ParsQuran
سوره 89: الفجر - جزء 30

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾
انصاریان: سوگند به سپیده دم
خرمشاهی: سوگند به سپيده دم‏
فولادوند: سوگند به سپيده‏ دم
قمشه‌ای: قسم به صبحگاه (هنگامی که خدا جهان را به نور خورشید تابان روشن می‌سازد).
مکارم شیرازی: به سپيده دم سوگند.
وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾
انصاریان: و به شب های ده گانه
خرمشاهی: و سوگند به شبهاى ده‏گانه‏
فولادوند: و به شبهاى دهگانه
قمشه‌ای: و قسم به ده شب (اول ذیحجه که بندگان خدا به دعا و ذکر مشغولند).
مکارم شیرازی: و به شبهاي دهگانه.
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳﴾
انصاریان: و به زوج و فرد
خرمشاهی: و سوگند به زوج و فرد
فولادوند: و به جفت و تاق
قمشه‌ای: قسم به حق جفت (که کلیه موجودات عالم است) و به حقّ فرد (که ذات یکتای خداست).
مکارم شیرازی: و به زوج و فرد.
وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿۴﴾
انصاریان: و به شب هنگامی که می گذرد.
خرمشاهی: و سوگند به شب چون سرآيد
فولادوند: و به شب وقتى سپرى شود
قمشه‌ای: و قسم به شب تار هنگامی که برود.
مکارم شیرازی: و به شب هنگامي كه (به سوي روشنايي روز) حركت مي‏كند سوگند (كه پروردگارت در كمين ظالمان است).
هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ﴿۵﴾
انصاریان: آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟
خرمشاهی: آيا در اينها خردمندان را سوگندى سزاوار است؟
فولادوند: آيا در اين براى خردمند [نياز به] سوگندى [ديگر] است
قمشه‌ای: آیا در این امور که (قسم به آنها یاد شد) نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟
مکارم شیرازی: آيا در آنچه گفته شد سوگند مهمي براي صاحبان خرد نيست؟!
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿۶﴾
انصاریان: آیا ندانسته ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
خرمشاهی: آيا نينديشيده‏اى كه پروردگارت در حق [قوم و سرزمين‏] عاد چگونه عمل كرد؟
فولادوند: مگر ندانسته‏ اى كه پروردگارت با عاد چه كرد
قمشه‌ای: آیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟
مکارم شیرازی: آيا نديدي پروردگارت به قوم عاد چه كرد؟
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿۷﴾
انصاریان: و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟
خرمشاهی: كه ارم ستون‏دار داشت‏
فولادوند: با عمارات ستون‏دار ارم
قمشه‌ای: و نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟
مکارم شیرازی: و با آن شهر «ارم» با عظمت.
الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿۸﴾
انصاریان: همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
خرمشاهی: همان كه مانندش در [هيچ‏يك از] شهرها ساخته نشده بود
فولادوند: كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود
قمشه‌ای: در صورتی که مانند آن شهری (در استحکام و بزرگی و تنعّم) در بلاد عالم ساخته نشده بود.
مکارم شیرازی: همان شهري كه نظيرش در بلاد آفريده نشده بود.
وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿۹﴾
انصاریان: و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ ها را می بریدند؟
خرمشاهی: و نيز قوم ثمود كه در وادى‏القرى، [خانه از] سنگ مى‏بريدند [و مى‏تراشيدند]
فولادوند: و با ثمود همانان كه در دره تخته ‏سنگها را مى ‏بريدند
قمشه‌ای: و نیز به قوم ثمود که در دل آن وادی سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ می‌ساختند چه کیفر سخت داد؟
مکارم شیرازی: و قوم ثمود كه صخره‏ هاي عظيم را از دره مي‏بريدند (و از آن خانه و كاخ مي‏ساختند).
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و با فرعون نیرومند که دارای میخ های شکنجه بود؟
خرمشاهی: و فرعون صاحب سپاه‏
فولادوند: و با فرعون صاحب خرگاه ‏ها [و بناهاى بلند]
قمشه‌ای: و نیز فرعون (و فرعونیان) را که صاحب قدرت و سپاه بسیار بود (چگونه به دریای هلاک غرق نمود).
مکارم شیرازی: و فرعوني كه قدرتمند و شكنجه گر بود.
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ ﴿۱۱﴾
انصاریان: همانان که در شهرها، طغیان وسرکشی کردند؟
خرمشاهی: كسانى كه در شهرها سر به طغيان برداشته بودند
فولادوند: همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند
قمشه‌ای: آنان که در روی زمین ظلم و طغیان کردند.
مکارم شیرازی: همان اقوامي كه در شهرها طغيان كردند.
فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ ﴿۱۲﴾
انصاریان: و در آنها فساد وتباه کاری فراوانی به بار آوردند؟
خرمشاهی: و در آنجا چه بسيار فتنه و فساد مى‏كردند
فولادوند: و در آنها بسيار تبهكارى كردند
قمشه‌ای: و بسیار فساد و فتنه انگیختند.
مکارم شیرازی: و فساد فراوان در آنها ببار آوردند.
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿۱۳﴾
انصاریان: پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر آنان فرو ریخت.
خرمشاهی: و سرانجام پروردگارت تازيانه عذاب را بر سر آنان كشيد
فولادوند: [تا آنكه] پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت
قمشه‌ای: تا آنکه خدای تو بر آنها تازیانه عذاب پی در پی فرستاد.
مکارم شیرازی: لذا خداوند تازيانه عذاب را بر آنها فرو ريخت.
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿۱۴﴾
انصاریان: بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛
خرمشاهی: بى‏گمان پروردگارت در كمينگاه است‏
فولادوند: زيرا پروردگار تو سخت در كمين است
قمشه‌ای: خدای تو البته در کمینگاه (ستمکاران) است.
مکارم شیرازی: مسلما پروردگار تو در كمينگاه است.
فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿۱۵﴾
انصاریان: اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی داردش و نعمتش بخشد، می گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم] مرا گرامی داشت،
خرمشاهی: اما انسان چون پروردگارش او را بيازمايد و او را گرامى دارد و به او نعمت بخشد، [شاد و مغرور شود و] گويد پروردگارم مرا گرامى داشت‏
فولادوند: اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى ‏آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى‏ دهد مى‏ گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است
قمشه‌ای: اما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت.
مکارم شیرازی: اما انسان هنگامي كه خداوند او را براي آزمايش اكرام مي‏كند و نعمت مي‏بخشد (مغرور مي‏شود و) مي‏گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته!
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ﴿۱۶﴾
انصاریان: و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.
خرمشاهی: و اما چون او را [به بلا و محنت‏] بيازمايد و روزى او را بر او تنگ گيرد، [بى‏صبرى و ناسپاسى كند و] گويد پروردگارم مرا خوار داشت‏
فولادوند: و اما چون وى را مى ‏آزمايد و روزى‏ اش را بر او تنگ مى‏ گرداند مى‏ گويد پروردگارم مرا خوار كرده است
قمشه‌ای: و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید.
مکارم شیرازی: و اما هنگامي كه براي امتحان روزي را بر او تنگ بگيرد ماءيوس ‍ مي‏شود و مي‏گويد پروردگارم مرا خوار كرده!
كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ﴿۱۷﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، بلکه [زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که] یتیم را گرامی نمی دارید
خرمشاهی: چنين نيست، بلكه يتيم را نمى‏نوازيد
فولادوند: ولى نه بلكه يتيم را نمى ‏نوازيد
قمشه‌ای: چنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید.
مکارم شیرازی: چنان نيست كه شما خيال مي‏كنيد، بلكه شما يتيمان را گرامي نمي‏داريد.
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۱۸﴾
انصاریان: و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند تشویق نمی کنید
خرمشاهی: و بر اطعام بينوا ترغيب نمى‏كنيد
فولادوند: و بر خوراك[دادن] بينوا همديگر را بر نمى‏ انگيزيد
قمشه‌ای: و فقیر را بر سفره طعام خود به میل و رغبت ننشانید.
مکارم شیرازی: و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمي‏كند.
وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا ﴿۱۹﴾
انصاریان: و میراث خود را [با میراث دیگران بی توجه به حلال وحرام بودنش] یک جا و کامل می خورید
خرمشاهی: و ميراث را [به حق و ناحق‏] يكسره مى‏خوريد
فولادوند: و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مى ‏خوريد
قمشه‌ای: و مال ارث را به تمامی می‌خورید (و مراعات حق وارثان ضعیف مانند زنان و دختران و صغیران را نمی‌کنید).
مکارم شیرازی: و ميراث را (از طريق مشروع و نامشروع) جمع كرده مي‏خوريد.
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿۲۰﴾
انصاریان: وثروت را بسیار دوست دارید.
خرمشاهی: و مال را چه بسيار دوست مى‏داريد
فولادوند: و مال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار
قمشه‌ای: و سخت فریفته و مایل به مال دنیا می‌باشید (و به ثواب آخرت هیچ نمی‌پردازید).
مکارم شیرازی: و مال و ثروت را بسيار دوست مي‏داريد.
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا ﴿۲۱﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، هنگامی که زمین را به شدت درهم کوبند
خرمشاهی: چنين نيست، آنگاه كه زمين پخش و پراكنده شود
فولادوند: نه چنان است آنگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود
قمشه‌ای: چنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود.
مکارم شیرازی: چنان نيست كه آنها خيال مي‏كنند، در آن هنگام كه زمين سخت درهم كوبيده شود.
وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿۲۲﴾
انصاریان: و [فرمان] پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند،
خرمشاهی: و امر پروردگارت فرارسد و فرشتگان صف در صف آيند
فولادوند: و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صف‏درصف آيند
قمشه‌ای: و (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند.
مکارم شیرازی: و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند.
وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى ﴿۲۳﴾
انصاریان: در آن روز دوزخ را بیاورند، در آن روز انسان متذکّر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟!
خرمشاهی: و در چنين روز جهنم را به ميان آورند، در چنين روز انسان پندگيرد و او را چه جاى پند گرفتن است‏
فولادوند: و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است كه انسان پند گيرد و[لى] كجا او را جاى پندگرفتن باشد
قمشه‌ای: و آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟
مکارم شیرازی: و در آن روز جهنم را حاضر كنند (آري) در آن روز انسان متذكر مي‏شود، اما چه فايده كه اين تذكر براي او سودي ندارد.
يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ﴿۲۴﴾
انصاریان: می گوید: ای کاش برای این زندگی ام [عبادت خالصانه و کار نیک] پیش فرستاده بودم.
خرمشاهی: [از سر حسرت‏] گويد كاش من براى اين زندگانى [اخروى‏]ام پيش انديشى كرده بودم‏
فولادوند: گويد كاش براى زندگانى خود [چيزى] پيش فرستاده بودم
قمشه‌ای: (با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام می‌دادم.
مکارم شیرازی: مي گويد: ايكاش براي اين زندگي چيزي فرستاده بودم.
فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿۲۵﴾
انصاریان: پس در آن روز هیچ کس چون عذاب کردن او عذاب نکند،
خرمشاهی: پس در چنين روز هيچ كس چون عذاب او [خداوند]، عذاب نكند
فولادوند: پس در آن روز هيچ كس چون عذاب ‏كردن او عذاب نكند
قمشه‌ای: و آن روز به مانند عذاب خدا هیچ کس عذاب نکند.
مکارم شیرازی: در آن روز هيچكس عذابي همانند عذاب او نمي‏كند.
وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿۲۶﴾
انصاریان: و هیچ کس چون به بند کشیدن او به بند نکشد.
خرمشاهی: و هيچ كس چون بند نهادن او، بند ننهد
فولادوند: و هيچ كس چون دربندكشيدن او دربند نكشد
قمشه‌ای: و به مانند به بند هلاک کشیدن او هیچ کس به بند نکشد.
مکارم شیرازی: و هيچكس همچون او كسي را به بند نمي‏كشد.
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
انصاریان: ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته!
خرمشاهی: هان اى نفس مطمئنه‏
فولادوند: اى نفس مطمئنه
قمشه‌ای: (آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام.
مکارم شیرازی: تو اي روح آرام يافته!
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾
انصاریان: به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.
خرمشاهی: به سوى پروردگارت كه تو از او خشنودى و او از تو خشنود است، باز گرد
فولادوند: خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد
قمشه‌ای: به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست.
مکارم شیرازی: به سوي پروردگارت بازگرد در حالي هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾
انصاریان: پس در میان بندگانم درآی
خرمشاهی: و در زمره بندگان من درآى‏
فولادوند: و در ميان بندگان من درآى
قمشه‌ای: باز آی و در صف بندگان خاص من در آی.
مکارم شیرازی: و در سلك بندگانم داخل شو.
وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾
انصاریان: و در بهشتم وارد شو.
خرمشاهی: و به بهشت من وارد شو
فولادوند: و در بهشت من داخل شو
قمشه‌ای: و در بهشت من داخل شو.
مکارم شیرازی: و در بهشتم ورود كن.