ParsQuran
سوره 19: مريم - جزء 16

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
كهيعص ﴿۱﴾
انصاریان: کهیعص
خرمشاهی: كهيعص‏
فولادوند: كاف‏ها يا عين صاد
قمشه‌ای: کهیعص (این حروف رموز و اسراری است در میان خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم).
مکارم شیرازی: كهيعص
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿۲﴾
انصاریان: [آیاتی که بر تو خوانده می شود] یاد رحمت پروردگارت بر بنده اش زکریاست.
خرمشاهی: [كاف ها يا عين صاد] اين بيان رحمت پروردگارت در حق بنده‏اش زكرياست‏
فولادوند: [اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده‏ اش زكرياست
قمشه‌ای: در این آیات پروردگار تو از رحمتش بر بنده خاصّ خود زکریا سخن می‌گوید.
مکارم شیرازی: اين يادي است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‏ اش زكريا.
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿۳﴾
انصاریان: هنگامی که پروردگارش را با دعایی پنهان خواند،
خرمشاهی: چنين بود كه به ندايى خاموش پروردگارش را به دعا خواند
فولادوند: آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد
قمشه‌ای: (یاد کن حکایت او را) وقتی که خدای خود را پنهانی (و از صمیم قلب) ندا کرد.
مکارم شیرازی: در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) خواند.
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿۴﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست شده و [مویِ] سرم از پیری سپید گشته، و پروردگارا! هیچ گاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت] محروم و بی بهره نبودم.
خرمشاهی: گفت پروردگارا استخوانم سستى گرفته و برف پيرى بر سرم نشسته است، و پروردگارا هرگز در دعاى تو سخت دل نبوده‏ام‏
فولادوند: گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبوده‏ ام
قمشه‌ای: عرض کرد که پروردگارا، استخوان من سست گشت و فروغ پیری بر سرم بتافت و با وجود این من از دعا به درگاه کرم تو خود را هرگز محروم ندانسته‌ام.
مکارم شیرازی: گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پيري تمام سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاي تو از اجابت محروم نمي‏شدم.
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا ﴿۵﴾
انصاریان: و همانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم، و همسرم [از شروع زندگی] نازا بوده است، پس مرا از سوی خود فرزندی عطا کن.
خرمشاهی: و من پس از خويش از وارثان بيمناكم، و همسرم نازا است، پس از پيشگاه خود به من وارثى عطا فرما
فولادوند: و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش
قمشه‌ای: و من از این وارثان کنونی (که پسر عموهای من هستند) برای پس از خود بیمناکم (مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشند و راه باطل پویند) و زوجه من هم نازا و عقیم است، تو از لطف خاص خود فرزندی به من عطا فرما.
مکارم شیرازی: و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسداري از آئين تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، تو به قدرتت جانشيني به من ببخش.
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿۶﴾
انصاریان: که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! [از هر جهت] مورد رضایت [خود] قرار ده.
خرمشاهی: تا هم وارث من باشد و هم وارث آل يعقوب، و پروردگارا او را مقبول بگردان‏
فولادوند: كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسنديده گردان
قمشه‌ای: که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
مکارم شیرازی: كه وارث من و آل يعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده.
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا ﴿۷﴾
انصاریان: ای زکریا! ما تو را به پسری که نامش یحیی است، مژده می دهیم، [و] پیش از این همنامی برای او قرار نداده ایم.
خرمشاهی: [فرمود] اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است و تاكنون همنامى برايش قرار نداده‏ايم، مژده مى‏دهيم‏
فولادوند: اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مى‏ دهيم كه قبلا همنامى براى او قرار نداده‏ ايم
قمشه‌ای: ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت می‌دهیم.
مکارم شیرازی: اي زكريا! ما تو را به فرزندي بشارت مي‏دهيم كه نامش يحيي است، پسري همنامش پيش از اين نبوده است.
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿۸﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! چگونه برایم پسری خواهد بود در حالی که همسرم نازا بوده است و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده ام؟!
خرمشاهی: گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى باشد، حال آنكه همسرم نازا است و خود نيز از پيرى به فرتوتى و فرسودگى رسيده‏ام‏
فولادوند: گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‏ ام
قمشه‌ای: زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده‌ام؟!
مکارم شیرازی: گفت: پروردگارا! چگونه فرزندي براي من خواهد بود در حالي كه همسرم نازا است، و من نيز از پيري افتاده شده‏ ام؟!
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿۹﴾
انصاریان: [فرشته وحی به او] گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است، و همانا تو را پیش از این در حالی که چیزی نبودی آفریدم.
خرمشاهی: [فرشته‏] گفت اين چنين است، پروردگارت فرموده است آن كار بر من آسان است، و خودت را پيشتر آفريده‏ام و چيزى نبودى‏
فولادوند: [فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريده‏ ام
قمشه‌ای: (فرشته‌ای از زبان خدا) گفت: چنین خواهد شد؛ پروردگارت گوید: این کار برای من بسیار آسان است و منم که تو را پس از هیچ و معدوم صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم.
مکارم شیرازی: فرمود: اينگونه پروردگارت گفته (و اراده كرده) اين بر من آسان است من قبلا تو را آفريدم و چيزي نبودي!
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿۱۰﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده. گفت: نشانه تو این است که سه شبانه روز در حالی که سالم هستی، قدرت سخن گفتن با مردم نخواهی داشت.
خرمشاهی: گفت پروردگارا براى من نشانه‏اى قرار بده فرمود نشانه تو اين است كه سه شب [و روز] در عين سلامت، با مردم نتوانى سخن گفت‏
فولادوند: گفت پروردگارا نشانه‏ اى براى من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى‏ گويى
قمشه‌ای: زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده، خدا فرمود: بدین نشان که تا سه شبانه‌روز با مردم تکلم نکنی (و بر سخن قادر نباشی) با آنکه تندرست هستی.
مکارم شیرازی: عرض كرد: پروردگارا! نشانه‏ اي براي من قرار ده. گفت نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم (با مردم) نخواهي داشت، در حالي كه زبان تو سالم است.