أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: آیا [مشرکان مکه] ندانسته اند چه بسیار از اقوام پیش از آنان را [به سبب کفر و طغیانشان] هلاک کردیم که آنان هرگز نزد اینان برنمی گردند، [و در دنیا زندگی دوباره نمی یابند،]
خرمشاهی: آيا نينديشيدهاند كه چه بسيار پيش از ايشان، نسلهايى را نابود كرديم كه آنان به سوى اينان باز نگشتند فولادوند: مگر نديده اند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمى گردند قمشهای: آیا ندیدند چه بسیار طوایفی را پیش از اینها هلاک کردیم که دیگر ابدا به (دیار) اینان باز نگردند؟ مکارم شیرازی: آيا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنها (به خاطر گناهانشان) هلاك كرديم، آنها هرگز به سوي ايشان باز نميگردند.
وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ
﴿۳۲﴾
انصاریان: و همه آنان [بدون استثنا گردآوری خواهند شد و] در قیامت نزد ما احضار می شوند.
خرمشاهی: و همگيشان جز جمعى نيستند كه نزد ما احضار كرده شوند فولادوند: و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد قمشهای: و هیچ کس (از گذشته و آینده در عالم) نیست جز آنکه همه نزد ما حاضر آورده میشوند. مکارم شیرازی: و همه آنها روز قيامت نزد ما حاضر ميشوند.
وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: و این زمین مرده برای آنان نشانه ای [آشکار بر اینکه ما مردگان را در قیامت زنده می کنیم] می باشد که آن را زنده کردیم و از آن دانه بیرون می آوریم که از آن می خورند،
خرمشاهی: و زمين پژمرده [/باير]مايه عبرتى است براى آنان كه زندهاش گردانديم و از آن دانهها برآورديم كه از آن مىخورند فولادوند: و زمين مرده برهانى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مى خورند قمشهای: و یک برهان برای آنان (بر این که ما مردگان را زنده میکنیم) آن است که زمین مرده را (به باران رحمت) زنده کرده و از آن دانهای که قوت و روزی خلق شود میرویانیم. مکارم شیرازی: زمين مرده براي آنها آيتي است، ما آنرا زنده كرديم، و دانه هائي از آن خارج ساختيم، و آنها از آن ميخورند.
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ
﴿۳۴﴾
انصاریان: و در آن بوستان هایی از درختان خرما و انگور قرار دادیم، و در آن از چشمه های گوناگون روان ساختیم،
خرمشاهی: و در آن باغهايى از خرما و انگور پديد آورديم و در آنجا چشمهساران روان ساختيم فولادوند: و در آن [زمين] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمه ها در آن روان كرديم قمشهای: و در زمین باغها از نخل خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمههای آب جاری کردیم. مکارم شیرازی: و در آن باغهائي از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمه هائي از آن بيرون فرستاديم.
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: تا از میوه آن و آنچه دست هایشان به عمل می آورد [مانند شیره، کشمش، شربت و...] بخورند، آیا سپاس گزاری نمی کنند؟
خرمشاهی: تا سرانجام از بار و بر آن و آنچه دستهاى خودشان عمل آورده بود، بخورند، آيا سپاس نمىگزارند؟ فولادوند: تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند آيا باز [هم] سپاس نمى گزارند قمشهای: تا مردم از میوه آن باغها تناول کنند و از انواع غذاهایی که (از این میوهها و نباتات) به دست خود عمل میآورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمتها به جای آرند. مکارم شیرازی: تا از ميوه آن بخورند در حالي كه دست آنها هيچ دخالتي در ساختن آن نداشته است، آيا شكر خدا را بجا نميآورند؟
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: منزّه [از هر عیب و نقصی] است آنکه همه زوج ها را آفرید از آنچه زمین می رویاند و از وجود خودشان و از آنچه نمی دانند،
خرمشاهی: پاك و منزه است كسى كه همه گونهها را آفريده است، از جمله آنچه زمين مىروياند و نيز از [وجود] خودشان و نيز آنچه نمىشناسند فولادوند: پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مى روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمى دانند همه را نر و ماده گردانيده است قمشهای: پاک و منزه است خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات (و حیوانات) و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که اینان از آنها آگه نیستند. مکارم شیرازی: منزه است كسي كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين ميروياند، و از خود و از آنچه نميدانند!
وَآيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: و نشانه ای [از نشانه های قدرت و حکمت ما] برای آنها شب است که [پوشش] روز را از آن برمی کنیم، پس ناگاه آنان به تاریکی درآیند،
خرمشاهی: و براى آنان شب پديده شگرفى است كه روز را از آن جدا مىسازيم كه آنگاه در تاريكى فرو مىروند فولادوند: و نشانه اى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمى كنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مى روند قمشهای: و برهان دیگر برای خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده روز را از آن برگیریم ناگهان همه آنان (و همه چیز) در تاریکی فرو میروند. مکارم شیرازی: شب براي آنها (نيز) نشانه اي است (از عظمت خدا) ما روز را از آن بر ميگيريم، ناگهان تاريكي آنها را فرا ميگيرد.
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
﴿۳۸﴾
انصاریان: و خورشید [نیز برای آنان نشانه ای از قدرت ماست] که همواره به سوی قرارگاهش حرکت می کند. این اندازه گیری توانای شکست ناپذیر و داناست،
خرمشاهی: و خورشيد با قرار و قاعده[ى معينش] جريان دارد، اين اندازه آفرينى [خداوند] پيروزمند داناست فولادوند: و خورشيد به [سوى] قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است قمشهای: و نیز خورشید تابان بر مدار معیّن خود دایم بیهیچ اختلاف به گردش است. این طرح و تدبیر خدای دانای مقتدر است (و برهان دیگر بر قدرت اوست). مکارم شیرازی: و خورشيد (نيز براي آنها آيتي است) كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير خداوند قادر و دانا است.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و برای ماه منزل هایی قرار دادیم تا اینکه به صورت شاخه کهنه هلالی شکل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدریج بدر کامل شود،]
خرمشاهی: و ماه را نيز منزلگاههايى مقرر داشتهايم تا [در سير خويش] همچون شاخه خشكيده ديرينه باز مىگردد فولادوند: و براى ماه منزلهايى معين كرده ايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد قمشهای: و نیز (گردش) ماه را (در) منازل معیّن مقدّر کردیم تا مانند شاخه خشکیده خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و این بر قدرت حق برهان دیگری است). مکارم شیرازی: و براي ماه منزلگاههائي قرار داديم (و به هنگامي كه اين منازل را طي كرد) سرانجام به صورت شاخه كهنه (قوسي شكل و زرد رنگ) خرما در ميآيد.
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: نه برای خورشید این توان هست که به ماه برسد، و نه شب از روز پیشی می گیرد، و هر کدام در مداری شناورند.
خرمشاهی: نه خورشيد را سزاوار است كه [در سير خود] به ماه برسد، و نه شب بر روز سبقت جويد، و همه در سپهرى شناورند فولادوند: نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند قمشهای: نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بیپایان) شناورند. مکارم شیرازی: نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشي ميگيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند. |
||