ParsQuran
سوره 43: الزخرف - جزء 25

أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ ﴿۲۱﴾
انصاریان: یا مگر ما پیش از قرآن کتابی به آنان داده ایم که [برای اثبات ادعایشان] به آن تمسک می جویند؟
خرمشاهی: يا شايد به آنان كتابى پيش از آن داده‏ايم كه ايشان به آن متمسك‏اند؟
فولادوند: آيا به آنان پيش از آن [قرآن] كتابى داده‏ ايم كه بدان تمسك مى ‏جويند
قمشه‌ای: یا مگر بر آنها از این پیش کتابی فرستادیم که (در این سخن جبر و عقیده باطل) به آن کتاب استدلال می‌کنند؟
مکارم شیرازی: يا اينكه ما كتابي پيش از اين به آنها داده‏ ايم و آنها به آن تمسك ميجويند؟
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ ﴿۲۲﴾
انصاریان: [نه] بلکه [هیچ دلیلی بر حقّانیّت بت پرستی و شرک خود ندارند، بلکه دلگرمی آنان به آیینشان این است که] گفتند: ما پدرانمان را بر آیینی یافتیم و مسلماً ما هم با پیروی از آثارشان ره یافته ایم.
خرمشاهی: بلكه گويند ما پدرانمان را بر شيوه‏اى يافته‏ايم، و با پيروى از آنان رهيافته‏ايم‏
فولادوند: [نه] بلكه گفتند ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و ما [هم با] پى گيرى از آنان راه يافتگانيم
قمشه‌ای: بلکه گفتند: ما پدران خود را به عقاید و آیینی یافتیم و البته ما هم که در پی آنها رویم بر هدایت هستیم.
مکارم شیرازی: بلكه آنها مي‏گويند ما نياكان خود را بر مذهبي يافتيم و ما نيز به آثار آنها هدايت شده‏ ايم.
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ ﴿۲۳﴾
انصاریان: [پیروی کورکورانه و جاهلانه مخصوص اینان نیست] و به همین گونه پیش از تو در هیچ شهری بیم دهنده ای نفرستادیم، مگر آنکه سران خوشگذران و مست و مغرورش گفتند: ما پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما هم حتماً به آثارشان اقتدا می کنیم.
خرمشاهی: و بدين‏سان پيش از تو در هيچ آبادى، هشداردهنده‏اى نفرستاديم مگر آنكه ناز پروردگانش گفتند ما پدرانمان را بر شيوه‏اى يافته‏ايم، و ما در پى آنان دنباله روانيم‏
فولادوند: و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده‏ اى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافته‏ ايم و ما از پى ايشان راهسپريم
قمشه‌ای: و همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها البته پیروی خواهیم کرد.
مکارم شیرازی: همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبري انذاركننده نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور گفتند ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنها اقتدا مي‏كنيم.
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ﴿۲۴﴾
انصاریان: [بیم دهنده] گفت: آیا هر چند من آیینی هدایت کننده تر از آیینی که پدرانتان را بر آن یافته اید، برایتان بیاورم؟ گفتند: ما به آیینی که به آن فرستاده شده اید، کافریم!
خرمشاهی: بگو حتى اگر براى شما راهنماتر از آنچه پدرانتان را پيرو آن يافتيد، بياورم؟ گفتند ما رسالت شما را منكريم‏
فولادوند: گفت هر چند هدايت كننده‏ تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ ايد براى شما بياورم گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده‏ ايد كافريم
قمشه‌ای: آن رسول ما به آنان گفت: اگر چه من به آیینی بهتر از دین (باطل) پدرانتان شما را هدایت کنم (باز هم پدران را تقلید می‌کنید)؟ آنها پاسخ دادند (به هر تقدیر) ما به آنچه شما را به رسالت آن فرستاده‌اند کافریم.
مکارم شیرازی: (پيامبرشان) گفت: آيا اگر من آئيني هدايت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار مي‏كنيد؟!) گفتند (آري) ما به آنچه شما به آن مبعوث شده‏ ايد كافريم!
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۲۵﴾
انصاریان: در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم. پس با تأمل بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود.
خرمشاهی: آنگاه از ايشان داد ستانديم، پس بنگر كه سرانجام دروغ انگاران چه بوده است‏
فولادوند: پس از آنان انتقام گرفتيم پس بنگر فرجام تكذيب ‏كنندگان چگونه بوده است
قمشه‌ای: ما هم از آن مردم (پر غرور و عناد) انتقام کشیدیم، بنگر تا عاقبت حال کافران مکذّب به کجا کشید؟
مکارم شیرازی: لذا ما از آنها انتقام گرفتيم بنگر پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بود.
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ ﴿۲۶﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من بی تردید از آنچه می پرستید، بیزارم.
خرمشاهی: و چنين بود كه ابراهيم به پدرش و قومش گفت همانا من از آنچه مى‏پرستيد برى و بركنارم‏
فولادوند: و چون ابراهيم به [نا]پدرى خود و قومش گفت من واقعا از آنچه مى ‏پرستيد بيزارم
قمشه‌ای: (یاد آر) وقتی که ابراهیم با پدر (یعنی عموی خود) و قومش گفت: من از معبودان شما سخت بیزارم.
مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي را كه ابراهيم به پدرش (عمويش ‍ آذر) و قومش گفت من از آنچه شما مي‏پرستيد بيزارم!
إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ ﴿۲۷﴾
انصاریان: مگر کسی که مرا آفریده، که یقیناً او مرا هدایت می کند،
خرمشاهی: مگر از كسى كه مرا آفريده است و همو مرا هدايت فرمايد
فولادوند: مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد و البته او مرا راهنمايى خواهد كرد
قمشه‌ای: و جز آن خدایی که مرا آفریده و البته مرا هدایت خواهد کرد نمی‌پرستم.
مکارم شیرازی: مگر آن خدائي كه مرا آفريده كه او هدايتم خواهد كرد.
وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و توحید و یکتاپرستی را در نسل های بعد از خود حقیقتی پایدار قرار داد، باشد که آنان [به سوی توحید] بازگردند؛
خرمشاهی: و آن [انديشه توحيد] را سخنى ماندگار در ميان احفاد او قرار داد، باشد كه به راه آيند
فولادوند: و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد باشد كه آنان [به توحيد] بازگردند
قمشه‌ای: و خدا این خدا پرستی را در همه ذرّیّت او تا قیامت کلمه باقی گردانید، باشد که (همه فرزندانش به خدای یکتا) رجوع کنند.
مکارم شیرازی: او كلمه توحيد را كلمه باقيه در اعقاب خود قرار داد تا به سوي خدا بازگردند.
بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ ﴿۲۹﴾
انصاریان: [نه اینکه بازنگشتند و من هم از آنان انتقام نگرفتم] بلکه اینان [که در مکه آلوده به بت پرستی هستند] و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] برخوردار کردم تا آنکه حق و فرستاده ای روشنگر [چون قرآن و محمّد] به سویشان آمد؛
خرمشاهی: آرى اينان و پدرانشان را بهره‏مند ساخته‏ام تا آنكه [دين‏] حق و پيامبرى آشكار به نزد آنان آمد
فولادوند: بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‏ اى آشكار به سويشان آمد
قمشه‌ای: (و من تعجیل در عقوبت کافران نکردم) بلکه آنان و پدرانشان را (مهلت داده و از عمر) بهره‌مند کردم تا آنکه دین حق و رسول مبین بر آنها آمد.
مکارم شیرازی: ولي ما اين گروه و پدران آنها را از مواهب دنيا بهره مند ساختيم تا حق و فرستاده آشكار الهي به سراغشان آمد.
وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ ﴿۳۰﴾
انصاریان: و هنگامی که حق به سویشان آمد، گفتند: این جادوست و ما به آن کافریم،
خرمشاهی: و چون [دين‏] حق به نزد آنان آمد، گفتند اين جادوست و ما منكر آنيم‏
فولادوند: و چون حقيقت به سويشان آمد گفتند اين افسونى است و ما منكر آنيم
قمشه‌ای: و چون حق به سوی آنها آمد گفتند: این (قرآن) سحر است و ما به (وحی بودن) آن ایمان نداریم.
مکارم شیرازی: اما هنگامي كه حق به سراغشان آمد گفتند اين سحر است و ما نسبت به آن كافريم!