سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا
﴿۱۷﴾
انصاریان: به زودی او را به بالا رفتن از گردنه عذابی بسیار سخت مجبور می کنم.
خرمشاهی: زودا كه مشقتى سنگين بر او تحميل كنم فولادوند: به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مى كنم قمشهای: به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم. مکارم شیرازی: به زودي او را مجبور ميكنم كه از قله زندگي بالا رود (سپس او را به زير ميافكنم)
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: او [برای باطل کردن دعوت قرآن] اندیشید و [آن را] سنجید؛
خرمشاهی: چرا كه او انديشيد و سگاليد فولادوند: آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد قمشهای: اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد). مکارم شیرازی: او (براي مبارزه با قرآن) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت.
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: پس مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟
خرمشاهی: پس مرگ بر او باد چگونه سگاليد فولادوند: كشته بادا چگونه [او] سنجيد قمشهای: و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد. مکارم شیرازی: مرگ بر او باد چگونه (براي مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد.
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ
﴿۲۰﴾
انصاریان: باز هم مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟
خرمشاهی: باز مرگ بر او باد چگونه سگاليد فولادوند: [آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد قمشهای: باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود. مکارم شیرازی: باز هم مرگ بر او چگونه مطلب (و نقشه شيطاني خود را) آماده نمود.
ثُمَّ نَظَرَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: آن گاه نظر کرد،
خرمشاهی: سپس بازنگريست فولادوند: آنگاه نظر انداخت قمشهای: پس باز اندیشه کرد. مکارم شیرازی: سپس نگاهي افكند.
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: سپس چهره درهم کشید و قیافه نفرت آمیز به خود گرفت،
خرمشاهی: و آنگاه روى درهم كشيد و ترشرويى كرد فولادوند: سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد قمشهای: و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید. مکارم شیرازی: بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد.
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ
﴿۲۳﴾
انصاریان: آن گاه [از قرآن] روی گردانید و تکبّر ورزید؛
خرمشاهی: سپس روى برتافت و گردن كشيد فولادوند: آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد قمشهای: آنگاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد. مکارم شیرازی: سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد.
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ
﴿۲۴﴾
انصاریان: پس گفت: این قرآن جز جادویی که از جادوگران پیشین حکایت شده چیزی نیست،
خرمشاهی: و گفت اين جز جادويى فرا گرفته [از ديگران] نيست فولادوند: و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست قمشهای: و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست. مکارم شیرازی: و سرانجام گفت اين (قرآن) چيزي جز يك سحر جالب همچون سحرهاي پيشينيان نيست!
إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ
﴿۲۵﴾
انصاریان: این جز سخن بشر نمی باشد.
خرمشاهی: اين جز گفتار آدمى نيست فولادوند: اين غير از سخن بشر نيست قمشهای: این آیات گفتار بشری بیش نیست. مکارم شیرازی: اين جز سخن انسان نميباشد!
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: به زودی او را در سقر درآورم
خرمشاهی: زودا كه به دوزخش در آوريم فولادوند: زودا كه او را به سقر در آورم قمشهای: من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم. مکارم شیرازی: (اما) به زودي او را وارد دوزخ ميكنيم. |
||