ParsQuran
سوره 27: النمل - جزء 19

إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
انصاریان: به راستی من زنی را یافتم که بر آنان حکومت می کند، و از هر چیزی [که از وسایل و لوازم حکومت و قدرت است] به او داده اند و تختی بزرگ دارد،
خرمشاهی: من زنى را يافتم كه بر آنان فرمانروايى مى‏كرد و از همه‏چيز برخوردار بود، و تختى شگرف داشت‏
فولادوند: من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت
قمشه‌ای: همانا (در آن ملک) زنی را یافتم که بر مردم آن کشور پادشاهی داشت و به آن زن هر گونه دولت و نعمت (و زینت امور دنیوی) عطا شده بود و (علاوه بر اینها) تخت با عظمتی داشت.
مکارم شیرازی: من زني را ديدم كه بر آنها حكومت مي‏كند و همه چيز در اختيار داشت (مخصوصا) تخت عظيمي دارد.
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾
انصاریان: او و قومش را یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند و شیطان، اعمال [زشتشان] را برای آنان آراسته و در نتیجه آنان را از راه [حق] بازداشته است به این سبب هدایت نمی یابند،
خرمشاهی: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خداوند، به خورشيد سجده مى‏كردند، و شيطان كار و كردارشان را در نظرشان آراسته جلوه داده بود، و ايشان را از راه [خدا] باز داشته بود و آنان رهيافته نبودند
فولادوند: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند
قمشه‌ای: آن زن را با تمام رعیتش یافتم که به جای خدا خورشید را می‌پرستیدند و شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده و آنها را به کلی از راه خدا باز داشته و آنها هم به حق راه یافته نیستند.
مکارم شیرازی: (اما) من او و قومش را ديدم كه براي غير خدا - خورشيد - سجده مي‏كنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدايت نخواهند شد.
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾
انصاریان: [و شیطان آنان را این گونه فریب داده] تا برای خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمین را بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می کنید، می داند.
خرمشاهی: تا سجده نكنند در برابر خداوندى كه نهان آسمانها و زمين را آشكار مى‏كند و آنچه پنهان مى‏داريد و آنچه آشكار مى‏داريد مى‏داند
فولادوند: [آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى ‏آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند سجده نكنند
قمشه‌ای: تا خدای را که (نور او) در آسمان و زمین هر پنهان (در ظلمت عدم) را به عرصه ظهور آورد و بر نهان و آشکار شما آگاه است پرستش نکنند.
مکارم شیرازی: چرا براي خداوندي سجده نمي‏كنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است خارج مي‏كند؟ و آنچه را مخفي مي‏كنيد و آشكار نمي‏سازيد، مي‏داند؟
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۲۶﴾
انصاریان: خدای یکتا که معبودی جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است.
خرمشاهی: خداوند است كه خدايى جز او نيست و او پروردگار عرش عظيم است‏
فولادوند: خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است
قمشه‌ای: در صورتی که خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست پروردگار عرش با عظمت (و ملک بی‌نهایت) است (و تنها سزاوار پرستش اوست).
مکارم شیرازی: خداوندي كه معبودي جز او نيست، و پروردگار و صاحب عرش ‍ عظيم است.
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾
انصاریان: [سلیمان به هدهد] گفت: به زودی [درباره ادعایت] تأمل و بررسی می کنم که آیا راست گفته ای یا از دروغگویانی،
خرمشاهی: [سليمان‏] گفت خواهيم ديد كه آيا راست گفته‏اى يا از دروغگويان بوده‏اى‏
فولادوند: گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى
قمشه‌ای: سلیمان هدهد را گفت: باید تحقیق کنیم تا صدق و کذب سخنت را دریابیم.
مکارم شیرازی: (سليمان) گفت: ما تحقيق مي‏كنيم ببينيم راست گفتي يا از دروغگويان هستي؟!
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
انصاریان: این نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن، سپس به دور از دیدگان آنان خود را کناری بگیر و بنگر چه پاسخیمی دهند؟
خرمشاهی: اين نامه مرا ببر و نزد آنان بيفكن، سپس از آنان روى برتاب، و ببين كه چه پاسخى مى‏دهند
فولادوند: اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏ دهند
قمشه‌ای: اینک نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن و از نزد آنها باز شو آن گاه بنگر تا پاسخ چه می‌دهند.
مکارم شیرازی: اين نامه مرا ببر و بر آنها بيفكن سپس برگرد (و در گوشه‏ اي توقف كن) ببين آنها چه عكسالعملي نشان مي‏دهند.
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾
انصاریان: [ملکه سبا پس از آگاهی از مضمون نامه] گفت: ای سران و اشراف! همانا نامه ای نیکو و با ارزشی به سوی من افکنده اند،
خرمشاهی: [بلقيس‏] گفت اى بزرگان نزد من نامه‏اى گرامى انداخته شده است‏
فولادوند: [ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه‏ اى ارجمند براى من آمده است
قمشه‌ای: (بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است.
مکارم شیرازی: (ملكه سبا) گفت: اي اشراف! نامه پر ارزشي به سوي من افكنده شده!
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾
انصاریان: یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است،
خرمشاهی: آن از سوى سليمان است و با نام خداوند بخشنده مهربان [آغاز مى‏گردد]
فولادوند: كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان
قمشه‌ای: که آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است.
مکارم شیرازی: اين نامه از سليمان است و چنين مي‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان …
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: و [مضمونش این است که] بر من برتری مجویید و همه با حالت تسلیم نزد من آیید.
خرمشاهی: حاكى از اينكه بر من سركشى مكنيد و با من از در تسليم در آييد
فولادوند: بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد
قمشه‌ای: (و بعد چنین نگاشته) که بر من برتری مجویید و تسلیم امر من شوید.
مکارم شیرازی: توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾
انصاریان: گفت: ای سران و اشراف! در کارم به من نظر دهید تا شما نزد من حضور داشتید، من [بدون شما] فیصله دهنده کاری نبوده ام.
خرمشاهی: [بلقيس‏] گفت اى بزرگان در كارم به من نظر دهيد [چرا كه‏] هيچ كارى را از پيش نبرده‏ام، مگر آنكه شما در آن حاضر و ناظر بوده‏ايد
فولادوند: گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‏حضور شما [تا به حال] كارى را فيصله نداده‏ ام
قمشه‌ای: آن‌گاه گفت: ای رجال کشور، شما به کار من رأی دهید که من تاکنون بی‌حضور شما به هیچ کار تصمیم نگرفته‌ام.
مکارم شیرازی: (سپس) گفت: اي اشراف (و اي بزرگان) نظر خود را در اين امر مهم بازگو كنيد كه من هيچ كار مهمي را بدون حضور شما انجام نداده‏ ام.