بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْفَجْرِ
﴿۱﴾
انصاریان: سوگند به سپیده دم
خرمشاهی: سوگند به سپيده دم فولادوند: سوگند به سپيده دم قمشهای: قسم به صبحگاه (هنگامی که خدا جهان را به نور خورشید تابان روشن میسازد). مکارم شیرازی: به سپيده دم سوگند.
وَلَيَالٍ عَشْرٍ
﴿۲﴾
انصاریان: و به شب های ده گانه
خرمشاهی: و سوگند به شبهاى دهگانه فولادوند: و به شبهاى دهگانه قمشهای: و قسم به ده شب (اول ذیحجه که بندگان خدا به دعا و ذکر مشغولند). مکارم شیرازی: و به شبهاي دهگانه.
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ
﴿۳﴾
انصاریان: و به زوج و فرد
خرمشاهی: و سوگند به زوج و فرد فولادوند: و به جفت و تاق قمشهای: قسم به حق جفت (که کلیه موجودات عالم است) و به حقّ فرد (که ذات یکتای خداست). مکارم شیرازی: و به زوج و فرد.
وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ
﴿۴﴾
انصاریان: و به شب هنگامی که می گذرد.
خرمشاهی: و سوگند به شب چون سرآيد فولادوند: و به شب وقتى سپرى شود قمشهای: و قسم به شب تار هنگامی که برود. مکارم شیرازی: و به شب هنگامي كه (به سوي روشنايي روز) حركت ميكند سوگند (كه پروردگارت در كمين ظالمان است).
هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ
﴿۵﴾
انصاریان: آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟
خرمشاهی: آيا در اينها خردمندان را سوگندى سزاوار است؟ فولادوند: آيا در اين براى خردمند [نياز به] سوگندى [ديگر] است قمشهای: آیا در این امور که (قسم به آنها یاد شد) نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟ مکارم شیرازی: آيا در آنچه گفته شد سوگند مهمي براي صاحبان خرد نيست؟!
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ
﴿۶﴾
انصاریان: آیا ندانسته ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
خرمشاهی: آيا نينديشيدهاى كه پروردگارت در حق [قوم و سرزمين] عاد چگونه عمل كرد؟ فولادوند: مگر ندانسته اى كه پروردگارت با عاد چه كرد قمشهای: آیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟ مکارم شیرازی: آيا نديدي پروردگارت به قوم عاد چه كرد؟
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ
﴿۷﴾
انصاریان: و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟
خرمشاهی: كه ارم ستوندار داشت فولادوند: با عمارات ستوندار ارم قمشهای: و نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟ مکارم شیرازی: و با آن شهر «ارم» با عظمت.
الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ
﴿۸﴾
انصاریان: همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
خرمشاهی: همان كه مانندش در [هيچيك از] شهرها ساخته نشده بود فولادوند: كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود قمشهای: در صورتی که مانند آن شهری (در استحکام و بزرگی و تنعّم) در بلاد عالم ساخته نشده بود. مکارم شیرازی: همان شهري كه نظيرش در بلاد آفريده نشده بود.
وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ
﴿۹﴾
انصاریان: و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ ها را می بریدند؟
خرمشاهی: و نيز قوم ثمود كه در وادىالقرى، [خانه از] سنگ مىبريدند [و مىتراشيدند] فولادوند: و با ثمود همانان كه در دره تخته سنگها را مى بريدند قمشهای: و نیز به قوم ثمود که در دل آن وادی سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ میساختند چه کیفر سخت داد؟ مکارم شیرازی: و قوم ثمود كه صخره هاي عظيم را از دره ميبريدند (و از آن خانه و كاخ ميساختند).
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و با فرعون نیرومند که دارای میخ های شکنجه بود؟
خرمشاهی: و فرعون صاحب سپاه فولادوند: و با فرعون صاحب خرگاه ها [و بناهاى بلند] قمشهای: و نیز فرعون (و فرعونیان) را که صاحب قدرت و سپاه بسیار بود (چگونه به دریای هلاک غرق نمود). مکارم شیرازی: و فرعوني كه قدرتمند و شكنجه گر بود.
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ
﴿۱۱﴾
انصاریان: همانان که در شهرها، طغیان وسرکشی کردند؟
خرمشاهی: كسانى كه در شهرها سر به طغيان برداشته بودند فولادوند: همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند قمشهای: آنان که در روی زمین ظلم و طغیان کردند. مکارم شیرازی: همان اقوامي كه در شهرها طغيان كردند.
فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: و در آنها فساد وتباه کاری فراوانی به بار آوردند؟
خرمشاهی: و در آنجا چه بسيار فتنه و فساد مىكردند فولادوند: و در آنها بسيار تبهكارى كردند قمشهای: و بسیار فساد و فتنه انگیختند. مکارم شیرازی: و فساد فراوان در آنها ببار آوردند.
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ
﴿۱۳﴾
انصاریان: پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر آنان فرو ریخت.
خرمشاهی: و سرانجام پروردگارت تازيانه عذاب را بر سر آنان كشيد فولادوند: [تا آنكه] پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت قمشهای: تا آنکه خدای تو بر آنها تازیانه عذاب پی در پی فرستاد. مکارم شیرازی: لذا خداوند تازيانه عذاب را بر آنها فرو ريخت.
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ
﴿۱۴﴾
انصاریان: بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛
خرمشاهی: بىگمان پروردگارت در كمينگاه است فولادوند: زيرا پروردگار تو سخت در كمين است قمشهای: خدای تو البته در کمینگاه (ستمکاران) است. مکارم شیرازی: مسلما پروردگار تو در كمينگاه است.
فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ
﴿۱۵﴾
انصاریان: اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی داردش و نعمتش بخشد، می گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم] مرا گرامی داشت،
خرمشاهی: اما انسان چون پروردگارش او را بيازمايد و او را گرامى دارد و به او نعمت بخشد، [شاد و مغرور شود و] گويد پروردگارم مرا گرامى داشت فولادوند: اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است قمشهای: اما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت. مکارم شیرازی: اما انسان هنگامي كه خداوند او را براي آزمايش اكرام ميكند و نعمت ميبخشد (مغرور ميشود و) ميگويد: پروردگارم مرا گرامي داشته!
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.
خرمشاهی: و اما چون او را [به بلا و محنت] بيازمايد و روزى او را بر او تنگ گيرد، [بىصبرى و ناسپاسى كند و] گويد پروردگارم مرا خوار داشت فولادوند: و اما چون وى را مى آزمايد و روزى اش را بر او تنگ مى گرداند مى گويد پروردگارم مرا خوار كرده است قمشهای: و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید. مکارم شیرازی: و اما هنگامي كه براي امتحان روزي را بر او تنگ بگيرد ماءيوس ميشود و ميگويد پروردگارم مرا خوار كرده!
كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، بلکه [زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که] یتیم را گرامی نمی دارید
خرمشاهی: چنين نيست، بلكه يتيم را نمىنوازيد فولادوند: ولى نه بلكه يتيم را نمى نوازيد قمشهای: چنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید. مکارم شیرازی: چنان نيست كه شما خيال ميكنيد، بلكه شما يتيمان را گرامي نميداريد.
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
﴿۱۸﴾
انصاریان: و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند تشویق نمی کنید
خرمشاهی: و بر اطعام بينوا ترغيب نمىكنيد فولادوند: و بر خوراك[دادن] بينوا همديگر را بر نمى انگيزيد قمشهای: و فقیر را بر سفره طعام خود به میل و رغبت ننشانید. مکارم شیرازی: و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نميكند.
وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا
﴿۱۹﴾
انصاریان: و میراث خود را [با میراث دیگران بی توجه به حلال وحرام بودنش] یک جا و کامل می خورید
خرمشاهی: و ميراث را [به حق و ناحق] يكسره مىخوريد فولادوند: و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مى خوريد قمشهای: و مال ارث را به تمامی میخورید (و مراعات حق وارثان ضعیف مانند زنان و دختران و صغیران را نمیکنید). مکارم شیرازی: و ميراث را (از طريق مشروع و نامشروع) جمع كرده ميخوريد.
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا
﴿۲۰﴾
انصاریان: وثروت را بسیار دوست دارید.
خرمشاهی: و مال را چه بسيار دوست مىداريد فولادوند: و مال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار قمشهای: و سخت فریفته و مایل به مال دنیا میباشید (و به ثواب آخرت هیچ نمیپردازید). مکارم شیرازی: و مال و ثروت را بسيار دوست ميداريد.
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا
﴿۲۱﴾
انصاریان: این چنین نیست که می پندارید، هنگامی که زمین را به شدت درهم کوبند
خرمشاهی: چنين نيست، آنگاه كه زمين پخش و پراكنده شود فولادوند: نه چنان است آنگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود قمشهای: چنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود. مکارم شیرازی: چنان نيست كه آنها خيال ميكنند، در آن هنگام كه زمين سخت درهم كوبيده شود.
وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
﴿۲۲﴾
انصاریان: و [فرمان] پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند،
خرمشاهی: و امر پروردگارت فرارسد و فرشتگان صف در صف آيند فولادوند: و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صفدرصف آيند قمشهای: و (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند. مکارم شیرازی: و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند.
وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى
﴿۲۳﴾
انصاریان: در آن روز دوزخ را بیاورند، در آن روز انسان متذکّر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟!
خرمشاهی: و در چنين روز جهنم را به ميان آورند، در چنين روز انسان پندگيرد و او را چه جاى پند گرفتن است فولادوند: و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است كه انسان پند گيرد و[لى] كجا او را جاى پندگرفتن باشد قمشهای: و آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟ مکارم شیرازی: و در آن روز جهنم را حاضر كنند (آري) در آن روز انسان متذكر ميشود، اما چه فايده كه اين تذكر براي او سودي ندارد.
يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
﴿۲۴﴾
انصاریان: می گوید: ای کاش برای این زندگی ام [عبادت خالصانه و کار نیک] پیش فرستاده بودم.
خرمشاهی: [از سر حسرت] گويد كاش من براى اين زندگانى [اخروى]ام پيش انديشى كرده بودم فولادوند: گويد كاش براى زندگانى خود [چيزى] پيش فرستاده بودم قمشهای: (با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام میدادم. مکارم شیرازی: مي گويد: ايكاش براي اين زندگي چيزي فرستاده بودم.
فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ
﴿۲۵﴾
انصاریان: پس در آن روز هیچ کس چون عذاب کردن او عذاب نکند،
خرمشاهی: پس در چنين روز هيچ كس چون عذاب او [خداوند]، عذاب نكند فولادوند: پس در آن روز هيچ كس چون عذاب كردن او عذاب نكند قمشهای: و آن روز به مانند عذاب خدا هیچ کس عذاب نکند. مکارم شیرازی: در آن روز هيچكس عذابي همانند عذاب او نميكند.
وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ
﴿۲۶﴾
انصاریان: و هیچ کس چون به بند کشیدن او به بند نکشد.
خرمشاهی: و هيچ كس چون بند نهادن او، بند ننهد فولادوند: و هيچ كس چون دربندكشيدن او دربند نكشد قمشهای: و به مانند به بند هلاک کشیدن او هیچ کس به بند نکشد. مکارم شیرازی: و هيچكس همچون او كسي را به بند نميكشد.
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
﴿۲۷﴾
انصاریان: ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته!
خرمشاهی: هان اى نفس مطمئنه فولادوند: اى نفس مطمئنه قمشهای: (آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام. مکارم شیرازی: تو اي روح آرام يافته!
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً
﴿۲۸﴾
انصاریان: به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.
خرمشاهی: به سوى پروردگارت كه تو از او خشنودى و او از تو خشنود است، باز گرد فولادوند: خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد قمشهای: به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست. مکارم شیرازی: به سوي پروردگارت بازگرد در حالي هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي
﴿۲۹﴾
انصاریان: پس در میان بندگانم درآی
خرمشاهی: و در زمره بندگان من درآى فولادوند: و در ميان بندگان من درآى قمشهای: باز آی و در صف بندگان خاص من در آی. مکارم شیرازی: و در سلك بندگانم داخل شو.
وَادْخُلِي جَنَّتِي
﴿۳۰﴾
انصاریان: و در بهشتم وارد شو.
خرمشاهی: و به بهشت من وارد شو فولادوند: و در بهشت من داخل شو قمشهای: و در بهشت من داخل شو. مکارم شیرازی: و در بهشتم ورود كن. |
||