إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ
﴿۳۳﴾
انصاریان: زیرا او به خدای بزرگ ایمان نمی آورده
خرمشاهی: كه او به خداوند بزرگ ايمانى نداشت فولادوند: چرا كه او به خداى بزرگ نمى گرويد قمشهای: که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده. مکارم شیرازی: چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نميآورد.
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمی کرده.
خرمشاهی: و بر اطعام بينوايان ترغيب نمىكرد فولادوند: و به اطعام مسكين تشويق نمیکرد قمشهای: و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است. مکارم شیرازی: و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمينمود.
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ
﴿۳۵﴾
انصاریان: پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایت گری نیست؛
خرمشاهی: حال امروز و اينجا دوستى ندارد فولادوند: پس امروز او را در اينجا حمايتگرى نيست قمشهای: بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد. مکارم شیرازی: لذا امروز در اينجا يار مهرباني ندارد.
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ
﴿۳۶﴾
انصاریان: و نه غذایی مگر چرکاب و کثافات [ی از بدن اهل دوزخ!]
خرمشاهی: و نه خوراكى، بجز زردابه فولادوند: و خوراكى جز چركابه ندارد قمشهای: و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست. مکارم شیرازی: و نه طعامي جز از چرك و خون.
لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: که آن را جز خطاکاران نمی خورند.
خرمشاهی: كه آن را جز خطاكاران نمىخورند فولادوند: كه آن را جز خطاكاران نمى خورند قمشهای: و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمیخورد. مکارم شیرازی: غذائي كه جز خطاكاران آن را نميخورند.
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ
﴿۳۸﴾
انصاریان: پس سوگند یاد می کنم به آنچه [از محسوسات] می بینید،
خرمشاهی: پس به آنچه مىبينيد سوگند مىخورم فولادوند: پس نه [چنان است كه مى پنداريد] سوگند ياد مى كنم به آنچه مى بينيد قمشهای: قسم به آنچه (از آثار حق) میبینید. مکارم شیرازی: سوگند ميخورم به آنچه ميبينيد.
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و آنچه [از غیر محسوسات] نمی بینید،
خرمشاهی: و به آنچه نمىبينيد فولادوند: و آنچه نمى بينيد قمشهای: و آنچه نمیبینید. مکارم شیرازی: و آنچه نميبينيد.
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ
﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن، گفتار فرستاده ای بزرگوار است،
خرمشاهی: كه آن [قرآن] برخوانده فرستاده گرامى است فولادوند: كه [قرآن] قطعا گفتار فرستاده اى بزرگوار است قمشهای: که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است. مکارم شیرازی: كه اين قرآن گفتار رسول بزرگواري است.
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: و آن گفتار یک شاعر نیست، ولی جز اندکی ایمان نمی آورید،
خرمشاهی: و سخن هيچ شاعرى نيست، چه اندك ايمان مىآوريد فولادوند: و آن گفتار شاعرى نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد قمشهای: و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان میآورید. مکارم شیرازی: و گفته شاعري نيست، اما كمتر ايمان ميآوريد.
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: و گفتار کاهن هم نیست، ولی جز اندکی متذکّر نمی شوید.
خرمشاهی: و سخن هيچ كاهنى نيست، چه اندك پند مىگيريد فولادوند: و نه گفتار كاهنى [كه] كمتر [از آن] پند مى گيريد قمشهای: و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن میشوید. مکارم شیرازی: و نه گفته كاهني، هر چند كمتر متذكر ميشويد. |
||