکذیب کردند و به زودی خبر آنچه بدان استهزاء می‌کنند به آنان خواهد رسید.
مکارم شیرازی: آنها تكذيب كردند، اما به زودي اخبار آنچه را به استهزاء مي‏گرفتند به آنان مي‏رسد (و از مجازاتش با خبر خواهند شد).
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ ﴿۷﴾
انصاریان: آیا [با تأمل] به این زمین ننگریستند که در آن چه بسیار از هر نوع [گیاهان و درختان] نیکو رویاندیم؟
خرمشاهی: آيا به زمين ننگريسته‏اند كه چه بسيار در آن از هر جفت ارزشمندى رويانده‏ايم‏
فولادوند: مگر در زمين ننگريسته‏ اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده‏ ايم
قمشه‌ای: آیا در زمین به دیده عبرت نظر نکردند که ما چه انواع گوناگون از نباتات پر سود از آن برویانیدیم؟
مکارم شیرازی: آيا آنها به زمين نگاه نكردند، چه اندازه در آن از انواع گياهان آفريديم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾
انصاریان: یقیناً در این [رویاندن انواع نباتات] نشانه ای است [بر قدرت، ربوبیّت خدا و اینکه مردگان را زنده می کند] ولی بیشترشان [به خاطر رسوخ کبر و لجاجت در باطنشان] ایمان آور نبوده و نیستند.
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، ولى بيشترينه آنان مؤمن نيستند
فولادوند: قطعا در اين [هنرنمايى] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نيستند
قمشه‌ای: همانا در این کار آیتی (از لطف و رحمت و علم و قدرت خدا بر هوشمندان) آشکار است و باز اکثر اینان ایمان نمی‌آورند.
مکارم شیرازی: در اين نشانه روشني است (بر وجود خدا) ولي اكثر آنها هرگز نبوده‏ اند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۹﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر مهربان است.
خرمشاهی: و بى‏گمان پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: پروردگار تو عزيز و رحيم است.
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۰﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان.
خرمشاهی: و چنين بود كه پروردگارت به موسى ندا در داد كه به سوى قوم ستم‏پيشه برو
فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو
قمشه‌ای: و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.
مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي كه پروردگارت موسي را ندا داد كه به سراغ آن قوم ستمگر برو.
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: [به سوی] قوم فرعون [که به آنان بگویی:] آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟!
خرمشاهی: قوم فرعون، كه آيا پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: قوم فرعون آيا پروا ندارند
قمشه‌ای: به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمی‌خواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟
مکارم شیرازی: قوم فرعون، آيا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمي‏كنند؟!
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ﴿۱۲﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! به راستی می ترسم مرا تکذیب کنند،
خرمشاهی: گفت پروردگارا من مى‏ترسم كه مرا دروغگو بينگارند
فولادوند: گفت پروردگارا مى‏ ترسم مرا تكذيب كنند
قمشه‌ای: موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن می‌ترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.
مکارم شیرازی: (موسي) عرض كرد پروردگارا من از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند.
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿۱۳﴾
انصاریان: و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می کند، و زبانم روان و گویا نمی شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.]
خرمشاهی: و دلم تنگ مى‏شود و زبانم گشاده نيست، پس به هارون نيز [براى همكارى‏] پيام بفرست‏
فولادوند: و سينه‏ ام تنگ مى‏ گردد و زبانم باز نمى ‏شود پس به سوى هارون بفرست
قمشه‌ای: و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود).
مکارم شیرازی: و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست (به برادرم) هارون نيز رسالت ده (تا مرا ياري كند).
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ﴿۱۴﴾
انصاریان: و آنان را بر من ادعای جرمی است که می ترسم [به سبب آن] مرا بکشند.
خرمشاهی: و آنان را بر من [ادعاى‏] گناهى هست، لذا مى‏ترسم كه مرا بكشند
فولادوند: و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مى‏ ترسم مرا بكشند
قمشه‌ای: و بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که می‌ترسم به قتلم رسانند.
مکارم شیرازی: و آنها (به اعتقاد خودشان) بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند (و اين رسالت به پايان نرسد).
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿۱۵﴾
انصاریان: [خدا] گفت: این چنین نیست [که فرعون بر تو پیروز شود] پس شما دو نفر معجزات ما را ببرید که یقیناً ما همراه شما شنونده [گفتار هر دو طرف] هستیم [پس شما دو نفر را بر پایه دلیل و برهان و معجزه بر آنان پیروز می کنیم.]
خرمشاهی: فرمود چنين نيست معجزات ما را [همراه‏] ببريد، ما خود همراه شما شنوا هستيم‏
فولادوند: فرمود نه چنين نيست نشانه‏ هاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنونده‏ ايم
قمشه‌ای: خدا به موسی فرمود: هرگز (مترس که شما را نمی‌کشند)، پس با برادرت هارون بدین معجزات و آیات ما به سوی آنان بروید که ما همه جا با شما هستیم و گفتار شما را می‌شنویم.
مکارم شیرازی: فرمود چنين نيست (آنها كاري نمي‏توانند انجام دهند) شما هر دو با آيات ما (براي هدايت آنان) برويد ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مي‏شنويم.
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾
انصاریان: بنابراین خود را به فرعون برسانید و بگویید: یقیناً ما فرستاده پروردگار جهانیانیم.
خرمشاهی: به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيان هستيم‏
فولادوند: پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم
قمشه‌ای: هر دو به اتفاق به جانب فرعون روید و بگویید که ما رسول پروردگار جهانیم.
مکارم شیرازی: به سراغ فرعون برويد و بگوئيد ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم.
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾
انصاریان: با این وصف، بنی اسرائیل را [آزاد کن و] با ما بفرست.
خرمشاهی: براى اينكه را همراه ما بفرستى‏
فولادوند: فرزندان اسرائيل را با ما بفرست
قمشه‌ای: با این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست.
مکارم شیرازی: بني اسرائيل را با ما بفرست.
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ﴿۱۸﴾
انصاریان: [فرعون] گفت: آیا ما تو را در کودکی در میان خود نپروراندیم، و سالیانی چند از عمر خود در میان ما درنگ نکردی؟
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت آيا تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم؟ و سالهايى از عمرت را در نزد ما به سر نبردى؟
فولادوند: [فرعون] گفت آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى
قمشه‌ای: فرعون گفت: تو نه آن کودکی که ما پروردیم و سالها عمرت در نزد ما گذشت؟
مکارم شیرازی: (فرعون) گفت: آيا ما تو را در كودكي در ميان خود پرورش ‍ نداديم ؟ و سالهائي از عمرت را در ميان ما نبودي ؟
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۹﴾
انصاریان: و آن کارت را که کردی، کردی در حالی که از ناسپاسان [زحمات و نعمت های ما] بودی.
خرمشاهی: و كارى را كه كرده بودى كردى و تو از كافر [نعمت‏]انى‏
فولادوند: و [سرانجام] كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى
قمشه‌ای: و آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟
مکارم شیرازی: و (سرانجام) آن كارت را (كه نمي‏بايست انجام دهي) انجام دادي (و يك نفر از ما را كشتي) و تو از كافران بودي!
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۲۰﴾
انصاریان: گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.]
خرمشاهی: گفت آن كار را در هنگامى مى‏كردم كه از سرگشتگان بودم‏
فولادوند: گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم
قمشه‌ای: موسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد).
مکارم شیرازی: (موسي) گفت: من آن كار را انجام دادم در حالي كه از بيخبران بودم.
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۲۱﴾
انصاریان: چون از شما ترسیدم از دستتان گریختم، پس [با این گریز از عرصه زندگی ظالمانه شما این شایستگی را یافتم که] پروردگارم به من حکمت بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد.
خرمشاهی: آنگاه چون از شما ترسيدم از شما گريختم، سپس پروردگارم به من حكمت بخشيد و مرا از پيامبران گردانيد
فولادوند: و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد
قمشه‌ای: و آن گاه از ترس شما گریختم تا آنکه خدای من مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیغمبران خود قرار داد.
مکارم شیرازی: و به دنبال آن هنگامي كه از شما ترسيدم فرار كردم و پروردگار من به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۲۲﴾
انصاریان: آیا اینکه بنی اسرائیل را به بردگی گرفته ای نعمتی است که منتش را بر من می نهی؟!
خرمشاهی: و آيا اين نعمتى است كه بر من منت مى‏نهى كه بنى‏اسرائيل را به بردگى كشانده‏اى؟
فولادوند: و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‏ اى نعمتى است كه منتش را بر من مى ‏نهى
قمشه‌ای: و (بازگو) این که طایفه بنی اسرائیل را بنده خود کرده‌ای این هم نعمتی است که منّت آن بر من می‌نهی؟
مکارم شیرازی: آيا اين منتي است كه تو بر من مي‏گذاري كه بني اسرائيل را برده خود ساخته‏ اي؟!
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۳﴾
انصاریان: فرعون گفت: پروردگار جهانیان چیست؟
خرمشاهی: فرعون گفت و "پروردگار جهانيان" ديگر چيست؟
فولادوند: فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست
قمشه‌ای: باز فرعون به موسی گفت: ربّ العالمین چیست؟
مکارم شیرازی: فرعون گفت پروردگار عالميان چيست؟!
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ ﴿۲۴﴾
انصاریان: گفت: اگر باور می کنید همان پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست.
خرمشاهی: گفت اگر ايقان داشته باشيد، پروردگار آسمانها و زمين است و آنچه در ميان آنهاست‏
فولادوند: گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است‏اگر اهل يقين باشيد
قمشه‌ای: موسی جواب داد: خدای آسمانها و زمین است و آنچه ما بین آنهاست، اگر به یقین باور دارید.
مکارم شیرازی: (موسي) گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است، اگر اهل يقين هستيد.
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿۲۵﴾
انصاریان: [فرعون از روی مسخره] به افراد پیرامونش گفت: آیا نمی شنوید [که چه می گوید؟!]
خرمشاهی: [فرعون‏] به اطرافيانش گفت آيا نمى‏شنويد؟
فولادوند: [فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت آيا نمى ‏شنويد
قمشه‌ای: فرعون روی به درباریانش کرد و گفت: آیا نمی‌شنوید (که این مرد چه دعوی بی‌دلیل می‌کند).
مکارم شیرازی: (فرعون) به اطرافيانش گفت، آيا نمي‏شنويد اين مرد چه مي‏گويد؟
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: [موسی] گفت: [او] پروردگار شما وپروردگار پدران پیشین شماست.
خرمشاهی: [موسى‏] گفت پروردگار شما و پروردگار نياكان نخستين شما
فولادوند: [موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما
قمشه‌ای: موسی گفت: همان خدایی است که شما و پدران پیشین شما را بیافرید.
مکارم شیرازی: (موسي) گفت پروردگار شما و پروردگار نياكان شما.
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿۲۷﴾
انصاریان: [فرعون] گفت: این پیامبرتان که به سوی شما فرستاده اند، حتماً مجنون است!
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت بى‏شك پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده است، ديوانه است‏
فولادوند: [فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است
قمشه‌ای: باز فرعون گفت: این رسولی که به سوی شما به رسالت فرستاده شده سخت دیوانه است.
مکارم شیرازی: (فرعون) گفت پيامبري كه به سوي شما فرستاده شده ديوانه است.
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲۸﴾
انصاریان: [موسی] گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آنهاست، اگر می اندیشید.
خرمشاهی: [موسى‏] گفت اگر تعقل كنيد [او] پروردگار مشرق و مغرب است و آنچه در ميان آنهاست‏
فولادوند: [موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است‏اگر تعقل كنيد
قمشه‌ای: باز موسی گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید.
مکارم شیرازی: (موسي) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان اين دو است مي‏باشد اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مي‏گرفتيد.
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: [فرعون] گفت: اگر معبودی جز من بگیری، قطعاً تو را از زندانیان [که زیر سخت ترین شکنجه اند] قرار خواهم داد.
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت اگر خدايى جز من برگزينى، تو را از زندانيان خواهم ساخت‏
فولادوند: [فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت
قمشه‌ای: باز فرعون گفت: اگر غیر من خدایی را بپرستی البته تو را به زندان خواهم کشید.
مکارم شیرازی: فرعون خشمگين شد و گفت: اگر معبودي غير از من برگزيني تو را از زندانيان قرار خواهم داد.
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ ﴿۳۰﴾
انصاریان: [موسی] گفت: آیا اگر [بر صدق نبوتم] معجزه آشکاری برایت آورده باشم [باز هم مرا به زندان می افکنی؟]
خرمشاهی: [موسى‏] گفت ولو معجزه‏اى آشكار برايت بياورم؟
فولادوند: گفت گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم
قمشه‌ای: موسی باز پاسخ داد: اگر هم حجت و معجزی (بر صدق دعوی خود) بر تو آورده باشم (بازم به زندان کشی).
مکارم شیرازی: (موسي) گفت: حتي اگر نشانه آشكاري براي رسالتم براي تو بياورم ؟
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: گفت: اگر راستگویی آن را بیاور.
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت اگر راست مى‏گويى بياورش‏
فولادوند: گفت اگر راست مى‏ گويى آن را بياور
قمشه‌ای: فرعون گفت: آن معجزه را بیار اگر راست می‌گویی؟
مکارم شیرازی: گفت: اگر راست مي‏گوئي آنرا بياور!
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ ﴿۳۲﴾
انصاریان: پس عصایش را انداخت و ناگهان اژدهایی حقیقی نمایان شد،
خرمشاهی: آنگاه [موسى‏] عصايش را درانداخت و ناگهان به صورت اژدهايى آشكار درآمد
فولادوند: پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد
قمشه‌ای: در آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت.
مکارم شیرازی: در اين هنگام موسي عصاي خود را افكند و مار عظيم و آشكاري شد.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴿۳۳﴾
انصاریان: و دستش را [ازگریبانش] بیرون آورد و ناگهان برای بینندگان سپید و روشن بود.
خرمشاهی: و دستش را [از گريبانش‏] بيرون آورد، و ناگهان سپيد و درخشان در ديد تماشاگران پديدار شد
فولادوند: و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى ‏نمود
قمشه‌ای: و نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید.
مکارم شیرازی: و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾
انصاریان: [فرعون] به سران و اشراف پیرامونش گفت: یقیناً این جادوگری بسیار ماهر و داناست!
خرمشاهی: [فرعون‏] به بزرگان پيرامونش گفت اين [مرد] جادوگرى داناست‏
فولادوند: [فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست
قمشه‌ای: فرعون رو به درباریانش کرد و گفت: این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست.
مکارم شیرازی: (فرعون) به گروهي كه اطراف او بودند گفت: اين ساحر آگاه و ماهري است!
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: می خواهد با جادویش شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه نظر می دهید؟
خرمشاهی: مى‏خواهد شما را با جادويش از سرزمينتان آواره كند، تا رأى شما چه باشد
فولادوند: مى‏ خواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مى‏ دهيد
قمشه‌ای: که می‌خواهد بدین سحر و شعبده‌ها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه می‌فرمایید؟
مکارم شیرازی: او مي‏خواهد شما را از سرزمينتان با سحرش بيرون كند شما چه نظر مي‏دهيد؟
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: گفتند: کار او و برادرش را به تأخیر انداز و گروهی گردآورنده را به شهرها روانه کن،
خرمشاهی: گفتند او و برادرش را [به نحوى‏] بازدار و گردآورندگان [جادوگران‏] را به شهرها بفرست‏
فولادوند: گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست
قمشه‌ای: آنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست.
مکارم شیرازی: گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران براي بسيج اعزام كن.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿۳۷﴾
انصاریان: تا هر جادوگر کاردان بسیار دانایی را نزد تو آورند.
خرمشاهی: تا هر جادوگر دانايى را به حضورت بياورند
فولادوند: تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند
قمشه‌ای: تا ساحران ماهر زبر دست را (برای دفاع او) نزدت حاضر آورند.
مکارم شیرازی: تا هر ساحر ماهري را نزد تو آورند.
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿۳۸﴾
انصاریان: پس همه جادوگران را در وعده گاه روزی معین گرد آوردند،
خرمشاهی: آنگاه جادوگران در موعد روزى معين گرد آورده شدند
فولادوند: پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند
قمشه‌ای: آن گاه ساحران را بر حسب وعده به روز معیّن حاضر ساختند.
مکارم شیرازی: سرانجام ساحران براي وعده گاه روز معيني جمع آوري شدند.
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿۳۹﴾
انصاریان: و به همه مردم گفتند: آیا شما هم اجتماع خواهید کرد؟
خرمشاهی: و به مردم گفته شد آيا شما هم جمع مى‏شويد؟
فولادوند: و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد
قمشه‌ای: و مردم شهر را گفتند: چه بهتر که همه در آن روز جمع باشید (تا واقعه را مشاهده کنید).
مکارم شیرازی: و به مردم گفته شد آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مي‏كنيد.
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۰﴾
انصاریان: به امید آنکه اگر جادوگران پیروز شدند، از آنان پیروی کنیم.
خرمشاهی: باشد كه اگر جادوگران پيروز شدند از آنان پيروى كنيم‏
فولادوند: بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم
قمشه‌ای: باشد که ما هم اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم.
مکارم شیرازی: تا اگر ساحران پيروز شوند ما از آنان پيروي كنيم.
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۱﴾
انصاریان: پس هنگامی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آیا اگر ما پیروز شویم، حتماً برای ما پاداشی شایسته خواهد بود؟
خرمشاهی: چون جادوگران [گرد] آمدند به فرعون گفتند آيا اگر ما پيروز شويم، پاداشى داريم؟
فولادوند: و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود
قمشه‌ای: و چون ساحران حضور فرعون آمدند با وی گفتند: آیا اگر (بر موسی) غالب آییم اجری خواهیم داشت؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر پيروز شويم پاداش مهمي خواهيم داشت ؟
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۲﴾
انصاریان: گفت: آری، و در آن صورت مسلماً از مقربان [درگاه] خواهید شد.
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت آرى و شما در آن صورت از نزديكان [من‏] خواهيد بود
فولادوند: گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهيد شد
قمشه‌ای: فرعون گفت: آری البته علاوه بر اجر خدمت از مقربان (درگاهم) نیز خواهید شد.
مکارم شیرازی: گفت آري، و شما در اين صورت از مقربان خواهيد بود!
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿۴۳﴾
انصاریان: موسی به جادوگران گفت: بیفکنید آنچه را قصد دارید، بیفکنید.
خرمشاهی: موسى به آنان گفت چيزى را كه اندازنده‏اش هستيد، بيندازيد
فولادوند: موسى به آنان گفت آنچه را شما مى‏ اندازيد بيندازيد
قمشه‌ای: (چون ساحران به معارضه حاضر شدند) موسی به آنها گفت: اینک شما بساط سحر خود هر چه می‌خواهید به کار اندازید.
مکارم شیرازی: (روز موعود فرا رسيد و همگي جمع شدند، موسي رو به ساحران كرد و) گفت: آنچه را مي‏خواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾
انصاریان: پس ریسمان ها و عصاهایشان را افکندند، و گفتند: به عزت فرعون سوگند که به راستی ما به طور مسلّم پیروزیم.
خرمشاهی: آنگاه ريسمانها و چوبدستى‏هايشان را در انداختند و گفتند به جاه و جلال فرعون كه ما پيروز خواهيم شد
فولادوند: پس ريسمانها و چوبدستى‏ هايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم
قمشه‌ای: ساحران هم رسن و طنابها و چوبهای سحر خود را بیفکندند و به عزت فرعون قسم یاد کردند که (بر موسی) البته غالب خواهیم شد.
مکارم شیرازی: آنها طنابها و عصاهاي خود را افكندند و گفتند به عزت فرعون، قطعا پيروزيم!
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿۴۵﴾
انصاریان: پس موسی عصایش را افکند، ناگاه آنچه را جادوگران با نیرنگ [و به صورت غیر واقعی] ساخته بودند، بلعید.
خرمشاهی: سپس موسى عصايش را درانداخت [كه اژدها شد] و ناگهان برساخته‏هايشان را فرو بلعيد
فولادوند: پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد
قمشه‌ای: در آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو می‌برد.
مکارم شیرازی: سپس موسي عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴿۴۶﴾
انصاریان: پس جادوگران [از هیبت و عظمت این معجزه که یافتند کاری خدایی است نه جادویی] به سجده افتادند.
خرمشاهی: و جادوگران به سجده افتادند
فولادوند: در نتيجه ساحران به حالت‏ سجده درافتادند
قمشه‌ای: ساحران که این معجزه بدیدند (و قطعا دانستند سحر نیست، پیش موسی) به سجده افتادند.
مکارم شیرازی: ساحران همگي فورا به سجده افتادند.
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۷﴾
انصاریان: گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم،
خرمشاهی: گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم‏
فولادوند: گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم
قمشه‌ای: گفتند: ما به خدای عالمیان ایمان آوردیم.
مکارم شیرازی: گفتند ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم.
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۴۸﴾
انصاریان: پروردگار موسی و هارون.
خرمشاهی: پروردگار موسى و هارون‏
فولادوند: پروردگار موسى و هارون
قمشه‌ای: پروردگار موسی و هارون.
مکارم شیرازی: پروردگار موسي و هارون.
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۴۹﴾
انصاریان: فرعون گفت: پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید، حتماً او بزرگ شماست که جادوگری را به شما آموخته است، پس به زودی خواهید دانست که مسلماً دست ها و پاهای شما را یکی از راست و یکی از چپ قطع خواهم کرد، و یقیناً همه شما را به دار خواهم آویخت.
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، بى‏شك او بزرگتر [و آموزگار] شماست كه به شما جادوگرى آموخته است به زودى خواهيد دانست، دستان و پاهايتان را در خلاف جهت همديگر خواهم بريد، سپس همگى‏تان را به دار خواهم زد
فولادوند: گفت [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانست‏ حتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راست‏ خواهم بريد و همه‏ تان را به دار خواهم آويخت
قمشه‌ای: فرعون به ساحران گفت: چرا بی‌اجازه من ایمان به موسی آوردید؟ همانا معلوم است که این استاد بزرگ شماست که شما را ساحری آموخته! پس به زودی کیفر خود را خواهید دید، دست و پای شما را به اختلاف (دو طرف چپ و راست) قطع می‌کنم آن گاه همه را به دار می‌کشم.
مکارم شیرازی: (فرعون) گفت: آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه به شما اجازه دهم؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است كه به شما سحر آموخته، اما به زودي خواهيد دانست كه دستها و پاهاي شما را به طور مختلف قطع مي‏كنم، و همه شما را به دار مي‏آويزم.
قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿۵۰﴾
انصاریان: گفتند: [در این شکنجه و عذاب] هیچ زیان و باکی [بر ما] نیست، یقیناً ما به سوی پروردگارمان باز می گردیم،
خرمشاهی: [جادوگران‏] گفتند باكى نيست، ما به پروردگارمان روى آورده‏ايم‏
فولادوند: گفتند باكى نيست ما روى به سوى پروردگار خود مى ‏آوريم
قمشه‌ای: ساحران گفتند: (از این دار و قتل به ما) هیچ زیانی نخواهد رسید چون (بعد از مرگ) به سوی خدای خود باز می‌گردیم.
مکارم شیرازی: گفتند: مهم نيست (هر كار از دستت ساخته است بكن) ما به سوي پروردگارمان باز مي‏گرديم.
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۱﴾
انصاریان: قطعاً ما امیدواریم که چون نخستین ایمان آورندگان [از این قوم] بودیم، پروردگارمان خطاهای ما را بیامرزد.
خرمشاهی: ما اميد داريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد چرا كه نخستين ايمان آورندگان بوده‏ايم‏
فولادوند: ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمان‏ آورندگان بوديم
قمشه‌ای: ما از خدا امید آن داریم که به لطف خویش از گناهان ما درگذرد چون اول ما به او ایمان آوردیم.
مکارم شیرازی: ما اميدواريم پروردگارمان خطاهاي ما را به بخشد، كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم.
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿۵۲﴾
انصاریان: و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه کوچ بده که حتماً دشمنان از پی شما خواهند آمد.
خرمشاهی: و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه روانه كن، كه شما تعقيب مى‏شويد
فولادوند: و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه حركت ده زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت
قمشه‌ای: و ما به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه (از شهر مصر) بیرون بر که شما را (فرعونیان) تعقیب خواهند کرد.
مکارم شیرازی: ما به موسي وحي فرستاديم كه بندگان مرا شبانه از مصر كوچ ده، و آنها شما را تعقيب خواهند كرد.
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۵۳﴾
انصاریان: پس فرعون گروهی گردآورنده را [برای جمع کردن نیرو] به شهرها فرستاد
خرمشاهی: آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد
فولادوند: پس فرعون ماموران جمع‏آورى [خود را] به شهرها فرستاد
قمشه‌ای: آن گاه فرعون رسول برای جمع آوری لشکر به شهرها فرستاد.
مکارم شیرازی: فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران به شهرها فرستاد تا نيرو جمع كند.
إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ﴿۵۴﴾
انصاریان: [و گفت:] مسلماً اینان [که بر ضد من برخاسته اند] گروهی اندکند،
خرمشاهی: [آنان درباره ياران موسى‏] گفتند اينان گروهكى اندكشمارند
فولادوند: [و گفت] اينها عده‏ اى ناچيزند
قمشه‌ای: (و برای تبلیغات به آنها می‌گفتند که) همانا طایفه بنی اسرائیل عده قلیلی هستند.
مکارم شیرازی: (و گفت) اينها گروهي اندكند.
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿۵۵﴾
انصاریان: و همانا ما را همواره [با اعمالشان] به خشم می آورند،
خرمشاهی: و ايشان ما را به خشم آورده‏اند
فولادوند: و راستى آنها ما را بر سر خشم آورده‏ اند
قمشه‌ای: که ما را به خشم آورده‌اند.
مکارم شیرازی: و اينها ما را به خشم آورده‏ اند.
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ ﴿۵۶﴾
انصاریان: و ما گروهی هوشیار و آماده باش و مهیای دفاعیم.
خرمشاهی: و ما انبوهى مسلح هستيم‏
فولادوند: و[لى] ما همگى به حال آماده‏ باش درآمده‏ ايم
قمشه‌ای: و ما لشکری همه نیرومند و مسلح به اسلحه کاملیم.
مکارم شیرازی: و ما همگي آماده پيكاريم.
فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۵۷﴾
انصاریان: پس ما آنان را [به دنبال بنی اسرائیل] از باغ ها و چشمه سارها [که نعمت های ما در سرزمین مصر بود] بیرون کردیم.
خرمشاهی: آنگاه ايشان را از باغها و چشمه‏ها آواره كرديم‏
فولادوند: سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمه ‏سارها
قمشه‌ای: پس (با وجود این همه دعوی‌ها) ما آنها را از باغهای مصفّا با نهرهای آب روان بیرون کردیم.
مکارم شیرازی: ولي ما آنها (فرعونيان) را از باغها و چشمه‏ ها بيرون كرديم.
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿۵۸﴾
انصاریان: واز گنج ها ومکان های نیکو [وقصرهای باشکوه بیرون کردیم].
خرمشاهی: و از گنجها و جايگاه نيكو
فولادوند: و گنجينه ‏ها و جايگاه ‏هاى پر ناز و نعمت بيرون كرديم
قمشه‌ای: و نیز از گنج‌ها و ثروتها و مقامات عالیه ریاست بیرون آوردیم (و به دریای هلاک افکندیم).
مکارم شیرازی: از گنجها و قصرهاي مجلل!
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۵۹﴾
انصاریان: این گونه [نعمت های خود را از چنگ آنان بیرون آوردیم] و آنها را به بنی اسرائیل به میراث دادیم.
خرمشاهی: و بدين‏سان آنها را به بنى‏اسرائيل به ميراث داديم‏
فولادوند: [اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم
قمشه‌ای: آری این چنین کردیم و (قوم ضعیف) بنی اسرائیل را وارث آن شهر و دیارها و ثروت و مقامها گردانیدیم.
مکارم شیرازی: آري، اين چنين كرديم و بني اسرائيل را وارث آنها ساختيم.
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ ﴿۶۰﴾
انصاریان: فرعونیان هنگام طلوع آفتاب آنان را دنبال کردند.
خرمشاهی: سپس ايشان را به هنگام طلوع آفتاب دنبال كردند
فولادوند: پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقيب كردند
قمشه‌ای: پس صبحگاه فرعونیان موسی و بنی اسرائیل را تعقیب کردند.
مکارم شیرازی: آنها (فرعونيان) به تعقيب بني اسرائيل پرداختند و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴿۶۱﴾
انصاریان: چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسی گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهیم افتاد.
خرمشاهی: و چون دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند، ما گير افتاده‏ايم‏
فولادوند: چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد
قمشه‌ای: چون دو لشکر روبرو شدند اصحاب موسی گفتند: اینک به دست فرعونیان خواهیم افتاد.
مکارم شیرازی: هنگامي كه هر دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسي گفتند: ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم.
قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۶۲﴾
انصاریان: موسی گفت: این چنین نیست، بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد.
خرمشاهی: [موسى‏] گفت چنين نيست، پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد
فولادوند: گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد
قمشه‌ای: موسی گفت: هرگز چنین نیست، که خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد.
مکارم شیرازی: (موسي) گفت: چنين نيست، پروردگار من با من است، به زودي مرا هدايت خواهد كرد.
فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ﴿۶۳﴾
انصاریان: پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به این دریا بزن. [موسی عصایش را به دریا زد] پس [دریا] از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهی بزرگ بود.
خرمشاهی: سپس به موسى وحى كرديم كه با عصايت به دريا بزن، آنگاه [دريا] بشكافت و هر پاره‏اى از آن همچون كوهى بزرگ بود
فولادوند: پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت و هر پاره‏ اى همچون كوهى سترگ بود
قمشه‌ای: پس ما به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا (ی نیل) زن، چون زد دریا شکافت و آب هر قطعه دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت.
مکارم شیرازی: و به دنبال آن به موسي وحي كرديم عصايت را به دريا زن، دريا از هم شكافته شد، و هر بخشي همچون كوه عظيمي بود!
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ ﴿۶۴﴾
انصاریان: و آن گروه دیگر را [هم در آنجا] به دریا نزدیک کردیم،
خرمشاهی: و ديگران را به آنجا نزديك كرديم‏
فولادوند: و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم
قمشه‌ای: و دیگران (یعنی فرعونیان) را (از پی بنی اسرائیل) به نزدیک دریا آوردیم.
مکارم شیرازی: و در آنجا ديگران را نيز به دريا نزديك ساختيم.
وَأَنْجَيْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۶۵﴾
انصاریان: و موسی و هر که با او بود، همه را نجات دادیم.
خرمشاهی: و موسى و همراهانش، همگيشان را رهانيديم‏
فولادوند: و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم
قمشه‌ای: و موسی و کلیه همراهانش را به ساحل سلامت رسانیدیم.
مکارم شیرازی: موسي و تمام كساني را كه با او بودند نجات داديم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿۶۶﴾
انصاریان: آن گاه آن گروه دیگر را غرق کردیم.
خرمشاهی: سپس ديگران را غرقه ساختيم‏
فولادوند: آنگاه ديگران را غرق كرديم
قمشه‌ای: آن گاه قوم دیگر همه را به دریا غرق کردیم.
مکارم شیرازی: سپس ديگران را غرق كرديم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۶۷﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت عبرتی بزرگ وجود دارد، و [قوم قبطی] بیشترشان مؤمن نبودند.
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: مسلما در اين [واقعه] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند
قمشه‌ای: همانا در این هلاک فرعونیان آیت بزرگی (برای عبرت و موعظه مردم) بود لیکن اکثر خلق ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: در اين جريان نشانه روشني است (براي آنها كه حق طلبند) ولي اكثر آنها ايمان نياوردند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۶۸﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و قطعا پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾
انصاریان: و سرگذشت مهم ابراهیم را بر آنان بخوان،
خرمشاهی: و بر آنان داستان ابراهيم را بخوان‏
فولادوند: و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان
قمشه‌ای: و (ای رسول) حکایت ابراهیم را بر امت بیان کن.
مکارم شیرازی: و بر آنها خبر ابراهيم را بخوان.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۷۰﴾
انصاریان: هنگامی که به پدرش وقومش گفت: چه چیز را می پرستید؟
خرمشاهی: چنين بود كه به پدرش و قومش گفت كه شما چه مى‏پرستيد؟
فولادوند: آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت چه مى ‏پرستيد
قمشه‌ای: هنگامی که با پدر (یعنی عمو، زیرا پدران پیغمبران همه موحّدند) و با قومش گفت: شما چه معبودی را می‌پرستید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه به پدرش و قومش گفت: چه چيز را پرستش ‍ مي‏كنيد؟
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ ﴿۷۱﴾
انصاریان: گفتند: بت هایی را می پرستیم و همواره ملازم پرستش آنها هستیم.
خرمشاهی: گفتند بتانى مى‏پرستيم و در خدمت آنها معتكفيم‏
فولادوند: گفتند بتانى را مى ‏پرستيم و همواره ملازم آنهاييم
قمشه‌ای: جواب دادند که ما بتهایی را می‌پرستیم و ثابت بر پرستش آنها بوده و هستیم.
مکارم شیرازی: گفتند: بتهائي را مي‏پرستيم و همه روز ملازم عبادت آنانيم.
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ ﴿۷۲﴾
انصاریان: گفت: آیا هنگامی که آنها را می خوانید، سخن شما را می شنوند؟
خرمشاهی: [ابراهيم‏] گفت آيا چون آنان را به پرستش مى‏خوانيد، نداى شما را مى‏شنوند؟
فولادوند: گفت آيا وقتى دعا مى ‏كنيد از شما مى ‏شنوند
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: آیا هر گاه این بتهای جماد را بخوانید سخن شما را می‌شنوند؟
مکارم شیرازی: گفت: آيا هنگامي كه آنانرا مي‏خوانيد صداي شما را مي‏شنوند؟
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ ﴿۷۳﴾
انصاریان: یا به شما سود و زیانی می رسانند؟
خرمشاهی: يا براى شما سودى يا زيانى دارند
فولادوند: يا به شما سود يا زيان مى ‏رسانند
قمشه‌ای: یا به حال شما هیچ سود و زیانی توانند داشت؟
مکارم شیرازی: يا سودي به شما مي‏رسانند، يا زياني؟!
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۷۴﴾
انصاریان: گفتند: نه، بلکه پدرانمان را یافتیم که به این صورت عبادت می کردند!
خرمشاهی: گفتند نه ولى پدرانمان را يافتيم كه چنين مى‏كردند
فولادوند: گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين میکردند
قمشه‌ای: گفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و هر چند جماد بی‌اثری باشند می‌پرستیم).
مکارم شیرازی: گفتند: فقط ما نياكان خود را يافتيم كه چنين مي‏كنند.
قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۷۵﴾
انصاریان: گفت: پس آیا می دانید که آنچه می پرستید،
خرمشاهی: [ابراهيم‏] گفت آيا در آنچه مى‏پرستيد تامل نكرده‏ايد؟
فولادوند: گفت آيا در آنچه مى ‏پرستيده‏ ايد تامل كرده‏ ايد
قمشه‌ای: ابراهیم باز به آنها گفت: آیا می‌دانید که این بتهایی که شما مردم اینک می‌پرستید،
مکارم شیرازی: گفت: آيا ديديد چيزي را كه شما عبادت مي‏كرديد؟
أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ ﴿۷۶﴾
انصاریان: هم شما و هم پدران پیشین شما
خرمشاهی: هم شما و هم نياكان كهنتان‏
فولادوند: شما و پدران پيشين شما
قمشه‌ای: و پدران شما از قدیم می‌پرستیدند،
مکارم شیرازی: شما و پدران پيشين شما.
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۷﴾
انصاریان: هم آنان قطعاً دشمن منند [چون اگر آنها را بپرستم، مرا دچار عذاب جاودانه خواهند کرد]، جز پروردگار جهانیان [که پرستیدنش مایه سعادت همیشگی و جاودانی است.]
خرمشاهی: [بدانيد كه‏] آنها دشمن منند، بر خلاف پروردگار جهانيان‏
فولادوند: قطعا همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند
قمشه‌ای: آنها مرا دشمن‌اند جز خدای یکتای عالمیان؟
مکارم شیرازی: همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالميان!
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﴿۷۸﴾
انصاریان: همان کسی که مرا آفرید و هم او مرا هدایت می کند،
خرمشاهی: همان كسى كه مرا آفريده است و همو كه هدايتم مى‏كند
فولادوند: آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى ‏كند
قمشه‌ای: همان خدایی که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت می‌فرماید.
مکارم شیرازی: آن كسي كه مرا آفريد و هدايت مي‏كند.
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﴿۷۹﴾
انصاریان: و آنکه او طعامم می دهد و سیرابم می کند
خرمشاهی: و همان كسى كه مرا سير و سيراب مى‏سازد
فولادوند: و آن كس كه او به من خوراك مى‏ دهد و سيرابم مى‏ گرداند
قمشه‌ای: و همان خدایی که مرا غذا می‌دهد و سیراب می‌گرداند.
مکارم شیرازی: و كسي كه مرا غذا مي‏دهد و سيراب مي‏نمايد.
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿۸۰﴾
انصاریان: و هنگامی که بیمار می شوم، او شفایم می دهد
خرمشاهی: و چون بيمار شدم مرا شفا مى‏بخشد
فولادوند: و چون بيمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد
قمشه‌ای: و چون بیمار شوم مرا شفا می‌دهد.
مکارم شیرازی: و هنگامي كه بيمار شوم مرا شفا مي‏دهد.
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ﴿۸۱﴾
انصاریان: و آنکه مرا می میراند سپس زنده ام می کند
خرمشاهی: و همان كسى كه مرا مى‏ميراند و سپس [از نو] زنده‏ام مى‏سازد
فولادوند: و آن كس كه مرا مى‏ ميراند و سپس زنده‏ ام مى‏ گرداند
قمشه‌ای: و همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) می‌میراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده می‌گرداند.
مکارم شیرازی: و كسي كه مرا مي‏ميراند و سپس زنده مي‏كند.
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ﴿۸۲﴾
انصاریان: و آنکه امید دارم روز جزا خطایم را بر من بیامرزد.
خرمشاهی: و همان كسى كه اميد دارم كه در روز جزا خطاى مرا ببخشد
فولادوند: و آن كس كه اميد دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشايد
قمشه‌ای: و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.
مکارم شیرازی: و كسي كه اميد دارم گناهانم را در روز جزا به بخشد.
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۸۳﴾
انصاریان: پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شایستگان ملحق کن.
خرمشاهی: پروردگارا به من حكمت ببخش و مرا به شايستگان بپيوند
فولادوند: پروردگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى
قمشه‌ای: بارالها، مرا حکمی ببخش (بر این مشرکان فرمانروایی ده) و به (رسل و) بندگان صالح خود ملحق ساز.
مکارم شیرازی: پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما، و مرا به صالحان ملحق كن.
وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ ﴿۸۴﴾
انصاریان: و برای من در آیندگان نامی نیک و ستایشی والا مرتبه قرار ده،
خرمشاهی: و براى من در ميان امتهاى آينده سخن [گوى‏] نيك قرار ده‏
فولادوند: و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار
قمشه‌ای: و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان.
مکارم شیرازی: و براي من در ميان امتهاي آينده زبان صدق (و ذكر خير) قرار ده.
وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ ﴿۸۵﴾
انصاریان: و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان،
خرمشاهی: و مرا از ميراث بران بهشت پرناز و نعمت بدار
فولادوند: و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان
قمشه‌ای: و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده.
مکارم شیرازی: و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان.
وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۸۶﴾
انصاریان: و پدرم را بیامرز که او از گمراهان است،
خرمشاهی: و پدرم را بيامرز كه او از سرگشتگان بود
فولادوند: و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود
قمشه‌ای: و از پدرم (یعنی عمویم) درگذر، که وی سخت از گمراهان است.
مکارم شیرازی: و پدرم (عمويم) را بيامرز كه او از گمراهان بود.
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ﴿۸۷﴾
انصاریان: و روزی که [مردگان] برانگیخته می شوند، رسوایم مکن؛
خرمشاهی: و مرا در روزى كه [مردم‏] برانگيخته شوند رسوا مساز
فولادوند: و روزى كه [مردم] برانگيخته مى ‏شوند رسوايم مكن
قمشه‌ای: و روزی که خلق را از قبرها برانگیزند در آن روز مرا رسوا (و هلاک) مگردان.
مکارم شیرازی: و مرا در روزي كه مردم مبعوث مي‏شوند، شرمنده و رسوا مكن.
يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿۸۸﴾
انصاریان: روزی که هیچ مال و اولادی سود نمی دهد،
خرمشاهی: [همان‏] روزى كه مال و پسران سود ندهد
فولادوند: روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏ دهد
قمشه‌ای: آن روزی که مال و فرزندان (هیچ به حال انسان) سود نبخشند.
مکارم شیرازی: در آن روزيكه مال و فرزندان سودي نمي‏بخشد.
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿۸۹﴾
انصاریان: مگر کسی که دلی سالم [از رذایل وخبایث] به پیشگاه خدا بیاورد،
خرمشاهی: مگر آنكه كسى دلى پاك و پيراسته [از شك و شرك‏] به نزد خداوند آورد
فولادوند: مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد
قمشه‌ای: و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک (از شرک و ریب و ریا) به درگاه خدا آید.
مکارم شیرازی: مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۹۰﴾
انصاریان: و آن روز بهشت را برای پرهیزکاران نزدیک آورند،
خرمشاهی: و بهشت براى پرهيزگاران نزديك شود
فولادوند: و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مى‏ گردد
قمشه‌ای: و بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند.
مکارم شیرازی: (در آنروز) بهشت براي پرهيزگاران نزديك مي‏شود.
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ ﴿۹۱﴾
انصاریان: و آتش برافروخته را برای گمراهان آشکار کنند،
خرمشاهی: و جهنم براى گمراهان آشكار گردد
فولادوند: و جهنم براى گمراهان نمودار مى ‏شود
قمشه‌ای: و دوزخ را بر گمراهان پدیدار گردانند.
مکارم شیرازی: و دوزخ براي گمراهان آشكار مي‏گردد.
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۹۲﴾
انصاریان: و به آنان گویند: آنچه را می پرستیدید، کجایند؟
خرمشاهی: و به آنان گفته شود آنچه به جاى خداوند مى‏پرستيديد كجاست‏
فولادوند: و به آنان گفته مى ‏شود آنچه جز خدا مى ‏پرستيديد كجايند
قمشه‌ای: و به کافران گفته شود: بتهایی که پرستش می‌کردید به کجا شدند؟
مکارم شیرازی: و به آنها گفته مي‏شود كجا هستند معبوداني كه آنها را پرستش ‍ مي‏كرديد؟
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ ﴿۹۳﴾
انصاریان: [معبودانی را] به جای خدا؟! آیا شما را [برای رهایی از آتش] یاری می دهند؟ یا از خود می توانند دفع عذاب کنند؟
خرمشاهی: آيا شما را يارى مى‏دهند يا خود يارى مى‏يابند؟
فولادوند: آيا ياريتان مى كنند يا خود را يارى مى‏ دهند
قمشه‌ای: آن بتهایی که به جای خدا پرستش می‌کردید آیا می‌توانند به شما اینک یاری کرده یا از جانب خود دفاع کنند؟
مکارم شیرازی: معبودهائي غير از خدا، آيا آنها شما را ياري مي‏كنند؟ يا كسي بياري آنها مي‏آيد؟
فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿۹۴﴾
انصاریان: پس آن بت ها و گمراهان [که آنها را می پرستیدند] به رو در آتش افروخته افکنده می شوند،
خرمشاهی: آنگاه ايشان و گمراهان [ديگر] در آن سرنگون شوند
فولادوند: پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مى ‏شوند
قمشه‌ای: در آن حال کافران و معبودان باطلشان هم به رو در آتش دوزخ افتند.
مکارم شیرازی: در اين هنگام همه آن معبودان با عابدان (گمراه) به دوزخ افكنده مي‏شوند.
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ ﴿۹۵﴾
انصاریان: با همه سپاهیان ابلیس،
خرمشاهی: و سپاهيان ابليس همگى‏
فولادوند: و [نيز] همه سپاهيان ابليس
قمشه‌ای: و نیز تمام سپاه شیطان (به جهنم در آیند).
مکارم شیرازی: و همچنين لشكريان ابليس عموما.
قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ ﴿۹۶﴾
انصاریان: در حالی که در آن [آتش افروخته] با هم ستیز و نزاع می کنند [و به بتان] می گویند:
خرمشاهی: در حالى كه در آنجا با همديگر ستيزه مى‏كنند گويند
فولادوند: آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مى كنند [و] مى‏ گويند
قمشه‌ای: و در دوزخ به مجادله و خصومت با یکدیگر گویند:
مکارم شیرازی: آنها در آنجا به مخاصمه بر مي‏خيزند و مي‏گويند:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۹۷﴾
انصاریان: به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم،
خرمشاهی: به خدا ما در گمراهى آشكار بوديم‏
فولادوند: سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم
قمشه‌ای: به خدا قسم که ما در گمراهی بسیار آشکاری بودیم.
مکارم شیرازی: به خدا سوگند كه ما در گمراهي آشكار بوديم.
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۹۸﴾
انصاریان: که شما را با پروردگار جهانیان برابر و مساوی قرار می دادیم،
خرمشاهی: چرا كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‏شمرديم‏
فولادوند: آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر میکرديم
قمشه‌ای: که شما (بتها) را مانند خدای عالمیان پرستش می‌کردیم.
مکارم شیرازی: چون شما را با پروردگار عالميان برابر مي‏شمرديم.
وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ ﴿۹۹﴾
انصاریان: و ما را جز مجرمان [خائن] گمراه نکردند،
خرمشاهی: و جز گناهكاران كسى ما را گمراه نكرد
فولادوند: و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند
قمشه‌ای: و ما را گمراه نکردند جز قوم تبهکار.
مکارم شیرازی: اما كسي جز مجرمان ما را گمراه نكرد.
فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ ﴿۱۰۰﴾
انصاریان: در نتیجه برای ما نه شفیعانی است،
خرمشاهی: حال هيچ شفيعى نداريم‏
فولادوند: در نتيجه شفاعتگرانى نداريم
قمشه‌ای: پس (در این روز سخت) نه شفیعی داریم،
مکارم شیرازی: (افسوس كه امروز) شفاعت كننده گاني براي ما وجود ندارد.
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
انصاریان: و نه یک دوست نزدیک و صمیمی،
خرمشاهی: و نه دوستى مهربان‏
فولادوند: و نه دوستى نزديك
قمشه‌ای: و نه یک دوست صمیمی (که از ما حمایتی کند).
مکارم شیرازی: و نه دوست گرم و پر محبتي.
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۲﴾
انصاریان: پس ای کاش برای ما بازگشتی [به دنیا] بود تا از مؤمنان می شدیم.
خرمشاهی: كاش براى ما بازگشتى بود، تا آنگاه از مؤمنان مى‏شديم‏
فولادوند: و اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و از مؤمنان مى ‏شديم
قمشه‌ای: ای کاش که بار دیگر (به دنیا) باز می‌گشتیم تا (به خدای یگانه) ایمان می‌آوردیم.
مکارم شیرازی: اگر بار ديگر (به دنيا) بازگرديم از مؤ منان خواهيم بود.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۳﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت، عبرتی بزرگ وجود دارد، و [قوم ابراهیم] بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: حقا در اين [سرگذشت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان مؤمن نبودند
قمشه‌ای: همانا در این (ندامت گمراهان) آیت عبرتی (برای دیگران) بود و لیک اکثر مردم باز ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: در اين ماجرا آيت (و عبرتي) است ولي اكثر آنها مؤ من نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۰۴﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۰۵﴾
انصاریان: قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند،
خرمشاهی: قوم نوح پيامبران را دروغگو مى‏انگاشتند
فولادوند: قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم نوح هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم نوح رسولان را تكذيب كردند.
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۰۶﴾
انصاریان: هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه برادرشان نوح به ايشان گفت آيا [از شرك‏] پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: چون برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد
قمشه‌ای: هنگامی که مهربان برادرشان نوح آنها را گفت: آیا خدا ترس و متّقی نمی‌شوید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه برادرشان نوح به آنها گفت، آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۰۷﴾
انصاریان: بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم،
خرمشاهی: من براى شما پيامبر امينى هستم‏
فولادوند: من براى شما فرستاده‏ اى در خور اعتمادم
قمشه‌ای: من برای شما بسیار رسولی امین (و خیر خواهی مشفق) هستم.
مکارم شیرازی: من براي شما رسول اميني هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۰۸﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خدا پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: تقواي الهي پيشه كنيد، و مرا اطاعت نمائيد.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰۹﴾
انصاریان: و من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و براى آن از شما پاداشى نمى‏طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست‏
فولادوند: و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى ‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست
قمشه‌ای: و من اجری از شما برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
مکارم شیرازی: من هيچ مزدي در برابر اين دعوت از شما نمي‏خواهم اجر من تنها بر پروردگار عالميان است.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۱۰﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید.
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: بنابراين تقواي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ ﴿۱۱۱﴾
انصاریان: گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که فرومایگان از تو پیروی کرده اند؟!
خرمشاهی: گفتند آيا به تو ايمان بياوريم، حال آنكه فرومايگان از تو پيروى مى‏كنند
فولادوند: گفتند آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‏ اند
قمشه‌ای: قوم نوح (از کبر و خود پرستی) پاسخ دادند که ما چگونه به تو ایمان آوریم در صورتی که پیروانت معدودی مردم خوار و فرومایه‌اند؟
مکارم شیرازی: گفتند آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالي كه افراد پست و بيارزش از تو پيروي كرده‏ اند؟!
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۱۲﴾
انصاریان: [نوح] گفت: مرا از آنچه آنان انجام می داده اند، چه اطلاعی است؟
خرمشاهی: [نوح‏] گفت من از [حقيقت‏] آنچه ايشان كرده‏اند آگاهى ندارم‏
فولادوند: [نوح] گفت به [جزئيات] آنچه میکرده‏ اند چه آگاهى دارم
قمشه‌ای: نوح گفت: مرا چه کار که افعال و احوال پیروانم را بدانم (که از طبقه عالی یا دانی‌اند)؟
مکارم شیرازی: (نوح) گفت، من چه مي‏دانم آنها چه كاري داشته‏ اند.
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿۱۱۳﴾
انصاریان: حسابشان اگر واقعاً درک می کنید، جز بر عهده پروردگارم نیست،
خرمشاهی: اگر دريابيد، حساب ايشان جز بر پروردگار من نيست‏
فولادوند: حسابشان اگر درمى‏ يابيد جز با پروردگارم نيست
قمشه‌ای: اگر شعور و معرفتی دارید بدانید که حساب کار آنها بر کسی جز خدای من نخواهد بود.
مکارم شیرازی: حساب آنها تنها بر پروردگار من است، اگر شما مي‏فهميديد؟
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۴﴾
انصاریان: و من طرد کننده مؤمنان نخواهم بود،
خرمشاهی: و من طردكننده مؤمنان نيستم‏
فولادوند: و من طردكننده مؤمنان نيستم
قمشه‌ای: و من هرگز مؤمنان به حق را (هر چند فقیر باشند) از خود نرانم.
مکارم شیرازی: و من هرگز مؤ منان را طرد نخواهم كرد.
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۱۱۵﴾
انصاریان: من جز بیم دهنده ای آشکار نیستم.
خرمشاهی: من جز هشداردهنده‏اى روشنگر نيستم‏
فولادوند: من جز هشداردهنده‏ اى آشكار [بيش] نيستم
قمشه‌ای: من جز آنکه مردم را اندرز کنم و از خدا بترسانم وظیفه‌ای ندارم.
مکارم شیرازی: من تنها انذار كننده آشكاري هستم.
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ ﴿۱۱۶﴾
انصاریان: گفتند: ای نوح! اگر [از ابلاغ دین] باز نایستی، یقیناً از سنگسار شدگان خواهی بود!
خرمشاهی: گفتند اى نوح اگر دست برندارى از سنگسار شدگان خواهى شد
فولادوند: گفتند اى نوح اگر دست برندارى قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود
قمشه‌ای: باز قوم نوح گفتند: ای نوح، اگر ترک این سخنان نگویی سخت سنگسار می‌شوی.
مکارم شیرازی: گفتند: اي نوح اگر خودداري نكني، سنگباران خواهي شد.
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ ﴿۱۱۷﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! همانا قوم من مرا تکذیب کردند،
خرمشاهی: [نوح‏] گفت پروردگارا قوم من مرا دروغگو انگاشتند
فولادوند: گفت پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند
قمشه‌ای: نوح گفت: پروردگارا، قوم من سخت مرا تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: گفت: پروردگارا: قوم من، مرا تكذيب كردند.
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۸﴾
انصاریان: پس میان من و آنان چنانکه سزاوار است داوری کن و من و کسانی که از مؤمنان با من هستند از چنگ آنان نجات ده.
خرمشاهی: پس در ميان من و ايشان، چنانكه بايد و شايد، داورى كن و مرا و همراهان مؤمنم را رهايى ده‏
فولادوند: ميان من و آنان فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش
قمشه‌ای: پس بین من و آنها حکم فرما و به ما گشایشی عطا کن، و من و مؤمنانی که با من همراهند از شر قوم نجات ده.
مکارم شیرازی: اكنون ميان من و اينها جدائي بيفكن (و داوري كن).
فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿۱۱۹﴾
انصاریان: پس او و کسانی را که با او در آن کشتی مملو [از سرنشینان، جنبندگان، متاع و ابزار] بود نجات دادیم،
خرمشاهی: آنگاه او و همراهانش را در كشتى پر و گرانبار رهايى داديم‏
فولادوند: پس او و هر كه را در آن كشتى آكنده با او بود رهانيديم
قمشه‌ای: ما هم او را با همه آنان که در آن کشتی انبوه در آمدند به ساحل سلامت رساندیم.
مکارم شیرازی: ما، او و كساني را كه با او بودند در كشتي كه مملو (از انسان و انواع حيوانات) بود رهائي بخشيديم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ ﴿۱۲۰﴾
انصاریان: آن گاه بعد از آن، همه باقی ماندگان را غرق کردیم.
خرمشاهی: سپس بازماندگان را غرقه ساختيم‏
فولادوند: آنگاه باقى‏ ماندگان را غرق كرديم
قمشه‌ای: آن‌گاه باقی آن قوم سرکش را پس از نجات نوح و مؤمنان به دریا غرق کردیم.
مکارم شیرازی: سپس بقيه را غرق كرديم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۲۱﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت، عبرتی بزرگ وجود دارد، و [قوم نوح] بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند
قمشه‌ای: همانا در این (نجات مؤمنان و هلاک کافران قوم نوح) آیت عبرتی است، و اکثرشان ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: در اين ماجرا نشانه روشني است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۲﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۲۳﴾
انصاریان: قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند،
خرمشاهی: قوم عاد پيامبران را دروغگو انگاشتند
فولادوند: عاديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم عاد نیز رسولان خدا را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم عاد رسولان (خدا) را تكذيب كردند.
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۲۴﴾
انصاریان: هنگامی که برادرشان هود به آنان گفت: آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه برادرشان هود به آنان گفت آيا [از شرك‏] پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت آيا پروا نداريد
قمشه‌ای: هنگامی که مهربان برادرشان هود به آنها گفت: آیا متقی و خدا ترس نمی‌شوید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه برادرشان هود گفت: آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۲۵﴾
انصاریان: بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم،
خرمشاهی: من براى شما پيامبرى امينم‏
فولادوند: من براى شما فرستاده‏ اى در خور اعتمادم
قمشه‌ای: من برای شما پیغمبری بسیار (خیر خواه و) امینم.
مکارم شیرازی: من براي شما فرستاده اميني هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۲۶﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۷﴾
انصاریان: و من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و براى آن از شما پاداشى نمى‏طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست‏
فولادوند: و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى ‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست
قمشه‌ای: و من از شما اجری برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
مکارم شیرازی: من هيچ اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نمي‏طلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ ﴿۱۲۸﴾
انصاریان: آیا شما بر روی هر مکان بلندی به بیهوده کاری و بدون نیاز، برجی عظیم و برافراشته بنا می کنید؟
خرمشاهی: آيا در هر بلندى بنايى از سر بازيچه مى‏سازيد
فولادوند: آيا بر هر تپه‏ اى بنايى مى‏ سازيد كه [در آن] دست به بيهوده‏ كارى زنيد
قمشه‌ای: آیا بنا می‌کنید به هر سرزمین مرتفع عمارت و کاخ برای آنکه به بازی عالم سرگرم شوید (و از یاد خدا غافل مانید).
مکارم شیرازی: آيا شما بر هر مكان مرتفعي نشانه‏ اي از روي هوي و هوس ‍ مي‏سازيد.
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ ﴿۱۲۹﴾
انصاریان: و قلعه ها و کاخ های استوار و مجلل برمی گیرید، که شاید جاودانه بمانید؟
خرمشاهی: و كوشكها[ى استوار] مى‏سازيد به اميد آنكه جاويدان بمانيد؟
فولادوند: و كاخهاى استوار مى‏ گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد
قمشه‌ای: و عمارتهای محکم بنا می‌کنید به امید آنکه در آن عمارات عمر ابد کنید؟
مکارم شیرازی: و قصرها و قلعه‏ هاي زيبا و محكم بنا مي‏كنيد، آنچنانكه گوئي در دنيا جاودانه خواهيد ماند.
وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ ﴿۱۳۰﴾
انصاریان: و چون کسی را با شدت و قهر می گیرید ظالمانه و زورمدارانه می گیرید [بدون اینکه در عاقبت کار بیندیشید.]
خرمشاهی: و چون دست گشاييد همچون زورگويان دست گشاييد
فولادوند: و چون حمله‏ور مى ‏شويد [چون] زورگويان حمله‏ور مى ‏شويد
قمشه‌ای: و چون (به ظلم و بیداد خلق) دست گشایید کمال قساوت و خشم کار بندید؟
مکارم شیرازی: و هنگامي كه كسي را مجازات مي‏كنيد همچون جباران كيفر مي‏دهيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۳۱﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید واز من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: پس از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.
مکارم شیرازی: تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۳۲﴾
انصاریان: واز کسی که شما را به وسیله آنچه خود می دانید یاری داده، پروا کنید،
خرمشاهی: و از كسى كه شما را به آنچه مى‏دانيد يارى‏تان داد، پروا كنيد
فولادوند: و از آن كس كه شما را به آنچه میدانید مدد كرد پروا داريد
قمشه‌ای: و بترسید از آن خدایی که شما را به آنچه خود می‌دانید مدد و قوت بخشید.
مکارم شیرازی: از خدائي به پرهيزيد كه شما را به نعمتهائي كه مي‏دانيد امداد كرده.
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ ﴿۱۳۳﴾
انصاریان: به وسیله چهارپایان و فرزندانی، به شما یاری داده است.
خرمشاهی: شما را با [بخشيدن‏] چارپايان و پسران يارى داد
فولادوند: شما را به [دادن] دامها و پسران مدد كرد
قمشه‌ای: مدد بخشید شما را به خلق چهار پایان و فرزندان.
مکارم شیرازی: شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده.
وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۳۴﴾
انصاریان: و [به وسیله] بوستان ها و چشمه سارها،
خرمشاهی: و نيز باغها و چشمه‏سارها
فولادوند: و به [دادن] باغها و چشمه ‏ساران
قمشه‌ای: و نیز مدد بخشید شما را به ایجاد باغها و چشمه‌های آب.
مکارم شیرازی: همچنين به باغها و چشمه‏ ها
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۳۵﴾
انصاریان: بی تردید من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم.
خرمشاهی: من از عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم‏
فولادوند: من از عذاب روزى هولناك بر شما مى‏ ترسم
قمشه‌ای: همانا من از عذاب روز بزرگ قیامت بر شما می‌ترسم.
مکارم شیرازی: (اگر كفران كنيد) من بر شما از عذاب روز بزرگ مي‏ترسم.
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ ﴿۱۳۶﴾
انصاریان: گفتند: تو پند و اندرز دهی یا ندهی برای ما یکسان است!!
خرمشاهی: گفتند براى ما يكسان است چه پند دهى، چه از پنددهندگان نباشى‏
فولادوند: گفتند خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است
قمشه‌ای: گفتند: تو این همه وعظ و نصیحت کنی یا هیچ نکنی به حال ما یکسان است.
مکارم شیرازی: آنها (قوم عاد) گفتند: براي ما تفاوت نمي‏كند چه ما را اندرز بدهي يا ندهي (بيهوده خود را خسته مكن)!
إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳۷﴾
انصاریان: این [پند و اندرزها و تقسیم امور به حلال و حرام] جز شیوه پیشینیان [که اهل واپس گرایی و خرافات بودند] نیست،
خرمشاهی: اين جز شيوه پيشينيان نيست‏
فولادوند: اين جز شيوه پيشينيان نيست
قمشه‌ای: این (مسأله حیات و موت کار طبیعت و خوی جهان و) سرنوشت همه پیشینیان است.
مکارم شیرازی: اين همان روش و اخلاق پيشينيان است.
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ﴿۱۳۸﴾
انصاریان: و ما گرفتار عذابی [که تو ما را از آن بیم می دهی] نخواهیم شد.
خرمشاهی: و ما از عذاب شوندگان نيستيم‏
فولادوند: و ما عذاب نخواهيم شد
قمشه‌ای: و ما هرگز (پس از مرگ دیگر زنده نمی‌شویم و هرگز قیامت و ثواب و) عقابی نخواهیم داشت.
مکارم شیرازی: و ما هرگز مجازات نخواهيم شد.
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾
انصاریان: پس او را تکذیب کردند، و در نتیجه هلاکشان کردیم. بی تردید در این سرگذشت عبرتی بزرگ وجود دارد و [قوم هود] بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: بدين‏سان او را دروغگو انگاشتند، آنگاه آنان را نابود كرديم، بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند
قمشه‌ای: الغرض، رسول حق را تکذیب کردند و ما هم آنان را هلاک گردانیدیم، همانا در این (هلاک قوم عاد) آیت عبرتی است، و بیشتر آنها ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: آنها هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم و در اين آيت و نشانه‏ اي است (براي آگاهان) ولي اكثر آنها مؤ من نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۴۰﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۴۱﴾
انصاریان: قوم ثمود پیامبران را تکذیب کردند،
خرمشاهی: قوم ثمود [هم‏] پيامبران را دروغگو انگاشتند
فولادوند: ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم ثمود نیز رسولان خدا را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند.
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۴۲﴾
انصاریان: هنگامی که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا [از شرك‏] پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد
قمشه‌ای: هنگامی که مهربان برادرشان صالح به آنها گفت: آیا متّقی و خدا ترس نمی‌شوید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه صالح به آنها گفت: آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۴۳﴾
انصاریان: بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم،
خرمشاهی: من براى شما پيامبرى امينم‏
فولادوند: من براى شما فرستاده‏ اى در خور اعتمادم
قمشه‌ای: من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم.
مکارم شیرازی: من براي شما فرستاده اميني هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۴۴﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۴۵﴾
انصاریان: و من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و براى آن از شما پاداشى نمى‏طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست‏
فولادوند: و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى ‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست
قمشه‌ای: و من اجری از شما برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
مکارم شیرازی: من اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نمي‏طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالميان است.
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ ﴿۱۴۶﴾
انصاریان: آیا شما را در آنچه در این دنیا [از نعمت و رفاه هست] ایمن و آسوده [از تغییر و زوال] رهایتان خواهند کرد؟!
خرمشاهی: آيا شما را به حالتى كه در اينجا هست در امن و امان رها مى‏كنند؟
فولادوند: آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى كنند
قمشه‌ای: آیا (تصور می‌کنید که تا ابد) ایمن از مرگ در این ناز و نعمت دنیا خواهید ماند؟
مکارم شیرازی: آيا شما تصور مي‏كنيد هميشه در نهايت امنيت، در نعمتهائي كه اينجاست مي‏مانيد؟
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۴۷﴾
انصاریان: در بوستان ها و چشمه سارها،
خرمشاهی: در باغها و چشمه‏سارها
فولادوند: در باغها و در كنار چشمه ‏ساران
قمشه‌ای: (گمان دارید) در این باغهای باصفا و چشمه‌های آب گوارا،
مکارم شیرازی: در اين باغها و چشمه‏ ها!
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ ﴿۱۴۸﴾
انصاریان: و کشتزارها و درختان خرمایی که شکوفه هایشان انبوه و باطراوت و لطیف است؟
خرمشاهی: و كشتزارها و خرمابنانى كه بار و بر آنها لطيف است‏
فولادوند: و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفه ‏هايشان لطيف است
قمشه‌ای: و مزارع و کشتزار و نخل و آن شکوفه‌های لطیف و زیبایش (همیشه زنده‌اید).
مکارم شیرازی: در اين زراعتها و نخلهائي كه ميوه‏ هايش شيرين و رسيده است.
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ ﴿۱۴۹﴾
انصاریان: و ماهرانه و هنرمندانه از کوه ها خانه هایی می تراشید؟ [به امید آنکه از هر آسیبی حتی مرگ در امان بمانید!!]
خرمشاهی: و از كوهها، ماهرانه [براى خود] خانه‏هايى مى‏تراشيد
فولادوند: و هنرمندانه براى خود از كوهها خانه ‏هايى مى‏ تراشيد
قمشه‌ای: و خیال می‌کنید دائم در این عماراتی که در کوهستان (و ییلاقات) با کمال دقت بنا کرده‌اید به آسایش تعیّش می‌کنید؟
مکارم شیرازی: شما از كوهها خانه‏ هائي مي‏تراشيد و در آن به عيش و نوش ‍ مي‏پردازيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۵۰﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و مرا فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد.
وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۵۱﴾
انصاریان: و از فرمان اسراف گران اطاعت نکنید،
خرمشاهی: و از فرمان گزافكاران اطاعت مكنيد
فولادوند: و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد
قمشه‌ای: و از رفتار رؤسای مسرف و ستمگر پیروی نکنید.
مکارم شیرازی: و اطاعت فرمان مسرفان نكنيد.
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾
انصاریان: همانان که در زمین فساد می کنند و به اصلاح گری نمی پردازند.
خرمشاهی: [همان‏] كسانى كه در اين سرزمين فتنه و فساد مى‏كنند و در صلاح نمى‏كوشند
فولادوند: آنان كه در زمين فساد مى كنند و اصلاح نمى كنند
قمشه‌ای: که آن مردم در زمین همه گونه فساد می‌کنند و هیچ گونه به اصلاح (حال خلق) نمی‌پردازند.
مکارم شیرازی: همانها كه در زمين فساد مي‏كنند و اصلاح نمي‏كنند.
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۵۳﴾
انصاریان: گفتند: جز این نیست که تو از جادوشدگانی،
خرمشاهی: گفتند جز اين نيست كه تو از جادوزدگانى‏
فولادوند: گفتند قطعا تو از افسون‏شدگانى
قمشه‌ای: قوم صالح گفتند: به یقین تو را سحر کرده‌اند (که دعوی نبوت می‌کنی).
مکارم شیرازی: گفتند (اي صالح) تو عقل خود را از دست داده‏ اي.
مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۵۴﴾
انصاریان: تو جز بشری مانند ما نیستی، اگر راست می گویی معجزه ای بیاور.
خرمشاهی: تو جز بشرى همانند ما نيستى، اگر راست مى‏گويى معجزه‏اى بياور
فولادوند: تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مى‏ گويى معجزه ‏اى بياور
قمشه‌ای: (و گرنه) تو هم مثل ما بشری بیش نیستی، اگر راست می‌گویی معجزی بیاور.
مکارم شیرازی: تو فقط بشري همچون ما هستي اگر راست مي‏گويي آيت و نشانه‏ اي بياور.
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿۱۵۵﴾
انصاریان: گفت: این ماده شتری است [که به اذن خدا به عنوان معجزه من از دل کوه بیرون آمد] سهمی از آب [این چشمه] برای او، و سهم روز معینی برای شماست،
خرمشاهی: گفت اين ماده شترى است كه آبشخورى [معين‏] براى او، و آبشخور روزى معين براى شماست‏
فولادوند: گفت اين ماده‏ شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست
قمشه‌ای: صالح گفت: این ناقه (معجزه من) است، آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید.
مکارم شیرازی: گفت اين ناقه‏ اي است كه براي او سهمي (از آب قريه) است و براي شما سهم روز معيني.
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۵۶﴾
انصاریان: آسیبی به او نرسانید که عذاب روزی بزرگ شما را فرا می گیرد.
خرمشاهی: و به آن آسيبى نرسانيد كه عذاب روزى سهمگين گريبانگيرتان خواهد شد
فولادوند: و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مى‏ گيرد
قمشه‌ای: و هرگز سوء قصدی بر ناقه مکنید که به عذاب روزی بزرگ و سخت گرفتار خواهید شد.
مکارم شیرازی: كمترين آزاري به آن نرسانيد كه عذاب روز عظيم شما را فرو خواهد گرفت.
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ ﴿۱۵۷﴾
انصاریان: پس ناقه را پی کردند و [از کار خود] پشیمان شدند،
خرمشاهی: آنگاه آن را پى كردند، و سپس پشيمان شدند
فولادوند: پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند
قمشه‌ای: قوم صالح ناقه را پی کردند، سپس از کار خود پشیمان شدند.
مکارم شیرازی: سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده او را از پاي درآوردند، سپس ‍ از كرده خود پشيمان شدند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۵۸﴾
انصاریان: در نتیجه عذاب آنان را فرا گرفت. بی تردید در این سرگذشت، عبرتی بزرگ وجود دارد و [قوم صالح] بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: و عذاب ايشان را فرو گرفت، بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند
قمشه‌ای: آن گاه عذاب موعود آنان را درگرفت (و هلاک گردیدند). همانا در هلاک این قوم آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: عذاب الهي آنها را فرو گرفت، در اين آيت و نشانه‏ اي است ولي اكثر آنها مؤ من نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۵۹﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهرباناست.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۶۰﴾
انصاریان: قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند،
خرمشاهی: قوم لوط [هم‏] پيامبران را دروغگو انگاشتند
فولادوند: قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم لوط نیز پیغمبران خدا را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند.
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۶۱﴾
انصاریان: هنگامی که که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه برادرشان لوط به آنان گفت آيا [از شرك‏] پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد
قمشه‌ای: هنگامی که مهربان برادر آنها لوط به آنان گفت: آیا خدا ترس و پرهیزکار نمی‌شوید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه برادرشان لوط به آنها گفت آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۶۲﴾
انصاریان: بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم،
خرمشاهی: من براى شما پيامبرى امينم‏
فولادوند: من براى شما فرستاده‏ اى در خور اعتمادم
قمشه‌ای: من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم.
مکارم شیرازی: من براي شما رسول اميني هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۶۳﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۴﴾
انصاریان: و من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و براى آن از شما پاداشى نمى‏طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست‏
فولادوند: و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى ‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست
قمشه‌ای: و من از شما اجری برای رسالت خود نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
مکارم شیرازی: من از شما اجري نمي‏خواهم اجر من فقط بر پروردگار عالميان است.
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۵﴾
انصاریان: آیا شما از میان جهانیان با مردان آمیزش می کنید؟!!
خرمشاهی: آيا از ميان مردم جهان با مردان مى‏آميزيد؟
فولادوند: آيا از ميان مردم جهان با مردها در مى ‏آميزيد
قمشه‌ای: آیا از میان خلایق عمل زشت منکر را با مردان انجام می‌دهید؟
مکارم شیرازی: آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مي‏رويد؟ (اين زشت و ننگين نيست ؟).
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿۱۶۶﴾
انصاریان: و آنچه را پروردگارتان برای شما از همسرانتان آفریده رها می کنید؟ [برای این کار زشت بی سابقه، دلیل و برهان استواری ندارید] بلکه شما گروهی تجاوزکار [از حدود خدا و مرزهای انسانیّت] هستید.
خرمشاهی: و همسرانى كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مى‏كنيد، آرى شما قومى تجاوزكار هستيد
فولادوند: و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‏ گذاريد [نه] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد
قمشه‌ای: و زنان را که خدا همسر شما آفریده رها می‌کنید؟ آری شما بسیار مردم متعدی نابکاری هستید.
مکارم شیرازی: و همسراني را كه خدا براي شما آفريده است رها مي‏كنيد؟ شما قوم تجاوزگري هستيد.
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ ﴿۱۶۷﴾
انصاریان: گفتند: ای لوط! اگر [از تبلیغ دین] باز نایستی، حتماً تبعید خواهی شد.
خرمشاهی: گفتند اى لوط اگر دست برندارى از رانده شدگان خواهى شد
فولادوند: گفتند اى لوط اگر دست برندارى قطعا از اخراج‏شدگان خواهى بود
قمشه‌ای: قوم در جواب گفتند: ای لوط، اگر از این پس دست از این نهی و منع بر نداری از شهر رانده خواهی شد.
مکارم شیرازی: گفتند: اي لوط اگر از اين سخنان خودداري نكني از اخراج شوندگان خواهي بود.
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ ﴿۱۶۸﴾
انصاریان: [لوط] گفت: بی تردید من از کار زشت شما به شدت متنفرم.
خرمشاهی: [لوط] گفت من از دشمنان كار و كردار شما هستم‏
فولادوند: گفت به راستى من دشمن كردار شمايم
قمشه‌ای: لوط باز گفت: من خود دشمن این کار زشت شما هستم.
مکارم شیرازی: گفت: من (به هر حال) دشمن اعمال شما هستم.
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۹﴾
انصاریان: پروردگارا! مرا و خانواده ام را [از آثار، وزر و وبال] آنچه انجام می دهند، نجات بده؛
خرمشاهی: پروردگارا مرا و خانواده‏ام را از شر كارى كه مى‏كنند رهايى ده‏
فولادوند: پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مى‏ دهند رهايى بخش
قمشه‌ای: بار الها، من و اهل بیتم را از (عقاب) این عمل زشت قوم نجات بخش.
مکارم شیرازی: پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مي‏دهند رهائي بخش.
فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۱۷۰﴾
انصاریان: پس ما او و خانواده اش همگی را نجات دادیم،
خرمشاهی: آنگاه او و خانواده‏اش همگى را رهانيديم‏
فولادوند: پس او و كسانش را همگى رهانيديم
قمشه‌ای: ما هم او را با همه اهل بیتش نجات دادیم.
مکارم شیرازی: ما او و خاندانش را همگي نجات داديم.
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿۱۷۱﴾
انصاریان: مگر پیرزنی در [میان] باقی ماندگان،
خرمشاهی: مگر پيرزنى را كه از بازپس ماندگان بود
فولادوند: جز پيرزنى كه از باقى‏ ماندگان [در خاكستر آتش] بود
قمشه‌ای: جز پیرزنی که (زن لوط بود و) در اهل عذاب باقی ماند.
مکارم شیرازی: جز پير زني كه در ميان آن گروه باقي ماند.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿۱۷۲﴾
انصاریان: سپس دیگران را نابود کردیم،
خرمشاهی: سپس ديگران را نابود كرديم‏
فولادوند: سپس ديگران را سخت هلاك كرديم
قمشه‌ای: آن گاه (جز اهل بیت لوط) دیگران را به خاک هلاک نشانیدیم.
مکارم شیرازی: سپس ديگران را هلاك كرديم.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۱۷۳﴾
انصاریان: و بارانی از سنگ گِل بر سر آنان باراندیم؛ پس بد بود باران بیم داده شدگان.
خرمشاهی: و بر آنان بارانى [از بلا] باريديم، چه بد است باران هشداريافتگان‏
فولادوند: و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم‏ داده‏ شدگان
قمشه‌ای: و آنها را به سنگباران عذاب که باران بسیار سختی بر سر بیم داده شدگان (بد کار) است هلاک ساختیم.
مکارم شیرازی: و باراني (از سنگ) بر آنها فرو فرستاديم، چه باران بدي بود اين باران انذار شدگان.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۴﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت عبرتی بزرگ وجود دارد و قوم لوط بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست، و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: قطعا در اين [عقوبت] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند
قمشه‌ای: همانا در این هلاک قوم لوط نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: در اين (ماجراي قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتي است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۷۵﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۷۶﴾
انصاریان: مردم اَیکه پیامبران را تکذیب کردند،
خرمشاهی: اصحاب ايكه [هم‏] پيامبران را دروغگو انگاشتند
فولادوند: اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند
قمشه‌ای: اصحاب ایکه (یعنی امت شعیب ع) هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: اصحاب ايكه (شهري نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند.
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾
انصاریان: هنگامی که شعیب به آنان گفت: آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟
خرمشاهی: چنين بود كه شعيب به ايشان گفت آيا [از شرك‏] پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد
قمشه‌ای: هنگامی که (رسولشان) شعیب به آنها گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمی‌شوید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه شعيب به آنها گفت، آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۷۸﴾
انصاریان: بی تردید من برای شما فرستاده ای امینم،
خرمشاهی: من براى شما پيامبرى امينم‏
فولادوند: من براى شما فرستاده‏ اى در خور اعتمادم
قمشه‌ای: من برای شما رسولی بسیار امین (و خیر خواه) هستم.
مکارم شیرازی: من براي شما رسول اميني هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۷۹﴾
انصاریان: بنابراین از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید،
خرمشاهی: پس از خداوند پروا و از من پيروى كنيد
فولادوند: از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد
قمشه‌ای: از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
مکارم شیرازی: تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۸۰﴾
انصاریان: من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و براى آن از شما پاداشى نمى‏طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست‏
فولادوند: و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى ‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست
قمشه‌ای: و من از شما هرگز اجر رسالت نمی‌خواهم و جز به خدای عالم به کسی چشم پاداش ندارم.
مکارم شیرازی: من در برابر اين دعوت پاداشي از شما نمي‏طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالميان است.
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ ﴿۱۸۱﴾
انصاریان: پیمانه را کامل بدهید و از کم فروشان نباشید،
خرمشاهی: پيمانه را تمام دهيد و از كم‏فروشان مباشيد
فولادوند: پيمانه را تمام دهيد و از كم‏فروشان مباشيد
قمشه‌ای: پیمانه را تمام بدهید و از کم فروشان مباشید.
مکارم شیرازی: حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشي نكنيد) و مردم را به خسارت نيفكنيد.
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ﴿۱۸۲﴾
انصاریان: و [متاع و کالا را] با ترازوی درست وزن کنید،
خرمشاهی: و با ترازوى درست بسنجيد
فولادوند: و با ترازوى درست بسنجيد
قمشه‌ای: و (اجناس را) با ترازوی درست بسنجید.
مکارم شیرازی: با ترازوي صحيح وزن كنيد.
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۱۸۳﴾
انصاریان: و از قیمت اشیا و اجناس مردم به هنگام خرید نکاهید، و در زمین تباهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنید،
خرمشاهی: و به مردم اجناسشان را كم مدهيد و در اين سرزمين فتنه و فساد برپا مكنيد
فولادوند: و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد
قمشه‌ای: و آنچه به مردم می‌فروشید (تمام بدهید و) از وزن و پیمان کم نگذارید، و در زمین به ظلم و فساد کاری برنخیزید.
مکارم شیرازی: و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننمائيد.
وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۸۴﴾
انصاریان: و از آنکه شما و امت های پیشین را آفرید پروا کنید.
خرمشاهی: و از كسى كه شما و امت پيشين را آفريده است پروا كنيد
فولادوند: و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد
قمشه‌ای: و از خدایی که شما و کفر پیشگان پیشین را آفریده بترسید (و خلاف امر او مکنید).
مکارم شیرازی: از كسي كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد.
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۸۵﴾
انصاریان: گفتند: جز این نیست که تو از جادوشدگانی،
خرمشاهی: گفتند جز اين نيست كه تو از جادوزدگانى‏
فولادوند: گفتند تو واقعا از افسون‏شدگانى
قمشه‌ای: قوم شعیب در پاسخ او گفتند: تو را بی‌شک به سحر و شعبده مفتون کرده‌اند.
مکارم شیرازی: گفتند تو فقط ديوانه‏ اي!
وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۱۸۶﴾
انصاریان: و تو جز بشری مانند ما نیستی، و بی تردید ما تو را از دروغگویان می پنداریم،
خرمشاهی: و تو جز بشرى همانند ما نيستى و ما تو را بى‏شبهه از دروغگويان مى‏دانيم‏
فولادوند: و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى و قطعا تو را از دروغگويان مى‏ دانيم
قمشه‌ای: و تو جز آنکه بشری هستی مانند ما هیچ گونه مزیّتی بر دیگران نداری. و ما تو را (در دعوت نبوت) دروغگو می‌پنداریم.
مکارم شیرازی: (بعلاوه) تو تنها بشري مثل ما هستي، تنها گماني كه درباره تو داريم اينست كه دروغگو مي‏باشي!
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۸۷﴾
انصاریان: پس اگر راست می گویی پاره هایی از آسمان را بر ما فرو ریز.
خرمشاهی: پس اگر از راستگويانى پاره‏اى از آسمان را بر [سر] ما بينداز
فولادوند: پس اگر از راستگويانى پاره‏ اى از آسمان بر [سر] ما بيفكن
قمشه‌ای: اگر راست می‌گویی (که پیغمبر خدایی) قطعه‌ای از آسمان را بر سر ما فرود آور (تا تصدیق تو کنیم).
مکارم شیرازی: اگر راست مي‏گويي، سنگهائي از آسمان بر سر ما فرو ريز!
قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸۸﴾
انصاریان: [شعیب] گفت: پروردگارم به آنچه انجام می دهید، داناتر است.
خرمشاهی: [شعيب‏] گفت پروردگار من به آنچه مى‏كنيد داناتر است‏
فولادوند: [شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مى ‏كنيد داناتر است
قمشه‌ای: شعیب گفت: خدای من بهتر بر (صدق دعوی من و کذب قول و زشتی) افعال شما آگاه است.
مکارم شیرازی: (شعيب) گفت: پروردگار من به اعمالي كه شما انجام مي‏دهيد آگاه تر است.
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۸۹﴾
انصاریان: پس او را تکذیب کردند؛ در نتیجه عذاب روز سایبان [یعنی روزی که ابری تیره و صاعقه زا سایه می اندازد] آنان را فرا گرفت، همانا آن عذاب روزی بزرگ بود،
خرمشاهی: آنگاه او را دروغگو انگاشتند و عذاب روز ابرى سايه‏افكن آنان را فروگرفت، كه عذاب روزى سهمگين بود
فولادوند: پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستى آن عذاب روزى هولناك بود
قمشه‌ای: باز او را تکذیب کردند و به عذاب سخت روز سایه‌بان (یعنی روزی که مردم از شدت گرما به سایه‌بانی پناه می‌بردند و باز از گرمی هلاک می‌شدند) گرفتار شدند که عذاب آن روز بسیار بزرگ و سخت بود.
مکارم شیرازی: سرانجام او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر سايه افكن آنها را فرو گرفت، كه اين عذاب روز بزرگي بود.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۰﴾
انصاریان: بی تردید در این سرگذشت، عبرتی بزرگ وجود دارد؛ و قوم شعیب بیشترشان مؤمن نبودند،
خرمشاهی: بى‏گمان در اين مايه عبرتى هست و بيشترينه آنان مؤمن نبودند
فولادوند: قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند
قمشه‌ای: همانا در این هلاک قوم شعیب نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
مکارم شیرازی: در اين ماجرا آيت و نشانه‏ اي است ولي اكثر آنها ايمان نياوردند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۹۱﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
خرمشاهی: و همانا پروردگارت پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است
قمشه‌ای: و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۹۲﴾
انصاریان: و بی تردید این قرآن، نازل شده پروردگار جهانیان است،
خرمشاهی: و آن [قرآن‏] فرو فرستاده پروردگار جهانيان است‏
فولادوند: و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است
قمشه‌ای: و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده.
مکارم شیرازی: و اين (قرآن) از سوي پروردگار جهانيان نازل شده است.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿۱۹۳﴾
انصاریان: که روح الامین آن را نازل کرده است،
خرمشاهی: كه روح‏الامين [جبرئيل‏] آن را بر دل تو فرود آورده است‏
فولادوند: روح الامين آن را بر دلت نازل كرد
قمشه‌ای: (جبرئیل) روح الامین (فرشته بزرگ خدا) آن را نازل گردانیده.
مکارم شیرازی: روح الامين آنرا نازل كرده است …
عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۱۹۴﴾
انصاریان: بر قلب تو، تا از بیم دهندگان باشی،
خرمشاهی: تا از هشداردهندگان باشى‏
فولادوند: تا از [جمله] هشداردهندگان باشى
قمشه‌ای: و آن را بر قلب تو فرود آورده تا از عقاب خدا بترسانی.
مکارم شیرازی: بر قلب (پاك) تو، تا (مردم را) انذار كني.
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ ﴿۱۹۵﴾
انصاریان: به زبان عربی روشن و گویا
خرمشاهی: به زبان عربى شيوا
فولادوند: به زبان عربى روشن
قمشه‌ای: به زبان عربی فصیح.
مکارم شیرازی: آنرا به زبان عربي آشكار نازل كرد
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۹۶﴾
انصاریان: و بی تردید [خبر] این [قرآن] در کتاب های پیشینیان است.
خرمشاهی: و [خبر] آن در صحف [آسمانى‏] پيشينيان هست‏
فولادوند: و [وصف] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است
قمشه‌ای: و (ذکر عظمت) این قرآن در کتب انبیاء پیشین مسطور است.
مکارم شیرازی: و توصيف آن در كتب پيشينيان نيز آمده است.
أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۹۷﴾
انصاریان: آیا آگاهی دانشمندان بنی اسرائیل به خبر قرآن [در کتاب های پیشینیان] برای مشرکان نشانه ای [بر حقّانیّت قرآن و صدق نبوّت تو] نیست؟!
خرمشاهی: آيا اين براى آنان نشانه‏[ى صدق‏] نيست كه علماى بنى‏اسرائيل آن را [از پيش‏] مى‏شناسند
فولادوند: آيا براى آنان اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنى‏ اسرائيل از آن اطلاع دارند
قمشه‌ای: آیا این خود آیت و برهان روشنی (بر کافران) نیست که علماء بنی اسرائیل (از کتب انبیاء سلف) بر این قرآن آگاهند؟
مکارم شیرازی: آيا همين نشانه براي آنها كافي نيست، كه علماي بني اسرائيل به خوبي از آن آگاهند.
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿۱۹۸﴾
انصاریان: و اگر آن را بر برخی از غیر عرب ها نازل کرده بودیم،
خرمشاهی: و اگر آن را بر بعضى از گنگان بيگانه زبان نازل كرده بوديم‏
فولادوند: و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل میکرديم
قمشه‌ای: و اگر ما این کتاب (عربی) را بر بعض مردم عجم نازل می‌گردانیدیم.
مکارم شیرازی: هر گاه ما آن را بر بعضي از عجم (غير عرب) نازل مي‏كرديم.
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۹﴾
انصاریان: و او آن را بر عرب ها می خواند، باز هم به آن ایمان نمی آوردند!!
خرمشاهی: سپس آن را برايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آوردند
فولادوند: و پيامبر آن را برايشان مى‏ خواند به آن ايمان نمى ‏آوردند
قمشه‌ای: و آن رسول آن را (به زبان تازی) بر عجم‌ها قرائت می‌کرد آنان ایمان نمی‌آوردند (به این عذر که قرآن چون به زبان ما نیست ما فهم آن نکرده و اعجاز آن را درک نمی‌کنیم، اما شما قوم عرب با چه عذر ایمان نمی‌آورید؟)
مکارم شیرازی: و او آنرا برايشان مي‏خواند به آن ايمان نمي‏آوردند.
كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۲۰۰﴾
انصاریان: این گونه [که آن را به زبان عربی روشن و گویا نازل کردیم] در دل های مجرمان درآوردیم [که آن را بفهمند و به آن ایمان آورند،]
خرمشاهی: بدين‏سان آن را در دلهاى گناهكاران راه داده‏ايم‏
فولادوند: اين گونه در دلهاى گناهكاران [انكار را] راه مى‏ دهيم
قمشه‌ای: ما این قرآن را این چنین در دل تبهکاران گذراندیم (و بر آنها به این کتاب اتمام حجت کردیم).
مکارم شیرازی: (آري) اين گونه قرآن را در دلهاي مجرمان وارد مي‏كنيم.
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۲۰۱﴾
انصاریان: [ولی این بیمار دلان لجوج] به آن ایمان نمی آورند تا آن عذاب دردناک را ببینند،
خرمشاهی: كه به آن ايمان نمى‏آورند مگر آنكه عذاب دردناك را بنگرند
فولادوند: كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند
قمشه‌ای: اما به این قرآن ایمان نمی‌آورند تا عذاب دردناک را مشاهده کنند.
مکارم شیرازی: آنها به آن ايمان نمي‏آورند تا عذاب دردناك را با چشم خود به بينند.
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۰۲﴾
انصاریان: که ناگهان در حالی که بی خبرند به سراغشان آید،
خرمشاهی: كه ناگهانى بر سر آنان آيد و آنان آگاه نباشند
فولادوند: كه به طور ناگهانى در حالى كه بى‏ خبرند بديشان برسد
قمشه‌ای: که به ناگاه آن عذاب که سخت از آن غافلند به آنها فرا رسد.
مکارم شیرازی: ناگهان (عذاب الهي) به سراغ آنها مي‏آيد، در حالي كه توجه ندارند.
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ ﴿۲۰۳﴾
انصاریان: پس [در آن موقعیت بسیار سخت] گویند: آیا ما مهلت می یابیم؟
خرمشاهی: آنگاه گويند آيا ما مهلت يافته خواهيم بود؟
فولادوند: و بگويند آيا مهلت‏ خواهيم يافت
قمشه‌ای: و آن کافران گویند: آیا بر ما مهلتی منظور می‌شود (تا زمانی از عذاب بیاساییم؟
مکارم شیرازی: و در اين هنگام مي‏گويند: آيا به ما مهلتي داده خواهد شد؟
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ ﴿۲۰۴﴾
انصاریان: آیا به آمدن عذاب ما شتاب می کنند؟
خرمشاهی: پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‏خواهند
فولادوند: پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‏ خواهند
قمشه‌ای: آیا (اکنون که هنگام عذابشان نیست از تمسخر) عذاب و انتقام ما را به تعجیل می‌طلبند؟
مکارم شیرازی: آيا براي عذاب ما عجله مي‏كنند؟
أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ ﴿۲۰۵﴾
انصاریان: پس خبر ده اگر ما آنان را سالیانی بهره مندی و برخورداری دهیم،
خرمشاهی: ملاحظه كن كه اگر سالها برخوردارشان سازيم‏
فولادوند: مگر نمى‏ دانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم
قمشه‌ای: چه خواهی دید اگر ما چند سالی آنها را در دنیا متنعّم سازیم.
مکارم شیرازی: اگر ما ساليان ديگري آنها را از اين زندگي بهره مند سازيم …
ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿۲۰۶﴾
انصاریان: سپس آن عذابی که به آن تهدید می شدند، به سراغشان آید.
خرمشاهی: سپس آنچه از آن بيمشان داده‏ايم، به سراغ آنان آيد
فولادوند: و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مى ‏شوند بديشان برسد
قمشه‌ای: سپس به عذابی که بر آنان وعده شده یکسر هلاک شوند.
مکارم شیرازی: سپس عذابي كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد.
مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يُمَتَّعُونَ ﴿۲۰۷﴾
انصاریان: آنچه را [چند سال] همواره از آن برخورداری می یافتند [عذاب را] از آنان دفعنخواهد کرد،
خرمشاهی: آن برخورداريشان به كار آنان نيايد
فولادوند: آنچه از آن برخوردار مى ‏شدند به كارشان نمى ‏آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى ‏كند]
قمشه‌ای: آیا بهره‌ای که از مال دنیا داشتند هیچ آنها را از عذاب خواهد رهانید؟
مکارم شیرازی: اين تمتع و بهره گيري از دنيا براي آنها سودي نخواهد داشت.
وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ ﴿۲۰۸﴾
انصاریان: و [مردم] هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیم دهندگانی برای آنان بود،
خرمشاهی: و [اهل‏] هيچ شهرى را نابود نكرديم مگر آنكه هشداردهندگانى داشتند
فولادوند: و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود
قمشه‌ای: و ما اهل هیچ دیاری را تا رسولانی به هدایت و اتمام حجت بر آنها نفرستادیم هلاک نکردیم.
مکارم شیرازی: ما هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگاني براي آنها بود.
ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۰۹﴾
انصاریان: برای اندرز دادن و اتمام حجت؛ و ما هرگز ستمکار نبوده ایم [که مردمی را بدون فرستادن پیامبر نابود کنیم.]
خرمشاهی: [براى‏] پندآموزى، و ما ستمگر نبوده‏ايم‏
فولادوند: [تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبوده‏ ايم
قمشه‌ای: این (هلاک بدان) پند و موعظه است (برای خوبان) و ما هرگز به کسی ستم نکردیم.
مکارم شیرازی: تا متذكر شوند، و ما هرگز ستمگر نبوديم.
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۱۰﴾
انصاریان: قرآن را شیطان ها نازل نکرده اند،
خرمشاهی: و آن را شياطين نازل نكرده‏اند
فولادوند: و شيطانها آن را فرود نياورده‏ اند
قمشه‌ای: و این قرآن را شیاطین فرود نیاوردند (بلکه جبرئیل امین، فرشته خدا نازل ساخته).
مکارم شیرازی: شياطين و جنيان اين آيات را نازل نكردند.
وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۲۱۱﴾
انصاریان: و [نزول قرآن] سزاوار آنان نیست، و قدرت [وحی کردن چنین کتابی را] ندارند،
خرمشاهی: و آنان را نرسد، و چنين كارى نتوانند كرد
فولادوند: و آنان را نسزد و نمى‏ توانند [وحى كنند]
قمشه‌ای: نه هرگز این گونه سخنان از شیاطین شایسته است و نه قدرت (بر نزول آن) دارند.
مکارم شیرازی: و براي آنها سزاوار نيست، و قدرت ندارند.
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿۲۱۲﴾
انصاریان: بی تردید آنان از شنیدن [وحی الهی و اخبار ملکوتی] محروم و برکنارند.
خرمشاهی: چرا كه ايشان از شنيدن [وحى‏] بركنار هستند
فولادوند: در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند
قمشه‌ای: که البته آنها از استماع وحی الهی معزولند.
مکارم شیرازی: آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند.
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ ﴿۲۱۳﴾
انصاریان: پس با خدا معبودی دیگر را مپرست، که از عذاب شدگان خواهی شد.
خرمشاهی: پس در جنب خداوند خدايى ديگر [به نيايش‏] مخوان كه از عذاب ديدگان خواهى شد
فولادوند: پس با خدا خداى ديگر مخوان كه از عذاب‏شدگان خواهى شد
قمشه‌ای: پس با خدای یکتا احدی را معبود مخوان و گرنه از اهل عذاب خواهی شد.
مکارم شیرازی: هيچ معبودي را با خداوند مخوان كه از معذبين خواهي بود.
وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ﴿۲۱۴﴾
انصاریان: و خویشان نزدیکت را [از عاقبت اعمال زشت] هشدار ده،
خرمشاهی: و خاندان خويشاوندت را هشدار ده‏
فولادوند: و خويشان نزديكت را هشدار ده
قمشه‌ای: و (نخست) خویشان نزدیکت را (از خدا) بترسان.
مکارم شیرازی: خويشاوندان نزديكت را انذار كن.
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۱۵﴾
انصاریان: و پر و بال [فروتنی و تواضع] خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر،
خرمشاهی: و در برابر مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند مهربان و فروتن باش‏
فولادوند: و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏ اند بال خود را فرو گستر
قمشه‌ای: و پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران.
مکارم شیرازی: و بال و پر خود را براي مؤ مناني كه از تو پيروي مي‏كنند بگستر.
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۲۱۶﴾
انصاریان: پس اگر تو را نافرمانی کردند بگو: من از آنچه انجام می دهید، بیزارم؛
خرمشاهی: پس اگر از تو سرپيچى كردند بگو كه من از آنچه مى‏كنيد برى و بركنارم‏
فولادوند: و اگر تو را نافرمانى كردند بگو من از آنچه مى ‏كنيد بيزارم
قمشه‌ای: و هرگاه قوم فرمانت را مخالفت کردند به آنها بگو: من خود از کردار (بد) شما بیزارم.
مکارم شیرازی: اگر آنان نافرماني تو كنند، بگو: من از كار شما بيزارم.
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿۲۱۷﴾
انصاریان: و بر توانای شکست ناپذیر مهربان توکل کن،
خرمشاهی: و بر [خداوند] پيروزمند مهربان توكل كن‏
فولادوند: و بر [خداى] عزيز مهربان توكل كن
قمشه‌ای: و توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن.
مکارم شیرازی: و بر خداوند عزيز و رحيم توكل نما.
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۲۱۸﴾
انصاریان: هم او که تو را هنگامی که [برای عبادت] می ایستی، می بیند،
خرمشاهی: همان كه تو را به هنگامى كه [براى عبادت‏] برمى‏خيزى مى‏بيند
فولادوند: آن كس كه چون [به نماز] برمى ‏خيزى تو را مى ‏بيند
قمشه‌ای: آن خدایی که چون (از شوقش به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد.
مکارم شیرازی: همان كسي كه تو را به هنگامي كه (براي عبادت) بر مي‏خيزي مي‏بيند.
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ﴿۲۱۹﴾
انصاریان: و گردش و حرکت تو را در میان سجده کنندگان [مشاهده می کند،]
خرمشاهی: و نيز گشتن تو را در ميان نمازگزاران‏
فولادوند: و حركت تو را در ميان سجده‏ كنندگان [مى ‏نگرد]
قمشه‌ای: و به انتقال تو در اهل سجود (و به دوران تحوّلت از اصلاب شامخه به ارحام مطهره) آگاه است.
مکارم شیرازی: و حركت تو را در ميان سجده كنندگان مشاهده مي‏كند.
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۲۲۰﴾
انصاریان: یقیناً او شنوا و داناست.
خرمشاهی: چرا كه او شنواى داناست‏
فولادوند: او همان شنواى داناست
قمشه‌ای: که او خدای شنوا و دانا (به گفتار و کردار خلق) است.
مکارم شیرازی: او است خداي شنوا و دانا
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۲۱﴾
انصاریان: آیا شما را خبر دهم که شیطان ها بر چه کسانی نازل می شوند؟
خرمشاهی: آيا شما را آگاه كنم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‏آيند؟
فولادوند: آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى ‏آيند
قمشه‌ای: (بگو به کافران که) آیا می‌خواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسان نازل می‌شوند؟
مکارم شیرازی: آيا به شما خبر بدهم، شياطين بر چه كسي نازل مي‏شوند؟
تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﴿۲۲۲﴾
انصاریان: بر هر دروغ پرداز گنه پیشه ای نازل می شوند،
خرمشاهی: بر هر تهمت‏زن گناهكارى فرود مى‏آيند
فولادوند: بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى ‏آيند
قمشه‌ای: شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگوی بدکار نازل می‌شوند.
مکارم شیرازی: بر هر دروغگوي گنهكار نازل مي‏گردند.
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ ﴿۲۲۳﴾
انصاریان: که گوش [بر القائات و اغواگری های شیطان] می سپرند، و بیشتر شیطان ها دروغگویند،
خرمشاهی: گوش فرا مى‏دهند و بيشترينه آنان دروغگو هستند
فولادوند: كه [دزدانه] گوش فرا مى دارند و بيشترشان دروغگويند
قمشه‌ای: گوش فرا می‌دهند (تا حرف مؤمنان و قوای قدسی را ربوده و به اتباع خود برسانند) و اکثرشان دروغ می‌گویند (و اندک راست آنها هم برای شبهه کاری و فساد و فتنه انگیزی است).
مکارم شیرازی: آنها آنچه را مي‏شنوند (به ديگران) القا مي‏كنند و اكثرشان دروغگو هستند.
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾
انصاریان: و [پیامبر، شاعر و خیال پرداز نیست، چون] شاعران [خیال پرداز] را [که حقایق را هجو می کنند، و با مطالب بی اساس به واقعیات می تازند] گمراهان، پیروی می کنند.
خرمشاهی: و شاعران [كافر] را گمراهان پيروى مى‏كنند
فولادوند: و شاعران را گمراهان پيروى مى كنند
قمشه‌ای: و شاعران (یاوه سرای کفار مانند عالمان بی‌عمل و مدعیان باطل) را مردم جاهل گمراه پیروی کنند.
مکارم شیرازی: (پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي مي‏كنند!
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾
انصاریان: آیا ندانسته ای که آنان در هر وادی [باطلی خیال پردازانه] حیران و سرگردانند؟
خرمشاهی: آيا نمى‏نگرى كه ايشان در هر وادى سرگشته‏اند
فولادوند: آيا نديده‏ اى كه آنان در هر واديى سرگردانند
قمشه‌ای: آیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشته‌اند؟
مکارم شیرازی: آيا نمي‏بيني آنها در هر وادي سر گردانند.
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾
انصاریان: و مطالبی می گویند که خود عمل نمی کنند،
خرمشاهی: و ايشان چيزهايى مى‏گويند كه خود انجام نمى‏دهند
فولادوند: و آنانند كه چيزهايى مى‏ گويند كه انجام نمى‏ دهند
قمشه‌ای: و آنها بسیار سخنان می‌گویند که یکی را عمل نمی‌کنند.
مکارم شیرازی: و سخناني مي‏گويند كه عمل نمي‏كنند!
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾
انصاریان: مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و خدا را بسیار یاد کردند و پس از آنکه [با شعرهای باطل دشمنان، هجویّات مشرکان و یاوه های کافران] مورد ستم قرار گرفتند [با شعرهای توحیدی و اصیل و استوار خود] به انتقام گرفتن [از دشمن و دفاع از خویش] برخاستند، و کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت؟!
خرمشاهی: مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و خداوند را بسيار ياد مى‏كنند، و پس از آنكه ستم ديده‏اند انتقامشان را گرفته‏اند، و كسانى كه ستم كرده‏اند زودا كه بدانند كه به چه بازگشتگاهى راه خواهند برد
فولادوند: مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‏ اند يارى خواسته‏ اند و كسانى كه ستم كرده‏ اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت
قمشه‌ای: مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت می‌کنند.
مکارم شیرازی: مگر كساني كه ايمان آورده‏ اند و عمل صالح انجام مي‏دهند و ياد خدا بسيار مي‏كنند و به هنگامي كه مورد ستم واقع مي‏شوند به دفاع از خويشتن (و مؤ منان) بر مي‏خيزند (و از ذوق شعري خود كمك مي‏گيرند) و بزودي آنها كه ستم كردند مي‏دانند كه بازگشتشان به كجاست.