ParsQuran
سوره 53: النجم - جزء 27

وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿۱۳﴾
انصاریان: و بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است
خرمشاهی: و به راستى كه بار ديگر هم او [جبرئيل‏] را ديد
فولادوند: و قطعا بار ديگرى هم او را ديده است
قمشه‌ای: و یکبار دیگر هم او را (یعنی جبرئیل را) رسول مشاهده کرد.
مکارم شیرازی: و بار ديگر او را مشاهده كرد.
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ﴿۱۴﴾
انصاریان: نزد سدرة المنتهی،
خرمشاهی: در نزديكى سدرةالمنتهى‏
فولادوند: نزديك سدرالمنتهى
قمشه‌ای: در نزد (مقام) سدرة المنتهی (که آن درختی است در سمت راست عرش که منتهای سیر عقلی فرشتگان و ارواح مؤمنان تا آنجاست و بر مقام بالاتر آگاه نیستند).
مکارم شیرازی: نزد سدرة المنتهي!
عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى ﴿۱۵﴾
انصاریان: در آنجا که جنت الماوی است.
خرمشاهی: كه جنةالماوى هم نزديك آن است‏
فولادوند: در همان جا كه جنة‏الماوى است
قمشه‌ای: بهشتی که مسکن متقیان است در همان جایگاه سدره است.
مکارم شیرازی: كه جنت الماءوي در آنجا است.
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى ﴿۱۶﴾
انصاریان: آن گاه که سدره را احاطه کرده بود آنچه [از فرشتگان، نور و زیبایی] احاطه کرده بود.
خرمشاهی: آنگاه كه [درخت‏] سدره را چيزى كه فرو پوشاند، فرو پوشاند
فولادوند: آنگاه كه درخت‏ سدر را آنچه پوشيده بود پوشيده بود
قمشه‌ای: چون سدره را می‌پوشاند (از نور عظمت حق) آنچه که احدی از آن آگه نیست.
مکارم شیرازی: در آن هنگام كه چيزي (نور خيره كننده‏ اي) سدرة المنتهي را پوشانده بود.
مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿۱۷﴾
انصاریان: دیده [پیامبر آنچه را دید] بر غیر حقیقت و به خطا ندید و از مرز دیدن حقیقت هم درنگذشت.
خرمشاهی: ديده‏[اش‏] كژتابى و سرپيچى نكرد
فولادوند: ديده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت
قمشه‌ای: چشم (محمّد ص از حقایق آن عالم) آنچه را باید بنگرد بی هیچ کم و بیش مشاهده کرد.
مکارم شیرازی: و چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان ننمود.
لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿۱۸﴾
انصاریان: به راستی که بخشی از نشانه های بسیار بزرگ پروردگارش را دید.
خرمشاهی: به راستى كه نشانه‏هاى بزرگ پروردگارش را ديد
فولادوند: به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد
قمشه‌ای: آنجا از بزرگتر آیات حیرت‌انگیز پروردگارش را به حقیقت دید.
مکارم شیرازی: او پاره‏ اي از آيات و نشانه‏ هاي بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.
أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿۱۹﴾
انصاریان: پس به من از لات و عزّی [دو بت خویش] خبر دهید
خرمشاهی: آيا شما لات و عزى را نگريسته‏ايد
فولادوند: به من خبر دهيد از لات و عزى
قمشه‌ای: آیا دو بت بزرگ لات و عزّای خود را دیدید (که بی اثر است).
مکارم شیرازی: به من خبر دهيد آيا بتهاي «لات» و «عزي»…
وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿۲۰﴾
انصاریان: و منات، سومین [بت] دیگرتان [که شما آنها را تمثال فرشتگانی به عنوان دختران خدا می پندارید،]
خرمشاهی: و آن ديگرى منات را كه سومين است‏
فولادوند: و منات آن سومين ديگر
قمشه‌ای: و منات سومین بت دیگرتان را دانستید (که جمادی بی‌نفع و ضرر است).
مکارم شیرازی: و منات كه سومين آنها است (دختران خدا هستند)؟!
أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى ﴿۲۱﴾
انصاریان: آیا [به پندار شما] ویژه شما پسر و ویژه او دختر است؟!
خرمشاهی: آيا براى شما پسر و براى او [خداوند] دختر است؟
فولادوند: آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر
قمشه‌ای: آیا شما را فرزند پسر و خدا را دختر است؟
مکارم شیرازی: آيا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟ (در حالي كه به زعم شما دختران كم ارزش تر از پسرانند).
تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿۲۲﴾
انصاریان: در این صورت این تقسیمی ظالمانه است.
خرمشاهی: در اين صورت اين تقسيم‏بندى ناعادلانه‏اى است‏
فولادوند: در اين صورت اين تقسيم نادرستى است
قمشه‌ای: اگر چنین بودی باز هم تقسیمی ناروا و نادرست بودی.
مکارم شیرازی: در اين صورت اين تقسيمي است غير عادلانه!