بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَاقَّةُ
﴿۱﴾
انصاریان: آن روز ثابت و حق [که وقوعش حتمی و تردیدناپذیر است،]
خرمشاهی: حاقه فولادوند: آن رخ دهنده قمشهای: قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد). مکارم شیرازی: آن روزي كه مسلما واقع ميشود.
مَا الْحَاقَّةُ
﴿۲﴾
انصاریان: آن روز ثابت و حق چیست؟
خرمشاهی: حاقه چيست؟ فولادوند: چيست آن رخ دهنده قمشهای: آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟ مکارم شیرازی: چه روز واقع شدني است؟
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ
﴿۳﴾
انصاریان: و تو چه می دانی که آن روز ثابت و حق چیست؟
خرمشاهی: و چه دانى حاقه چيست؟ فولادوند: و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست قمشهای: چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟ مکارم شیرازی: و تو چه ميداني آن روز تحقق يابنده چيست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ
﴿۴﴾
انصاریان: [قوم] ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
خرمشاهی: قوم ثمود و عاد درهم كوب [/قيامت] را دروغ انگاشتند فولادوند: ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند قمشهای: قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند. مکارم شیرازی: قوم ثمود و عاد عذاب كوبنده الهي را انكار كردند.
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ
﴿۵﴾
انصاریان: اما قوم ثمود با عذابی سرکش هلاک شدند،
خرمشاهی: و اما ثمود، بر اثر طغيان خود به نابودى كشيده شدند فولادوند: اما ثمود به [سزاى] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند قمشهای: اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند. مکارم شیرازی: اما قوم «ثمود» با عذابي سركش هلاك شدند.
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ
﴿۶﴾
انصاریان: و اما قوم عاد با تندبادی بسیار سرد و طغیان گر نابود شدند،
خرمشاهی: و اما عاد، با تندبادى سخت سرد و بنيانكن به نابودى كشيده شدند فولادوند: و اما عاد به [وسيله] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند قمشهای: اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند. مکارم شیرازی: و اما قوم «عاد» به وسيله تندبادي طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ
﴿۷﴾
انصاریان: که خدا آن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنان مسلط کرد و [اگر آنجا بودی] می دیدی که آنان مانند تنه های پوسیده و پوک درختان خرما روی زمین افتاده [و هلاک شده اند.]
خرمشاهی: كه خداوند آن را هفت شب و هشت روز پيوسته بر آنان گماشت و آن قوم را در آن حال از پا در افتاده بينى، گويى ايشان خرمابنانى هستند ريشه كن شده فولادوند: [كه خدا] آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده مى ديدى گويى آنها تنه هاى نخلهاى ميان تهى اند قمشهای: که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند. مکارم شیرازی: (خداوند) اين تندباد را هفت شب و هشت روز پي در پي و بنيانكن بر آنها مسلط ساخت و (اگر آنجا بودي) ميديدي كه آن قوم همچون تنه هاي پوسيده و تو خالي درختان نخل در ميان اين تندباد روي زمين افتاده و هلاك شده اند.
فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ
﴿۸﴾
انصاریان: آیا از آنان هیچ باقی مانده ای می بینی؟
خرمشاهی: پس آيا اثرى از ايشان بازمانده مىبينى؟ فولادوند: آيا از آنان كسى را بر جاى مى بينى قمشهای: آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟ مکارم شیرازی: آيا كسي از آنها را باقي ميبيني ؟
وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ
﴿۹﴾
انصاریان: و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و مردم شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند،
خرمشاهی: و فرعون و پيشينيان او و [اهل] شهرهاى نگونسار، طغيان پيش آوردند فولادوند: و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند قمشهای: و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند. مکارم شیرازی: و فرعون و كساني كه قبل از او بودند، و همچنين اهل شهرهاي زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب گناهان بزرگ شدند.
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً
﴿۱۰﴾
انصاریان: و فرستاده پروردگارشان را نافرمانی کردند و خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفت.
خرمشاهی: سپس از پيامبر پروردگارشان نافرمانى كردند، آنگاه [خداوند] آنان را به مؤاخذهاى سخت فرو گرفت فولادوند: و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت قمشهای: و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت. مکارم شیرازی: با فرستاده رسول پروردگارشان مخالفت كردند، و خداوند نيز آنها را به عذاب شديدي گرفتار ساخت.
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ
﴿۱۱﴾
انصاریان: هنگامی که آب طغیان کرد، ما شما را در کشتی سوار کردیم،
خرمشاهی: ما آنگاه كه سيلاب طغيان كرد، شما را در كشتى سوار كرديم فولادوند: ما چون آب طغيان كرد شما را بر كشتى سوار نموديم قمشهای: (شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم). مکارم شیرازی: ما هنگامي كه آب طغيان كرد شما را سوار بر كشتي كرديم.
لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ
﴿۱۲﴾
انصاریان: تا آن را برای شما مایه تذکر و بیداری قرار دهیم و گوش شنوا آن را [به عنوان مایه عبرت و تذکر] حفظ کند.
خرمشاهی: تا سرانجام آن را پندآموزى براى شما گردانيم، و گوشهاى نيوشا آن را فرا مىگيرد فولادوند: تا آن را براى شما [مايه] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد قمشهای: تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت. مکارم شیرازی: تا آن را وسيله تذكري براي شما قرار دهيم، و گوشهاي شنوا آن را نگهداري ميكنند.
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ
﴿۱۳﴾
انصاریان: پس چون در صور یک بار دمیده شود،
خرمشاهی: و چون دمى يگانه در صور دميده شود فولادوند: پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود قمشهای: باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند. مکارم شیرازی: به محض اينكه يكبار در صور دميده شود،
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً
﴿۱۴﴾
انصاریان: و زمین و کوه ها از جای خود برداشته شوند و هر دوی آنها یک باره درهم کوبیده و ریز ریز گردند!
خرمشاهی: و زمين و كوهها برداشته شده و يكباره درهم كوبيده شود فولادوند: و زمين و كوه ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با يك تكان ريز ريز گردند قمشهای: و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند. مکارم شیرازی: و زمين و كوهها از جا برداشته شوند و يكباره درهم كوبيده و متلاشي گردند،
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
﴿۱۵﴾
انصاریان: پس آن روز است که آن واقعه بزرگ واقع می شود؛
خرمشاهی: پس در چنين روزى واقعه[ى قيامت] روى دهد فولادوند: پس آن روز است كه واقعه [آنچنانى] وقوع يابد قمشهای: آنگاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد. مکارم شیرازی: در آن روز «واقعه عظيم» روي ميدهد!
وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و آسمان بشکافد و در آن روز است که از هم گسسته و متلاشی گردد؛
خرمشاهی: و آسمان از هم بشكافد و آن در چنين روزى سست پيوند است فولادوند: و آسمان از هم بشكافد و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد قمشهای: و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد. مکارم شیرازی: آسمانها از هم ميشكافند و سست ميگردند و فرو ميريزند.
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ
﴿۱۷﴾
انصاریان: و فرشتگان [برای اجرای دستورها حق] بر کناره ها و اطراف آسمان قرار می گیرند، ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند.
خرمشاهی: و فرشتگان بر كنارهها[ى آسمان] ايستاده باشند، و عرش پروردگارت را در آن روز هشت تن برفرازشان حمل مىكنند فولادوند: و فرشتگان در اطراف [آسمان]اند و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته ] بر سر خود بر مى دارند قمشهای: و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند. مکارم شیرازی: فرشتگان در جوانب و كناره هاي آسمان قرار ميگيرند. (و براي انجام ماموريتها آماده ميشوند) و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل ميكنند.
يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ
﴿۱۸﴾
انصاریان: آن روز [همه شما برای حسابرسی به پیشگاه خدا] عرضه می شوید در حالی که هیچ [عمل و نیّت] پوشیده ای از شما پنهان نمی ماند.
خرمشاهی: در چنين روزى [بر خداوند] عرضه شويد، و هيچ رازتان پوشيده نماند فولادوند: در آن روز شما [به پيشگاه خدا] عرضه مى شويد [و] پوشيده اى از شما پوشيده نمى ماند قمشهای: آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند. مکارم شیرازی: در آن روز همگي به پيشگاه خدا عرضه ميشويد، و چيزي از كارهاي شما مخفي نميماند.
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ
﴿۱۹﴾
انصاریان: اما کسی که پرونده اش را به دست راستش دهند، می گوید: [ای مردم!] پرونده مرا بگیرید و بخوانید.
خرمشاهی: سپس هر كس كه كارنامهاش به دست راستش داده شود، [شادمانه] گويد بياييد كارنامه مرا بخوانيد فولادوند: اما كسى كه كارنامه اش به دست راستش داده شود گويد بياييد و كتابم را بخوانيد قمشهای: اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید. مکارم شیرازی: اما كسي كه نامه اعمالش به دست راست او است (از فرط خوشحالي و مباهات) فرياد ميزند كه (اي اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد.
إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ
﴿۲۰﴾
انصاریان: من یقین داشتم که حساب اعمالم را می بینم [به این سبب همه اعمالم را هماهنگ با احکام خدا انجام دادم و کردار بدم را اصلاح کردم.]
خرمشاهی: به يقين مىدانستم كه با حساب و كتاب خود مواجه خواهم شد فولادوند: من يقين داشتم كه به حساب خود مى رسم قمشهای: من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم). مکارم شیرازی: من يقين داشتم كه (قيامتي در كار است و) من به حساب اعمالم ميرسم.
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ
﴿۲۱﴾
انصاریان: پس او در یک زندگی خوش و پسندیده ای است.
خرمشاهی: آنگاه او در زندگى پسنديدهاى است فولادوند: پس او در يك زندگى خوش است قمشهای: این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود. مکارم شیرازی: او در يك زندگي كاملا رضايتبخش قرار خواهد داشت.
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ
﴿۲۲﴾
انصاریان: در بهشتی برین
خرمشاهی: در بهشتى برين فولادوند: در بهشتى برين قمشهای: در بهشت عالی رتبه (ابدی). مکارم شیرازی: در بهشتي عالي،
قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ
﴿۲۳﴾
انصاریان: که میوه هایش در دسترس است.
خرمشاهی: كه ميوههايش دسترس است فولادوند: [كه] ميوه هايش در دسترس است قمشهای: که میوههای آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است. مکارم شیرازی: كه ميوه هايش در دسترس است.
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ
﴿۲۴﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد به سبب اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید؛
خرمشاهی: [به آنان گويند] به خاطر آنچه در روزگاران گذشته انجام دادهايد، بخوريد و بياشاميد گوارا فولادوند: بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد قمشهای: (و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید. مکارم شیرازی: (و به آنها گفته ميشود) بخوريد و بياشاميد گوارا در برابر اعمالي كه در ايام گذشته انجام داديد.
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و اما کسی که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، می گوید: ای کاش پرونده ام را دریافت نمی کردم،
خرمشاهی: و اما كسى كه كارنامهاش به دست چپش داده شود، [سوكمندانه] گويد اى كاش كارنامهام به من داده نمىشد فولادوند: و اما كسى كه كارنامه اش به دست چپش داده شود گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم قمشهای: و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمیدادند. مکارم شیرازی: اما كسي كه نامه اعمال او به دست چپش داده شده ميگويد: اي كاش هرگز نامه اعمالم به من داده نميشد.
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ
﴿۲۶﴾
انصاریان: و نمی دانستم حساب من چیست؟
خرمشاهی: و نمىدانستم حساب و كتابم چيست فولادوند: و از حساب خود خبردار نشده بودم قمشهای: و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمیشدم. مکارم شیرازی: و نميدانستم حساب من چيست ؟
يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: ای کاش همان مرگ اول [که مرا از دنیا به آخرت انتقال داد] کارم را یکسره می کرد [و در نیستی ابد قرارم می داد،]
خرمشاهی: كاش آن [مرگ] يكسره بود فولادوند: اى كاش آن [مرگ] كار را تمام میکرد قمشهای: ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات میداد. مکارم شیرازی: اي كاش مرگم فرا ميرسيد!
مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ
﴿۲۸﴾
انصاریان: ثروتم عذاب را از من دفع نکرد،
خرمشاهی: مال و منال من به كار من نيامد فولادوند: مال من مرا سودى نبخشيد قمشهای: (ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید. مکارم شیرازی: مال و ثروتم هرگز مرا بينياز نكرد،
هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ
﴿۲۹﴾
انصاریان: قدرت و توانم از دست رفت.
خرمشاهی: دستگاه من از دستم برفت فولادوند: قدرت من از [كف] من برفت قمشهای: همه قدرت و حشمتم نابود گردید. مکارم شیرازی: قدرت من نيز از دست رفت!
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ
﴿۳۰﴾
انصاریان: [فرمان آید] او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید،
خرمشاهی: [گويند] او را فرو گيريد و دربندش كنيد فولادوند: [گويند] بگيريد او را و در غل كشيد قمشهای: (و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید. مکارم شیرازی: او را بگيريد و در بند و زنجيرش كنيد!
ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ
﴿۳۱﴾
انصاریان: آن گاه به دوزخش دراندازید،
خرمشاهی: سپس به دوزخش درآوريد فولادوند: آنگاه ميان آتشش اندازيد قمشهای: تا بازش به دوزخ در افکنید. مکارم شیرازی: سپس او را در دوزخ بيفكنيد!
ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ
﴿۳۲﴾
انصاریان: سپس او را در زنجیری که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید،
خرمشاهی: سپس در زنجيرى كه طولش هفتاد ذرع است، بندش كنيد فولادوند: پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد قمشهای: آنگاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید. مکارم شیرازی: بعد او را به زنجيري كه هفتاد ذرع است ببنديد!
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ
﴿۳۳﴾
انصاریان: زیرا او به خدای بزرگ ایمان نمی آورده
خرمشاهی: كه او به خداوند بزرگ ايمانى نداشت فولادوند: چرا كه او به خداى بزرگ نمى گرويد قمشهای: که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده. مکارم شیرازی: چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نميآورد.
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمی کرده.
خرمشاهی: و بر اطعام بينوايان ترغيب نمىكرد فولادوند: و به اطعام مسكين تشويق نمیکرد قمشهای: و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است. مکارم شیرازی: و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمينمود.
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ
﴿۳۵﴾
انصاریان: پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایت گری نیست؛
خرمشاهی: حال امروز و اينجا دوستى ندارد فولادوند: پس امروز او را در اينجا حمايتگرى نيست قمشهای: بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد. مکارم شیرازی: لذا امروز در اينجا يار مهرباني ندارد.
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ
﴿۳۶﴾
انصاریان: و نه غذایی مگر چرکاب و کثافات [ی از بدن اهل دوزخ!]
خرمشاهی: و نه خوراكى، بجز زردابه فولادوند: و خوراكى جز چركابه ندارد قمشهای: و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست. مکارم شیرازی: و نه طعامي جز از چرك و خون.
لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: که آن را جز خطاکاران نمی خورند.
خرمشاهی: كه آن را جز خطاكاران نمىخورند فولادوند: كه آن را جز خطاكاران نمى خورند قمشهای: و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمیخورد. مکارم شیرازی: غذائي كه جز خطاكاران آن را نميخورند.
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ
﴿۳۸﴾
انصاریان: پس سوگند یاد می کنم به آنچه [از محسوسات] می بینید،
خرمشاهی: پس به آنچه مىبينيد سوگند مىخورم فولادوند: پس نه [چنان است كه مى پنداريد] سوگند ياد مى كنم به آنچه مى بينيد قمشهای: قسم به آنچه (از آثار حق) میبینید. مکارم شیرازی: سوگند ميخورم به آنچه ميبينيد.
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و آنچه [از غیر محسوسات] نمی بینید،
خرمشاهی: و به آنچه نمىبينيد فولادوند: و آنچه نمى بينيد قمشهای: و آنچه نمیبینید. مکارم شیرازی: و آنچه نميبينيد.
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ
﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن، گفتار فرستاده ای بزرگوار است،
خرمشاهی: كه آن [قرآن] برخوانده فرستاده گرامى است فولادوند: كه [قرآن] قطعا گفتار فرستاده اى بزرگوار است قمشهای: که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است. مکارم شیرازی: كه اين قرآن گفتار رسول بزرگواري است.
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: و آن گفتار یک شاعر نیست، ولی جز اندکی ایمان نمی آورید،
خرمشاهی: و سخن هيچ شاعرى نيست، چه اندك ايمان مىآوريد فولادوند: و آن گفتار شاعرى نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد قمشهای: و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان میآورید. مکارم شیرازی: و گفته شاعري نيست، اما كمتر ايمان ميآوريد.
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: و گفتار کاهن هم نیست، ولی جز اندکی متذکّر نمی شوید.
خرمشاهی: و سخن هيچ كاهنى نيست، چه اندك پند مىگيريد فولادوند: و نه گفتار كاهنى [كه] كمتر [از آن] پند مى گيريد قمشهای: و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن میشوید. مکارم شیرازی: و نه گفته كاهني، هر چند كمتر متذكر ميشويد.
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است.
خرمشاهی: و فرو فرستادهاى از سوى پروردگار جهانيان است فولادوند: [پيام] فرودآمده اى است از جانب پروردگار جهانيان قمشهای: این قرآن تنزیل خدای عالمیان است. مکارم شیرازی: بلكه كلامي است كه از سوي پروردگار عالميان نازل شده.
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ
﴿۴۴﴾
انصاریان: و اگر [او] پاره ای از گفته ها را به دروغ بر ما می بست،
خرمشاهی: و اگر بر ما سخنانى مىبست فولادوند: و اگر [او] پاره اى گفته ها بر ما بسته بود قمشهای: و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را میبست، مکارم شیرازی: هرگاه او سخني دروغ بر ما ميبست،
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ
﴿۴۵﴾
انصاریان: ما او را به شدت می گرفتیم،
خرمشاهی: دست راستش را مىگرفتيم فولادوند: دست راستش را سخت مى گرفتيم قمشهای: محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش میگرفتیم. مکارم شیرازی: ما او را با قدرت گرفتيم،
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: سپس رگ قلبش را پاره می کردیم؛
خرمشاهی: سپس شاهرگش را قطع مىكرديم فولادوند: سپس رگ قلبش را پاره میکرديم قمشهای: و رگ و تینش را قطع میکردیم. مکارم شیرازی: سپس رگ قلبش را قطع ميكرديم!
فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: در آن صورت هیچ کدام از شما مانع از عذاب او نبود،
خرمشاهی: و هيچيك از شما مدافع او نبود فولادوند: و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمى شد قمشهای: و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید. مکارم شیرازی: واحدي از شما نميتوانست مانع شود و از او حمايت كند.
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ
﴿۴۸﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن، وسیله پند و تذکری برای پرهیزکاران است.
خرمشاهی: و آن پندآموزى براى پرهيزگاران است فولادوند: و در حقيقت [قرآن] تذكارى براى پرهيزگاران است قمشهای: و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است. مکارم شیرازی: اين مسلما تذكري است براي پرهيزگاران.
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ
﴿۴۹﴾
انصاریان: و ما به یقین می دانیم که از میان شما انکارکنندگانی هست.
خرمشاهی: و ما به يقين مىدانيم كه از ميان شما تكذيبكنندگانى هستند فولادوند: و ما به راستى مى دانيم كه از [ميان] شما تكذيب كنندگانى هستند قمشهای: و البته ما میدانیم که شما برخی تکذیب آن میکنید. مکارم شیرازی: و ما ميدانيم كه بعضي از شما آن را تكذيب ميكنيد.
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: و این انکار قطعاً مایه حسرت کافران است،
خرمشاهی: و آن [پيام]، مايه حسرتى بر كافران است فولادوند: و آن واقعا بر كافران حسرتى است قمشهای: و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است. مکارم شیرازی: و اين مايه حسرت كافران است.
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ
﴿۵۱﴾
انصاریان: و بی تردید این قرآن، حقّی یقینی است.
خرمشاهی: و آن [پيام]، حقاليقين است فولادوند: و اين [قرآن] بيشبهه حقيقتى يقينى است قمشهای: و این حق و حقیقت محض است. مکارم شیرازی: و آن يقين خالص است.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ
﴿۵۲﴾
انصاریان: پس به نام پروردگارت تسبیح گوی.
خرمشاهی: پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى فولادوند: پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى قمشهای: پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن. مکارم شیرازی: حال كه چنين است بنام پروردگار بزرگت تسبيح گو. |
||