ParsQuran
سوره 75: القيامة - جزء 29

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴿۱﴾
انصاریان: به روز قیامت سوگند می خورم،
خرمشاهی: سوگند به روز قيامت مى‏خورم‏
فولادوند: سوگند به روز قيامت
قمشه‌ای: چنین نیست (که کافران پنداشتند) قسم به روز (بزرگ) قیامت.
مکارم شیرازی: سوگند به روز قيامت.
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿۲﴾
انصاریان: و به نفس سرزنش گر قسم می خورم.
خرمشاهی: و سوگند به نفس ملامت‏گر
فولادوند: و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است
قمشه‌ای: و قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد). [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند می‌خورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)]
مکارم شیرازی: و سوگند به نفس لوامه، وجدان بيدار و ملامتگر، (كه رستاخيز حق است).
أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾
انصاریان: آیا انسان گمان می کند که ما هرگز استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟
خرمشاهی: آيا انسان چنين مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى [پوسيده و پراكنده‏] او را گرد نمى‏آوريم؟
فولادوند: آيا انسان مى ‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد
قمشه‌ای: آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمی‌کنیم؟
مکارم شیرازی: آيا انسان مي‏پندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾
انصاریان: چرا در حالی که تواناییم که [خطوط] سر انگشتانش را درست و نیکو بازسازی کنیم،
خرمشاهی: حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم‏
فولادوند: آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم
قمشه‌ای: بلی (استخوانهای او را جمع می‌کنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم.
مکارم شیرازی: آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم.
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾
انصاریان: [نه اینکه به گمان او قیامتی در کار نباشد] بلکه انسان می خواهد [با دست و پا زدن در شک و تردید] فرارویش را [از اعتقاد به قیامت که بازدارنده ای قوی است] باز کند [تا برای ارتکاب هر گناهی آزاد باشد!]
خرمشاهی: بلكه انسان مى‏خواهد در مهلتى كه در پيش دارد، فسق و فجور كند
فولادوند: انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند
قمشه‌ای: بلکه انسان می‌خواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند.
مکارم شیرازی: (انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مي‏خواهد (آزاد باشد و) مادام العمر گناه كند.
يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ﴿۶﴾
انصاریان: [با حالتی آمیخته با تردید] می پرسد: روز قیامت چه وقت است؟
خرمشاهی: [از سر استكبار] مى‏پرسد روز قيامت چه وقت است؟
فولادوند: از اين‏رو مى ‏پرسد قيامت كى خواهد بود
قمشه‌ای: (که دایم با شک و انکار) می‌پرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟
مکارم شیرازی: (لذا) مي‏پرسد قيامت كي خواهد آمد.
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿۷﴾
انصاریان: پس هنگامی [است] که چشم [از سختی و هولناکی آن] خیره شود،
خرمشاهی: آنگاه كه ديدگان خيره شود
فولادوند: بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش در آيد
قمشه‌ای: (بگو) روزی که چشمهای خلقان (از وحشت و هول) خیره بماند.
مکارم شیرازی: در آن هنگام چشمها از شدت وحشت به گردش در مي‏آيد.
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿۸﴾
انصاریان: و ماه تاریک و بی نور گردد،
خرمشاهی: و ماه تيره شود
فولادوند: و ماه بى ‏نور گردد
قمشه‌ای: و ماه تابان تاریک شود.
مکارم شیرازی: و ماه بينور گردد.
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿۹﴾
انصاریان: و خورشید و ماه به هم جمع شوند.
خرمشاهی: و خورشيد و ماه فرا يكديگر آورده شوند
فولادوند: و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند
قمشه‌ای: و میان خورشید و ماه جمع گردد (و هر دو بی‌نور شوند).
مکارم شیرازی: و خورشيد و ماه يكجا جمع شوند.
يَقُولُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰﴾
انصاریان: آن روز انسان گوید: گریزگاه کجاست؟
خرمشاهی: انسان گويد در چنين روزى گريزگاه كجاست؟
فولادوند: آن روز انسان مى‏ گويد راه فرار كجاست
قمشه‌ای: در آن روز انسان گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفرّ و پناهی خواهد بود؟
مکارم شیرازی: آن روز انسان مي‏گويد: را فرار كجاست ؟