ParsQuran
سوره 5: المائدة - جزء 6

قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۵﴾
انصاریان: [موسی] گفت: پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلطی ندارم، پس میان ما و این گروه نافرمان و بدکار جدایی انداز.
خرمشاهی: موسى گفت پروردگارا من جز بر خود و برادرم دست ندارم، بين ما و قوم نافرمان جدايى بيفكن‏
فولادوند: [موسى] گفت پروردگارا من جز اختيار شخص خود و برادرم را ندارم پس ميان ما و ميان اين قوم نافرمان جدايى بينداز
قمشه‌ای: موسی گفت: خدایا، من جز بر خود و برادرم مالک و فرمانروا نیستم، پس تو میان ما و این قوم فاسق جدایی انداز.
مکارم شیرازی: (موسي) گفت پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، ميان من و اين جمعيت گنهكار جدائي بيفكن!
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: [خدا] فرمود: این سرزمین مقدس [به کیفر نافرمانی از خواسته های حق] تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول این مدت در زمینِ [سینا] سرگردان خواهند بود، پس بر این گروه نافرمان وبدکار غمگین مباش.
خرمشاهی: فرمود در اين صورت [ورود به‏] آن سرزمين چهل سال بر آنان حرام است كه در بيابانها سرگشته باشند، پس بر نافرمانان دريغ مخور
فولادوند: [خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور
قمشه‌ای: خدا گفت: (چون مخالفت امر کردند) شهر را بر آنها حرام کرده، چهل سال بایستی در بیابان حیران و سرگردان باشند، پس تو بر این گروه فاسق متأسف و اندوهگین مباش.
مکارم شیرازی: خداوند (به موسي) فرمود: اين سرزمين تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسيد) پيوسته در زمين سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) اين جمعيت گنهكار غمگين مباش.
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿۲۷﴾
انصاریان: وداستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بی تردید تو را می کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.
خرمشاهی: و بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستى و درستى بخوان، كه چون قربانى‏اى عرضه داشتند، از يكى از آنها پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد، [قابيل به هابيل‏] گفت تو را خواهم كشت، گفت خداوند تنها از پرهيزگاران مى‏پذيرد
فولادوند: و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت‏ حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت‏ خدا فقط از تقواپيشگان مى ‏پذيرد
قمشه‌ای: و بخوان بر آنها به حقیقت حکایت دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را، که چون تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: البته تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: بی‌تردید خدا (قربانی را) از متقیان خواهد پذیرفت.
مکارم شیرازی: داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان، هنگامي كه هر كدام عملي براي تقرب (به پروردگار) انجام دادند، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد (برادري كه عملش مردود شده بود به برادر ديگر) گفت: بخدا سوگند تو را خواهم كشت (برادر ديگر) گفت (من چه گناهي دارم زيرا) خدا تنها از پرهيزكاران ميپذيرد!
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۸﴾
انصاریان: مسلماً اگر تو برای کشتن من دستت را دراز کنی، من برای کشتن تو دستم را دراز نمی کنم؛ زیرا از خدا پروردگار جهانیان می ترسم.
خرمشاهی: اگر دستت را به سوى من دراز كنى كه مرا بكشى [بدان كه‏] من دست درازكننده به سوى تو نخواهم بود كه بكشمت، چرا كه از خداوند، پروردگار جهانيان مى‏ترسم‏
فولادوند: اگر دست ‏خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمى ‏كنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مى‏ ترسم
قمشه‌ای: سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می‌ترسم.
مکارم شیرازی: اگر تو براي كشتن من دست دراز كني من دست به قتل تو نميگشايم، چون از پروردگار جهانيان ميترسم!
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: من می خواهم به گناه کشتن من و گناه خودت [که سبب مردود شدن کار نیکت بود، به پیشگاه خدا] بازگردی و در نتیجه از دوزخیان باشی؛ و این است پاداش ستمکاران.
خرمشاهی: من مى‏خواهم كه بار گناه من و گناه خودت را بر دوش كشى و از دوزخيان شوى، و اين جزاى ستمگران است‏
فولادوند: من مى‏ خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است‏ سزاى ستمگران
قمشه‌ای: من خواهم که گناه (کشتن) من و گناه (مخالفت) تو هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی، که آن آتش جزای ستمکاران است.
مکارم شیرازی: من مي‏خواهم با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردي (و بار هر دو را بدوش كشي) و از دوزخيان گردي و همين است سزاي ستمكاران!
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۳۰﴾
انصاریان: نفس [طغیان گرش]، کشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد، پس او را کشت و از زیانکاران شد.
خرمشاهی: و نفس اماره او را وادار به كشتن برادرش كرد، و او را كشت، و از زيانكاران گرديد
فولادوند: پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد و وى را كشت و از زيانكاران شد
قمشه‌ای: آن گاه (پس از این گفتگو) هوای نفس او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید.
مکارم شیرازی: نفس سركش تدريجا او را مصمم به كشتن برادر كرد، و او را كشت، و از زيانكاران شد.
فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: پس [در کنار جسد برادرش سرگردان بود که] خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را می کاوید تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند. [با دیدن حرکات کلاغ] فریاد زد: وای بر من! آیا ناتوان و عاجز بودم از اینکه مانند این کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم؟! نهایتاً از پشیمانان شد.
خرمشاهی: آنگاه خداوند كلاغى برانگيخت كه زمين را [با چنگ و منقار] بكاود، تا بدين وسيله به او بنماياند كه چگونه جسد برادرش را [در خاك‏] پنهان كند، [قابيل كه چنين ديد] گفت واى بر من آيا عاجزم كه مثل اين كلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم و بدين‏سان پشيمان شد
فولادوند: پس خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مى ‏كاويد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند [قابيل] گفت واى بر من آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم پس از [زمره] پشيمانان گرديد
قمشه‌ای: آن گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید.
مکارم شیرازی: سپس خداوند زاغي را فرستاد كه در زمين جستجو (و كند و كاو) ميكرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند، او گفت: واي بر من! آيا من نميتوانم مثل اين زاغ باشم و جسد برادر خود را دفن كنم، و سرانجام (از ترس رسوائي و بر اثر فشار وجدان از كار خود) پشيمان شد.
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿۳۲﴾
انصاریان: به این سبب بر بنی اسرائیل لازم و مقرّر کردیم که هر کس انسانی را جز برای حق، [قصاص] یا بدون آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکشد، چنان است که همه انسان ها را کشته، و هر کس انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویی همه انسان ها را زنده داشته است. و یقیناً پیامبران دلایل روشنی برای بنی اسرائیل آوردند، سپس بسیاری از آنان بعد از آن در روی زمین به [تجاوز از حدود حقّ و فساد و] زیاده روی برخاستند.
خرمشاهی: به اين جهت بر بنى‏اسرائيل مقرر داشتيم كه هركس كسى را جز به قصاص قتل، يا به جزاى فساد در روى زمين، بكشد مانند اين است كه همه مردم را كشته باشد، و هركس كسى را زنده بدارد مانند اين است كه همه مردم را زنده داشته باشد، و پيامبران ما معجزاتى براى آنان آوردند آنگاه بسيارى از آنان در سرزمين خويش زياده‏روى پيشه كردند
فولادوند: از اين روى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند [با اين همه] پس از آن بسيارى از ايشان در زمين زياده‏ روى مى كنند
قمشه‌ای: بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند.
مکارم شیرازی: بهمين جهت بر بني اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد چنان است كه گوئي همه انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهائي بخشد چنان است كه گوئي همه مردم را زنده كرده است، و رسولان ما با دلايل روشن بسوي بني اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها، تعدي و اسراف، در روي زمين كردند.
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾
انصاریان: کیفر آنان که با خدا و پیامبرش می جنگند، و در زمین به فساد و تباهی می کوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دارشان آویزند، یا دست راست و پای چپشان بریده شود، یا از وطن خود تبعیدشان کنند. این برای آنان رسوایی و خواری در دنیاست، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است.
خرمشاهی: همانا جزاى كسانى كه با [دوستداران‏] خداوند و پيامبر او به محاربه برمى‏خيزند و در زمين به فتنه و فساد مى‏كوشند، اين است كه كشته شوند يا بر دار شوند يا دستها و پاهايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود، يا از سرزمين خويش تبعيد شوند، اين خوارى و زارى دنيويشان است و در آخرت هم عذاب بزرگى [در پيش‏] خواهند داشت‏
فولادوند: سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى ‏جنگند و در زمين به فساد مى ‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت
قمشه‌ای: همانا کیفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی و تبعید از سرزمین (صالحان) دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود.
مکارم شیرازی: كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مي‏خيزند و در روي زمين دست به فساد مي‏زنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس ‍ مردم حمله مي‏برند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوائي آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگي دارند.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۴﴾
انصاریان: مگر کسانی که پیش از دست یافتنتان بر آنان توبه کنند؛ پس بدانید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
خرمشاهی: مگر كسانى كه پيش از آنكه بر آنان دست يابيد، توبه كنند، كه بدانيد در اين صورت خداوند آمرزگار مهربان است‏
فولادوند: مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست‏ يابيد توبه كرده باشند پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است
قمشه‌ای: مگر آنان که توبه کنند پیش از آنکه بر آنها دست یابید، پس بدانید که خداوند بخشنده و مهربان است.
مکارم شیرازی: مگر آنها كه قبل از دست يافتن شما بر آنان توبه كنند، بدانيد (خدا توبه آنها را ميپذيرد) خداوند آمرزنده و مهربان است. شان نزول در شان نزول اين آيه چنين نقل كرده‏ اند كه: جمعي از مشركان خدمت پيامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواي مدينه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بيمار شد، پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) براي بهبودي آنها دستور داد به خارج مدينه در نقطه خوش آب و هوائي از صحرا كه شتران زكات را در آنجا به چرا مي‏بردند بروند و ضمن استفاده از آب و هواي آنجا از شير تازه شتران به حد كافي استفاده كنند، آنها چنين كردند و بهبودي يافتند اما به جاي تشكر از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) چوپانهاي مسلمان را دست و پا بريده و چشمان آنها را و سپس دست به كشتار آنها زدند و شتران زكوة را غارت كرده و از اسلام بيرون رفتند. پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) دستور داد آنها را دستگير كردند و همان كاري كه با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت، يعني چشم آنها را كور كردند و دست و پاي آنها را بريدند و كشتند تا ديگران عبرت بگيرند و مرتكب اين اعمال ضد انساني نشوند، آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.