وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا
﴿۳۸﴾
انصاریان: و قوم عاد و ثمود و اهل رسّ و اقوام بسیاری را [نیز که] در [فاصله] میان آن [قوم نوح و اهل رسّ بودند، هلاک کردیم.]
خرمشاهی: و عاد و ثمود و اصحاب رس و نسلهايى فراوان را در ميان اينان [هلاك كرديم] فولادوند: و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب رس و نسلهاى بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم] قمشهای: و نیز قوم عاد و ثمود و اصحاب رسّ (شاید قوم شعیباند که نزد چشمه یا چاه آبی که رسّ نامند منزل داشتند) و طوایف دیگر بسیاری بین اینها همه را به کیفر کردارشان هلاک کردیم. مکارم شیرازی: (همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهي كه درخت صنوبر را ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم.
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا
﴿۳۹﴾
انصاریان: و برای هر یک [به جهت هدایتشان] سرگذشت های عبرت آموز بیان کردیم، و [چون هدایت نیافتند] هر یک را به شدت در هم شکستیم وهلاک کردیم.
خرمشاهی: و براى هر يك مثلها زديم و همه را يكايك هلاك ساختيم فولادوند: و براى همه آنان مثلها زديم و همه را زير و زبر كرديم قمشهای: و ما برای هر یک از این طوایف مثلها (و پندها برای هدایت و اتمام حجت) زدیم و همه را به کلی هلاک ساختیم. مکارم شیرازی: و براي هر يك از آنها مثلها زديم و (چون سودي نداد) هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم.
وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا
﴿۴۰﴾
انصاریان: یقیناً مشرکان مکه بر شهری که [محل زندگی قوم لوط بود و] بر آن باران عذاب باریده شد، گذر کرده اند، پس آیا آنجا را ندیده اند؟ [چرا! دیده اند] ولی [عبرت نگرفته اند، چون] برانگیخته شدن [مردگان] را [برای رسیدن به پاداش اعمال] امید و انتظار ندارند.
خرمشاهی: و به سراغ شهرى كه بر آن باران بلا باريده شده بود، رفتند، آيا آن را نمىديدند، يا بلكه اميدى به حشر و نشر نداشتند فولادوند: و قطعا بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته اند مگر آن را نديده اند [چرا] ولى اميد به زنده شدن ندارند قمشهای: و همانا این کافران آمدند و دیدند آن دیار (قوم لوط) را که بر آن باران عذاب و هلاکت ببارانیدیم، آیا اینان به چشم خود دیار خراب آنها را ندیدهاند؟ (آری دیدند) و لیکن امید و بیمی از قیامت و کیفر ندارند. مکارم شیرازی: آنها از كنار شهري كه باران شر (باراني از سنگهاي آسماني) بر آن باريده بود (ديار قوم لوط) گذشتند، آيا آنرا نديدند؟ (آري ديدندولي آنها به رستاخيز ايمان ندارند.
وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا
﴿۴۱﴾
انصاریان: و هنگامی که تو را می بینند جز به مسخره ات نمی گیرند [و می گویند:] آیا این است آنکه خدا او را به پیامبری برانگیخته است؟!
خرمشاهی: و چون تو را مىديدند جز به ريشخندت نمىگرفتند [و مىگفتند] آيا اين همان كسى است كه خداوند به پيامبرى برانگيخته است؟ فولادوند: و چون تو را ببينند جز به ريشخندت نگيرند [كه] آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است قمشهای: این کافران هرگاه تو را ببینند (از حسد) کاری ندارند جز آنکه تو را تمسخر کرده (و گویند) آیا این مرد همان است که خدا به رسالت بر خلق فرستاده؟ مکارم شیرازی: و هنگامي كه تو را ميبينند تنها به باد استهزايت ميگيرند (سخن منطقي كه ندارند ميگويند:) آيا اين كسي است كه خدا او را به عنوان رسول مبعوث كرده است؟!
إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا
﴿۴۲﴾
انصاریان: اگر ما بر پرستش بتهایمان ایستادگی نمی کردیم، نزدیک بود ما را از پرستش آنها منحرف کند. سپس وقتی که عذاب را می بینند خواهند دانست که چه کسی گمراه تر است.
خرمشاهی: چه بسا نزديك بود كه ما را از پرستش خدايانمان -اگر در راه آنان مقاومت نمىكرديمبيراه كند، و به زودى، چون عذاب را بينند، بدانند كه چه كسى گمراهتر است فولادوند: چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان اگر بر آن ايستادگى نمیکرديم منحرف كند و هنگامى كه عذاب را مى بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه تر است قمشهای: نزدیک بود که او ما را اگر بر بتپرستی خود پایدار نبودیم به کلی گمراه کند و از پرستش خدایانمان باز دارد. و (این مشرکان که از جهل، توحید را گمراهی خواندند) چون عذاب حق را مشاهده کنند خواهند دانست که گمراهتر از آنها در عالم نیست. مکارم شیرازی: اگر ما بر پرستش خدايانمايان استقامت نكنيم بيم آن ميرود كه او ما را گمراه سازد! اما هنگامي كه عذاب الهي را ديدند به زودي ميفهمند چه كسي گمراه بوده است؟!
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا
﴿۴۳﴾
انصاریان: آیا کسی که هوای [نفسش] را معبود خود گرفته دیدی؟ آیا تو می توانی کارساز ونگهبان او باشی [که او را به میل خود به راه راست هدایت کنی؟]
خرمشاهی: آيا آن كس را كه هواى نفسش را خداى خود گرفته بود، نديدهاى، آيا تو نگهبان او هستى؟ فولادوند: آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى توانى] ضامن او باشى قمشهای: آیا دیدی حال آن کس را که (از غرور) هوای نفسش را خدای خود ساخته؟ آیا تو حافظ و نگهبان او (از هلاکت) توانی شد؟ مکارم شیرازی: آيا ديدي كسي را كه هواي نفس خويش را معبود خود برگزيده است ؟ آيا تو ميتواني او را هدايت كني ؟ يا به دفاع از او برخيزي ؟
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
﴿۴۴﴾
انصاریان: آیا گمان می کنی بیشتر آنان [سخن حق را] می شنوند، یا [در حقایق] می اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان گمراه ترند!
خرمشاهی: يا گمان مىكنى كه بيشترينه آنان گوش شنوا دارند يا تعقل مىكنند، آنان جز همانند چارپايان نيستند، بلكه ايشان گمراهترند فولادوند: يا گمان دارى كه بيشترشان مى شنوند يا مى انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه ترند قمشهای: یا پنداری که اکثر این کافران حرفی میشنوند یا فکر و تعقلی دارند؟ اینان (در بیعقلی) بس مانند چهار پایانند بلکه (نادانتر و) گمراهترند. مکارم شیرازی: آيا گمان ميبري اكثر آنها ميشنوند يا ميفهمند؟ آنها فقط همچون چهارپايانند بلكه گمراه تر!
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا
﴿۴۵﴾
انصاریان: آیا به [قدرت و حکمت] پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را امتداد داد و گستراند؟ و اگر می خواست آن را ساکن و ثابت می کرد، آن گاه خورشید را برای [شناختن] آن سایه، راهنما [ی انسان ها] قرار دادیم.
خرمشاهی: آيا نينديشيدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را مىگسترد، و اگر مىخواست آن را ساكن مىگرداند، سپس خورشيد را نمايانگر آن مىگردانيم فولادوند: آيا نديده اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى خواست آن را ساكن قرار مى داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم قمشهای: آیا ندیدی که خدای تو چگونه سایه را با آنکه اگر خواستی ساکن کردی (بر سر عالمیان) بگسترانید؟ آن گاه آفتاب را بر آن دلیل قرار دادیم. مکارم شیرازی: آيا نديدي چگونه پروردگارت سايه را گسترده ؟ و اگر ميخواست آنرا ساكن قرار ميداد، سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم.
ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا
﴿۴۶﴾
انصاریان: سپس آن را [با بلند شدن آفتاب] اندک اندک به سوی خود باز می گیریم.
خرمشاهی: سپس آن را اندك اندك به سوى خود باز مىگيريم فولادوند: سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمى گيريم قمشهای: سپس ظلّ آن آفتاب (منبسط) را به سوی خود تدریجا قبض میکنیم. مکارم شیرازی: سپس آنرا آهسته جمع ميكنيم.
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا
﴿۴۷﴾
انصاریان: و اوست که شب را برای شما پوشش، و خواب را مایه استراحت و آرامش، و روز را [زمان] پراکنده شدن [جهت فعالیت و کوشش] قرار داد.
خرمشاهی: و او كسى است كه شب را براى شما پردهپوش و خواب را آرامبخش گرداند و روز را مايه جنب و جوش ساخت فولادوند: و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه] آرامشى و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد قمشهای: و او خدایی است که شب را برای شما لباس گردانید (تا همه در سیاه جامه شب مستور شوید) و خواب را مایه سکون و آرامش شما قرار داد و روز روشن را برای جنبش و کار مقرر داشت. مکارم شیرازی: او كسي است كه شب را براي شما لباس قرار داد و روز را مايه حركت و حيات! |
||