لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ
﴿۲۱﴾
انصاریان: قطعاً او را عذابی سخت خواهم کرد یا [برای عبرت دیگر پرندگان] او را سر می برم، یا باید [برای غایب بودنش] دلیلی روشن برایم بیاورد.
خرمشاهی: او را عذابى سخت مىكنم يا سرش را مىبرم، مگر آنكه حجتى روشن براى من [براى غيبت خود] بياورد فولادوند: قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد قمشهای: (چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (برای غیبتش) دلیلی روشن (و عذری صحیح) بیاورد. مکارم شیرازی: من او را قطعا كيفر شديدي خواهم داد و يا او را ذبح ميكنم و يا دليل روشني (براي غيبتش) براي من بياورد.
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ
﴿۲۲﴾
انصاریان: پس [هدهد] زمانی نه چندان دور درنگ کرد [و با شتاب بازگشت،] پس گفت: [ای سلیمان!] من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای، و [من] از [سرزمین] سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام.
خرمشاهی: آنگاه [هدهد] مدتى نه چندان دراز [در غيبت] درنگ كرد، سپس [آمد و] گفت من به چيزى كه تو آگاهى نيافتى، آگاه شدم و برايت از سبا خبرى يقينى آوردهام فولادوند: پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده ام قمشهای: پس از اندک مکثی هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزی که تو از آن (در جهان) آگاه نشدهای خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبری راست و مهم آوردم. مکارم شیرازی: چندان طول نكشيد (كه هدهد آمد و) گفت من بر چيزي آگاهي يافتم كه تو بر آن آگاهي نيافتي من از سرزمين سبا يك خبر قطعي براي تو آورده ام.
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ
﴿۲۳﴾
انصاریان: به راستی من زنی را یافتم که بر آنان حکومت می کند، و از هر چیزی [که از وسایل و لوازم حکومت و قدرت است] به او داده اند و تختی بزرگ دارد،
خرمشاهی: من زنى را يافتم كه بر آنان فرمانروايى مىكرد و از همهچيز برخوردار بود، و تختى شگرف داشت فولادوند: من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت قمشهای: همانا (در آن ملک) زنی را یافتم که بر مردم آن کشور پادشاهی داشت و به آن زن هر گونه دولت و نعمت (و زینت امور دنیوی) عطا شده بود و (علاوه بر اینها) تخت با عظمتی داشت. مکارم شیرازی: من زني را ديدم كه بر آنها حكومت ميكند و همه چيز در اختيار داشت (مخصوصا) تخت عظيمي دارد.
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: او و قومش را یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند و شیطان، اعمال [زشتشان] را برای آنان آراسته و در نتیجه آنان را از راه [حق] بازداشته است به این سبب هدایت نمی یابند،
خرمشاهی: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خداوند، به خورشيد سجده مىكردند، و شيطان كار و كردارشان را در نظرشان آراسته جلوه داده بود، و ايشان را از راه [خدا] باز داشته بود و آنان رهيافته نبودند فولادوند: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند قمشهای: آن زن را با تمام رعیتش یافتم که به جای خدا خورشید را میپرستیدند و شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده و آنها را به کلی از راه خدا باز داشته و آنها هم به حق راه یافته نیستند. مکارم شیرازی: (اما) من او و قومش را ديدم كه براي غير خدا - خورشيد - سجده ميكنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدايت نخواهند شد.
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
﴿۲۵﴾
انصاریان: [و شیطان آنان را این گونه فریب داده] تا برای خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمین را بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می کنید، می داند.
خرمشاهی: تا سجده نكنند در برابر خداوندى كه نهان آسمانها و زمين را آشكار مىكند و آنچه پنهان مىداريد و آنچه آشكار مىداريد مىداند فولادوند: [آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى نماييد مى داند سجده نكنند قمشهای: تا خدای را که (نور او) در آسمان و زمین هر پنهان (در ظلمت عدم) را به عرصه ظهور آورد و بر نهان و آشکار شما آگاه است پرستش نکنند. مکارم شیرازی: چرا براي خداوندي سجده نميكنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است خارج ميكند؟ و آنچه را مخفي ميكنيد و آشكار نميسازيد، ميداند؟
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
﴿۲۶﴾
انصاریان: خدای یکتا که معبودی جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است.
خرمشاهی: خداوند است كه خدايى جز او نيست و او پروردگار عرش عظيم است فولادوند: خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است قمشهای: در صورتی که خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست پروردگار عرش با عظمت (و ملک بینهایت) است (و تنها سزاوار پرستش اوست). مکارم شیرازی: خداوندي كه معبودي جز او نيست، و پروردگار و صاحب عرش عظيم است.
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: [سلیمان به هدهد] گفت: به زودی [درباره ادعایت] تأمل و بررسی می کنم که آیا راست گفته ای یا از دروغگویانی،
خرمشاهی: [سليمان] گفت خواهيم ديد كه آيا راست گفتهاى يا از دروغگويان بودهاى فولادوند: گفت خواهيم ديد آيا راست گفته اى يا از دروغگويان بوده اى قمشهای: سلیمان هدهد را گفت: باید تحقیق کنیم تا صدق و کذب سخنت را دریابیم. مکارم شیرازی: (سليمان) گفت: ما تحقيق ميكنيم ببينيم راست گفتي يا از دروغگويان هستي؟!
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
﴿۲۸﴾
انصاریان: این نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن، سپس به دور از دیدگان آنان خود را کناری بگیر و بنگر چه پاسخیمی دهند؟
خرمشاهی: اين نامه مرا ببر و نزد آنان بيفكن، سپس از آنان روى برتاب، و ببين كه چه پاسخى مىدهند فولادوند: اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى دهند قمشهای: اینک نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن و از نزد آنها باز شو آن گاه بنگر تا پاسخ چه میدهند. مکارم شیرازی: اين نامه مرا ببر و بر آنها بيفكن سپس برگرد (و در گوشه اي توقف كن) ببين آنها چه عكسالعملي نشان ميدهند.
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ
﴿۲۹﴾
انصاریان: [ملکه سبا پس از آگاهی از مضمون نامه] گفت: ای سران و اشراف! همانا نامه ای نیکو و با ارزشی به سوی من افکنده اند،
خرمشاهی: [بلقيس] گفت اى بزرگان نزد من نامهاى گرامى انداخته شده است فولادوند: [ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه اى ارجمند براى من آمده است قمشهای: (بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است. مکارم شیرازی: (ملكه سبا) گفت: اي اشراف! نامه پر ارزشي به سوي من افكنده شده!
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
﴿۳۰﴾
انصاریان: یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است،
خرمشاهی: آن از سوى سليمان است و با نام خداوند بخشنده مهربان [آغاز مىگردد] فولادوند: كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان قمشهای: که آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است. مکارم شیرازی: اين نامه از سليمان است و چنين ميباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان … |
||