بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ
﴿۱﴾
انصاریان: طس ـ این آیات [باعظمت] قرآن و کتابی روشنگر است،
خرمشاهی: طس [طا سين] اين آيات قرآن و كتابى روشنگر است فولادوند: طا سين اين است آيات قرآن و [آيات] كتابى روشنگر قمشهای: طس (شاید اشاره به سوره است یا نام خدا یا رسول است که به آن قسم یاد شده) این آیات قرآن (بزرگ) و کتاب روشن خداست. مکارم شیرازی: طس، اين آيات قرآن، و كتاب مبين است.
هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۲﴾
انصاریان: [که سراسر] هدایت کننده [انسان ها] و برای مؤمنان مژده دهنده است.
خرمشاهی: رهنمود و مژدهبخش مؤمنان فولادوند: كه [مايه] هدايت و بشارت براى مؤمنان است قمشهای: که هدایت و بشارت برای اهل ایمان است. مکارم شیرازی: وسيله هدايت و بشارت براي مؤ منان است.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
﴿۳﴾
انصاریان: همانان که نماز برپا می دارند و زکات می پردازند، و قاطعانه به آخرت یقین دارند؛
خرمشاهی: كسانى كه نماز را برپا مىدارند و زكات را مىپردازند و به آخرت ايقان دارند فولادوند: همانان كه نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و خود به آخرت يقين دارند قمشهای: آنان که نماز به پا میدارند و زکات میدهند و کاملا به عالم آخرت یقین دارند. مکارم شیرازی: همان كساني كه نماز را بر پا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و به آخرت يقين دارند.
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ
﴿۴﴾
انصاریان: به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [زشتشان] را در نظرشان آراستیم، پس همواره در حیرت و سرگردانی اند،
خرمشاهی: بىگمان كسانى كه به آخرت ايمان ندارند كار و كردارشان را در چشمشان آراسته جلوه مىدهيم، و ايشان سرگشتهاند فولادوند: كسانى كه به آخرت ايمان ندارند كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند قمشهای: همانا آنان که ایمان به عالم آخرت نمیآورند (پس از اتمام حجت) ما اعمالشان را در نظرشان جلوه دهیم و آنها به کلی گمراه و سرگشته شوند. مکارم شیرازی: كساني كه ايمان به آخرت ندارند اعمال (سوء) آنها را براي آنان زينت ميدهيم به طوري كه آنها سرگردان ميشوند.
أُولَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ
﴿۵﴾
انصاریان: اینان کسانی هستند که عذاب سختی برای آنان است و بی تردید آنان در آخرت زیانکارترین [مردم] اند.
خرمشاهی: اينان كسانى هستند كه عذاب سخت را [در پيش] دارند و در آخرت زيانكارترين [انسانها] هستند فولادوند: آنان كسانى اند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود و در آخرت خود زيانكارترين [مردم] اند قمشهای: آنها را هم (در دنیا) سختترین عذاب است و هم در آخرت زیانکارترین خلقند. مکارم شیرازی: آنها كساني هستند كه عذاب بد (و دردناك) براي آنها است و آنها در آخرت زيانكارترين مردمند.
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
﴿۶﴾
انصاریان: یقیناً تو قرآن را از نزد حکیمی دانا فرا می گیری.
خرمشاهی: و تو قرآن را از پيشگاه فرزانهاى دانا فرا مىگيرى فولادوند: و حقا تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى دارى قمشهای: و تو (ای رسول ما) آیات قرآن (عظیم) از جانب خدایی حکیم و دانا (به وحی) بر تو القا میشود. مکارم شیرازی: و بطور مسلم اين قرآن از سوي حكيم و دانائي بر تو القا ميشود.
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
﴿۷﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که موسی به خانواده اش گفت: به راستی من آتشی را از دور دیدم، به زودی خبری از آن برای شما می آورم، یا از آن شعله ای برگرفته به شما می رسانم تا خود را گرم کنید،
خرمشاهی: چنين بود كه موسى به خانوادهاش گفت من آتشى مىبينم، به زودى از آن خبرى براى شما مىآورم يا شعله اخگرى برايتان مىآورم باشد كه گرم شويد فولادوند: [يادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت من آتشى به نظرم رسيد به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد يا شعله آتشى براى شما مى آورم باشد كه خود را گرم كنيد قمشهای: (به یاد آر) هنگامی که موسی (وقت بیچارگی و درد حمل زن در آن بیابان سرد و ظلمت نوری دید و) به اهل بیتش گفت: مرا آتشی به نظر آمد میروم تا از آن به زودی خبری برایتان بیاورم یا شاید برای گرم شدن شما شعلهای برگیرم. مکارم شیرازی: (به خاطر بياور) هنگامي را که موسي به خانواده خود گفت: من آتشي از دور ديدم؛ (همين جا توقف کنيد؛) بزودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا شعله آتشي تا گرم شويد.
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿۸﴾
انصاریان: پس هنگامی که نزد آن آمد، ندا رسید که پربرکت باد آنکه در آتش است و آنکه پیرامون آن است، و منزّه و پاک است خدا که پروردگار جهانیان است.
خرمشاهی: و چون به نزديك آن آمد، ندا داده شد كه هر كس در نزديك آتش و پيرامون آن است، بركت يافته است، و پاك است خداوندى كه پروردگار جهانيان است فولادوند: چون نزد آن آمد آوا رسيد كه خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانيان قمشهای: چون موسی بدان آتش نزدیک شد او را ندا کردند که آن کس را که در (اشتیاق) این آتش است یا به گردش (در طلب) است (مقدمش به لطف حق) مبارک باد، و منزه است خدا که آفریننده عوالم بیحد و نهایت است. مکارم شیرازی: هنگامي که نزد آتش آمد، ندايي برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است و کسي که در اطراف آن است (= فرشتگان و موسي)! و منزه است خداوندي که پروردگار جهانيان است!
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
﴿۹﴾
انصاریان: ای موسی! یقیناً منم خدای توانای شکست ناپذیر و حکیم،
خرمشاهی: اى موسى آن منم كه خداوند پيروزمند فرزانه هستم فولادوند: اى موسى اين منم خداى عزيز حكيم قمشهای: (از آن آتش شجر طور ندا آمد) ای موسی، همانا منم خدای مقتدر دانای درستکار. مکارم شیرازی: اي موسي! من خداوند عزيز و حکيمم!
وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و عصایت را بیفکن. پس وقتی آن را دید که تند و شتابان حرکت می کند، گویا ماری باریک و تیزرو است، پشت کنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. [ندا رسید:] ای موسی! نترس که پیامبران [به سبب دارا بودن مقام عصمت و پاکی از گناه،] نزد من نمی ترسند،
خرمشاهی: و عصايت را بينداز، آنگاه كه آن را نگريست كه مىجنبيد گويى كه مارى است، پشت كرد [و پا به فرار گذاشت] و برنگشت [گفته شد] اى موسى مترس كه پيامبران در پيشگاه من نمىترسند فولادوند: و عصايت را بيفكن پس چون آن را همچون مارى ديد كه مى جنبد پشت گردانيد و به عقب بازنگشت اى موسى مترس كه فرستادگان پيش من نمى ترسند قمشهای: و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمیترسند. مکارم شیرازی: و عصايت را بيفکن! - هنگامي که (موسي) به آن نگاه کرد، ديد (با سرعت) همچون ماري به هر سو مي دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتي پشتِ سر خود را نگاه نکرد- اي موسي! نترس، که رسولان در نزد من نمي ترسند!
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
﴿۱۱﴾
انصاریان: مگر کسی که ستم کند [که او باید بترسد]؛ ولی زمانی که پس از بدی نیکی را [که ایمان و کار شایسته است] جایگزین آن نماید [از عذاب من در امان است و نباید بترسد]؛ زیرا من بسیار آمرزنده و مهربانم،
خرمشاهی: مگر كسى كه ستمى كرده باشد، سپس نيكوكارى را جانشين گناه كرده باشد، كه آنگاه من آمرزگار مهربانم فولادوند: ليكن كسى كه ستم كرده سپس بعد از بدى نيكى را جايگزين [آن] گردانيده [بداند] كه من آمرزنده مهربانم قمشهای: (ستمکاران عالم باید بترسند) مگر کسی که ستم و کار بد کند آنگاه به زودی (توبه کند و) نیکویی را جایگزین بدی کند (تا خدایش ببخشد) که همانا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. مکارم شیرازی: مگر کسي که ستم کند؛ سپس بدي را به نيکي تبديل نمايد، که (توبه او را مي پذيرم، و) من غفور و رحيمم!
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
﴿۱۲﴾
انصاریان: و دستت را در گریبانت کن تا بدون هیچ عیبی، سفید و درخشان بیرون آید، [با این دو معجزه که در ضمن] نه معجزه است به سوی فرعون و قومش [برو] که قطعاً آنان گروهی نافرمانند؛
خرمشاهی: و دستت را در گريبانت كن، تا سپيد و درخشان بدون هيچ بيمارى [پيسى] بيرون آيد [و با] معجزات نهگانه به سوى فرعون و قومش [برو] كه ايشان قومى نافرمانند فولادوند: و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بى عيب بيرون آيد [اينها] از [جمله] نشانه هاى نه گانه اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببرى] زيرا كه آنان مردمى نافرمانند قمشهای: و دست در گریبان خود کن تا چون بیرون آید نه از مرض (برص، بلکه از نظر لطف خدا) سپید و روشن (چون ماه تابان) گردد، آن گاه با نه معجز الهی (یعنی عصا و ید بیضا و ملخ و قمّل و ضفدع و خون و شکافتن دریا و کوه و طوفان) به سوی فرعون و قومش که گروهی فاسق و نابکارند به رسالت روانه شو. مکارم شیرازی: و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه اي است که تو با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند!
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ
﴿۱۳﴾
انصاریان: هنگامی که معجزات روشن ما به سویشان آمد، گفتند: این جادویی آشکار است.
خرمشاهی: و چون آيات ما روشنگرانه به سر وقت آنان آمد، گفتند اين جادويى آشكار است فولادوند: و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند اين سحرى آشكار است قمشهای: اما چون آیات و معجزات ما به طور روشن به آنها ارائه شد گفتند که این سحر بودنش روشن و آشکار است. مکارم شیرازی: و هنگامي که آيات روشني بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحري است آشکار!
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
﴿۱۴﴾
انصاریان: و آنها را در حالی که باطنشان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، ستمکارانه وبرتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!
خرمشاهی: و آنها را از در ستم و سركشى انكار كردند، و حال آنكه دلهايشان آنها را باور داشت، بنگر كه سرانجام اهل فساد چگونه بود فولادوند: و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود قمشهای: و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند). مکارم شیرازی: و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند، در حالي که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۵﴾
انصاریان: و یقیناً ما به داود و سلیمان، دانش [ویژه] دادیم، و آن دو گفتند: همه ستایش ها ویژه خداست، همان که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری عطا کرده است،
خرمشاهی: و به راستى به داوود و سليمان دانشى بخشيديم و هر دو گفتند سپاس خداوند را كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى داد فولادوند: و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است قمشهای: و همانا ما به داود و سلیمان مقام دانشی بزرگ عطا کردیم و گفتند: ستایش و سپاس خدای را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت و برتری عطا فرمود. مکارم شیرازی: و ما به داوود و سليمان، دانشي عظيم داديم؛ و آنان گفتند: ستايش از آنِ خداوندي است که ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد.
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
﴿۱۶﴾
انصاریان: و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! [معرفت و آگاهی به] زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چیزی [که به پیامبران و پادشاهان داده اند] به ما عطا کرده اند، یقیناً این امتیاز و برتری آشکاری است.
خرمشاهی: و سليمان از داوود ميراث برد و گفت اى مردم به ما [فهم] زبان مرغان آموخته شده است، و بسى چيزها به ما بخشيده شده است، اين بخششى آشكار است فولادوند: و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزى به ما داده شده است راستى كه اين همان امتياز آشكار است قمشهای: و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است. مکارم شیرازی: و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است.
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
﴿۱۷﴾
انصاریان: و برای سلیمان، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند، [و آنان را از حرکت باز می داشتند] تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند؛
خرمشاهی: و سپاهيان سليمان از جن و انس و مرغان به نزد او گرد آمدند، آنگاه به همديگر پيوستند فولادوند: و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند قمشهای: و سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهی تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند. مکارم شیرازی: لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زياد بودند كه بايد توقف كنند تا به هم ملحق شوند.
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
﴿۱۸﴾
انصاریان: [پس حرکت کردند] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.
خرمشاهی: تا آنجا كه به وادى موران رسيدند، مورى [به زبان حال] گفت اى موران به درون خانههايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را ناآگاهانه درهم نكوبند فولادوند: تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچه اى [به زبان خويش] گفت اى مورچگان به خانه هايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند قمشهای: تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند. مکارم شیرازی: تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچگان! به لانه هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نميفهمند!
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ
﴿۱۹﴾
انصاریان: پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و [به سبب نعمت فهم گفتار حیوانات] گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
خرمشاهی: [سليمان] از سخن او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا به من الهام كن [و توفيق ده] كه بر نعمتت كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاسگزارم و كارى نيك كنم كه آن را بپسندى، و مرا به رحمتت در زمره بندگان شايستهات درآور فولادوند: [سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته اى كه آن را مى پسندى بپردازم و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل كن قمشهای: سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایستهات داخل گردان. مکارم شیرازی: (سليمان) از سخن او تبسمي كرد و خنديد و گفت: پروردگارا! شكر نعمتهائي را كه بر من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي به من الهام فرما و توفيق مرحمت كن تا عمل صالحي كه موجب رضاي تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ
﴿۲۰﴾
انصاریان: و [سلیمان] جویای پرندگان شد [و هدهد را در میان پرندگان بارگاهش نیافت] پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمی بینم [آیا هست و او را نمی بینم] یا از غایبان است؟
خرمشاهی: و سپس از [حال] مرغان بازجست و گفت مرا چه مىشود كه هدهد را نمىبينم، يا شايد از غائبان است؟ فولادوند: و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى بينم يا شايد از غايبان است قمشهای: و سلیمان (از میان سپاه خود) جویای حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمیبینمش؟ بلکه (بیاجازه من) غیبت کرده است؟ مکارم شیرازی: (سليمان) در جستجوي پرنده (هدهد) برآمد و گفت چرا هدهد را نميبينم يا اينكه او از غايبان است.
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ
﴿۲۱﴾
انصاریان: قطعاً او را عذابی سخت خواهم کرد یا [برای عبرت دیگر پرندگان] او را سر می برم، یا باید [برای غایب بودنش] دلیلی روشن برایم بیاورد.
خرمشاهی: او را عذابى سخت مىكنم يا سرش را مىبرم، مگر آنكه حجتى روشن براى من [براى غيبت خود] بياورد فولادوند: قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد قمشهای: (چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (برای غیبتش) دلیلی روشن (و عذری صحیح) بیاورد. مکارم شیرازی: من او را قطعا كيفر شديدي خواهم داد و يا او را ذبح ميكنم و يا دليل روشني (براي غيبتش) براي من بياورد.
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ
﴿۲۲﴾
انصاریان: پس [هدهد] زمانی نه چندان دور درنگ کرد [و با شتاب بازگشت،] پس گفت: [ای سلیمان!] من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای، و [من] از [سرزمین] سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام.
خرمشاهی: آنگاه [هدهد] مدتى نه چندان دراز [در غيبت] درنگ كرد، سپس [آمد و] گفت من به چيزى كه تو آگاهى نيافتى، آگاه شدم و برايت از سبا خبرى يقينى آوردهام فولادوند: پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده ام قمشهای: پس از اندک مکثی هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزی که تو از آن (در جهان) آگاه نشدهای خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبری راست و مهم آوردم. مکارم شیرازی: چندان طول نكشيد (كه هدهد آمد و) گفت من بر چيزي آگاهي يافتم كه تو بر آن آگاهي نيافتي من از سرزمين سبا يك خبر قطعي براي تو آورده ام.
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ
﴿۲۳﴾
انصاریان: به راستی من زنی را یافتم که بر آنان حکومت می کند، و از هر چیزی [که از وسایل و لوازم حکومت و قدرت است] به او داده اند و تختی بزرگ دارد،
خرمشاهی: من زنى را يافتم كه بر آنان فرمانروايى مىكرد و از همهچيز برخوردار بود، و تختى شگرف داشت فولادوند: من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت قمشهای: همانا (در آن ملک) زنی را یافتم که بر مردم آن کشور پادشاهی داشت و به آن زن هر گونه دولت و نعمت (و زینت امور دنیوی) عطا شده بود و (علاوه بر اینها) تخت با عظمتی داشت. مکارم شیرازی: من زني را ديدم كه بر آنها حكومت ميكند و همه چيز در اختيار داشت (مخصوصا) تخت عظيمي دارد.
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ
﴿۲۴﴾
انصاریان: او و قومش را یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند و شیطان، اعمال [زشتشان] را برای آنان آراسته و در نتیجه آنان را از راه [حق] بازداشته است به این سبب هدایت نمی یابند،
خرمشاهی: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خداوند، به خورشيد سجده مىكردند، و شيطان كار و كردارشان را در نظرشان آراسته جلوه داده بود، و ايشان را از راه [خدا] باز داشته بود و آنان رهيافته نبودند فولادوند: او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند قمشهای: آن زن را با تمام رعیتش یافتم که به جای خدا خورشید را میپرستیدند و شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده و آنها را به کلی از راه خدا باز داشته و آنها هم به حق راه یافته نیستند. مکارم شیرازی: (اما) من او و قومش را ديدم كه براي غير خدا - خورشيد - سجده ميكنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدايت نخواهند شد.
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
﴿۲۵﴾
انصاریان: [و شیطان آنان را این گونه فریب داده] تا برای خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمین را بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می کنید، می داند.
خرمشاهی: تا سجده نكنند در برابر خداوندى كه نهان آسمانها و زمين را آشكار مىكند و آنچه پنهان مىداريد و آنچه آشكار مىداريد مىداند فولادوند: [آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى نماييد مى داند سجده نكنند قمشهای: تا خدای را که (نور او) در آسمان و زمین هر پنهان (در ظلمت عدم) را به عرصه ظهور آورد و بر نهان و آشکار شما آگاه است پرستش نکنند. مکارم شیرازی: چرا براي خداوندي سجده نميكنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است خارج ميكند؟ و آنچه را مخفي ميكنيد و آشكار نميسازيد، ميداند؟
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
﴿۲۶﴾
انصاریان: خدای یکتا که معبودی جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است.
خرمشاهی: خداوند است كه خدايى جز او نيست و او پروردگار عرش عظيم است فولادوند: خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است قمشهای: در صورتی که خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست پروردگار عرش با عظمت (و ملک بینهایت) است (و تنها سزاوار پرستش اوست). مکارم شیرازی: خداوندي كه معبودي جز او نيست، و پروردگار و صاحب عرش عظيم است.
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ
﴿۲۷﴾
انصاریان: [سلیمان به هدهد] گفت: به زودی [درباره ادعایت] تأمل و بررسی می کنم که آیا راست گفته ای یا از دروغگویانی،
خرمشاهی: [سليمان] گفت خواهيم ديد كه آيا راست گفتهاى يا از دروغگويان بودهاى فولادوند: گفت خواهيم ديد آيا راست گفته اى يا از دروغگويان بوده اى قمشهای: سلیمان هدهد را گفت: باید تحقیق کنیم تا صدق و کذب سخنت را دریابیم. مکارم شیرازی: (سليمان) گفت: ما تحقيق ميكنيم ببينيم راست گفتي يا از دروغگويان هستي؟!
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
﴿۲۸﴾
انصاریان: این نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن، سپس به دور از دیدگان آنان خود را کناری بگیر و بنگر چه پاسخیمی دهند؟
خرمشاهی: اين نامه مرا ببر و نزد آنان بيفكن، سپس از آنان روى برتاب، و ببين كه چه پاسخى مىدهند فولادوند: اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى دهند قمشهای: اینک نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن و از نزد آنها باز شو آن گاه بنگر تا پاسخ چه میدهند. مکارم شیرازی: اين نامه مرا ببر و بر آنها بيفكن سپس برگرد (و در گوشه اي توقف كن) ببين آنها چه عكسالعملي نشان ميدهند.
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ
﴿۲۹﴾
انصاریان: [ملکه سبا پس از آگاهی از مضمون نامه] گفت: ای سران و اشراف! همانا نامه ای نیکو و با ارزشی به سوی من افکنده اند،
خرمشاهی: [بلقيس] گفت اى بزرگان نزد من نامهاى گرامى انداخته شده است فولادوند: [ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه اى ارجمند براى من آمده است قمشهای: (بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است. مکارم شیرازی: (ملكه سبا) گفت: اي اشراف! نامه پر ارزشي به سوي من افكنده شده!
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
﴿۳۰﴾
انصاریان: یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است،
خرمشاهی: آن از سوى سليمان است و با نام خداوند بخشنده مهربان [آغاز مىگردد] فولادوند: كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان قمشهای: که آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است. مکارم شیرازی: اين نامه از سليمان است و چنين ميباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان …
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: و [مضمونش این است که] بر من برتری مجویید و همه با حالت تسلیم نزد من آیید.
خرمشاهی: حاكى از اينكه بر من سركشى مكنيد و با من از در تسليم در آييد فولادوند: بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد قمشهای: (و بعد چنین نگاشته) که بر من برتری مجویید و تسلیم امر من شوید. مکارم شیرازی: توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ
﴿۳۲﴾
انصاریان: گفت: ای سران و اشراف! در کارم به من نظر دهید تا شما نزد من حضور داشتید، من [بدون شما] فیصله دهنده کاری نبوده ام.
خرمشاهی: [بلقيس] گفت اى بزرگان در كارم به من نظر دهيد [چرا كه] هيچ كارى را از پيش نبردهام، مگر آنكه شما در آن حاضر و ناظر بودهايد فولادوند: گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بىحضور شما [تا به حال] كارى را فيصله نداده ام قمشهای: آنگاه گفت: ای رجال کشور، شما به کار من رأی دهید که من تاکنون بیحضور شما به هیچ کار تصمیم نگرفتهام. مکارم شیرازی: (سپس) گفت: اي اشراف (و اي بزرگان) نظر خود را در اين امر مهم بازگو كنيد كه من هيچ كار مهمي را بدون حضور شما انجام نداده ام.
قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: گفتند: ما دارای قدرت و مالک وسایل رزمی سختی هستیم، پس بنگر چه فرمان می دهی؟
خرمشاهی: گفتند ما نيرومندان و رزمآوران سهمگينى هستيم و حكم حكم توست، بنگر كه چه مىفرمايى فولادوند: گفتند ما سخت نيرومند و دلاوريم و[لى] اختيار كار با توست بنگر چه دستور مى دهى قمشهای: رجال ملک به او اظهار داشتند که ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شما تا به فکر روشن چه دستور فرمایی. مکارم شیرازی: گفتند: ما داراي نيروي كافي و قدرت جنگي فراوان هستيم، ولي تصميم نهائي با تو است ببين چه دستور ميدهي ؟
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ
﴿۳۴﴾
انصاریان: گفت: همانا پادشاهان هنگامی که [با ابزار، ادوات جنگی و سپاهی رزمی] وارد شهری می شوند، آن را تباه می کنند و عزیزان اهلش را به ذلت و خواری می نشانند و [آنان] همواره چنین می کنند!
خرمشاهی: [بلقيس] گفت همانا پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را به تباهى كشند و گرانقدران اهلش را بىمقدار گردانند، و اينگونه عمل كنند فولادوند: [ملكه] گفت پادشاهان چون به شهرى درآيند آن را تباه و عزيزانش را خوار مى گردانند و اين گونه مى كنند قمشهای: بلقیس گفت: پادشاهان چون به دیاری حمله آرند آن کشور را ویران سازند و عزیزترین اشخاص مملکت را ذلیلترین افراد گیرند و رسم و سیاستشان بر این کار خواهد بود. مکارم شیرازی: گفت: پادشاهان هنگامي كه وارد منطقه آبادي شوند آن را به فساد و تباهي ميكشند و عزيزان آنجا را ذليل ميكنند، (آري) كار آنها همين گونه است.
وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: من به سوی آنان هدیه ای [قابل توجه] می فرستم، پس با تأمل می نگرم که فرستادگان با چه پاسخی بر می گردند؟
خرمشاهی: و من فرستنده هديهاى به سوى آنان هستم و چشم به راه اينكه فرستادگان چه پاسخى مىآورند فولادوند: و [اينك] من ارمغانى به سويشان مى فرستم و مى نگرم كه فرستادگان [من] با چه چيز بازمى گردند قمشهای: و (صلاح این است که) حال من هدیهای بر آنان بفرستم تا ببینم فرستادگانم از جانب سلیمان پاسخ چگونه باز میآرند. مکارم شیرازی: و من ( اكنون جنگ را صلاح نميبينم) هديه گرانبهائي براي آنها ميفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر ميآورند.
فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: هنگامی که [فرستاده ملکه سبا] نزد سلیمان آمد، [سلیمان] گفت: آیا مرا با مالی [اندک و ناچیز] یاری می دهید؟ آنچه خدا [از نبوّت و حکومت و ثروت] به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده [هدیه شما برای من شادی آور نیست]، این شمایید که با هدیه خود شادمانی می کنید،
خرمشاهی: و چون [پيك] نزد سليمان آمد، [سليمان هديه را ديد و] گفت آيا به من مدد مالى مىرسانيد؟ بدانيد كه آنچه خداوند به من بخشيده است، از آنچه به شما بخشيده است بهتر است، آرى [مىبينم كه] شما به هديهتان دلخوشيد فولادوند: و چون [فرستاده] نزد سليمان آمد [سليمان] گفت آيا مرا به مالى كمك مى دهيد آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده است [نه] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى نماييد قمشهای: چون فرستاده بلقیس حضور سلیمان رسید (به هدیه او اعتنایی نکرد) گفت: شما خواهید که مرا به مال دنیا مدد کنید؟ آنچه خدا به من (از ملک و مال بیشمار) عطا فرموده بسیار بهتر از این مختصر هدیه شماست که به شما داده، بلکه شما مردم دنیا خود بدین هدایا شاد میشوید. مکارم شیرازی: هنگامي كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان آمدند گفت: ميخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلكه شما هستيد كه به هدايايتان خوشحال ميشويد.
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ
﴿۳۷﴾
انصاریان: به سوی آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهیانی به سوی آنان خواهیم آمد که قدرت رویارویی با آن را ندارند، و آنان را در حالی که [در آن منطقه] حقیر و بی ارزش شده اند، با خواری و ذلت از آنجا بیرون می کنیم.
خرمشاهی: به سوى آنان باز گرد [و بگو] به سر آنان لشكرى آوريم كه تاب پايدارى در برابر آن را نداشته باشند و آنان را خوار و زبون از آنجا آواره كنيم فولادوند: به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهيانى بر [سر] ايشان مى آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مى كنيم قمشهای: ای فرستاده بلقیسیان (با هدایا) به سوی آنان باز شو که ما با لشکری بیشمار که هیچ با آن مقاومت نتوانند کرد بر آنها خواهیم آمد و آنها را با ذلت و خواری از آن ملک بیرون میکنیم (مگر آنکه به دین توحید و خداپرستی بگروند). مکارم شیرازی: به سوي آنها بازگرد (و اعلام كن) با لشكرهائي به سراغ آنها ميآئيم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمين آباد) به صورت ذليلان و در عين حقارت بيرون ميرانيم.
قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
﴿۳۸﴾
انصاریان: [سلیمان] گفت: ای سران و اشراف! کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه همگی به حالت تسلیم نزد من آیند، برایم می آورد؟
خرمشاهی: گفت اى بزرگان كداميك از شما پيش از آنكه آنان از در تسليم نزد من آيند، تخت او را براى من مىآورد؟ فولادوند: [سپس] گفت اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى آورد قمشهای: آن گاه سلیمان گفت: ای بزرگان دربار، کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش از آنکه تسلیم امر من شوند خواهد آورد؟ (تا چون اعجاز مرا مشاهده کند از روی ایمان تسلیم شود). مکارم شیرازی: (سليمان) گفت، اي بزرگان! كداميك از شما توانائي داريد تخت او را پيش از آنكه خودشان نزد من آيند براي من بياوريد؟!
قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
﴿۳۹﴾
انصاریان: یکی از جنّیان کاردان و تیزهوش گفت: من آن را پیش از آنکه از مسند خود برخیزی نزد تو می آورم، و من بر این [کار] توانا و امینم،
خرمشاهی: عفريتى از جنيان گفت من پيش از آنكه از جايت برخيزى آن را به نزد تو مىآورم، و من بر اين كار توانا و درستكارم فولادوند: عفريتى از جن گفت من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم قمشهای: (از آن میان) عفریتی از جن گفت: من پیش از آنکه تو از جایگاه (قضاوت) خود برخیزی آن را به حضورت آرم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم. مکارم شیرازی: عفريتي از جن گفت: من آنرا نزد تو ميآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزي و من نسبت به آن توانا و امينم!
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
﴿۴۰﴾
انصاریان: کسی که دانشی از کتاب [لوح محفوظ] نزد او بود گفت: من آن را پیش از آنکه پلک دیده ات به هم بخورد، نزد تو می آورم. [و آن را در همان لحظه آورد]. پس هنگامی که سلیمان تخت را نزد خود پابرجا دید، گفت: این از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا بنده ای ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاری کند، به سود خود سپاس گزاری می کند و هر کس ناسپاسی ورزد، [زیانی به خدا نمی رساند]؛ زیرا پروردگارم بی نیاز و کریم است.
خرمشاهی: كسى كه از "علم كتاب" بهرهاى داشت گفت من پيش از آنكه چشمت را برهم زنى آن را به نزدت مىآورم [پذيرفت و آورد] و چون [سليمان] آن را در نزد خويش مستقر ديد، گفت اين از فضل پروردگار من است كه مىآزمايدم كه آيا شكر مىورزم يا كفران، و هر كس شكرورزد جز اين نيست كه به سود خويش شكرورزيده است و هر كس كفران كند، پروردگارم بىنياز و بخشنده است فولادوند: كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى گزارد و هر كس ناسپاسى كند بى گمان پروردگارم بى نياز و كريم است قمشهای: آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود (یعنی آصف بن برخیا یا خضر که دارای اسم اعظم و علم غیب بود) گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بینیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است. مکارم شیرازی: (اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آنرا نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا ميآورم يا كفران ميكنم ؟
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ
﴿۴۱﴾
انصاریان: گفت: تختش را [با تغییر دادن در زینت و آرایش] برایش ناشناس کنید تا ببینیم آیا [به شناخت آن] راه می یابد، یا از کسانی است که راه نمی یابند؟
خرمشاهی: [سليمان] گفت تختش را در ديد او ناشناخته كنيد، تا بنگريم كه به آن پى مىبرد يا از كسانى است كه پى نمىبرند فولادوند: گفت تخت [ملكه] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى برد يا از كسانى است كه پى نمى برند قمشهای: آن گاه سلیمان گفت: تخت او را (به تغییر شکل و هیأت) بر او ناشناس گردانید تا بنگریم که وی سریر خود را خواهد شناخت یا نه. مکارم شیرازی: (سليمان) گفت تخت او را برايش ناشناس سازيد به بينم آيا متوجه ميشود يا از كساني است كه هدايت نخواهند شد.
فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ
﴿۴۲﴾
انصاریان: پس زمانی که [ملکه سبا] آمد، گفتند: آیا تخت تو نیز این گونه است؟ گفت: گویا این همان است!! و ما را پیش از این [به حقّانیّت و قدرت سلیمان] آگاه کردند و [همان زمان] تسلیم شدیم؛
خرمشاهی: و چون [بلقيس] آمد به او گفته شد آيا تخت تو اين چنين است؟ گفتگويى همان است، و پيش از اين، به ما علم [به حقانيت سليمان] داده شده است و ما فرمانبردار بودهايم فولادوند: پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم قمشهای: هنگامی که بلقیس آمد از او پرسیدند که عرش تو چنین است؟ وی گفت: گویا همین است و ما از این پیش بدین امور دانا و تسلیم (امر خدا) بودیم. مکارم شیرازی: هنگامي كه او آمد گفته شد آيا تخت تو اينگونه است ؟ (در پاسخ) گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!..
وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ
﴿۴۳﴾
انصاریان: چیزی را که [ملکه سبا] به جای خدا می پرستید او را [از تسلیم شدن به حق] بازداشته بود؛ زیرا او از گروه کافران بود [و در میان آنان رشد کرده بود و به روش و رفتار آنان خو گرفته بود.]
خرمشاهی: و آنچه به جاى خدا مىپرستيد، او را [از ايمان به خدا] باز داشته بود، كه او [در آغاز] از قوم كافران بود فولادوند: و [در حقيقت قبلا] آنچه غير از خدا مى پرستيد مانع [ايمان] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود قمشهای: و او را پرستش غیر خدا (مانند آفتاب و سایر اجرام علوی، از خدا پرستی) باز داشته و از فرقه کافران مشرک به شمار بود. مکارم شیرازی: و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت كه او از قوم كافران بود.
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: به او گفتند: به حیاط قصر درآی. هنگامی که آن را دید، پنداشت آبی فراوان [چون دریاچه] است، پس دامن جامه از دو ساق پایش بالا زد [که به خیال خود وارد آب شود]، سلیمان گفت: این محوطه ای است صاف و هموار از شیشه [نه از آب]. [ملکه سبا] گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اینک همراه سلیمان، تسلیم [فرمان ها و احکام] خدا، پروردگار جهانیان شدم.
خرمشاهی: به او گفته شد وارد قصر شو، و چون آن را ديد پنداشت كه بركه آبى است، و از دو ساق پايش جامه برداشت [سليمان] گفت آن قصرى صاف و صيقلى از آبگينههاست [و آب نيست] [بلقيس] گفت پروردگارا بر خود ستم كردهام و اينك همراه سليمان در برابر خداوند كه پروردگار جهانيان است فرمانبردارم فولادوند: به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را ديد بركه اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد [سليمان] گفت اين كاخى مفروش از آبگينه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اينك] با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم شدم قمشهای: آنگاه او را گفتند که در ساحت این قصر داخل شو، وی چون کوشک را مشاهده کرد (از فرط صفا و تلألؤ) پنداشت که لجّه آبی است و جامه از ساقهای پا برگرفت، سلیمان گفت: این قصری است از آبگینه صاف، بلقیس گفت: بار الها، من سخت بر نفس خویش ستم کردم و اینک با (رسول تو) سلیمان تسلیم فرمان یکتا پروردگار عالمیان گردیدم. مکارم شیرازی: به او گفته شد داخل حياط قصر شو، اما هنگامي كه نظر به آن افكند پنداشت نهر آبي است و ساق پاهاي خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد اما سليمان) گفت (اين آب نيست) بلكه قصري است از بلور صاف، (ملكه سبا) گفت پروردگارا! من به خود ستم كردم، و با سليمان براي خداوندي كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ
﴿۴۵﴾
انصاریان: همانا به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید. پس ناگهان آنان دو گروه [مؤمن و کافر] شدند که با یکدیگر نزاع و دشمنیمی کردند.
خرمشاهی: و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم، كه خداوند را بپرستيد، آنگاه به دو گروه ستيزهجو تقسيم شدند فولادوند: و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خدا را بپرستيد پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند قمشهای: و همانا ما به قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم که خدای یکتا را پرستید، پس قوم بر دو فرقه شدند (یک فرقه مؤمن و دیگر کافر) و با هم به مخاصمه و جدال میپرداختند. مکارم شیرازی: ما به سوي ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد، اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند.
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: گفت: ای قوم من! چرا بر عذاب و هلاکت، پیش از توبه و ایمان شتاب می کنید؟! چرا از خدا درخواست آمرزش نمی کنید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!
خرمشاهی: [صالح] گفت اى قوم من چرا عذاب را پيش از رحمت، به شتاب مىطلبيد، چرا از خداوند آمرزش نمىخواهيد، باشد كه مشمول رحمت شويد فولادوند: [صالح] گفت اى قوم من چرا پيش از [جستن] نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد قمشهای: صالح گفت: ای قوم، چرا پیش از نکوکاری به بدکاری میشتابید؟ چرا (از کردار زشت) استغفار به درگاه خدا نمیکنید تا شاید مورد عفو و رحمت واقع شوید؟ مکارم شیرازی: (صالح) گفت: اي قوم من! چرا براي بدي قبل از نيكي عجله ميكنيد؟ (و عذاب الهي را ميطلبيد نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نميكنيد شايد مشمول رحمت شويد؟
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: گفتند: ما به تو و همراهانت فال بد زده ایم [و شما را سبب بروز این همه مشکلات و بدبختی خود می دانیم]. گفت: سبب بروز مشکلات و بدبختی شما [طغیان و گناهان شماست که عکس العملش] نزد خداست، [ربطی به ما ندارد] بلکه شما گروهی هستید که [به مشکلات و مصایب] امتحان می شوید [شاید به این سبب توبه کنید و مؤمن شوید.]
خرمشاهی: گفتند ما به تو و همراهانت فال بد زدهايم گفت فال شما با خداست، بلكه شما قومى هستيد كه در معرض آزمونيد فولادوند: گفتند ما به تو و به هر كس كه همراه توست شگون بد زديم گفت سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد قمشهای: آن کافران گفتند: ما به وجود تو و پیروانت فال بد میزنیم (که ظهور تو اسباب رنج و خصومت و عذاب و شومی حال ما شده است). صالح گفت: این فال بد شما نزد خدا (محققا معلوم) است بلکه شما گرفتار امتحان و ابتلا شدهاید (و خود موجب گرفتاریتان هستید). مکارم شیرازی: آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين ميگردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد.
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ
﴿۴۸﴾
انصاریان: در آن شهر نُه نفر از اشراف و سران بودند که در آن فساد می کردند و اصلاح گر نبودند،
خرمشاهی: و در شهر نه تن بودند كه در آن سرزمين به فساد مىپرداختند و هيچكار شايستهاى نمىكردند فولادوند: و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد میکردند و از در اصلاح درنمى آمدند قمشهای: و در شهرستان قوم صالح نه (نفر از رؤسای) قبیله بودند که دائم در زمین به فتنه و فساد میپرداختند و هرگز قدمی به صلاح (خلق) بر نمیداشتند. مکارم شیرازی: در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين ميكردند و مصلح نبودند.
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
﴿۴۹﴾
انصاریان: [آنان به یکدیگر] گفتند: هم قسم شوید که حتماً به صالح و خانواده اش شبیخون می زنیم [تا همه را نابود کنیم]، آن گاه به خونخواهش بگوییم: ما زمان هلاک شدن خانواده اش حضور نداشتیم و یقیناً راستگوییم.
خرمشاهی: گفتند به خدا هم قسم شويد كه بر او و خانوادهاش شبيخون بزنيم، سپس به خونخواهش بگوييم كه ما در كشتار خانوادهاش حاضر و ناظر نبودهايم، و ما راستگوييم فولادوند: [با هم] گفتند با يكديگر سوگند بخوريد كه حتما به [صالح] و كسانش شبيخون مى زنيم سپس به ولى او خواهيم گفت ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم و ما قطعا راست مى گوييم قمشهای: آن رؤسای مفسد (به قوم صالح) گفتند که شما هم قسم شوید که با هم شبیخون زنیم و شبانه صالح را به قتل برسانیم، آن گاه به وارث او همه شهادت خواهیم داد که ما در مکان ارتکاب قتل (او و) اهلش حاضر نبودیم و البته ما راستگوییم. مکارم شیرازی: آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده اش شبيخون ميزنيم و آنها را به قتل ميرسانيم سپس به ولي دم او ميگوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: آنان نیرنگ مهمی به کار گرفتند و ما هم در حالی که بی خبر بودند [با کیفر بسیار سختی] نیرنگ آنان را از بین بردیم.
خرمشاهی: و مكرورزيدند، و ما نيز مكر در ميان آورديم و آنان در نمىيافتند فولادوند: و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند قمشهای: و آن کافران (در قتل صالح) مکر و حیله به کار بردند و ما هم آنها را از جایی که هیچ نمیفهمیدند به کیفر مکرشان رسانیدیم. مکارم شیرازی: آنها نقشه مهمي كشيدند و ما هم نقشه مهمي در حالي كه آنها خبر نداشتند.
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ
﴿۵۱﴾
انصاریان: پس با تأمل بنگر که سرانجام نیرنگشان چگونه بود؟ که ما آنان و قومشان را همگی درهم کوبیدیم و هلاک کردیم.
خرمشاهی: پس بنگر كه سرانجام مكرشان چگونه بود كه ايشان و قومشان را همگى، نابود كرديم فولادوند: پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم قمشهای: بنگر که پایان مکرشان چه شد؟ عاقبت ما همه آنان را بستگانشان هلاک کردیم. مکارم شیرازی: بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگي نابود كرديم!
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: این خانه های آنان است که به سبب ستمشان [از سکنه] خالی مانده. بی تردید در این سرگذشت برای گروهی که معرفت و شناخت دارند، عبرتی بزرگ وجود دارد،
خرمشاهی: اين است خانههايشان كه به خاطر ستمى كه ورزيدند [خاموش و] خالى است، بىگمان در اين براى اهل معرفت مايه عبرتى هست فولادوند: و اين [هم] خانه هاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كرده اند قطعا در اين [كيفر] براى مردمى كه مى دانند عبرتى خواهد بود قمشهای: این است خانههای بیصاحب ایشان که چون ظلم کردند همه ویران شد و در این کار برای دانایان آیت عبرت است. مکارم شیرازی: اين خانه هاي آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالي مانده، و در اين نشانه روشني است براي كساني كه آگاهند.
وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
﴿۵۳﴾
انصاریان: و آنان را که ایمان آوردند و همواره پرهیزکاری می کردند، نجات دادیم.
خرمشاهی: و كسانى را كه ايمان آوردند و پروا و پرهيز ورزيدند نجات داديم فولادوند: و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم قمشهای: و (از آن قوم) اهل ایمان را که پرهیزکار و خدا ترس بودند همه را (از عذاب) نجات دادیم. مکارم شیرازی: ما كساني را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم.
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
﴿۵۴﴾
انصاریان: و لوط را [یاد کن] هنگامی که به قومش گفت: آیا این عمل بسیار زشت را در حالی که [وقت انجام دادنش با بی شرمی کامل به هم] نگاه می کنید، مرتکب می شوید؟!
خرمشاهی: و نيز لوط را [فرستاديم] كه به قومش گفت آيا ديده و دانسته مرتكب كار ناشايسته مىشويد؟ فولادوند: و [ياد كن] لوط را كه چون به قوم خود گفت آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مى شويد قمشهای: و (پیغمبر خود) لوط را فرستادیم وقتی که به قوم خود گفت: آیا شما با آنکه بصیرت (به زشتی عمل خود) دارید باز مرتکب چنین کار منکری میشوید؟ مکارم شیرازی: و لوط را به ياد آور هنگامي كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار قبيح ميرويد در حالي كه (زشتي و نتايج شوم آنرا) ميبينيد؟
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
﴿۵۵﴾
انصاریان: آیا شما از روی میل و شهوت به جای زنان با مردان آمیزش می کنید؟ [شما برای این کار زشت دلیل و برهانی ندارید] بلکه شما گروهی نادان هستید.
خرمشاهی: آيا شما از روى شهوت، با مردان به جاى زنان مىآميزيد؟ آرى شما قومى ندانمكار هستيد فولادوند: آيا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مى آميزيد [نه] بلكه شما مردمى جهالتپيشه ايد قمشهای: آیا شما با مردان شهوترانی کرده و زنان را ترک میگویید؟ بلکه شما بسیار مردم جهالت پیشه و گمراهی هستید. مکارم شیرازی: آيا شما بجاي زنان به سراغ مردان از روي شهوت ميرويد؟ شما قومي جاهل هستيد.
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ
﴿۵۶﴾
انصاریان: پس جواب قومش جز این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید؛ زیرا آنان مردمانی اند که همواره خواهان پاکی اند.
خرمشاهی: آنگاه پاسخ قوم او جز اين نبود كه مىگفتند خاندان لوط را از شهرتان برانيد كه ايشان مردمى منزهطلب هستند فولادوند: و[لى] پاسخ قومش غير از اين نبود كه گفتند خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آنها مردمى هستند كه به پاكى تظاهر مى نمايند قمشهای: قوم لوط به او جوابی ندادند جز آنکه (با یکدیگر) گفتند که لوط را با همه اهل بیتش از شهر خود بیرون کنید زیرا که (از این کار) تنزّه و دوری میجویند. مکارم شیرازی: آنها پاسخي جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها افرادي پاكدامن هستند!
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ
﴿۵۷﴾
انصاریان: پس او و خانواده اش را نجاتدادیم مگر همسرش را که مقدر کرده بودیم در باقی ماندگان [در شهر برای هلاکت بماند.]
خرمشاهی: آنگاه او و خانوادهاش را نجات داديم، مگر زنش را كه جزو واپسماندگان تعيينش كرده بوديم فولادوند: پس او و خانواده اش را نجات داديم جز زنش را كه مقدر كرديم از باقى ماندگان [در خاكستر آتش] باشد قمشهای: ما هم لوط را با همه اهل بیتش جز زن (کافر) او که مقدر کردیم که میان اهل عذاب باقی ماند همه را نجات دادیم. مکارم شیرازی: ما او و خانواده اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقي ماندگان باشد.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
﴿۵۸﴾
انصاریان: و بارانی از [سنگ گِل] بر آنان باراندیم، پس بد بود باران بیم داده شدگان.
خرمشاهی: و بر آنان بارانى [از سنگ] بارانديم، و باران [بلاى] هشداريافتگان چه بد است فولادوند: و بارانى [از سجيل] بر ايشان فرو باريديم و باران هشدارداده شدگان چه بد بارانى بود قمشهای: و بر سر آنها سنگهای هلاک باراندیم و بسیار بد باران هلاکتی است باران آن قوم بدکار. مکارم شیرازی: سپس باراني (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه همگي زير آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان.
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۵۹﴾
انصاریان: بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟
خرمشاهی: بگو سپاس خداوند را و سلام بر بندگانى كه ايشان را برگزيده است، آيا خداوند بهتر است يا آنچه برايش شريك مىآورند؟ فولادوند: بگو سپاس براى خداست و درود بر آن بندگانش كه [آنان را] برگزيده است آيا خدا بهتر ست يا آنچه [با او] شريك مى گردانند قمشهای: (ای رسول) بگو: ستایش مخصوص خداست و سلام خاص بر بندگان برگزیده خدا، آیا خدا بهتر است یا آنچه آنان شریک خدا میشمارند؟ مکارم شیرازی: بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزيده اش، آيا خداوند بهتر است يا بتهائي را كه شريك او قرار ميدهند؟
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ
﴿۶۰﴾
انصاریان: [آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه آسمان ها و زمین را آفرید، و برای شما از آسمان آبی نازل کرد که به وسیله آن باغ هایی خرم و باطراوت رویاندیم، که رویاندن درختانش در قدرت شما نیست؛ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟ نه، نیست]، بلکه آنان مردمی منحرف اند [که برای او شریک می گیرند.]
خرمشاهی: يا كيست كه آسمانها و زمين را آفريده است و از آسمان براى شما آبى فرو فرستاده است و بدان باغهاى خرم روياندهايم كه شما نمىتوانيد درختانش را برويانيد، آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ آرى آنان قومى كژرو هستند فولادوند: [آيا آنچه شريك مى پندارند بهتر است] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد پس به وسيله آن باغهاى بهجتانگيز رويانيديم كار شما نبود كه درختانش را برويانيد آيا معبودى با خداست [نه] بلكه آنان قومى منحرفند قمشهای: یا آن خدایی که آسمانها و زمین را خلق کرده و از آسمان برای شما باران فرستاد تا به آن درختان و باغ و بستانها را در کمال سبزی و خرمی رویاندیم که هرگز شما (از پیش خود) قادر بر رویانیدن آن درختان نبودید؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز خدایی نیست) بلکه این مشرکان (از نادانی) روی (از خدا) میگردانند. مکارم شیرازی: آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند يا كسي كه آسمان و زمين را آفريده ؟، و براي شما از آسمان آبي فرستاد كه با آن باغهائي زيبا و سرور انگيز رويانديم، و شما قدرت نداشتيد درختان آنرا برويانيد، آيا معبود ديگري با خداست ؟ نه، آنها گروهي هستند كه (از روي ناداني) مخلوقات خدا را در رديف او قرار ميدهند.
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۶۱﴾
انصاریان: [آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه زمین را [برای موجوداتش] آرام و قرارگاه ساخت و در شکاف هایش نهرهایی پدید آورد، و برای آن کوه هایی استوار قرار داد [تا زیر پای اهلش نلرزد]، و میان دو دریا [ی شیرین و شور] مانع و حایلی قرار داد [که با هم مخلوط نشوند]؛ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست] بلکه بیشترشان اهل معرفت و دانش نیستند.
خرمشاهی: يا كيست كه زمين را قرارگاه ساخت و در ميان آن جويبارها پديد آورد و براى آن كوههاى استوار آفريد و بين دو دريا برزخى قرار داد، آيا در جنب خداوند خدايى هست، بلكه بيشترينه آنان نمىدانند فولادوند: [آيا شريكانى كه مى پندارند بهتر است] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن كوه ها را [مانند لنگر] قرار داد و ميان دو دريا برزخى گذاشت آيا معبودى با خداست [نه] بلكه بيشترشان نمى دانند قمشهای: یا آن کس که زمین را آرامگاه (شما) قرار داد و در آن نهرهای آب جاری کرد و در آن کوهها بر افراشت و میان دو دریا (به قطعهای از زمین) حایل گردانید (یا دو دریای شور و شیرین را بیفاصله، منع از اختلاط آب آنها کرد)؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست) بلکه اکثر مردم (بر این حقیقت) آگاه نیستند. مکارم شیرازی: يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با اين حال) آيا معبودي با خدا است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند (و جاهلند).
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
﴿۶۲﴾
انصاریان: [آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه وقتی درمانده ای او را بخواند اجابت می کند و آسیب و گرفتاریش را دفع می نماید، و شما را جانشینان [دیگران در روی] زمین قرار می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] اندکی متذکّر و هوشیار می شوند.
خرمشاهی: يا كيست كه دعاى درمانده را چون بخواندش، اجابت مىكند، و بلا را مىگرداند، و شما را جانشينان [پيشينيان بر] روى زمين مىكند آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ چه اندك پند مىگيريد فولادوند: يا [كيست] آن كس كه درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى كند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشينان اين زمين قرار مى دهد آيا معبودى با خداست چه كم پند مى پذيريد قمشهای: یا آن کس که دعای بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را بر طرف میسازد و شما (مسلمین) را جانشینان اهل زمین قرار میدهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست لیکن) اندکی متذکر (این حقیقت) هستند. مکارم شیرازی: يا كسي كه دعاي مضطر را اجابت ميكند و گرفتاري را برطرف ميسازد، و شما را خلفاي زمين قرار ميدهد، آيا معبودي با خداست ؟ كمتر متذكر ميشويد!
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۶۳﴾
انصاریان: [آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه شما را در تاریکی های خشکی و دریا [به وسیله ستارگان و دیگر نشانه ها] راهنمایی می کند؟! و کیست که پیشاپیش [باران] رحمتش بادها را مژده رسان می فرستد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] خدا برتر است از آنچه برای او شریک قرار می دهند.
خرمشاهی: يا كيست كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مىنمايد و كيست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژدهبخش مىفرستد؟ آيا در جنب خداوند خدايى هست، خداوند فراتر است از آنچه شريكش مىگيرند فولادوند: يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مى نمايد و آن كس كه بادها[ى باران زا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مى فرستد آيا معبودى با خداست خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شريك مى گردانند قمشهای: یا آن کس که در تاریکیهای برّ و بحر عالم شما را هدایت میکند و آن کس که بادها را به مژده باران رحمت خود میفرستد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست)، خداوند بسی برتر و بالاتر است از آنچه (مشرکان جاهل) شریک وی میشمرند. مکارم شیرازی: يا كسي كه شما را در تاريكيهاي صحرا و دريا هدايت ميكند، و كسي كه بادها را بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش ميفرستد، آيا معبودي با خداست ؟ خداوند برتر است از اينكه شريك براي او قرار دهند.
أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۶۴﴾
انصاریان: [آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه مخلوقات را می آفریند، آن گاه آنان را [پس از مرگشان] بازمی گرداند؟! و کیست آنکه از آسمان و زمین شما را روزی می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟] بگو: اگر راستگویید دلیل خود را بیاورید.
خرمشاهی: يا كيست كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را باز مىگرداند، و كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟ آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ بگو اگر راست مىگوييد برهانتان را بياوريد فولادوند: يا آن كس كه خلق را آغاز مى كند و سپس آن را بازمى آورد و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد آيا معبودى با خداست بگو اگر راست مى گوييد برهان خويش را بياوريد قمشهای: یا آن کس که نخست آفرینش را آغاز میکند آنگاه همه را (به سوی خود) باز میگرداند، و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ بگو: اگر راست میگویید (که غیر خدا هم کسی در آفرینش مؤثر است) بر دعوی خود برهانی بیاورید. مکارم شیرازی: يا كسي كه آفرينش را آغاز كرد، و سپس آنرا تجديد ميكند، و كسي كه شما را از آسمان و زمين روزي ميدهد، آيا معبودي با خداست ؟ بگو دليلتانرا بياوريد اگر راست ميگوئيد.
قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
﴿۶۵﴾
انصاریان: بگو: در آسمان ها و زمین هیچ کس جز خدا غیب نمی داند، و آنان آگاهی ندارند چه زمانی برانگیخته می شوند؟
خرمشاهی: بگو هيچكس جز خداوند در آسمان و زمين غيب نمىداند، و ايشان نمىدانند كه چه هنگامى برانگيخته مىشوند فولادوند: بگو هر كه در آسمانها و زمين است جز خدا غيب را نمى شناسند و نمى دانند كى برانگيخته خواهند شد قمشهای: بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و اینان هیچ نمیدانند که چه هنگام زنده و برانگیخته خواهند شد. مکارم شیرازی: بگو كساني كه در آسمان و زمين هستند از غيب آگاهي ندارند جز خداو نميدانند كي برانگيخته ميشوند.
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ
﴿۶۶﴾
انصاریان: بلکه دانش و آگاهی آنان نسبت به آخرت [به خاطر هزینه کردن عمرشان در امور مادی] به پایان رسیده، بلکه درباره آخرت در تردیدند، بلکه اینان از [فهم] آن کوردل اند،
خرمشاهی: يا مگر علمشان در[باره] آخرت به كمال است [؟!]، بلكه ايشان از آن در شك هستند، و بلكه در [درك] آن كوردل هستند فولادوند: [نه] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند [نه] بلكه آنان در مورد آن كوردلند قمشهای: بلکه به روز قیامت دانا شوند و تدارک کار کنند (هیهات) بلکه اینان از قیامت هم در شک و ریبند بلکه به کلی از عالم آخرت (بیخبر و از مشاهده آن جهان) کورند. مکارم شیرازی: اين مشركان اطلاع صحيحي درباره آخرت ندارند، بلكه در اصل آن شك دارند، بلكه نابينا و اعمي هستند.
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ
﴿۶۷﴾
انصاریان: و کافران گفتند: آیا زمانی که ما و پدرانمان خاک شدیم به راستی ما را از آن [زنده] بیرون می آورند؟
خرمشاهی: و كافران گويند آيا چون ما و پدرانمان [مرديم] و خاك شديم آيا [از نو زنده و] برانگيخته خواهيم شد؟ فولادوند: و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند آيا وقتى ما و پدرانمان خاك شديم آيا حتما [زنده از گور] بيرون آورده مى شويم قمشهای: و کافران گفتند: آیا ما و پدرانمان چون (مردیم و یکسر) خاک شدیم باز از خاک بیرون آورده شویم؟ مکارم شیرازی: كافران گفتند: آيا هنگامي كه ما و پدرانمان خاك شديم باز هم از دل خاك بيرون ميآئيم.
لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
﴿۶۸﴾
انصاریان: همانا پیش از این [زنده بیرون آمدن از خاک را] به ما و پدرانمان وعده داده اند، ولی این مطلب جز افسانه خرافی پیشینیان نیست!
خرمشاهی: به ما و پدرانمان از اين پيش همچنين وعدهاى دادهاند، اين جز افسانههاى پيشينيان نيست فولادوند: در حقيقت اين را به ما و پدرانمان قبلا وعده داده اند اين جز افسانه هاى پيشينيان نيست قمشهای: این خبر به ما و پیش از ما به پدران ما وعده داده شد، لیکن این سخنان چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست. مکارم شیرازی: اين وعده اي است كه به ما و پدرانمان از پيش داده شده اينها همان افسانه هاي خرافي پيشينيان است.
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ
﴿۶۹﴾
انصاریان: بگو: در زمین بگردید پس با تأمل بنگرید که سرانجام گنهکاران چگونه بود؟
خرمشاهی: بگو در زمين سير و سفر كنيد و بنگريد كه سرانجام گناهكاران چگونه بوده است فولادوند: بگو در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنهپيشگان چگونه بوده است قمشهای: بگو: در زمین سیر کنید تا بنگرید عاقبت کار بدکاران به کجا کشید (و چگونه همه هلاک شدند). مکارم شیرازی: بگو در روي زمين سير كنيد، ببينيد عاقبت كار مجرمان به كجا رسيد؟
وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ
﴿۷۰﴾
انصاریان: و بر آنان [که با حق دشمنی می کنند] اندوه مخور و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مباش.
خرمشاهی: و بر آنان اندوه مخور، و از نيرنگى كه مىورزند دلتنگ مباش فولادوند: و بر آنان غم مخور و از آنچه مكر مى كنند تنگدل مباش قمشهای: و (ای رسول) تو بر (کفر و بدبختی) این کافراناند اندوهناک مشو و از مکر آنان نیز دلتنگ مباش. مکارم شیرازی: از تكذيب و انكار آنها غمگين مباش، و اينهمه غصه آنها را مخور، و سينه ات از توطئه آنها تنگ نشود.
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۷۱﴾
انصاریان: و می گویند: اگر راستگویید این وعده [عذاب] کی خواهد بود؟
خرمشاهی: و گويند اگر راست مىگوييد اين وعده كى فرا مىرسد؟ فولادوند: و مى گويند اگر راست مى گوييد اين وعده كى خواهد بود قمشهای: و کافران میگویند: پس این وعده قیامت اگر راست میگوید کی خواهد بود؟ مکارم شیرازی: مي گويند اين وعده (عذاب را كه به ما ميدهي) اگر راست ميگوئيد كي خواهد آمد؟
قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: بگو: امید است بخشی از آن عذابی که رسیدنش را با شتاب می خواهید، دنبال شما باشد،
خرمشاهی: بگو چهبسا بخشى از آنچه دربارهاش بىتابى مىكنيد به شما برسد فولادوند: بگو شايد برخى از آنچه را به شتاب مى خواهيد در پى شما باشد قمشهای: بگو: بعضی از آن وعده که به وقوعش تعجیل دارید بدین زودی شاید در پی شما آید (که به مرگ الهی یا شمشیر مسلمین همه هلاک شوید و به دوزخ روید). مکارم شیرازی: بگو شايد پاره اي از آنچه را عجله ميكنيد نزديك و در كنار شما باشد!
وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: و یقیناً پروردگارت بر مردم دارای فضلی بزرگ است، ولی بیشترشان سپاس نمی گزارند،
خرمشاهی: و بىگمان پروردگارت به مردم بخشش و بخشايش دارد ولى بيشترينه آنان سپاس نمىگزارند فولادوند: و راستى پروردگارت بر [اين] مردم داراى بخشش است ولى بيشترشان سپاس نمى دارند قمشهای: و همانا خدای تو درباره خلق دارای فضل و رحمت بسیار است و لیکن اکثر مردم شکر نعمتش بجا نیاورند. مکارم شیرازی: پروردگار تو نسبت به مردم فضل و رحمت دارد ولي اكثر آنها شكرگزار نيستند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ
﴿۷۴﴾
انصاریان: و به راستی پروردگارت آنچه را سینه هایشان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می کند، می داند،
خرمشاهی: و بىگمان پروردگارت آنچه در دلهايشان دارند و آنچه را آشكار مىكنند مىداند فولادوند: و در حقيقت پروردگار تو آنچه را در سينه هايشان نهفته و آنچه را آشكار مى دارند نيك مى داند قمشهای: و همانا خدای تو بر آنچه (خلق) در دلها پنهان کنند یا آشکار سازند به همه آگاه است. مکارم شیرازی: و پروردگارت آنچه را در سينه هاشان پنهان ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند بخوبي ميداند.
وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
﴿۷۵﴾
انصاریان: هیچ پوشیده و پنهانی در آسمان و زمین وجود ندارد مگر آنکه در کتابی روشن [چون لوح محفوظ] است.
خرمشاهی: و هيچ نهفتهاى در آسمان و زمين نيست مگر آنكه در كتابى روشنگر است فولادوند: و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتابى روشن [درج] است قمشهای: و هیچ امری در آسمان و زمین پنهان نیست جز آنکه در کتاب (علم الهی) آشکار است. مکارم شیرازی: و هيچ موجودي پنهان در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب مبين (در لوح محفوظ و علم بيپايان پروردگار) ثبت است.
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
﴿۷۶﴾
انصاریان: بی تردید این قرآن بیشتر آنچه را بنی اسرائیل [از روی جهالت] در آن اختلاف دارند، برای آنان بیان می کند،
خرمشاهی: همانا اين قرآن بيشترينه آنچه بنىاسرائيل در آن اختلاف نظر دارند بر آنان بيان مىدارد فولادوند: بى گمان اين قرآن بر فرزندان اسرائيل بيشتر آنچه را كه آنان در باره اش اختلاف دارند حكايت مى كند قمشهای: همانا این قرآن بر بنی اسرائیل اکثر معارف و احکامی را که در آن اختلاف میکنند کاملا بیان میکند (و حکم واقعی تورات را آشکار میسازد). مکارم شیرازی: اين قرآن اكثر چيزهائي را كه بني اسرائيل در آن اختلاف دارند براي آنها بيان ميكند.
وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۷۷﴾
انصاریان: و یقیناً قرآن برای مؤمنان، سراسر هدایت و رحمت است.
خرمشاهی: و آن رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است فولادوند: و به راستى كه آن رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است قمشهای: و هم این کتاب خدا برای اهل ایمان هدایت و رحمت کامل است. مکارم شیرازی: و مايه هدايت و رحمت براي مؤ منان است.
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ
﴿۷۸﴾
انصاریان: قطعاً پروردگارت [روز قیامت] به حکم خود میان بنی اسرائیل [در آنچه از امور دینی و معنوی اختلاف دارند] داوری می کند؛ و او توانای شکست ناپذیر و داناست.
خرمشاهی: بىگمان پروردگارت با حكم خويش در ميان آنان داورى خواهد كرد و او پيروزمند داناست فولادوند: در حقيقت پروردگار تو طبق حكم خود ميان آنان داورى مى كند و اوست شكست ناپذير دانا قمشهای: (ای رسول ما) خدای تو (در قیامت) میان اختلافات این مردم حکم خواهد کرد که او خدای مقتدر و داناست. مکارم شیرازی: پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داوري ميكند و اوست قادر و دانا.
فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ
﴿۷۹﴾
انصاریان: پس بر خدا توکل کن؛ زیرا تو [متکی بر آیین] حقّ آشکاری.
خرمشاهی: پس بر خداوند توكل كن كه تو برخوردار از حق [و حقيقتى] آشكار هستى فولادوند: پس بر خدا توكل كن كه تو واقعا بر حق آشكارى قمشهای: پس تو بر خدا توکل کن که تو البته بر حقّی و حقانیّتت بر همه آشکار است. مکارم شیرازی: پس بر خدا توكل كن كه تو بر طريقه حق آشكار هستي
إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
﴿۸۰﴾
انصاریان: بی تردید تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی، و نیز نمی توانی آن را به کران که پشت کنان روی برمی گردانند بشنوانی،
خرمشاهی: تو به مردگان و كران، آوازى نشنوانى به ويژه آنگاه كه پشت كنند فولادوند: البته تو مردگان را شنوا نمى گردانى و اين ندا را به كران چون پشت بگردانند نمى توانى بشنوانى قمشهای: همانا تو نتوانی که مردگان (و مرده دلان کفر) را سخنی بشنوانی و یا کران (باطن) را که از گفتارت روی میگردانند به دعوت (به حقیقت) شنوا کنی. مکارم شیرازی: تو نميتواني سخنت را به گوش مردگان برساني و نميتواني كران را هنگامي كه روي بر ميگردانند و پشت ميكنند صدا كني!
وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ
﴿۸۱﴾
انصاریان: و تو هدایت کننده کوردلان از گمراهی شان نیستی، و نمی توانی [دعوتت را] جز به آنان که به آیات ما ایمان می آورند و تسلیم [فرمان ها و احکام] خدا هستند، بشنوانی.
خرمشاهی: و تو رهنماى نابينايان [و باز گرداننده] از بيراهيشان نيستى، تو جز كسانى را كه به آيات ما ايمان دارند و اهل تسليمند، [سخن خود را] نمىشنوانى فولادوند: و راهبر كوران [و بازگرداننده] از گمراهيشان نيستى تو جز كسانى را كه به نشانه هاى ما ايمان آورده اند و مسلمانند نمى توانى بشنوانى قمشهای: و تو هرگز نتوانی که (این) کوران (باطن) را از گمراهیشان هدایت کنی، تنها آنان که به آیات ما ایمان میآورند و تسلیم امر ما هستند تو آنها را میتوانی سخن بشنوانی (و به راه حق هدایت کنی). مکارم شیرازی: و نيز نميتواني كوران را از گمراهي برهاني، تو فقط ميتواني سخن خود را به گوش كساني برساني كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند.
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ
﴿۸۲﴾
انصاریان: و هنگامی که [در اوقات پایانی دنیا] وعده عذاب ما بر آنان حتمی و لازم شود، جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با آنان سخن می گوید [تا به آیات ما وآخرت واصول آن یقین کنند]؛ زیرا مردم پیش از این به آیات ما یقین نداشتند.
خرمشاهی: و چون حكم [عذاب] ما بر آنان تعلق گرفت بر ايشان دابةالارض را از زمين برآوريم كه با آنان سخن بگويد كه مردم به آيات ما ايقان نداشتهاند فولادوند: و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبنده اى را از زمين براى آنان بيرون مى آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانه هاى ما يقين نداشتند قمشهای: و هنگامی که وعده عذاب کافران به وقوع پیوندد (و یا زمان انتقام به ظهور قائم فرا رسد) جنبندهای از زمین بیرون آریم که با آنان تکلم کند، که مردم به آیات ما (بعد از این) از روی یقین نمیگروند. مکارم شیرازی: هنگامي كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند) جنبنده اي را از زمين براي آنها خارج ميكنيم كه با آنها تكلم ميكند و ميگويد: مردم به آيات ما ايمان نميآورند.
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ
﴿۸۳﴾
انصاریان: و [یاد کن] روزی را که از هر امتی گروهی از آنان را که آیات ما را تکذیب می کنند، محشور می کنیم و آنان را [از حرکت] باز می دارند [تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند،]
خرمشاهی: و روزى كه از هر امتى گروهى از دروغانگاران آيات خود را محشور گردانيم و سپس به هم بپيوندند فولادوند: و آن روز كه از هر امتى گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند محشور مى گردانيم پس آنان نگاه داشته مى شوند تا همه به هم بپيوندند قمشهای: و (ای رسول، امت را به یاد آر) روزی که (به عرصه قیامت یا رجعت به دنیا در ظهور امام عصر) از هر قومی یک دسته را که تکذیب آیات ما میکنند بر میانگیزیم و آنها (برای سؤال) باز داشته خواهند شد. مکارم شیرازی: به خاطر بياور روزي را كه ما از هر امتي گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب ميكردند محشور ميكنيم و آنها را نگه ميداريم تا به يكدگر ملحق شوند
حَتَّى إِذَا جَاءُوا قَالَ أَكَذَّبْتُمْ بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۸۴﴾
انصاریان: تا وقتی که [به محل حساب] آیند، [خدا] می گوید: آیا آیات مرا تکذیب کردید در حالی که هیچ احاطه علمی به آنها نداشتید؟ یا شما [غیر از تکذیب آیات] چه کارها [ی دیگری] انجام می دادید؟
خرمشاهی: چون گرد آمدند فرمايد آيا آيات مرا دروغ انگاشتيد، و حال آنكه به آنها احاطه علمى نداشتيد، يا خود چه كارها كرديد فولادوند: تا چون [همه كافران] بيايند [خدا] مى فرمايد آيا نشانه هاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم بدانها احاطه نداشتيد آيا [در طول حيات] چه میکرديد قمشهای: تا آن گاه که همه باز آیند خدا به آنها بفرماید که آیا آیات مرا که به آن احاطه علمی نیافتید تکذیب کردید یا آنکه در مقام عمل (با آن آیات) چه میکردید؟ مکارم شیرازی: تا زماني كه (به پاي حساب) ميآيند به آنها ميگويد آيا آيات مرا تكذيب كرديد و در صدد تحقيق بر نيامديد شما چه اعمالي انجام ميداديد.
وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنْطِقُونَ
﴿۸۵﴾
انصاریان: و به سبب ستمی که [به آیات ما] روا داشتند، عذاب ما بر آنان حتمی و لازم می شود، پس [برای معذور نشان دادن خود] سخن نمی گویند.
خرمشاهی: و به خاطر ستمى كه ورزيده بودند، حكم [عذاب] بر آنان تعلق گيرد، و سخن نگويند فولادوند: و به [كيفر] آنكه ستم كردند حكم [عذاب] بر آنان واجب گردد در نتيجه ايشان د م برنيارند قمشهای: و فرمان عذاب شدید به کیفر (کفر و) ظلم بر آنها برسد و هیچ سخن دیگر نتوانند گفت. مکارم شیرازی: در اين هنگام فرمان عذاب بر آنها واقع ميشود و آنها سخني ندارند كه بگويند.
أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
﴿۸۶﴾
انصاریان: آیا ندانسته اند که ما شب را قرار داده ایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نموده ایم [تا در آن به تلاش اقتصادی برخیزند؟] به راستی در این امور برای مردمی که ایمان می آورند، نشانه هایی [بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا] ست.
خرمشاهی: آيا نگريستهاند كه ما شب را آفريدهايم كه در آن آرام گيرند، و روز را چشماندازى روشن [گرداندهايم]، بىگمان در اين براى اهل ايمان مايههاى عبرت است فولادوند: آيا نديده اند كه ما شب را قرار داده ايم تا در آن بياسايند و روز را روشنى بخش [گردانيديم] قطعا در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى آورند مايه هاى عبرت است قمشهای: آیا کافران ندیدند که ما (به قدرت کامله خود) شب را (تاریک) برای سکون و آرامش خلق قرار دادیم و روز را روشن (برای کسب و کار)؟ همانا در این وضع شب و روز آیات و نشانههایی (از قدرت الهی) برای اهل ایمان پدیدار است. مکارم شیرازی: آيا آنها نديدند ما شب را قرار داديم كه در آن بيارامند و روز را روشني بخش، در اين امور نشانه هاي روشني است براي كساني كه آماده پذيرش ايمانند.
وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ
﴿۸۷﴾
انصاریان: و [یاد کن] روزی را که در صور می دمند، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است دچار هراس شود، مگر کسی که خدا بخواهد؛ و همه خوار و فروتن به پیشگاه او آیند،
خرمشاهی: و روزى كه در صور دميده شود، و هر كس كه در آسمانها و زمين هست -جز كسى كه خدا خواهدهراسان شوند، و همگان خاكسارانه به نزد او آيند فولادوند: و روزى كه در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند قمشهای: و (باز به امت یاد آور شو) روزی که در صور (اسرافیل) دمیده شود، آن روز هر که در آسمانها و هر که در زمین است جز آن که خدا خواسته همه ترسان و هراسان باشند و همه منقاد و ذلیل (به محشر) به نزد او آیند. مکارم شیرازی: به خاطر بياوريد روزي را كه در صور دميده ميشود و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو ميروند جز كساني كه خدا به خواهد و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر ميشوند.
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
﴿۸۸﴾
انصاریان: و کوه ها را می بینی [و] آنها را [در جای خود] بی حرکت می پنداری، در حالی که آنها مانند ابر گذر می کنند. آفرینش خداست که [آفرینش] هر چیزی را محکم و استوار کرده است؛ یقیناً او به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
خرمشاهی: و كوهها را بينى و آنها را ساكن انگارى و حال آنكه همانند حركت ابر، حركت دارد، [اين] آفرينش الهى است كه هر چه را در كمال استوارى پديد آورده است، او به آنچه مىكنيد آگاه است فولادوند: و كوهها را مى بينى [و] مى پندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى دهيد آگاه است قمشهای: و در آن هنگام کوهها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر (تند سیر) در حرکتند. صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته، که علم کامل او به افعال همه شما خلایق محیط است. مکارم شیرازی: كوهها را ميبيني و آنها را ساكن و جامد ميپنداري در حالي كه مانند ابر در حركتند اين صنع و آفرينش خداوندي است كه همه چيز را متقن آفريده او از كارهائي كه شما انجام ميدهيد آگاه است.
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ
﴿۸۹﴾
انصاریان: آنان که کارهای خیر و نیک [به آخرت] بیاورند، پاداشی بهتر از آن دارند، و آنان در آن روز از هول و هراسی بزرگ ایمن اند،
خرمشاهی: هر كس كه كار نيكى پيش آورد، او را پاداشى است بهتر از آن، و آنان از هراس آن روز ايمن هستند فولادوند: هر كس نيكى به ميان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند قمشهای: کسانی که (در قیامت) کار نیکو آورند پاداش بهتر از آن یابند و در آن روز از هول و هراس ایمن باشند. مکارم شیرازی: كساني كه كار نيكي انجام دهند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند.
وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۹۰﴾
انصاریان: و آنان که کارهای بد و زشت بیاورند به رو در آتش افکنده می شوند؛ [و به آنان گویند:] آیا جز آنچه انجام دادید پاداشتان داده اند؟
خرمشاهی: و هر كس كار بدى پيش آورد، چهرههايشان در آتش جهنم سرنگون شود، آيا جز در برابر آنچه كردهايد جزا مىيابيد؟ فولادوند: و هر كس بدى به ميان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آيا جز آنچه میکرديد سزا داده مى شويد قمشهای: و کسانی که بدکار و زشت کردار آیند به رو در آتش جهنم افتند. (و به آنها خطاب شود که) آیا (این عذاب آتش دوزخ) جز آن است که جزای اعمال شماست؟ مکارم شیرازی: و آنها كه اعمال بدي انجام دهند به رو در آتش افكنده ميشوند آيا جزائي جز آنچه عمل ميكرديد خواهيد داشت.
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ
﴿۹۱﴾
انصاریان: من فقط فرمان یافته ام که پروردگار این شهر را که آن را بسیار محترم شمرده و همه چیز در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، بپرستم و فرمان یافته ام که از تسلیم شدگان [فرمان ها و احکام او] باشم،
خرمشاهی: همانا فرمان يافتهام كه پروردگار اين شهر را كه آن را حرم [امن] قرار داده است، بپرستم، و همه چيز او راست، و فرمان يافتهام كه از مسلمانان باشم فولادوند: من مامورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آن اوست پرستش كنم و مامورم كه از مسلمانان باشم قمشهای: (ای رسول بگو) من مأمورم که منحصرا خدای این بلد (مکّه معظّمه) را که بیت الحرامش قرار داده و آن خدا مالک هر چیز عالم است، پرستش کنم و باز مأمورم که از تسلیم شدگان فرمان او باشم. مکارم شیرازی: (بگو) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم همان كسي كه اين شهر را حرمت بخشيده و همه چيز از آن اوست و من مامورم كه از مسلمين باشم.
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ
﴿۹۲﴾
انصاریان: و اینکه قرآن را بخوانم؛ پس هر که راه یابد فقط به سود خود راه یافته است، و هر که گمراه شود [آثار شوم گمراهی فقط متوجه خود اوست] پس [به مردم] بگو: من فقط از بیم دهندگانم،
خرمشاهی: و اينكه قرآن را بخوانم، پس هر كس رهياب شود، همانا به سود خويش راه يافته است، و هر كس بيراه رود بگو كه من فقط از هشداردهندگانم فولادوند: و اينكه قرآن را بخوانم پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است و هر كه گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم قمشهای: و نیز مأمورم که قرآن را (به حکم وظیفه رسالت بر امت) تلاوت کنم، پس هر کس هدایت یافت به نفع خود هدایت یافته و هر کس گمراه شد بگو که من جز آنکه از پیمبرانی هستم که برای (ارشاد و هدایت و) ترسانیدن خلق آمدهام وظیفه دیگر ندارم. مکارم شیرازی: و اينكه قرآن را تلاوت كنم هر كس هدايت شود براي خود هدايت شده و هر كس گمراه گردد (گناهش به گردن خود اوست) بگو من فقط از انذار كنندگانم.
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۹۳﴾
انصاریان: و بگو: همه ستایش ها ویژه خداست؛ به زودی نشانه های خود را [که شکست شما و گرفتاری های سخت دنیایی و مرگ و عذاب آخرت است] به شما [مشرکان و کافران] نشان خواهد داد، پس آنها را [به خوبی] خواهید شناخت. و پروردگارت از آنچه انجام می دهید، بی خبر نیست.
خرمشاهی: و بگو سپاس خداوند را، زودا كه آيات خويش را به شما بنماياند و آنگاه آنها را بشناسيد، و پروردگارت از آنچه مىكنيد غافل نيست فولادوند: و بگو ستايش از آن خداست به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت و پروردگار تو از آنچه مى كنيد غافل نيست قمشهای: و بگو: ستایش مخصوص خداست، به زودی آیات (قدرت) خود را به شما ارائه خواهد داد پس آن را بشناسید، و خدای تو هرگز غافل از کردار شما نیست. مکارم شیرازی: بگو حمد و ستايش مخصوص ذات خداست به زودي آياتش را به شما نشان ميدهد تا آنرا بشناسيد و پروردگار تو از آنچه انجام ميدهيد غافل نيست. |
||