مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ
﴿۹۲﴾
انصاریان: شما را چه شده که سخن نمی گویید؟
خرمشاهی: شما را چه مىشود چرا سخن نمىگوييد؟ فولادوند: شما را چه شده كه سخن نمى گوييد قمشهای: چرا سخن نمیگویید؟ (شما چه خدایان بیاثر باطلی هستید!) مکارم شیرازی: (اصلا) چرا سخن نميگوئيد؟!
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ
﴿۹۳﴾
انصاریان: پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.]
خرمشاهی: پس [نهانى] بر آنان ضربهاى به شدت فرود آورد فولادوند: پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت قمشهای: و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست). مکارم شیرازی: سپس ضربه اي محكم با دست راست و با توجه بر پيكر آنها فرود آورد (و همه را جز بت بزرگ در هم شكست)
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ
﴿۹۴﴾
انصاریان: مردم با شتاب به سوی او آمدند.
خرمشاهی: آنگاه شتابان رو به سوى او آوردند فولادوند: تا دوان دوان سوى او روىآور شدند قمشهای: قوم (آگه شدند و) با شتاب (از پی انتقام) به سوی او آمدند. مکارم شیرازی: آنها با سرعت به سراغ او آمدند.
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ
﴿۹۵﴾
انصاریان: [به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟!
خرمشاهی: [ابراهيم] گفت آيا چيزى را كه [با دست خود] تراشيدهايد مىپرستيد؟ فولادوند: [ابراهيم] گفت آيا آنچه را مى تراشيد مى پرستيد قمشهای: ابراهیم گفت: آیا رواست که شما چیزی به دست خود بتراشید و آن را پرستش کنید؟ مکارم شیرازی: او (ابراهيم) گفت: آيا چيزي را ميپرستيد كه با دست خود ميتراشيد؟
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ
﴿۹۶﴾
انصاریان: در حالی که خدا شما را و آنچه را می سازید، آفریده است.
خرمشاهی: و حال آنكه خداوند شما را و چيزهايى را كه بر سر آنها كار مىكنيد، آفريده است فولادوند: با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى سازيد آفريده است قمشهای: در صورتی که شما و آنچه (از بتان) میسازید همه را خدا آفریده. مکارم شیرازی: با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهائي را كه ميسازيد!
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ
﴿۹۷﴾
انصاریان: گفتند: برای او بنایی بسازید [که گنجایش آتش فراوانی داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بیندازید.
خرمشاهی: گفتند براى او بنايى بر آوريد، و او را در آتش بيندازيد فولادوند: گفتند برايش [كوره]خانه اى بسازيد و در آتشش بيندازيد قمشهای: (قوم حجت و برهانش نشنیدند و) گفتند: باید بر او آتشخانهای بسازید و او را در آتش افکنید. مکارم شیرازی: آنها گفتند بناي مرتفعي براي او بسازيد، و او را در جهنمياز آتش بيفكنيد!
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ
﴿۹۸﴾
انصاریان: پس خواستند به او نیرنگی زنند، ولی ما آنان را پست و شکست خورده کردیم.
خرمشاهی: آنگاه در حق او بد سگاليدند، ولى آنان را فرودست گردانديم فولادوند: پس خواستند به از نيرنگى زنند و[لى] ما آنان را پست گردانيديم قمشهای: نمرودیان قصد مکر و ستمش کردند ما هم آنان را خوار و نابود ساختیم (و آتش را بر او گلستان کردیم). مکارم شیرازی: آنها طرحي براي نابودي ابراهيم ريخته بودند ولي ما آنها را پست و مغلوب ساختيم.
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ
﴿۹۹﴾
انصاریان: و [وقتی از این مهلکه جان سالم به در برد] گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می روم، و [او] به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.
خرمشاهی: و [ابراهيم] گفت من رونده به سوى پروردگارم هستم، كه به زودى مرا رهنمايى خواهد كرد فولادوند: و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا كه مرا راه نمايد قمشهای: و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود میروم که البته هدایتم خواهد فرمود. مکارم شیرازی: (او از اين مهلكه به سلامت بيرون آمد) و گفت: من به سوي پروردگارم ميروم او مرا هدايت خواهد كرد.
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۱۰۰﴾
انصاریان: پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.
خرمشاهی: پروردگارا به من از شايستگان فرزندى ببخش فولادوند: اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شايستگان بخش قمشهای: بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما. مکارم شیرازی: پروردگارا! به من از (فرزندان) صالح ببخش.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ
﴿۱۰۱﴾
انصاریان: پس ما او را به پسری بردبار مژده دادیم.
خرمشاهی: آنگاه او را به فرزندى بردبار مژده داديم فولادوند: پس او را به پسرى بردبار مژده داديم قمشهای: پس مژده پسر بردباری به او دادیم. مکارم شیرازی: ما او (ابراهيم) را به نوجواني بردبار و پر استقامت بشارت داديم. |
||