بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِينٍ
﴿۱﴾
انصاریان: الر ـ این [آیات بلندمرتبه] آیات کتاب الهی و آیات قرآنِ روشنگر [با عظمت] است.
خرمشاهی: الر الف لام راء اين آيات كتاب آسمانى و قرآن مبين است فولادوند: الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر قمشهای: الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) این است آیات کتاب خدا و قرآنی که (راه حق و باطل را) روشن و آشکار میگرداند. مکارم شیرازی: الر - اين آيات كتاب و قرآن مبين است.
رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ
﴿۲﴾
انصاریان: کافران [هنگام روبرو شدن با عذاب] چه بسا آرزو می کنند که کاش تسلیم [فرمان های خدا] بودند.
خرمشاهی: چه بسا كافران آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند فولادوند: چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند قمشهای: کافران (چون چشم حقیقت بین بگشایند) ای بسا آرزو کنند که کاش مسلم و خداپرست بودند. مکارم شیرازی: كافران (هنگامي كه آثار شوم اعمال را ببينند) چه بسا آرزو ميكنند مسلمان بودند!
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
﴿۳﴾
انصاریان: بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادی و زودگذر] کامرانی کنند، و آرزوها، سرگرمشان نماید؛ سپس [حقّانیّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.
خرمشاهی: رهايشان كن تا بخورند و بهرهمند شوند، و آرزوها سرگرمشان بدارد، زودا كه بدانند فولادوند: بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند پس به زودى خواهند دانست قمشهای: (ای رسول ما) این کافران (لجوج) را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند، پس (نتیجه این کامرانی بیهوده را) به زودی خواهند یافت. مکارم شیرازی: بگذار آنها بخورند و بهره گيرند و آرزوها آنانرا غافل سازد، ولي به زودي خواهند فهميد
وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ
﴿۴﴾
انصاریان: و هیچ شهری را [به خاطر فساد فراگیرش] نابود نکردیم مگر اینکه برای آن سرنوشتی معین [وروزگار ودوره ای تغییرناپذیر] بود.
خرمشاهی: و ما [اهل] هيچ شهرى را نابود نكرديم مگر آنكه اجل مكتوب و معينى داشت فولادوند: و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معين بود قمشهای: و ما هیچ ملک و ملتی را هلاک نکردیم جز به هنگامی معین. مکارم شیرازی: ما (اهل) هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه اجل معين (و زمان تغيير ناپذيري) داشتند.
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ
﴿۵﴾
انصاریان: هیچ ملتی از اجل معین خود نه پیش می افتد و نه پس می ماند.
خرمشاهی: هيچ امتى از اجلش پيش و پس نيفتد فولادوند: هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند قمشهای: هیچ قومی از اجل خود (از آنچه در علم حق معین است یک لحظه) پس و پیش نخواهند افتاد. مکارم شیرازی: هيچ گروهي از اجل خود پيشي نميگيرد و از آن عقب نخواهد افتاد.
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ
﴿۶﴾
انصاریان: و گفتند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده! قطعاً تو دیوانه ای!
خرمشاهی: و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهاى فولادوند: و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه اى قمشهای: و کافران گفتند: ای کسی که (مدعی آنی که) قرآن از جانب خدا بر تو نازل شده تو (به عقیده ما) محققا دیوانهای. مکارم شیرازی: و گفتند اي كسي كه «ذكر» (قرآن) بر تو نازل شده، مسلما ديوانه اي!!
لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
﴿۷﴾
انصاریان: اگر [درباره پیامبری ات] راست می گویی، چرا فرشتگان را نزد ما نمی آوری؟!
خرمشاهی: و اگر راست مىگويى چرا فرشتگان را براى ما نمىآورى؟ فولادوند: اگر راست مى گويى چرا فرشته ها را پيش ما نمى آورى قمشهای: اگر راست میگویی (و بر تو فرشتگان خدا نازل میشوند) چرا فرشتگان را نزد ما نمیآری؟ مکارم شیرازی: اگر راست ميگوئي چرا فرشتگان را براي ما نميآوري؟!
مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُنْظَرِينَ
﴿۸﴾
انصاریان: [اینان بدانند که] ما فرشتگان را جز به درستی و راستی نازل نمی کنیم، و در آن هنگام [که نازل شوند، این منکران لجوج از دچار شدن به عذاب] مهلت نمی یابند.
خرمشاهی: [بايد بدانند كه] ما فرشتگان را جز به حق نازل نمىكنيم، و در آن صورت هم [كه نازل كنيم] مهلت نخواهند يافت فولادوند: فرشتگان را جز به حق فرو نمى فرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند قمشهای: ما فرشتگان را جز به حق (و حکمت و مصلحت) نمیفرستیم، و آن گاه که بفرستیم دیگر کافران مهلتی نخواهند یافت. مکارم شیرازی: (اما اينها بايد بدانند) ما فرشتگان را جز به حق نازل نميكنيم و هرگاه نازل شوند ديگر به اينها مهلت داده نميشود (و در صورت انكار به عذاب الهي نابود ميگردند)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
﴿۹﴾
انصاریان: همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال] هستیم.
خرمشاهی: همانا ما قرآن را نازل كردهايم و ما خود نگهبان آنيم فولادوند: بى ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود قمشهای: البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت. مکارم شیرازی: ما قرآن را نازل كرديم، و ما بطور قطع آن را پاسداري ميكنيم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و بی تردید ما پیش از تو هم پیامبرانی را در امت های پیشین فرستادیم.
خرمشاهی: و به راستى پيش از تو [پيامبرانى] به ميان امتهاى نخستين فرستادهايم فولادوند: و به يقين پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى] فرستاديم قمشهای: و ما پیش از تو هم رسولانی بر امم سالفه فرستادیم. مکارم شیرازی: ما پيش از تو (نيز) پيامبراني در ميان امتهاي نخستين فرستاديم.
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
﴿۱۱﴾
انصاریان: و هیچ پیامبری به سوی آنان نمی آمد مگر آنکه او را مسخره می کردند.
خرمشاهی: و هيچ پيامبرى براى آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند فولادوند: و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى گرفتند قمشهای: و هیچ رسولی بر آن مردم نمیآمد جز آنکه به استهزای او میپرداختند. مکارم شیرازی: هيچ پيامبري به سراغ آنها نميآمد مگر اينكه او را به باد استهزاء ميگرفتند.
كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: ما این گونه [که قابل فهمیدن باشد] قرآن را وارد قلوب بدکاران می کنیم.
خرمشاهی: بدينسان آن را در دل گناهكاران راه مىدهيم فولادوند: بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى دهيم قمشهای: این گونه ما قرآن را (روشن) در دل زشتکاران وارد سازیم، مکارم شیرازی: ما اينچنين (و با استفاده از تمام وسائل) قرآن را به درون دلهاي مجرمان راه ميدهيم.
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ
﴿۱۳﴾
انصاریان: [با این همه] به آن ایمان نمی آورند، و البته روش پیشینیان هم [در مسخره کردن آیات خدا و استهزای پیامبران] به همین صورت بوده است.
خرمشاهی: [كه] به آن ايمان نمىآورند، و سنت پيشينيان [نيز چنين] گذشته است فولادوند: [كه] به او ايمان نمى آورند و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است قمشهای: لیکن به آن ایمان نمیآورند، و البته عادت امم سابقه هم (مانند امت تو بر همین انکار و استهزا نسبت به رسولان و کتب آسمانی) گذشت. مکارم شیرازی: (اما با اين حال) آنها به آن ايمان نميآورند، و سنت اقوام پيشين نيز چنين بود.
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: و اگر [برای دریافت حقایق ومعارف] دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، که همواره از آن بالا روند.
خرمشاهی: و اگر بر آنان درى از [درهاى] آسمان مىگشوديم و آنان به آن عروج مىكردند فولادوند: و اگر درى از آسمان بر آنان مى گشوديم كه همواره از آن بالا مى رفتند قمشهای: و اگر ما بر این کافران امتت دری از آسمان بگشاییم تا دائم بر آسمانها عروج (یا فرشتگان بر آنها نزول) کنند، مکارم شیرازی: و اگر دري از آسمان به روي آنان بگشائيم و آنها مرتبا در آن بالا روند...
لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: باز خواهند گفت: یقیناً ما چشم بندی شده ایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم.
خرمشاهی: باز بىشبهه مىگفتند ما فقط چشمبندى شدهايم، بلكه قومى جادوزده هستيم فولادوند: قطعا مى گفتند در حقيقت ما چشمبندى شده ايم بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده ايم قمشهای: باز هم خواهند گفت: چشمان ما را فرو بستهاند، بلکه در ما سحر و جادویی به کار بردهاند. مکارم شیرازی: باز ميگويند: ما را چشم بندي كرده اند! بلكه ما (سر تا پا) سحر شده ايم!!
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ
﴿۱۶﴾
انصاریان: به راستی که ما در آسمان، برج هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان [به شکل صورت های فلکی] آراستیم.
خرمشاهی: و به راستى در آسمان برجهايى آفريديم و آن را در چشم تماشاگران آراستيم فولادوند: و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم قمشهای: و همانا ما در آسمان کاخهای بلند برافراشتیم و بر چشم بینایان عالم آن کاخها را به زیب و زیور بیاراستیم. مکارم شیرازی: ما در آسمان برجهائي قرار داديم، و آنرا براي بينندگان تزيين كرديم.
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ
﴿۱۷﴾
انصاریان: و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم.
خرمشاهی: و از [دستبرد] هر شيطان مطرودى محفوظ داشتيم فولادوند: و آن را از هر شيطان رانده شده اى حفظ كرديم قمشهای: و آن را از (دستبرد) هر شیطان مردودی محفوظ داشتیم. مکارم شیرازی: و آنرا از هر شيطان مطرودي حفظ نموديم.
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ
﴿۱۸﴾
انصاریان: مگر آنکه دزدانه [خبرهای عالم بالا را] بشنود، که شهابی روشن او را دنبال می کند.
خرمشاهی: مگر كسى كه دزدانه [رازى] بشنود، كه شهابى روشن در پى او خواهد افتاد فولادوند: مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى كند قمشهای: لیکن هر شیطانی برای سرقت سمع (یعنی برای دزدیدن و دریافتن سخن فرشتگان عالم بالا) به آسمان نزدیک شود تیر شهاب و شعله آسمانی او را تعقیب کند. مکارم شیرازی: مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب ميكند (و ميراند)
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ
﴿۱۹﴾
انصاریان: و زمین را گستراندیم و در آن کوه های استوار افکندیم، واز هر گیاه موزون وسنجیده ای در آن رویاندیم.
خرمشاهی: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار در انداختيم و در آن از هر چيز سنجيدهاى رويانيديم فولادوند: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده اى در آن رويانيديم قمشهای: و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوههای عظیم بر نهادیم و در آن از هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم. مکارم شیرازی: و زمين را گسترديم، و در آن كوههاي ثابتي افكنديم، و از هر گياه موزون در آن رويانديم.
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ
﴿۲۰﴾
انصاریان: و در آن برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم.
خرمشاهی: و در آن براى شما و براى آنان كه شما روزىدهشان نيستيد، زيستمايهها پديد آورديم فولادوند: و براى شما و هر كس كه شما روزى دهنده او نيستيد در آن وسايل زندگى قرار داديم قمشهای: و در این زمین هم لوازم معاش و زندگانی شما را مهیا کردیم و هم بر سایر حیوانات که شما به آنها روزی نمیدهید قوت و غذا فراهم ساختیم. مکارم شیرازی: و براي شما انواع وسايل زندگي در آن قرار داديم، و همچنين براي كساني كه شما نميتوانيد به آنها روزي دهيد.
وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ
﴿۲۱﴾
انصاریان: و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.
خرمشاهی: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههايش نزد ماست، و جز به اندازه معين از آن پديد نمىآوريم فولادوند: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اى معين فرو نمى فرستيم قمشهای: و هیچ چیز در عالم نیست جز آنکه منبع و خزانه آن نزد ماست ولی ما از آن بر عالم خلق الاّ به قدر معین (که مصلحت است) فرو نمیفرستیم. مکارم شیرازی: خزائن همه چيز نزد ما است ولي ما جز به اندازه معين آنرا نازل نميكنيم.
وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: و بادها را باردار کننده فرستادیم، و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید.
خرمشاهی: و بادهاى بارآور را فرستاديم و از آسمان آبى فرو فرستاديم، آنگاه شما را از آن سيراب كرديم و شما خزانهدار آن نيستيد فولادوند: و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان آبى نازل كرديم پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه دار آن نيستيد قمشهای: و ما بادهای باردار کننده (رحم طبیعت) را فرستادیم، آنگاه باران را از آسمان فرود آوردیم تا به آن آب، شما را سیراب گردانیدیم و گر نه شما نمیتوانستید آبهایی (برای وقت حاجت خود در هر جای زمین از کوه و دره و بیابان و صحرا) منبع ساخته و جاری سازید. مکارم شیرازی: ما بادها را براي تلقيح (ابرها و بهم پيوستن و بارور ساختن آنها) فرستاديم، و از آسمان آبي نازل كرديم با آن سيراب ساختيم، در حالي كه شما توانائي حفظ و نگهداري آن را نداشتيد.
وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ
﴿۲۳﴾
انصاریان: و یقیناً ماییم که حیات می دهیم، و می میرانیم و ما وارث [جهان و جهانیان] هستیم.
خرمشاهی: و ماييم كه زنده مىداريم و مىميرانيم و ما بازمانده [جاويد]ايم فولادوند: و بى ترديد اين ماييم كه زنده مى كنيم و مى ميرانيم و ما وارث [همه] هستيم قمشهای: و محققا ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم و وارث (همه خلق که فانی میشوند) ما هستیم. مکارم شیرازی: مائيم كه زنده ميكنيم و ميميرانيم و وارث (همه جهان) ما هستيم.
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: و بی تردید [حالات، اعمال و شمار] پیشینیانِ شما و آیندگانتان را می دانیم.
خرمشاهی: و پيشينيان و پسينيانشما را به خوبى مىشناسيم فولادوند: و به يقين پيشينيان شما را شناخته ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته ايم قمشهای: و البته ما به همه گذشتگان و آیندگان شما آگاهی کامل داریم. مکارم شیرازی: ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متاخران را.
وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و مسلماً پروردگار توست که محشورشان می کند؛ زیرا او حکیم و داناست.
خرمشاهی: و بىگمان پروردگارت آنان را محشور مىگرداند، كه او فرزانه داناست فولادوند: و مسلما پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد چرا كه او حكيم داناست قمشهای: و البته خدای تو همه خلایق را در قیامت محشور خواهد کرد، که کار او از روی علم و حکمت است. مکارم شیرازی: پروردگار تو قطعا همه را (در قيامت) جمع و محشور ميكند چرا كه حكيم و دانا است.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
﴿۲۶﴾
انصاریان: و ما انسان را از گِلی خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، آفریدیم.
خرمشاهی: و انسان [/ آدم] را از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك آفريدهايم فولادوند: و در حقيقت انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريديم قمشهای: و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم. مکارم شیرازی: ما انسانرا از گل خشكيده اي كه از گل بدبوي (تيره رنگي) گرفته شده بود آفريديم.
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ
﴿۲۷﴾
انصاریان: و جن را پیش از آن از آتشی سوزان و بی دود پدید آوردیم.
خرمشاهی: و پيشتر جن [/ابليس] را از آتشباد آفريده بوديم فولادوند: و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى دود خلق كرديم قمشهای: و طایفه دیوان را پیشتر از آتش گدازنده، خلق کردیم. مکارم شیرازی: و جن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
﴿۲۸﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری از گِل خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، می آفرینم.
خرمشاهی: و چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود من آفريننده انسانى از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك هستم فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو خواهم آفريد قمشهای: و (یاد آر) آن گاه که پروردگارت به فرشتگان عالم اظهار فرمود که من بشری از ماده گل و لای کهنه متغیر، خلق خواهم کرد. مکارم شیرازی: بخاطر بياور هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشر را از گل خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده بود خلق ميكنم.
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ
﴿۲۹﴾
انصاریان: پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید.
خرمشاهی: پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دميدم در برابر او به سجده در افتيد فولادوند: پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد قمشهای: پس چون آن (عنصر) را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید. مکارم شیرازی: هنگامي كه كار آنرا بپايان رسانيدم و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم همگي براي او سجده كنيد.
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند.
خرمشاهی: آنگاه فرشتگان همگى سجده بردند فولادوند: پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند قمشهای: پس همه فرشتگان سجده کردند. مکارم شیرازی: فرشتگان همگي و بدون استثناء سجده كردند.
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: مگر ابلیس که از اینکه با سجده کنان باشد، امتناع کرد.
خرمشاهی: مگر ابليس كه از اينكه از سجدهكنندگان باشد، سر باززد فولادوند: جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد قمشهای: مگر ابلیس که از همراهی با سجده کنندگان امتناع ورزید. مکارم شیرازی: جز ابليس كه ابا كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد.
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: [خدا] گفت: ای ابلیس! تو را چه شده که با سجده کنان نیستی؟
خرمشاهی: فرمود اى ابليس تو را چه مىشود كه از سجدهكنندگان نيستى؟ فولادوند: فرمود اى ابليس تو را چه شده است كه با سجده كنندگان نيستى قمشهای: خدا فرمود که ای شیطان، برای چه تو با ساجدان عالم سر فرود نیاوردی؟ مکارم شیرازی: (خداوند) فرمود اي ابليس چرا با سجده كنندگان نيستي.
قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
﴿۳۳﴾
انصاریان: گفت: من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک و برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ آفریدی، سجده کنم!!
خرمشاهی: گفت من كسى نيستم كه به انسانى كه از گل خشك بازمانده از لجنى بويناكش آفريدهاى، سجده برم فولادوند: گفت من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريده اى سجده كنم قمشهای: شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل و لای کهنه متغیر خلقت کردهای سجده نخواهم کرد. مکارم شیرازی: گفت من هرگز براي بشري كه او را از خاك خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده است آفريده اي سجده نخواهم كرد!
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
﴿۳۴﴾
انصاریان: [خدا] گفت: از این [جایگاه والا که مقام مقربان است] بیرون رو که رانده شده ای،
خرمشاهی: فرمود پس از آن [بهشت] بيرون شو كه تو مطرودى فولادوند: فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده شده اى قمشهای: خدا هم (به او قهر و عتاب) فرمود که از صف ساجدان (و از بهشت مطیعان) خارج شود که تو رانده درگاه ما شدی. مکارم شیرازی: فرمود از صف آنها (فرشتگان) بيرون رو كه رانده درگاه مائي.
وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ
﴿۳۵﴾
انصاریان: و بی تردید تا روز قیامت لعنت بر تو خواهد بود.
خرمشاهی: و تا روز جزا بر تو لعنت باد فولادوند: و تا روز جزا بر تو لعنت باشد قمشهای: و لعنت ما تا روز جزا بر تو محقق و حتمی گردید. مکارم شیرازی: و لعنت (و دوري از رحمت حق) بر تو خواهد بود تا روز قيامت.
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزی که [همگان] برانگیخته می شوند، مهلت ده.
خرمشاهی: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه [همگان] برانگيخته شوند، مهلت ده فولادوند: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده قمشهای: شیطان از خدا درخواست کرد که پروردگارا، پس مرا تا روز قیامت که خلق مبعوث میشوند مهلت و طول عمر عطا فرما. مکارم شیرازی: گفت پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار).
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: [خدا] گفت: تو از مهلت یافتگانی،
خرمشاهی: فرمود تو از مهلت يافتگانى فولادوند: فرمود تو از مهلت يافتگانى قمشهای: خدا فرمود: آری تو را مهلت خواهد بود. مکارم شیرازی: فرمود تو از مهلت يافتگاني.
إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
﴿۳۸﴾
انصاریان: تا روز [آن] وقت معین.
خرمشاهی: تا روز و هنگام معين فولادوند: تا روز [و] وقت معلوم قمشهای: تا به وقت معین و روز معلوم (شاید مرا تا قیامت یا نفخه صور اول یا ظهور دولت ولی عصر یا ظهور حکومت عقل انسان بر نفس و هوای او باشد). مکارم شیرازی: (اما نه تا روز رستاخيز بلكه) تا روز و وقت معيني.
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه نمودی، من هم یقیناً [همه کارهای زشت را] در زمین برای آنان می آرایم [تا ارتکاب زشتی ها برای آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه می کنم.
خرمشاهی: گفت پروردگارا از آنجا كه مرا فريفتى، در روى زمين در نظر آنان [بدى را نيك] خواهم آراست، و همگى آنان را به گمراهى خواهم كشاند فولادوند: گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت قمشهای: شیطان گفت: خدایا، چنانکه مرا به گمراهی و هلاکت کشاندی من نیز در زمین (هر باطلی را) در نظر فرزندان آدم جلوه میدهم (تا از یاد تو غافل شوند) و همه آنها را به گمراهی و هلاکت خواهم کشاند. مکارم شیرازی: گفت پروردگارا! بخاطر اينكه مرا گمراه ساختي من نعمتهاي مادي را در زمين در نظر آنها تزيين ميدهم و همگي را گمراه خواهم ساخت!
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: مگر [آن] بندگانت را که خالص شدگانِ [از هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی] اند.
خرمشاهی: مگر آن بندگان اخلاص يافتهات را فولادوند: مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را قمشهای: به جز بندگان پاک و برگزیده تو را. مکارم شیرازی: مگر بندگان مخلصت،
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ
﴿۴۱﴾
انصاریان: خدا فرمود: این [پیراسته شدن از هر ناخالصی] راهی است مستقیم [که تحقّقش در وجود بندگان مخلصم] برعهده من [است.]
خرمشاهی: فرمود اين راهى است كه تا به پيشگاه من مستقيم است فولادوند: فرمود اين راهى است راست [كه] به سوى من [منتهى مى شود] قمشهای: خدا فرمود: همین (اخلاص و پاکی سریرت) راه مستقیم به (درگاه رضای) من است. مکارم شیرازی: فرمود اين راه مستقيم من است (و سنت هميشگيم)...
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطی نیست، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند.
خرمشاهی: بدان كه بر بندگان [خالص] من دست نخواهى يافت، مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى كنند فولادوند: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند قمشهای: و هرگز تو را بر بندگان (برگزیده) من تسلط و غلبه نخواهد بود لیکن اقتدار و سلطه تو بر مردم گمراهی است که پیرو تو شوند. مکارم شیرازی: كه بر بندگانم تسلط نخواهي يافت مگر گمراهاني كه از تو پيروي ميكنند.
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: و مسلماً دوزخ، وعده گاه همگی آنان است.
خرمشاهی: و بىگمان جهنم ميعادگاه همگى آنان است فولادوند: و قطعا وعده گاه همه آنان دوزخ است قمشهای: و البته وعدهگاه جمیع آن مردم گمراه نیز آتش دوزخ خواهد بود. مکارم شیرازی: و جهنم ميعادگاه همه آنها است.
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ
﴿۴۴﴾
انصاریان: برای آن هفت در است، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده اند.
خرمشاهی: كه هفت طبقه دارد و بخشى جدا كرده از آنان خاص هر طبقه است فولادوند: [دوزخى] كه براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مى شوند] قمشهای: که آن دوزخ را هفت در است که هر دری برای ورود دستهای از گمراهان معین گردیده است. مکارم شیرازی: هفت در دارد و براي هر دري گروه معيني از آنها تقسيم شده اند!
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ
﴿۴۵﴾
انصاریان: به یقین، پرهیزکاران در بهشت ها و چشمه سارها هستند.
خرمشاهی: [اما] پرهيزگاران در باغها[ى بهشتى] و چشمهسارانند فولادوند: بى گمان پرهيزگاران در باغها و چشمه سارانند قمشهای: البته اهل تقوا در باغها و نهرهای جاری خواهند بود. مکارم شیرازی: پرهيزگاران در باغها(ي سر سبز بهشت) و در كنار چشمه هاي آن هستند.
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] با سلامت و امنیت وارد آنجا شوید.
خرمشاهی: [به آنان گويند] به سلامت و در امن و امان به آنجا درآييد فولادوند: [به آنان گويند] با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد قمشهای: (به آنها خطاب شود که) شما با درود و سلام و با کمال ایمنی و احترام به بهشت ابد وارد شوید. مکارم شیرازی: (فرشتگان الهي به آنها ميگويند) داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت.
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: و آنچه از دشمنی و کینه در سینه هایشان بوده برکنده ایم که برادروار بر تخت هایی روبروی یکدیگرند.
خرمشاهی: و از سينههاى آنان هر گونه كينهاى را مىزداييم، و دوستانه بر تختها روياروى بنشينند فولادوند: و آنچه كينه [و شائبه هاى نفسانى] در سينه هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته اند قمشهای: و ما آیینه دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تختهای عزت بنشینند. مکارم شیرازی: هر گونه غل (حسد و كينه و عداوت و خيانت) از سينه آنها بر ميكنيم (و روحشانرا پاك ميكنيم) در حالي كه همه برادرند و بر سريرها روبروي يكديگر قرار دارند.
لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِينَ
﴿۴۸﴾
انصاریان: در آنجا خستگی و رنجی به آنان نمی رسد و هیچ گاه از آنجا اخراج نمی شوند.
خرمشاهی: نه به آنان در آنجا خستگى و ماندگى رسد، و نه از آنجا بيرونشان كنند فولادوند: نه رنجى در آنجا به آنان مى رسد و نه از آنجا بيرون رانده مى شوند قمشهای: در حالتی که هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از آن بهشت ابد بیرونشان نکنند. مکارم شیرازی: هرگز خستگي و تعب به آنها نميرسد و هيچگاه از آن اخراج نميگردند.
نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
﴿۴۹﴾
انصاریان: به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان] بسیار آمرزنده و مهربانم.
خرمشاهی: به بندگان من خبر ده كه من آمرزگار مهربانم فولادوند: به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان قمشهای: (ای رسول ما) بندگان مرا آگاه ساز که من بسیار آمرزنده و مهربانم. مکارم شیرازی: بندگانم را آگاه كن كه من غفور و رحيمم.
وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ
﴿۵۰﴾
انصاریان: و اینکه عذابم [برای مجرمان] همان عذاب دردناک است.
خرمشاهی: و [در جاى خود] عذاب من هم عذابى دردناك است فولادوند: و اينكه عذاب من عذابى است دردناك قمشهای: و نیز عذاب من بسیار سخت و دردناک است. مکارم شیرازی: (و نيز آنها را آگاه كن كه) عذاب و كيفر من عذاب دردناكي است.
وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ
﴿۵۱﴾
انصاریان: و نیز آنان را از مهمانان ابراهیم خبر ده.
خرمشاهی: و به آنان از مهما[نا]ن ابراهيم خبر ده فولادوند: و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده قمشهای: و هم بندگانم را از حکایت (فرشتگان) مهمانان ابراهیم آگاه ساز. مکارم شیرازی: و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاي ابراهيم خبر ده.
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: هنگامی که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما ترسانیم.
خرمشاهی: هنگامى كه [فرشتگان] بر او وارد شدند و سلام گفتند، گفت ما از شما هراسانيم فولادوند: هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهيم] گفت ما از شما بيمناكيم قمشهای: که چون آن مهمانان بر ابراهیم وارد شدند و بر او سلام دادند ابراهیم (مضطرب شده) گفت: ما از شما (که بدون اذن و بیموقع بر ما در آمدید) بیمناکیم. مکارم شیرازی: هنگامي كه بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهيم) گفت ما از شما بيمناكيم!
قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ
﴿۵۳﴾
انصاریان: گفتند: نترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم.
خرمشاهی: گفتند مترس ما تو را به فرزندى دانا بشارت مىدهيم فولادوند: گفتند مترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى دهيم قمشهای: فرشتگان گفتند: هیچ مترس که ما آمدهایم تو را به پسری دانا بشارت دهیم. مکارم شیرازی: گفتند نترس ما تو را به پسري دانا بشارت ميدهيم.
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ
﴿۵۴﴾
انصاریان: گفت: آیا با آنکه پیری به من رسید، مژده ام می دهید؟ به چه مژده می دهید؟
خرمشاهی: گفت با وجود اينكه پيرى من بالا گرفته است به من بشارت مىدهيد، چگونه بشارتى به من مىدهيد؟ فولادوند: گفت آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مى دهيد به چه بشارت مى دهيد قمشهای: ابراهیم گفت: آیا مرا در این سن پیری مژده فرزند میدهید؟ نشانه این مژده چیست؟ مکارم شیرازی: گفت آيا به من بشارت ميدهيد با اينكه پير شده ام ؟ به چه چيز بشارت ميدهيد؟
قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ
﴿۵۵﴾
انصاریان: گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.
خرمشاهی: گفتند ما به راستى و درستى به تو بشارت مىدهيم، از نوميدان مباش فولادوند: گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش قمشهای: گفتند: ما تو را به حق و حقیقت بشارت دادیم و تو هرگز نومید مباش. مکارم شیرازی: گفتند تو را به حق بشارت داديم، از مايوسان مباش!
قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ
﴿۵۶﴾
انصاریان: گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!
خرمشاهی: گفت و جز گمراهان كسى از رحمت پروردگارش نوميد نمىشود فولادوند: گفت چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مى شود قمشهای: ابراهیم گفت: به جز مردم گمراه چه کسی از لطف خدای خود نومید میشود؟ مکارم شیرازی: گفت چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش مايوس ميشود.
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ
﴿۵۷﴾
انصاریان: [سپس] گفت: ای فرستادگان! کار مهم شما چیست؟
خرمشاهی: گفت اى فرشتگان حال، كار و بار شما چيست؟ فولادوند: [سپس] گفت اى فرشتگان [ديگر] كارتان چيست قمشهای: آن گاه ابراهیم پرسش کرد که ای رسولان حق، باز گویید که بر چه کار مبعوث شدهاید؟ مکارم شیرازی: (سپس) گفت ماءموريت شما چيست اي فرستادگان خدا؟
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ
﴿۵۸﴾
انصاریان: گفتند: ما به سوی قومی گنهکار فرستاده شده ایم [تا نابودشان کنیم.]
خرمشاهی: گفتند ما به سروقت قومى گنهكار فرستاده شدهايم فولادوند: گفتند ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شده ايم قمشهای: فرشتگان پاسخ دادند که ما بر هلاک قومی زشتکار فرستاده شدهایم. مکارم شیرازی: گفتند ما به سوي يك قوم گنهكار ماءموريت پيدا كرده ايم (تا آنها را هلاك كنيم).
إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۵۹﴾
انصاریان: مگر خاندان لوط را که قطعاً همه آنان را نجات می دهیم،
خرمشاهی: غير از آل لوط كه ما رهاننده همگى آنان هستيم فولادوند: مگر خانواده لوط كه ما قطعا همه آنان را نجات مى دهيم قمشهای: (که آن قوم مجرم لوطند که به جرم عمل بد هلاک شوند) مگر اهل بیت لوط که همه آنها را از بلا نجات خواهیم داد. مکارم شیرازی: مگر خاندان لوط كه همگي آنها را نجات خواهيم داد...
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ
﴿۶۰﴾
انصاریان: مگر همسرش را که [به سبب روی گردانی اش از حق] مقدّر کرده ایم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان] باشد.
خرمشاهی: مگر همسرش كه مقدر كردهايم كه از واپسماندگان [در عذاب] باشد فولادوند: جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد قمشهای: جز زن لوط که آن هم (چون با بدان همدست است) چنین مقرر داشتیم که از بازماندگان باشد (و با زشتکاران هلاک شود). مکارم شیرازی: بجز همسرش كه مقدر داشتيم از بازماندگان (در شهر و هلاك شوندگان) باشد.
فَلَمَّا جَاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ
﴿۶۱﴾
انصاریان: پس هنگامی که فرستادگان خدا نزد خاندان لوط آمدند،
خرمشاهی: آنگاه چون فرشتگان به نزد آل لوط آمدند فولادوند: پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند قمشهای: و چون فرشتگان بر لوط و خانواده او وارد شدند. مکارم شیرازی: هنگامي كه فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند...
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ
﴿۶۲﴾
انصاریان: لوط گفت: بی تردید شما گروهی ناشناخته اید.
خرمشاهی: [لوط] گفت شما گروهى ناشناس هستيد فولادوند: [لوط] گفت شما مردمى ناشناس هستيد قمشهای: لوط با فرشتگان گفت: شما اشخاصی نا آشنایید! مکارم شیرازی: (لوط) گفت شما گروه ناشناسي هستيد!
قَالُوا بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ
﴿۶۳﴾
انصاریان: گفتند: [نه، ما آشنا هستیم] با چیزی نزد تو آمده ایم که قومت همواره در آن تردید داشتند.
خرمشاهی: گفتند نه، بلكه ما چيزى را كه آنان در آن ترديد مىكردند، براى تو آوردهايم فولادوند: گفتند [نه] بلكه براى تو چيزى آورده ايم كه در آن ترديد میکردند قمشهای: فرشتگان پاسخ دادند که ما بر انجام چیزی (یعنی وعده عذاب) که قومت در آن به شک و انکار بودند فرستاده شدیم. مکارم شیرازی: گفتند ما همان چيزي را براي تو آورده ايم كه آنها (كافران) در آن ترديد داشتند (ما ماءور عذابيم).
وَأَتَيْنَاكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
﴿۶۴﴾
انصاریان: و ما واقعیتی قطعی و مسلّم را [که همان عذاب الهی است، جهت نابودی مردم] برای تو آورده ایم و یقیناً راستگوییم.
خرمشاهی: و [همان] حق را برايت آوردهايم و ما راستگوييم فولادوند: و حق را براى تو آورده ايم و قطعا ما راستگويانيم قمشهای: و به حق و راستی به سوی تو آمدهایم و آنچه گوییم صدق محض است. مکارم شیرازی: ما واقعيت مسلمي را براي تو آورده ايم و راست ميگوئيم.
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ
﴿۶۵﴾
انصاریان: پس [چون] پاره ای از شب [گذشت] خاندانت را کوچ ده و خودت دنبال آنان برو و هیچ یک از شما [به شهر] بازنگردد، و آنجا که مأمور هستید، بروید.
خرمشاهی: پس پاسى از شب گذشته، خانوادهات را همراه ببر و از پى آنان روان شو، و هيچ يك از شما باز پس ننگرد، و به جايى كه به شما دستور داده مىشود روانه شويد فولادوند: پس پاسى از شب [گذشته] خانواده ات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مى شود برويد قمشهای: پس تو ای لوط، خانوادهات را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و خود از پی آنان روانه شو و هیچ یک از شما باز پس ننگرد بلکه بدان سو که مأمورید به سرعت روان شوید. مکارم شیرازی: بنابر اين خانواده ات را در اواخر شب با خود بردار و از اينجا ببر، تو بدنبال سر آنها حركت كن، احدي از شما به پشت سر خويش ننگرد. و به همانجا كه ماءمور هستيد برويد.
وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ
﴿۶۶﴾
انصاریان: ما [کیفیت] این حادثه [بزرگ] را به او وحی کردیم که هنگامی که مجرمان وارد صبح شوند، بنیادشان برکنده خواهد شد.
خرمشاهی: و اين امر را با او در ميان گذاشتيم كه بامدادان ريشه اينان بركنده خواهد شد فولادوند: و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد قمشهای: و بر او این فرمان را وحی کردیم که قومت تا آخرین افراد، صبحگاه هلاک میشوند. مکارم شیرازی: و ما به لوط اين موضوع را وحي فرستاديم كه صبحگاهان همه آنها ريشه كن خواهند شد.
وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ
﴿۶۷﴾
انصاریان: و اهل شهر [با آگاه شدن از مهمانان لوط] شادی کنان [به خانه لوط] آمدند.
خرمشاهی: و [از سوى ديگر] مردم شهر شادى كنان باز آمدند فولادوند: و مردم شهر شادى كنان روى آوردند قمشهای: و (در آن شب که فرشتگان به شکل جوانهای زیبا به خانه لوط در آمدند) قوم لوط آگاه شده خوشحال (به خیال کامرانی به خانه او) آمدند. مکارم شیرازی: (از سوي ديگر) اهل شهر (با خبر شدند و به سوي خانه لوط) آمدند در حالي كه به يكديگر بشارت ميدادند.
قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ
﴿۶۸﴾
انصاریان: لوط گفت: اینان مهمانان منند، آبروی مرا نبرید.
خرمشاهی: [لوط] گفت اينان مهمانان من هستند، مرا رسوا مسازيد فولادوند: [لوط] گفت اينان مهمانان منند مرا رسوا مكنيد قمشهای: لوط به قوم خود گفت: این جوانان در منزل من مهمانند، مرا شرمسار مکنید. مکارم شیرازی: (لوط) گفت اينها ميهمانان منند، آبروي مرا نريزيد!
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ
﴿۶۹﴾
انصاریان: از خدا پروا کنید و مرا [نزد مهمانانم] خوار و بی مقدار نسازید.
خرمشاهی: و از خداوند پروا كنيد و مرا خوار و خفيف مسازيد فولادوند: و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد قمشهای: و از خدا بترسید و مرا خجل مگردانید. مکارم شیرازی: و از خدا بپرهيزيد و مرا شرمنده نسازيد!
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ
﴿۷۰﴾
انصاریان: گفتند: مگر ما تو را [از مهمان کردن] مردمان نهی نکردیم؟
خرمشاهی: گفتند مگر تو را از [مهمان كردن] مردمان نهى نكرده بوديم؟ فولادوند: گفتند آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم قمشهای: قوم گفتند: مگر ما تو را از (میزبانی و حمایت) عالمیان منع نکردیم؟ مکارم شیرازی: گفتند مگر ما تو را از جهانيان نهي نكرديم (و نگفتيم احدي را به ميهماني نپذير!).
قَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ
﴿۷۱﴾
انصاریان: [لوط] گفت: اگر می خواهید [کار درست و معقولی] انجام دهید، اینان دختران منند [که برای ازدواج مناسبند.]
خرمشاهی: گفت اگر [از طريق مشروع] كارى داريد، اينها دختران من هستند فولادوند: گفت اگر مى خواهيد [كارى مشروع] انجام دهيد اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد] قمشهای: لوط به قوم خود گفت: من این دخترانم را به نکاح شما میدهم تا اگر خیال عملی دارید انجام دهید. مکارم شیرازی: گفت دختران من حاضرند اگر ميخواهيد كار صحيحي انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگي بپرهيزيد).
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: [ای پیامبر!] به جان تو سوگند، آنان در مستی خود فرو رفته و سرگردان بودند.
خرمشاهی: سوگند به جان تو كه آنان [قوم لوط] در سر مستىشان سرگشته بودند فولادوند: به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند قمشهای: (ای محمد) به جان تو قسم که این مردم دنیا همیشه مست شهوات نفسانی و به حیرت و غفلت و گمراهی خواهند بود. مکارم شیرازی: بجانت سوگند اينها در مستي خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند).
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: پس به هنگام طلوع آفتاب، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت.
خرمشاهی: آنگاه هنگام طلوع آفتاب، بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت فولادوند: پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت قمشهای: باری، قوم لوط هنگام طلوع آفتاب به صیحه آسمانی همه هلاک شدند. مکارم شیرازی: سرانجام بهنگام طلوع آفتاب صيحه (مرگبار، بصورت صاعقه يا زمين لرزه) آنها را فرو گرفت.
فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ
﴿۷۴﴾
انصاریان: در نتیجه آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنان سنگ هایی از جنس سنگِ گل باراندیم.
خرمشاهی: و آن را زير و زبر كرديم و بر آن سنگپارههايى از سنگ گل فرو باريديم فولادوند: و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گل بارانديم قمشهای: و شهر و دیار آنها را زیر و زبر ساخته و آن قوم را سنگباران عذاب کردیم. مکارم شیرازی: سپس (شهر و آبادي آنها را زير و رو كرديم) بالاي آنرا پائين قرار داديم و باراني از سنگ بر آنها فرو ريختيم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ
﴿۷۵﴾
انصاریان: قطعاً در این [سرگذشت اَسفبار و حادثه عبرت آموز] نشانه هایی [از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان] برای هوشمندان [که جستجوگر علل حوادث اند] وجود دارد.
خرمشاهی: در اين امر براى اشارتدانان مايههاى عبرت است فولادوند: به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست قمشهای: و در این عذاب هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است. مکارم شیرازی: در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه هائي است براي هوشياران.
وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ
﴿۷۶﴾
انصاریان: و آن [آثار و بقایای شهر ویران شده قوم لوط] بر سر راهی است که پابرجاست.
خرمشاهی: و [آثار] آن [شهر] بر سرراهى پايدار است فولادوند: و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [داير] برجاست قمشهای: و این ویرانه اکنون بر سر راهی است بر قرار. مکارم شیرازی: و ويرانه هاي سرزمين آنها بر سر راه (كاروانها) همواره ثابت و برقرار است.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۷۷﴾
انصاریان: مسلماً در این [شهر ویران شده] برای مؤمنان نشانه ای [پندآموز] است.
خرمشاهی: بىگمان در اين امر براى مؤمنان مايه عبرت است فولادوند: بى گمان در اين براى مؤمنان عبرتى است قمشهای: همانا در این عقوبت بدکاران عالم، اهل ایمان را آیت و عبرتی است. مکارم شیرازی: در اين نشانه اي است براي مؤ منان.
وَإِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ
﴿۷۸﴾
انصاریان: و بی تردید اهل ایکه [قوم شعیب] ستمکار بودند.
خرمشاهی: و اهل ايكه ستمكار بودند فولادوند: و راستى اهل ايكه ستمگر بودند قمشهای: و اهل شهر ایکه (قوم شعیب) هم بسیار مردم ستمکاری بودند. مکارم شیرازی: اصحاب الايكه (صاحبان سرزمينهاي پر درخت - قوم شعيب) مسلما قوم ستمگري بودند.
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ
﴿۷۹﴾
انصاریان: در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم، و [آثار] دو شهر نابود شده [قوم لوط و شعیب] بر سر جاده ای آشکار قرار دارد.
خرمشاهی: از اين روى از آنان انتقام گرفتيم و آنها بر سر راهى آشكار هستند فولادوند: پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهى آشكاراست قمشهای: آنها را نیز به کیفر رسانیدیم، و این هر دو شهر (یعنی شهر سدوم و ایکه یا مدین که دیار قوم لوط و شعیب بود، برای اهل اعتبار) بر رهگذری آشکار قرار دارند. مکارم شیرازی: ما از آنها انتقام گرفتيم و اين دو (قوم لوط و اصحاب ايكه) شهرهاي ويران شده شان بر سر راه آشكار است!
وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ
﴿۸۰﴾
انصاریان: و به راستی اهل [دیار] حجر [که سرزمینی میان مدینه و شام است] پیامبران را تکذیب کردند.
خرمشاهی: و به راستى كه "اهل حجر" پيامبران را دروغزن شمردند فولادوند: و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند قمشهای: و اصحاب حجر (قوم صالح) هم رسولان را به کلی تکذیب کردند. مکارم شیرازی: اصحاب الحجر (قوم ثمود) پيامبران را تكذيب كردند.
وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ
﴿۸۱﴾
انصاریان: و ما آیات و نشانه های خود را به آنان نشان دادیم، ولی از آنان روی گردان شدند.
خرمشاهی: و معجزات خود را به آنان بخشيديم ولى از آنها رويگردان بودند فولادوند: و آيات خود را به آنان داديم و[لى] از آنها اعراض كردند قمشهای: و از آیاتی که ما بر آنان فرستادیم رو گردانیدند. مکارم شیرازی: ما آيات خود را براي آنهاي فرستاديم ولي آنها از آن روي گرداندند.
وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ
﴿۸۲﴾
انصاریان: و همواره از کوه ها خانه ها می تراشیدند در حالی که [به خیال خود به سبب استحکام آن خانه ها] ایمن [از حوادث] بودند.
خرمشاهی: و از كوهها خانههايى [براى خود] مىتراشيدند كه در امان بمانند فولادوند: و [براى خود] از كوهها خانه هايى مى تراشيدند كه در امان بمانند قمشهای: و در کوهها منزل میساختند تا از خطر ایمن باشند. مکارم شیرازی: آنها خانه هاي امن و اماني در دل كوهها ميتراشيدند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ
﴿۸۳﴾
انصاریان: پس هنگامی که به صبح درآمدند، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت.
خرمشاهی: آنگاه بامدادان بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت فولادوند: پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت قمشهای: پس صبحگاهی صیحه عذاب (قهر ما) همه آنها را نابود کرد. مکارم شیرازی: اما سرانجام صيحه (مرگبار) صبحگاهان آنها را فرو گرفت.
فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ
﴿۸۴﴾
انصاریان: و آنچه [از بناهای محکم و استواری که] فراهم می آوردند، عذاب خدا را از آنان دفع نکرد.
خرمشاهی: و دستاوردشان [عذاب الهى را] از آنان باز نداشت فولادوند: و آنچه به دست مى آوردند به كارشان نخورد قمشهای: و به فراز کوه با همه ذخائر و ثروت از هلاک ایمن نگردیدند. مکارم شیرازی: و آنچه را بدست آورده بودند آنان را از عذاب الهي نجات نداد.
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ
﴿۸۵﴾
انصاریان: و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دوتاست، جز به حق نیافریدیم، و بی تردید قیامت آمدنی است؛ پس [در برابر ناهنجاری های مردم] گذشتی کریمانه داشته باش.
خرمشاهی: و ما آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست جز به حق نيافريدهايم، و قيامت آمدنى است، پس [از آنان] در گذر و گذشتى نيكو پيشه كن فولادوند: و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبى صرف نظر كن قمشهای: و ما آسمانها و زمین و هر چه را که در بین آنهاست جز به حق (و برای مقصودی صحیح و حکمتی بزرگ) خلق نکردهایم، و البته ساعت قیامت (که غرض و مقصود اصلی خلقت شماست) خواهد آمد، اکنون تو (ای رسول ما، از این منکران) نیکو در گذر (یعنی با خلق خوش آنها را به حق دعوت کن و اگر نپذیرند دلتنگ مباش). مکارم شیرازی: ما آسمان و زمين و آنچه ميان آن دو است، جز به حق نيافريديم، و ساعت موعود (قيامت) قطعا فرا خواهد رسيد، از آنها (دشمنان) به خوبي صرفنظر كن (و آنها را به نادانيهايشان ملامت ننما).
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ
﴿۸۶﴾
انصاریان: یقیناً پروردگارت همان آفریننده داناست.
خرمشاهی: همانا پروردگارت آفرينشگر داناست فولادوند: زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست قمشهای: محققا پروردگار تو آفریننده دانایی است (که بیمقصود خلق را نیافریده، البته هر کسی به نتیجه عملش خواهد رسید). مکارم شیرازی: پروردگار تو آفريننده آگاه است.
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ
﴿۸۷﴾
انصاریان: و به راستی که هفت آیه از مثانی [یعنی سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم.
خرمشاهی: و به راستى كه به تو سبعالمثانى و [همگى] قرآن عظيم را بخشيديم فولادوند: و به راستى به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم قمشهای: (ای محمد) همانا هفت آیت با ثنا (و دعا که قسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار خوانده میشود، یعنی سوره حمد) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم. مکارم شیرازی: ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم.
لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۸۸﴾
انصاریان: بنابراین به امکانات مادی [و ثروت و اولادی] که برخی از گروه های آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیرای حق نیستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانیِ] خود را برای مؤمنان فرو گیر.
خرمشاهی: به چيزى كه اصنافى از آنان را به آن بهرهمند گرداندهايم، چشم مدوز، و غمخوار آنان مباش و با مؤمنان فروتنى كن فولادوند: و به آنچه ما دسته هايى از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساخته ايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر قمشهای: توبه این ناقابل متاع دنیوی که به طایفهای از مردم کافر دادیم البته چشم مدوز و بر اینان اندوه مخور و اهل ایمان را زیر پر و بال خود گیر (و با کمال حسن خلق بپروران). مکارم شیرازی: (بنابراين) هرگز چشم خود را به نعمتهاي (مادي) كه به گروههائي از آنها (كفار) داديم ميفكن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگين مباش و بال و پر خود را براي مؤ منين فرود آر.
وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ
﴿۸۹﴾
انصاریان: و [به اخلال گران در امر دین] بگو: بی تردید من بیم دهنده آشکارم.
خرمشاهی: و بگو منم كه هشداردهنده آشكارم فولادوند: و بگو من همان هشداردهنده آشكارم قمشهای: و بگو: من همان رسولم که برای اندرز و ترسانیدن (خلق از عذاب قهر خدا) با دلیلی روشن آمدهام. مکارم شیرازی: و بگو من انذار كننده آشكارم.
كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ
﴿۹۰﴾
انصاریان: [عذابی به سوی شما می فرستیم] همان گونه که بر تفرقه افکنان [در دین] فرستادیم.
خرمشاهی: همچنانكه [عذاب را] بر تفرقهگرايان نيز نازل كردهايم فولادوند: همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم كنندگان نازل كرديم قمشهای: آن گونه عذابی که بر کسانی که آیات خدا را قسمت کردند (یعنی یهود و نصاری) نازل نمودیم. مکارم شیرازی: (ما بر آنها عذابي ميفرستيم) همانگونه كه بر تجزيه گران (آيات الهي) فرستاديم.
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ
﴿۹۱﴾
انصاریان: همانان که قرآن را بخش بخش کردند [بخشی را پذیرفتند و از پذیرفتن بخشی دیگر روی گرداندند.]
خرمشاهی: كسانى كه قرآن را بخش بخش كردند فولادوند: همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند] قمشهای: آنان که قرآن را (به میل خود و غرض فاسد خویش) جزء جزء و پاره پاره کردند (بعضی را قبول و بعضی را رد کردند). مکارم شیرازی: همانها كه قرآن را تقسيم كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه بر خلاف هوسهايشان بود ترك نمودند)!
فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۹۲﴾
انصاریان: به پروردگارت سوگند، قطعاً از همه آنان بازخواست می کنیم.
خرمشاهی: سوگند به پروردگارت كه از همگى آنان خواهيم پرسيد فولادوند: پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد قمشهای: قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مؤاخذه خواهیم کرد. مکارم شیرازی: به پروردگارت سوگند از همه آنها سؤ ال خواهيم كرد...
عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ
﴿۹۳﴾
انصاریان: از اعمالی که همواره انجام می داده اند.
خرمشاهی: از آنچه مىكردهاند فولادوند: از آنچه انجام مى دادند قمشهای: از آنچه میکردهاند. مکارم شیرازی: از آنچه عمل ميكردند!
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ
﴿۹۴﴾
انصاریان: پس آنچه را به آن مأموری اظهار کن و از مشرکان روی بگردان.
خرمشاهی: پس آنچه دستور يافتهاى آشكار كن و از مشركان روى بگردان فولادوند: پس آنچه را بدان مامورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب قمشهای: پس تو آشکارا آنچه مأموری (به خلق) برسان و از مشرکان روی بگردان. مکارم شیرازی: آشكار آنچه را ماموريت داري بيان كن و از مشركان روي گردان (و به آنها اعتنا نكن)
إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ
﴿۹۵﴾
انصاریان: که ما [شرّ] استهزا کنندگان را از تو بازداشته ایم.
خرمشاهی: ما تو را از [شر] ريشخندكنندگان كفايت [و حمايت] مىكنيم فولادوند: كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد قمشهای: همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم. مکارم شیرازی: ما شر استهزا كنندگان را از تو دفع خواهيم كرد.
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
﴿۹۶﴾
انصاریان: همانان که با خدا معبود دیگری قرار می دهند، پس خواهند دانست [که مرتکب چه خطای بزرگی شده اند و مستحقّ چه عذابی هستند.]
خرمشاهی: كسانى كه در جنب خداوند به خدايى ديگر قائلند، زودا كه [حقيقت را] بدانند فولادوند: همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مى دهند پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست قمشهای: آنان که با خدای یکتا خدایی دیگر قرار دهند، پس به زودی خواهند دانست. مکارم شیرازی: آنها كه با خدا معبود ديگري قرار دادند اما به زودي ميفهمند.
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ
﴿۹۷﴾
انصاریان: ما می دانیم که تو از آنچه [مشرکان] می گویند، دلتنگ می شوی.
خرمشاهی: و به خوبى مىدانيم كه از آنچه مىگويند دلتنگ مىشوى فولادوند: و قطعا مى دانيم كه سينه تو از آنچه مى گويند تنگ مى شود قمشهای: و ما محققا میدانیم که تو از آنچه امت (در طعنه و تکذیب تو) میگویند سخت دلتنگ میشوی. مکارم شیرازی: ما ميدانيم سينه تو از آنچه آنها ميگويند تنگ ميشود (و تو را سخت ناراحت ميكنند).
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ
﴿۹۸﴾
انصاریان: پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.
خرمشاهی: پس سپاسگزارانه پروردگارت را تسبيح گوى و از ساجدان باش فولادوند: پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش قمشهای: پس به ذکر اوصاف کمال پروردگارت تسبیح گو و از نمازگزاران باش (تا به یاد خدا شاد خاطر شوی). مکارم شیرازی: (براي دفع ناراحتي آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو، و از سجده كنندگان باش.
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
﴿۹۹﴾
انصاریان: و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن.
خرمشاهی: و پروردگارت را بپرست تا تو را مرگ فرارسد فولادوند: و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد قمشهای: و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسد. مکارم شیرازی: و پروردگارت را عبادت كن تا يقين (مرگ) فرا رسد. |
||