أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً
﴿۱۱﴾
انصاریان: [شگفتا!] آیا زمانی که ما استخوان های پوسیده و ریز ریز شدیم [بازمی گردیم؟!]
خرمشاهی: آنگاه كه استخوانهايى پوسيده شديم؟ فولادوند: آيا وقتى ما استخوانريزه هاى پوسيده شديم [زندگى را از سر مى گيريم] قمشهای: چگونه چون مردیم و استخوان ما پوسید زنده خواهیم شد؟ مکارم شیرازی: آيا هنگامي كه استخوانهاي پوسيده اي شديم (ممكن است زنده شويم ؟).
قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ
﴿۱۲﴾
انصاریان: [و] گویند: [اگر قیامتی در کار باشد] بازگشت به حیات دوباره در آن زمان بازگشتی زیانبار است.
خرمشاهی: گويند اين در آن صورت بازگشتى زيانبار خواهد بود فولادوند: [و با خود] گويند در اين صورت اين برگشتى زيان آور است قمشهای: و گویند: در این صورت که دیگر بار زنده شویم بسی زیانکار خواهیم بود. مکارم شیرازی: مي گويند اگر قيامتي در كار باشد بازگشتي است زيانبار!
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ
﴿۱۳﴾
انصاریان: جز این نیست آن بازگشت فقط با یک بانگ عظیم است [و بس]
خرمشاهی: آن همين يك بانگ يگانه است فولادوند: و[لى] در حقيقت آن [بازگشت بسته به] يك فرياد است [و بس] قمشهای: جز یک صدای مهیب (که در صور اسرافیل کنند) نشنوند. مکارم شیرازی: ولي اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم واقع ميشود.
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ
﴿۱۴﴾
انصاریان: که ناگاه همه بر یک زمین صاف و هموار حاضر شوند.
خرمشاهی: آنگاه ايشان در هامون [رستاخيز] باشند فولادوند: و بناگاه آنان در زمين هموار خواهند بود قمشهای: و ناگاه همه از خاک بر شوند و به صحرای قیامت رهسپار گردند. مکارم شیرازی: ناگهان همگي بر عرصه زمين ظاهر ميشوند.
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى
﴿۱۵﴾
انصاریان: آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است؟
خرمشاهی: آيا داستان موسى به تو رسيده است؟ فولادوند: آيا سرگذشت موسى بر تو آمد قمشهای: آیا خبر موسی عمران به تو رسیده؟ مکارم شیرازی: آيا داستان موسي به تو رسيده است ؟
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
﴿۱۶﴾
انصاریان: هنگامی که پروردگارش او را در وادی مقدس طوی ندا داد
خرمشاهی: چون پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا داد فولادوند: آنگاه كه پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا درداد قمشهای: آن گاه که خدایش او را در وادی مقدس طوی (قرب طور) ندا کرد. مکارم شیرازی: در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوي صدا زد و گفت:
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
﴿۱۷﴾
انصاریان: که به سوی فرعون برو؛ زیرا که طغیان کرده است.
خرمشاهی: [فرمود] به سوى فرعون برو كه او سر به طغيان بر داشته است فولادوند: به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است قمشهای: که به سوی فرعون برو که او سخت به راه طغیان رفته است. مکارم شیرازی: به سوي فرعون برو كه طغيان كرده است
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى
﴿۱۸﴾
انصاریان: پس به او بگو: می خواهی [از آلودگی شرک و طغیان] پاک و پاکیزه شوی؟
خرمشاهی: و بگو آيا بر آن هستى كه پاكدلى پيشه كنى؟ فولادوند: و بگو آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى قمشهای: پس بگو: میل داری که (از پلیدی خود پرستی و شرک) پاک و پاکیزه شوی؟ مکارم شیرازی: و به او بگو: آيا ميخواهي پاكيزه شوي ؟
وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى
﴿۱۹﴾
انصاریان: من تو را به سوی پروردگارت راهنمایی می کنم تا از او بترسی [و از طغیان دست برداری.]
خرمشاهی: و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم و خشيت يابى؟ فولادوند: و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى قمشهای: و تو را به راه خدا هدایت کنم تا بترسی (و به درگاه عظمت و قدرت او خاشع و فروتن شوی). مکارم شیرازی: و من تو را به سوي پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسي (و خلاف نكني).
فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى
﴿۲۰﴾
انصاریان: پس آن معجزه بزرگ تر را به او نشان داد.
خرمشاهی: و به او معجزه سترگ نشان داد فولادوند: پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود قمشهای: پس آن آیت و معجزه بزرگتر را به او نمود. مکارم شیرازی: سپس موسي معجزه بزرگ را به او نشان داد. |
||