إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید روز جدایی [حق از باطل، مؤمن از کافر و پاک از ناپاک] وعده گاه همه آنهاست؛
خرمشاهی: بىگمان روز داورى، موعد همگى آنان است فولادوند: در حقيقت روز جدا سازى موعد همه آنهاست قمشهای: همانا روز قیامت که روز فصل و جدایی (مؤمن و کافر) است وعدهگاه جمیع خلایق است. مکارم شیرازی: روز جدائي (حق از باطل) وعدهگاه همه آنهاست.
يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: همان روزی که هیچ دوستی چیزی از عذاب را از دوستش دفع نمی کند، و چون [آلوده به شرک و کفرند] یاری نمی شوند؛
خرمشاهی: روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى دفاع نكند و نيز ايشان يارى نيابند فولادوند: همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى تواند حمايتى كند و آنان يارى نمى شوند قمشهای: روزی که هیچ حمایت خویش و یار و یاوری کسی را از عذاب نرهاند و احدی را نصرت نکنند. مکارم شیرازی: روزي كه هيچ دوستي كمترين كمكي به دوستش نميكند و از هيچ سو ياري نميشوند.
إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
﴿۴۲﴾
انصاریان: مگر کسی که خدا او را مورد رحمت قرار داده است؛ زیرا او توانای شکست ناپذیر و مهربان است
خرمشاهی: مگر كسى كه خداوند بر او رحمت آورده باشد، كه او پيروزمند مهربان است فولادوند: مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان قمشهای: مگر آن که خدا به او رحم کند، که او تنها بر خلق مقتدر و مهربان است. مکارم شیرازی: مگر كسي كه خدا او را مورد رحمت قرار داده، و او عزيز و رحيم است.
إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ
﴿۴۳﴾
انصاریان: همانا درخت زقّوم،
خرمشاهی: همانا درخت زقوم فولادوند: آرى درخت زقوم قمشهای: همانا درخت زقّوم جهنّم، مکارم شیرازی: درخت زقوم...
طَعَامُ الْأَثِيمِ
﴿۴۴﴾
انصاریان: خوراک گنهکار است،
خرمشاهی: خوراك گناهكار[ان] است فولادوند: خوراك گناه پيشه است قمشهای: قوت و غذای بدکاران است. مکارم شیرازی: غذاي گنهكاران است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ
﴿۴۵﴾
انصاریان: مانند مس گداخته شده در شکم ها می جوشد،
خرمشاهی: كه مانند فلز گداخته در شكمها مىجوشد فولادوند: چون مس گداخته در شكمها مى گدازد قمشهای: که آن غذا در شکمهاشان چون مس گداخته در آتش میجوشد. مکارم شیرازی: همانند فلز گداخته در شكمها ميجوشد.
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ
﴿۴۶﴾
انصاریان: چون جوشیدن آب جوشان
خرمشاهی: مانند جوشيدن آب گرم فولادوند: همانند جوشش آب جوشان قمشهای: آن سان که آب به روی آتش جوشان است. مکارم شیرازی: جوششي همچون آب سوزان.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ
﴿۴۷﴾
انصاریان: [گفته می شود:] این گنهکار را بگیرید و او را به زور به وسط دوزخ بکشانید.
خرمشاهی: [درباره هر گناهكار گوييم] او را بگيريد و به ميانه دوزخش بكشيد فولادوند: او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد قمشهای: (خطاب قهر رسد که) این بدکار را بگیرید و به میان دوزخ افکنید. مکارم شیرازی: اين كافر مجرم را بگيريد و به ميان دوزخ پرتابش كنيد.
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ
﴿۴۸﴾
انصاریان: آن گاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ریزید؛
خرمشاهی: سپس بر فراز سرش از عذاب آب گرم فرو ريزيد فولادوند: آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد قمشهای: پس از آن آب جوشان بر سرش فرو ریزید. مکارم شیرازی: سپس بر سر او از عذاب سوزان بريزيد!
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ
﴿۴۹﴾
انصاریان: [و بگویید:] بچش که تو همان ارجمند و بزرگواری!!
خرمشاهی: [و بگوييدش] بچش كه تو [به خيال خودت] گرانقدر گرامى هستى فولادوند: بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى قمشهای: (و به استهزاء وی گویید: عذاب دوزخ را) بچش که تو بسیار (نزد خود) توانمند و گرامی هستی. مکارم شیرازی: (به او گفته ميشود) بچش كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و محترم بودي! |
||