ParsQuran
سوره 12: يوسف - جزء 12

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۳﴾
انصاریان: یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از عملی که مرا به آن می خوانند، و اگر نیرنگشان را از من نگردانی به آنان رغبت می کنم و از نادانان می شوم.
خرمشاهی: [يوسف‏] گفت پروردگارا زندان براى من خوشتر است از آنچه مرا به آن مى‏خوانند، و اگر مكر آنان را از من باز ندارى، به آنان مى‏گرايم و از نادانان مى‏گردم‏
فولادوند: [يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏ داشتنى‏ تر است از آنچه مرا به آن مى‏ خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد
قمشه‌ای: یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم.
مکارم شیرازی: (يوسف) گفت پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوي آن مي‏خوانند و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگرداني قلب من به آنها متمايل مي‏گردد و از جاهلان خواهم بود.
فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۴﴾
انصاریان: پس پروردگارش خواسته اش را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید؛ زیرا خدا شنوا و داناست.
خرمشاهی: آنگاه پروردگارش [درخواست‏] او را اجابت كرد و مكر آنان را از او باز داشت، چرا كه او شنواى داناست‏
فولادوند: پس پروردگارش [دعاى] او را اجابت كرد و نيرنگ آنان را از او بگردانيد آرى او شنواى داناست
قمشه‌ای: خدایش هم دعای او را مستجاب کرده و مکر و دسایس آن زنان را از او بگردانید، که خداوند شنوا و داناست.
مکارم شیرازی: پروردگارش دعاي او را اجابت كرد و مكر آنها را از او بگردانيد چرا كه او شنوا و داناست.
ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿۳۵﴾
انصاریان: آن گاه آنان پس از آنکه نشانه ها [یِ پاکی و پاکدامنی یوسف] را دیده بودند، عزمشان بر این جزم شد که تا مدتی او را به زندان اندازند.
خرمشاهی: سپس، بعد از آنكه نشانه‏ها را ديدند، بهتر آن ديدند كه او را تا مدت زمانى زندانى كنند
فولادوند: آنگاه پس از ديدن آن نشانه‏ ها به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند
قمشه‌ای: و با آنکه دلایل روشن (پاکدامنی و عصمت یوسف) را دیدند باز چنین صلاح دانستند که وی را چندی زندانی کنند.
مکارم شیرازی: بعد از آنكه نشانه‏ هاي (پاكي يوسف) را ديدند تصميم گرفتند او را تا مدتي زنداني كنند.
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: و دو غلام [پادشاه مصر] با یوسف به زندان افتادند. یکی از آن دو نفر گفت: من پی در پی خواب می بینم که [برای] شراب، [انگور] می فشارم، و دیگری گفت: من خواب می بینم که بر سر خود نان حمل می کنم [و] پرندگان از آن می خورند، از تعبیر آن ما را خبر ده؛ زیرا ما تو را از نیکوکاران می دانیم.
خرمشاهی: و همراه او دو جوان وارد زندان شدند، يكى از آن دو [به يوسف‏] گفت من به خواب ديده‏ام كه [انگور براى‏] شراب مى‏فشارم و ديگرى گفت من به خواب ديده‏ام كه بالاى سرم نان مى‏برم كه پرندگان از آن مى‏خورند، ما را از تعبير آن آگاه كن، كه تو را از نيكوكاران مى‏يابيم‏
فولادوند: و دو جوان با او به زندان درآمدند [روزى] يكى از آن دو گفت من خويشتن را [به خواب] ديدم كه [انگور براى] شراب مى‏ فشارم و ديگرى گفت من خود را [به خواب] ديدم كه بر روى سرم نان مى برم و پرندگان از آن مى ‏خورند به ما از تعبيرش خبر ده كه ما تو را از نيكوكاران مى ‏بينيم
قمشه‌ای: و با یوسف دو جوان دیگر هم (از ندیمان و خاصان شاه) زندانی شدند. یکی از آنها گفت: من در خواب دیدمی که انگور برای شراب می‌افشرم، و دیگری گفت: من در خواب دیدمی که بر بالای سر خود طبق نانی می‌برم و مرغان هوا از آن به منقار می‌خورند، (یوسفا) ما را از تعبیر آن آگاه کن، که تو را از نیکوکاران (و دانشمندان عالم) می‌بینیم.
مکارم شیرازی: و دو جوان همراه او وارد زندان شدند، يكي از آن دو گفت من در عالم خواب ديدم كه (انگور براي) شراب مي‏فشارم، و ديگري گفت من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مي‏كنم و پرندگان از آن مي‏خورند ما را از تعبير آن آگاه ساز كه تو را از نيكوكاران مي‏بينيم.
قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: گفت: هیچ جیره غذایی برای شما نمی آید مگر آنکه من شما را پیش از آمدنش از تعبیر آن خواب آگاه می کنم، این از حقایقی است که خدا به من آموخته است؛ زیرا من آیین مردمی را که به خدا ایمان ندارند و به سرای آخرت کافرند، رها کرده ام.
خرمشاهی: [يوسف‏] گفت خوراكى برايتان نمى‏آيد كه بخوريدش مگر آنكه پيش از آمدن آن، شما را از تعبير آن [خواب‏] آگاه مى‏كنم، اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است، كه من آيين مردمى را كه به خداوند ايمان ندارند، و هم ايشان آخرت را منكرند، رها كرده‏ام‏
فولادوند: گفت غذايى را كه روزى شماست براى شما نمى ‏آورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مى‏ دهم پيش از آنكه [تعبير آن] به شما برسد اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كرده‏ ام
قمشه‌ای: یوسف در پاسخ آنها گفت: من شما را پیش از آنکه طعام آید و تناول کنید به تعبیر خوابتان آگاه می‌سازم، که این علم از چیزهایی است که خدای به من آموخته است، زیرا که من آیین گروهی را که به خدا بی‌ایمان و به آخرت کافرند ترک گفتم.
مکارم شیرازی: (يوسف) گفت پيش از آنكه جيره غذائي شما فرا رسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت اين از علم و دانشي است كه پروردگارم به من آموخته من آئين جمعيتي را كه ايمان بخدا ندارند و به سراي ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتي شدم.)
وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۳۸﴾
انصاریان: و [از ابتدا] از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده ام، برای ما شایسته نیست که چیزی را شریک خدا قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما و بر مردم است، ولی بیشتر مردم ناسپاسند.
خرمشاهی: و از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كرده‏ام سزاوار نيست كه ما هيچ‏گونه شريكى براى خدا قائل شويم، اين از فضل الهى در حق ما و در حق مردم است، ولى بيشترينه مردم سپاس نمى‏گزارند
فولادوند: و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نموده‏ ام براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم اين از عنايت‏ خدا بر ما و بر مردم است ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى كنند
قمشه‌ای: و از آیین پدرانم ابراهیم (خلیل) و اسحاق و یعقوب (که دین توحید و خداپرستی است) پیروی کردم، در آیین ما هرگز نباید چیزی را با خدا شریک گردانیم، این از فضل و عطای خداست بر ما و بر همه مردم لیکن اکثر مردمان شکر به جا نمی‌آورند.
مکارم شیرازی: من از آئين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب پيروي كردم، براي ما شايسته نبود چيزي را شريك خدا قرار دهيم، اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولي اكثر مردم شكرگزاري نمي‏كنند.
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹﴾
انصاریان: ای دو یار زندان! آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خدای یگانه مقتدر؟
خرمشاهی: [سپس گفت‏] اى دو هم زندان من آيا خدايان گوناگون بهتر است يا خداوند يگانه قهار؟
فولادوند: اى دو رفيق زندانيم آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر
قمشه‌ای: ای دو رفیق زندان من، آیا خدایان متفرق (بی‌حقیقت مانند بتان و فراعنه و غیره) بهترند یا خدای یکتای قاهر و غالب؟
مکارم شیرازی: اي دوستان زنداني من آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداوند واحد قهار؟
مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾
انصاریان: شما به جای خدا جز [بت هایی] با نام هایی بی اثر و بی معنا که خود و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده اید نمی پرستید، خدا [که صاحب اختیار همه هستی است] هیچ دلیلی بر [حقّانیّت آنها برای پرستش] نازل نکرده است. حکم فقط ویژه خداست، او فرمان داده که جز او را نپرستید. دین درست و راست و آیین پابرجا و حق همین است، ولی بیشتر مردم [حقایق را] نمی دانند.
خرمشاهی: شما به جاى او [خدا]، جز نامهايى كه خودتان و پدرانتان گذارده‏ايد، نمى‏پرستيد كه خداوند بر آن هيچ‏گونه برهانى نفرستاده است، حكم نيست مگر خداوند را، [كه‏] فرمان داده است كه جز او را مپرستيد، اين دين استوار است، ولى بيشترينه مردم نمى‏دانند
فولادوند: شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمى ‏پرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده‏ ايد و خدا دليلى بر [حقانيت] آنها نازل نكرده است فرمان جز براى خدا نيست دستور داده كه جز او را نپرستيد اين است دين درست ولى بيشتر مردم نمى‏ دانند
قمشه‌ای: (و بدانید که) آنچه غیر از خدا می‌پرستید، جز اسمائی (بی‌حقیقت و الفاظی بی‌معنی) نیست که شما خود و پدرانتان نامیده (و ساخته) اید، خدا هیچ حجتی بر آن نفرستاده، تنها حکمفرمای عالم وجود خداست، امر فرموده که جز آن ذات پاک یکتا کسی را نپرستید، این توحید آیین محکم است لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگه نیستند.
مکارم شیرازی: اين معبودهائي را كه غير از خدا مي‏پرستيد چيزي جز اسمهاي (بي مسما) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ ايد نيست، خداوند هيچ دليلي براي آن نازل نكرده، حكم تنها از آن خداست، فرمان داده كه غير از او را نپرستيد، اينست آئين پا بر جا ولي اكثر مردم نمي‏دانند.
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ﴿۴۱﴾
انصاریان: ای دو یار زندان! اما یکی از شما [از زندان رهایی می یابد و] سرور خود را شراب می نوشاند، اما دیگری به دار آویخته می شود و پرندگان از سر او خواهند خورد. تعبیر خوابی که از من جویا شدید، تحققّش قطعی و انجامش حتمی شده است.
خرمشاهی: اى دو هم زندان من، اما يكى از شما دو تن به سرور خويش [دوباره‏] شراب مى‏نوشاند، و اما ديگرى بر دار مى‏شود و پرندگان از سر او مى‏خورند، چيزى كه در باب آن از من نظر خواستيد، سرانجام يافته است‏
فولادوند: اى دو رفيق زندانيم اما يكى از شما به آقاى خود باده مى ‏نوشاند و اما ديگرى به دار آويخته مى ‏شود و پرندگان از [مغز] سرش مى ‏خورند امرى كه شما دو تن از من جويا شديد تحقق يافت
قمشه‌ای: ای دو رفیق زندان من، اما یکی از شما ساقی شراب شاه خواهد شد و اما آن دیگری به دار آویخته شود و مرغان مغز سر او را بخورند. در قضای الهی راجع به امری که سؤال کردید چنین حکم شده است.
مکارم شیرازی: اي دوستان زنداني من! اما يكي از شما (آزاد مي‏شود و) ساقي شراب براي صاحب خود خواهد شد، و اما ديگري به دار آويخته مي‏شود و پرندگان از سر او مي‏خورند! اين امري كه درباره آن از من نظر خواستيد قطعي و حتمي است.
وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿۴۲﴾
انصاریان: و به یکی از آن دو نفر که دانست آزاد می شود، گفت: مرا نزد سرور خود یاد کن. ولی شیطان یاد کردنِ از یوسف را نزد سرورش از یاد او برد؛ در نتیجه چند سالی در زندان ماند.
خرمشاهی: و به يكى از آن دو كه گمان مى‏كرد رهايى يافتنى است، گفت مرا نزد سرورت ياد كن، آنگاه شيطان ياد سرورش را از خاطر او برد، لذا [يوسف‏] چند سال در زندان ماند
فولادوند: و [يوسف] به آن كس از آن دو كه گمان میکرد خلاص مى ‏شود گفت مرا نزد آقاى خود به ياد آور و[لى] شيطان يادآورى به آقايش را از ياد او برد در نتيجه چند سالى در زندان ماند
قمشه‌ای: آن گاه از رفیقی که اهل نجاتش یافت درخواست کرد که مرا نزد خواجه خود یاد کن (باشد که چون بی‌تقصیرم بیند از زندانم برهاند) اما شیطان از خاطر آن یار زندانی برد که یوسف را نزد خواجه‌اش یاد کند، بدین سبب در زندان چندین سال محبوس بماند.
مکارم شیرازی: و به آن يكي از آن دو كه مي‏دانست رهائي مي‏يابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) يادآوري كن، ولي شيطان يادآوري او را نزد صاحبش از خاطر وي برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقي ماند.