قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
﴿۳۱﴾
انصاریان: گفت: اگر راستگویی آن را بیاور.
خرمشاهی: [فرعون] گفت اگر راست مىگويى بياورش فولادوند: گفت اگر راست مى گويى آن را بياور قمشهای: فرعون گفت: آن معجزه را بیار اگر راست میگویی؟ مکارم شیرازی: گفت: اگر راست ميگوئي آنرا بياور!
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ
﴿۳۲﴾
انصاریان: پس عصایش را انداخت و ناگهان اژدهایی حقیقی نمایان شد،
خرمشاهی: آنگاه [موسى] عصايش را درانداخت و ناگهان به صورت اژدهايى آشكار درآمد فولادوند: پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد قمشهای: در آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت. مکارم شیرازی: در اين هنگام موسي عصاي خود را افكند و مار عظيم و آشكاري شد.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ
﴿۳۳﴾
انصاریان: و دستش را [ازگریبانش] بیرون آورد و ناگهان برای بینندگان سپید و روشن بود.
خرمشاهی: و دستش را [از گريبانش] بيرون آورد، و ناگهان سپيد و درخشان در ديد تماشاگران پديدار شد فولادوند: و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى نمود قمشهای: و نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید. مکارم شیرازی: و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ
﴿۳۴﴾
انصاریان: [فرعون] به سران و اشراف پیرامونش گفت: یقیناً این جادوگری بسیار ماهر و داناست!
خرمشاهی: [فرعون] به بزرگان پيرامونش گفت اين [مرد] جادوگرى داناست فولادوند: [فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست قمشهای: فرعون رو به درباریانش کرد و گفت: این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست. مکارم شیرازی: (فرعون) به گروهي كه اطراف او بودند گفت: اين ساحر آگاه و ماهري است!
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ
﴿۳۵﴾
انصاریان: می خواهد با جادویش شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه نظر می دهید؟
خرمشاهی: مىخواهد شما را با جادويش از سرزمينتان آواره كند، تا رأى شما چه باشد فولادوند: مى خواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مى دهيد قمشهای: که میخواهد بدین سحر و شعبدهها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه میفرمایید؟ مکارم شیرازی: او ميخواهد شما را از سرزمينتان با سحرش بيرون كند شما چه نظر ميدهيد؟
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ
﴿۳۶﴾
انصاریان: گفتند: کار او و برادرش را به تأخیر انداز و گروهی گردآورنده را به شهرها روانه کن،
خرمشاهی: گفتند او و برادرش را [به نحوى] بازدار و گردآورندگان [جادوگران] را به شهرها بفرست فولادوند: گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست قمشهای: آنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست. مکارم شیرازی: گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران براي بسيج اعزام كن.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ
﴿۳۷﴾
انصاریان: تا هر جادوگر کاردان بسیار دانایی را نزد تو آورند.
خرمشاهی: تا هر جادوگر دانايى را به حضورت بياورند فولادوند: تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند قمشهای: تا ساحران ماهر زبر دست را (برای دفاع او) نزدت حاضر آورند. مکارم شیرازی: تا هر ساحر ماهري را نزد تو آورند.
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
﴿۳۸﴾
انصاریان: پس همه جادوگران را در وعده گاه روزی معین گرد آوردند،
خرمشاهی: آنگاه جادوگران در موعد روزى معين گرد آورده شدند فولادوند: پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند قمشهای: آن گاه ساحران را بر حسب وعده به روز معیّن حاضر ساختند. مکارم شیرازی: سرانجام ساحران براي وعده گاه روز معيني جمع آوري شدند.
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و به همه مردم گفتند: آیا شما هم اجتماع خواهید کرد؟
خرمشاهی: و به مردم گفته شد آيا شما هم جمع مىشويد؟ فولادوند: و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد قمشهای: و مردم شهر را گفتند: چه بهتر که همه در آن روز جمع باشید (تا واقعه را مشاهده کنید). مکارم شیرازی: و به مردم گفته شد آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع ميكنيد.
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: به امید آنکه اگر جادوگران پیروز شدند، از آنان پیروی کنیم.
خرمشاهی: باشد كه اگر جادوگران پيروز شدند از آنان پيروى كنيم فولادوند: بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم قمشهای: باشد که ما هم اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم. مکارم شیرازی: تا اگر ساحران پيروز شوند ما از آنان پيروي كنيم. |
||