ParsQuran
سوره 54: القمر - جزء 27

فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ﴿۱۱﴾
انصاریان: پس [در پاسخ درخواستش] درهای آسمان را به آبی بسیار فراوان و ریزان گشودیم،
خرمشاهی: آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏
فولادوند: پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم
قمشه‌ای: ما هم درهای آسمان گشودیم و سیلابی از آسمان فرو ریختیم.
مکارم شیرازی: در اين هنگام درهاي آسمان را گشوديم و آبي فراوان و پي در پي فروباريد.
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿۱۲﴾
انصاریان: و زمین را به [جوشیدن] چشمه هایی [پر آب] شکافتیم؛ پس آبِ آسمان و زمین برای کاری که مقدّر شده بود به هم پیوستند،
خرمشاهی: و از زمين چشمه‏هايى بر شكافتيم، سپس آب [بسيار] براى كارى كه مقدر بود، به هم بر آمد
فولادوند: و از زمين چشمه ‏ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدر شده بود به هم پيوستند
قمشه‌ای: و در زمین چشمه‌ها جاری ساختیم تا آب آسمان و زمین با هم به طوفانی که مقدّر حتمی بود اجتماع یافت.
مکارم شیرازی: و زمين را شكافتيم و چشمه‏ هاي زيادي بيرون فرستاديم، و اين دو آب به اندازه‏ اي كه مقدر بود با هم درآميختند.
وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿۱۳﴾
انصاریان: و او را بر کشتی که دارای تخته ها و میخ ها بود سوار کردیم،
خرمشاهی: و او [نوح‏] را بر [كشتى‏] ساخته و پرداخته از تخته‏ها و ميخها سوار كرديم‏
فولادوند: و او را بر [كشتى] تخته‏ دار و ميخ‏ آجين سوار كرديم
قمشه‌ای: و نوح را در کشتی محکم اساس برنشاندیم.
مکارم شیرازی: و او را بر مركبي كه از الواح و ميخهائي ساخته شده بود سوار كرديم.
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ ﴿۱۴﴾
انصاریان: که زیر نظر ما روان بود. [و این] پاداشی بود برای کسی که مورد تکذیب قرار گرفته بود.
خرمشاهی: كه زير نظر ما روان بود، اين پاداش كسى بود كه به او ناسپاسى كرده بودند
فولادوند: [كشتى] زير نظر ما روان بود [اين] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود
قمشه‌ای: که آن کشتی با نظر و حفظ و عنایت ما روان می‌گشت (و چنین کردیم) تا به نوح که مورد کفر و انکار قوم قرار گرفت پاداش دهیم.
مکارم شیرازی: مركبي كه تحت نظارت ما حركت مي‏كرد اين كيفري بود براي كساني كه به او كافر شدند.
وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۱۵﴾
انصاریان: و بی تردید آن سرگذشت را [برای آیندگان] مایه پند و عبرت باقی گذاشتیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى آن را به عنوان مايه عبرت باقى گذارديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و به راستى آن [سفينه] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد] پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت خلق شود، آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما اين ماجرا به عنوان نشانه‏ اي در ميان امتها باقي گذارديم، آيا كسي هست كه پند گيرد.
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۱۶﴾
انصاریان: پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: پس (ای بدکاران عالم بنگرید که) سختی عذاب و تنبیه من چگونه بود!
مکارم شیرازی: (اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟!
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۱۷﴾
انصاریان: و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
خرمشاهی: و به راستى قرآن را قابل پند گيرى گردانديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
فولادوند: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست
قمشه‌ای: و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
مکارم شیرازی: ما قرآن را براي تذكر آسان ساختيم آيا كسي هست كه متذكر شود.
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۱۸﴾
انصاریان: قوم عاد [پیامبرشان را] تکذیب کردند، پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
خرمشاهی: [قوم‏] عاد تكذيب كردند، بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
فولادوند: عاديان به تكذيب پرداختند پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]
قمشه‌ای: قوم عاد نیز (پیغمبرشان هود را) تکذیب کردند، پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
مکارم شیرازی: قوم عاد (نيز پيامبر خود را) تكذيب كردند اكنون (ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ﴿۱۹﴾
انصاریان: ما بر آنان در روزی شوم که شومی اش استمرار داشت، تندبادی سخت و بسیار سرد [به عنوان عذاب] فرستادیم،
خرمشاهی: ما بر آنان بادى سخت سرد در روزى شوم دنباله‏دار فرو فرستاديم‏
فولادوند: ما بر [سر] آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستاديم
قمشه‌ای: ما بر هلاک آنها تند بادی در روز نحسی پایدار فرستادیم.
مکارم شیرازی: ما تندباد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنها فرستاديم.
تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ﴿۲۰﴾
انصاریان: که مردم را [از زمین] برمی کند [و بعد از آن عذاب،] گویی تنه های نخلی بودند که ریشه کن شده اند.
خرمشاهی: كه مردمان را از جا مى‏كند، گويى كه ايشان خرمابنان ريشه‏كن شده‏اند
فولادوند: [كه] مردم را از جا مى ‏كند گويى تنه ‏هاى نخلى بودند كه ريشه‏ كن شده بودند
قمشه‌ای: که آن باد مردم را از جا بر می‌کند چنانکه ساق درخت خرما از ریشه افکنند.
مکارم شیرازی: كه مردم را، همچون تنه‏ هاي نخل ريشه كن شده، از جا برمي كند.