بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
﴿۱﴾
انصاریان: ن، سوگند به قلم و آنچه می نویسند،
خرمشاهی: ن [نون]، سوگند به قلم و آنچه نويسند فولادوند: نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند قمشهای: ن (قسم به نون که شاید نام نور و ناصر حق یا لوح نور خداست) و قسم به قلم (علم فعلی ازلی) و آنچه (تا ابد در لوح محفوظ عالم) خواهند نگاشت. مکارم شیرازی: ن، سوگند به قلم، و آنچه را با قلم مينويسند
مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ
﴿۲﴾
انصاریان: که به سبب نعمت و رحمت پروردگارت [که نبوّت، دانش و بصیرت است] تو مجنون نیستی؛
خرمشاهی: تو -به لطف پروردگارتديوانه نيستى فولادوند: [كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى قمشهای: که تو به لطف و رحمت پروردگارت هرگز دیوانه نیستی. مکارم شیرازی: به بركت نعمت پروردگارت تو مجنون نيستي.
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ
﴿۳﴾
انصاریان: و بی تردید برای تو پاداشی دایم و همیشگی است؛
خرمشاهی: و تو را پاداشى ناكاسته [/بىمنت] است فولادوند: و بى گمان تو را پاداشى بى منت خواهد بود قمشهای: و البته تو را پاداشی نامحدود است. مکارم شیرازی: و براي تو اجر و پاداشي عظيم و هميشگي است.
وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ
﴿۴﴾
انصاریان: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.
خرمشاهی: و تو داراى اخلاق بسيار بزرگوارانهاى هستى فولادوند: و راستى كه تو را خويى والاست قمشهای: و در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراستهای. مکارم شیرازی: و تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري.
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ
﴿۵﴾
انصاریان: پس به زودی می بینی و [منکران هم] می بینند،
خرمشاهی: زودا كه بنگرى و بنگرند فولادوند: به زودى خواهى ديد و خواهند ديد قمشهای: و به زودی تو و مخالفانت مشاهده میکنید. مکارم شیرازی: و به زودي تو ميبيني و آنها نيز ميبينند.
بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ
﴿۶﴾
انصاریان: که کدام یک از شما دچار جنون اند؛
خرمشاهی: كه كداميك از شما ديوانهايد فولادوند: [كه] كدام يك از شما دستخوش جنونيد قمشهای: که از شما کدام یک (به اوهام و خیالات باطل) مفتون و دیوانهاند. مکارم شیرازی: كه كداميك از شما مجنون هستيد.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
﴿۷﴾
انصاریان: بی تردید پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده، و او به راه یافتگان داناتر است. ….
خرمشاهی: بىگمان پروردگارت به كسى كه از راه او گم گشته و به رهيافتگان آگاهتر است فولادوند: پروردگارت خود بهتر مى داند چه كسى از راه او منحرف شده و [هم] او به راه يافتگان داناتر است قمشهای: البته خدایت داناتر است که از راه خدا گمراه کیست و بهتر میداند که هدایت یافتگان عالم کیانند. مکارم شیرازی: پروردگار تو بهتر از هر كس ميداند چه كسي از راه او گمراه شده، و هدايت يافتگان را نيز بهتر ميشناسد.
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ
﴿۸﴾
انصاریان: از تکذیب کنندگان [قرآن و نبوّت] فرمان مبر.
خرمشاهی: پس از منكران اطاعت مكن فولادوند: پس از دروغزنان فرمان مبر قمشهای: پس هرگز از مردم کافری که آیات خدا را تکذیب میکنند پیروی مکن. مکارم شیرازی: حال كه چنين است از تكذيب كنندگان اطاعت مكن.
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ
﴿۹﴾
انصاریان: دوست دارند نرمی کنی تا نرمی کنند،
خرمشاهی: خوش دارند كه با آنان سازگارى كنى تا با تو سازگارى كنند فولادوند: دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند قمشهای: کافران بسیار مایلند که تو با آنها مداهنه و مداراکنی (و متعرض بتهاشان نشوی) تا آنها هم (به نفاق) با تو مداهنه و مدارا کنند. مکارم شیرازی: آنها دوست دارند نرمش نشان دهي تا آنها نرمش نشان دهند (نرمشي تواءم با انحراف از مسير حق).
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و از هر سوگند خورده زبون و فرومایه فرمان مبر،
خرمشاهی: و از هيچ بيهوده سوگند خوار پستى اطاعت مكن فولادوند: و از هر قسم خورنده فرو مايه اى فرمان مبر قمشهای: و تو هرگز اطاعت مکن احدی از منافقان دون را که دایم (به دروغ) سوگند میخورند. مکارم شیرازی: و اطاعت از كسي كه بسيار سوگند ياد ميكند و پست است مكن
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ
﴿۱۱﴾
انصاریان: آنکه بسیار عیب جوست، و برای سخن چینی در رفت و آمد است،
خرمشاهی: عيبجوى روانه در پى سخنچينى فولادوند: [كه] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى دارد قمشهای: و آن کس که دایم عیبجویی و سخنچینی میکند. مکارم شیرازی: كسي كه بسيار عيبجو و سخن چين است.
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ
﴿۱۲﴾
انصاریان: به شدت بازدارنده [مردم] از کار خیر و متجاوز و گنهکار است.
خرمشاهی: باز دارنده، از نيكى، تجاوزگر گناهكار فولادوند: مانع خير متجاوز گناه پيشه قمشهای: و خلق را هر چه بتواند از خیر باز میدارد و به ظلم و بدکاری میکوشد. مکارم شیرازی: و بسيار مانع كار خير. و تجاوزگر، و گناهكار است.
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ
﴿۱۳﴾
انصاریان: گذشته از این ها کینه توز و بی اصل و نسب است،
خرمشاهی: درشتخوى، و بعد از اين همه، ناپاكزاد فولادوند: گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است قمشهای: با این همه عیب، باز متکبر است و خشن با آنکه حرامزاده و بیاصل و نسب است. مکارم شیرازی: علاوه بر اينها كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است.
أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: [سرکشی و یاغی گری اش] برای آن [است] که دارای ثروت و فرزندان فراوان است.
خرمشاهی: به خاطر آنكه مالدار است و صاحب پسران فولادوند: به صرف اينكه مالدار و پسردار است قمشهای: (پیرو چنین کسی) برای این که مال و فرزندان بسیار دارد (نباید شد). مکارم شیرازی: مبادا به خاطر اينكه صاحب مال و فرزندان فراوان است از او پيروي كني.
إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: هنگامی که آیات ما را بر او می خوانند، گوید: افسانه های پیشینیان است!
خرمشاهی: چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد افسانههاى پيشينيان است فولادوند: چون آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه هاى پيشينيان است قمشهای: در صورتی که چون آیات ما را بر او تلاوت کنند گوید: این سخنان افسانه پیشینیان است. مکارم شیرازی: هنگامي كه آيات ما بر او خوانده ميشود ميگويد اينها افسانه هاي خرافي پيشينيان است.
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ
﴿۱۶﴾
انصاریان: به زودی بر بینیِ [پر باد و خرطوم مانند] ش داغ رسوایی و خواری می نهیم.
خرمشاهی: زودا كه بر بينى او نشانهاى بگذاريم فولادوند: زودا كه بر بينى اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم] قمشهای: به زودی بر خرطوم و بینیاش داغ (شمشیر) نهیم. (این آیات در حقّ ولید مغیره عمّ ابو جهل که روز بدر بر حسب وعده حق به شمشیر علی علیه السلام بینیاش بشکافت نازل آمد ولی بر هر که مانند اوست تا ابد شامل است). مکارم شیرازی: به زودي ما بر بيني او علامت و داغ ننگ مينهيم.
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: بی تردید ما آنان را [که در مکه بودند] آزمودیم همان گونه که صاحبان آن باغ را [در منطقه یمن] آزمودیم، هنگامی که سوگند خوردند که صبحگاهان حتماً میوه های باغ را بچینند،
خرمشاهی: ما آنان را آزمودهايم، همچنانكه باغداران را هم آزمودهايم، آنگاه كه سوگند خوردند كه صبحگاهان ميوههاى آن را بازچينند فولادوند: ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم مورد آزمايش قرار داديم آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه] آن [باغ] را حتما بچينند قمشهای: ما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنانکه اهل آن بستان را آزمودیم، که قسم خوردند که صبحگاه میوهاش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند). مکارم شیرازی: ما آنها را آزموديم همانگونه كه صاحبان باغ را آزمايش كرديم، هنگامي كه سوگند ياد كردند كه ميوه هاي باغ را صبحگاهان (دور از انظار مستمندان) بچينند.
وَلَا يَسْتَثْنُونَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: و چیزی از آن را [برای تهیدستان و نیازمندان] استثنا نکردند.
خرمشاهی: و ان شاء الله نگفتند فولادوند: و[لى] ان شاء الله نگفتند قمشهای: و هیچ استثناء نکردند (ان شاء اللَه نگفتند و به خواست خدا معتقد نبودند). مکارم شیرازی: و هيچ از آن استثنا نكنند.
فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: پس در حالی که صاحبان باغ در خواب بودند، بلایی فراگیر از سوی پروردگارت آن باغ را فرا گرفت.
خرمشاهی: سپس بلايى شبانه از جانب پروردگارت، در حالى كه ايشان خفته بودند، بر آن زد فولادوند: پس در حالى كه آنان غنوده بودند بلايى از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش در آمد قمشهای: بدین سبب همان شب هنوز به خواب بودند که از جانب خدا آتش عذابی نازل شد. مکارم شیرازی: اما عذابي فراگير (شبانه) بر تمام باغ آنها فرود آمد در حالي كه همه در خواب بودند.
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
﴿۲۰﴾
انصاریان: پس [آن باغ] به صورت شبی تاریک درآمد [و جز خاکستر چیزی در آن دیده نمی شد!]
خرمشاهی: و مانند خاكستر سياه شد فولادوند: و [باغ] آفت زده [و زمين باير] گرديد قمشهای: و بامدادان درختهای آن بستان چون خاکستری سیاه گردید. مکارم شیرازی: و آن باغ سرسبز همچون شب سياه و ظلماني شد.
فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: وهنگام صبح یکدیگر را آوازدادند،
خرمشاهی: [آنان بىخبر] صبحگاهان همديگر را فراخواندند فولادوند: پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند قمشهای: صبحگاه یکدیگر را صدا کردند. مکارم شیرازی: صبحگاهان يكديگر را صدا زدند.
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ
﴿۲۲﴾
انصاریان: که اگر قصد چیدن میوه دارید بامدادان به سوی کشتزار و باغتان حرکت کنید؛
خرمشاهی: كه اگر ميوهچين هستيد، پگاه به سراغ كشتزارتان برويد فولادوند: كه اگر ميوه مىچينيد بامدادان به سوى كشت خويش رويد قمشهای: که برخیزید اگر میوه بستان را خواهید چید به بستانتان روید. مکارم شیرازی: كه به سوي كشتزار و باغ خود حركت كنيد اگر قصد چيدن ميوه ها را داريد.
فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ
﴿۲۳﴾
انصاریان: پس به راه افتادند در حالی که آهسته به هم می گفتند:
خرمشاهی: سپس رهسپار شدند، در حالى كه آهسته با همديگر سخن مىگفتند فولادوند: پس به راه افتادند و آهسته به هم مى گفتند قمشهای: آنها سوی بستان روان شده و آهسته سخن میگفتند. مکارم شیرازی: آنها حركت كردند در حالي كه آهسته با هم ميگفتند.
أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ
﴿۲۴﴾
انصاریان: امروز نباید نیازمندی در این باغ بر شما وارد شود
خرمشاهی: كه مبادا بىنوايى به آنجا بر شما وارد شود فولادوند: كه امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما در آيد قمشهای: که امروز مواظب باشید فقیری در این باغ بر شما وارد نشود. مکارم شیرازی: مواظب باشيد امروز حتي يك فقير وارد بر شما نشود!
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و بامدادان به قصد اینکه تهیدستان را محروم گذارند به سوی باغ روان شدند.
خرمشاهی: و بر منع و مضايقه توانا شدند فولادوند: و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مى ديدند رفتند قمشهای: و صبحدم با شوق و عزم و توانایی (بر منع فقیران) به باغ رفتند. مکارم شیرازی: آنها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيري كنند.
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ
﴿۲۶﴾
انصاریان: پس چون [به باغ رسیدند و آن را نابود] دیدند، گفتند: یقیناً ما گمراه بوده ایم [که چنان تصمیم خلاف حقّی درباره مستمندان و تهیدستان گرفتیم.]
خرمشاهی: و چون آن [باغ سياهسوخته] را ديدند [جا خوردند و] گفتند ما گم گشتهايم فولادوند: و چون [باغ] را ديدند گفتند قطعا ما راه گم كرده ايم قمشهای: چون باغ را به آن حال دیدند با خود گفتند: (باغ ما نه اینست) ما یقین راه را گم کردهایم؟ مکارم شیرازی: هنگامي كه (وارد باغ شدند، و) آن را ديدند گفتند: ما راه را گم كرده ايم!
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: بلکه ما [از لطف خدا هم] محرومیم.
خرمشاهی: نه، مثل اينكه، بىبهرهايم فولادوند: [نه] بلكه ما محروميم قمشهای: یا بلکه (باغ همان است و) ما (به قهر خدا از میوهاش) محروم شدهایم؟ مکارم شیرازی: (آري همه چيز به طور كامل از دست ما رفته) بلكه ما محروميم.
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ
﴿۲۸﴾
انصاریان: عاقل ترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصی] یاد نمی کنید [و چرا او را از انتقام گرفتن درمانده می دانید؟!]
خرمشاهی: بهترينشان گفت مگر به شما نگفته بودم كه چرا تسبيح [و ان شاء الله] نمىگوييد؟ فولادوند: خردمندترينشان گفت آيا به شما نگفتم چرا خدا را به پاكى نمى ستاييد قمشهای: یک نفر بهترین اولاد و عادلترینشان به آنها گفت: من به شما نگفتم چرا (شکر نعمت و) تسبیح و ستایش خدا را بجا نیاورید؟ مکارم شیرازی: يكي از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نميگوئيد؟
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ
﴿۲۹﴾
انصاریان: گفتند: پروردگارا! تو را به پاکی می ستاییم، مسلماً ما ستمکار بوده ایم.
خرمشاهی: گفتند پاك است پروردگارمان، ما خود ستمكار بوديم فولادوند: گفتند پروردگارا تو را به پاكى مى ستاييم ما واقعا ستمگر بوديم قمشهای: آنان همه گفتند: خدای ما (از ظلم) منزّه است، آری ما خود (در حق خویش) ستم کردیم. مکارم شیرازی: گفتند: منزه است پروردگار ما، مسلما ما ظالم بوديم.
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ
﴿۳۰﴾
انصاریان: پس به یکدیگر رو کرده به سرزنش و ملامت هم پرداختند.
خرمشاهی: سپس به سرزنش به همديگر روى آوردند فولادوند: پس بعضيشان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند قمشهای: و رو به یکدیگر کرده به ملامت و نکوهش هم پرداختند. مکارم شیرازی: سپس آنها رو به هم كردند و به ملامت يكديگر پرداختند.
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: گفتند: وای بر ما که طغیان گر بوده ایم.
خرمشاهی: گفتند واى بر ما، ما سركش بودهايم فولادوند: گفتند اى واى بر ما كه سركش بوده ايم قمشهای: گفتند: ای وای بر ما که سخت سرکش بودیم. مکارم شیرازی: (و فريادشان بلند شد) گفتند: واي بر ما كه طغيانگر بوديم.
عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: امید است پروردگارمان بهتر از آن را به ما عوض دهد چون ما [از هر چیزی دل بریدیم و] به پروردگارمان راغب و علاقه مندیم.
خرمشاهی: چه بسا پروردگارمان بهتر از آن را برايمان جانشين گرداند، ما به سوى پروردگارمان مىگراييم فولادوند: اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم قمشهای: اینک امیدواریم که پروردگار ما به جای آن، بستان بهتری به ما عطا کند، که (از این پس) ما همیشه به خدای خود مشتاقیم. مکارم شیرازی: اميدواريم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن را بجاي آن به ما بدهد، چرا كه ما به او دل بسته ايم.
كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: چنین است عذاب [دنیا] و عذاب آخرت اگر معرفت و آگاهی داشتند، بزرگ تر است.
خرمشاهی: اين چنين است عذاب، و اگر مىدانستند عذاب اخروى سهمگينتر است فولادوند: عذاب [دنيا] چنين است و عذاب آخرت اگر مى دانستند قطعا بزرگتر خواهد بود قمشهای: این گونه است عذاب (دنیا) و البته عذاب آخرت بسیار سختتر است اگر مردم بدانند. مکارم شیرازی: اينگونه است عذاب خداوند (در دنيا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر ميدانستند.
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ
﴿۳۴﴾
انصاریان: بی تردید برای پرهیزکاران نزد پروردگارشان بهشت های پرنعمت است.
خرمشاهی: براى پرهيزگاران در نزد پروردگارشان بهشتهاى پرناز و نعمت است فولادوند: براى پرهيزگاران نزد پروردگارشان باغستانهاى پر ناز و نعمت است قمشهای: (در آخرت) برای متقیان نزد پروردگارشان باغهای بهشت پرنعمت خواهد بود. مکارم شیرازی: براي پرهيزكاران نزد پروردگارشان باغهاي پرنعمت بهشت است
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: آیا ما تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام خود] را چون مجرمان قرار می دهیم؟
خرمشاهی: آيا مسلمانان را همانند گناهكاران مىشماريم؟ فولادوند: پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد قمشهای: آیا هرگز اهل اسلام را با کافران بدکار یکسان قرار میدهیم؟ مکارم شیرازی: آيا مؤ منان را همچون مجرمان قرار ميدهيم ؟
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟!
خرمشاهی: شما را چه مىشود چگونه داورى مىكنيد؟ فولادوند: شما را چه شده چگونه داورى مى كنيد قمشهای: شما را چیست؟ چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) میکنید؟ مکارم شیرازی: شما را چه ميشود؟ چگونه داوري ميكنيد؟
أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: آیا شما را کتابی [آسمانی از نزد خدا] ست که در آن می خوانید
خرمشاهی: يا مگر كتابى داريد كه در آنها مطالعه مىكنيد فولادوند: يا شما را كتابى هست كه در آن فرا مى گيريد قمشهای: آیا شما را کتابی است (آسمانی) که در آن این حکم میخوانید؟ مکارم شیرازی: آيا كتابي داريد كه از آن درس ميخوانيد؟
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ
﴿۳۸﴾
انصاریان: که در آن جهان هر چه را شما بخواهید و انتخاب کنید برای شما خواهد بود؟!
خرمشاهی: كه در آن براى شما هرچه آرزو كنيد هست؟ فولادوند: كه هر چه را برمى گزينيد براى شما در آن خواهد بود قمشهای: که هر آنچه به هوای نفس بخواهید شما را فراهم است؟ مکارم شیرازی: كه آنچه را شما انتخاب ميكنيد از آن شما است؟
أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: یا شما را بر ما تا روز قیامت پیمان و سوگند استواری است که هر چه را به سود خود حکم کنید ویژه شماست؟!
خرمشاهی: يا شما را پيمانهايى است با ما كه حكم آن تا قيامت باقى باشد كه هر چه حكم كنيد براى شما باشد؟ فولادوند: يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايى رسا گرفته ايد كه هر چه دلتان خواست حكم كنيد قمشهای: یا شما را بر ما (به عدم عقاب) عهد و سوگند دائمی تا روز قیامت است که هر چه حکم فرمایید به یقین بر شما فراهم است؟ مکارم شیرازی: يا اينكه عهد و پيمان مؤ كد و مستمري تا روز قيامت بر ما داريد كه هر چه را به نفع خود اختيار ميكنيد براي شما قرار ميدهد؟
سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ
﴿۴۰﴾
انصاریان: از آنان بپرس کدامشان ضامن آن ادعاست [که مسلمان و مجرم یکسانند؟!!]
خرمشاهی: از ايشان بپرس كه كداميك از آنان ضامن اين امر است؟ فولادوند: از آنان بپرس كدامشان ضامن اين [ادعا] يند قمشهای: از آنان بپرس تا کدام ضامن این پیمانند؟ مکارم شیرازی: از آنها بپرس كداميك از آنان چنين چيزي را تضمين ميكند؟
أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: یا شریکانی [در ربوبیت خدا] دارند [که از آنان نزد خدا شفاعت کنند که در اجر و ثواب با مسلمانان یکسان شوند؟] پس اگر راستگویند، شریکانشان را [به میدان] آورند.
خرمشاهی: يا شركايى دارند، پس اگر راست مىگويند شريكانشان را به ميان آورند فولادوند: يا شريكانى دارند پس اگر راست مى گويند شريكانشان را بياورند قمشهای: یا آنها گواهانی (بر دعوی خود) دارند؟ اگر راست میگویند آن گواهان را حاضر کنند. مکارم شیرازی: يا اينكه معبوداني دارند (كه آنها را شريك خدا قرار داده اند و براي آنان شفاعت ميكنند) اگر راست ميگويند معبودان خود را ارائه دهند.
يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: [یاد کن] روزی را که کار بر آنان به شدت سخت و دشوار شود، [و آن روز که جای هیچ تکلیف و عبادتی نیست به عنوان سرزنش و ملامت] به سجده کردن دعوت شوند، ولی در خود قدرت و استطاعت [سجده کردن] نیابند!
خرمشاهی: روزى كه هنگامه بالا گيرد، و آنان را به سجده دعوت كنند ولى نتوانند فولادوند: روزى كه كار زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايى نيابند قمشهای: در آن روز بسیار سخت به سجده خدا خوانده شوند و نتوانند. مکارم شیرازی: به خاطر بياوريد روزي را كه ساق پاها از وحشت برهنه ميگردد و دعوت به سجود ميشوند اما قادر بر آن نيستند!
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: دیدگانشان از شرم و حیا، فرو افتاده، خواری و ذلت آنان را فرا گیرد و اینان [در دنیا] به سجده [بر خدا] دعوت می شدند در حالی که تندرست بودند [ولی از فرمان خدا متکبرانه روی می گرداندند.]
خرمشاهی: ديدگانشان [از ترس] فرو افتاده باشد، غبار خفت و خوارى بر رخسارشان نشسته، و چنين بود كه به سجده دعوت مىشدند و تندرست بودند فولادوند: ديدگانشان به زير افتاده خوارى آنان را فرو مى گيرد در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مى شدند و تندرست بودند قمشهای: چشمانشان ذلیل و ترسان، ذلّت و حسرت آنها را فرا گرفته و از این پیش (در دنیا) با تن سالم به سجده خدا آنها را میخواندند (ولی اجابت نکردند). مکارم شیرازی: اين در حالي است كه چشمهاي آنها (از شدت ندامت و شرمساري) به زير افتاده و ذلت و خواري وجود آنها را فرا گرفته، آنها پيش از اين دعوت به سجود ميشدند در حالي كه سالم بودند (ولي امروز ديگر توانائي آن را ندارند)
فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: پس مرا با کسانی که این قرآن را انکار می کنند واگذار، به زودی ما آنان را به تدریج از آن جا که نمی دانند [به سوی عذاب] می کشانیم؛
خرمشاهی: پس مرا با كسى كه اين سخن را تكذيب مىكند، وابگذار، زودا كه آهسته آهسته به نحوى كه در نيابند، فرو خواهيمشان گرفت فولادوند: پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مى كند واگذار به تدريج آنان را به گونه اى كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت قمشهای: (ای رسول، تو کیفر) مکذّبان و منکران قرآن را به من واگذار که ما آنها را از آنجا که نفهمند (و گمان نعمت کنند) به عذاب سخت در افکنیم. مکارم شیرازی: اكنون مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب ميكنند رها كن و ما آنها را از آنجا كه نميدانند تدريجا به سوي عذاب پيش ميبريم.
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ
﴿۴۵﴾
انصاریان: و [البته] آنان را مهلت می دهیم [تا گناهشان را در حال بی خبری به نهایت برسانند]، بی تردید نقشه و تدبیر من استوار است.
خرمشاهی: و مهلتشان مىدهم، زيرا تدبير من سخت استوار است فولادوند: و مهلتشان مى دهم زيرا تدبير من [سخت] استوار است قمشهای: و آنها را مهلت دهم که البته کید من قوی و بسیار سخت است. مکارم شیرازی: و به آنها مهلت ميدهم، چرا كه نقشه هاي من محكم و دقيق است.
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: [اینکه دعوتت را نمی پذیرند] مگر از آنان در برابر ابلاغ رسالت پاداشی می طلبی که از خسارت و زیانش سنگین بارند؟
خرمشاهی: يا مگر از آنان مزدى درخواست مىكنى، و آنان خود را زير بار تاوان، گرانبار مىيابند؟ فولادوند: آيا از آنان مزدى درخواست مى كنى و آنان خود را زير بار تاوان گرانبار مى يابند قمشهای: آیا تو از کافران امت مزد رسالت خواهی که بار غرامتش بر آنها گران است؟ مکارم شیرازی: يا اينكه تو از آنها مطالبه مزدي ميكني كه پرداخت آن براي آنها سنگين است؟!
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: یا غیب نزد آنان است و آنان از روی آن] می نویسند [و خود با تکیه بر آن به ادعاهای خود یقین می کنند و به دیگران هم خبر می دهند؟
خرمشاهی: يا مگر علم و اسرار غيب با ايشان است و از روى آن مىنويسند؟ فولادوند: يا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مى نويسند قمشهای: یا آنکه از عالم غیب آگاهند تا از آنجا چیزی بر نویسند؟ مکارم شیرازی: يا اسرار غيب نزد آنها است، و آن را مينويسند (و به يكديگر ميدهند)؟
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ
﴿۴۸﴾
انصاریان: پس در برابر حکم و قضای پروردگارت [که هلاک کردن تدریجی این طاغیان است] شکیبا باش و مانند صاحب ماهی [یونس] مباش [که شتاب در آمدن عذاب را برای قومش خواست و به این علت در شکم ماهی محبوس شد] و در آن حال با دلی مالامال از اندوه، خدا را ندا داد.
خرمشاهی: پس در انتظار حكم پروردگارت شكيبايى كن و همانند صاحب ماهى [ يونس] مباش كه [در تاريكى] ندا در داد و خشم فرو خورده بود فولادوند: پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد قمشهای: باز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند. مکارم شیرازی: اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهي (يونس) نباش (كه در تقاضاي مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولي شد) در آن زمان كه خدا را خواند در حالي كه مملو از اندوه بود.
لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ
﴿۴۹﴾
انصاریان: اگر رحمت و لطفی از سوی پروردگارش او را در نیافته بود، یقیناً نکوهش شده به صحرایی بی آب و گیاه افکنده می شد.
خرمشاهی: اگر نعمتى از جانب پروردگارش او را دستگيرى نمىكرد، به كرانه[ى بىآب و علف] افكنده شده بود و قابل ملامت بود فولادوند: اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حال] او نمیکرد قطعا نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مى شد قمشهای: که اگر لطف و رحمت پروردگارش در نیافتی با نکوهش به صحرای بیآب و گیاه در افتادی (و هلاک شدی). مکارم شیرازی: و اگر رحمت خدا به ياريش نيامده بود (از شكم ماهي) بيرون افكنده ميشد در حالي كه مذموم بود.
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: پس پروردگارش او را برگزید و از شایستگان قرار داد
خرمشاهی: سپس پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش قرار داد فولادوند: پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد قمشهای: باز (چون به درگاه حق نالید) خدایش برگزید و از صالحانش گردانید. مکارم شیرازی: ولي پروردگارش او را برگزيد، و از صالحان قرار داد.
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
﴿۵۱﴾
انصاریان: و کافران چون قرآن را شنیدند، نزدیک بود تو را با چشمانشان بلغزانند [و از پای درآورند] و می گویند: بی تردید او دیوانه است!
خرمشاهی: و بسيار نزديك بود كه كافران چون قرآن را شنيدند، تو را با ديدگانشان آسيب برسانند و گفتند او ديوانه است فولادوند: و آنان كه كافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مى گفتند او واقعا ديوانه اى است قمشهای: البته نزدیک است که کافران به چشمان (بد) خود (چشم زخمت زنند و) از پایت در آورند، آن گاه که آیات قرآن بشنوند و (چون در فصاحتش حیرت کنند از شدت حسد) گویند که این شخص عجب دیوانه است. مکارم شیرازی: نزديك است كافران هنگامي كه آيات قرآن را ميشنوند تو را با چشمان خود هلاك كنند و ميگويند او ديوانه است!
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: در حالی که قرآن جز مایه تذکر و پند برای جهانیان نیست.
خرمشاهی: و حال آنكه آن جز پندى براى جهانيان نيست فولادوند: و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست قمشهای: در حالی که این کتاب الهی جز ذکر و پند و حکمت برای عالمیان هیچ نیست. مکارم شیرازی: در حالي كه اين (قرآن) جز مايه بيداري براي جهانيان نيست. |
||