ParsQuran
سوره 54: القمر - جزء 27

سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿۲۶﴾
انصاریان: در فردای نزدیک خواهند دانست که بسیار دروغگو و پرافاده و متکبر کیست؟
خرمشاهی: زودا كه فردا بدانند كه دروغ‏زن خودپسند كيست‏
فولادوند: به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست
قمشه‌ای: این منکران به زودی فردای قیامت کاملا معلومشان شود که دروغگوی بی‌باک و خودپسند کیست.
مکارم شیرازی: ولي فردا مي‏فهمند چه كسي دروغگوي هوسباز است!
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿۲۷﴾
انصاریان: [به صالح گفتیم:] ما برای آزمایش آنان یقیناً آن ماده شتر [درخواست شده] را خواهیم فرستاد؛ پس در انتظار سرانجام آنان باش و شکیبایی پیشه کن.
خرمشاهی: ما فرستنده ماده شتر [معجزه‏آسا] براى آزمايش ايشانيم، پس منتظر ايشان باش و شكيبايى كن‏
فولادوند: ما براى آزمايش آنان [آن] ماده‏ شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن
قمشه‌ای: ما (به صالح گفتیم که) برای امتحان آنها ناقه را (به درخواست آنها از سنگ) بیرون می‌فرستیم و تو مراقب حالشان باش و (بر آزارشان) صبر پیشه گیر.
مکارم شیرازی: ما «ناقه» را براي آزمايش آنها مي‏فرستيم، در انتظار پايان كار آنها باش و صبر كن.
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و آنان را خبر ده که آب آشامیدنی میان آنان و ماده شتر تقسیم شده است؛ هریک در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند.
خرمشاهی: و به آنان خبر بده كه آب در ميان آنان تقسيم شده است، هر يك به حصه‏اى از آب حاضر باشند
فولادوند: و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده‏ است هر كدام را آب به نوبت‏ خواهد بود
قمشه‌ای: و به آنها خبر ده که نوشیدن آب چشمه بین آنها و ناقه تقسیم شده (که یک روز سهم ناقه و روزی برای آنهاست) و هر یک بر سهم خود حاضر آیند.
مکارم شیرازی: و به آنها خبر ده كه آب (قريه) بايد در ميان آنها تقسيم شود (يك روز سهم ناقه، و يكروز براي آنها) و هر يك در نوبت خود بايد حاضر شوند.
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: پس آنان یارشان را [که برای پی کردن ناقه آماده کرده بودند] فرا خواندند و [او] دست به کار شد و [ماده شتر را] پی کرد.
خرمشاهی: آنگاه رفيقشان را ندا دادند، سپس او دست درازى كرد و [شتر را] پى كرد
فولادوند: پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد
قمشه‌ای: آن قوم شقی صاحب و رئیس خود را خواندند تا مجهز شد و ناقه را پی کرد.
مکارم شیرازی: آنها يكي از ياران خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و (ناقه را) پي كرد.
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۳۰﴾
انصاریان: پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: بنگر عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: پس (باز بنگرید که) عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
مکارم شیرازی: (اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟!
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿۳۱﴾
انصاریان: ما بر آنان یک فریاد مرگبار فرستادیم، پس همه آنان به صورت گیاه خشکی که در آغل چهارپایان جمع می کنند، درآمدند.
خرمشاهی: ما بر آنان بانگ مرگبارى يگانه فرو فرستاديم، آنگاه مانند خار و خاشاكى شدند كه از سايه‏بان‏ساز بازماند
فولادوند: ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه ‏ها] ريزريز شدند
قمشه‌ای: ما بر هلاک آنها یک صیحه (عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.
مکارم شیرازی: ما فقط يك صيحه (صاعقه عظيم) بر آنها فرستاديم و به دنبال آن همگي به صورت گياه خشكي درآمدند كه صاحب چهارپايان در آغل جمع آوري مي‏كند!
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۳۲﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پندگيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي يادآوري آسان ساختيم آيا كسي هست كه متذكر شود.
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿۳۳﴾
انصاریان: قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند.
خرمشاهی: قوم لوط هشداردهندگان را دروغ‏زن شمردند
فولادوند: قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند
قمشه‌ای: قوم لوط نیز آیات و رسول حق را تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: قوم لوط انذارهاي (پي درپي پيامبرشان را) تكذيب كردند.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُمْ بِسَحَرٍ ﴿۳۴﴾
انصاریان: ما بر آنان توفانی سخت که با خود ریگ و سنگ می آورد فرستادیم [در نتیجه همه را هلاک کرد]، مگر خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم.
خرمشاهی: ما بر آنان شن‏بادى فرو فرستاديم، مگر بر خاندان لوط كه سحرگاهى نجاتشان داديم‏
فولادوند: ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهشان رهانيديم
قمشه‌ای: ما هم جز خانواده لوط که به وقت سحر نجاتشان دادیم همه آنان را به سنگباران هلاک نابود کردیم.
مکارم شیرازی: ما بر آنها تندبادي كه ريگها را به حركت درمي آورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم) جز خاندان لوط را كه سحرگاهان آنها را نجات داديم.
نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: [این] نعمت و رحمتی از سوی ما بود، این گونه کسی را که سپاس گزار است، پاداش می دهیم.
خرمشاهی: كه نعمتى از جانب ما بود، بدين‏سان كسى را كه سپاس گزارده است، جزا دهيم‏
فولادوند: [و اين] رحمتى از جانب ما بود هر كه سپاس دارد بدين‏سان [او را] پاداش مى‏ دهيم
قمشه‌ای: نجات اهل بیت لوط هم به نعمت و لطف ما بود، بلی ما چنین شکرگزاران را پاداش می‌دهیم.
مکارم شیرازی: اين نعمتي بود از ناحيه ما، اينگونه كسي را كه شكرگزار است پاداش مي‏دهيم.