ParsQuran
سوره 75: القيامة - جزء 29

وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿۲۱﴾
انصاریان: و همواره آخرت را [برای این عشق بی پایه] رها می کنید.
خرمشاهی: و [بهره ديرياب‏] آخرت را فرو مى‏گذاريد
فولادوند: و آخرت را رها مى ‏كنيد
قمشه‌ای: و به کلی کار آخرت را واگذارید.
مکارم شیرازی: و آخرت را رها مي‏كنيد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿۲۲﴾
انصاریان: در آن روز چهره هایی شاداب است؛
خرمشاهی: در چنين روز، چهره‏هايى تازه و خرم باشد
فولادوند: آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است
قمشه‌ای: آن روز رخسار طایفه‌ای (از شادی) بر افروخته و نورانی است.
مکارم شیرازی: در آن روز صورتهائي شاداب و مسرور است.
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿۲۳﴾
انصاریان: [با دیده دل] به پروردگارش نظر می کند
خرمشاهی: به سوى پروردگارشان نگران‏
فولادوند: و به پروردگارش مى ‏نگرد
قمشه‌ای: و به چشم قلب جمال حق را مشاهده می‌کنند.
مکارم شیرازی: و به پروردگارش مي‏نگرد!
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿۲۴﴾
انصاریان: و چهره هایی عبوس و درهم کشیده است؛
خرمشاهی: و در چنين روز چهره‏هايى دژم باشد
فولادوند: و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است
قمشه‌ای: و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است.
مکارم شیرازی: و در آن روز صورتهائي درهم كشيده است.
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿۲۵﴾
انصاریان: چون یقین دارند که در معرض عذابی کمرشکن قرار خواهند گرفت.
خرمشاهی: كه مى‏داند بلايى كمرشكن بر سر او آيد
فولادوند: زيرا مى‏ داند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مى ‏شكند
قمشه‌ای: که می‌دانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را می‌شکند.
مکارم شیرازی: زيرا مي‏داند عذابي در مورد او انجام مي‏شود كه پشت را درهم مي‏شكند!
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: این چنین نیست [که می پندارد]، هنگامی که جان به گلوگاه رسد،
خرمشاهی: حاشا، چون جان به گلوگاهها رسد
فولادوند: چنين نيست كه انسان مى ‏پندارد او ايمان نمى ‏آورد تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد
قمشه‌ای: چنین نیست (که منکران قیامت پنداشتند. باش تا) آن گاه که جانشان به گلو رسد.
مکارم شیرازی: چنين نيست، او هرگز ايمان نمي‏آورد تا جان به گلوگاهش ‍ رسد.
وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷﴾
انصاریان: و [کسان بیمار] گویند: درمان کننده این بیمار کیست؟
خرمشاهی: و گفته شود كيست افسونگر [درمانگر]
فولادوند: و گفته شود آيا كسى هست كه‏ اين بيمار را از مرگ نجات دهد
قمشه‌ای: و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد؟
مکارم شیرازی: و گفته شود: آيا كسي هست كه اين بيمار را از مرگ نجات دهد؟!
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و [بیمار] یقین می کند [که با رسیدن جان به گلوگاه] زمان جدایی [از دنیا، ثروت، زن و فرزند] فرا رسیده است!
خرمشاهی: و به يقين داند كه هنگام جدايى است‏
فولادوند: و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند
قمشه‌ای: و بیمار خود یقین به مفارقت از دنیا کند (که ملک موت را به چشم ببیند).
مکارم شیرازی: و يقين به فراق از دنيا پيدا كند.
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾
انصاریان: و [از سختی جان کندن] ساق به ساق به هم پیچد؛
خرمشاهی: و هنگامه بالا گيرد
فولادوند: و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپيچد
قمشه‌ای: و ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد.
مکارم شیرازی: و ساق پاها (از شدت جان دادن) به هم مي‏پيچيد.
إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿۳۰﴾
انصاریان: آن روز، روز سوق و مسیر به سوی پروردگار توست.
خرمشاهی: در چنين روز سير و سرانجام به سوى پروردگار توست‏
فولادوند: آرى در آن روز مسير همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود
قمشه‌ای: در آن روز خلق را به سوی خدا خواهند کشید.
مکارم شیرازی: (آري) در آن روز مسير همه به سوي (دادگاه) پروردگارت خواهد بود.