ParsQuran
سوره 44: الدخان - جزء 25

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید روز جدایی [حق از باطل، مؤمن از کافر و پاک از ناپاک] وعده گاه همه آنهاست؛
خرمشاهی: بى‏گمان روز داورى، موعد همگى آنان است‏
فولادوند: در حقيقت روز جدا سازى موعد همه آنهاست
قمشه‌ای: همانا روز قیامت که روز فصل و جدایی (مؤمن و کافر) است وعده‌گاه جمیع خلایق است.
مکارم شیرازی: روز جدائي (حق از باطل) وعدهگاه همه آنهاست.
يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۴۱﴾
انصاریان: همان روزی که هیچ دوستی چیزی از عذاب را از دوستش دفع نمی کند، و چون [آلوده به شرک و کفرند] یاری نمی شوند؛
خرمشاهی: روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى دفاع نكند و نيز ايشان يارى نيابند
فولادوند: همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‏ تواند حمايتى كند و آنان يارى نمى ‏شوند
قمشه‌ای: روزی که هیچ حمایت خویش و یار و یاوری کسی را از عذاب نرهاند و احدی را نصرت نکنند.
مکارم شیرازی: روزي كه هيچ دوستي كمترين كمكي به دوستش نمي‏كند و از هيچ سو ياري نمي‏شوند.
إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۴۲﴾
انصاریان: مگر کسی که خدا او را مورد رحمت قرار داده است؛ زیرا او توانای شکست ناپذیر و مهربان است
خرمشاهی: مگر كسى كه خداوند بر او رحمت آورده باشد، كه او پيروزمند مهربان است‏
فولادوند: مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان
قمشه‌ای: مگر آن که خدا به او رحم کند، که او تنها بر خلق مقتدر و مهربان است.
مکارم شیرازی: مگر كسي كه خدا او را مورد رحمت قرار داده، و او عزيز و رحيم است.
إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ ﴿۴۳﴾
انصاریان: همانا درخت زقّوم،
خرمشاهی: همانا درخت زقوم
فولادوند: آرى درخت زقوم
قمشه‌ای: همانا درخت زقّوم جهنّم،
مکارم شیرازی: درخت زقوم...
طَعَامُ الْأَثِيمِ ﴿۴۴﴾
انصاریان: خوراک گنهکار است،
خرمشاهی: خوراك گناهكار[ان‏] است‏
فولادوند: خوراك گناه پيشه است
قمشه‌ای: قوت و غذای بدکاران است.
مکارم شیرازی: غذاي گنهكاران است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ ﴿۴۵﴾
انصاریان: مانند مس گداخته شده در شکم ها می جوشد،
خرمشاهی: كه مانند فلز گداخته در شكمها مى‏جوشد
فولادوند: چون مس گداخته در شكمها مى‏ گدازد
قمشه‌ای: که آن غذا در شکمهاشان چون مس گداخته در آتش می‌جوشد.
مکارم شیرازی: همانند فلز گداخته در شكمها مي‏جوشد.
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ ﴿۴۶﴾
انصاریان: چون جوشیدن آب جوشان
خرمشاهی: مانند جوشيدن آب گرم‏
فولادوند: همانند جوشش آب جوشان
قمشه‌ای: آن سان که آب به روی آتش جوشان است.
مکارم شیرازی: جوششي همچون آب سوزان.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ ﴿۴۷﴾
انصاریان: [گفته می شود:] این گنهکار را بگیرید و او را به زور به وسط دوزخ بکشانید.
خرمشاهی: [درباره هر گناهكار گوييم‏] او را بگيريد و به ميانه دوزخش بكشيد
فولادوند: او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد
قمشه‌ای: (خطاب قهر رسد که) این بدکار را بگیرید و به میان دوزخ افکنید.
مکارم شیرازی: اين كافر مجرم را بگيريد و به ميان دوزخ پرتابش كنيد.
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ ﴿۴۸﴾
انصاریان: آن گاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ریزید؛
خرمشاهی: سپس بر فراز سرش از عذاب آب گرم فرو ريزيد
فولادوند: آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد
قمشه‌ای: پس از آن آب جوشان بر سرش فرو ریزید.
مکارم شیرازی: سپس بر سر او از عذاب سوزان بريزيد!
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ ﴿۴۹﴾
انصاریان: [و بگویید:] بچش که تو همان ارجمند و بزرگواری!!
خرمشاهی: [و بگوييدش‏] بچش كه تو [به خيال خودت‏] گرانقدر گرامى هستى‏
فولادوند: بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى
قمشه‌ای: (و به استهزاء وی گویید: عذاب دوزخ را) بچش که تو بسیار (نزد خود) توانمند و گرامی هستی.
مکارم شیرازی: (به او گفته مي‏شود) بچش كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و محترم بودي!