ParsQuran
سوره 91: الشمس - جزء 30

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾
انصاریان: قوم ثمود به سبب سرکشی و طغیانش [پیامبرشان را] تکذیب کرد،
خرمشاهی: قوم ثمود با طغيانش انكار پيشه كرد
فولادوند: [قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند
قمشه‌ای: طایفه ثمود از غرور و سرکشی (پیغمبر خود صالح را) تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم ثمود بر اثر طغيان (پيامبرشان را) تكذيب كردند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿۱۲﴾
انصاریان: زمانی که بدبخت ترینشان به پا خاست.
خرمشاهی: آنگاه كه شقاوت‏پيشه‏ترينشان برپا خاست‏
فولادوند: آنگاه كه شقى‏ ترينشان بر[پا] خاست
قمشه‌ای: هنگامی که شقی‌ترینشان (قدار بن سالف) بر انگیخته شد (تا ناقه صالح را پی کند).
مکارم شیرازی: آنگاه كه شقي ترين آنها بپاخاست.
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿۱۳﴾
انصاریان: پس فرستاده خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را [واگذارید]
خرمشاهی: حال آنكه پيامبر خدا به آنان گفته بود اين شتر خداوند است، او و بهره آبش را رعايت كنيد
فولادوند: پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده‏ شتر خدا و [نوبت] آب‏خوردنش را [حرمت نهيد]
قمشه‌ای: و رسول خدا (صالح) به آنها گفت: این ناقه آیت خداست، از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید.
مکارم شیرازی: و فرستاده الهي (صالح) به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش ‍ واگذاريد (و مزاحم آن نشويد).
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿۱۴﴾
انصاریان: ولی به تکذیب او برخاستند و ناقه را پی کردند، و در نتیجه پروردگارشان به خاطر گناهشان عذاب سختی بر آنان فرو ریخت و همه قوم را با خاک یکسان و برابر ساخت؛
خرمشاهی: سپس او را دروغ‏زن شمردند و آن [شتر] را پى كردند، آنگاه پروردگارشان آنان را به گناهشان، به يكسان نابود ساخت‏
فولادوند: و[لى] دروغزنش خواندند و آن [ماده‏ شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد
قمشه‌ای: آن قوم رسول را تکذیب و ناقه او را پی کردند، خدا هم آنان را به کیفر (ظلم و) گناهشان هلاک ساخت و شهرشان را با خاک یکسان نمود.
مکارم شیرازی: ولي آنها او را تكذيب نمودند و ناقه را پي كردند و به هلاكت رساندند، لذا پروردگارشان آنها را به خاطر گناهي كه مرتكب شده بودند در هم كوبيد و سرزمينشان را صاف و مسطح نمود!
وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿۱۵﴾
انصاریان: و خدا از سرانجام آن کار [که نابودی ستمکاران است] پروایی ندارد.
خرمشاهی: و از عاقبت كارش نترسد
فولادوند: و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد
قمشه‌ای: و هیچ باک از هلاک آنها نمی‌داشت (یا آنها هیچ از عاقبت بدگناه خود نمی‌ترسیدند).
مکارم شیرازی: و او هرگز از فرجام اين كار بيم ندارد