بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
عَبَسَ وَتَوَلَّى
﴿۱﴾
انصاریان: چهره در هم کشید و روی گردانید،
خرمشاهی: ترشرويى كرد و روى بر تافت فولادوند: چهره در هم كشيد و روى گردانيد قمشهای: عبوس و ترشرو گشت. مکارم شیرازی: چهره درهم كشيد و روي برتافت!
أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى
﴿۲﴾
انصاریان: از اینکه آن مرد نابینا نزد او آمد!
خرمشاهی: از اينكه آن نابينا به نزد او آمد فولادوند: كه آن مرد نابينا پيش او آمد قمشهای: چون آن مرد نابینا حضورش آمد. مکارم شیرازی: از اينكه نابينايي به سراغ او آمده بود.
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى
﴿۳﴾
انصاریان: تو چه می دانی شاید او [در پرتو تعالیم اسلام از آلودگی] پاک و پاکیزه شود
خرمشاهی: و تو چه دانى چه بسا او پاكدلى ورزد فولادوند: و تو چه دانى شايد او به پاكى گرايد قمشهای: و تو چه میدانی ممکن است او مردی پارسا و پاکیزه صفات باشد. مکارم شیرازی: تو چه ميداني شايد او پاكي و تقوي پيشه كند؟
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى
﴿۴﴾
انصاریان: یا متذکّر [حقایق] گردد و آن تذکر او را سود دهد؛
خرمشاهی: يا پندگيرد و پندش سود بخشد فولادوند: يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد قمشهای: یا (به تعلیم رسول) به یاد خدا آید و ذکر حق او را سودمند افتد. (مراد عبد اللّه مکتوم است که چون حضور رسول برای تعلیم قرآن آمد جمعی از اکابر کفار قریش نزد حضرت بودند، حضرت از حرص بر ایمان و هدایت آنها به او توجه کامل نکرد و به صحبت مشغول بود و مرد متشخصی از امویان بر آن نابینا ترشرویی و اظهار انزجار نمود. بر نکوهش او و حرمت عبد اللّه این آیات نازل شد). مکارم شیرازی: يا متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى
﴿۵﴾
انصاریان: اما کسی که خود را ثروتمند نشان می دهد
خرمشاهی: اما كسى كه بىنيازى نشان مىدهد فولادوند: اما آن كس كه خود را بى نياز مى پندارد قمشهای: اما آن که دارا (و مغرور دنیا) است. مکارم شیرازی: اما آن كس كه مستغني است
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى
﴿۶﴾
انصاریان: تو به او روی می آوری [و نسبت به وی اهتمام می ورزی]
خرمشاهی: [چرا] تو به او مىپردازى فولادوند: تو بدو مى پردازى قمشهای: تو به او توجه کنی (و حریص بر ایمان او باشی). مکارم شیرازی: تو به او روي ميآوري!
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى
﴿۷﴾
انصاریان: در حالی که اگر او نخواهد خود را [از آلودگی های باطنی و عملی] پاک کند تکلیفی بر عهده تو [نسبت به او] نیست؛
خرمشاهی: و اگر هم پاكدلى پيشه نكند، ايرادى بر تو نيست فولادوند: با آنكه اگر پاك نگردد بر تو [مسؤوليتى] نيست قمشهای: در صورتی که اگر او به پارسایی نپردازد بر تو تکلیفی نیست. مکارم شیرازی: در حالي كه اگر او خود را پاك نسازد چيزي بر تو نيست.
وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَى
﴿۸﴾
انصاریان: و اما آنکه شتابان نزد تو آمد
خرمشاهی: و اما كسى كه شتابان به سويت آمد فولادوند: و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد قمشهای: اما آن کس که (چون عبد اللّه مکتوم به شوق دل برای ذکر خدا) به سوی تو میشتابد. مکارم شیرازی: اما كسي كه به سراغ تو ميآيد و كوشش ميكند،
وَهُوَ يَخْشَى
﴿۹﴾
انصاریان: در حالی که [از پروردگارش] می ترسد،
خرمشاهی: و او خشيت مىورزد فولادوند: در حالى كه [از خدا] مى ترسيد قمشهای: و او مرد خدا ترس و با تقوایی است. مکارم شیرازی: و از خدا ترسان است،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى
﴿۱۰﴾
انصاریان: تو [با روی گردانی] از او به دیگران می پردازی.
خرمشاهی: تو از او به ديگرى مىپردازى فولادوند: تو از او به ديگران مى پردازى قمشهای: تو از توجه به او خود داری میکنی! مکارم شیرازی: تو از او غافل ميشوي.
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ
﴿۱۱﴾
انصاریان: این چنین [برخوردی شایسته] نیست، بی تردید این آیات قرآن مایه پند است.
خرمشاهی: چنين نيست، آن پندآموزى است فولادوند: زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندى است قمشهای: این روا نیست، که آیات حق برای پند و تذکر (همه خلق) است. مکارم شیرازی: هرگز چنين مكن، اين (قرآن) يك تذكر و ياد آوري است.
فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ
﴿۱۲﴾
انصاریان: پس هرکه خواست از آن پند گیرد،
خرمشاهی: هر كه خواهد آن را ياد كند فولادوند: تا هر كه خواهد از آن پند گيرد قمشهای: تا هر که بخواهد پند گیرد. مکارم شیرازی: و هر كس بخواهد از آن پند ميگيرد.
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ
﴿۱۳﴾
انصاریان: در صحیفه هایی است ارزشمند
خرمشاهی: در ميان صحيفههاى ارجمند است فولادوند: در صحيفه هايى ارجمند قمشهای: آیات الهی در صحیفههایی مکرّم (یعنی لوح محفوظ یا کتب آسمانی یا قلوب پاکان) نگاشته است. مکارم شیرازی: در الواح پرارزشي ثبت است.
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ
﴿۱۴﴾
انصاریان: بلند مرتبه و پاکیزه
خرمشاهی: كه بلندمرتبه است و پاك داشته فولادوند: والا و پاكشده قمشهای: که آن صحیفهها بسی بلند مرتبه و پاک و منزه (از خطا) است. مکارم شیرازی: الواحي والاقدر و پاكيزه.
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ
﴿۱۵﴾
انصاریان: در دست سفیرانی
خرمشاهی: به دست نويسندگانى فولادوند: به دست فرشتگانى قمشهای: (سپرده) به دست سفیران حق (و فرشتگان وحی) است. مکارم شیرازی: به دست سفيراني است،
كِرَامٍ بَرَرَةٍ
﴿۱۶﴾
انصاریان: بزرگوار و نیکوکار.
خرمشاهی: كه گراميانند و نيكان فولادوند: ارجمند و نيكوكار قمشهای: که ملائکه مقرب عالی رتبه با حسن و کرامتند. مکارم شیرازی: والامقام و فرمانبردار و نيكوكار.
قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ
﴿۱۷﴾
انصاریان: مرگ بر انسان، چه کافر و ناسپاس است!
خرمشاهی: مرگ بر انسان [كافر] چقدر كافركيش است فولادوند: كشته باد انسان چه ناسپاس است قمشهای: ای کشته باد انسان (بی ایمان) که تا این حد کفر و عناد میورزد! مکارم شیرازی: مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟!
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ
﴿۱۸﴾
انصاریان: [خدا] او را از چه چیز آفریده؟
خرمشاهی: مگر از چه چيزى او را آفريده است فولادوند: او را از چه چيز آفريده است قمشهای: (نمینگرد که) خدا و را از چه چیز خلق کرده است؟ مکارم شیرازی: (خداوند) او را از چه چيز آفريد؟
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
﴿۱۹﴾
انصاریان: از نطفه ای [ناچیز و بی مقدار] آفریده است، پس او را [در ذات، صفات و اندام] اندازه لازم عطا کرد.
خرمشاهی: او را از نطفهاى آفريده است و سر و سامان بخشيده است فولادوند: از نطفه اى خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد قمشهای: از آب نطفه (بی قدری بدین صورت زیبا) خلقتش فرمود مکارم شیرازی: از نطفه ناچيزي او را آفريد، سپس اندازه گيري كرد و موزون ساخت.
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ
﴿۲۰﴾
انصاریان: آن گاه راه [هدایت، سعادت، خیر و طاعت] را برایش آسان ساخت.
خرمشاهی: سپس راه را بر او آسان داشته است فولادوند: سپس راه را بر او آسان گردانيد قمشهای: سپس راه (خروج از نقص به کمال) را بر او سهل و آسان گردانید. مکارم شیرازی: سپس راه را براي او آسان ساخت.
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ
﴿۲۱﴾
انصاریان: سپس او را میراند و در گور نهاد،
خرمشاهی: سپس او را ميرانيد و او را در گور كرد فولادوند: آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد قمشهای: آن گاه (به وقت معین) او را بمیراند و به خاک قبر سپرد. مکارم شیرازی: بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود.
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ
﴿۲۲﴾
انصاریان: و سپس چون بخواهد او را زنده می کند.
خرمشاهی: سپس هر زمان كه خواست او را برانگيزد فولادوند: سپس چون بخواهد او را برانگيزد قمشهای: و سپس هر وقت خواهد باز او را از قبر بر انگیزد. مکارم شیرازی: سپس هر زمان بخواهد او را زنده ميكند.
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ
﴿۲۳﴾
انصاریان: این چنین نیست [که وظیفه اش را انجام داده باشد] هنوز آنچه را به او دستور داده به جا نیاورده است.
خرمشاهی: حاشا، او آنچه به او فرمان داده بود، انجام نداد فولادوند: ولى نه هنوز آنچه را به او دستور داده به جاى نياورده است قمشهای: چنین نیست (که منکران معاد میپندارند) بشر کافر هنوز آنچه خدا امر کرده به جا نیاورده (تا سعادت ابد یابد). مکارم شیرازی: چنين نيست كه او ميپندارد، او هنوز فرمان الهي را اطاعت نكرده است.
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ
﴿۲۴﴾
انصاریان: پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد
خرمشاهی: پس بايد انسان به خوراك خويش بنگرد فولادوند: پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد قمشهای: آدمی باید به قوت و غذای خود به چشم خود بنگرد. مکارم شیرازی: انسان بايد به غذاي خويش بنگرد.
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا
﴿۲۵﴾
انصاریان: که ما [از آسمان] آب فراوانی فرو ریختیم.
خرمشاهی: ما آب را به فراوانى فرو ريختهايم فولادوند: كه ما آب را به صورت بارشى فرو ريختيم قمشهای: که ما آب باران فرو ریختیم. مکارم شیرازی: ما آب فراواني از آسمان فروريختيم!
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا
﴿۲۶﴾
انصاریان: سپس زمین را [به صورتی سودمند] از هم شکافتیم.
خرمشاهی: سپس زمين را به نيكى برشكافتهايم فولادوند: آنگاه زمين را با شكافتنى [لازم] شكافتيم قمشهای: آن گاه خاک زمین بشکافتیم. مکارم شیرازی: سپس زمين را از هم شكافتيم.
فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا
﴿۲۷﴾
انصاریان: پس در آن دانه های فراوانی رویاندیم،
خرمشاهی: و در آن دانه [ها] روياندهايم فولادوند: پس در آن دانه رويانيديم قمشهای: و حبوبات برویانیدیم. مکارم شیرازی: و در آن دانه هاي فراواني رويانديم.
وَعِنَبًا وَقَضْبًا
﴿۲۸﴾
انصاریان: و انگور و سبزیجات
خرمشاهی: و نيز انگور و سبزيجات فولادوند: و انگور و سبزى قمشهای: و باغ انگور و نباتاتی که هر چه بدروند باز بروید. مکارم شیرازی: و انگور و سبزي بسيار،
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا
﴿۲۹﴾
انصاریان: و زیتون و درخت خرما….
خرمشاهی: و درخت زيتون و خرما فولادوند: و زيتون و درخت خرما قمشهای: و درخت زیتون و نخل خرما. مکارم شیرازی: و زيتون و نخل فراوان،
وَحَدَائِقَ غُلْبًا
﴿۳۰﴾
انصاریان: و بوستان های پر از درخت تناور و بزرگ
خرمشاهی: و بوستانهاى انبوه فولادوند: و باغهاى انبوه قمشهای: و باغهای پر از درختان کهن. مکارم شیرازی: و باغهايي پر درخت،
وَفَاكِهَةً وَأَبًّا
﴿۳۱﴾
انصاریان: و میوه و چراگاه
خرمشاهی: و ميوه و علف فولادوند: و ميوه و چراگاه قمشهای: و انواع میوهها و علفها و مرتعها. مکارم شیرازی: و ميوه و چراگاه،
مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ
﴿۳۲﴾
انصاریان: تا مایه برخورداری شما و دام هایتان باشد. ….
خرمشاهی: كالايى براى شما و براى چارپايانتان فولادوند: [تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد قمشهای: تا شما آدمیان و حیوانات شما هم از آن بهرهمند شوید. مکارم شیرازی: تا وسيله اي براي بهره گيري و چهارپايانتان باشد.
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ
﴿۳۳﴾
انصاریان: پس زمانی که آن بانگ هولناک و مهیب در رسد،
خرمشاهی: چون بانگ گوشفرسا در آيد فولادوند: پس چون فرياد گوشخراش دررسد قمشهای: (به یاد آرید) آن گاه که ندای مهیب قیامت (به گوش همه خلق) برسد. مکارم شیرازی: هنگامي كه آن صداي مهيب (صيحه رستاخيز) بيايد (كافران در اندوه عميقي فرو ميروند)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ
﴿۳۴﴾
انصاریان: روزی که آدمی فرار می کند، از برادرش….
خرمشاهی: روزى كه انسان از برادرش بگريزد فولادوند: روزى كه آدمى از برادرش قمشهای: آن روز که (از وحشت و هولناکی) هر کس از برادرش میگریزد. مکارم شیرازی: در آن روز كه انسان از برادر خود فرار ميكند،
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ
﴿۳۵﴾
انصاریان: و از مادر و پدرش….
خرمشاهی: و از مادرش و پدرش فولادوند: و از مادرش و پدرش قمشهای: و بلکه از مادر و پدرش. مکارم شیرازی: و از مادر و پدرش،
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
﴿۳۶﴾
انصاریان: و از همسر و فرزندانش
خرمشاهی: و همسرش و پسرانش فولادوند: و از همسرش و پسرانش مى گريزد قمشهای: و از زن و فرزندانش هم میگریزد. مکارم شیرازی: و زن و فرزندانش،
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ
﴿۳۷﴾
انصاریان: در آن روز هرکسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول می کند [تا جایی که نمی گذارد به چیز دیگری بپردازد.]
خرمشاهی: براى هر كس از آنان در چنين روز كارى باشد كه او را از همه باز دارد فولادوند: در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى دارد قمشهای: در آن روز هر کس چنان گرفتار شأن و کار خود است که به هیچ کس نتواند پرداخت. مکارم شیرازی: در آن روز هر كدام از آنها وضعي دارد كه او را كاملا به خود مشغول ميسازد
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ
﴿۳۸﴾
انصاریان: در آن روز چهره هایی درخشان و نورانی است
خرمشاهی: در چنين روز چهرههايى تابناك باشد فولادوند: در آن روز چهره هايى درخشانند قمشهای: آن روز طایفهای (که اهل ایمانند) رخسارشان فروزان است. مکارم شیرازی: صورتهايي در آن روز گشاده و نوراني است،
ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
﴿۳۹﴾
انصاریان: خندان و خوشحال….
خرمشاهی: خندان و شادمان فولادوند: خندان [و] شادانند قمشهای: خندان و شادمانند. مکارم شیرازی: خندان و مسرور است
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ
﴿۴۰﴾
انصاریان: و در آن روز چهره هایی است که بر آنان غبار نشسته
خرمشاهی: و در چنين روز بر چهرههايى غبار باشد فولادوند: و در آن روز چهره هايى است كه بر آنها غبار نشسته قمشهای: و رخسار گروهی گرد آلود غم و اندوه است. مکارم شیرازی: و صورتهايي در آن روز غبارآلود است،
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ
﴿۴۱﴾
انصاریان: [و] سیاهی و تاریکی آنان را فرا گرفته است؛ ….
خرمشاهی: تيرگى آنها را فرو گيرد فولادوند: [و] آنها را تاريكى پوشانده است قمشهای: و به رویشان خاک سیاه ذلّت و خجلت نشسته. مکارم شیرازی: و دود تاريكي آنها را پوشانده
أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ
﴿۴۲﴾
انصاریان: آنان همان کافران بد کارند.
خرمشاهی: اينان همان كافركيشان نافرمانند فولادوند: آنان همان كافران بدكارند قمشهای: آنها همان کافران و بدکاران عالمند. مکارم شیرازی: آنها همان كافران فاجرند |
||