بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ
﴿۱﴾
انصاریان: مردم را [هنگام] حسابرسی [آنچه در مدت عمرشان انجام داده اند] نزدیک شده در حالی که آنان با [فرو افتادن] در غفلت [از دلایل اثبات کننده معاد] روی گردانند.
خرمشاهی: مردمان را [هنگام] حسابشان نزديك شده است و ايشان همچنان در غفلت رويگردانند فولادوند: براى مردم [وقت] حسابشان نزديك شده است و آنان در بى خبرى رويگردانند قمشهای: روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافلند و اعراض میکنند. مکارم شیرازی: حساب مردم به آنها نزديك شده اما آنها در غفلتند و رويگردانند!
مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ
﴿۲﴾
انصاریان: هیچ یادآوری و پند تازه ای از سوی پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر آنکه آن را می شنوند و در حالی که سرگرم بازی هستند [آن را مسخره می کنند.]
خرمشاهی: هيچ پند تازهاى از سوى پروردگارشان براى آنان نيامد مگر آنكه آن را به بازيچه شنيدند فولادوند: هيچ پند تازه اى از پروردگارشان نيامد مگر اينكه بازى كنان آن را شنيدند قمشهای: این مردم غافل را هیچ پند و موعظه تازهای از جانب پروردگارشان نیاید جز آنکه آن پند را شنیده و باز به بازی دنیا و لهو و لعب عمر میگذرانند. مکارم شیرازی: هر يادآوري تازهاي از طرف پروردگارشان براي آنها بيايد با لعب و شوخي به آن گوش فرا ميدهند.
لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
﴿۳﴾
انصاریان: دل هایشان [به امور مادی، خوشگذرانی و معصیت] مشغول است؛ و آنان که ستم پیشه اند رازگویی خود را پنهان داشتند [و گفتند:] آیا این پیامبر جز این است که بشری مانند شماست؟ آیا شما با چشم باز وشناخت وآگاهی به سوی سِحر می روید؟!
خرمشاهی: دلبسته لهوند، و ستمپيشگان [مشرك] رازگويىشان را پوشيده داشتند [و گفتند] آيا اين [پيامبر] جز بشرى همانند شماست، آيا ديده و دانسته به سوى جادو مىرويد؟ فولادوند: در حالى كه دلهايشان مشغول است و آنانكه ستم كردند پنهانى به نجوا برخاستند كه آيا اين [مرد] جز بشرى مانند شماست آيا ديده و دانسته به سوى سحر مى رويد قمشهای: دلهاشان به لهو و بازیچه دنیا متوجه است؛ و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر میگویند: آیا این شخص جز آن است که بشری مانند شماست؟ چرا شما که مردمی بصیر و دانا هستید سحر او را میپذیرید؟ مکارم شیرازی: در حالي كه قلوبشان در لهو و بيخبري فرو رفته است، و اين ستمگران پنهاني نجوي ميكنند (و ميگويند) آيا جز اينست كه اين يك بشري همچون شماست ؟ آيا شما به سراغ سحر ميرويد با اينكه ميبينيد؟!
قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
﴿۴﴾
انصاریان: [پیامبر به آنان] گفت: [رازگویی خود را پنهان نکنید، زیرا] پروردگارم هر سخنی را در آسمان و زمین می داند، و او شنوا و داناست.
خرمشاهی: گفت پروردگار من هر سخن را در آسمان و زمين مىداند، و اوست شنواى دانا فولادوند: [پيامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمين مى داند و اوست شنواى دانا قمشهای: پیامبر گفت: خدای من هر حرفی که خلق در آسمان و زمین گویند همه را میداند، که او خدای شنوا و داناست. مکارم شیرازی: (اما پيامبر) گفت پروردگار من همه سخنان را چه در آسمان باشد و چه در زمين ميداند و او شنوا و داناست.
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
﴿۵﴾
انصاریان: [مشرکان] گفتند: [نه، قرآنْ سحر نیست] بلکه خواب هایی آشفته و پریشان است، [نه] بلکه آن را به دروغ بربافته، [نه] بلکه او شاعرِ [خیال پردازی] است، [اگر فرستاده خداست] باید برای ما معجزه ای بیاورد مانند معجزه هایی که پیامبران گذشته را [با آنها] فرستادند.
خرمشاهی: يا اينكه گويند [قرآن] خوابهاى پريشان است يا [گويند] آن را برساخته است يا [گويند] او شاعرى است پس بايد مانند آنچه به پيشينيان داده شد معجزهاى براى ما بياورد فولادوند: بلكه گفتند خوابهاى شوريده است [نه] بلكه آن را بربافته بلكه او شاعرى است پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد بايد براى ما نشانه اى بياورد قمشهای: بلکه این مردم (غافل نادان) گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بیاساس است، بلکه این کلمات را خود فرابافته بلکه شاعر بزرگی است وگرنه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزهای برای ما بیاورد. مکارم شیرازی: آنها گفتند (آنچه را محمد آورده وحي نيست) بلكه خوابهاي آشفته است، اصلا او به دروغ آنرا به خدا بسته، نه او يك شاعر است! (اگر راست ميگويد) بايد معجزهاي براي ما بياورد، همانگونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند.
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ
﴿۶﴾
انصاریان: پیش از آنان [اهل] هیچ شهری که آن را نابود کردیم [با دیدن معجزه] ایمان نیاوردند؛ پس آیا اینان ایمان می آورند؟!
خرمشاهی: پيش از آنان هم اهل هيچ شهرى كه [بعدها] نابودش كرديم، ايمان نياورده بودند، آيا آن وقت اينان ايمان مىآورند؟ فولادوند: قبل از آنان [نيز مردم] هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم [به آيات ما] ايمان نياوردند پس آيا اينان [به معجزه] ايمان مى آورند قمشهای: پیش از اهل مکه هم ما اهل هر شهری که ایمان (به خدا و روز قیامت) نیاوردند همه را هلاک کردیم آیا اهل مکه ایمان خواهند آورد؟ مکارم شیرازی: تمام آباديهائي را كه پيش از اينها هلاك كرديم (تقاضاي معجزات گوناگون كردند و پيشنهادشان عملي شد، ولي) هرگز ايمان نياوردند، آيا اينها ايمان ميآورند؟!
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
﴿۷﴾
انصاریان: و پیش از تو [برای هدایت مردم] نفرستادیم مگر مردانی را که به آنان وحی می نمودیم. اگر نمی دانید از دانایان [به کتاب های آسمانی و آگاهان به اخبار پیشینیان] بپرسید [که همه پیامبران از جنس خود بشر بودند، نه فرشته]
خرمشاهی: و ما پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مىفرستاديم، نفرستاديم، اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد فولادوند: و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى میکرديم گسيل نداشتيم اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد قمشهای: و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی (پاک) را که به آنها (هم مانند تو) وحی میفرستادیم؛ شما اگر خود نمیدانید بروید و از اهل ذکر (و دانشمندان امت) سؤال کنید. مکارم شیرازی: ما پيش از تو جز مرداني كه به آنها وحي ميكرديم نفرستاديم (همه انسان بودند و از جنس بشر) اگر نميدانيد از اهل اطلاع بپرسيد.
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ
﴿۸﴾
انصاریان: و آنان را جسدهایی که غذا نخورند قرار ندادیم، و جاویدان هم نبودند [که از دنیا نروند.]
خرمشاهی: و ما آنان را به صورت پيكرى نساخته بوديم كه خوراك نخورند و آنان هم جاودانه نبودند فولادوند: و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان [هم] نبودند قمشهای: و ما پیغمبران را (چون فرشته) بدون بدن دنیوی قرار ندادیم تا به غذا و طعام محتاج نباشند و در دنیا هم همیشه زنده نماندند. مکارم شیرازی: ما آنها را پيكرهائي كه غذا نخوردند قرار نداريم، آنها عمر جاويدان هم نداشتند.
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ
﴿۹﴾
انصاریان: سپس به وعده ای که به آنان داده بودیم [که شکست برای دشمنان لجوج و پیروزی برای آنان است] وفا کردیم، و آنان و هر که را می خواستیم، نجات دادیم و متجاوزان [از حدود حق] را هلاک کردیم.
خرمشاهی: سپس وعده خويش را درباره آنان تحقق بخشيديم و آنان و كسانى را كه مىخواستيم نجات داديم و اسرافكاران را نابود ساختيم فولادوند: سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانيديم و آنها و هر كه را خواستيم نجات داديم و افراطكاران را به هلاكت رسانيديم قمشهای: آنگاه ما به وعدهای که به آنها دادیم وفا کردیم و آنان را با هر که خواستیم (از شر دشمنان) نجات دادیم و مسرفان ظالم را هلاک گردانیدیم. مکارم شیرازی: سپس وعدهاي را كه به آنها داده بوديم وفا كرديم، آنها و هر كس را ميخواستيم (از چنگال دشمنانشان) نجات داديم، و مسرفان را هلاك نموديم.
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
﴿۱۰﴾
انصاریان: بی تردید کتابی به سوی شما نازل کردیم که مایه [شرف، بزرگواری، رشد و سعادت] شما در آن است؛ آیا نمی اندیشید.
خرمشاهی: به راستى كه به سوى شما كتابى فرو فرستادهايم كه در آن ياد [و سخن] شما هست، آيا تعقل نمىكنيد؟ فولادوند: در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است آيا نمى انديشيد قمشهای: همانا ما به سوی شما امت کتابی که مایه شرافت و عزت شماست فرستادیم، آیا نباید در این کتاب بزرگ تعقل کرده و حقایق آن را فهم کنید؟ مکارم شیرازی: ما بر شما كتابي نازل كرديم كه وسيله تذكر (و بيداري) شما در آنست، آيا انديشه نميكنيد؟
وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ
﴿۱۱﴾
انصاریان: و چه بسیار از شهرهایی که [اهلش] ستمکار بودند، درهم شکستیم، و پس از آنان قومی دیگرپدید آوردیم.
خرمشاهی: و چه بسيار شهرهايى را كه [اهالى آن] ستمگر بودند، درهم شكستيم، و بعد از آنان قومى ديگر پديد آورديم فولادوند: و چه بسيار شهرها را كه [مردمش] ستمكار بودند در هم شكستيم و پس از آنها قومى ديگر پديد آورديم قمشهای: و چه بسیار مردم ستمگری در شهر و دیارها بودند که ما آنها را درهم شکسته و هلاک ساختیم و قومی دیگر به جای آنها بیافریدیم. مکارم شیرازی: چه بسيار مناطق آباد ستمگري را كه ما درهم شكستيم و بعد از آنها قوم ديگري روي كار آورديم.
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: پس هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان از آن می گریختند.
خرمشاهی: و چون عذاب ما را احساس كردند، آنگاه بود كه از آن گريختند فولادوند: پس چون عذاب ما را احساس كردند بناگاه از آن مى گريختند قمشهای: پس هنگامی که آن ستمکاران عذاب ما را به چشم مشاهده کردند از آن دیار رو به فرار نهادند. مکارم شیرازی: آنها هنگامي كه احساس عذاب ما را كردند ناگهان پا به فرار گذاشتند!
لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ
﴿۱۳﴾
انصاریان: [از روی استهزا و تحقیر به آنان گفتند:] فرار نکنید، و به سوی زندگی مرفّهی که در آن نازپرورده [و مغرور] بودید و خانه هایتان بازگردید تا [بار دیگر به وسیله تهیدستان و مستمندان] از شما درخواست کمک شود [و شما آنان را با کبر و نخوت برانید.]
خرمشاهی: نگريزيد و به مهد ناز و نعمت و خانه و كاشانهتان باز گرديد، باشد كه از شما بازخواست شود فولادوند: [هان] مگريزيد و به سوى آنچه در آن متنعم بوديد و [به سوى] سراهايتان بازگرديد باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد قمشهای: (در آن حال به آنها خطاب شد که) مگریزید و رو به کامرانیها و خانههای خود آرید (و به اصلاح فسادکاری خویش بپردازید) که روزی ممکن است از آن بازخواست شوید. مکارم شیرازی: فرار نكنيد و بازگرديد به زندگي پرناز و نعمتتان، و به مسكنهاي پر زرق و برقتان! تا سائلان بيايند و از شما تقاضا كنند (شما هم آنها را محروم بازگردانيد)!
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: [با دیدن عذاب فریاد برداشتند و] گفتند: ای وای بر ما که ما قطعاً ستمکار بودیم!
خرمشاهی: گويند واى بر ما، ما ستمگر [و مشرك] بوديم فولادوند: گفتند اى واى بر ما كه ما واقعا ستمگر بوديم قمشهای: ظالمان به حسرت و ندامت گفتند: وای بر ما که سخت ستمکار بودیم. مکارم شیرازی: گفتند: اي واي بر ما كه ظالم و ستمگر بوديم.
فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: پس همواره سخنشان همین بود تا آنکه آنان را ریشه کن و خاموش ساختیم.
خرمشاهی: و همچنان سخنشان اين است تا آنكه آنان را همچون [گياه] درو شده پژمرده گردانيم فولادوند: سخنشان پيوسته همين بود تا آنان را دروشده بى جان گردانيديم قمشهای: و پیوسته همین گفتار (حسرت بار) بر زبانشان بود تا آنکه ما همه را طعمه شمشیر مرگ و خاموش هلاکت ساختیم. مکارم شیرازی: و همچنان اين سخن را تكرار ميكردند تا ريشه آنها را قطع كرديم و آنها را خاموش ساختيم!
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو قرار دارد به بازی نیافریده ایم.
خرمشاهی: و ما آسمانها و زمين و ما بين آنها را به بازيچه نيافريدهايم فولادوند: و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم قمشهای: و ما آسمان و زمین و آنچه را که بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم. مکارم شیرازی: ما آسمان و زمين و آنچه را در ميان آنهاست براي بازي نيافريديم.
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: اگر می خواستیم بازیچه و سرگرمی انتخاب کنیم، چنان چه، [بر فرض محال] کننده [این کار] بودیم، آن را از نزدِ ذاتِ خود [برابر با شأنمان] انتخاب می کردیم [نه از آسمان و زمین که مملوکِ ما هستند.]
خرمشاهی: اگر مىخواستيم كه بازيچه بگيريم، به اختيار خويش مىگرفتيم كه ما كاردانيم فولادوند: اگر مى خواستيم بازيچه اى بگيريم قطعا آن را از پيش خود اختيار میکرديم قمشهای: اگر میخواستیم جهان را به بازی گرفته و کاری بیهوده انجام دهیم میکردیم. مکارم شیرازی: به فرض محال اگر ميخواستيم سرگرمي انتخاب كنيم چيزي متناسب خود انتخاب ميكرديم.
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: نه، بلکه [شأن ما این است که] با حق بر باطل می کوبیم تا آن را درهم شکند [و از هم بپاشد] پس ناگهان باطل نابود شود؛ و وای بر شما از آنچه [درباره خدا و مخلوقات او به ناحق] توصیف می کنید.
خرمشاهی: بلكه حق را بر باطل مىكوبيم و آن را فرو مىشكافد، آنگاه است كه آن نابود مىگردد، و واى بر شما از توصيفى كه مىكنيد فولادوند: بلكه حق را بر باطل فرو مى افكنيم پس آن را در هم مى شكند و بناگاه آن نابود مى گردد واى بر شما از آنچه وصف مى كنيد قمشهای: بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و فیروز میگردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بیدرنگ نابود میشود، و وای بر شما که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متّصف میگردانید. مکارم شیرازی: بلكه ما حق را بر سر باطل ميكوبيم تا آنرا هلاك سازد، و به اين ترتيب باطل محو و نابود ميشود، اما واي بر شما از توصيفي كه ميكنيد.
وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و کسانی که [از فرشتگان] در محضر اویند از بندگیش تکبّر نمی ورزند و خسته و درمانده نمی شوند.
خرمشاهی: و هركس كه در آسمانها و زمين است از آن اوست و كسانى كه نزد او هستند از پرستش او سر بازنمىزنند و خسته نمىشوند فولادوند: و هر كه در آسمانها و زمين است براى اوست و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبر نمى ورزند و درمانده نمى شوند قمشهای: و هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست، و فرشتگان و ارواح قدسی که در پیشگاه حضرتش مقربند هیچگاه از بندگیش گردنکشی و سرپیچی نکنند و (از عبادتی که به شوق و رغبت میکنند) هرگز خسته و ملول نشوند. مکارم شیرازی: براي اوست آنچه در آسمانها و زمين است، و آنها كه نزد او هستند هيچگاه از عبادتش استكبار نميكنند و هرگز خسته نميشوند.
يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ
﴿۲۰﴾
انصاریان: شبانه روز او را بی آنکه سست شوند، تسبیح می گویند.
خرمشاهی: شب و روز نيايش مىكنند و سستى نمىورزند فولادوند: شبانه روز بىآنكه سستى ورزند نيايش مى كنند قمشهای: همه به شب و روز بیآنکه هیچ سستی کنند به تسبیح و ستایش او مشغولند. مکارم شیرازی: شب و روز تسبيح ميگويند و ضعف و سستي به خود راه نميدهند.
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: آیا معبودانی از زمین اختیار کرده اند که آنان مردگان را زنده می کنند؟!
خرمشاهی: يا خدايانى زمينى به پرستش گرفتهاند كه برانگيزاننده آنان [در قيامت]اند؟ فولادوند: آيا براى خود خدايانى از زمين اختيار كرده اند كه آنها [مردگان را] زنده مى كنند قمشهای: مگر این مردم (مشرک نادان) خدایانی از همین زمین برگرفتهاند که جان آفرین باشند؟ مکارم شیرازی: آيا آنها خداياني از زمين برگزيدند كه خلق ميكنند و منتشر ميسازند؟
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: اگر در آسمان و زمین معبودانی جز خدا بود بی تردید آن دو تباه می شد؛ پس منزّه است خدای صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف می کنند.
خرمشاهی: اگر در آن دو خدايان متعددى جز خداوند [يگانه] بود، تباه مىشدند، خداوند صاحب عرش از توصيف آنان منزه است فولادوند: اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مى شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى كنند قمشهای: اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه مییافت، پس (از نظم ثابت عالم) بدانید که پادشاه ملک وجود خدای یکتاست و از توصیف و اوهام مشرکان پاک و منزه است. مکارم شیرازی: اگر در آسمان و زمين خداياني جز الله بود فاسد ميشدند (و نظام جهان برهم ميخورد) منزه است خداوند پروردگار عرش از توصيفي كه آنها ميكنند.
لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ
﴿۲۳﴾
انصاریان: خدا از آنچه انجام می دهد، بازخواست نمی شود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.
خرمشاهی: [او] در آنچه مىكند بازخواست نمىشود، و ايشان [/ انسانها] بازخواست مىشوند فولادوند: در آنچه [خدا] انجام مى دهد چون و چرا راه ندارد و[لى] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد قمشهای: و او بر هر چه میکند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست میشوند. مکارم شیرازی: هيچكس بر كار او نميتواند خرده بگيرد، ولي در كارهاي آنها جاي سؤ ال و ايراد است.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: [شگفتا!] آیا به جای خدا معبودانی اختیار کرده اند؟ بگو: [اگر انتخاب شما حق است] دلیل و برهانتان را [بر آن] بیاورید، این [قرآن] یادآور امت من [نسبت به توحید و نفی شرک] و یادآور امت های پیش از من [نسبت به معارف توحیدی دیگر کتاب های آسمانی] است؛ [حق نه این است که مشرکان می گویند] بلکه بیشترشان حق را نمی شناسند و به این سبب از آن روی گردانند.
خرمشاهی: يا به جاى او خدايانى را به پرستش گرفتهاند؟ بگو برهانتان را بياوريد، اين ياد كرد همراهان من و ياد كرد پيشينيان من است، ولى بيشترينهشان حق را نمىشناسند و رويگردانند فولادوند: آيا به جاى او خدايانى براى خود گرفته اند بگو برهانتان را بياوريد اين است يادنامه هر كه با من است و يادنامه هر كه پيش از من بوده [نه] بلكه بيشترشان حق را نمى شناسند و در نتيجه از آن رويگردانند قمشهای: آیا خدا را رها کرده و خدایان باطل بیاثر را برگرفتند؟ بگو: برهانتان چیست؟ بیاورید. این ذکر (خدای یکتا و دعوت به توحید، سخن من و عالمان) امت من است و همه انبیاء و دانشمندان پیش از من، اما بیشتر این مشرکان به حق دانا نیستند که از آن اعراض میکنند. مکارم شیرازی: آيا آنها جز خدا معبوداني برگزيدند؟ بگو دليلتانرا بياوريد اين سخن من و سخن (پيامبراني است) كه پيش از من بودند، اما اكثر آنها حق را نميدانند و به اين دليل از آن رويگردانند.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا بپرستید.
خرمشاهی: و ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم، مگر آنكه به او وحى مىفرستاديم كه خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد فولادوند: و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست پس مرا بپرستيد قمشهای: و ما هیچ رسولی را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، پس مرا به یکتایی پرستش کنید و بس. مکارم شیرازی: ما پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه به او وحي كرديم كه معبودي جز من نيست بنابراين تنها مرا پرستش كنيد.
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: و [مشرکان] گفتند: [خدایِ] رحمان فرشتگان را فرزند خود گرفته است. منزّه است او، [فرشتگان، فرزند خدا نیستند] بلکه بندگانی گرامی و ارجمندند.
خرمشاهی: و گفتند كه خداوند رحمان فرزندى برگزيده است، منزه است او، بلكه آنان [فرشتگان] بندگانى گرامىاند فولادوند: و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده منزه است او بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند قمشهای: و مشرکان گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است، (حاشا) خدا پاک و منزه از آن است، بلکه (کسانی را که مشرکان فرزند خدا پنداشتند از فرشتگان و مسیح و عزیر) همه بندگان گرامی و مقرب خدا هستند. مکارم شیرازی: آنها گفتند خداوند رحمان فرزندي براي خود برگزيده! منزه است (از اين عيب و نقص) اينها (فرشتگان) بندگان شايسته او هستند.
لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: در گفتار بر او پیشی نمی گیرند، و آنان فقط به فرمان او عمل می کنند.
خرمشاهی: در سخن بر او پيشدستى نكنند و به فرمان او كار كنند فولادوند: كه در سخن بر او پيشى نمى گيرند و خود به دستور او كار مى كنند قمشهای: که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند. مکارم شیرازی: كه هرگز در سخن بر او پيشي نميگيرند، و به فرمان او عمل ميكنند.
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ
﴿۲۸﴾
انصاریان: خدا همه گذشته آنان و آینده شان را می داند، و جز برای کسی که خدا بپسندد شفاعت نمی کنند، و آنان از ترس [عظمت و جلال] او هراسان و بیمناکند.
خرمشاهی: او پيش روى آنان و پشت سرشان را مىداند، و [فرشتگان] شفاعت نمىكنند مگر براى كسى كه [خداوند] از او خشنود باشد، و ايشان از خوف و خشيت او بيمناكند فولادوند: آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مى داند و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمى كنند و خود از بيم او هراسانند قمشهای: هر چه آنان از ازل کرده و تا ابد میکنند همه را خدا میداند و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آنها دائم از خوف (قهر) خدا هراسانند. مکارم شیرازی: او همه اعمال امروز و آينده آنها را ميداند، و هم گذشته آنها را، و آنها جز براي كسي كه خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعتش را داده) شفاعت نميكنند و از ترس او بيمناكند.
وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ
﴿۲۹﴾
انصاریان: و هر کس از آنان بگوید: من هم معبودی، غیر از اویم، دوزخ را به آن گوینده کیفر می دهیم، و ستمکاران را این گونه مجازات می کنیم.
خرمشاهی: و هركس از آنان كه گويد من خدايى به جاى او هستم، جهنم را جزاى او مىگردانيم، [و] بدينسان ستمگران [مشرك] را جزا مىدهيم فولادوند: و هر كس از آنان بگويد من [نيز] جز او خدايى هستم او را به دوزخ كيفر مى دهيم [آرى] سزاى ستمكاران را اين گونه مى دهيم قمشهای: و هر کس از آنها بگوید که من خدای عالمم دون خدای به حق، ما او را به آتش دوزخ کیفر خواهیم کرد، که سرکشان و ستمکاران را البته چنین مجازات میکنیم. مکارم شیرازی: و هر كس از آنها بگويد من معبود ديگري جز خدا هستم كيفر او را جهنم ميدهيم، و اينگونه ستمگران را كيفر خواهيم داد.
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی آورند؟
خرمشاهی: آيا كافران نينديشيدهاند كه آسمانها و زمين فروبسته بودند، آنگاه آنها را برگشاديم، و هر موجود زندهاى را از آب آفريدهايم، آيا ايمان نمىآورند؟ فولادوند: آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى آورند قمشهای: آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود ما آنها را بشکافتیم و از آب هر چیز زندهای را آفریدیم؟ پس چرا باز (مردم طبیعت و مادهپرست) به خدا ایمان نمیآورند؟ مکارم شیرازی: آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم ؟، و هر چيز زنده اي را از آب قرار داديم، آيا ايمان نميآورند!
وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: و در زمین کوه های استوار پدید آوردیم تا زمین آنان را نلرزاند، و در آن راه هایی فراخ و گشاده قرار دادیم تا [به سوی اهداف خود] راه یابند.
خرمشاهی: و در زمين كوههاى استوار افكندهايم تا ايشان را نجنباند و در آن راههايى گشاده پديد آورديم باشد كه راه يابند فولادوند: و در زمين كوههايى استوار نهاديم تا مبادا [زمين] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههايى فراخ پديد آورديم باشد كه راه يابند قمشهای: و در روی زمین کوههای استوار قرار دادیم تا خلق را از اضطراب زمین حفظ کند، و نیز راهها در کوه و جادههای پهناور در زمین برای هدایت و راهیابی مردم مقرر فرمودیم. مکارم شیرازی: و در زمين كوه هاي ثابت و پابرجائي قرار داديم تا آنها در آرامش باشند، و در آن درهها و راههائي قرار داديم تا هدايت شوند.
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم در حالی که آنان [از تأمل و دقت در] نشانه های آن [که گواه توحید، ربوبیّت و قدرت خداست] روی گردانند.
خرمشاهی: و آسمانها را همچون سقفى محفوظ آفريدهايم، و حال آنكه ايشان از پديدههاى شگرف آن رويگردانند فولادوند: و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه هاى آن اعراض مى كنند قمشهای: و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم، و این کافران از مشاهده آیات آن اعراض میکنند. مکارم شیرازی: و آسمان را سقف محفوظي قرار داديم، ولي آنها از آيات آن رويگردانند.
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک در مداری شناور است.
خرمشاهی: و اوست كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريده، كه هر يك در سپهرى شناورند فولادوند: و اوست آن كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام از اين دو در مدارى [معين] شناورند قمشهای: و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینی سیر میکنند. مکارم شیرازی: او كسي است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد كه هر يك از آنها در مداري در حركتند.
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم؛ پس آیا اگر تو بمیری آنان جاویدان خواهند ماند؟!
خرمشاهی: و ما پيش از تو هم براى هيچ انسانى جاودانگى مقرر نداشتهايم، آيا اگر تو بميرى آنان جاويدانند؟ فولادوند: و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند قمشهای: و ما به هیچ کس پیش از تو عمر ابد ندادیم (تا به تو دهیم) آیا اگر تو بمیری آنان ابدا به دنیا زنده مانند؟! مکارم شیرازی: ما براي هيچ انساني قبل از تو زندگي جاويدان قرار نداديم (وانگهي آيا آنها كه انتظار مرگ تو را ميكشند) اگر تو بميري آنها زندگي جاويدان دارند؟!
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: هر کسی چشنده مرگ است و ما شما را [چنانکه سزاوار است] به نوعی خیر و شر [که تهیدستی، ثروت، سلامت، بیماری، امنیت و بلاست] آزمایش می کنیم، و به سوی ما بازگردانده می شوید.
خرمشاهی: هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است و شما را به بد و نيك، چنانكه بايد و شايد، مىآزماييم، و به سوى ما بازگردانده مىشويد فولادوند: هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى شويد قمشهای: هر نفسی مرگ را میچشد، و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم و (هنگام مرگ) به سوی ما بازگردانده میشوید. مکارم شیرازی: هر انساني طعم مرگ را ميچشد، و ما شما را با بديها و نيكيها آزمايش ميكنيم، و سرانجام به سوي ما باز ميگرديد.
وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: کافران چون تو را ببینند جز به مسخره ات نمی گیرند [و می گویند:] آیا این است آن کسی که معبودان شما را [به موجوداتی بی اثر و بی اختیار] یاد می کند؟ در حالی که خود به ذکر [خدایِ] رحمان [که توحید و قرآن است] کافرند [و از این کار، باکی ندارند.]
خرمشاهی: و چون كافران تو را ببينند، جز به ريشخندت نمىگيرند [و گويند] آيا اين همان كسى است كه از خدايان شما [به بدى] ياد مىكند؟ و هم آنان ياد خداى رحمان را منكرند فولادوند: و كسانى كه كافر شدند چون تو را ببينند فقط به مسخره ات مى گيرند [و مى گويند] آيا اين همان كس است كه خدايانتان را [به بدى] ياد مى كند در حالى كه آنان خود ياد [خداى] رحمان را منكرند قمشهای: و کافران هنگام ملاقات تو، تو را جز به استهزاء نگرفته (و گویند) آیا این شخص است که بتان را که خدایان شما هستند (به اهانت و بدی) یاد میکند؟ و (ای رسول ما بدان که) محققا آنها به ذکر خدای مهربان (و کتاب و آیات او) کافر هستند. مکارم شیرازی: هنگامي كه كافران تو را ميبينند كاري جز استهزا كردن ندارند (و ميگويند) آيا اين همان كسي است كه سخن از خدايان شما ميگويد؟ در حالي كه خودشان ذكر خداوند رحمن را انكار ميكنند.
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ
﴿۳۷﴾
انصاریان: انسان از شتاب و عجله آفریده شده است [که با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب می خواهد]؛ به زودی عذاب هایم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهید.
خرمشاهی: انسان [گويى] از شتاب آفريده شده است، به زودى آيات خود را به شما مىنمايانيم، از من به شتاب مخواهيد فولادوند: انسان از شتاب آفريده شده است به زودى آياتم را به شما نشان مى دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهيد قمشهای: آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است، (ای مردم) ما آیات (قدرت و حکمت بالغه) خود را به زودی به شما مینمایانیم (و شما را عذاب میکنیم) پس تعجیل مدارید. مکارم شیرازی: (آري) انسان از عجله آفريده شده، ولي عجله نكنيد من آيات خود را به زودي به شما ارائه ميدهم.
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۳۸﴾
انصاریان: [به پیامبر و مؤمنان] می گویند: اگر راست می گویید، این وعده کی خواهد بود؟
خرمشاهی: و گويند اگر راست مىگوييد پس كى اين وعده فرا مىرسد؟ فولادوند: و مى گويند اگر راست مى گوييد اين وعده [قيامت] كى خواهد بود قمشهای: و کافران میگویند: این وعده قیامت اگر راست میگویید کی خواهد بود؟ مکارم شیرازی: آنها ميگويند اگر راست ميگوئيد اين وعده قيامت كي فرا ميرسد؟!
لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: اگر کافران به آن وقتی که نمی توانند آتش را از چهره ها و پشتشان باز دارند و یاری هم نمی شوند، آگاهی داشتند [عجولانه عذاب را نمی خواستند.]
خرمشاهی: اگر كافران بدانند كه هنگامى كه نتوانند آتش را از چهرههايشان و از پشتهايشان باز دارند، و يارى نيابند [به صدق آن وعده پى برند] فولادوند: كاش آنان كه كافر شده اند مى دانستند آنگاه كه آتش را نه از چهره هاى خود و نه از پشتشان بازنمى توانند داشت و خود مورد حمايت قرار نمى گيرند [چه حالى خواهند داشت] قمشهای: اگر کافران بدانند وقتی که آتش دوزخ هر طرف از پیش روی و پشت سر به آنها احاطه میکند که نه خود دفع آن توانند و نه از سوی کسی یاری شوند (آن وقت از قیامت آگاه میشوند و دیگر درخواست عذاب نکنند). مکارم شیرازی: ولي اگر كافران ميدانستند زماني را كه نميتوانند شعله هاي آتش را از صورت و از پشتهاي خود دور كنند و هيچكس آنها را ياري نميكند (اينقدر در باره قيامت شتاب نميكردند).
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: بلکه ناگهان به آنان می رسد، پس چنان مبهوتشان می کند که نه قدرت دارند آن را بازگردانند، و نه [برای به تأخیر افتادنش] مهلت می یابند.
خرمشاهی: آرى [آن وعده و قيامت] ناگهانشان فرا مىرسد، و حيرانشان مىسازد، و نمىتوانند بازش گردانند، و به آنان مهلتى هم ندهند فولادوند: بلكه [آتش] به طور ناگهانى به آنان مى رسد و ايشان را بهتزده مى كند [به گونه اى] كه نه مى توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده مى شود قمشهای: بلکه واقعه مرگ و قیامت ناگهانی فرا رسد و آنها را مبهوت و حیران کند که نه قدرت بر رد آن داشته و نه بر تأخیر آن مهلتی توانند یافت. مکارم شیرازی: آري اين مجازات الهي بصورت ناگهاني به سراغشان ميآيد و مبهوتشان ميكند آنچنانكه توانائي بر دفع آن ندارند و به آنها مهلت داده نميشود.
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: و به راستی پیش از تو پیامبرانی مورد استهزا قرار گرفتند، پس عذابی را که همواره مسخره می کردند، استهزا کنندگان را فرا گرفت.
خرمشاهی: و پيامبرانى هم كه پيش از تو بودند، ريشخند ديدند، و بر سر ريشخندكنندگانشان كيفر استهزايشان فرود آمد فولادوند: و مسلما پيامبران پيش از تو [نيز] مورد ريشخند قرار گرفتند پس كسانى كه آنان را مسخره میکردند [سزاى] آنچه كه آن را به ريشخند مى گرفتند گريبانگيرشان شد قمشهای: و همانا به رسولان پیش از تو نیز بسیار تمسخر و استهزاء شد تا آنکه کیفر آن استهزاء به آن استهزا کنندگان احاطه کرد. مکارم شیرازی: (اگر تو را استهزا كنند نگران نباش) پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند، اما سرانجام آنچه را (از عذابهاي الهي) مسخره ميكردند دامان استهزا كنندگان را گرفت
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: بگو: چه کسی شما را در شب و روز از [عذاب خدای] رحمان محافظت می کند؟ بلکه [حقیقت این است که] آنان از یاد پروردگارشان روی گردانند.
خرمشاهی: بگو چه كسى شما را در شب و روز از [عذاب] خداى رحمان باز مىدارد، آرى آنان از ياد پروردگارشان دل مىگردانند فولادوند: بگو چه كسى شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ مى كند [نه] بلكه آنان از ياد پروردگارشان رويگردانند قمشهای: بگو: کیست که شما را در شب و روز از (قهر) خدای مهربان محافظت میکند؟ بلکه این مردم از یاد خدای خود اعراض میکنند. مکارم شیرازی: بگو چه كسي شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند رحمان نگاه ميدارد؟ ولي آنها از ياد پروردگارشان روي گردانند.
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلَا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: آیا برای آنان به جای ما معبودانی هست که آنان را [از عذاب ما] باز دارند در حالی که [آن معبودان] نمی توانند خود را یاری دهند و از سوی ما هم پناه داده نمی شوند؟
خرمشاهی: يا براى آنان خدايانى هست كه آنان را در برابر ما حفظ مىكند، [حال آنكه] نمىتوانند به خودشان يارى برسانند، و از ما هم يارى نبينند فولادوند: []آيا براى آنان خدايانى غير از ماست كه از ايشان حمايت كنند [آن خدايان] نه مى توانند خود را يارى كنند و نه از جانب ما يارى شوند قمشهای: آیا برای این مشرکان غیر ما خدایانی هست که بتوانند عذاب ما را از اینان منع کنند در صورتی که نه آن خدایان قدرت بر دفاع از خود دارند و نه آنها از سوی ما همراهی و حمایت شوند؟ مکارم شیرازی: آيا آنها خداياني دارند كه ميتوانند از آنان در برابر ما دفاع كنند؟ (اين خدايان ساختگي حتي) نميتوانند خودشان را ياري دهند (تا چه رسد به ديگران) و نه از ناحيه ما بوسيله نيروئي ياري ميشوند.
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: بلکه اینان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهره مند ساختیم تا جایی که عمرشان طولانی شد [و گمان کردند که نعمت ها و عمرشان پایان نمی پذیرد]. آیا ندانسته اند که ما همواره به زمین می پردازیم و از اطراف [و جوانب] آن [که ملت ها، اقوام، تمدن ها و دانشمندانش هستند] می کاهیم؟ پس آیا باز هم آنان پیروزند؟
خرمشاهی: حق اين است كه اينان و پدرانشان را [از ناز و نعمت] بهرهمند ساختهايم، تا آنكه روزگارى دراز يافتند، پس آيا نينديشيدهاند كه ما دامنههاى سرزمين [كفر] را مىكاهيم [و بر گستره اسلام مىافزاييم]، آيا ايشان پيروز خواهند شد؟ فولادوند: [نه] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد آيا نمى بينند كه ما مى آييم و زمين را از جوانب آن فرو مى كاهيم آيا باز هم آنان پيروزند قمشهای: بلکه تنها ماییم که این مردم و پدران پیشینشان را متمتّع (به نعمتهای دنیا) کردیم تا آنکه عمر دراز کردند، آیا مردم نمیبینند که ماییم که اراده کنیم و زمین (و اهلش) را از هر طرف (به مرگ و فنا) میکاهیم، آیا این خلق (عاجز بر ما) غلبه توانند کرد؟ مکارم شیرازی: ما آنها و پدرانشان را از نعمتها بهره مند ساختيم تا آنجا كه عمر طولاني پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد) آيا نميبينند كه ما مرتبا از زمين (و اهل آن) ميكاهيم آيا آنها غالبند (يا ما)؟!
قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ
﴿۴۵﴾
انصاریان: بگو: من فقط شما را به وسیله وحی بیم می دهم، ولی کران، بانگ دعوت را هنگامی که بیمشان دهند، نمی شنوند.
خرمشاهی: بگو همانا شما را از طريق وحى هشدار مىدهم، و البته كران-چون هشدار يابندندايى نمىشنوند فولادوند: بگو من شما را فقط به وسيله وحى هشدار مى دهم و[لى] چون كران بيم داده شوند دعوت را نمى شنوند قمشهای: بگو که من شما را به وحی خدا (از عذابش) میترسانم ولی گوش کر هنگام وعظ و اندرز، سخن و دعوت حق را نمیشنود. مکارم شیرازی: بگو من تنها بوسيله وحي شما را انذار ميكنم ولي آنها كه گوشهايشان كر است هنگامي كه انذار ميشوند سخنان را نميشنوند!
وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: و اگر اندکی از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: ای وای بر ما که قطعاً ستمکار بودیم!
خرمشاهی: و چون شمهاى از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت واى بر ما كه ستمكار [/مشرك] بوديم فولادوند: و اگر شمه اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت اى واى بر ما كه ستمكار بوديم قمشهای: و اگر از جانب خدای تو بر این کافران شمّهای از عذاب فرا رسد در آن حال (به حسرت و پشیمانی) خواهند گفت: ای وای بر ما که مردم ستمکاری بودیم. مکارم شیرازی: اگر كمترين عذاب پروردگارت آنها را لمس كند فريادشان بلند ميشود اي واي ما همگي ستمگر بوديم.
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: و ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم و به هیچ کس هیچ ستمی نمی شود؛ و اگر [عمل خوب یا بد] هم وزن دانه خردلی باشد آن را [برای وزن کردن] می آوریم، و کافی است که ما حسابگر باشیم.
خرمشاهی: و ترازوهاى راست و درست را در روز قيامت در ميان نهيم، و بر هيچ كس هيچ ستمى نرود، و اگر [عملى] هم سنگ دانه خردلى باشد، آن را به حساب آوريم، و ما خود حسابرسى را كفايت كنيم فولادوند: و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى نهيم پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى بيند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم قمشهای: و ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد. مکارم شیرازی: ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت نصب ميكنيم، لذا به هيچكس كمترين ستمي نميشود، و اگر به مقدار سنگيني يكدانه خردل (كار نيك و بدي باشد) ما آنرا حاضر ميكنيم، و كافي است كه ما حساب كننده باشيم.
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ
﴿۴۸﴾
انصاریان: یقیناً به موسی و هارون [کتابی که] جداکننده [حق از باطل] و نور و مایه یادآوری برای پرهیزکاران [است] عطا کردیم.
خرمشاهی: و به راستى كه به موسى و هارون فرقان [تورات] و روشنى بخش و پندآموزى براى پرهيزگاران بخشيديم فولادوند: و در حقيقت به موسى و هارون فرقان داديم و [كتابشان] براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است قمشهای: و همانا ما به موسی و برادرش هارون کتاب تورات را عطا کردیم که جدا سازنده میان حق و باطل و روشنیبخش (دلها) و یادآور متقیان است. مکارم شیرازی: ما به موسي و هارون فرقان (وسيله جدا كردن حق از باطل) و نور و آنچه مايه يادآوري پرهيزكاران است داديم.
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ
﴿۴۹﴾
انصاریان: همانان که در پنهانی از پروردگارشان می ترسند و از قیامت هم بیمناکند.
خرمشاهی: همان كسانى كه از پروردگارشان در نهان مىترسند، و هم آنان كه از قيامت بيمناكند فولادوند: [همان] كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند و از قيامت هراسناكند قمشهای: متقیان همانهایی هستند که از خدای خود در نهان میترسند و از ساعت قیامت و روز جزا سخت هراسانند. مکارم شیرازی: همانها كه از پروردگارشان در غيب و نهان ميترسند و از قيامت بيم دارند.
وَهَذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: و این [قرآنی] که آن را نازل کرده ایم، ذکر و پندی پرمنفعت است؛ آیا باز هم شما منکر آن هستید؟
خرمشاهی: اين پندآموزى مبارك است كه فرو فرستاديمش، آيا شما منكرش هستيد؟ فولادوند: و اين [كتاب] كه آن را نازل كرده ايم پندى خجسته است آيا باز هم آن را انكار مى كنيد قمشهای: و این قرآن کتابی است با اندرز و تذکر و برکت بسیار که ما آن را فرستادیم، آیا شما آن را انکار خواهید کرد؟ مکارم شیرازی: و اين (قرآن) ذكر مباركي است كه (بر شما) نازل كرديم آيا آن را انكار ميكنيد؟!
وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ
﴿۵۱﴾
انصاریان: و مسلماً پیش از این به ابراهیم، رشد و هدایتی [که سزاوارش بود] عطا کردیم؛ و ما به او دانا بودیم.
خرمشاهی: و به راستى پيشاپيش به ابراهيم رهيافتى كه سزاوارش بود بخشيديم، و به آن آگاه بوديم فولادوند: و در حقيقت پيش از آن به ابراهيم رشد [فكرى]اش را داديم و ما به [شايستگى] او دانا بوديم قمشهای: و همانا ما پیش از این ابراهیم را کاملا به رشد و کمال خود رسانیدیم (تا بیرق توحید و خداپرستی را در عالم برافرازد) و ما به شایستگی او بر این مقام دانا بودیم. مکارم شیرازی: ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم، و از (شايستگي) او آگاه بوديم.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: [یاد کن] زمانی را که به پدرش و قومش گفت: این مجسمه هایی که شما ملازم پرستش آنها شده اید، چیست؟
خرمشاهی: چنين بود كه به پدرش و قومش گفت اين تنديسها چيست كه شما در خدمتشان معتكفايد فولادوند: آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت اين مجسمه هايى كه شما ملازم آنها شده ايد چيستند قمشهای: هنگامی که با پدرش (یعنی عمویش) و با قومش گفت: این مجسمههای بیروح و بتهای بیاثر چیست که شما به خدایی میپرستید و بر آن عمری متوقف شدهاید؟ مکارم شیرازی: آن هنگام كه به پدرش (آزر) و قوم او گفت اين مجسمه هاي بيروحي را كه شما همواره پرستش ميكنيد چيست ؟
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ
﴿۵۳﴾
انصاریان: گفتند: پدرانمان را پرستش کنندگان آنها یافتیم [لذا به پیروی از پدرانمان آنها را می پرستیم!!]
خرمشاهی: گفتند پدرانمان را پرستنده آنها يافتيم فولادوند: گفتند پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم قمشهای: آنها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافتهایم (و ما پیروی آنها خواهیم کرد). مکارم شیرازی: گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت ميكنند!
قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
﴿۵۴﴾
انصاریان: گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری هستید.
خرمشاهی: گفت هم شما و هم پدرانتان در گمراهى آشكار بودهايد فولادوند: گفت قطعا شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوديد قمشهای: ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید. مکارم شیرازی: گفت: مسلما شما و هم پدرانتان در گمراهي آشكاري بودهايد.
قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ
﴿۵۵﴾
انصاریان: گفتند: آیا حق را برای ما آورده ای یا شوخی می کنی؟!
خرمشاهی: گفتند آيا براى ما حق را آوردهاى يا بازيگرى؟ فولادوند: گفتند آيا حق را براى ما آورده اى يا تو از شوخى كنندگانى قمشهای: قوم به ابراهیم گفتند: آیا تو (بر علیه شرک و اثبات توحید) حرف حق و حجت قاطعی برای ما آوردهای یا سخنی به بازیچه و هزل میرانی؟ مکارم شیرازی: گفتند: تو مطلب حقي براي ما آوردهاي يا شوخي ميكني؟!
قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ
﴿۵۶﴾
انصاریان: گفت: [شوخی نمی کنم] بلکه پروردگارتان همان پروردگار آسمان ها و زمین است، همان که آنها را آفرید و من بر این [حقیقت] از گواهی دهندگانم.
خرمشاهی: گفت حق اين است كه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمين است همو كه آنها را آفريده است، و من بر اين [سخن] گواهم فولادوند: گفت [نه] بلكه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمين است همان كسى كه آنها را پديد آورده است و من بر اين [واقعيت] از گواهانم قمشهای: ابراهیم پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمانها و زمین است و من بر این سخن به یقین گواهی میدهم. مکارم شیرازی: گفت: (كاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را ايجاد كرده و من از گواهان اين موضوعم.
وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ
﴿۵۷﴾
انصاریان: سوگند به خدا پس از آنکه [به بتخانه] پشت کردید و رفتید، درباره بت هایتان تدبیری خواهم کرد.
خرمشاهی: [و در دل گفت] به خدا پس از آنكه روى بر تافتيد فكرى به حال بتهايتان خواهم كرد فولادوند: و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد قطعا در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد قمشهای: و به خدا قسم که من این بتهای شما را چارهای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم میشکنم) بعد از آنکه شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید. مکارم شیرازی: و بخدا سوگند نقشهاي براي نابودي بتهايتان در غياب شما طرح ميكنم.
فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ
﴿۵۸﴾
انصاریان: پس [همه] بت ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بت ها] به آن مراجعه کنند.
خرمشاهی: آنگاه آنها را خرد و ريز كرد، مگر بزرگترشان را، باشد كه به او روى آورند فولادوند: پس آنها را جز بزرگترشان را ريز ريز كرد باشد كه ايشان به سراغ آن بروند قمشهای: (در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شکست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند. مکارم شیرازی: سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب) همه آنها - جز بت بزرگشان را - قطعه قطعه كرد، تا به سراغ او بيايند (و او حقايق را بازگو كند).
قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ
﴿۵۹﴾
انصاریان: [چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است.
خرمشاهی: گفتند چه كسى اين كار را در حق خدايان ما انجام داده است، بىشك كه از ستمكاران است فولادوند: گفتند چه كسى با خدايان ما چنين [معامله اى] كرده كه او واقعا از ستمكاران است قمشهای: قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است. مکارم شیرازی: گفتند: هر كس با خدايان ما چنين كرده قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر ببيند)!
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ
﴿۶۰﴾
انصاریان: گفتند: از جوانی شنیدیم که از بتان ما [به عنوان عناصری بی اثر و بی اختیار] یاد می کرد که به او ابراهیم می گویند.
خرمشاهی: گفتند، شنيديم جوانى كه به او ابراهيم گفته مىشد، از آنان سخن مىگفت فولادوند: گفتند شنيديم جوانى از آنها [به بدى] ياد میکرد كه به او ابراهيم گفته مى شود قمشهای: (آنان که لعن بتان را از ابراهیم شنیده بودند) گفتند که ما جوانی ابراهیم نام را شنیدهایم که بتان را (به بدی و زشتی) یاد میکرد. مکارم شیرازی: (گروهي) گفتند: شنيديم جواني از (مخالفت با) بتها سخن ميگفت كه او را ابراهيم ميگفتند.
قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ
﴿۶۱﴾
انصاریان: گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این کار او] شهادت دهند.
خرمشاهی: گفتند او را در پيش چشمان مردم حاضر كنيد تا آنان حاضر و ناظر باشند فولادوند: گفتند پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد باشد كه آنان شهادت دهند قمشهای: قوم گفتند: او را حاضر سازید در حضور جماعت تا بر این کار او گواهی دهند. مکارم شیرازی: (عدهاي) گفتند: او را در برابر چشم مردم بياوريد تا گواهي دهند.
قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ
﴿۶۲﴾
انصاریان: گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده ای؟
خرمشاهی: [آوردندش و] گفتند اى ابراهيم آيا تو اين كار را با خدايان ما كردى؟ فولادوند: گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى قمشهای: به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ مکارم شیرازی: (هنگامي كه ابراهيم را حاضر كردند) گفتند تو اين كار را با خدايان ما كردهاي، اي ابراهيم؟!
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ
﴿۶۳﴾
انصاریان: گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان می دهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن می گویند، از خودشان بپرسید.
خرمشاهی: [به ريشخند] گفت نه بلكه همين بزرگترشان چنين كارى كرده است، اگر سخن مىگويند از آنها بپرسيد فولادوند: گفت [نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است اگر سخن مى گويند از آنها بپرسيد قمشهای: ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن میگویند. مکارم شیرازی: گفت: بلكه بزرگشان كرده باشد! از آنها سؤ ال كنيد اگر سخن ميگويند!!
فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ
﴿۶۴﴾
انصاریان: پس آنان [با تفکر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار] ستمکارید [نه ابراهیم.]
خرمشاهی: به خود آمدند و گفتند شما خود ستمگريد فولادوند: پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند در حقيقت شما ستمكاريد قمشهای: آنگاه با خود فکر کردند و باهم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بیاثر را میپرستید نه ابراهیم که آنها را درهم شکسته است). مکارم شیرازی: آنها به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: حقا كه شما ستمگريد.
ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ
﴿۶۵﴾
انصاریان: آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند [ولی از روی ستیزه جویی به ابراهیم گفتند:] مسلماً تو می دانی که اینان سخن نمی گویند.
خرمشاهی: سپس سرهايشان را تكان دادند [و گفتند] خوب مىدانى كه اينها سخن نمىگويند فولادوند: سپس سرافكنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته اى كه اينها سخن نمى گويند قمشهای: و سپس همه سر به زیر شدند و گفتند: تو میدانی که این بتان را نطق و گویایی نیست. مکارم شیرازی: سپس بر سرهاشان واژگونه شدند (و حكم وجدان را به كلي فراموش كردند و گفتند:) تو ميداني كه اينها سخن نميگويند!
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ
﴿۶۶﴾
انصاریان: گفت: [با توجه به این حقیقت] آیا به جای خدا چیزهایی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رسانند؟!
خرمشاهی: گفت آيا پس به جاى خداوند چيزى را كه نه سودى به شما مىرساند و نه زيانى مىپرستيد؟ فولادوند: گفت آيا جز خدا چيزى را مى پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى رساند قمشهای: ابراهیم گفت: پس چرا خدا را (که هر نفعی به دست اوست) رها کرده و بتهایی را میپرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند؟ مکارم شیرازی: (ابراهيم) گفت: آيا جز خدا چيزي را ميپرستيد كه نه كمترين سودي براي شما دارد، و نه زياني ميرساند (كه به سودشان چشم دوخته باشيد يا از زيانشان بترسيد).
أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
﴿۶۷﴾
انصاریان: اُف بر شما و بر آنچه به جای خدا می پرستید؛ پس آیا نمی اندیشید؟
خرمشاهی: اف بر شما و بر آنچه به جاى خداوند مىپرستيد، آيا انديشه نمىكنيد؟ فولادوند: اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى پرستيد مگر نمى انديشيد قمشهای: اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا میپرستید، آیا شما عقل خود را هیچکار نمیبندید؟ مکارم شیرازی: اف بر شما و بر آنچه غير از خدا پرستش ميكنيد، آيا انديشه نميكنيد (و عقل نداريد)؟!
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ
﴿۶۸﴾
انصاریان: گفتند: اگر می خواهید کاری انجام دهید [و مرد کار هستید] او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید.
خرمشاهی: گفتند او را بسوزانيد و اگر مىتوانيد خدايانتان را يارى دهيد فولادوند: گفتند اگر كارى مى كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد قمشهای: قوم گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر (بر رضای خدایان) کاری خواهید کرد. مکارم شیرازی: گفتند: او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري كنيد، اگر كاري از شما ساخته است.
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ
﴿۶۹﴾
انصاریان: [پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش!
خرمشاهی: گفتيم اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو فولادوند: گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش قمشهای: (پس آن قوم آتشی سخت افروختند و ابراهیم را در آن افکندند) ما خطاب کردیم که ای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش (آتش به خطاب خدا گل و ریحان گردید). مکارم شیرازی: (سرانجام او را به درياي آتش افكندند ولي ما) گفتيم: اي آتش سرد و سالم بر ابراهيم باش.
وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ
﴿۷۰﴾
انصاریان: و بر ضد او نیرنگی سنگین به کار گرفتند [که نابودش کنند] پس آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم.
خرمشاهی: و در حق او بدسگالى كردند، آنگاه آنان را زيانكارترين [مردم] گردانديم فولادوند: و خواستند به او نيرنگى بزنند و[لى] آنان را زيانكارترين [مردم] قرار داديم قمشهای: و قوم در مقام کید و کینه او برآمدند و ما (کیدشان را باطل کرده) آنها را به سختترین زیان و حسرت انداختیم. مکارم شیرازی: آنها ميخواستند ابراهيم را با اين نقشه نابود كنند، ولي ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم.
وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ
﴿۷۱﴾
انصاریان: و او و لوط را [از آن سرزمین پر از شرک و فساد] نجات داده و به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهاده ایم، بردیم.
خرمشاهی: و او و لوط را رهانديم و به سرزمينى رسانديم كه براى همگان بركتش بخشيده بوديم فولادوند: و او و لوط را [براى رفتن] به سوى آن سرزمينى كه براى جهانيان در آن بركت نهاده بوديم رهانيديم قمشهای: و ما ابراهیم را با (برادرزادهاش) لوط (از شر نمرودیان) برهانیدیم و به (شام) سرزمینی که مایه برکت جهانیان قرار دادیم آنها را بفرستادیم. مکارم شیرازی: و او و لوط را به سرزمين (شام) كه آنرا براي همه جهانيان پر بركت ساختيم نجات داديم.
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایی افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قراردادیم.
خرمشاهی: و به او اسحاق و يعقوب را برترى بخشيديم، و همهشان را از شايستگان قرار داديم فولادوند: و اسحاق و يعقوب را [به عنوان نعمتى] افزون به او بخشوديم و همه را از شايستگان قرار داديم قمشهای: و به او اسحاق و افزون بر آن (فرزندزادهاش) یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته (مقام نبوت) گردانیدیم. مکارم شیرازی: و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وي بخشيديم، و همه آنها را مرداني صالح قرار داديم.
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند، و انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.
خرمشاهی: و آنان را پيشوايانى كه به فرمان ما ره مىنمودند، گردانديم، و به آنان نيكوكارى و برپاداشتن نماز و پرداختن زكات را وحى كرديم، و پرستندگان ما بودند فولادوند: و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت میکردند و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند قمشهای: و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند. مکارم شیرازی: و آنها را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت ميكردند، و انجام كارهاي نيك و برپا داشتن نماز و اداي زكات را به آنها وحي كرديم، و آنها فقط مرا عبادت ميكردند.
وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ
﴿۷۴﴾
انصاریان: و به لوط، حکمت و دانش دادیم و او را از آن شهری که [اهلش] کارهای زشت مرتکب می شدند، نجات دادیم؛ بی تردید آنان قومی بد و نافرمان بودند.
خرمشاهی: و به لوط حكمت و علم بخشيديم و از شهرى كه اهلش پليدكارى مىكردند، نجاتش داديم، كه آنان مردمى پليد و نافرمان بودند فولادوند: و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش] كارهاى پليد [جنسى] میکردند نجات داديم به راستى آنها گروه بد و منحرفى بودند قمشهای: و لوط را هم مقام حکمفرمایی (و یا حکمت و نبوت) و علم عطا نمودیم و او را از شهری که اهلش به اعمال زشت (و کار پلید لواط) میپرداختند نجات دادیم که آنها بسیار بدکار و فاسق مردمی بودند. مکارم شیرازی: و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهري كه اعمال زشت و كثيف انجام ميدادند رهائي بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقي بودند.
وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۷۵﴾
انصاریان: و او را در رحمت خود درآوردیم؛ چون او از شایستگان بود.
خرمشاهی: و او را در جوار رحمت خود در آورديم، كه او از شايستگان بود فولادوند: و او را در رحمت خويش داخل كرديم زيرا او از شايستگان بود قمشهای: و او را در رحمت خود داخل کردیم زیرا که از مردم بسیار صالح و نیکوکار به شمار بود. مکارم شیرازی: و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود.
وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
﴿۷۶﴾
انصاریان: و نوح را [یاد کن] هنگامی که پیش از این [پیامبران یاد شده] ندا کرد: [پروردگارا! مرا از این قوم فاسد و تبهکار نجات بخش.] پس ندایش را اجابت کردیم، و او و خانواده اش را از آن اندوه بزرگ نجات دادیم.
خرمشاهی: و نوح را [نيز رهانديم] كه پيش از آن ندا به دعا برداشته بود، و دعايش را اجابت كرديم و او و خانوادهاش را از گرفتارى بزرگ رهانديم فولادوند: و نوح را [ياد كن] آنگاه كه پيش از [ساير پيامبران] ندا كرد پس ما او را اجابت كرديم و وى را با خانواده اش از بلاى بزرگ رهانيديم قمشهای: و (یاد کن حکایت) نوح را که پیش از این (خدا را به یاری خود) خواند، ما هم او را پاسخ دادیم و او و اهل بیتش (و گرویدگانش) را از اندوه و بلای سخت (طوفان) نجات دادیم. مکارم شیرازی: و نوح را (به يادآور) هنگامي كه پيش از آنها (ابراهيم و لوط) پروردگار خود را خواند، ما دعاي او را مستجاب كرديم، او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم.
وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۷۷﴾
انصاریان: و او را در برابر گروهی که آیات ما را تکذیب کردند، یاری دادیم؛ قطعاً آنان گروه بدی بودند، پس همه آنان را غرق کردیم.
خرمشاهی: و او را در برابر قومى كه آيات ما را دروغ مىانگاشتند يارى داديم، كه آنان قومى پليد بودند و همگىشان را غرق كرديم فولادوند: و او را در برابر مردمى كه نشانه هاى ما را به دروغ گرفته بودند پيروزى بخشيديم چرا كه آنان مردم بدى بودند پس همه ايشان را غرق كرديم قمشهای: و او را بر دفع آن قومی که آیات ما را تکذیب کردند نصرت دادیم، که آن قوم بسیار بدکار (و کافر) بودند و ما همه آنها را یکسر (به طوفان) غرق کردیم. مکارم شیرازی: و او را در برابر جمعيتي كه آيات ما را تكذيب كرده بودند ياري نموديم، چرا كه آنها قوم بدي بودند، لذا همه را غرق كرديم.
وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ
﴿۷۸﴾
انصاریان: و داود و سلیمان را [یاد کن] زمانی که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چریده بودند، داوری می کردند، و ما گواه داوری آنان بودیم.
خرمشاهی: و داوود و سليمان را ياد كن كه درباره كشتزارى كه گوسفند كسانى شبانه در آن چريده بود، داورى كردند و ما شاهد داوريشان بوديم فولادوند: و داوود و سليمان را [ياد كن] هنگامى كه در باره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شبهنگام در آن چريده بودند داورى میکردند و [ما] شاهد داورى آنان بوديم قمشهای: و (یاد کن احوال) داود و سلیمان را وقتی که درباره گوسفندان بیشبانی که در مزرعی چریدند (و آن را تباه کردند) قضاوت مینمودند (که از شیرشان صاحب زرع به قدر زراعتش استفاده کند) و ما بر حکم آنها گواه بودیم. مکارم شیرازی: و داود و سليمان را (بخاطر آور)، هنگامي كه در باره كشتزاري كه گوسفندان قوم آنرا شبانه چريده (و خراب كرده) بودند داوري ميكردند، و ما شاهد قضاوت آنها بوديم.
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ
﴿۷۹﴾
انصاریان: پس [داوری] آن را به سلیمان فهماندیم، و هر یک را حکمت و دانش عطا کردیم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کردیم که همواره با داود تسبیح می گفتند، و ما انجام دهنده [این کار] بودیم.
خرمشاهی: و آن را به سليمان فهمانديم، و به هر دو حكمت و علم بخشيديم، و كوهها و پرندگان را تسخير كرديم كه همراه با داوود تسبيح مىگفتند، و تواناى آن كار بوديم فولادوند: پس آن [داورى] را به سليمان فهمانديم و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم و كوهها را با داوود و پرندگان به نيايش واداشتيم و ما كننده [اين كار] بوديم قمشهای: و ما آن قضاوت را به سلیمان به وحی آموختیم و به هر یک (از سلیمان و داود) مقام حکمفرمایی و دانش عطا کردیم و کوهها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح میکردند، و ما این معجزات را از او پدید آوردیم. مکارم شیرازی: ما (حكم واقعي) آن را به سليمان تفهيم كرديم، و به هر يك از آنها (شايستگي) داوري، و علم داديم، و كوهها و پرندگان را مسخر داود ساختيم كه با او تسبيح (خدا) ميگفتند، و ما قادر بر انجام اين كار بوديم.
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ
﴿۸۰﴾
انصاریان: و به سود شما صنعتِ ساختنِ پوشش های دفاعی را به او آموختیم تا شما را از [آسیب] جنگ تان محافظت نماید، پس آیا شما شکرگزار حق هستید؟
خرمشاهی: و به او [داوود] فن زرهبافى براى شما آموخته بوديم تا شما را از آسيب همديگر محفوظ بدارد، آيا شما شاكريد؟ فولادوند: و به [داوود] فن زره [سازى] آموختيم تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ كند پس آيا شما سپاسگزاريد قمشهای: و ما به داود صنعت زره ساختن برای شما آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر به جای میآورید؟ مکارم شیرازی: و ساختن زره را به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند آيا شكر (اين نعمتهاي خدا را) ميگذاريد؟!
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ
﴿۸۱﴾
انصاریان: و برای سلیمان، تندباد را رام و مسخّر کردیم که به فرمانش به سوی آن سرزمینی که در آن برکت نهادیم، حرکت می کرد و ما همواره به همه چیز داناییم.
خرمشاهی: و براى سليمان باد تندرو را [تسخير كرديم] كه به فرمان او به سرزمينى كه آن را بركت داده بوديم روان مىشد، و به هر چيزى دانا [و توانا]ييم فولادوند: و براى سليمان تندباد را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مى يافت و ما به هر چيزى دانا بوديم قمشهای: و باد تند سیر صرصر را ما مسخر سلیمان گردانیدیم که به امر او بدان سرزمین (سرزمین شامات) که با برکت برای جهانیان کردیم حرکت میکرد، و ما به همه امور عالم داناییم. مکارم شیرازی: و تندباد را مسخر سليمان ساختيم كه به فرمان او به سوي سرزميني كه آنرا پربركت كرده بوديم حركت ميكرد، و ما از همه چيز آگاه بودهايم.
وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ
﴿۸۲﴾
انصاریان: و از شیطان ها کسانی را رام و مسخّر او کردیم که برایش غوّاصی و کارهایی غیر از آن انجام می دادند، و ما نگهبان آنان بودیم.
خرمشاهی: و نيز بعضى از شياطين را كه براى او غواصى مىكردند و كارهايى جز اين هم انجام مىدادند، و نگاهبان آنان بوديم فولادوند: و برخى از شياطين بودند كه براى او غواصى و كارهايى غير از آن میکردند و ما مراقب [حال] آنها بوديم قمشهای: و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا برای او غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند، و ما نگهبان دیوان (برای حفظ ملک سلیمان) بودیم. مکارم شیرازی: و گروهي از شياطين را (نيز) مسخر او قرار داديم كه برايش (در درياها) غواصي ميكردند و كارهائي غير از اين براي او انجام ميدادند و ما آنها را (از تمرد و سركشي) حفظ ميكرديم.
وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
﴿۸۳﴾
انصاریان: و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربان ترین مهربانانی.
خرمشاهی: و ايوب را [ياد كن] كه پروردگارش را به دعا ندا داد كه به من رنج رسيده است و حال آنكه تو مهربانترين مهربانانى فولادوند: و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان قمشهای: و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربانتری. مکارم شیرازی: و ايوب را (به ياد آور) هنگامي كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بدحالي و مشكلات به من روي آورده و تو ارحم الراحميني.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ
﴿۸۴﴾
انصاریان: پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختی به او بود برطرف نمودیم، و خانواده اش را [که در حادثه ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کردیم که رحمتی از سوی ما و مایه پند و تذکری برای عبادت کنندگان بود.
خرمشاهی: سپس دعاى او را اجابت كرديم و رنجى را كه به او رسيده بود، برطرف كرديم، و خانوادهاش را [ديگر بار] به او بخشيديم و همانند آنان را، كه رحمتى از جانب ما بود، و پندى براى عبادتپيشگان فولادوند: پس [دعاى] او را اجابت نموديم و آسيب وارده بر او را برطرف كرديم و كسان او و نظيرشان را همراه با آنان [مجددا] به وى عطا كرديم [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادت كنندگان [باشد] قمشهای: پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را (که از او گرفته بودیم) با عده دیگر به مثل آنها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر (لطف و احسان ما) شوند. مکارم شیرازی: ما دعاي او را مستجاب كرديم، و ناراحتيهائي را كه داشت برطرف ساختيم، و خاندانش را به او بازگردانديم، و همانندشان را بر آنها افزوديم، تا رحمتي از سوي ما باشد، و تذكري براي عبادت كنندگان.
وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ
﴿۸۵﴾
انصاریان: و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند.
خرمشاهی: و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن] كه همگى از صابران بودند فولادوند: و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن] كه همه از شكيبايان بودند قمشهای: و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند. مکارم شیرازی: و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند.
وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۸۶﴾
انصاریان: و آنان را در رحمت خود درآوردیم، چون از شایستگان بودند.
خرمشاهی: و آنان را در جوار رحمت خويش درآورديم، كه آنان از شايستگانند فولادوند: و آنان را در رحمت خود داخل نموديم چرا كه ايشان از شايستگان بودند قمشهای: و ما آنها را به رحمت (خاص) خود درآوردیم، زیرا آنان از نیکان عالم به شمار بودند. مکارم شیرازی: و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم چرا كه آنها از صالحان بودند.
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
﴿۸۷﴾
انصاریان: و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها [ی شب، زیر آب، و دل ماهی] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم.
خرمشاهی: و ذوالنون [/ صاحب ماهى /يونس] را [ياد كن] كه خشمگنانه به راه خود رفت، و گمان كرد هرگز بر او تنگ نمىگيريم، آنگاه در دل تاريكى ندا در داد كه خدايى جز تو نيست، پاكا كه تويى، من از ستمكاران بودم فولادوند: و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم قمشهای: و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمیافکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم). مکارم شیرازی: و ذا النون (يونس) را (به ياد آور)، در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين ميپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (اما موقعي كه در كام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ي متراكم) فرياد زد خداوندا! جز تو معبودي نيست، منزهي تو، من از ستمكاران بودم.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
﴿۸۸﴾
انصاریان: پس ندایش را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.
خرمشاهی: آنگاه دعاى او را اجابت كرديم و او را از اندوه رهانديم، و بدينسان مؤمنان را مىرهانيم فولادوند: پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى دهيم قمشهای: پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات میدهیم. مکارم شیرازی: ما دعاي او را به اجابت رسانديم، و از آن اندوه نجاتش بخشيديم، و همينگونه مؤ منان را نجات ميدهيم.
وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
﴿۸۹﴾
انصاریان: و زکریا را [یاد کن] زمانی که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بی فرزند] مگذار؛ و تو بهترین وارثانی.
خرمشاهی: و زكريا را [ياد كن] كه پروردگارش را به دعا ندا داد كه پروردگارا مرا تنها مگذار، و حال آنكه تو بهترين بازماندگانى فولادوند: و زكريا را [ياد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى قمشهای: و (یاد آر حال) زکریا را هنگامی که خدای خود را ندا کرد که بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی. مکارم شیرازی: و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد) پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندي به من عطا كن) و تو بهترين وارثاني.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ
﴿۹۰﴾
انصاریان: پس [ندای] او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و نازایی همسرش را برای وی اصلاح نمودیم، آنان همواره در کارهای خیر می شتافتند، و ما را از روی امید و بیم می خواندند، و پیوسته در برابر ما فروتن بودند.
خرمشاهی: آنگاه دعاى او را اجابت كرديم، و به او يحيى را بخشيديم و همسرش را براى او شايسته گردانديم، اينان به نيكوكارى مىشتافتند، و ما را از روى اميد و بيم مىخواندند، و در برابر ما فروتن بودند فولادوند: پس [دعاى] او را اجابت نموديم و يحيى را بدو بخشيديم و همسرش را براى او شايسته [و آماده حمل] كرديم زيرا آنان در كارهاى نيك شتاب مى نمودند و ما را از روى رغبت و بيم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند قمشهای: ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و جفتش را (که نازا بود) برای او شایسته (همسری و قابل ولادت) گردانیدیم، زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل میکردند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند. مکارم شیرازی: ما دعاي او را مستجاب كرديم، و يحيي را به او بخشيديم، و همسرش را براي او اصلاح كرديم، چرا كه آنها در نيكيها سرعت ميكردند، و بخاطر عشق (به رحمت) و ترس (از عذاب) ما را ميخواندند، و براي ما خاشع بودند (خضوعي تواءم با ادب و ترس از مسئوليت).
وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ
﴿۹۱﴾
انصاریان: و آن [زن را یاد کن] که دامن خود را پاک نگه داشت، پس ما از روح خود در او دمیدیم و او و پسرش را نشانه ای [بزرگ از قدرت خود] برای جهانیان قرار دادیم.
خرمشاهی: و همچنين آن زن كه پاكدامنى ورزيد و ما از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را پديده شگرفى براى جهانيان گردانديم فولادوند: و آن [زن را ياد كن] كه خود را پاكدامن نگاه داشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم قمشهای: و (یاد کن حال) آن زن (یعنی مریم) را که دامنش را پاکیزه نگاه داشت و ما در آن از روح خود بدمیدیم و او را با فرزندش (عیسی) معجز و آیتی بزرگ برای اهل عالم قرار دادیم. مکارم شیرازی: و به ياد آور زني را كه دامان خود را از آلودگي به بيعفتي پاك نگه داشت، و ما از روح خود در او دميديم، و او و فرزندش (مسيح) را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم.
إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
﴿۹۲﴾
انصاریان: و بی تردید این [اسلام] آیین [حقیقی] شماست در حالی که آیینی یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید.
خرمشاهی: اين امت شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد فولادوند: اين است امت شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد قمشهای: این طریقه شما آیین یگانه (و پاک اسلام) است و من یکتا پروردگار و آفریننده شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید. مکارم شیرازی: اين (پيامبران بزرگي كه به آنها اشاره كرديم و پيروان آنها) همه امت واحدي بودند (و پيرو يك هدف) و من پروردگار شما هستم، مرا پرستش كنيد.
وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ
﴿۹۳﴾
انصاریان: ولی [آنان] آیینشان را در میان خود قطعه قطعه کردند [و نسبت به دین گروه گروه شدند و به شدت با هم اختلاف پیدا کردند]؛ و همه آنان به سوی ما باز خواهند گشت [تا کیفر سخت این گروه گرایی را ببینند.]
خرمشاهی: ولى آنان در كار خود اختلاف يافتند، همگىشان به سوى ما باز مىگردند فولادوند: و[لى] دينشان را ميان خود پاره پاره كردند همه به سوى ما بازمى گردند قمشهای: و امت (با این سفارش) باز در کار دین، بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را پریشان و متفرق ساختند ولی) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود. مکارم شیرازی: (گروهي از پيروان ناآگاه) كار خود را به تفرقه در ميانشان كشاندند (ولي سرانجام) همگي به سوي ما باز ميگردند.
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ
﴿۹۴﴾
انصاریان: پس کسی که برخی از کارهای شایسته را انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسی نخواهد شد، و ما یقیناً [تلاشش را] برای او می نویسیم.
خرمشاهی: پس هركس كه از كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن باشد، در برابر كوشش او ناسپاسى نخواهد شد، و ما نويسنده [كار و كردار] او هستيم فولادوند: پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن [هم] باشد براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود و ماييم كه به سود او ثبت مى كنيم قمشهای: پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملا مینویسیم. مکارم شیرازی: هر كس چيزي از اعمال صالح را بجا آورد در حالي كه ايمان داشته باشد، كوششهاي او ناسپاسي نخواهد شد، و ما تمام اعمال آنها را مينويسيم (تا دقيقا همه پاداش داده شود).
وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ
﴿۹۵﴾
انصاریان: و بر [اهل] شهری که نابودشان کردیم، محال است که [در قیامت به سوی ما] باز نگردند.
خرمشاهی: و بر اهل هر شهرى كه ما نابودش كرديم حرام است كه بازگردند فولادوند: و بر [مردم] شهرى كه آن را هلاك كرده ايم بازگشتشان [به دنيا] حرام است قمشهای: و اهل دیاری را که ما هلاک گردانیم دیگر زندگانی بر آنها حرام است و هرگز (به دنیا یا به ایمان) باز نخواهند گشت. مکارم شیرازی: حرام است بر شهرها و آباديهائي كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه باز گردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ
﴿۹۶﴾
انصاریان: تا زمانی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر زمین بلندی سرازیر می شوند.
خرمشاهی: تا آنگاه كه ياجوج و ماجوج رها شوند و از هر پشتهاى بشتابند فولادوند: تا وقتى كه ياجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته اى بتازند قمشهای: تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است). مکارم شیرازی: تا آن زمان كه ياجوج و ماجوج گشوده شوند و آنها از هر ارتفاعي به سرعت عبور ميكنند!
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ
﴿۹۷﴾
انصاریان: و آن وعده حق [که قیامت است] نزدیک شود، پس ناگهان چشم های کافران خیره شود [و گویند:] وای بر ما! که ما از این روز در بی خبری سنگینی قرار داشتیم، بلکه ما ستمکار بودیم.
خرمشاهی: و وعده راست و درست نزديك شود، آنگاه ديدگان كافران خيره گردد [و گويند] واى بر ما كه از اين حقيقت غافل بوديم، بلكه ستمگر بوديم فولادوند: و وعده حق نزديك گردد ناگهان ديدگان كسانى كه كفر ورزيده اند خيره مى شود [و مى گويند] اى واى بر ما كه از اين [روز] در غفلت بوديم بلكه ما ستمگر بوديم قمشهای: و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بیحرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم. مکارم شیرازی: و وعده حق (قيامت) نزديك ميشود، در آن هنگام چشمهاي كافران از وحشت از حركت باز ميماند (مي گويند) اي واي بر ما كه از اين در غفلت بوديم بلكه ما ستمگر بوديم.
إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ
﴿۹۸﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] به یقین شما و معبودانی که به جای خدا می پرستیدید، هیزمِ دوزخید؛ [بی تردید] شما در آن وارد خواهید شد.
خرمشاهی: [گويند] شما و آنچه به جاى خداوند مىپرستيد هيزم جهنميد و شما وارد آن خواهيد شد فولادوند: در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد هيزم دوزخيد شما در آن وارد خواهيد شد قمشهای: (و به آن کافران خطاب شود) البته شما و آنچه غیر خدا میپرستید امروز همه آتش افروز دوزخید و در آن آتش وارد میشوید. مکارم شیرازی: شما و آنچه غير از خدا ميپرستيد هيزم جهنم خواهيد بود و همگي در آن واردم
لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ
﴿۹۹﴾
انصاریان: اگر اینان معبودان [برحق] بودند، وارد دوزخ نمی شدند در حالی که همگی [بتان و بت پرستان] در آن جاودانه اند.
خرمشاهی: و اگر اينان خدايان حقيقى بودند، وارد آن [جهنم] نمىشدند كه همه در آن جاويدانند فولادوند: اگر اينها خدايانى [واقعى] بودند در آن وارد نمى شدند و حال آنكه جملگى در آن ماندگارند قمشهای: اگر این بتان (که شما میپرستید) به راستی خدایان بودند به دوزخ نمیشدند در صورتی که (شما و بتانتان) همه در آتش مخلد خواهید بود. مکارم شیرازی: اگر اينها خدايان بودند هرگز وارد آن نميشدند، و همه در آن جاودانه خواهند بود.
لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ
﴿۱۰۰﴾
انصاریان: آنان در دوزخ، نعره های دردناکی دارند و در آنجا [سخنی امیدوار کننده] نمی شنوند.
خرمشاهی: آنان در آن فرياد دارند، و در آن [هيچ چيز] نمىشنوند فولادوند: براى آنها در آنجا ناله اى زار است و در آنجا [چيزى] نمى شنوند قمشهای: آن کافران را در دوزخ زفیر و ناله بسیار دردناکی است و در آنجا هیچ سخنی (که مایه امید و نشاط شود) نخواهند شنید. مکارم شیرازی: آنها در آن ناله هاي دردناك دارند، و چيزي نميشنوند!
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ
﴿۱۰۱﴾
انصاریان: بی تردید کسانی که پیش تر از سوی ما وعده نیک به آنان داده اند، از دوزخ دورشان نگه می دارند.
خرمشاهی: كسانى كه از ما در حق آنان نيكى مقرر شده است، آنان از آن دور داشته شوند فولادوند: بى گمان كسانى كه قبلا از جانب ما به آنان وعده نيكو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد قمشهای: و البته (مؤمنان) آنان که توفیق و وعده نیکوی ما (در سرنوشت ازلی) بر آنها سبقت یافته از آن دوزخ به دور خواهند بود. مکارم شیرازی: (اما) كساني كه وعده نيك از قبل به آنها دادهايم (يعني مؤ منان صالح) از آن دور نگاهداشته ميشوند.
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ
﴿۱۰۲﴾
انصاریان: کمترین صدای آن را [هم] نمی شنوند، و آنان در آنچه [از نعمت های الهی] دلشان بخواهد جاودانه اند.
خرمشاهی: آواز آن را نشنوند و ايشان در [بهشت] دلخواهشان جاويدانند فولادوند: صداى آن را نمى شنوند و آنان در ميان آنچه دلهايشان بخواهد جاودانند قمشهای: آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند. مکارم شیرازی: آنها صداي آتش دوزخ را نميشنوند و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعم هستند.
لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
﴿۱۰۳﴾
انصاریان: [در آن روز] آن بزرگ ترین ترس و واهمه آنان را اندوهگین نمی کند و فرشتگان [با درود و سلام] به استقبالشان آیند [و گویند:] این است روز شما که شما را به آن وعده می دادند.
خرمشاهی: بيم بزرگ آنان را اندوهگين نكند و فرشتگان به استقبال آنان آيند [و گويند] اين همان روزتان است كه به شما وعده داده شده بود فولادوند: دلهره بزرگ آنان را غمگين نمى كند و فرشتگان از آنها استقبال مى كنند [و به آنان مى گويند] اين همان روزى است كه به شما وعده مى دادند قمشهای: و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده میدادند. مکارم شیرازی: وحشت بزرگ آنها را اندوهگين نميكند، و فرشتگان به استقبالشان ميروند (و ميگويند) اين همان روزي است كه به شما وعده داده ميشد.
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ
﴿۱۰۴﴾
انصاریان: روزی که آسمان را در هم می پیچیم، مانند در هم پیچیدن طومار، همان گونه که نخستین بار آفریده ها را آفریدیم، دوباره آنان را باز می گردانیم. وعده ای است [که تحقق دادنش] بر عهده ما [ست]، به یقین آن را انجام می دهیم.
خرمشاهی: روزى كه آسمان را همچون طومار كتابها درنورديم، همچنانكه آفرينش نخستين را آغاز كردهايم، آن را باز مىگردانيم، اين وعده بر عهده ماست، و ما انجامدهنده آنيم فولادوند: روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه ها در مى پيچيم همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم دوباره آن را بازمى گردانيم وعده اى است بر عهده ما كه ما انجامدهنده آنيم قمشهای: روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد. مکارم شیرازی: در آن روز كه آسمان را همچون طومار درهم ميپيچيم، (سپس) همانگونه كه آفرينش را آغاز كرديم آنرا بازمي گردانيم، اين وعده اي است كه ما داده ايم و قطعا آن را انجام خواهيم داد.
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
﴿۱۰۵﴾
انصاریان: و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.
خرمشاهی: و به راستى در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مىبرند فولادوند: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد قمشهای: و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد. مکارم شیرازی: ما در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان صالح من وارث (حكومت) زمين خواهند شد.
إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ
﴿۱۰۶﴾
انصاریان: بی تردید در این [حقایق] برای [رسانیدن] مردم عبادت پیشه [به نهایت مقصود و اوج مطلوب] کفایت است.
خرمشاهی: در اين براى اهل عبادت، كفايتى هست فولادوند: به راستى در اين [امور] براى مردم عبادتپيشه ابلاغى [حقيقى] است قمشهای: بیشک در این قرآن برای اهل عبادت مایه وصول به مقصد حق نهفته است. مکارم شیرازی: در اين ابلاغ روشني است براي جمعيت عبادت كنندگان.
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ
﴿۱۰۷﴾
انصاریان: و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
خرمشاهی: و ما تو را جز مايه رحمت براى جهانيان نفرستادهايم فولادوند: و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم قمشهای: و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی. مکارم شیرازی: ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.
قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
﴿۱۰۸﴾
انصاریان: بگو: به من فقط وحی می شود که معبود شما خدای یکتاست؛ پس آیا تسلیم [فرمان ها و احکام او] می شوید؟
خرمشاهی: بگو همين به من وحى مىشود كه خداى شما خداى يگانه است، پس آيا شما پذيرندهايد؟ فولادوند: بگو جز اين نيست كه به من وحى مى شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس آيا مسلمان مى شويد قمشهای: بگو که بر من به یقین و درست این وحی میرسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟ مکارم شیرازی: بگو تنها چيزي كه به من وحي ميشود اين است كه معبود شما خداي يگانه است، آيا (با اينحال) تسليم (حق) ميشويد؟ (و بتها را كنار ميگذاريد ؟).
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ
﴿۱۰۹﴾
انصاریان: پس اگر روی برگرداندند بگو: من به شما به طور یکسان آگاهی و هشدار دادم، و نمی دانم آنچه شما را [از عذاب] به آن وعده داده اند، آیا نزدیک است یا دور؟
خرمشاهی: و اگر رويگردان شدند بگو همهتان را يكسان آگاه كردم، و خود نمىدانم كه آيا آنچه به شما وعده داده شده است نزديك است يا دور؟ فولادوند: پس اگر روى برتافتند بگو به [همه] شما به طور يكسان اعلام كردم و نمى دانم آنچه وعده داده شده ايد آيا نزديك است يا دور قمشهای: و چنانچه کافران (از حق) رو گردانیدند به آنان بگو: من (بر حسب وظیفه رسالت) شما را یکسان آگاه کردم و دیگر نمیدانم که آن وعده روز سخت قیامت که به شما دادند دور یا نزدیک خواهد بود. مکارم شیرازی: اگر (با اين همه) رويگردان شوند بگو من به همه شما يكسان (از عذاب الهي) اعلام خطر ميكنم، و نميدانم آيا وعده (عذاب خدا) به شما نزديك است يا دور؟!
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ
﴿۱۱۰﴾
انصاریان: بی تردید او سخن آشکار را و آنچه را پنهان می دارید، می داند.
خرمشاهی: به راستى كه او هم سخن آشكار را مىداند و هم آنچه پنهان مىداريد مىداند فولادوند: [آرى] او سخن آشكار را مى داند و آنچه را پوشيده مى داريد مى داند قمشهای: همانا خدا به همه سخنان آشکار و اندیشههای پنهان شما آگاه است. مکارم شیرازی: او سخنان آشكار را ميداند و آنچه را كتمان ميكنيد (نيز) ميداند (و چيزي بر او مخفي نيست).
وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ
﴿۱۱۱﴾
انصاریان: و من نمی دانم شاید این [تأخیر عذاب] آزمایشی برای شما و بهره مندی اندکی [از نعمت ها] تا مدتی معین است.
خرمشاهی: و نمىدانم شايد آن آزمونى براى شما باشد، و برخوردارى تا زمانى معين فولادوند: و نمى دانم شايد آن براى شما آزمايشى و تا چند گاهى [وسيله] برخوردارى باشد قمشهای: و خود ندانم شاید این (تأخیر عذاب) برای شما امتحانی باشد و تمتّعی (در دنیا) تا به هنگامی (که مرگ فرا رسد). مکارم شیرازی: و من نميدانم شايد اين ماجرا آزمايشي براي شماست، و بهره گيري تا مدتي (معين)
قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ
﴿۱۱۲﴾
انصاریان: [پیامبر] گفت: پروردگارا! [میان ما و مشرکان] به حق داوری کن و پروردگار ما مهربان است و [مؤمنان] بر خلاف واقعیتی که [شما مشرکان درباره پیروزی خود وشکست ما] وصف می کنید، از او یاری می خواهند.
خرمشاهی: گفت پروردگارا به حق حكم فرما، و پروردگار ما كه خداى رحمان است در آنچه مىگوييد مددكار [ما]ست فولادوند: گفت پروردگارا [خودت] به حق داورى كن و به رغم آنچه وصف مى كنيد پروردگار ما همان بخشايشگر دستگير است قمشهای: رسول گفت: الها، تو به حق (میان ما) حکم کن، و پروردگار ما همان خدای مهربان است و بر ابطال آنچه شما بر خلاف حق میگویید تنها از او یاری باید خواست. مکارم شیرازی: (و پيامبر) گفت: پروردگارا! به حق داوري فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده) و از پروردگار رحمان در برابر نسبتهاي نارواي شما استمداد ميطلبم. |
||