ParsQuran
سوره 51: الذاريات - جزء 27

قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: [ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! دنبال چه کار مهمی هستید؟
خرمشاهی: گفت اى فرشتگان كار و بار شما چيست؟
فولادوند: [ابراهيم] گفت اى فرستادگان ماموريت‏ شما چيست
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: ای رسولان حق، باز گویید که شما برای چه کار مأمورید؟
مکارم شیرازی: (ابراهيم) گفت پس ماموريت شما چيست اي فرستادگان (خدا)؟
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ ﴿۳۲﴾
انصاریان: گفتند: ما را به سوی مردمی گنهکار فرستاده اند؛
خرمشاهی: گفتند ما به سر وقت قومى گنهكار فرستاده شده‏ايم‏
فولادوند: گفتند ما به سوى مردمى پليدكار فرستاده شده‏ ايم
قمشه‌ای: گفتند: ما بر قوم بدکاری فرستاده شده‌ایم (یعنی قوم لوط).
مکارم شیرازی: گفتند ما به سوي قوم مجرمي فرستاده شده‏ ايم.
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ ﴿۳۳﴾
انصاریان: تا [بارانی] از گِل سنگ بر آنان بفرستیم؛
خرمشاهی: تا بر آنان سنگواره‏اى از گل فروباريم‏
فولادوند: تا سنگهايى از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستيم
قمشه‌ای: تا بر سر آنها از گل سنگباران کنیم.
مکارم شیرازی: تا باراني از سنگ - گل بر آنها بفرستيم.
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ ﴿۳۴﴾
انصاریان: [سنگی که] نزد پروردگارت برای تجاوزکاران نشانه گذاری شده است؛
خرمشاهی: كه [هر يك‏] از جانب پروردگارت نشان كرده است و خاص تجاوزكاران است‏
فولادوند: [كه] نزد پروردگارت براى مسرفان نشان‏گذارى شده است
قمشه‌ای: که آن سنگها نزد پروردگار تو معیّن و نشاندار برای ستمکاران است.
مکارم شیرازی: سنگهائي كه از ناحيه پروردگارت براي اسرافكاران نشان شده است!
فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۳۵﴾
انصاریان: پس هرکه را از مؤمنان در آن شهر بود [پیش از آمدن عذاب] بیرون بردیم؛
خرمشاهی: آنگاه هر كس را كه از مؤمنان بود [از آنجا] بيرون برديم‏
فولادوند: پس هر كه از مؤمنان در آن [شهرها] بود بيرون برديم
قمشه‌ای: پس، از اهل ایمان هر که بود از آن دیار خارج کردیم.
مکارم شیرازی: ما تمام مؤ مناني را كه در آن شهرها (ي قوم لوط) زندگي مي‏كردند (قبل از نزول بلا) خارج كرديم.
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: در آنجا جز یک خانه از مسلمانان [که اهلش مطیع خدا بودند، نیافتیم.]
خرمشاهی: چندانكه در آنجا جز خانه‏اى از آن مسلمانان، نيافتيم‏
فولادوند: و[لى] در آنجا جز يك خانه از فرمانبران [خدا بيشتر] نيافتيم
قمشه‌ای: و در همه آن دیار جز یک خانه (لوط) دیگر مسلم خداپرست نیافتیم.
مکارم شیرازی: و جز يك خانواده با ايمان در تمام آنها نيافتيم!
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: در آنجا [پس از زیر و رو شدن شهر و هلاکت مردم] نشانه و عبرتی [از قدرت، غضب خود و محکومیت مجرمان] برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند به جا گذاشتیم.
خرمشاهی: و در آنجا نشانه‏اى براى كسانى كه از عذاب دردناك مى‏ترسند، باقى نهاديم‏
فولادوند: و در آنجا براى آنها كه از عذاب پر درد مى‏ ترسند عبرتى به جاى گذاشتيم
قمشه‌ای: و در آن دیار (که ویران کردیم) برای آنان که از عذاب دردناک (قهر خدا) می‌ترسند آیت عبرتی واگذاردیم.
مکارم شیرازی: و در آن (شهرهاي بلاديده) نشانه‏ اي روشن براي كساني كه از عذاب دردناك مي‏ترسند بجاي گذارديم.
وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿۳۸﴾
انصاریان: و [نیز] در [سرگذشت] موسی، چون او را با دلیلی روشن به سوی فرعون فرستادیم [عبرتی است.]
خرمشاهی: و در مورد موسى، آنگاه كه او را با حجتى آشكار به سوى فرعون فرستاديم‏
فولادوند: و [نيز] در [ماجراى] موسى چون او را با حجتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم
قمشه‌ای: و نیز در (رسالت) موسی (آیت عبرت است) که با معجزه روشن به سوی فرعونیانش فرستادیم.
مکارم شیرازی: در (زندگي) موسي نيز نشانه و درس عبرتي بود، هنگامي كه او را به سوي فرعون با دليل آشكار فرستاديم.
فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿۳۹﴾
انصاریان: پس فرعون با سپاهیانش روی [از حق] گرداندند و گفت: [این مرد] یا جادوگر است یا دیوانه!
خرمشاهی: سپس رو به سپاه خويش برگشت و گفت [او] جادوگر يا ديوانه است‏
فولادوند: پس [فرعون] با اركان [دولت] خود روى برتافت و گفت [اين شخص] ساحر يا ديوانه‏ اى است
قمشه‌ای: و فرعون به غرور ملک و قدرت (از طاعت حق) سرکشید و گفت که موسی ساحر یا دیوانه است.
مکارم شیرازی: اما او با تمام وجودش از وي روي برتافت و گفت: اين مرد يا ساحر است يا ديوانه!
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿۴۰﴾
انصاریان: در نتیجه او و سپاهیانش را گرفتیم و به دریا افکندیم، در حالی که [به سبب لجبازی و دشمنی] مستحقّ سرزنش بود.
خرمشاهی: سرانجام او و سپاهيانش را فروگرفتيم، سپس او را كه نكوهيده بود به دريا انداختيم و [غرقه ساختيم‏]
فولادوند: [تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه] نكوهشگر [خود] بود
قمشه‌ای: ما هم او را با همه سپاهش (به قهر) گرفتیم و به دریا انداختیم که در خور هر نکوهش و ملامت بود.
مکارم شیرازی: ما او و لشكريانش را گرفتيم و در دريا پرتاب كرديم، در حالي كه در خور سرزنش بود.