بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ
﴿۱﴾
انصاریان: قسم می خورم به این شهر،
خرمشاهی: سوگند به اين شهر مىخورم فولادوند: سوگند به اين شهر قمشهای: نه، سوگند به این بلد (مکّه معظّم و مسجد کعبه محترم). مکارم شیرازی: قسم به اين شهر مقدس (مكه).
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ
﴿۲﴾
انصاریان: در حالی که تو در آن جای داری
خرمشاهی: و تو [يكچند] در اين شهر [حكمرواى مطلق و] دست گشادهاى فولادوند: و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى قمشهای: و حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری. مکارم شیرازی: شهري كه تو ساكن
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ
﴿۳﴾
انصاریان: و سوگند به پدر و آنچه زاده است؛
خرمشاهی: و سوگند به پدر و فرزندى كه پديد آورده است فولادوند: سوگند به پدرى [چنان] و آن كسى را كه به وجود آورد قمشهای: و قسم به پدر (بزرگوار انسان، آدم صفی) و فرزندان (خدا پرست) او. مکارم شیرازی: و قسم به پدر و فرزندش (ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح).
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ
﴿۴﴾
انصاریان: همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.
خرمشاهی: به راستى انسان را در رنج و محنت كشيدن آفريدهايم فولادوند: براستى كه انسان را در رنج آفريده ايم قمشهای: که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم). مکارم شیرازی: كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او مملو از رنجها است).
أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ
﴿۵﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هرگز کسی بر او دست نیابد؟!
خرمشاهی: آيا مىپندارد كه هرگز كسى بر او دست ندارد؟ فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت قمشهای: آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟ مکارم شیرازی: آيا او گمان ميكند كه هيچ كس قادر نيست بر او دست يابد؟!
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا
﴿۶﴾
انصاریان: می گوید: ثروت فراوانی را [برای مبارزه با پیامبر و اسلام] تباه کرده ام!
خرمشاهی: گويد مالى فراوان [در راه مبارزه با پيامبر] بر باد دادم فولادوند: گويد مال فراوانى تباه كردم قمشهای: میگوید: من مال بسیاری تلف کردم. مکارم شیرازی: مي گويد: مال زيادي را (در كارهاي خير) تلف كرده ام!
أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ
﴿۷﴾
انصاریان: آیا گمان می کند که هیچ کس او را ندیده است [که همه اعمال و کردارش را ثبت کند؟]
خرمشاهی: آيا مىپندارد كه هيچ كس [كار و بار] او را نديده است؟ فولادوند: آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است قمشهای: آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمیداند). مکارم شیرازی: آيا گمان ميكند هيچ كس او را نديده (و نميبيند)؟
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ
﴿۸﴾
انصاریان: آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟
خرمشاهی: آيا براى او دو چشم نيافريدهايم؟ فولادوند: آيا دو چشمش نداده ايم قمشهای: آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟ مکارم شیرازی: آيا براي او (انسان) دو چشم قرار نداديم ؟
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ
﴿۹﴾
انصاریان: و یک زبان و دو لب؟
خرمشاهی: و زبانى و دو لب فولادوند: و زبانى و دو لب قمشهای: و زبان و دو لب به او ندادیم؟ مکارم شیرازی: و يك زبان و دو لب ؟
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم [تا راه خیر را بگزیند و راه شر را واگذارد؟]
خرمشاهی: و او را بر سر [هر يك از] دو راه [خير و شر] نياوردهايم؟ فولادوند: و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم قمشهای: و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟ مکارم شیرازی: و او را به خير و شرش هدايت نموديم. |
||