ParsQuran
سوره 75: القيامة - جزء 29

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴿۱﴾
انصاریان: به روز قیامت سوگند می خورم،
خرمشاهی: سوگند به روز قيامت مى‏خورم‏
فولادوند: سوگند به روز قيامت
قمشه‌ای: چنین نیست (که کافران پنداشتند) قسم به روز (بزرگ) قیامت.
مکارم شیرازی: سوگند به روز قيامت.
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿۲﴾
انصاریان: و به نفس سرزنش گر قسم می خورم.
خرمشاهی: و سوگند به نفس ملامت‏گر
فولادوند: و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است
قمشه‌ای: و قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد). [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند می‌خورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)]
مکارم شیرازی: و سوگند به نفس لوامه، وجدان بيدار و ملامتگر، (كه رستاخيز حق است).
أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾
انصاریان: آیا انسان گمان می کند که ما هرگز استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟
خرمشاهی: آيا انسان چنين مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى [پوسيده و پراكنده‏] او را گرد نمى‏آوريم؟
فولادوند: آيا انسان مى ‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد
قمشه‌ای: آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمی‌کنیم؟
مکارم شیرازی: آيا انسان مي‏پندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾
انصاریان: چرا در حالی که تواناییم که [خطوط] سر انگشتانش را درست و نیکو بازسازی کنیم،
خرمشاهی: حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم‏
فولادوند: آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم
قمشه‌ای: بلی (استخوانهای او را جمع می‌کنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم.
مکارم شیرازی: آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم.
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾
انصاریان: [نه اینکه به گمان او قیامتی در کار نباشد] بلکه انسان می خواهد [با دست و پا زدن در شک و تردید] فرارویش را [از اعتقاد به قیامت که بازدارنده ای قوی است] باز کند [تا برای ارتکاب هر گناهی آزاد باشد!]
خرمشاهی: بلكه انسان مى‏خواهد در مهلتى كه در پيش دارد، فسق و فجور كند
فولادوند: انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند
قمشه‌ای: بلکه انسان می‌خواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند.
مکارم شیرازی: (انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مي‏خواهد (آزاد باشد و) مادام العمر گناه كند.
يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ﴿۶﴾
انصاریان: [با حالتی آمیخته با تردید] می پرسد: روز قیامت چه وقت است؟
خرمشاهی: [از سر استكبار] مى‏پرسد روز قيامت چه وقت است؟
فولادوند: از اين‏رو مى ‏پرسد قيامت كى خواهد بود
قمشه‌ای: (که دایم با شک و انکار) می‌پرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟
مکارم شیرازی: (لذا) مي‏پرسد قيامت كي خواهد آمد.
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿۷﴾
انصاریان: پس هنگامی [است] که چشم [از سختی و هولناکی آن] خیره شود،
خرمشاهی: آنگاه كه ديدگان خيره شود
فولادوند: بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش در آيد
قمشه‌ای: (بگو) روزی که چشمهای خلقان (از وحشت و هول) خیره بماند.
مکارم شیرازی: در آن هنگام چشمها از شدت وحشت به گردش در مي‏آيد.
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿۸﴾
انصاریان: و ماه تاریک و بی نور گردد،
خرمشاهی: و ماه تيره شود
فولادوند: و ماه بى ‏نور گردد
قمشه‌ای: و ماه تابان تاریک شود.
مکارم شیرازی: و ماه بينور گردد.
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿۹﴾
انصاریان: و خورشید و ماه به هم جمع شوند.
خرمشاهی: و خورشيد و ماه فرا يكديگر آورده شوند
فولادوند: و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند
قمشه‌ای: و میان خورشید و ماه جمع گردد (و هر دو بی‌نور شوند).
مکارم شیرازی: و خورشيد و ماه يكجا جمع شوند.
يَقُولُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰﴾
انصاریان: آن روز انسان گوید: گریزگاه کجاست؟
خرمشاهی: انسان گويد در چنين روزى گريزگاه كجاست؟
فولادوند: آن روز انسان مى‏ گويد راه فرار كجاست
قمشه‌ای: در آن روز انسان گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفرّ و پناهی خواهد بود؟
مکارم شیرازی: آن روز انسان مي‏گويد: را فرار كجاست ؟
كَلَّا لَا وَزَرَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: این چنین نیست، هرگز پناهگاهی وجود ندارد.
خرمشاهی: حاشا، پناهى نيست‏
فولادوند: هرگز چنين نيست راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد
قمشه‌ای: هرگز مفرّ و پناهگاهی نیست.
مکارم شیرازی: هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهي وجود ندارد.
إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿۱۲﴾
انصاریان: آن روزقرارگاه [نهایی] فقط به سوی پروردگار توست.
خرمشاهی: سرانجام [همه چيز و همه كار] با پروردگار توست‏
فولادوند: آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است
قمشه‌ای: آن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست.
مکارم شیرازی: و قرارگاه نهائي تنها به سوي پروردگار تو است.
يُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿۱۳﴾
انصاریان: آن روز است که انسان را به اعمالی که از دیرباز یا پس از آن انجام داده، آگاه می کنند.
خرمشاهی: در اين روز انسان را از آنچه پيش فرستاده يا باز پس داشته است آگاه سازند
فولادوند: و در آن روز انسان را از تمام كارهايى كه از پيش يا پس فرستاده آگاه مى كنند
قمشه‌ای: آن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد.
مکارم شیرازی: و در آن روز انسان را از تمام كارهائي كه از پيش يا پس فرستاده، آگاه مي‏كنند.
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ﴿۱۴﴾
انصاریان: بلکه انسان خود به وضع خویش بیناست.
خرمشاهی: حق اين است كه انسان بر نفس خود بصير است‏
فولادوند: بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است
قمشه‌ای: بلکه انسان خود بر (نیک و بد) خویش به خوبی بیناست.
مکارم شیرازی: بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ ﴿۱۵﴾
انصاریان: و هر چند [برای توجیه گناهانش] بهانه ها بتراشد
خرمشاهی: ولو بهانه‏هايش را در ميان آورد
فولادوند: هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد
قمشه‌ای: هر چند (پرده‌های) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند.
مکارم شیرازی: هر چند (در ظاهر) براي خود عذرهائي بتراشد.
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾
انصاریان: [پیش از پایان یافتن وحی به وسیله جبرئیل] زبانت را به حرکت در نیاور تا در خواندن آن شتاب ورزی.
خرمشاهی: زبانت را به [بازخوانى وحى‏] مجنبان كه در كار آن شتاب كنى‏
فولادوند: زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حركت مده
قمشه‌ای: (ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای.
مکارم شیرازی: زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن (قرآن) حركت مده.
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾
انصاریان: بی تردید گردآوردن و [به هم پیوند دادن آیات که بر تو وحی می شود و چگونگی] قرائتش بر عهده ماست،
خرمشاهی: گردآورى و بازخوانى آن بر عهده ماست‏
فولادوند: چرا كه جمع ‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست
قمشه‌ای: که ما خود قرآن را مجموع و محفوظ داشته و بر تو فرا خوانیم.
مکارم شیرازی: چرا كه جمع و خواندن آن بر عهده ماست.
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾
انصاریان: پس هنگامی که آن را [به طور کامل] خواندیم، [به همان صورت] خواندنش را دنبال کن.
خرمشاهی: و چون آن را باز خوانيم، از بازخوانى‏اش پيروى كن‏
فولادوند: پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن
قمشه‌ای: و آن‌گاه که بر خواندیم تو پیرو قرآن آن باش.
مکارم شیرازی: و هنگامي كه ما آن را خوانديم از آن پيروي كن.
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿۱۹﴾
انصاریان: سپس توضیح و بیانش نیز بر عهده ماست.
خرمشاهی: سپس شرح و بيان آن بر عهده ماست‏
فولادوند: سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست
قمشه‌ای: پس از آن بر ماست که (حقایق) آن را بر تو بیان کنیم.
مکارم شیرازی: سپس بيان (و توضيح) آن نيز بر عهده ماست.
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿۲۰﴾
انصاریان: [اینکه می پندارید قیامتی در کار نیست] این چنین نیست، بلکه شما عاشق ایندنیای زودگذر هستید،
خرمشاهی: حاشا، حق اين است كه بهره زودياب [دنيوى‏] را دوست داريد
فولادوند: چنين نيست كه شما مى ‏پنداريد و دلايل معاد را كافى نمیدانید بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد و هوسرانى بى‏قيد و شرط را
قمشه‌ای: هرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید.
مکارم شیرازی: چنين نيست كه شما مي‏پنداريد (و دلايل معاد را مخفي مي‏شمريد) بلكه شما دنياي زودگذر را دوست داريد (و هوسراني بيقيد و شرط را).
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿۲۱﴾
انصاریان: و همواره آخرت را [برای این عشق بی پایه] رها می کنید.
خرمشاهی: و [بهره ديرياب‏] آخرت را فرو مى‏گذاريد
فولادوند: و آخرت را رها مى ‏كنيد
قمشه‌ای: و به کلی کار آخرت را واگذارید.
مکارم شیرازی: و آخرت را رها مي‏كنيد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿۲۲﴾
انصاریان: در آن روز چهره هایی شاداب است؛
خرمشاهی: در چنين روز، چهره‏هايى تازه و خرم باشد
فولادوند: آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است
قمشه‌ای: آن روز رخسار طایفه‌ای (از شادی) بر افروخته و نورانی است.
مکارم شیرازی: در آن روز صورتهائي شاداب و مسرور است.
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿۲۳﴾
انصاریان: [با دیده دل] به پروردگارش نظر می کند
خرمشاهی: به سوى پروردگارشان نگران‏
فولادوند: و به پروردگارش مى ‏نگرد
قمشه‌ای: و به چشم قلب جمال حق را مشاهده می‌کنند.
مکارم شیرازی: و به پروردگارش مي‏نگرد!
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿۲۴﴾
انصاریان: و چهره هایی عبوس و درهم کشیده است؛
خرمشاهی: و در چنين روز چهره‏هايى دژم باشد
فولادوند: و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است
قمشه‌ای: و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است.
مکارم شیرازی: و در آن روز صورتهائي درهم كشيده است.
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿۲۵﴾
انصاریان: چون یقین دارند که در معرض عذابی کمرشکن قرار خواهند گرفت.
خرمشاهی: كه مى‏داند بلايى كمرشكن بر سر او آيد
فولادوند: زيرا مى‏ داند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مى ‏شكند
قمشه‌ای: که می‌دانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را می‌شکند.
مکارم شیرازی: زيرا مي‏داند عذابي در مورد او انجام مي‏شود كه پشت را درهم مي‏شكند!
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: این چنین نیست [که می پندارد]، هنگامی که جان به گلوگاه رسد،
خرمشاهی: حاشا، چون جان به گلوگاهها رسد
فولادوند: چنين نيست كه انسان مى ‏پندارد او ايمان نمى ‏آورد تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد
قمشه‌ای: چنین نیست (که منکران قیامت پنداشتند. باش تا) آن گاه که جانشان به گلو رسد.
مکارم شیرازی: چنين نيست، او هرگز ايمان نمي‏آورد تا جان به گلوگاهش ‍ رسد.
وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷﴾
انصاریان: و [کسان بیمار] گویند: درمان کننده این بیمار کیست؟
خرمشاهی: و گفته شود كيست افسونگر [درمانگر]
فولادوند: و گفته شود آيا كسى هست كه‏ اين بيمار را از مرگ نجات دهد
قمشه‌ای: و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد؟
مکارم شیرازی: و گفته شود: آيا كسي هست كه اين بيمار را از مرگ نجات دهد؟!
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و [بیمار] یقین می کند [که با رسیدن جان به گلوگاه] زمان جدایی [از دنیا، ثروت، زن و فرزند] فرا رسیده است!
خرمشاهی: و به يقين داند كه هنگام جدايى است‏
فولادوند: و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند
قمشه‌ای: و بیمار خود یقین به مفارقت از دنیا کند (که ملک موت را به چشم ببیند).
مکارم شیرازی: و يقين به فراق از دنيا پيدا كند.
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾
انصاریان: و [از سختی جان کندن] ساق به ساق به هم پیچد؛
خرمشاهی: و هنگامه بالا گيرد
فولادوند: و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپيچد
قمشه‌ای: و ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد.
مکارم شیرازی: و ساق پاها (از شدت جان دادن) به هم مي‏پيچيد.
إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿۳۰﴾
انصاریان: آن روز، روز سوق و مسیر به سوی پروردگار توست.
خرمشاهی: در چنين روز سير و سرانجام به سوى پروردگار توست‏
فولادوند: آرى در آن روز مسير همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود
قمشه‌ای: در آن روز خلق را به سوی خدا خواهند کشید.
مکارم شیرازی: (آري) در آن روز مسير همه به سوي (دادگاه) پروردگارت خواهد بود.
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿۳۱﴾
انصاریان: [در آن حال فرشتگان می گویند: این به کام مرگ افتاده] نه [دعوت پیامبر را] باور کرد، و نه نماز خواند؛
خرمشاهی: [مدعى‏] نه [حق را] تصديق كرد، و نه نمازگزارد
فولادوند: در آن روز گفته مى ‏شود او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند
قمشه‌ای: پس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد.
مکارم شیرازی: او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند
وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۳۲﴾
انصاریان: بلکه [در میان اجتماعات] تکذیب کرد و روی گرداند؛
خرمشاهی: بلكه دروغ انگاشت و رويگردان شد
فولادوند: بلكه تكذيب كرد و روى‏ گردان شد
قمشه‌ای: بلکه (خدا را) تکذیب کرد و (از حکمش) رو بگردانید.
مکارم شیرازی: بلكه تكذيب كرد، و روي گردان شد.
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى ﴿۳۳﴾
انصاریان: سپس متکبرانه و خرامان به سوی کسانش رفت.
خرمشاهی: سپس تبختركنان به سوى خانواده‏اش رفت‏
فولادوند: سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبرانه قدم برمى‏ داشت
قمشه‌ای: و آن گاه با تکبر و نخوت به سوی اهل خویش روی آورد.
مکارم شیرازی: سپس به سوي خانواده خود بازگشت در حالي كه متكبرانه قدم بر مي‏داشت.
أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿۳۴﴾
انصاریان: [و گویند: با این وضعی که داری، عذاب دوزخ] برای تو شایسته تر است، شایسته تر!
خرمشاهی: واى بر تو، باز هم واى بر تو
فولادوند: با اين اعمال عذاب الهى براى تو شايسته‏ تر است‏ شايسته‏ تر
قمشه‌ای: (به وی خطاب شود) وای (بر زندگی) و (صد) وای بر (مرگ) تو.
مکارم شیرازی: عذاب الهي براي تو شايسته تر است، شايسته تر!
ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿۳۵﴾
انصاریان: باز هم شایسته تر است شایسته تر.
خرمشاهی: سپس واى بر تو، و باز هم واى بر تو
فولادوند: سپس عذاب الهى براى تو شايسته‏ تر است‏ شايسته‏ تر
قمشه‌ای: پس (از مرگ هم) وای (بر برزخ) و (صد) وای بر (روز محشر) تو.
مکارم شیرازی: سپس عذاب الهي براي تو شايسته تر است، شايسته تر!
أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴿۳۶﴾
انصاریان: آیا انسان گمان می کند بیهوده و مهمل [و بدون تکلیف و مسؤولیت] رها می شود؟!
خرمشاهی: آيا انسان مى‏پندارد كه به امان خود رها خواهد شد؟
فولادوند: آيا انسان گمان مى ‏كند بى‏ هدف رها مى ‏شود
قمشه‌ای: آیا آدمی می‌پندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند).
مکارم شیرازی: آيا انسان گمان مي‏كند بيهوده و بيهدف رها مي‏شود؟
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى ﴿۳۷﴾
انصاریان: آیا نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟
خرمشاهی: آيا نطفه‏اى از منى كه [در رحم‏] ريخته شده بود، نبود؟
فولادوند: آيا او نطفه‏ اى از منى كه در رحم ريخته مى ‏شود نبود
قمشه‌ای: آیا آدمی قطره آب نطفه نبود که (در رحم) ریزند؟
مکارم شیرازی: آيا او نطفه‏ اي از مني كه در رحم ريخته مي‏شود نبود؟
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿۳۸﴾
انصاریان: سپس علقه شد و خدا او را آفرید و اندامش را درست و نیکو ساخت،
خرمشاهی: سپس خون بسته‏اى بود كه [خداوندش‏] آفريد و به سامان كرد
فولادوند: سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت
قمشه‌ای: و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت.
مکارم شیرازی: سپس به صورت خون بسته در آمد، و او را آفريد و موزون ساخت ؟
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳۹﴾
انصاریان: و از او دو زوج به وجود آورد یکی نر و دیگر ماده،
خرمشاهی: و از آن جفتى نرينه و مادينه پديد آورد
فولادوند: و از او دو زوج مرد و زن آفريد
قمشه‌ای: پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد.
مکارم شیرازی: و از او دو زوج مذكر و مؤ نث آفريد.
أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى ﴿۴۰﴾
انصاریان: آیا چنین نیرومند آگاهی توانا نیست که مردگان را زنده کند؟
خرمشاهی: آيا آن [آفريدگار] توانا بر آن نيست كه مردگان را زنده كند؟
فولادوند: آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند
قمشه‌ای: آیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟
مکارم شیرازی: آيا چنين كسي قادر نيست كه مردگان را زنده كند؟!