بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
﴿۱﴾
انصاریان: ص، سوگند به قرآن که مشتمل بر ذکر [حقایق، معارف، مطالب اخلاقی و اجتماعی و احکام حلال و حرام] است.
خرمشاهی: ص [صاد] سوگند به قرآن پندآموز فولادوند: صاد سوگند به قرآن پراندرز قمشهای: ص (رمز خدا و رسول است یا اشاره است به صمد و صانع و صادق از اسماء الهی یا به صفیّ و مصطفی که القاب پیغمبر است) قسم به قرآن صاحب مقام ذکر (و عزّت و شرافت و پند آموز عالمیان). مکارم شیرازی: ص، سوگند به قرآني كه متضمن ذكر است (كه اين كتاب اعجاز الهي است).
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
﴿۲﴾
انصاریان: [اینکه قرآن را نمی پذیرند، برای این نیست که زمینه ای برای پذیرش آن وجود ندارد] بلکه کافران [غرق] در تکبّر [و سرکشی و عداوت] و دشمنی اند.
خرمشاهی: آرى كافران گرفتار حميت [جاهليت] و ستيزهجويىاند فولادوند: آرى آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه اند قمشهای: (که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند. مکارم شیرازی: ولي كافران گرفتار غرور و اختلافند.
كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ
﴿۳﴾
انصاریان: چه بسیار اقوامی که پیش از آنان هلاک کردیم که [وقت نزول عذاب] فریاد کمک خواهی سر دادند، در حالی که وقت گریز و یافتن پناه گاه نبود؛
خرمشاهی: چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان نابودشان كرديم و فرياد خواستند اما زمان، زمان گريز [و رهايى] نبود فولادوند: چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند و[لى] ديگر مجال گريز نبود قمشهای: ما پیش از اینها طوایف بسیاری را به هلاکت رسانیدیم و آن هنگام فریادها کردند و هیچ راه نجاتی بر آنها نبود. مکارم شیرازی: چه بسيار اقوامي را كه پيش از آنها هلاك كرديم و به هنگام نزول عذاب فرياد ميزدند، ولي وقت نجات گذشته بود!
وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ
﴿۴﴾
انصاریان: و از اینکه بیم دهنده ای از جنس خودشان به سوی آنان آمده است تعجب کردند، و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغگوست.
خرمشاهی: و شگفتى مىكردند كه [پيامبر] هشداردهندهاى از خودشان به سراغ آنان آمده است، و كافران گفتند اين جادوگر دروغزن است فولادوند: و از اينكه هشداردهنده اى از خودشان برايشان آمده درشگفتند و كافران مى گويند اين ساحرى شياد است قمشهای: و (مشرکان مکّه) تعجب کردند که رسولی از همان نژاد عرب برای تذکر و پند آنان آمد، و آن کافران گفتند: او ساحری دروغگوست. مکارم شیرازی: آنها تعجب كردند كه چرا پيامبر انذار كننده اي از ميان آنها برخاسته، و كافران گفتند: اين ساحر دروغگوئي است!
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ
﴿۵﴾
انصاریان: آیا [محمّد] معبودان [گوناگون] را معبودی یگانه قرار داده است؟ به راستی [که منحصر کردن معبودان در یک معبود] چیزی بسیار شگفت است.
خرمشاهی: آيا همه خدايان را خداى يگانهاى مىسازد، اين امر عجيبى است فولادوند: آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده اين واقعا چيز عجيبى است قمشهای: آیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت میکند)؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است. مکارم شیرازی: آيا او بجاي اينهمه خدايان خداي واحدي قرار داده ؟ اين راستي چيز عجيبي است؟!
وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ
﴿۶﴾
انصاریان: سران و اشرافشان روان شدند [و فریاد برداشتند] که بروید و بر پرستش و نگهداری معبودانتان ایستادگی کنید زیرا از این دعوت [به سوی خدای یگانه] ریاست و آقایی بر اراده شده است.
خرمشاهی: و بزرگان ايشان به راه خود رفتند و گفتند كه برويد و بر [عبادت] خدايان خود شكيبايى پيشه كنيد، كه اين امر مطلوب است فولادوند: و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف [ما]ست قمشهای: و گروهی از سران قوم به راه افتاده (و چنین رأی دادند) که باید طریقه خود را ادامه دهید و در پرستش خدایان خود ثابت قدم باشید، این کاری است که مراد همه است (یا این قیام پیغمبر بر محو و نابود ساختن بتان از پیشامدهای بد روزگار است که باید با آن مقاومت کنیم). مکارم شیرازی: سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد كه ميخواهند ما را به سوي بدبختي بكشانند!
مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ
﴿۷﴾
انصاریان: ما این [پرستش معبود یگانه] را در آخرین آیین [که پدرانمان بر آن بودند] نشنیده ایم؛ این جز دروغی ساخته شده نیست.
خرمشاهی: ما چنين چيزى در آيين اخير نشنيدهايم اين جز از خود بر ساختن نيست فولادوند: [از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيده ايم اين [ادعا] جز دروغبافى نيست قمشهای: این را (که دعوی محمّد است در توحید و یگانگی خدا) در آخرین ملّت (هم که ملّت و آیین مسیح است) نشنیدهایم (زیرا ملّت عیسی نیز به سه خدا و اقانیم سه گانه معتقد است)، این جز بافندگی و دروغ چیز دیگری نیست. مکارم شیرازی: ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم، اين فقط يك دروغ است!
أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ
﴿۸﴾
انصاریان: آیا از میان ما [که دارای ثروت فراوان و مقام و قدرتیم] قرآن، فقط بر او [که فقیری یتیم بیش نیست] نازل شده است؟! [نه، قرآن دروغی ساخته شده نیست] بلکه اینان درباره قرآن من در شک هستند، بلکه هنوز عذاب را نچشیده اند [تا از بیماری شک درآیند و به حقّانیّت آن اقرار کنند و زبان از گستاخی و جسارت ببندند.]
خرمشاهی: آيا از ميان همه ما قرآن بر او نازل شده است؟ بلكه ايشان از ياد من در شك و شبههاند، يا هنوز عذاب مرا نچشيدهاند فولادوند: آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلكه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيده اند قمشهای: آیا میان همه ما (بزرگان عرب) قرآن (مخصوصا) بر او فرود آمد؟ (در صورتی که او هیچ امتیازی بر ما نداشت!) بلکه این کافران از (وحی) قرآن من در شک و ریبند، بلکه هنوز عذاب (قهر) مرا نچشیدهاند (که دست از کفر بر نمیدارند). مکارم شیرازی: آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟، آنها در حقيقت در اصل وحي من ترديد دارند بلكه آنها هنوز عذاب الهي را نچشيده اند (كه اينچنين گستاخانه سخن ميگويند).
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ
﴿۹﴾
انصاریان: مگر خزانه های رحمت پروردگار توانای شکست ناپذیر و بخشنده ات نزد آنان است [که منصب نبوّت را به هر کس که دلشان خواست ببخشند؟]
خرمشاهی: يا گنجينههاى رحمت پروردگار پيروزمند بخشندهات در اختيار آنان است؟ فولادوند: آيا گنجينه هاى رحمت پروردگار ارجمند بسيار بخشنده تو نزد ايشان است قمشهای: آیا گنجهای رحمت خدای تو که در کمال اقتدار و بخشندگی است نزد این مردم است (تا مقام رسالت را به هر که خداهند بخشند). مکارم شیرازی: مگر خزائن رحمت پروردگار قادر و بخشنده ات نزد آنها است (تا به هر كس ميل دارند بدهند)؟!
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ
﴿۱۰﴾
انصاریان: یا مگر مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست، در اختیار آنان است؟ [اگر چنین است] پس [بیایند] از نردبان ها [ی رساننده به این مالکیّت و فرمانروایی] بالا روند [و امور را به دست گیرند و مانع نزول وحی بر محمّد شوند و خود به هر کس که بخواهند وحی کنند.]
خرمشاهی: يا فرمانروايى آسمانها و زمين و مابين آنها از آن ايشان است، پس با نردبانها فراروند فولادوند: آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن ايشان است [اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند قمشهای: یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟ پس (اگر چنین است) به هر سبب (که میتوانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند). مکارم شیرازی: يا اينكه مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو است از آن آنها است ؟ (اگر چنين است) به آسمانها بروند (و جلو نزول وحي را بر قلب پاك محمد بگيرند).
جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ
﴿۱۱﴾
انصاریان: اینان لشکری ناچیز و اندک [از احزاب کفر و شرک] اند که در آنجا [که میدان جنگ بدر است] شکست خوردنی هستند.
خرمشاهی: در آنجا سپاهى است از همدستان كه شكست خوردنى است فولادوند: اين سپاهك دسته هاى دشمن در آنجا [=ب در] در هم شكستنى اند قمشهای: این نالایق سپاه کفر (بدخواه اسلام) از احزاب مغلوب و نابود شدنی در آنجاست. [یعنی در بدر. و این از اخبار غیبی قرآن کریم است. (م). مکارم شیرازی: (آري) اينها لشكر كوچك شكست خورده اي از احزابند!
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ
﴿۱۲﴾
انصاریان: پیش از اینان نیز قوم نوح و عاد و فرعون که از تمام ابزار حاکمیت برخوردار بودند [پیامبران را] انکار کردند؛
خرمشاهی: پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب سپاه، تكذيب [پيامبران را] پيشه كردند فولادوند: پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند قمشهای: پیش از این مشرکان هم قوم نوح و طایفه عاد (قوم هود) و فرعون (و فرعونیان) صاحب قدرت نیز تکذیب (پیغمبران خدا) کردند. مکارم شیرازی: قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تكذيب كردند.
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ
﴿۱۳﴾
انصاریان: و نیز قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ایکه همان احزاب کفر و شرک اند،
خرمشاهی: و نيز ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه، اين جماعتها فولادوند: و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دسته هاى مخالف بودند قمشهای: و طایفه ثمود (امت صالح) و قوم لوط و اصحاب ایکه (امت شعیب) این اقوام هم احزاب و لشکرهای بسیار (بر علیه انبیاء) بودند (و همه هلاک شدند). مکارم شیرازی: و قوم ثمود و لوط و اصحاب الايكه (قوم شعيب)، اينها احزابي بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند).
إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ
﴿۱۴﴾
انصاریان: که هر یک از اینان پیامبران را انکار کردند، پس عقوبت [من بر آنان] محقق و ثابت شد،
خرمشاهی: يكايك آنان جز تكذيب پيامبران كارى نكردند، و لذا عقاب من [در حق آنان] تحقق يافت فولادوند: هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد قمشهای: و آنان به جز تکذیب انبیا فکری و عملی نداشتند، بدین جهت عقاب من بر آنها حتم و واجب گردید. مکارم شیرازی: هر يك از اين گروهها رسولان را تكذيب كردند، و عذاب الهي درباره آنها تحقق يافت.
وَمَا يَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ
﴿۱۵﴾
انصاریان: و اینان [که تو را انکار می کنند] جز یک فریاد مرگبار را که هیچ تأخیری در آن نیست، انتظار نمی کشند،
خرمشاهی: و اينان جز بانگ مرگبار يگانهاى را انتظار نمىكشند كه فروگذار نمىكند فولادوند: و اينان جز يك فرياد را انتظار نمى ب رند كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست قمشهای: و این مردم جز یک صیحه (آسمانی که بر هلاکشان ندا کند) انتظاری ندارند و دیگر آن را باز گشتی نیست (دیگر ابدا به دنیا باز نمیگردند). مکارم شیرازی: اينها (با اين اعمالشان) انتظاري جز اين نميكشند كه يك صيحه آسماني فرود آيد صيحه اي كه در آن بازگشت نيست (و همگي را نابود سازد).
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و [اینان از روی مسخره] گفتند: پروردگارا! پیش از روز حساب، هر چه زودتر سهم ما را از عذاب به ما بده.
خرمشاهی: و ادعا كردند كه پروردگارا كارنامه ما را پيش از روز حساب، هر چه زودتر به ما بده فولادوند: و گفتند پروردگارا پيش از [رسيدن] روز حساب بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده قمشهای: و کافران (به تمسخر) گفتند: ای خدا، حساب نامه اعمال ما را تعجیل کن و پیش از روز حساب انداز. مکارم شیرازی: آنها (از روي خيره سري) گفتند. پروردگارا! نصيب ما را از عذابت هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!
اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
﴿۱۷﴾
انصاریان: بر آنچه می گویند شکیبا باش، و بنده ما داود را که دارای نیرومندی [در دانش و حکومت] بود یاد کن. او بسیار رجوع کننده [به سوی خدا] بود.
خرمشاهی: بر آنچه مىگويند شكيبايى كن، و از بنده ما داوود ياد كن كه هم توانمند بود و هم توبه كار فولادوند: بر آنچه مى گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور آرى او بسيار بازگشت كننده [به سوى خدا] بود قمشهای: تو بر سخنان (طعن و سخریّه) آنها صبر کن و از بنده ما داود یاد کن که (در اجرای امر ما) بسیار نیرومند بود (از احدی اندیشه نداشت) و دایم توبه و انابه میکرد. مکارم شیرازی: در برابر آنچه ميگويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه كار را.
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ
﴿۱۸﴾
انصاریان: همانا ما کوه ها را مسخّر و رام کردیم که با او در شبان گاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبیح می گفتند،
خرمشاهی: ما كوهها را همراه او رام كرده بوديم كه شامگاهان و بامدادان همنوا با او تسبيح مىگفتند فولادوند: ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند قمشهای: ما کوهها را با او مسخر کردیم که شب و روز خدا را تسبیح و ستایش میکردند. مکارم شیرازی: ما كوهها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح ميگفتند.
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ
﴿۱۹﴾
انصاریان: و پرندگان را [نیز] به طور دسته جمعی [مسخّر و رام کردیم که با او تسبیح می گفتند]، و همه رجوع کننده به سوی خدا بودند،
خرمشاهی: و پرندگان را كه گرد آينده بودند و همه باز گردنده فولادوند: و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت كننده [و خدا را ستايشگر] بودند قمشهای: و مرغان را مسخر (نغمه خوش او) کردیم که نزد او مجتمع گردند و همه به دربارش از هر جانب باز آیند (و در ستایش خدا با او هم آهنگ شوند). مکارم شیرازی: پرندگان را نيز دستجمعي مسخر او كرديم (تا همراه او تسبيح خدا گويند) و همه اينها بازگشت كننده به سوي او بودند.
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ
﴿۲۰﴾
انصاریان: و حکومتش را محکم و استوار ساختیم و به او حکمت و منصب داوری عطا کردیم،
خرمشاهی: و فرمانروايى او را استوار داشتيم و به او پيامبرى و نفوذ كلامى فيصلهبخش بخشيده بوديم فولادوند: و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله دهنده عطا كرديم قمشهای: و ملک و شاهی او را نیرومند ساختیم و به او قوّه درک حقایق و سخن قطعی در داوری (یا تمیز حقّ از باطل) عطا کردیم. مکارم شیرازی: و حكومت او را استحكام بخشيديم، هم دانش به او داديم و هم داوري عادلانه.
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ
﴿۲۱﴾
انصاریان: و آیا خبر مهم آن دادخواهان هنگامی که از دیوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسیده است؟
خرمشاهی: و آيا خبر اصحاب دعوى به تو رسيده است كه از ديوار محراب او بالا رفتند فولادوند: و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد قمشهای: و آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بیاجازه) بر او وارد شدند؟ مکارم شیرازی: آيا داستان شاكيان هنگامي كه از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟!
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ
﴿۲۲﴾
انصاریان: زمانی که [به طور ناگهانی] بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس [ما] دو گروه دادخواه و شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است؛ بنابراین میان ما به حق داوری کن و [در داوریت] ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن.
خرمشاهی: آنگاه كه [ناگهان] بر داوود وارد شدند و او از ايشان هراسيد، گفتند مترس، اصحاب دعوايى هستيم كه بعضى از ما بر ديگرى ستم كرده است، پس در ميان ما به حق داورى كن، و بيداد مكن و ما را به راه راست رهنمايى كن فولادوند: وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش قمشهای: هنگامی که (در محراب) بر داود داخل شدند و او از آنان سخت هراسان شد (که مبادا دشمن باشند) آنان بدو گفتند: مترس، ما دو تن (یا دو گروه) خصم یکدیگریم که برخی بر دیگری ستم کرده (و به حکومت پیش تو آمدهایم)، میان ما به حق حکم کن و با هیچ یک جور و طرفداری مکن و ما را به راه راست دلالت فرما. مکارم شیرازی: هنگامي كه (بي هيچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت كرد، گفتند نترس، دو نفر شاكي هستيم كه يكي از ما بر ديگري تعدي كرده، اكنون در ميان ما به حق داوري كن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدايت فرما.
إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ
﴿۲۳﴾
انصاریان: این برادر من است، نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، گفته است: این یکی را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.
خرمشاهی: [يكى از آنان گفت] اين دوست من است كه نود و نه ميش دارد، و من يك ميش تنها دارم، و مىگويد آن را هم به من واگذار و با من درشتگويى مىكند فولادوند: اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مى گويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است قمشهای: این برادر من نود و نه رأس میش داراست و من یک میش، این یک را هم گفته به من واگذار، و با من به قهر و غلبه و تهدید آمیز خطاب کرده است. مکارم شیرازی: اين برادر من است نود و نه ميش دارد، و من يكي بيش ندارم، اما او اصرار ميكند كه اين يكي را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه كرده است.
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: گفت: یقیناً او با درخواست افزودن میش تو به میش های خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعاً بسیاری از معاشران و شریکان به یکدیگر ستم می کنند، به جز کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و اینان اندک اند. و داود دانست که ما او را [در این حادثه] آزموده ایم، در نتیجه از پروردگارش درخواست آمرزش کرد و بی درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
خرمشاهی: [داوود] گفت به راستى با خواستن ميش تو و افزودنش به ميشهاى خود، در حق تو ستم كرده است، و بسيارى از شريكان هستند كه در حق همديگر ستم مىكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته پيش گرفته باشند، و ايشان [به واقع] اندكشمارند، و داوود دانست كه ما او را آزمودهايم، آنگاه به درگاه پروردگارش استغفار كرد، و به سجده در افتاد و توبه كرد فولادوند: [داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى دارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد قمشهای: داود گفت: البته بر تو ظلم کرده که خواسته است یک میش تو را به میشهای (نود و نه گانه) خود اضافه کند، و بسیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی میکنند مگر آنان که اهل ایمان و عمل صالح هستند که آنها هم بسیار کماند. و (پس از این قضاوت بیتأمّل و سریع) داود دانست که ما او را سخت امتحان کردهایم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت. مکارم شیرازی: (داود) گفت: مسلما او با درخواست يك ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش بر تو ستم كرده، و بسياري از دوستان به يكديگر ستم ميكنند مگر آنها كه ايمان آورده اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان كم است!، داود گمان كرد ما او را (با اين ماجرا) آزموده ايم، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ
﴿۲۵﴾
انصاریان: و ما او را در این [داوری] آمرزیدیم، بی تردید او نزد ما تقرب و منزلتی بلند و سرانجامی نیکو دارد.
خرمشاهی: آنگاه اين امر را بر او آمرزيديم، و او در نزد ما تقرب و نيك سرانجامى داشت فولادوند: و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرب و فرجامى خوش خواهد بود قمشهای: ما هم از آن کرده عفو کردیم و از او درگذشتیم و او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. مکارم شیرازی: ما اين عمل را بر او بخشيديم، و او نزد ما داراي مقام والا و آينده نيك است.
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ
﴿۲۶﴾
انصاریان: [و گفتیم:] ای داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می کند. بی تردید کسانی که از راه خدا منحرف می شوند، چون روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت دارند.
خرمشاهی: اى داوود ما تو را در روى زمين خليفه [خود] برگماشتهايم، پس در ميان مردم به حق داورى كن، و از هوى و هوس پيروى مكن، كه تو را از راه خدا گمراه كند، بىگمان كسانى كه از راه خدا گمراه مىشوند عذاب سخت و سنگينى در پيش دارند چرا كه روز حساب را فراموش كردهاند فولادوند: اى داوود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم پس ميان مردم به حق داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى روند به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش كرده اند عذابى سخت خواهند داشت قمشهای: (و او را گفتیم که) ای داود، ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، پس میان خلق خدا به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد. مکارم شیرازی: اي داود ما تو را خليفه (و نماينده خود) در زمين قرار داديم، در ميان مردم به حق داوري كن، و از هواي نفس پيروي منما كه تو را از راه خدا منحرف ميسازد، كساني كه از راه خدا گمراه شوند عذاب شديدي به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند.
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
﴿۲۷﴾
انصاریان: و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریده ایم، این پندار کافران است، پس وای بر آنان که کافرند از آتش دوزخ.
خرمشاهی: و ما آسمان و زمين و مابين آنها را بيهوده نيافريدهايم، اين پندار كسانى است كه كفر ورزيدهاند، و واى بر كسانى كه كفرورزيدهاند از [عذاب] آتش دوزخ فولادوند: و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حقپوشى كرده]اند پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده اند قمشهای: و ما آسمان و زمین و هر چه را بین آنهاست بازیچه و باطل خلق نکردهایم، این گمان کافران است، و وای بر کافران از آتش دوزخ. مکارم شیرازی: ما آسمان و زمين و آنچه را در ميان آنها است بيهوده نيافريديم، اين گمان كافران است واي بر كافران از آتش (دوزخ).
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ
﴿۲۸﴾
انصاریان: آیا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند مانند مفسدان در زمین قرار می دهیم یا پرهیزکاران را چون بدکاران؟!
خرمشاهی: آيا كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، همانند مفسدان در زمين قرار مىدهيم، يا آيا پارسايان را مانند فاجران مىشماريم؟ فولادوند: يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده اند چون مفسدان در زمين مى گردانيم يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مى دهيم قمشهای: آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار میدهیم؟ یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار میدهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد). مکارم شیرازی: آيا كساني را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون مفسدان در زمين قرار دهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران!
كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ
﴿۲۹﴾
انصاریان: این کتاب پربرکتی است که آن را بر تو نازل کرده ایم تا آیاتش را تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند.
خرمشاهی: كتابى است مبارك كه آن را بر تو فرو فرستادهايم، تا در آيات آن انديشه كنند، و خردمندان از آن پند گيرند فولادوند: [اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند قمشهای: (این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیم الشّأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند. مکارم شیرازی: اين كتابي است پر بركت كه بر تو نازل كرده ايم تا در آيات آن تدبر كنند و صاحبان مغز (و انديشه) متذكر شوند.
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
﴿۳۰﴾
انصاریان: و سلیمان را به داود بخشیدیم، چه نیکو بنده ای بود به راستی او بسیار رجوع کننده [به خدا] بود.
خرمشاهی: و به داوود سليمان را بخشيديم، چه نيكو بندهاى كه تواب بود فولادوند: و سليمان را به داوود بخشيديم چه نيكو بنده اى به راستى او توبه كار [و ستايشگر] بود قمشهای: و به داود (فرزندش) سلیمان را عطا کردیم، او بسیار نیکو بندهای بود، زیرا بسیار به درگاه خدا با تضرع و زاری رجوع میکرد. مکارم شیرازی: ما سليمان را به داود بخشيديم، چه بنده خوبي ؟ چرا كه همواره به سوي خدا بازگشت ميكرد (و به ياد او بود).
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ
﴿۳۱﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که در پایان روز اسب های چابک و تیزرو بر او عرضه کردند.
خرمشاهی: چنين بود كه شامگاهان اسبهاى نيكويى بر او عرضه داشتند فولادوند: هنگامى كه [طرف] غروب اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند قمشهای: (یاد کن) وقتی که بر او اسبهای بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت برای جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند.
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ
﴿۳۲﴾
انصاریان: پس گفت: من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم [که نماز مستحب پایان روز است] اختیار کردم [زیرا می خواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده کنم و همواره به آنها نظر می کرد] تا [خورشید] پشت پرده افق پنهان شد.
خرمشاهی: [سليمان سرگرم تماشاى آنان شد] آنگاه گفت [دريغا] من چنان شيفته مهر اسبان شدم كه از ياد پروردگارم غافل شدم، تا آنكه [خورشيد] در حجاب [مغرب] پنهان شد فولادوند: [سليمان] گفت واقعا من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمت شد قمشهای: در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسبهای نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آنکه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. مکارم شیرازی: گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (من ميخواهم از آنها در جهاد استفاده كنم او همچنان به آنها نگاه ميكرد) تا از ديدگانش پنهان شدند.
رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ
﴿۳۳﴾
انصاریان: [اسب ها چنان توجه او را جلب کرده بودند که گفت:] آنها را به من بازگردانید. پس [برای نوازش آنها] به دست کشیدن به ساق ها و گردن های آنها پرداخت؛
خرمشاهی: [سپس گفت] آنها را به نزد من باز گردانيد آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها پرداخت فولادوند: [گفت اسبها] را نزد من باز آوريد پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا] قمشهای: آن گاه (با فرشتگان موکّل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد). مکارم شیرازی: (آنها آنقدر جالب بودند كه گفت) بار ديگر آنها را بازگردانيد و دست به ساقها و گردنهاي آنها كشيد (و آنها را نوازش داد).
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و به راستی سلیمان را [درباره فرزندش] آزمودیم، و [آزمون این بود که] بر تختش جسدی [بی جان از فرزندش] افکندیم [فرزندی که سلیمان به زنده بودن او بسیار امید داشت]، آن گاه به درگاه خدا رجوع کرد [و همه امورش را به خدا واگذاشت.]
خرمشاهی: و به راستى سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى را افكنديم، سپس توبه كرد فولادوند: و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد قمشهای: و همانا ما سلیمان را در مقام امتحان آوردیم و کالبدی بر تخت وی افکندیم (برخی مفسران گفتند: یعنی دیوی را به جای او بر تخت بنشانیدیم. و برخی گفتند: چون گفت که من بر بستر صد زن خویش وارد شوم تا صد فرزند یابم و نگفت ان شاء اللّه و به خواست خدا و ذکر مشیّت الهی استثنا نکرد خدا از همه زنانش یک جسد بیجانی بر او به وجود آورد) آن گاه متذکر شد و باز به درگاه خدا توبه و انابه کرد. مکارم شیرازی: ما سليمان را آزموديم، و بر كرسي او جسدي افكنديم، سپس او به درگاه خداوند انابه كرد.
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
﴿۳۵﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و حکومتی به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد؛ یقیناً تو بسیار بخشنده ای.
خرمشاهی: گفت پروردگارا مرا بيامرز و به من فرمانروايىاى ببخش كه سزاوار هيچ كس پس از من نباشد كه تو بخششگرى فولادوند: گفت پروردگارا مرا ببخش و ملكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد در حقيقت تويى كه خود بسيار بخشنده اى قمشهای: عرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوضی. مکارم شیرازی: گفت: پروردگارا مرا ببخش، و حكومتي به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچكس نباشد، كه تو بسيار بخشنده اي.
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: پس باد را برای او مسخّر و رام کردیم که به فرمان او هر جا که می خواست نرم و آرام روان می شد.
خرمشاهی: آنگاه باد را رام او ساختيم كه به فرمان او هر جا كه خواسته باشد به آهستگى روان باشد فولادوند: پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى گرفت به فرمان او نرم روان مى شد قمشهای: ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم که به امرش هر جا میخواست به آرامی روان میشد. مکارم شیرازی: ما باد را مسخر او ساختيم تا مطابق فرمانش به نرمي حركت كند، و به هر جا او ميخواهد برود.
وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ
﴿۳۷﴾
انصاریان: و هر بنّا و غواصی از شیاطین را [مسخّر و رام او نمودیم،]
خرمشاهی: و ديوانى را كه همه بنا يا غواص بودند [مسخر او ساختيم] فولادوند: و شيطانها را [از] بنا و غواص قمشهای: و دیو و شیاطین را هم که بناهای عالی میساختند و از دریا جواهرات گرانبها میآوردند نیز مسخر امر او کردیم. مکارم شیرازی: و شياطين را مسخر او ساختيم، هر بناء و غواصي از آنها.
وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ
﴿۳۸﴾
انصاریان: و دیگر شیاطین را که با غل و زنجیر به هم بسته بودند [در سلطه او درآوردیم تا نتوانند در حکومت او فتنه و آشوب برپا کنند.]
خرمشاهی: و ديگرانى كه به هم بستگان با پاى بندها بودند فولادوند: تا [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم] قمشهای: و دیگران از شیاطین را (که در پی اضلال خلق بودند، به دست او) در غل و زنجیر کشیدیم. مکارم شیرازی: و گروه ديگري (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم.
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ
﴿۳۹﴾
انصاریان: [و به او گفتیم:] این عطای بی حساب ماست، [به هر کس خواهی] بی حساب ببخش و [از هر کس خواهی] دریغ کن.
خرمشاهی: اين بخشش ماست، بىحساب [آن را] ببخش يا براى خود نگهدار فولادوند: [گفتيم] اين بخشش ماست [آن را] بيشمار ببخش يا نگاه دار قمشهای: این (نعمت سلطنت و قدرت) عطای ماست، اینک بیحساب به هر که خواهی عطا کن و از هر که خواهی منع. مکارم شیرازی: (و به او گفتيم) اين عطاي ماست به هر كس ميخواهي (و صلاح ميبيني) ببخش و از هر كس ميخواهي امساك كن و حسابي بر تو نيست.
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ
﴿۴۰﴾
انصاریان: بی تردید او نزد ما تقرب و منزلتی بلند و سرانجامی نیکو دارد.
خرمشاهی: و او را نزد ما تقرب و نيك سرانجامى بود فولادوند: و قطعا براى او در پيشگاه ما تقرب و فرجام نيكوست قمشهای: و همانا او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. مکارم شیرازی: و براي او (سليمان) نزد ما مقامي ارجمند و سرانجامي نيك است.
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
﴿۴۱﴾
انصاریان: و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان [به سبب رنج و شکنجه ای که دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت می کند [تا از رحمت تو دلسردم کند.]
خرمشاهی: و بنده ما ايوب را ياد كن آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان به من رنج و عذاب رسانده است فولادوند: و بنده ما ايوب را به ياد آور آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد قمشهای: و یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش). مکارم شیرازی: به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامي كه پروردگارش را خوانده كه شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده.
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
﴿۴۲﴾
انصاریان: [به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبی است برای شسشتو، آبی سرد و آشامیدنی.
خرمشاهی: [گفتيم] پايت را به زمين بزن، اينك اين شستنگاهى است سرد و نوشيدنى فولادوند: [به او گفتيم] با پاى خود [به زمين] بكوب اينك اين چشمه سارى است سرد و آشاميدنى قمشهای: (خطاب کردیم که) پای به زمین زن (زد و چشمه آبی پدید آمد، گفتیم) این آبی است سرد برای شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایی). مکارم شیرازی: (به او گفتيم) پاي خود را بر زمين بكوب اين، چشمه آبي خنك براي شستشو و نوشيدن است.
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ
﴿۴۳﴾
انصاریان: و خانواده اش را [که در حادثه ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشیدیم تا رحمتی از سوی ما و تذکری برای خردمندان باشد.
خرمشاهی: و [سپس /ديگربار] خانوادهاش و همانند آن را همراه ايشان، از سر رحمت خويش و براى پندآموزى به خردمندان، به او بخشيديم فولادوند: و [مجددا] كسانش را و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد قمشهای: و ما اهل و فرزندانی که از او مردند و به قدر آنها هم علاوه به او عطا کردیم تا در حق او لطف و رحمتی کنیم و تا صاحبان عقل (نتیجه صبر در بلا را) متذکر شوند. مکارم شیرازی: و خانواده اش را به او بخشيديم، و همانند آنها را با آنها قرار داديم، تا رحمتي از سوي ما باشد و تذكري براي صاحبان فكر.
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
﴿۴۴﴾
انصاریان: و [به او گفتیم: چون سوگند خورده ای که همسرت را برای اینکه تو را در امور معنوی ناراحت کرده بود، صد تازیانه بزنی] با دستت بسته ای ترکه خشک برگیر و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشکن. بی تردید ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بنده ای! یقیناً بسیار رجوع کننده به سوی ما بود.
خرمشاهی: و [به او به رعايت عهدى كه كرده بود، گفتيم] دستهاى چوب تركه به دستت بگير، و با آن [همسرت را فقط يك بار] بزن، و سوگند مشكن، ما او را شكيبا يافتيم، چه نيكو بندهاى كه تواب بود فولادوند: [و به او گفتيم] يك بسته تركه به دستت برگير و با آن بزن و سوگند مشكن ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده اى به راستى او توبه كار بود قمشهای: و (ایوب را گفتیم) دستهای از چوبهای باریک (خرما) به دست گیر و (بر تن زن خود که بر زدنش قسم یاد کردی) بزن و عهد و قسمت را نشکن (و زن را هم بی گناه نیازار) ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بندهای بود که دایم رجوع و توجهش به درگاه ما بود. مکارم شیرازی: (و به او گفتيم) بسته اي از ساقه هاي گندم (يا مانند آن) را برگير و به او (همسرت) بزن و سوگند خود را مشكن، ما او را شكيبا يافتيم، چه بنده خوبي كه بسيار بازگشت كننده به سوي خدا بود؟
وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ
﴿۴۵﴾
انصاریان: و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که دارای قدرت و بصیرت بودند.
خرمشاهی: و ياد كن بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه همه توانمند [در عبادت] و ديدهور بودند فولادوند: و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده ور بودند به يادآور قمشهای: و باز یاد کن از بندگان خاص ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب که همه (در انجام رسالت) صاحب اقتدار و بصیرت بودند. مکارم شیرازی: و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صاحبان دستهاي (نيرومند) و چشمهاي (بينا).
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ
﴿۴۶﴾
انصاریان: ما آنان را با [صفت بسیار پرارزش] یاد کردن سرای آخرت با اخلاصی ویژه خالص ساختیم.
خرمشاهی: ما آنان را به خصلتى ويژه ساختيم كه آخرت انديشى بود فولادوند: ما آنان را با موهبت ويژه اى كه يادآورى آن سراى بود خالص گردانيديم قمشهای: ما آنان را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم. مکارم شیرازی: ما آنها را با خلوص ويژه اي خالص كرديم، و آن يادآوري سراي آخرت بود.
وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ
﴿۴۷﴾
انصاریان: به یقین آنان در پیشگاه ما از برگزیدگان و نیکان اند.
خرمشاهی: و ايشان از نظر ما از برگزيدگان نيك بودند فولادوند: و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند قمشهای: و آنها نزد ما از برگزیدگان و خوبان عالم بودند. مکارم شیرازی: و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.
وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ
﴿۴۸﴾
انصاریان: و اسماعیل والیسع وذوالکفل را یاد کن و همه از نیکان اند.
خرمشاهی: و ياد كن اسماعيل و اليسع و ذوالكفل را كه همه از نيكان بودند فولادوند: و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكانند قمشهای: و باز یاد کن از اسماعیل و یسع و ذو الکفل که همه از نیکوان جهان بودند. مکارم شیرازی: و به خاطر بياور اسماعيل و اليسع و ذالكفل را كه همه از نيكان بودند.
هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
﴿۴۹﴾
انصاریان: این [سرگذشت های سازنده] یادآوری و پند است؛ و بی تردید برای پرهیزکاران بازگشت گاه نیکویی خواهد بود.
خرمشاهی: اين ياد كردى است و پرهيزگاران را نيك سرانجامى است فولادوند: اين يادكردى است و قطعا براى پرهيزگاران فرجامى نيك است قمشهای: این آیات پند و یاد آوری (نیکان) است، و البته در جهان جاودانی برای اهل تقوا بسیار نیکو منزلگاهی است. مکارم شیرازی: اين يك يادآوري است، و براي پرهيزگاران بازگشت نيكوئي است.
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ
﴿۵۰﴾
انصاریان: [آن بازگشت گاه] بهشت های جاویدانی است که درهایش را به روی آنان گشوده اند،
خرمشاهی: بهشتهاى عدن كه درهايش براى ايشان گشوده است فولادوند: باغهاى هميشگى در حالى كه درهاى [آنها] برايشان گشوده است قمشهای: باغهای بهشت ابد که درهایش به روی آنان باز است. مکارم شیرازی: باغهاي جاويدان بهشتي كه درهايش به روي آنان گشوده است.
مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ
﴿۵۱﴾
انصاریان: در حالی که در آنجا بر تخت ها تکیه می زنند و میوه های فراوان و نوشیدنی مورد دلخواهشان را در آنجا می طلبند،
خرمشاهی: در آنجا تكيه [بر اورنگها] زدگانند، در آنجا ميوههاى بسيار، و نوشيدنى [ها] مىطلبند فولادوند: در آنجا تكيه مى زنند [و] ميوه هاى فراوان و نوشيدنى در آنجا طلب مى كنند قمشهای: در آنجا بر تختها تکیه زنند و میوههای بسیار خوش و شراب میطلبند. مکارم شیرازی: در حالي كه در آن بر تختها تكيه كرده اند و انواع ميوه ها و نوشيدنيهاي گوناگون در اختيار آنان است.
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ
﴿۵۲﴾
انصاریان: و نزد آنان زنانی است که فقط به شوهرانشان عشق می ورزند، و با شوهرانشان هم سن و سال اند.
خرمشاهی: و نزد آنان دوشيزگان همسال چشم فروهشته [/قانع به شوهر] هستند فولادوند: و نزدشان [دلبران] فروهشته نگاه همسال است قمشهای: و در خدمت آنها حوران جوان شوهر دوست با عفّتند. مکارم شیرازی: و نزد آنان همسراني است كه تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند و همگي هم سن و سالند.
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ
﴿۵۳﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] این است آنچه شما را برای روز حساب وعده می دادند.
خرمشاهی: اين است آنچه به شما براى روز حساب وعده داده شده بود فولادوند: اين است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مى شد قمشهای: این (نعمت ابد) همان است که در روز حساب به آنها وعدهتان میدادند. مکارم شیرازی: اين چيزي است كه براي روز حساب به شما وعده داده ميشود (وعدهاي تخلف ناپذير).
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ
﴿۵۴﴾
انصاریان: این بی تردید عطای ماست که برای آن پایانی نیست.
خرمشاهی: اين همان رزق معين از جانب ماست كه تمامى ندارد فولادوند: [مى گويند] در حقيقت اين روزى ماست و آن را پايانى نيست قمشهای: این است همان رزق بی انتهای ابدی ما. مکارم شیرازی: اين روزي ما است كه هرگز پايان نميگيرد.
هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ
﴿۵۵﴾
انصاریان: این [همه برای پرهیزکاران است]، و مسلماً برای سرکشان، بدترین بازگشتگاه خواهد بود.
خرمشاهی: چنين است، و سركشان را بدترين سرانجام است فولادوند: اين است [حال بهشتيان] و [اما] براى طغيانگران واقعا بد فرجامى است قمشهای: حقیقت حال خوبان این است، و اهل کفر و طغیان را بدترین منزلگاه است. مکارم شیرازی: اين (پاداش پرهيزگاران است) و براي طغيانگران بدترين محل بازگشت است.
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ
﴿۵۶﴾
انصاریان: دوزخ که در آن وارد می شوند و چه بد آرامگاهی است!
خرمشاهی: جهنم است كه واردش مىشوند و بد آرامگاهى است فولادوند: به جهنم درمى آيند و چه بد آرامگاهى است قمشهای: آنان به دوزخ در آیند که بسیار بد آرامگاهی است. مکارم شیرازی: دوزخ است كه در آن وارد ميشوند و چه بستر بدي است؟!
هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ
﴿۵۷﴾
انصاریان: این آب جوشان و مایع چرکین متعفّن است که باید آن را بچشند،
خرمشاهی: چنين است، آب جوش و چركابه كه بايد بچشندش فولادوند: اين جوشاب و چركاب است بايد آن را بچشند قمشهای: این است (از قهر حق عذابشان) و آنجا آب گرم عفن حمیم و غسّاق [حمیم: آب جوشان. غسّاق: زرداب چرکین گند آلود. (م)] را هم باید بچشند و بنوشند. مکارم شیرازی: اين نوشابه حميم و غساق است دو مايع سوزان و تيره رنگ) كه بايد از آن بچشند.
وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ
﴿۵۸﴾
انصاریان: و [جز اینها] عذاب های دیگری مانند آن دارند.
خرمشاهی: و عذابى ديگر است همانند آن به انواع و اقسام فولادوند: و از همين گونه انواع ديگر [عذابها] قمشهای: و از این عذابهای گوناگون دیگر. مکارم شیرازی: و جز اينها كيفرهاي ديگري همشكل آن را دارند.
هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ
﴿۵۹﴾
انصاریان: [چون پیشوایان کفر به دوزخ درآیند، و پیروانشان را نیز راهی دوزخ کنند ندا رسد:] این گروهی [از پیروان شما] هستند که با فشار و زور با شما وارد دوزخ می شوند. [پیشوایان کفر در پاسخ ندا دهنده گویند:] خوش آمد و گشایشی بر آنان [که پیروان ما بودند] مباد، بی تردید آنان به آتش خواهند سوخت.
خرمشاهی: اين گروهى است كه همراه با شما به دوزخ فرو رفتهاند، خوشامدى نيست ايشان را، چرا كه به آتش دوزخ در آيندهاند فولادوند: اينها گروهى اند كه با شما به اجبار [در آتش] درمى آيند بدا به حال آنها زيرا آنان داخل آتش مى شوند قمشهای: این گروهی هستند که با شما (رؤسای کفر و ضلالت) به دوزخ در آمدند (در این حال رؤسا گویند) بدا بر حال اینان که در عذاب آتش فروزان شدند. مکارم شیرازی: (به آنها گفته ميشود) اين فوجي است كه همراه شما وارد دوزخ همان رؤ ساي ضلالند) خوشامد بر آنها مباد، همگي در آتش خواهند سوخت.
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ
﴿۶۰﴾
انصاریان: [پیروان به پیشوایان] گویند: بلکه بر شما خوش آمد و گشایشی مباد، شما این عذاب را از پیش برای ما فراهم کردید، و چه بد قرارگاهی است.
خرمشاهی: گويند شما را خوشامدى نباشد، شما بوديد كه آن راه را پيش پاى ما گذاشتيد، پس چه بد قرارگاهى است فولادوند: [به رؤساى خود] مى گويند بلكه بر خود شما خوش مباد اين [عذاب] را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد و چه بد قرارگاهى است قمشهای: اهل دوزخ در جواب (رؤسایشان) گویند: بلکه بدا بر احوال خود شما، زیرا شما آن را برای ما پیش فرستادید (و سبب شدید)، که بسیار آرامگاه بدی است. مکارم شیرازی: آنها (به رؤ ساي خود) ميگويند: بلكه خوشامد بر شما مباد كه اين عذاب را شما براي ما فراهم ساختيد، چه بد قرارگاهي است اينجا؟!
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ
﴿۶۱﴾
انصاریان: می گویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را از پیش برای ما فراهم آورده است، برای او در آتش عذابی دو چندان بیفزا.
خرمشاهی: گويند پروردگارا هر كس كه اين را پيش پاى ما گذاشته است، عذابش را در آتش دوزخ دو چندان بيفزاى فولادوند: مى گويند پروردگارا هر كس اين [عذاب] را از پيش براى ما فراهم آورده عذاب او را در آتش دو چندان كن قمشهای: باز تابعان به درگاه خدا عرض کنند: پروردگارا، آن کس که برای ما این عذاب را پیش فرستاد تو در آتش، عذابش را چندین برابر بیفزا. مکارم شیرازی: (سپس) ميگويند: پروردگارا هر كس اين عذاب را براي ما فراهم ساخته عذابي مضاعف در آتش بر او بيفزا.
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ
﴿۶۲﴾
انصاریان: و می گویند: ما را چه شده که [مردان مؤمن و شایسته] ای که از اشرارشان می شمردیم، نمی بینیم.
خرمشاهی: و گويند ما را چه شده است كه مردانى را كه از بد كرداران مىشمرديمشان، [در اينجا] نمىبينيم؟ فولادوند: و مى گويند ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از [زمره] اشرار مى شمرديم نمى بينيم قمشهای: و (اهل دوزخ با یکدیگر) گویند: چه شده که ما مردانی (مؤمن) را که از سفله و اشرار میشمردیم نمیبینیم؟ مکارم شیرازی: آنها ميگويند چرا مرداني را كه ما از اشرار ميشمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نميبينيم.
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ
﴿۶۳﴾
انصاریان: آیا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتیم [و اکنون در بهشت جای دارند] یا [در دوزخ اند و] دیدگان ما به آنان نمی افتد؟!
خرمشاهی: آيا آنان را به ريشخند گرفتهايم، يا چشمها[مان] بر ايشان نمىافتد؟ فولادوند: آيا آنان را [در دنيا] به ريشخند مى گرفتيم يا چشمها[ى ما] بر آنها نمى افتد قمشهای: آیا (چون) ما آنها را (در دنیا) مسخره و استهزاء میکردیم (اینک به دوزخ در نیامدهاند)؟ یا (آنها اهل دوزخ هستند و) چشمان ما بر آنها نمیافتد؟ مکارم شیرازی: آيا ما آنها را به سخريه گرفتيم يا (به اندازهاي حقير بودند كه) چشمها آنها را نميديد؟!
إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ
﴿۶۴﴾
انصاریان: این گفتگو و مجادله اهل آتش حتمی و واقع شدنی است.
خرمشاهی: بىگمان ستيزه دوزخيان با همديگر حق است فولادوند: اين مجادله اهل آتش قطعا راست است قمشهای: این منازعه اهل آتش دوزخ محقق و حتمی است. مکارم شیرازی: اين يك واقعيت است گفتگوهاي خصمانه دوزخيان!
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
﴿۶۵﴾
انصاریان: بگو: من فقط بیم دهنده ام، و هیچ معبودی جز خدای یگانه قهّار نیست.
خرمشاهی: بگو من فقط هشداردهندهام و خدايى جز خداوند يگانه قهار نيست فولادوند: بگو من فقط هشداردهنده اى هستم و جز خداى يگانه قهار معبودى ديگر نيست قمشهای: بگو که من رسولی منذر (و ناصح) بیش نیستم و جز خدای فرد قهّار (که بر همه عالم غالب و قاهر است) خدایی نیست. مکارم شیرازی: بگو من فقط يك انذاركننده ام و هيچ معبودي جز خداوند يگانه قهار نيست.
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
﴿۶۶﴾
انصاریان: پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست، توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است.
خرمشاهی: پروردگار آسمانها و زمين و مابين آنها كه پيروزمند آمرزگار است فولادوند: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است همان شكست ناپذير آمرزنده قمشهای: آفریننده آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست، همان خدای مقتدر و بسیار آمرزنده. مکارم شیرازی: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، پروردگار عزيز و غفار.
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ
﴿۶۷﴾
انصاریان: بگو: این [قرآن من] خبری بزرگ است،
خرمشاهی: بگو آن خبرى است بس بزرگ فولادوند: بگو اين خبرى بزرگ است قمشهای: بگو آن (حکایت که از قیامت و اهل بهشت و دوزخ برای شما آوردم) خبر بزرگ عالم است. مکارم شیرازی: بگو: اين يك خبر بزرگ است!
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ
﴿۶۸﴾
انصاریان: که شما از آن روی می گردانید.
خرمشاهی: كه شما از آن رويگردانيد فولادوند: [كه] شما از آن روى برمى تابيد قمشهای: (و دریغا که) شما از شنیدن آن خبر بزرگ اعراض میکنید. مکارم شیرازی: كه شما از آن روي گردان هستيد.
مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ
﴿۶۹﴾
انصاریان: من از ملأ اعلی هنگامی که [درباره آفرینش آدم] مجادله می کردند، هیچ خبری ندارم.
خرمشاهی: مرا هيچ آگاهى از ملأاعلى نيست، آنگاه كه [فرشتگان] مجادله كردند فولادوند: مرا در باره ملاء اعلى هيچ دانشى نبود آنگاه كه مجادله میکردند قمشهای: مرا بر فرشتگان عالم بالا که (در قضیّه خلق آدم یا غیر آن) خصومت و گفتگو داشتند علمی (پیش از وحی خدا) نبود. مکارم شیرازی: من از ملاء اعلي (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامي كه (درباره آفرينش آدم مخاصمه ميكردند خبر ندارم.
إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ
﴿۷۰﴾
انصاریان: به من وحی نمی شود جز برای اینکه بیم دهنده ای آشکارم.
خرمشاهی: به من وحى نمىشود جز در اين باب كه من هشداردهندهاى آشكارم فولادوند: به من هيچ [چيز] وحى نمى شود جز اينكه من هشداردهنده اى آشكارم قمشهای: و به من وحی نمیرسد جز اینکه من با بیان روشن و آشکار (خلق را از عذاب خدا) بترسانم. مکارم شیرازی: تنها چيزي كه به من وحي ميشود اين است كه من انذاركننده آشكاري هستم.
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ
﴿۷۱﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشری از گل خواهم آفرید.
خرمشاهی: چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود همانا من آفريننده انسانى از گل هستم فولادوند: آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفريد قمشهای: (یاد کن) هنگامی که خدایت به فرشتگان گفت که من بشری از گل خواهم آفرید. مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي را كه پروردگارت به ملائكه گفت: من بشري را از گل ميآفرينم.
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید.
خرمشاهی: پس چون او را استوار بپرداختم، و در آن از روح خود دميدم براى او به سجده در افتيد فولادوند: پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده كنان براى او [به خاك] بيفتيد قمشهای: پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید. مکارم شیرازی: هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خودم در آن دميدم براي او سجده كنيد.
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: پس فرشتگان همه با هم سجده کردند؛
خرمشاهی: آنگاه فرشتگان همگى سجده كردند فولادوند: پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند قمشهای: پس تمام فرشتگان بدون استثنا سجده کردند. مکارم شیرازی: در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردند.
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
﴿۷۴﴾
انصاریان: مگر ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد.
خرمشاهی: مگر ابليس كه استكبار ورزيد و از كافران شد فولادوند: مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد قمشهای: مگر شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره کافران گردید. مکارم شیرازی: جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران بود!
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ
﴿۷۵﴾
انصاریان: [خدا] فرمود: ای ابلیس! تو را چه چیزی از سجده کردن بر آنچه که با دستان قدرت خود آفریدم، بازداشت؟ آیا تکبّر کردی یا از بلند مرتبه گانی؟
خرمشاهی: فرمود اى ابليس چه چيزى تو را از سجده به آنچه با دستان خويش آفريدهام، بازداشت؟ آيا استكبار ورزيدى يا از بلندمرتبگان بودى؟ فولادوند: فرمود اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى آيا تكبر نمودى يا از [جمله] برترىجويانى قمشهای: خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، تو را چه مانع شد که به موجودی (با قدر و شرافت) که من به دو دست (علم و قدرت) خود آفریدم سجده کنی؟ آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبه عالم قدس اعلا بودی (که نمیبایست سجده کنند). مکارم شیرازی: گفت: اي ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقي كه با قدرت خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردي، يا از برترين بودي ؟ (بالاتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!).
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
﴿۷۶﴾
انصاریان: گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل ساختی.
خرمشاهی: گفت من بهتر از او هستم، [چرا] كه مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل آفريدهاى فولادوند: گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده اى و او را از گل آفريده اى قمشهای: شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش (نورانی سرکش) و او را از گل (تیره پست) خلقت کردهای. مکارم شیرازی: گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفريده اي و او را از گل.
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
﴿۷۷﴾
انصاریان: [خدا] گفت: از آن [جایگاه] بیرون رو که بی تردید تو رانده شده ای؛
خرمشاهی: فرمود از آنجا بيرون شو كه تو مطرودى فولادوند: فرمود پس از آن [مقام] بيرون شو كه تو رانده اى قمشهای: خدا فرمود (ای شیطان جاهل خودبین) اینک از این جایگاه بیرون رو که تو (غرور و تکبر کردی و) سخت رانده درگاه ما شدی. مکارم شیرازی: فرمود: از آسمانها (و از صفوف ملائكه) خارج شو كه تو رانده درگاه مني!
وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ
﴿۷۸﴾
انصاریان: و حتماً لعنت من تا روز قیامت بر تو باد.
خرمشاهی: و لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود فولادوند: و تا روز جزا لعنت من بر تو باد قمشهای: و بر تو لعنت (و غضب) من تا روز جزا حتمی و محقّق است. مکارم شیرازی: و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود.
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
﴿۷۹﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! مرا تا روزی که مردم برانگیخته می شوند، مهلت ده.
خرمشاهی: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه [مردمان] برانگيخته شوند مهلت ده فولادوند: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى شوند مهلت ده قمشهای: شیطان عرض کرد: پروردگارا، پس مهلتم ده که تا روز قیامت زنده مانم. مکارم شیرازی: عرض كرد: پروردگار من! مرا تا روزي كه انسانها برانگيخته ميشوند مهلت ده.
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
﴿۸۰﴾
انصاریان: [خدا] گفت: تو از مهلت یافتگانی،
خرمشاهی: فرمود [پذيرفتم] تو از مهلت يافتگانى فولادوند: فرمود در حقيقت تو از مهلت يافتگانى قمشهای: خدا فرمود: از مهلت یافتگانت قرار دادیم. مکارم شیرازی: فرمود تو از مهلت داده شدگاني.
إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
﴿۸۱﴾
انصاریان: تا زمانی معین و معلوم.
خرمشاهی: تا روز آن هنگام معين فولادوند: تا روز معين معلوم قمشهای: تا روز معیّن و وقت معلوم (که صلاح نظام عالم میدانیم). مکارم شیرازی: ولي تا روز و زمان معيني.
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۸۲﴾
انصاریان: گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه می کنم،
خرمشاهی: گفت [سوگند] به عزت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت فولادوند: [شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مى برم قمشهای: شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد. مکارم شیرازی: گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
﴿۸۳﴾
انصاریان: مگر بندگان خالص شده ات را.
خرمشاهی: مگر از ميان آنان، آن بندگانت را كه اخلاص يافتهاند فولادوند: مگر آن بندگان پاكدل تو را قمشهای: مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. مکارم شیرازی: مگر بندگان خالص تو از ميان آنها.
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
﴿۸۴﴾
انصاریان: [خدا] گفت: سوگند به حق و فقط حق را می گویم
خرمشاهی: فرمود حق است و حق را مىگويم فولادوند: فرمود حق [از من] است و حق را مى گويم قمشهای: خدا فرمود: به حق سوگند و کلام من حق و حقیقت است. مکارم شیرازی: فرمود: به حق سوگند، و حق ميگويم.
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۸۵﴾
انصاریان: که بی تردید دوزخ را از تو و آنان که از تو پیروی کنند، از همگی پر خواهم کرد
خرمشاهی: كه جهنم را از تو و همه كسانى از آنان كه از تو پيروى مىكنند، آكنده خواهم ساخت فولادوند: هرآينه جهنم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند از همگيشان خواهم انباشت قمشهای: که جهنم را از (جنس) تو و پیروانت از آنان تمام پر خواهم کرد. مکارم شیرازی: كه جهنم را از تو و پيروانت همگي پر خواهم كرد.
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ
﴿۸۶﴾
انصاریان: بگو: من برای ابلاغ دین هیچ پاداشی از شما نمی خواهم و از کسانی که چیزی را از نزد خود می سازند [و ادعای باطل می کنند] نیستم.
خرمشاهی: بگو براى آن [رسالت] از شما مزدى نمىطلبم، و من از بر خود بستگان نيستم فولادوند: بگو مزدى بر اين [رسالت] از شما طلب نمى كنم و من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم قمشهای: (ای رسول، به امت) بگو: من مزد رسالت از شما نمیخواهم و من (بی حجت و برهان الهی مقام وحی و رسالت را) بر خود نمیبندم. مکارم شیرازی: بگو: (اي پيامبر!) من از شما هيچ پاداشي نميطلبم و من از متكلفين نيستم (سخنانم روشن و همراه با دليل است).
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ
﴿۸۷﴾
انصاریان: آن [قرآن را که بر شما می خوانم] جز مایه تذکر و پندی برای جهانیان نیست.
خرمشاهی: اين جز پندى براى جهانيان نيست فولادوند: اين [قرآن] جز پندى براى جهانيان نيست قمشهای: این قرآن نیست جز اندرز و پند برای اهل عالم. مکارم شیرازی: اين ( قرآن) وسيله تذكر براي همه جهانيان است.
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
﴿۸۸﴾
انصاریان: و بی تردید پس از مدتی خبر [صدق حقّانیّت و ظهور عینی آیات و وعده های] آن را خواهید دانست.
خرمشاهی: و خبرش را پس از چندى خواهيد دانست فولادوند: و قطعا پس از چندى خبر آن را خواهيد دانست قمشهای: و شما منکران بر صدق و حقیقت این مقال پس از چندی (هنگام مرگ و انتقال به آخرت) به خوبی آگاه میشوید. مکارم شیرازی: و خبر آن را بعد از مدتي ميشنويد! |
||