ParsQuran
سوره 26: الشعراء - جزء 19

قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: [به سوی] قوم فرعون [که به آنان بگویی:] آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟!
خرمشاهی: قوم فرعون، كه آيا پروا نمى‏كنيد؟
فولادوند: قوم فرعون آيا پروا ندارند
قمشه‌ای: به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمی‌خواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟
مکارم شیرازی: قوم فرعون، آيا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمي‏كنند؟!
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ﴿۱۲﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! به راستی می ترسم مرا تکذیب کنند،
خرمشاهی: گفت پروردگارا من مى‏ترسم كه مرا دروغگو بينگارند
فولادوند: گفت پروردگارا مى‏ ترسم مرا تكذيب كنند
قمشه‌ای: موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن می‌ترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.
مکارم شیرازی: (موسي) عرض كرد پروردگارا من از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند.
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿۱۳﴾
انصاریان: و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می کند، و زبانم روان و گویا نمی شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.]
خرمشاهی: و دلم تنگ مى‏شود و زبانم گشاده نيست، پس به هارون نيز [براى همكارى‏] پيام بفرست‏
فولادوند: و سينه‏ ام تنگ مى‏ گردد و زبانم باز نمى ‏شود پس به سوى هارون بفرست
قمشه‌ای: و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود).
مکارم شیرازی: و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست (به برادرم) هارون نيز رسالت ده (تا مرا ياري كند).
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ﴿۱۴﴾
انصاریان: و آنان را بر من ادعای جرمی است که می ترسم [به سبب آن] مرا بکشند.
خرمشاهی: و آنان را بر من [ادعاى‏] گناهى هست، لذا مى‏ترسم كه مرا بكشند
فولادوند: و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مى‏ ترسم مرا بكشند
قمشه‌ای: و بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که می‌ترسم به قتلم رسانند.
مکارم شیرازی: و آنها (به اعتقاد خودشان) بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند (و اين رسالت به پايان نرسد).
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿۱۵﴾
انصاریان: [خدا] گفت: این چنین نیست [که فرعون بر تو پیروز شود] پس شما دو نفر معجزات ما را ببرید که یقیناً ما همراه شما شنونده [گفتار هر دو طرف] هستیم [پس شما دو نفر را بر پایه دلیل و برهان و معجزه بر آنان پیروز می کنیم.]
خرمشاهی: فرمود چنين نيست معجزات ما را [همراه‏] ببريد، ما خود همراه شما شنوا هستيم‏
فولادوند: فرمود نه چنين نيست نشانه‏ هاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنونده‏ ايم
قمشه‌ای: خدا به موسی فرمود: هرگز (مترس که شما را نمی‌کشند)، پس با برادرت هارون بدین معجزات و آیات ما به سوی آنان بروید که ما همه جا با شما هستیم و گفتار شما را می‌شنویم.
مکارم شیرازی: فرمود چنين نيست (آنها كاري نمي‏توانند انجام دهند) شما هر دو با آيات ما (براي هدايت آنان) برويد ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مي‏شنويم.
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾
انصاریان: بنابراین خود را به فرعون برسانید و بگویید: یقیناً ما فرستاده پروردگار جهانیانیم.
خرمشاهی: به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيان هستيم‏
فولادوند: پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم
قمشه‌ای: هر دو به اتفاق به جانب فرعون روید و بگویید که ما رسول پروردگار جهانیم.
مکارم شیرازی: به سراغ فرعون برويد و بگوئيد ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم.
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾
انصاریان: با این وصف، بنی اسرائیل را [آزاد کن و] با ما بفرست.
خرمشاهی: براى اينكه را همراه ما بفرستى‏
فولادوند: فرزندان اسرائيل را با ما بفرست
قمشه‌ای: با این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست.
مکارم شیرازی: بني اسرائيل را با ما بفرست.
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ﴿۱۸﴾
انصاریان: [فرعون] گفت: آیا ما تو را در کودکی در میان خود نپروراندیم، و سالیانی چند از عمر خود در میان ما درنگ نکردی؟
خرمشاهی: [فرعون‏] گفت آيا تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم؟ و سالهايى از عمرت را در نزد ما به سر نبردى؟
فولادوند: [فرعون] گفت آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى
قمشه‌ای: فرعون گفت: تو نه آن کودکی که ما پروردیم و سالها عمرت در نزد ما گذشت؟
مکارم شیرازی: (فرعون) گفت: آيا ما تو را در كودكي در ميان خود پرورش ‍ نداديم ؟ و سالهائي از عمرت را در ميان ما نبودي ؟
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۹﴾
انصاریان: و آن کارت را که کردی، کردی در حالی که از ناسپاسان [زحمات و نعمت های ما] بودی.
خرمشاهی: و كارى را كه كرده بودى كردى و تو از كافر [نعمت‏]انى‏
فولادوند: و [سرانجام] كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى
قمشه‌ای: و آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟
مکارم شیرازی: و (سرانجام) آن كارت را (كه نمي‏بايست انجام دهي) انجام دادي (و يك نفر از ما را كشتي) و تو از كافران بودي!
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۲۰﴾
انصاریان: گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.]
خرمشاهی: گفت آن كار را در هنگامى مى‏كردم كه از سرگشتگان بودم‏
فولادوند: گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم
قمشه‌ای: موسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد).
مکارم شیرازی: (موسي) گفت: من آن كار را انجام دادم در حالي كه از بيخبران بودم.